در نخستین روز ماه رمضان فرمانده اردوگاه تغییر کرد. فرمانده جدید خلق و خوی خشن بعثی‌ها را نداشت و 6 ماه در اردوگاه موصل 1 فرماندهی کرد. ایشان سنتی را در ماه رمضان گذاشتند که در طول ده سال اسارت پابرجا ماند.

گروه جهاد و مقاومت مشرق، "محمدصادق پازوکی" از فرهنگیان ورامینی است که با آغاز جنگ تحمیلی کار را رها کرده و به همراه همکاران، خود را به آبادان رساند. در 15 دی 59 در عملیات توکل بر خلاف تصور خود به اسارت دشمن درآمد و ده سال از بهترین دوران زندگیش را در اسارت به سر برد. او سرانجام در تاریخ 26 مرداد 69 به آغوش خانواده بازگشت.

در ادامه ماحصل گفت‌و‌گو با پازوکی در خصوص ماه مبارک رمضان در اسارت را می‌خوانید.

بهترین اردوگاه بعثی‌ها، اردوگاه موصل بود. اردوگاه‌های دیگر همچون الانبار و الرمادی در مناطق خشک عراق بوده و اسرا دچار بیماری‌ می‌شدند. ما را به اردوگاه موصل 1 بردند و از سال 64 تا 69 در آنجا بودیم.

نخستین فرمانده اردوگاه موصل 1، فرماندهی از افسران شهربانی بود. با تجربیاتی که از افسران شهربانی در زمان طاغوت داشتیم آن‌ها را دزد و ظالم می‌شناختیم. افسران شهربانی رژیم بعث نیز همانند افسران قبل از انقلاب در ایران بودند. این فرمانده بعثی نیز به غارتگر بودن معروف بود.

در اسارت به جای پول نقدی، یک برگه اعتبار به اسرا می‌دادند. از یک و نیم دینار، 100 فلس از آن برمی‌داشتند. دلیل آن را تامین مایحتاج اسرای خواهر می گفتند. اسرا می‌دانستند که دلایل‌شان دروغ است و برای استفاده شخصی خودشان از پول اسرا برمی‌دارند.

روز قبل از آغاز ماه مبارک رمضان، فرمانده اردوگاه تغییر کرد و یک فرمانده دژبان جایگزین شد.

در ماه مبارک رمضان سال 60 اعلام کردند افرادی که می‌خواهند روزه بگیرند ثبت‌نام کنند و این افراد به اردوگاه دیگری منتقل خواهند شد. با این کار اردوگاه به دو گروه تقسیم شد. 3 آسایشگاه نخست روزه‌گیرها بودند. ما ده نفر بودیم که در آسایشگاه 4 مستقر بودیم، ولی در راستای سه آسایشگاه روزه‌گیر عمل می‌کردیم.

صبح روز دوم ماه مبارک رمضان، اسرای روزه‌گیر را در یک محل جمع کردند تا فرمانده جدید را معرفی کرده و قوانین ماه رمضان را اعلام کنند.

فرمانده جدید اردوگاه سخنرانیش را با ماه مبارک رمضان آغاز کرد و گفت: «شمایی که روزه می‌گیرید؛ هم دنیا را دارید و هم آخرت را.» ما که انتظار چنین سخنی را از یک فرمانده دژبان عراقی نداشتیم با دقت بیشتری به سخنانش گوش فرا دادیم.

ادامه داد: «در تعجبم که شمایی که روزه‌گیر هستید چرا دیشب خواب بودید! شخصی که روزه می‌گیرد باید شب زنده‌داری کرده و قرآن بخواند.»

یکی از اسرا در پاسخ گفت: «ما قرآن نداریم. یکی از اسرا همراه خود یک قرآن آورده است که سی جزء آن را تقسیم کرده و به نوبت در بین آسایشگاه‌ها می‌چرخد.»

فرمانده عراقی به معاونش دستور داد تا امروز برای اسرا قرآن تهیه کرده و به دستشان برسانید. همان روز برای هر آسایشگاه سه قرآن خریدند.

یکی دیگر از اسرا رو به فرمانده کرد و گفت: «هفت صبح آمارگیری است. اگر شب زنده‌داری کنیم و صبح بخوابیم. سربازهای بعثی ما را بیدار می‌کنند تا سرشماری کنند.»

به معاونش گفت: «اسرا چند مرتبه در طول روز آمارگیری می‌شوند؟» معاون در پاسخش گفت: چهار مرتبه: 7 صبح، 10 صبح، 2 بعد از ظهر، 4 بعد از ظهر و 5 بعد از ظهر.

فرمانده اردوگاه دستور داد آمار 7 و 10 صبح را تا پایان ماه رمضان حذف کنید. برای هواخوری اسرا، آهسته در را باز می‌کنید و اجبار برای هواخوری نکنید.

در خصوص سحری و افطاری هم برنامه‌ریزی کرد و گفت: صبحانه را برای سحر بگیرید و غذای ظهر را برای افطار نگهدارید. به آشپزخانه اردوگاه نیز دستور داد تا غذای سحر اسرا را غروب آماده کند. ساعت 12 ظهر مسئول غذای هر آسایشگاه غذای اسرا را برای سحری تحویل بگیرد. برای افطار نیز آش صبح را نگهدارید.

همچنین به فرمانده داخلی آسایشگاه گفت: درب آسایشگاه را تا بعد از افطار باز بگذارید. اسرا را پس از افطار و شستن ظرف‌هایشان آمارگیری کرده و به داخل آسایشگاه ببرید. تقریبا ما سه ساعت بیشتر از اسرایی که روزه نمی گرفتند هواخوری داشتیم. به لطف خداوند روزه گیرها در ماه مبارک رمضان در آسایشگاه کم‌ترین شکنجه و سختی را متحمل می‌شدند.

فرمانده سابق اردوگاه، شیر، میوه، ماست و دیگر امکاناتی که به اسرا تعلق داشت را قطع کرده بود. فرمانده جدید در کنار غذا، ماست، یخ و هفته‌ای یک بار میوه به اسرا می‌داد.

این‌گونه ماه مبارک رمضان را در اسارت آغاز کردیم. این فرمانده عراقی که خلق و خوی خشن بعثی‌ها را نداشت به مدت 6 ماه در اردوگاه ما فرماندهی کرد. ایشان یک سنتی را در ماه رمضان گذاشتند که در طول ده سال اسارت پابرجا ماند. همچنین اسرای که به اردوگاه‌های دیگر می‌رفتند عملکرد این فرمانده را تعریف کرده و آن‌ها نیز کم و بیش از او تقلید کردند. تا روزی که این سنت در این ماه مبارک انجام می‌شد، اسرا آن فرمانده عراقی را دعا می‌کردند.

ماه رمضان سال دیگر فرمانده جدیدی در اردوگاه بود که دستور داد، هر عملی که سال قبل در ماه رمضان انجام دادید امسال هم تکرار کنید.
منبع: دفاع پرس