سردار هور شهيد علـي هاشـمي يكي از سربازان بي‌ادعاي امام خميني (ره )‌بود كه علاوه بر فرماندهي در جبهه‌هاي جنگ، با شيوه‌هاي خاص مديريتي خود در عرصه اقتصاد مقاومتي...

گروه جهاد و مقاومت مشرق - سردار هور شهيد علـي هاشـمي يكي از سربازان بي‌ادعاي امام خميني (ره )‌بود كه علاوه بر فرماندهي در جبهه‌هاي جنگ، با شيوه‌هاي خاص مديريتي خود در عرصه اقتصاد مقاومتي نيز فعال بود و بسياري از نيازهاي قرارگاه سري نصرت را از ماهيگيري در هور و فعاليت‌هاي اقتصادي در مناطق عملياتي كسب مي‌كرد.اين روزها كه برخي از مسئولان همه مشكلات كشور را به تحريم‌ها گره مي‌زنند، دلتنگ راه و رسم مردان خميني مي‌شويم كه با دستان خالي و تنها با سلاح ايمان و خودكفايي وارد عمل مي‌شدند و در همان روزهاي تحريم و جنگ، صدام را با 36 كشور حامي‌اش به زانو درآوردند. به مناسبت 4تير سالروز شهادت علي هاشمي مروري بر زندگي تا شهادت سردار هور از زبان دوست دوران كودكي، همرزم و دامادش، عبدالفتاح اهوازيان را پيش رو داريد.

براي شروع از دوران كودكي و نوجواني شهيد بگوييد، شخصيت او را چطور ارزيابي مي‌كنيد؟

علي هاشمي بچه‌اي درسخوان، با درايت و باسواد بود. مدتي هم تحصيلات حوزوي داشت. از اين رو طلاب خيلي دوستش داشتند. ورزشكار بود وكاپيتان تيم شهباز اهواز. براي همين قشر ورزشكار به علي ارادت ويژه‌اي داشتند. علي چهره محبوبي بين مردم و اجتماع آن روز بود. از اين رو، آدم‌هاي زيادي از اقشار مختلف به علي هاشمي وصل بودند. علي در يك كلام مردمدار بود. بعدها كه جنگ شروع شد، او در حالي كه تنها 27 سال داشت، سمت‌هايي چون مسئول سپاه امام جعفر صادق (ع )، سپاه ششم شامل استان لرستان، خوزستان ولشكر 5 نصر، فرمانده قرارگاه فوق سري نصرت، فرمانده مجموعه سپاه‌هاي دشت آزادگان، فرمانده قرارگاه مشترك ارتش و سپاه در جنوب وجانشيني فرماندهي قرارگاه كربلا را بر عهده داشت. آن زمان هزاران نفر از نيروها تحت امر علي بودند. علي هاشمي در آن شرايط و با همه اين مسئوليت‌ها در نهايت در حالي كه همه به او مي‌گفتند به عقب باز گردد، طي عمليات استشهادي با ماشين به هليكوپتر دشمن مي‌زند و تازه مي‌شود همان بسيجي 13 ساله حسين فهميده. دغدغه خانواده شهدا را داشت. يك بارآمد به من گفت همسر يكي از خانواده شهدا سر صف شير ايستاده مگر ما مرده‌ايم كه او اين كار را بكند. ايشان تا دو نيمه شب تعدادي شير كه آن زمان هم تهيه‌اش مشكل بود آماده كرد و همراه همسرش به منزل شهيد رفتند و عذر‌خواهي كرد و گفت صف شير نرويد و من شرمنده همسر شهيدتان شوم. به نظر من يك نكته كه در زندگي اين شهيد مغفول مانده اين است كه او را بايد نخبه بيداري اسلامي هم بدانيم.

اينكه مي‌گوييد «نخبه بيداري اسلامي» بودند، يعني چه؟ بيشتر توضيح دهيد.

