گوینده خبر آزادسازی خرمشهر و پیشکسوت رادیو در دوران دفاع‌مقدس از ناگفته‌های روز سوم خرداد، روز باز پس گیری خونین شهر در عملیات پیروز«الی‌بیت‌المقدس» در رادیو، سخن گفت و برای نخستین بار چند سند را از آن دوران منتشر کرد.

 به گزارش مشرق، مردم ایران حماسه آزادی خرمشهر را با عبارت کوتاه، آشنا و خاطره انگیز «خونین شهر، شهر خون آزاد شد» بخاطر می‌آورند. عباراتی کوتاه که یک تاریخ حماسه در خود نهفته دارد و سالهاست خاطره پرشکوه دلاوری و پایمردی فاتحان خونین شهر را تداعی می‌کند. اما این تیتر با همه شکوه و زیبایی‌، همه آنچه را که در روز سوم خرداد در صدای جمهوری اسلامی ایران اتفاق افتاد، تصویر و بیان نمی‌کند. چرا که متعاقب اعلام خبر آزادسازی خرمشهر، متنی توسط گوینده این خبر خوانده شد که مخاطبان کمی تاکنون آن را از صدا و سیما شنیده باشند یا بخاطر می‌آورند.

دکتر محمود کریمی علویجه، که به گفته خودش اهل مصاحبه با رسانه‌ها نیست و پس از 33 سال از زمان اعلام خبر آزادی خرمشهر و سال‌ها پس از ترک رادیو، این اولین باری است که در یک مصاحبه شرکت می‌کند. وقتی قبول کرد که گفت‌وگو کند، با مهربانی و رویی گشاده خبرنگار را در دفتر خود پذیرا شد. با دقت و تأمل به سئوالات مطرح شده پاسخ گفت و خاطره آن دوران را بار دیگر زنده کرد:


*محمود کریمی علوی(علویجه) را برای مخاطبانی که آشنایی قبلی با شما ندارند چگونه معرفی می‌کنید؟

جا دارد در مقدمه حرف‌هایم به شما به عنوان یک خبرنگار پیگیر که برای انجام این مصاحبه وقت گذاشتید و پیگیری کردید تبریک بگویم این روز را و همینطور به عنوان یک همکار و یک معلم از شما تشکر کنم. البته هدف شما خبررسانی درست است و این که پاره‌های پنهان و ناگفته تاریخ دفاع‌مقدس را برای مردم بازگو کنید. بنده تاکنون مصاحبه‌ای انجام نداده‌ام و علاقه‌ای هم به انجام مصاحبه ندارم و این نخستین گفت‌وگویی است که بعد از سالها با توجه به تأکید شما بر آن بخش‌های کمتر رسانه‌ای شده خبر اعلام آزادسازی خرمشهر صورت می‌گیرد. برای اینکه دقیق گفته باشم، فقط یک گفت‌وگوی مکتوب از بنده در باره رادیو و جنگ در کتابی به نام «قرار گاه بی‌قرار» آن هم سالها پیش توسط صدا و سیما چاپ شده است.

من محمود کریمی علوی (علویجه) هستم متولد شهر علویجه اصفهان، پسوند فامیلی بنده نشان‌دهنده زادگاهم دراین استان است. تا اخذ مدرک دیپلم در اصفهان بودم و سال 1352 برای ادامه تحصیل به تهران آمدم. لیسانس آمار از موسسه آموزش عالی آمار و انفورماتیک گرفتم که بعدها در داشگاه شهید بهشتی ادغام شد. از سال 1360 تا 1367 یعنی تا زمان پذیرش قطعنامه 598 به عنوان گوینده، نویسنده و گزارشگر در رادیو و تلویزیون، عمدتاٌ رادیو، فعال بودم. از این مدت نزدیک چهار سالش را یعنی از سال 1363 تا سال 1367 مدیریت پخش رادیو ایران را برعهده داشتم. پیش از شروع فعالیتم در تهران،مدتی در صدا و سیمای مرکز اصفهان و مدتی هم در رادیویی که سپاه پاسداران و صدا و سیمای مرکز باختران (کرمانشاه) مشترکاً راه‌اندازی کرده بودند و هدف آن پوشش خبری و تهییج و پشتیبانی روحی رزمندگان در غرب کشور بود، در سرپل ذهاب پادگان ابوذر فعالیت می‌کردم. از آنجا آمدم تهران.


