معمولا در دفاع از این گونه آثار ادعا می شود که درحال نقد رفتارهای غلط هستند و از طریق نمایش کاریکاتوری ناهنجاری ها سعی دارند تا به مخاطب ادب بیاموزند. (شگفت از این همه اعتماد به نفس در ادب آموزی به دیگران!)اما عجیب اینکه هر بار از این نوع سریال ها پخش می شود، تنها بازتابش در جامعه، تقلید از تکیه کلام ها و رفتارهای نامربوط شخصیت های سریال است. ایراد بزرگ سریال هایی مثل «شمعدونی» این است که کردار و پندار و گفتار منفی را در قالب پرسوناژهایی فانتزیک و سمپاتیک بروز می دهند. درنتیجه، بیننده ها با این گونه کاراکترها همذات پنداری می کنند و به جای اینکه از ناهنجاری آنها عبرت بگیرند، تحت تأثیر قرار می گیرند. این اتفاق، درباره کودکان و نوجوانان شدیدتر است. چون آثار هنری و رسانه ای به طور مستقیم به ناخودآگاه بچه ها می چسبند. مثلا گستاخی های عرشیا در این سریال به جای اینکه باعث تأدیب خردسالان شود، منجر به ریختن قبح حرکات بیادبانه نزد بچه ها می شود.
سریال «شمعدونی» همان طوری که از اسم آن پیداست، قرار است به موضوعات و آدمهای عامیانه بپردازد. مثل گل شمعدانی که جزو گیاهان غیربومی و فاقد اصل و نسب ایرانی محسوب می شود، سرعت تکثیر بالایی دارد، آپارتمانی، هر جایی صفت و البته شاداب و نشاط بخش است. البته این استعاره تنها در نام و در ظاهر دیده می شود. چون سریال جدید سروش صحت درباره آدم های پرت و پلایی است که نه چندان واقعی هستند و نه خیلی فتنزیک. تنها ویژگی آن ها، بلاهت تام و تمام است! این ابله نگاری فقط به آدم های سریال محدود نمی شوند، بلکه همه اتفاقات و موضوعات هم اغراق آمیز و توأم با حماقت هستند. به طوری که باور این افراد و مسائل و حوادث در دنیای واقعی امکان پذیر نیست.
البته بروز حوادث فراواقعی در یک أثر نمایشی، پذیرفتنی است، اما باید فضا و زمینهای فراهم شود که پذیرش مخاطب را به همراه داشته باشد. کارهای شخصیت هایی مثل رورل و هاردی یا هارولد لوید و برادران مارکس و ... نیز ابلهانه و اغراق آمیز است. اما همان طور که گفتم، رویدادهایی که برای ابله های ماندگار تاریخ سینمای کمدی رخ می دهند، با پس زمینه و پی رنگ روایی محیطی و روان شناختی آن ها تطبیق دارد. اما در سریال «شمعدونی» ما به مرکز زندگی روزمره و واقعگرایانه دو خانواده می رویم. خب، چرا شخصیتی چون هوشنگ، تا این حد کودن است؟ چرا پسر او سعید، اینقدر تصمیمهای غیرعقلانی و ناهنجار می گیرد؟ مثلا چه نوع زمینه شخصیتی و اجتماعی یا چه اتفاقاتی او را وادار می کند تا دست از استفاده از تکنولوژی بردارد و حتی وقتی پدربزرگش سکته می کند، حاضر نیست تا تلفن را بردارد و اورژانس را خبر کند؟! چرا اعضای این دو خانواده با اینکه این همه با هم دعواو پرخاش می کنند اما به طور دائم نیز با هم مهمانی برگزار می کنند؟
این ها همه پرسش هایی هستند که «شمعدونی» به آن ها پاسخ قانع کننده ای نمی دهد.
منبع: پارس