کد خبر 446430
تاریخ انتشار: ۷ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۷

پشت كردن آمریكا به مصدق و ملت ایران زمانی رخ داد كه این كشور با بریتانیا بر سر نفت ایران به توافق رسید. از این مقطع به بعد دیگر آمریكا نه تنها از ملی شدن نفت ایران حمایت نكرد، بلكه با عدم اعطای وام به ایران، تلاش كرد تا با فشار اقتصادی، ایران را مجبور كند با انگلیس كنار بیابد.

به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ مروری بر رفتار آمریكا در قبال ملی شدن صنعت نفت نشان می‌دهد اگر چه این كشور برخلاف تصور برخی از محققان، در ابتدای ملی شدن صنعت نفت، از ایران حمایت می‌كرده، اما این سیاست نه به دلیل حمایت از حقوق ایران، بلكه برای تحت فشار قرار دادن انگلیس برای به رسمیت شناختن منافع نفتی این كشور بوده است. بر این اساس، وقتی كه آمریكا از تأمین منافع خود توسط انگلیس مطمئن می‌شود، از حمایت مصدق دست برداشته و بسترهای كودتای 28 مرداد را فراهم می‌كند. این در حالی بود كه مصدق اعتماد ویژه ای به آمریكایی‌ها داشت. اما هنگامی آمریكا به رهبری ترومن به او پشت كرد، اوضاع مصدق طوری به هم ریخت كه با ویلچر به ایران بازگشت.


*جلب توجه آمریكا به نفت ایران

بعد از اتمام جنگ جهانی دوم، آمریكا بیش از پنجاه درصد نفت دنیا را مصرف می‌كرد. این در حالی بود كه هنوز تولیدكنندگان نفت در دنیا محدود بودند. از این رو، نزدیك به 66 درصد از نفت جهان در خاورمیانه تولید می‌شد. با این حال، در بین كشورهای خاورمیانه، عربستان، عراق و ایران، بیشترین ذخایر نفتی را داشتند.[1]

لذا یكی از استراتژی‌های آمریكا بعد از اتمام جنگ دوم جهانی، تسلط بر منابع نفتی مناطق مختلف از جمله نفت ایران بود. در حقیقت كنترل منابع نفتی نقش كلیدی را برای آمریكایی‌ها ایفا می‌كرد. در این میان، منابع نفتی مناطقی نظیر خلیج فارس، به دلیل ارزان بودن و فراوانی، به‌شدت مورد توجه آمریكا قرار گرفته بود؛ به‌گونه‌ای كه این كشور اگر تا سال 1948 صرفاً به دنبال تضمین جریان نفت خاورمیانه بود، از این به بعد، تسلط بر این منابع به‌عنوان بخشی از استراتژی امنیت ملی آمریكا درآمد. با این حال، یكی از بزرگ‌ترین موانع آمریكا در تحقق این هدف، قرارداد انگلیس با ایران و عراق بود كه باعث شده بود در عمل، كنترل نفت این دو كشور با هزینه‌ی اندكی در دستان انگلستان باشد. آمریكا در این زمان تلاش كرد با مقامات این سه كشور [ایران، عراق و انگلستان]وارد مذاكره شده و بسترهای لازم برای تسلط بر منابع نفتی خلیج فارس را فراهم كند.

در این راستا، ایالات متحده مجموعه اقداماتی را برای ایجاد رضایت در بین كشور های عمده تولید كننده نفت آغاز می كند كه در حقیقت برای از میدان به در كردن انگلستان صورت می گیرد. برای مثال  در سال 1950، وزارت خارجه‌ی آمریكا طرح كاهش مالیات از چهار شركت بین‌المللی نفتی آمریكا را مطرح كرد. براساس این طرح، شركت آرامكو می‌توانست در قبال حق‌الامتیازی كه به عربستان می‌پرداخت، از میزان مالیاتش در آمریكا كسر شود. این مسئله باعث شد تا این شركت بتواند قراردادی براساس سود 50-50 با دولت عربستان منعقد كند. البته دولت آمریكا در همین زمان به عربستان اعلام كرد كه مبلغ 50 میلیون دلاری را كه از شركت آرامكو دریافت كرده است، در واقع باید كمك آمریكا به دولت خود تلقی كند. [2]