علي هاشمي را از آن جهت مي‌‌توان جزو اولين نخبه‌هاي بيداري اسلامي دانست كه آن را در قلب ارتش عراق نهادينه كرد. علي هاشمي همراه با نيرو‌هاي ويژه‌اش در سال 1361 توانست ارتباطي با افسران فراري و شيعه‌هاي درون ارتش عراق برقرار كند. ايشان از محور ولايت امير‌المومنين و ولايت فقيه به آنها ورود پيدا كرد و آنها را مجاب نمود تا با نيروهاي برون مرزي ايران همكاري كنند. آنها طي سال‌هاي 1362- 1361موفق شدند از نسوان عراق يعني زنان شيعه عراق هم براي تهيه اسلحه و تجهيزات و رساندن به دست نيروهاي ايراني كمك بگيرند. خوب به خاطر دارم شهيد محمد سالمي برايم تعريف كرد كه در شهر الانبار زماني كه بچه‌ها مي‌خواستند اسلحه براي نيروهاي رزمنده وارد كنند، يك حاج خانم عراقي بود كه در تشت ماهي و در زير ماهي‌ها اسلحه‌ها را از جلوي چشم عراقي‌ها عبور مي‌داد و به بچه‌هاي قرارگاه مي‌رساند. در نهايت فراكنش فكر آن روزهاي علي هاشمي، جسارت‌هايش، ارتباطاتش با عراقي‌ها و تحولاتي را كه ايجاد كرد مي‌توان نطفه تشكيل نيروهاي مخلصي چون نيروي قدسي دانست كه امروز شاهد آن هستيم. حاج قاسم سليماني به كرات در جلسات و ديدارهايي كه با خانواده اين شهيد داشته‌اند همواره به همرزم بودن با علي هاشمي افتخار كرده و از علي هاشمي به عنوان يك فرمانده ياد مي‌كنند. سردار سليماني مي‌فرمايند: «شهيد علي هاشمي شهيد بهشتي شهداي مظلوم گمنام خوزستان است.» امروز علي هاشمي در وجود حاج قاسم متجلي شده، با همان ويژگي اخلاقي «اشدا علي الكفار و رحماء بينهم».

افرادي چون علي هاشمي، با منش خود بيداري اسلامي را رواج دادند. در رابطه با رفتار با اسرا، ما خودمان نان و خرما مي‌خورديم، ولي به اسرا برنج وگوشت مي‌داديم امام مي‌گفت اينها مهمان ما هستند. اينگونه ويژگي‌هاي اخلاقي باعث شد تا همان اسراي عراقي يگاني را به نام سپاه بدر راه‌اندازي كنند و به ارتش اسلام بپيوندند. همان‌هايي كه حر جبهه شدند به لشكريان امام خميني‌(ره )‌پيوستند و امروز ما جاماندگان از قافله شهدا اميد به شفاعت همان‌ها داريم.

يكي از نقاط پررنگ زندگي جهادي شهيد هاشمي، فرماندهي بر قرارگاه سري نصرت بود، مديريت شهيد هاشمي در اين قرارگاه چه ويژگي‌هايي داشت؟

شايد بهتر باشد پاسخ اين سؤال را از زبان آقاي محسن رضايي و در كتاب «گمشده من» بشنويد:«پر راز و رمزترين قرارگاه به كلي سري تاريخ جنگ، قرارگاه سري نصرت بوده و من به عنوان يكي از مسئولان قرارگاه نصرت به شما مي‌گويم ما افتخار مي‌كنيم كه 65 درصد از نيروهاي ما از نيروهاي بومي و بيسواد منطقه هستند. 65 درصد از نيروي ما ماهيگير، كشاورز و كساني بودند كه در هور زندگي مي‌كردند.» رزمنده‌هاي اين قرارگاه از اولين امكانات ساده زندگي محروم بودند و در كنار علي هاشمي كار‌هاي عظيمي را در قرارگاه نصرت انجام مي‌دادند. 420 مورد شناسايي بدون اينكه يكي از اين شناسايي‌ها لو برود، توسط همين نيرو‌هاي بومي قرارگاه انجام گرفت. علي هاشمي از همان مردمان بومي كه سواد چنداني نداشتند، نيروهاي بسيجي ساخته بود كه خودكفا شده بودند و چرخ اقتصاد كشورشان را در همان سال‌هاي جنگ و تحريم مي‌چرخاندند.

