حادثه‌ای چالش‌برانگیز میان عدم سقط جنینی مرده و اتصال به عدم باروری اندیشه‌هایی که هنوز به تکامل وجودی نرسیدند و در جهانی تکامل یافته گمان می‌دارند در حال زیستن هستند و معنای خوشبختی را همچون بابک در ارتقای شغلی و خرید ماشینی جدید و خانه‌ای بزرگ دانسته و پیشنهادشان برای تحول روحی شخصی به هم ریخته مانند نهال، کارتی اعتباری است که می‌توان با آن لباس‌هایی نو را بر چهره کهنه استوار ساخت!

به گزارش مشرق، فیلم‌های تجربی سعی دارند با نگاهی تازه به بازنمایی فرم و رویه قالب در سینما پرداخته و در این مسیر به اشکالی جدید در بافت و شاکله اثر دست یابند اما فیلم «پریدن از ارتفاع کم» نه‌تنها فاقد فرم و بیان تازه‌ای در ساختار و اجرای اثر است بلکه از این حیث، دارای نماهایی ساده در کارگردانی و بدون پیچش‌های روایی در فیلمنامه است و مساله اساسی فیلمساز از این سازه نه در شکل ارائه بلکه در مفهوم نهفته‌ای است که ایده اولیه براساس رسیدن به خاستگاه فوق طرح‌ریزی شده است؛ نگاهی رمزگشایانه به شخصیت و نگره‌های متفاوتی که امروزه به واسطه فضایی مدرن در بطن حرکتی افراد جامعه رخ داده و موتور محرکه این نگاه در فیلم مورد نقد، زنی جوان با نام نهال بوده که در چهارمین ماه بارداری از طریق دکترش متوجه می‌شود که جنین در داخل شکمش مرده و این شوک ناگهانی در همان سکانس اول وی را میخکوب می‌کند.

 به تبع این ایده بکر و به واسطه این ضرباهنگ پرکشش ابتدایی، توقع درامی گیرا و بافتی قابل ارجاع به نگره‌های فلسفی و جامعه‌شناختی برای مخاطب می‌رود اما سازنده تنها روی مداری افقی و بدون پیش‌زمینه لازم در عمق این مسیر حرکت کرده و به جای انتقال حس و معنا در ارتفاعی عمیق از تفکر، همانند عنوان فیلم به همان پریدن از ارتفاع کم قناعت می‌کند! این در حالی است که طرح یک خطی فیلم بستر مناسبی برای خلق سکانس‌هایی هدفمند و تحلیل نگرش مسموم این روزهای بخشی از بدنه جامعه بوده که در زایش حقیقتِ زیستن دچار سوءتفاهمی ماهوی از چرایی بودن و چگونگی شدن هستند و چنان در بند ظواهر و رویه‌ای مادی‌گرا بسر می‌برند که از درکی زیبایی‌شناسانه از اساس طبیعت به دور مانده و در جهانی سودازده از تجملات، خودپسندی و دنیا‌پرستی محصور مانده‌اند تا در چرخه‌ای هزارپیچش از مسیر زندگی به دنبال اثبات وجوه جسمانی به جای خاستگاهی انسانی باشند.

نهالِ فیلم «پریدن از ارتفاع کم» در پی ضربه‌ای ناگهانی که در رینگ زندگی به روحش وارد شده در صدد پنهان‌سازی مرگ جنین و نگهداری‌اش حتی به قیمت از دست رفتن خود است، چرا که هیچ کس از جمله همسرش را پذیرای دریافت این بغض فروخورده نمی‌بیند و در ادامه این فضای روان‌پریشانه به شمایلی دیگر از شکل زیستن در می‌آید. از قضا نقطه اصلی ضربه خوردن به ساختار فیلم نیز از همین تحول آنی روی می‌دهد، چرا که با زنی جوان و مستاصل از بیان حقیقت مواجهیم که حال می‌خواهد همچون آینه‌ای، نمایانگر احوال نادرست اطرافیان و در ابعادی قابل بسط از جامعه باشد و این در حالی است که به دلیل عدم شخصیت‌پردازی مناسب از سوی فیلمنامه‌نویس ما هنوز به دنیای درونی این زن وارد نشدیم که بخواهیم همراه با او سفری چنین پرحرف و حدیث به ماورای زیستن را طی کنیم.

فیلم از تک‌سکانس‌های خوشفکر و قابل توجهی برخوردار است، مانند آنجا که نهال چشم به لباسی آویخته به مانکن دوخته و لامپی روشن در بالای سر مانکن خودنمایی می‌کند که نمایی زیبا در بیان درونگاه فیلم است یا جایی که آب روی همان تلویزیونی می‌ریزد که شب قبل از آن تمام حواس همسرش، بابک را از تماشای شبکه‌های مختلف به خود پیچیده بود اما همانطور که بیان شد به دلیل عدم وجود پایه‌ای مناسب در نگره کاراکتر اصلی و عدم همخوانی راهی پرتعلیق با راهبری همراستا نمی‌توان به وضعیتی پایدار در این نگره رسید و در واقع نَفَس فیلم از عمق مناسب برخوردار نیست.