* پس از پایان یافتن جنگ‌تحمیلی چه کردید؟

بعد از جنگ فراز و نشیب بسیار داشته‌ام. حوزه کاری بنده رسانه و ارتباطات است که رسانه‌های جمعی را هم شامل می‌شود. در ابتدای جوانی پس از پیروزی انقلاب عملاً کارم را در رادیو و تلویزیون شروع کردم. لیسانس بنده آمار و انفورماتیک بود. پس از صدا و سیما رفتم وزارت نفت، یعنی پتروشیمی. از طرف پتروشیمی به لندن رفتم. با نظر و خواست مدیران وقت صنایع پتروشیمی، در لندن شرکتی تأسیس شد که حدود دو سال و نیم بنده مدیرعاملش بودم. همزمان درسم را با هزینه شخصی در حوزه فرهنگ، رسانه و ارتباطات در آنجا شروع کردم. مدرک فوق‌لیسانس‌ام را در زمینه فرهنگ و ارتباطات در دانشگاه شمال لندن گرفتم و مدرک دکترای بنده هم در همین رشته ارتباطات است. هم در فوق لیسانس و هم دکتری روی رسانه‌های خاورمیانه و عرب کار می‌کردم.

در دانشگاه «برادفورد» انگلیس به عنوان استاد حق‌التدریسی پاره وقت به دانشجویان دوره لیسانس درس می‌دادم. پروژه تحقیق بنده تحلیل رسانه‌ها در خاورمیانه و دنیای عرب و بطور مشخص سیستم ماهواره‌ای «عرب‌ست» بود که در دانشگاه برادفورد انجام شد. دراین تحقیق با مطالعه موردی ماهواره عرب‌ست تلاش شده مغایرت‌ها و تناقض‌ها در ساختارها و سیاست‌های رسانه‌های عربی بررسی شوند. در حال حاضر هم در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در پژوهشکده مطالعات فرهنگی و ارتباطات، در همین دفتری که هستیم، به عنوان عضو هیأت علمی و استاد، کار و تدریس می‌کنم. این وضعیت فعلی بنده است.

* از روز سوم خرداد سال 1361 و ماجرای اعلام خبر آزادسازی خرمشهر بگویید.

خبر آزادسازی خرمشهر ساعت 11 روز سوم خرداد ماه سال 1361 بدست ما رسید. مدیران وقت با توجه به اهمیت مسئله می‌خواستند در نحوه اعلام خبر سنگ تمام بگذارند.

برنامه‌های عادی رادیو را قطع کردیم حدود چهار ساعت از 11صبح تا ساعت سه بعد ازظهر. مارش نظامی بود و حماسه‌خوانی ما. شعر و شور بود و موسیقی و مارش جنگ، که کشور را به نشاط آورده بود و مردم هنوز نمی‌دانستند چه خبر است. فاصله بین مارش‌ها کوتاه‌تر و کوتاه‌تر می‌شد و حادثه مهمی را خبر می‌داد.

قرار بود بعد از پایان پخش خبر ساعت 14 بعد از ظهر، خبر آزادی اعلام شود. رقابت بر سر اعلام این خبر مهم میان پخش رادیو و پخش خبر بود. مدیران وقت رادیو، آن طور که بعدها فهمیدم، می‌خواستند اعلام خبر آزادی خرمشهر با صدای بنده باشد و مدیران خبر اصرار داشتند گوینده خبر، آقای «ناصر کاشانی»، خبر را بخواند. بالاخره ساعت موعود فرارسید و برادرم کاشانی خبر آزادی را خواند. جمله معروف «خونین شهر، شهر خون آزاد شد.» و مارش نظامی ادامه پیدا کرد و میکروفون را به بنده دادند و من هم خبر را اعلام کردم.