نكته قابل تأمل در زندگي جهادي شهيد هاشمي، فعاليت ايشان در عرصه اقتصاد مقاومتي در آن سال‌هاي تحريم بود. همانطور كه مي‌دانيد سال‌هاست كه امام خامنه‌اي درباره اقتصاد مقاومتي و توليد ملي منوياتي را داشته‌اند، اين نشان مي‌دهد كه سربازان واقعي ولايت از سال‌ها پيش در اين زمينه فعال بوده‌اند.

بله، بحق بايد گفت كه علي هاشمي در آن سال‌هاي جنگ و در شرايط نبود امكانات و روزهاي سخت تحريم، همان اقتصاد مقاومتي كه مقام معظم رهبري به آن تأكيد داشتند را با همان مديريت دانش و با ايجاد همبستگي بين اقوام اجرايي كرد. زماني كه ما در شرايط تحريم قرار داشتيم و هور برايمان يك تهديد بود و قرار‌گاه نصرت از لحاظ امكانات مالي در مضيقه بود. تدبير علي هاشمي هور تهديد شده را تبديل به فرصت كرد. ما روزي 12 تن ماهي از هور صيد كرده و 200 غاز شكار مي‌كرديم و از سرمايه به دست آمده براي امور جنگ بهره مي‌برديم.

بچه‌ها در دوران مرخصي‌شان ماهيگيري مي‌كردند و در آمدشان را با قرارگاه نصف مي‌كردند. كسي نمي‌دانست قرارگاه نصرت مخارجش را از كجا تأمين مي‌كند. علي هاشمي بعضا براي تعدادي از بچه‌هاي متأهل مفقود‌الاثر، خانه مي‌خريد و به نام بچه‌ها سند مي‌زد. علي همه تجهيزات و امكانات مورد نياز قرارگاه را از فعاليت‌هاي اقتصادي هور تأمين مي‌كرد. علي براي اهالي بومي اشتغال‌زايي ايجاد كرده بود. ماهيگيري، حصيربافي و صنايع دستي را راه‌اندازي كرد و اينگونه علي هاشمي قرارگاه را خودكفا كرده بود. ما از پوكه‌هاي توپ كه شليك مي‌شد براي خودرو‌هايمان اگزوز درست مي‌كرديم. ماشين‌هاي ما كه تويوتا و لندكروز بودند هميشه داخل آب وگل مي‌رفتند و اگزوز‌هاي خودروهايمان مي‌تركيد. ما توان خريد مواد مورد نياز آن هم با هزينه‌هاي بالا را نداشتيم و نمي‌توانستيم در آن شرايط، زياد هزينه كنيم. براي همين خودمان دست به كار شديم و از پوكه‌هاي شليك شده توپ، اگزوز ساختيم. همان بادگيرهايي كه اين روزها تبديل شده به لباس جنگي ميكروبي بيولوژيك و شيميايي ارتش‌هاي جهان، آن زمان تنها لباسي بود كه براي خيس نشدن بچه‌ها در قايق از آن استفاده مي‌شد و با نايلون دوخته و بعد‌ها از سفره‌ها تهيه مي‌شد و تا امروز كه به اين شكل در اختيار بچه‌ها قرار دارد. همه اينها حاصل توانمندي مردان قرارگاه نصرت است كه درطول جنگ و پس از آن كسي از فعاليت‌هاي خودكفايي و اقدامات قرارگاه نصرت در راستاي اقتصاد مقاومتي اطلاع چنداني نداشت تا اينكه در انتهاي جنگ عده‌اي از فرماندهان با مشاهده توانمندي قرارگاه مجموع شيلات سپاه را راه‌اندازي كردند. علي هاشمي وقتي مشاهده كرد بنزين براي قايق‌ها به اندازه كافي وجود ندارد و بچه‌ها مجبور مي‌شوند تا منطقه عملياتي مورد نظر، پارو بزنند اقدام به طراحي و تحقيق روي موتور‌هاي گازي آن هم با كپسول‌هاي گاز كرد. علي در پژوهش‌ها و اختراعات و ابتكارات به جوانان ميدان مي‌داد. هيچ محدوديتي براي كسي قائل نمي‌شد و از هر طرحي كه در راستاي منافع جنگ بود حمايت مي‌كرد. برخي از همان ابتكارات علي در حضور آقايان محسن رضايي و سردار صفوي راه‌اندازي شد و فيلم‌ها و اسناد آن هم موجود است. علي هاشمي از همان نيروهاي بومي، گردان‌هاي شيلاتي آماده كرد. درآمد خوبي هم نصيب بچه‌ها مي‌شد. همه آنها بر گردن قرار گاه حق دارند.

