رابرت سی آلن، سردبیر کتاب «ادامه دارد...: سریالهای آبکی در سراسر دنیا» در مقدمه کتاب خود مینویسد: در بیشتر کشورها، هیچ یک از اشکال برنامههای داستانی تلویزیونی در یک دوره طولانی بیش از سریالها موفق به جذب مخاطب نشده است. با استناد به این واقعیت، این موضوع کنایهآمیز است که سریالها به شکل وسیعی در ادبیات جدی درمورد تلویزیون نادیده گرفته شدهاند... این تناقض در ابتدا تابع منزلت سریالهای آبکی به عنوان فرم تولید شدهای از روایت است و مقاومتش برای وجود مطابق پروتکلهای فرمهای روایت بستهتر است. بخصوص وقتی با فرمهای والاتر داستان یا درام مقایسه میشود، سریالهای آبکی به نظر بابت خلاصهای از ابتذال بودن مورد نقد قرار میگیرند.
«شمعدونی» عنوان تازهترین اثر سروش صحت، بازیگر، نویسنده و کارگردان تلویزیون است که این روزها در شبکه سوم سیما روی آنتن میرود. سریال همانند دیگر آثار صحت داستان چند خانواده است که با هم نسبت خویشاوندی دارند. المانهای «شمعدونی» تفاوتی با سه اثر اخیر وی یعنی «چارخونه»، «ساختمان پزشکان» و «پژمان» ندارد. حتی در دو مورد اخیر شباهت بیش از پیش است. حضور یک شخصیت مرکزی با بازی بازیگری که پیش از این برای مخاطب تلویزیونی آشنا نبوده است. ساختار اجتماعی هر چهار اثر یکی است: خانوادهای طبقه متوسط که بنا به داستان اثر شغلی متعلق به این طبقه اجتماعی دارند، همگی در خانههای مستقل زندگی میکنند که به لطف تیتراژ پایانی در گرانترین نقاط تهران واقع شدهاند و از جهاتی تعلقی به شغل فرد مدنظر ندارد؛ بخصوص این مساله در مورد «شمعدونی» بیش از پیش دیده میشود.
ساختار دراماتیک این آثار نیز شبیه به یکدیگر است. شخصیت محوری مردی است که همه خانواده اعم از وابسته و غیروابسته، از وی توقعات دارند. از این منظر شبیه به سریال The Last Standing Man شبکه فاکس است. در کنار این مرد که کمی کم حواسی - و شما بخوانید مشنگی - دارد، زنی نسبتاً جدی و قلدرمآب حضور دارد که مانع از ادامه اشتباهات شوهر میشود. البته در ساختار دراماتیک این آثار انتخاب نام شخصیت اصلی نیز طبق روش سنتی گزینش نام شخصیتهاست، برای همین در «شمعدونی» نام شخصیت مرکزی هوشنگ - و شما بخوانید مشنگ - است.
در هر چهار اثر برخلاف وجوه دراماتیک، صحت از موسیقی متنی شبهسنتی بهره میبرد که به شاکله عمده اثر نمیآید. برای مثال سبک زندگی پژمان هیچ سنخیتی با موسیقی نداشت و این موضوع در مورد «شمعدونی» نیز صادق است.
آثار سروش صحت همگی متعلق به ژانر سریالهای آبکی هستند و البته Opera Soap بودن یک اثر به معنای نازل بودن اثر نیست؛ بلکه نوع نگاه به اثر را تغییر میدهد. توجه خاص به مقوله سریالهای از دست«شمعدونی»، به سبب وجوه Opera Soap بودنش میتواند تحلیلی از وضعیت فرهنگی یک کشور به حساب آید. همانطور که رابرت آلن از آن با عنوان فرمهای روایت نام میبرد.
در ابتدا این سوال مطرح میشود چرا «شمعدونی» را باید در زمره آثار Opera Soap قرار داد؟ نخستین دلیل را باید در فیلمنامه اثر جستجو کرد. خاصیت اصلی سریالهای آبکی کشدار بودن آن است که با اصطلاح به آب بستن هم شناخته میشود و با مفهوم سریال آبکی نزدیکتر است. اگر 5 قسمت ابتدایی «شمعدونی» را مورد مداقه قرار دهید، میزان کشدار بودن موضوعات قابل تامل است: قبول نشدن سارا، ربع سکه رییس بانک، مساله تصادف و ... . در واقع ساختار سریال «شمعدونی» برخلاف رویه سابق که هر قسمت یا اپیزود داستانی مجزا نقل میکند، در این سریال برای هر داستان چند قسمت رزرو شده است و این در حالی است که موضوعات توانایی زمانی مناسب را ندارند؛ ولی میتواند آنتن شبکه سه را با حداقل بودجه حفظ کند و میزان تبلیغات را به اثر سرازیر کند.
ضعف در گرهگشایی ماجراها نیز از تصمیم جدی سازنده به کشدار شدن اثرش حکایت میکند. برای مثال چند قسمت تنها به ازدواج پدربزرگ خانواده اختصاص مییابد، چند شخصیت جدید بدون در نظر گرفتن نیاز دراماتیک به اثر ورود پیدا میکنند، همه تلاش میکنند که در یک انتخابات برای پدربزرگ تصمیمگیری کنند و در نهایت در حالی که روی تابلو 12 رای وجود دارد - و 12 شخصیت در کل اثر وجود ندارد - کار به «سنگ و قیچی» کشیده میشود و با وجود پیروزی مخالفان، پدربزرگ هیچ نظری را نمیپذیرد؛ یعنی پنج قسمت از یک سریال برای هیچ مخاطب را به دنبال خود کشیده است.