* به دنبال اعلام خبر آزادسازی خرمشهر متنی را خواندید که کمتر تاکنون به آن پرداخته شده است، در این مورد هم صحبت کنید.

بله همین طور است. این دست نوشته همان متنی است که شما دنبالش بودید. در همان حال و هوایی که همه منتظر اعلام خبر آزادی خرمشهر بودیم، بنده این متن رادیویی را نوشتم. آن بخش از خبر آزادسازی خرمشهر(شنوندگان عزیز توجه فرمایید، شنوندگان عزیز توجه فرمایید، خونین شهر، شهرخون آزاد شد) را رادیو و تلویزیون بسیار پخش می‌کند. اما این متن و اجرا و پخش آن بخش مهمی از مراسم پرشکوه رسانه‌ای بود که دوستان ما در رادیو تدارکش را دیده بودند. مارش نظامی که سنگین و سهمگین می‌کوبید، صدای ضبط شده الله‌ اکبر آقای مرتضایی‌فر که با الله‌اکبرهای مردم میکس شده بود و اعلام بزرگترین حماسه نظامی تاریخ معاصر ایران، آزادی خرمشهر.

اسناد آقای کریمی:

«سرانجام/ تندیس استقامت و ایمان/ اسطوره مقاومت و پایمردی/ شهر شهیدان شاهد/ شهری که/ برگ‌برگ نخل‌هایش/ کتاب جاودان رزم پرشکوه پیکارگران نستوه‌ ماست/ بر فاتحان غرور‌آفرین اسلام آغوش گشود/ و گام‌های استوار سلحشوران سرافراز و پیروز را/ برگستره خونرنگ خویش/ پذیرا شد./

اینک/ به نام نامی خدای شهیدان/ طومار فتنه حرامیان تجاوز پیشه بعث را/ درخطه خونین خونین شهر/ فرو می‌بندیم/و حدیث پایمردی و استقامت یاوران خمینی را/ برتارک افتخارات این امّت بیدار/ برنگ سرخ خون/ رقم می‌زنیم.

بی‌شک/ تاریخ/ اگر نه امروز/ در فردایی که یقینا/ دیر نخواهد بود/ اسطوره جانفشانی ودلاوری فاتحان خونین شهر را/ به عنوان بزرگ‌ترین و پرشکوه‌ترین فراز شهامت و نستوهی انسان/ شهادت خواهد داد/ و بر رأی استوار پویندگان صراط توحید/ و برصلابت ایمان/ و نستوهی اراده‌شان/ تا نهایت هستی/ درود خواهد فرستاد./

سلام و درود/بر شهر خون و شهادت/ خونین‌شهر/

سلام و درود/برفاتحان غرورآفرین اسلام/

سلام و درود بی‌پایان/بر امت شهیدپرور ایران/

و تبریک و تهنیت/بر امام و امت باد/»

همانطور که ملاحظه می‌کنید زمانی که این متن نوشته می‌شد، اگر چه خودم می‌نوشتم، ولی واقعا فکر نمی‌کردم که خاطره خونین‌شهر،حماسه خونین‌شهر و داستان آزادی خرمشهر عزیز ما این طور جاودان و ماندگار شود و برای سالها اینگونه در ذهن و خاطر مردم بزرگ باقی بماند. واقعیت این است که این حماسه‌ها، حماسه‌های ماندگاری هستند و از یاد و خاطره ملت قدرشناس ما، ملتی که قدر فرزندان خودش را می‌داند نخواهد رفت. ملت ایران کسانی را که برای حفظ و آزادسازی خونین شهر و دفاع از خاک ایران، جانشان را فدا کردند فراموش نخواهند کرد.

