باید نشان می‌دادیم که آمریکا در آسیا موفق است. تصمیم گرفتم خودم رهبری این امر را به دست بگیرم.

گروه بین‌الملل مشرق- "هیلاری رودهام کلینتون" وزیر اسبق امور خارجه آمریکا در کابینه اول باراک اوباما و همسر "بیل کلینتون" چهل و دومین رئیس‌جمهور آمریکا است. کلینتون که نتوانست در سال 2008 میلادی نامزدی حزب دموکرات را برای شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری به دست آورد، به عنوان یکی از نامزدهای انتخابات سال 2016 میلادی در نظر گرفته می‌شود. کلینتون در سال 2016 میلادی، 69 ساله خواهد شد و نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد در صورتی که بخواهد وارد عرصه انتخابات شود و به عنوان نخستین رئیس‌جمهور زن آمریکا انتخاب شود، از حمایت قابل‌توجهی در میان دموکرات‌ها برخوردار خواهد بود.

هیلاری پس از ترک پست خود در وزارت خارجه آمریکا، در 10 ژوئن 2014 کتاب خاطراتش را تحت عنوان "انتخاب‌های سخت" منتشر کرد. این کتاب به موضوعاتی همچون کشته شدن اسامه بن‌لادن، سرنگونی رژیم قذافی در لیبی، خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان و عراق، انقلاب‌های عربی، سیاست‌های مرتبط با ایران و کره شمالی، افزایش قدرت چین و روابط با روسیه و متحدان آمریکا می‌پردازد.

فصل سوم کتاب به بیان خاطرات کلینتون با موضوع آسیا می‌پردازد که این فصل، "آسیا: محور" نام دارد. گروه بین‌الملل مشرق قصد دارد طی روزهای آتی متن کامل فصل مربوط به آسیا در کتاب "انتخاب‌های سخت" را در چند شماره منتشر کند.

بخش اول این فصل را می‌توانید از این‌جا و بخش دوم را از این‌جا بخوانید.


هیلاری کلینتون در کنار کتاب تازه‌منتشرشده "انتخاب‌های سخت"

بخش سوم/فصل "آسیا: محور"

تماس‌ها با رهبران آسیایی در هفته اول، این باور را در من قوی کرد که باید به رویکردی جدید در آسیا روی بیاوریم. لذا، من و جیم با صاحب‌نظران مختلف که دارای توانایی‌های متفاوت بودند، به بحث نشستیم. یکی از گزینه‌ها (بر مبنای این اصل که اگر رابطه با چین را درست کنیم، آسیا را در چنگ خواهیم داشت) گسترش ارتباط با چین بود. یکی از انتخاب‌های جایگزین ما، تمرکز بر تقویت متحدین‌مان (نظیر ژاپن، کره جنوبی، تایلند، فیلیپین و استرالیا) و در عین حال کنترل قدرت روز افزون چین بود.

رویکرد سوم، افزایش و هماهنگ‌ کردن سازمان‌های چند جانبه منطقه‌ای همچون انجمن کشورهای جنوب شرقی آسیا، و اپک (سازمان همکاری‌های اقتصادی آسیا-اقیانوس آرام) بود. هیچ‌کس توقع نداشت که حتما یک سازمان منسجم همچون اتحادیه اروپا خلق شود، اما لزوم وجود سازمان‌های چند جانبه و ارزش آنها به شدت در مناطق دیگر احساس می‌شد. این سازمان‌ها برای هر کشور درآمد و دیدگاه قابل توجه به همراه می‌آوردند و این فرصت را پیش پا می‌گذارند که کشورها بر سر چالش‌های مشترک با یکدیگر همکاری کنند، اختلافات را کنار بگذارند، قانونمندی و استانداردهای رفتاری را ارج نهند، در این میان کشورهای متعهد به قانون و احترام مورد تقدیر قرار گیرند، و آنهایی که از قوانین تخطی می‌کنند پاسخگو باشند.

اگر سازمان‌های آسیایی مورد حمایت و مدرن شدن قرار بگیرند، قادر خواهند بود که نورم‌های منطقه‌ای هر چیزی (از شکوفایی علمی تا بازدارندگی هسته‌ای و آزادی کاوش دریایی و رسیدگی به چالش‌هایی چون تغییرات جوی و مسئله دزدان دریایی) را تحکیم بخشند. این شکل از دیپلماسی متدیک چندجانبه معمولا کند و ملال‌آور است و کمتر در صدر اخبار روز قرار می‌گیرد اما در زندگی میلیون‌ها انسان تاثیر می‌گذارد.

در زمانی که به عنوان یک سناتور و کاندیدای ریاست جمهوری فعالیت می‌کردم، با خود اندیشیدم که استفاده هوشمندانه از هر سه رویکرد در کنار هم کاربرد دارد. باید نشان می‌دادیم که آمریکا در آسیا موفق است. تصمیم گرفتم که خود رهبری این امر را به دست بگیرم و لذا می‌باید همه نهادهای دولت حرکتی می‌کردند. حرکت اول، از کاخ سفید باید شروع می‌شد.

رئیس جمهور (اوباما)، تصمیم من مبنی بر این‌که آسیا نقطه کانونی تمرکز خارجه ما باشد را با سایر اعضای هیئت دولت در میان گذاشت. او که متولد هاوایی است و سال‌ها در اندونزی زندگی کرده، احساس قرابت بسیاری با منطقه می‌کرد و مشخصه‌های آن را می‌شناخت. شورای امنیت ملی به ریاست ژنرال جیم جونز و همراهی "تام دانیلون" و "جف بیدر" (کارشناس حوزه آسیا) موافقت خود با این تصمیم را اعلام کردند. برای چهار سال بعد، من از استراتژی "دیپلماسی رو به جلو" (که این نام را از همکارانم در ارتش وام گرفتم) در قبال آسیا بهره بردم.