سوسنگرد شهر كوچكي است. با جمعيت كمي كه در آن روزهاي جنگ و محاصره داشت. شهر، اشغال شده بود و اهالي شهر پراكنده شده بودند. اما علي هاشمي از همان سوسنگرد چند واحد از نيروي بومي راه‌اندازي كرد. اين نيروها در منطقه مرزي مي‌ماندند و با كمترين امكانات مقاومت مي‌كردند. يك گوني آرد به آنها مي‌رسانديم و براي مدت‌ها ارتباط‌مان قطع مي‌شد. آنها با همان يك كيسه آرد نان مي‌پختند و از هور ماهي مي‌گرفتند و از شير گاوميش‌هايشان ماست، كره، پنير و دوغ درست مي‌كردند. شايد هيچ پارتيزاني اين مقاومت را نداشته باشد اما علي از كشاورزان ساده نيروهاي حفاظت مرزي بااين استقامت مي‌ساخت و اين از افتخارات جنگ است. هور نقش بسزايي در جنگ آبي داشت.

چطور شد كه در زمان فرماندهي علي هاشمي در قرارگاه نصرت، در كمتر از يك سال، جنگ زميني به جنگ آبي تبديل شد آن هم در آن شرايط زماني؟

عراق تأمين امنيت هور را به بومي‌هاي طرفدار خودش سپرده بود. علي هاشمي كاري كرد كه ارتش عراق با تشكيل سپاه ششم در هور، 80- 70 هزار نيروي صدام تا پايان جنگ در هور درگير فعاليت رزمندگان ما شوند. اين امر درحالي بود كه جزاير مجنون بعد از كركوك دومين نقطه حياتي براي فروش نفت عراق بود. كركوكي كه آن زمان توسط كردها و قرارگاه رمضان ناامن شده بود. بعد از تصرف مجنون قرارگاه نصرت اجازه نمي‌داد كه صدام در آنجا فعاليت‌هاي خودش را از سر بگيرد و تا پايان جنگ، از آنجا نفت بفروشد. از اين رو دشمن مجبور مي‌شد تا از حكام عرب‌ خليج فارس قرض بگيرد. ادامه روند حضور نيروهاي ما در هور باعث تشكيل نيروي دريايي سپاه شد. تا قبل از خيبر جنگ در خشكي بود و اين چرخش تاكتيكي كه كشوري بخواهد نيروهايش را از خشكي به آب بياورد، نياز به زمان زياد، تجهيزات و آموزش دارد. اما علي هاشمي در خفا طي يك سال هم تجهيزات را مهيا كرد و هم طراحي‌هاي لازم را انجام داد، آن هم در آن شرايط تحريم. از اين رو يك ساله جنگ ما از خشكي به ‌آب آمد. علي هاشمي و بچه‌هايش در قرارگاه نصرت همه را حيرت زده كردند.

از ساعات آخر زندگي سردار هور علي هاشمي، از 24 سال نبودن‌هاي فرمانده قرارگاه نصرت برايمان بگوييد.