حادثه‌ای چالش‌برانگیز میان عدم سقط جنینی مرده و اتصال به عدم باروری اندیشه‌هایی که هنوز به تکامل وجودی نرسیدند و در جهانی تکامل یافته گمان می‌دارند در حال زیستن هستند و معنای خوشبختی را همچون بابک در ارتقای شغلی و خرید ماشینی جدید و خانه‌ای بزرگ دانسته و پیشنهادشان برای تحول روحی شخصی به هم ریخته مانند نهال، کارتی اعتباری است که می‌توان با آن لباس‌هایی نو را بر چهره کهنه استوار ساخت! و چه زیباست طعنه نهال به این نوع نگرش که گران‌ترین لباس مجلسی را بدون تن پوشی خریده تا برای صاحبان چنین افکاری، حواله به این کند که چرا با خریدی بیش از 4 میلیون هم نمی‌توان جامه آسایش داشت!

اما فیلم نمی‌تواند با تعبیه سکانس‌هایی پیش برنده از گذشته و حال نهال، این حفره را در ساختار فیلمنامه بپوشاند که چگونه این تحول ناگهانی که با مرگ جنینی در شکم مادر رخ داده است، به این نوع غایت فلسفی از چرایی زیستن در شخصیت رسیده است؟ و در کدام بخش از فیلم می‌توان بستری علی و معلولی از وجود سکانس‌هایی منتهی به این تغییر را یافت؟ در واقع فیلم «پریدن از ارتفاع کم» فاقد پیش‌زمینه لازم برای رفتار متمایز نهال در قبال دیگران بوده و تنها به دنبال سایه افکندن به وضعیت رفتاری جامعه‌ای است که شرایطی نابسامان را در گذار از سنت به مدرنیته در سر می‌پروراند.

بر این اساس نه می‌توان این نوع نگاه انتقادی از سوی نهال را به واسطه باوری غرق در رهبانیت تصور کرد و نه آن را تعبیری از یک نوع نیهیلیسم ناشی از بحران مرگ‌اندیشی خواند! و در این باره ابهامی در فیلمنامه باقی می‌ماند که چرا پیش از این حادثه محرک، نهال که خود بخشی از همین طیف طبقه متوسط بود، به فکر پوست‌اندازی از دریچه‌ای تقابل‌گرا با این فضای فکری نبوده است؟ چرا که این طغیان ناگهانی از شخصیت نمی‌تواند ناشی از وضعیت رخ داده برای وی باشد، به عبارت دیگر، مرگ ناخواسته جنین ارتباطی به اندیشه لخت بیرونی نداشته و اگر کنش‌مندی نهال به طور مشخص منوط به این احوال باشد، نمی‌تواند پیش زمینه‌ای دراماتیک داشته باشد و اگر فیلمساز مرگ جنین را مترادف با مرگ باور عده‌ای کثیر از اجتماعِ در حال گذار بپندارد، باز هم به دلیل نبود چفت و بست‌های مناسب در سیر چرایی وقوع رخدادها نمی‌تواند ابعادی قابل ارجاع یافته و تنها مبدل به شعارهایی در جهت تقبیح دنیاپرستی می‌شود. از این رو اشتباه منتقدانی که فیلم «پریدن از ارتفاع کم» را شکلی زنانه از طغیان شخصیت «پرویز» در فیلم مجید برزگر می‌دانند، از همین جا ریشه دوانده که به دلیل عدم توجه به چرایی رخدادها و تنها به واسطه کنش‌مندی کاراکترها به این همسانی‌ها دست می‌زنند.

در فیلم «پرویز» پیش‌زمینه‌های لازم برای برون‌گرایی پرسوناژ با توجه به موقعیت بغرنجی که شخص در آن گرفتار آمده، وجود داشت و عکس‌العمل‌های روانی کاراکتر نه در جهت ریخت‌شناسی از وضعیت فکری طیفی خاص بلکه تنها در برخوردی سلبی از انقلابی درونی بوده است اما واکنش‌های نهال در «پریدن از ارتفاع کم» نه‌تنها تناسبی با شرایط رخداده ندارد بلکه در جهت تفسیر و تحلیل از اوضاعی به بن‌بست رسیده در اجتماع است و این در حالی است که فضا و کاراکتر این فیلم توان چنین بازشناسی را ندارد. به هر روی فیلم اول حامد رجبی به طرح موضوعی بسیار مهم در بافت زیست جوامعی ناپایدار می‌پردازد که البته به بطن برون‌مایه‌ای قابل اندازه با طرح موضوع دست نمی‌یابد اما می‌تواند به عنوان اثری اندیشه‌مدار در چرخه فیلمسازی آثار ایرانی قرار گیرد تا از رهیافت نور و تصویر و صدا بتوانیم به دریچه‌هایی گسسته در سامانه زیستن بپردازیم؛ آنجا که شاید سوءتعبیرهایی از مسیر پیمایش انسان‌ها باشد و به قول نهال، اگر در جهت خلاف حرکت ماشین‌های دیگر در خیابان زندگی باشیم، شاید اشتباه از مسیری باشد که آنها می‌روند!
 

منبع: وطن امروز