این فرم روایی حکایت از طبع کنونی جامعه ایران دارد و جایی است که میبایست نسبت به آن احساس خطر کرد. در نگاه نخست این سوال پیش میآید که هدف از ساخت سریالی به نام «شمعدونی» چیست؟ آیا قرار این سریال اثری کمدی باشد یا پیام دهنده؟ در قسمت نخست بار پیامهای اخلاقی بیش از هر چیزی به چشم میخورد، فضایل اخلاقی که هیچ یک از اعضای خانواده آن را رعایت نمیکنند و مدام بابت آن آسیب میبینند. البته مشخص نیست سروش صحت با کدام استدلال چنین خانواده پر خطایی که میزان بدآموزیش هم بالاست را برای تقریباً 30 سال کنار هم حفظ کرده است. به هر رو سریال با رشد خود میزان پیامهای اخلاقی خود را میکاهد و نیشتر نقد خود را به سمت مسائل سیاسی سوق میدهد. این تغییر رویه نشان دهنده سیاست کلانی است که پشت چنین آثاری قرار گرفته و از قضا با فرمهای روایی موجود در ایران نیز هماهنگی کامل دارد. اگر روایت را با تعاریف اجتماعی آن - گفتمان حاکم بر اجتماع - مدنظر قرار دهیم، فقدان ثبات در موضوعات در میان عامه مردم به خوبی عیان میشود. کافی است شبکههای تلویزیونی ایران به عنوان بخشی از فرهنگ مصرفی کشور را مرور کنید تا متوجه شوید چگونه یک شبه گفتمان حاکم تغییر میکند.
مولفه دیگری که «شمعدونی» را به سریالی آبکی تبدیل میکند وجوه فرهنگی نهفته در اثر است که البته در قامت روشنفکرمآبانه صحت مخفی میشود. در مقالهای تحت عنوان «نقش سریالهای آبکی در گسترش مطالعه تلویزیون فمنیستی» به قلم شارلوت برانسدان، استاد مطالعات سینمایی و تلویزیونی دانشگاه ورویک انگلستان، دلایل اهمیت این ژانر در حوزه مطالعات زنان را این گونه برمیشمرد: سریال آبکی ژانر زنان است، وجوه سیاسی دارد، معنایی استعاری دارد و از نوعی دمدمی مزاجی بهره میبرند.
با بسط این نظر بر اثر صحت و تحلیل آن روی چهار شخصیت عمده زن «شمعدونی»، میتوان فهمید چطور سریالی که در نهایت مخاطب عمدهاش زنان خواهد بود - با تاکید بر وجه نخست - میتواند با کمک تصویر فرهنگ عامه را به کمک سه وجه دیگر تغییر دهد. شخصیتپردازی چهار زن سریال به نحوی است که زن ایرانی امروزی، حتی در قامت یک شخصصیت کمدی را به تصویر نمیکشد؛ چرا که هیچ یک از زنان کمیک نیستند، بلکه صرفاً یا از نوعی حماقت بهرهمندند یا از نوعی رندی ناشایست. برای مثال زهره که کارمند ظاهراً موفقی است و با توجه به شغلش از درآمد خوبی نیز بهرهمند است، در زمان خرج پول تبدیل به تیپ آشنای زنهای تلکه کننده شوهر میشود یا آنکه زهره جایی که باید از شوهرش دفاع کند، نه به نفع کمدی بلکه به دلیلی غیردراماتیک از برادرش حمایت میکند.
المانهای نهفته در اثر صحت چیزی نیستند که یک شبه وارد فرمهای روایت حاکم بر جامعه وارد شوند؛ بلکه پروسهای چند ساله را طی میکند. جالب آنکه رسانه ملی نیز با ترفندهای ستارهسازی حرکت مبتذل این گونه آثار را تسریع میبخشد. نمونه بارز آن پژمان جمشیدی است که از دل یک سریال آبکی، تبدیل به ترومای کنونی فضای هنری شد.موفقیت رسانه ملی در راستای تغییر فرمهای روایی، آن هم در پوشش فرمهای نوستالژیک در سالهای اخیر مسالهای است که نمیتوان از آن سرسری گذشت.
«شمعدونی» با موسیقی سنتی و نام نوستالژیکش و هر از گاهی در حیاط نشستن و کباب خوردن فرمی از روایت جهان شبهمدرن ایران تپه قیطریه را به نمایش میگذارد که به هیچ وجه وجود خارجی ندارد؛ اما با شمایلسازی از یک جامعه مصرفی، آن را به واقعیت تبدیل خواهد کرد و منادیان آن مخاطبان زن این مجموعه خواهند بود.
پینوشت: کتاب «ادامه دارد...: سریالهای آبکی در سراسر دنیا» در سال 1995 توسط انتشارات راتلج و به سردبیر رابرت سی آلن، پرفسور تاریخ اقتصاد دانشگاه آکسفورد منتشر شده است، تمامی نویسندگان مقالات این کتاب از اساتید به نام حوزه رسانه هستند. در ایران هیچ گونه پژوهش منتشر شدهای درباره آسیبشناسی سریالهای تلویزیونی، حتی به شکل عمده منتشر نشده است. هیچ آمار و اطلاعات دقیقی از میزان تاثیرگذاری این آثار بر جامعه ایرانی وجود ندارد و تنها میتوان با تکیه بر شواهد میدانی و نظریههای علمی، به حدس و گمان پرداخت که این مقاله از این مساله مستثنی نیست.