اواخر جنگ وقتي دشمن به مجنون حمله كرد، از ساعت چهار صبح از سه محور به جزاير فشار مي‌آورد. حجم آتش دشمن همه محورها را درگير كرده بود. ساعت 10 صبح عراقي‌ها بالاي سر بچه‌ها گاز سيانور ريختند، از اين رو نيروهاي زيادي از لشكر 21 امام رضا (ع) به شهادت رسيدند. سيانور گاز خطرناكي است و سريع رزمنده‌ را از پا مي‌اندازد. با حمله شيميايي، فرماندهان از علي هاشمي خواستند تا دستور عقب‌نشيني دهد و از مجنون خارج شود. علي هاشمي اما نمي‌توانست دستور عقب‌نشيني بدهد. كلي از نيروها در آن زمان در آب بودند. بچه‌ها اگر مي‌خواستند با قايق موتوري هم به عقب برگردند با آن فاصله 45 كيلومتري با اسكله، دو ساعت زمان نياز داشتند. سردار غلامپور به علي هاشمي دستور داد و گفت تكليف اين است كه بر‌گرديد. علي هم گفت كه من مي‌آيم ولي آخر از همه. من چگونه بچه‌ها را رها كنم. آنجا تصميم مي‌گيرد مقاومت كند. علي هاشمي به لشكرها دستور مي‌دهد كه عمليات‌هاي تأخيري انجام بدهند تا نيروهاي داخل آب فرصت كافي براي خروج از آب داشته باشند.

پس در نهايت از هور عقب نشيني كردند؟

از ساعت 10صبح تا ساعت دو و نيم بعداز ظهر، علي و نيروهاي جان بر كفش براي نجات رزمندگان مقاومت كردند. او مي‌توانست به عقب بر گردد اما معتقد بود صدام نبايد داغ يك بسيجي را هم به دل مادران و فرماندهان بگذارد. دشمن با شنود متوجه مي‌شود كه بچه‌ها عقب‌نشيني مي‌كنند براي همين ناجوانمردانه خطوط را زير توپ و خمپاره مي‌گيرد. سپس با تعدادي هليكوپتر وارد قرار گاه مي‌شود. قرارگاهي كه مساحتش نصف زمين فوتبال بود. 13 نفر در قرارگاه بودند كه با هر چه در دست داشتند مقاومت كردند. اما در نهايت بچه‌ها از قرار گاه خارج شده و به سمت نيزار‌هاي سوخته فرار مي‌كنند. منافقين علي هاشمي را با بلندگوهايي كه داشتند صدا مي‌كنند تا تسليم شود اما علي مساحتي حدود 800متري را در ميان نيزارهايي كه تيزي شان مانند چاقو بود، مي‌دود. پهلوي علي تير مي‌خورد و آن را با چفيه مي‌بندد. دشمن براي اسارت علي هاشمي از هليكوپتر استفاده مي‌كند، اما علي كه مي‌دانست اگر اسير شود مايه دلشكستگي امام و رزمندگان خواهد بود با اتومبيلي كه آن لحظه سوارش شده بود، خود را به بالگرد دشمن مي‌كوبد. زماني كه علي بعد از 22 سال تفحص شد من خودم بر پيكرش حاضر بودم. من و فرزندش نتوانستيم گره چفيه پهلوي مجروح علي را باز كنيم. گويي كه همان شب گره زده شده بود. چفيه را كه باز كردم لكه خوني روي آن بود، آري شهيد ايام فاطميه بايد نشاني از مادرش داشته باشد. كف پايش كفشي بود كه با يك نخ آويزان شده بود. يكي از دستانش قطع شده و سر در بدن نداشت. نمي‌دانم رمز اين جانبازي‌ها چون رقيه(س)، ابوالفضل(ع) و امام حسين(ع) در چيست؟ روز تشييع پيكرش محسن رضايي و سردار جعفري پا برهنه دركنار مزار شهيد در حال تشييع پيكر بودند. او عاشق خانم حضرت زهرا (س) بود.
منبع : روزنامه جوان