اوباما را پیدا کنید - "باراک" در زبان سواحیلی یعنی "برکت داده شده"

ما با سرعت و روحیه به سمت بسط دیدمان نسبت به مشارکت دیپلماتیک در منطقه، اعزام مقامات ارشد و کارشناسان توسعه به نقاط دور و نزدیک، مشارکت خیلی بیشتر در سازمان‌های چندجانبه، تاکید دوباره بر اتحاد سنتی با شرکا، و ایجاد رابطه با شرکای استراتژیک جدید حرکت کردیم. از آنجا که رابطه شخصی و رعایت احترام برای آسیایی‌ها خیلی مهم است، اولویت کار را بر دیدار با همه کشورهای منطقه گذاشتم. من از کوچک‌ترین جزیره اقیانوس آرام تا کشوری که برنده جایزه نوبل صلح خود را سال‌ها زندانی کرده بود و تا کشوری که مستحکم‌ترین مرز جهان را داراست، سفر کردم.

در طی این 4 سال، سخنرانی‌های بسیاری در مورد روشن ساختن استراتژی‌مان و اینکه چرا آسیا تا به این حد شایسته توجه آمریکا است،‌ داشتم. در تابستان 2011، مقاله‌ای را آماده می‌کردم که فعالیت ما در منطقه در ابعاد وسیع سیاست خارجه را تعیین می‌کرد. مناقشات و درگیری‌ها در عراق رو به تلطیف بود و در افغانستان هم انتقال قدرت در حال صورت گرفتن. پس از یک دهه تمرکز بر خطرخیزترین مناطق، حال نوبت تمرکز بر "نقطه محور" بود. البته نباید از مناطق تهدید غافل میشدیم، اما اولویت با مناطق فرصت‌های بزرگ بود.

مجله سیاست خارجه، مقاله من را در پاییز همان سال تحت عنوان "قرن (اقیانوس) آرام‌گونه آمریکا" به چاپ رساند. اما این واژه "محور" بود که تفوق یافت. اگرچه بسیاری از همکاران ما در دولت، از این سیاست به عنوان "توازن تسکین‌دهنده آمریکا" در قبال آسیا یاد کردند، اصحاب جراید نام این مقاله را تفسیر خاطره‌انگیز رویکرد جدید دولت اوباما برای ورود به آسیا گذاشتند. بسیاری از متحدین و دوستان ما در سایر نقاط جهان نگرانی عمیق خود از این که ما از آنها روی برگردانیم را به ما انعکاس دادند. ما به آنها اطمینان دادیم که بی‌شک ضمن توجه به آسیا به دوستی و تعهدات‌مان با آنها پایبند خواهیم بود.

اولین ماموریت ما این بود که آمریکا را (بدون مواجهه با چین) به عنوان قدرت حوزه اقیانوس آرام بشناسانیم. به همین دلیل اولین سفر خود به عنوان وزیر خارجه را با سه هدف آغاز کردم: دیدار با متحدین آسیایی اصلی‌مان (ژاپن و کره)، ایجاد دوستی با اندونزی به عنوان یک قدرت در حال شکل‌گیری و مرکز سازمان آسه‌آن، و آغاز رفع سوءتفاهم‌ها با چین.

در اوایل فوریه، کمی پس از انتصابم به عنوان وزیر خارجه، تعدادی از نخبگان و کارشناسان امور آسیا را به ضیافت شام وزارت دعوت کردم. ضیافت شام، در طبقه هشتم در سالن "توماس جفرسون" برگزار شد. این سالن را که به رنگ آبی سینه‌سرخی (رنگ تخم آبی پرنده‌ای به نام سینه‌سرخ) مزین و عتیقه‌های چیپندیل آمریکایی مرصع شده بود، خیلی دوست داشتم. برای همین، طی آن چند سال از این اتاق به عنوان جایگاه پذیرایی از میهمانانم استفاده کردم. با میهمانان آن روز، در مورد چگونگی ایجاد توازن در اهداف آمریکا در آسیا (که گاهی هم در مقام رقابت دیده می‌شد) گفتگو کردیم.


اگر رابطه با چین را درست کنیم، آسیا را در چنگ خواهیم داشت

به طور مثال، در مورد این موارد سخن گفتیم که متقاعد کردن چین نسبت به امور حقوق بشر و یا تغییرات جوی و جذب حمایت این کشور در موضوعات امنیتی همچون ایران و کره شمالی تا چه می‌تواند سخت باشد. "استپلتون روی" سفیر سابق آمریکا در سنگاپور، اندونزی و چین، به من پیشنهاد داد که از جنوب شرق آسیا چشم‌پوشی نکنم که جیم و کورت هم پیش‌تر به من گفته بودند. سال‌ها بود که آمریکا به سبب اتحاد با کشورهایی چون ژاپن و کره، تمرکز خود را بر شمال شرقی آسیا گذاشته بود. اما کشورهای جنوب شرقی مثل اندونزی، مالزی، ویتنام دارای اقتصاد رو به رشد و اهمیت استراتژیک شده بودند. روی و دیگر کارشناسان از طرح ما مبنی بر امضای توافق‌نامه با سازمان آسه‌آن
که درهای ورود چشمگیر آمریکا به آسیا را می‌گشود،  استقبال کردند. این اما گامی کوچک به سمت نیل به اهداف در جاده پیش رو بود.