* نظر شما در رابطه با تاریخ و به ویژه تاریخ جنگ‌تحمیلی چیست؟

تاریخ یک پشتوانه‌ است. انسان با نگاه‌کردن به گذشته می‌تواند چراغ راهی را برای پیمودن راه آینده در اختیار داشته باشد. می‌شود از تاریخ جنگ درس گرفت. باید ببینیم نقل تاریخ و نقل حماسه‌های تاریخی و آنچه را که روایت می‌کنیم چه کمکی می‌تواند به شرایط امروز ما بکند، چه تاثیری روی زندگی، فعالیت‌ها و سیاست‌های امروز ما داشته باشد. باید از اشتباهاتی که احیانا کرده‌ایم و یا تصمیمات درستی که گرفته‌ایم درس بگیریم و به آنها توجه کنیم. اگر با این نگاه به خاطره جنگ و خاطره خرمشهر نگاه کنیم بسیار با ارزش است. یادمان باشد فقط توجه به بخش تجلیل و بزرگداشت انسان‌های بزرگ کافی نیست.

قصه شهدا را درست و شرافتمندانه نقل کنیم

* به عنوان یک پیشکسوت عرصه رسانه چه پیشنهادی برای نحوه پرداختن به مسائل مرتبط با دوران جنگ‌تحمیلی دارید؟

امثال بنده فقط یک راوی هستیم. ما قصه جانبازی‌های آنها را گفتیم. قصه پایمردی‌های آنها را سرودیم. اندازه ما و حد ما هم همین است.

کار فرهنگی و تبلیغی اگر درست انجام شود خیلی تاثیرگذار و مهم است اما خیلی کارسختی نیست. شهیدان از جان خود گذشتند تا ما بتوانیم زندگی کنیم و باید قصه آنها را درست و شرافتمندانه نقل کنیم. انشاء‌الله شما سراغ کسانی بروید که کشور و استقلال امروز ما به آنها مدیون است. شهیدان رفته‌اند ولی جانبازان عزیز، آزادگان و بازماندگان مکرم‌شان هستند.

شما به عنوان یک خبرنگار سراغ حماسه‌سازان واقعی بروید. بروید سراغ شهید جهان آرا، مقصودم خانواده شهید جهان‌آرا، بروید سراغ خانواده جانباز شهید منصور مفید یا خانواده شهید بهروزمرادی یا هزاران بزرگوار دیگر که در رسانه‌ها گمنام هستند و درمیان مردم خوشنام. بروید سراغ بازماندگان شهید گرگپور؛ چهار شهید در یک خانواده. من اینها را از نزدیک نمی‌شناسم. ولی در موردشان می‌خوانم. آنها که در زمان حمله نامردهای اجنبی بعثی تا سقوط خرمشهر 35 روز جانانه جنگیدند و گمنام رفتند و امروز حتی کسی اسم‌شان را نمی‌داند و آنها که خونین شهر را دوباره خرمشهر کردند. در واقع باید از این بزرگواران تجلیل شود.

تجلیل واقعی توسط انسان‌های دلسوز،نه آنها که فقط معرکه می‌گیرند و خودشان را مطرح می‌کنند بجای اینکه از رزمندگان، جانبازان، آزادگان و خانواده‌های بزرگوارشان تجلیل کنند. البته بزرگواری می‌کنید که از کسانی همچون بنده که در بخش‌های تبلیغات جنگ و پیام‌رسانی کار کرده‌اند یاد می‌کنید. قصدم کوچک کردن کار شما نیست. اعتقاد دارم باید به سراغ آدم‌هایی برویم که در صحنه‌های واقعی و همه عرصه‌های واقعی جنگ حضور داشته‌اند. بسیار هستند انسان‌های گمنام دوران جنگ‌تحمیلی که به سراغشان نرفته‌ایم. اگر به عنوان یک خبرگزاری معتبر بتوانید سراغی از این عزیزان بگیرید و از آنها یادی کنید بسیار خوب است چرا که آنها نباید در لابه‌لای سطور پیچیده و مبهم تاریخ گم شوند.

بهتر است به جای برخی حرف‌های تکراری‌ که هر سال گفته می‌شود به این عزیزان هم توجه کنیم. همچنین مسائل مرتبط با جنگ تحمیلی باید از سر صدق، راستگویی، دلسوزی و اخلاص گفته شود. نه با مطرح کردن آن به سود یک گروه یا دسته یا شخص خاصی. چرا که موضوع جنگ‌تحمیلی یک مسأله ملی برای ملت ایران و سرنوشت آن‌ها است.


منبع: ایسنا