اگر سئوال شود چرا مردم به روزه گرفتن امر شده اند؟ در جواب گفته مى شود: تا درد گرسنگى و تشنگى را بيابند و درك نمايند و با درك این درد، بر فقر و نياز خود در آخرت استدلال کنند. و بدين وسيله روزه دار خاشع و ذليل و خاكسار و در ضمن به خاطر آنچه از ناحيه گرسنگى و تشنگى به وى متوجّه مى گردد، صاحب اجر و عارف و صابر گردد، و در نتيجه مستحقّ ثواب مى شود. مضافا به اين كه روزه، شخص را از شهوات و اميال نفسانى حفظ و نگهدارى مى كند. و روزه در دنيا براى روزه داران واعظى بوده و راضى كننده ايشان است بر ادای تكاليف و در آخرت دليل و راهنما(بر بهشت) مى باشد. و بدين وسيله روزه دار سختى گرسنگى و تشنگى بر اهل فقر و مسكنت را نیز در دنيا لمس مى كند و اين باعث مى گردد كه آنچه حقوق مالى و طلب فقرا از او هست را بپردازد.
اگر سؤال شود: چرا روزه در ماه رمضان واجب شده نه ماههاى ديگر؟ در جواب گفته مىشود: به خاطر اینکه ماه رمضان ماهی است که خداوند متعال در این ماه قرآن را نازل فرموده و بين حقّ و باطل تفرقه انداخته، چنان که خود در قرآن فرموده: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ، هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ»، (ماه رمضان [همان ماه] است كه در آن، قرآن فرو فرستاده شده است، [كتابى] كه مردم را راهبر، و [متضمّن] دلايل آشكار هدايت، و [ميزان] تشخيص حق از باطل است.)و در اين ماه حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله به نبوّت برانگيخته شد. و در اين ماه ليلة القدر مى باشد كه از هزار ماه بهتر بوده و در آن هر فرمان حكيم، تفريق و توزيع مى گردد و آن ابتدای سال بوده و آنچه از خير و شرّ، ضرر و منفعت، روزى و مرگ است در آن براى انسان مقرّر مى شود، و از این جهت به آن ليلة القدر مى گويند.
اگر سؤال شود: چرا مردم فقط به روزه ماه رمضان امر شده اند نه به كمتر و نه به بيشتر از آن؟ در جواب گفته مى شود: اين متناسب با نيرو و توان بندگان بوده اعمّ از قوى و ضعيف، و همگان تا اين اندازه با هم مشترك هستند و حقّ ـ عزّ و جلّ ـ واجبات را بر اساس اغلب اشياء و توان عمومی منظور مى دارد، سپس به اهل ضعف تخفيف داده و آنها را مرخّص مى نمايد، چنانچه اهل قوّه و آنان را كه توان دارند ترغيب در اضافه بر آن مى نمايد و اگر بر كمتر از آن صلاحيّت داشته باشند، البته تكليف را در حقشان كاهش داده، همان طورى كه اگر محتاج به بيش از آن باشند، تكليف را نسبت به آنها افزايش مى دهد.
منبع: علل الشرایع ج 1 ص 256 و عیون الاخبار ج 2 ص 116