گروه جهاد و مقاومت مشرق: یکی از مسایل اردوگاه، بیگاری با انجام کارهای الکی برای نگهبان ها بود.
مثلاً عراقی ها می گفتند تمام محوطه اردوگاه را با بیل، کلنگ و حتی با میخ ، چوب و آهن بکنیم. کندن آن محوطه نسبتاً بزرگ، چندین روز طول می کشید. بعد باید جاهایی را که کنده بودیم، با آجر و سنگ می کوبیدیم، خاک ها را دوباره صاف می نمودیم و زمین را با تخته، شیب بندی و مسطح می کردیم.
بعد عده ای، از حوض حیاط که خودمان آن را ساخته بودیم با آفتابه آب می آوردند و روی زمین می پاشیدند. گروهی هم زمین را با آجرمی کوبیدند. کندن و جابجایی خاک ها و کوبیدن و صاف کردن دوباره زمین، چندین روز طول می کشید.
آنقدر باید زمین را می کوبیدیم تا صاف و صیقلی می شد. حتی ازآسفالت هم تمیزتر؛ یک ریگ کوچک هم نباید روی زمین یافت می شد. وقتی که بازسازی و مسطح نمودن زمین پایان می یافت، نگهبان ها می آمدند و می پرسیدند: «کارتون تموم شد؟» می گفتیم: «بله.» آن وقت می گفتند: «خب حالا بیل و کلنگ رو وردارین و مجدداً زمن رو بکنین.» و دوباره روز از نو، روزی از نو.
از دیگر بیگاری ها، بازکردن تیغ های سیم خاردارها با دست بود. عراقی ها از ما اسرا سوءاستفاده می کردند. از ما می خواستند از تیغ ها برایشان لوستردرست کنیم. چند ماه از دوران اسارت را هم مشغول این کار اجباری بودیم. چند ماه از دوران اسارت را هم مشغول این کاراجباری بودیم. آنها لوسترها را به شهر می بردند و در بازار می فروختند.
خدا می داند طی این مدت چقدر تیغ سیمهای خاردار به دست وبالمان فرو رفت و چقدر دستهایمان خونین و مالین و زخمی شد ولی عراقی ها دست بردار نبودند و هر روز سفارش لوسترهای بزرگتری را می دادند.
راوی: آزاده محمدرضا یزدیان /سایت جامع آزادگان
از دیگر بیگاری ها، بازکردن تیغ های سیم خاردارها با دست بود. عراقی ها از ما اسرا سوءاستفاده می کردند. از ما می خواستند از تیغ ها برایشان لوستردرست کنیم.