پدر شهید "بهمن بیگ‌زاده" شهید تازه تفحص شده با بیان اینکه 32 سال چشم انتظار فرزندمان بوده‌ایم، گفت: اکنون منتظر دیدن و بوییدن استخوان‌هایش هستیم و می‌خواهیم این دلتنگی‌مان هرچه زودتر به پایان برسد.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، پدر شهید "بهمن بیگ‌زاده" شهید تازه تفحص شده در گفت‌وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس گفت: پسرم در سال 1349 در روستایی از توابع قزوین به دنیا آمد و در زمان انقلاب کودک 8 ساله‌ای بود که خواهان تجسس در مورد دنیای پیرامون خود و مبارزه با ظلم و بدی‌ها بود.

وی ادامه داد: بهمن در اوایل انقلاب با وجود اینکه کودک بود ولی فکر و ایده‌های بزرگی داشت و در راهپیمایی‌های علیه استبداد شرکت می‌کرد و همواره پیرو خط حضرت امام بود چرا که بلافاصله پس از فرمان امام مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی همراه با من خواستار ثبت نام در این ارگان مقدس شد ولی به خاطر سن کم او را نام نویسی نکردند.

پدر شهید بیان کرد: پسرم 10 ساله بود که همراه با من در روزهای درگیری‌ ابتدای انقلاب در خیابان‌ها درس مقاومت و ایستادگی را با فکر و اندیشه بزرگی که داشت، مشق ‌کرد و یک قدم هم از آرمان‌های انقلاب عقب‌نشینی نکرد. او یک بسیجی انقلابی بود.

وی تصریح کرد: همزمان با تجاوز دشمن بعثی به جمهوری اسلامی، پسرم خواهان حضور در جبهه نبرد شد ولی به علت سن کم اجازه حضور به او ندادند تا اینکه در سال 62 با جلب رضایت من و مادرش، با فرمانده سپاه آبیک صحبت کرد و با اصرار زیاد به فرمانده سپاه توانست اجازه‌ی حضور به جبهه‌ها را بیابد.

بهمن با تلگراف خداحافظی کرد

پدر شهید از نحوه اعزام پسرش و مطلع ساختن خانواده برای حضورش در جبهه گفت: بیست روز بعد از اعزام به مناطق عملیاتی برای من تلگرافی آمد که "بهمن" در آن نوشته بود پدر و مادر عزیزم من به اتفاق دوستان عازم جبهه شده‌ام، نگرانم نباشید.

وی اظهار داشت: بعد از سه ماه آموزش نظامی، دی ماه 1362 به جبهه جنوب اعزام شد و اسفندماه همان سال در عملیات خیبر شرکت کرد که بعد از این عملیات خبر مفقودالاثر شدنش را به ما دادند.

پدر شهید بیان کرد: من و مادرش همیشه رضایت خود را از حضور پسرمان در جبهه اعلام کرده‌ایم، چرا که همیشه پایبند به انقلاب و حضرت امام بوده‌ایم، مادرش نیز به خاطر دلسوزی‌های گاهی مادرانه دلتنگ فرزند می‌شود ولی هیچگاه از راهی که "بهمن" انتخاب کرده ناراضی نیستیم.

وی تصریح کرد: وقتی خبر مفقودالاثر شدن پسرم را شنیدم ظاهرا خوشحال بودم ولی از این بابت که مفقود شده بود، ناراحت بودم چرا که فرزندم به جبهه رفته بود و هیچ خبری از وضعیتش نداشتیم و بیم این را داشتیم که اسیر شده باشد و ما منتظر بودیم تا برگردد.

پدر شهید ادامه داد: وقتی خودم به جبهه اعزام شدم و از وضعیت "بهمن" که از لشکر محمدرسول‌الله(ص) و پادگان انرژی اتمی به منطقه عملیاتی رفته بود، از فرمانده‌شان سراغ پسرم را گرفتم، گفت: 400 نفر بودند که به خط زدند و بسیاری بازنگشتند، عده‌ای اسیر و عده‌ای نیز به شهادت رسیدند.

سال‌ها از وضعیت پسرمان بی‌خبر بودیم

وی بیان کرد: بعد از پایان جنگ نیز ما همچنان در حیرت بودیم و امید بازگشت پسرمان را داشتیم تا اینکه یکی از همرزمانش از اسارت آزاد شد و از شهادت وی در لحظات آخر درگیری خبر داد، ولی باز هم ما به آمدن وی امیدوار بودیم.

پدر شهید ادامه داد: هفته گذشته اطلاع دادند که پسرم تازه تفحص شده و قرار است پیش خانواده بازگردد. ما سر از پا نمی‌شناسیم چرا که پس از سال‌ها پی بردیم اسیر نشده بلکه شهید شده است ولی هنوز جنازه‌اش به دست ما نرسیده و حالا با حضورش در کنار ما مادرش هم به آرامش می‌رسد.

وی از خواب معنا دارش پیش از خبر بازگشت جنازه پسرش گفت: همان روزی که خبر بازگشت جنازه تازه تفحص شده پسرم را برایم آوردند، قبلش پدرم را در خواب دیدم که با ساکی به در خانه ما آمده و مژده از یک امانتی قدیمی می‌دهد. از خواب بلند شدم و به همسرم این موضوع را گفتم، همسرم گفت: ان‌شاءالله خیری در راه است.

پدر شهید بیان کرد: عصر همان روز دامادم خبر پیدا شدن جنازه تازه تفحص شده "بهمن" را برایمان آورد و این خبر بزرگ به منزل ما رونق داد.

وی تاکید کرد: لحظات تلخ دوری در این 32 سال از پسرم که از او خبری نداشتم یک طرف و این یک هفته که منتظر بازگشت او هستیم جای خودش را دارد چرا که هرآن منتظر دیدن و بوییدن استخوان‌هایش هستیم و می‌خواهیم این دلتنگی هرچه زودتر به پایان برسد.
منبع: دفاع پرس