در رابطه با ایران نیز ایالات متحده خود را با ملی شدن صنعت نفت موافق نشان داد، چرا كه این مسئله می توانست به انگلستان ضربه بزرگی را وارد نماید. لذا همینطور هم شد و فرجام كار انگستان از بسیاری از منافع خود در نفت ایران محروم شد و ایالات متحده در دهه های بعد جایگزین آنها گردید. اما در رابطه با ایران، به زعم آمریكایی ها قدرت گیری بیش از حد افرادی مانند مصدق كه احتمال داشت به زعم آمریكایی‌ها ایران را به عنوان متحد غرب به دامن كمونیسم بیاندازد این كشور را نگران كرده بود. لذا دو هدف دور كردن انگلستان از منافع نفتی ایران و حذف مصدق به دلیلی برخی اقدامات ضد غربی در دستور كار آمریكایی ها قرار داشت.

در این راستا آمریكا هم‌زمان با پیگیری برای تسلط بر نفت عربستان، تلاش‌های خود برای تسلط بر نفت ایران را نیز آغاز كردند. در این راستا، وزارت خارجه‌ی آمریكا طرحی مطالعاتی تهیه و در آن با ذكر خطرهای كمونیست در خاورمیانه به انگلستان پیشنهاد كرده بود كه با افزایش سهم كشورهای منطقه از درآمد نفتی، باعث بهبود وضعیت مالی این كشورها از جمله ایران و در نتیجه كاهش فقر در آن‌ها بشود تا به این ترتیب، خطر تسلط شوروی بر منابع نفتی خلیج فارس كاهش بیابد. طرحی كه در نهایت امر سبب نارضایتی ایران انگلستان و آغاز تلاش ها برای ملی سازی نفت كشور مان شد.

با توجه به مقاومت انگلستان در دادن سود بیشتر به ایران درگیری تاریخی ایران و انگلستان آغاز شد و در مقطعی كه مبارزات ملی شدن نفت در ایران جریان داشت. آمریكا ، با انتقاد از مواضع انگلیس، از این انگلستان خواست در قرارداد نفتی خود با ایران تجدیدنظر كند. این در حالی بود قرار داد نفتی آمریكا با عربستان سبب شد تا مواضع انگلستان در مذاكرات با ایران تضعیف شده و این دولت نتواند از موضع دست بالا با ایران مذاكرات را ادامه دهد.

در این مقطع، مطبوعات آمریكا در حمایت از مصدق، نخست‌وزیر وقت، مطالب زیادی را منتشر می‌كردند. «واشنگتن‌پست» در این‌باره نوشت: «ایرانی‌ها كمپانی نفت را به چشم یك كشور در شكم یك كشور مصیبت‌زده و بلادیده و مظهر مجسم فقر خود می‌بینند. بنابراین آنان تنها راه نجات را ملی كردن منافع نفت می‌دانند.» روزنامه‌ی «نیویورك‌تایمز» در این زمان نوشت: «اگر ایالات متحده از مصدق پشتیبانی نكند، حیثیت آمریكا در ایران و سراسر خاورمیانه به خطر می‌افتد.» [3]



ورای این حمایت ها در میانه‌ی نخست‌وزیری مصدق، آمریكا به عنوان میانجی بین ایران و انگلستان ظاهر شد اما، به دلیل منافع خود اما با توجیه ترس از به قدرت رسیدن كمونیست‌ها در ایران، با انگلیس همدست شده و كودتای 28 مرداد را به راه انداخت. این در حالی بود كه برمبنای بیانیه ای كه متفقین در سال 1943 صادر كرده بودند به كمك خود در رابطه با ایران تعهد داده و تاكید كرده بودند. اما زمانی كه مصدق و حتی خود شاه خواستار كمك های ایالات متحده برای توسعه چاههای نفتی همزمان با منازعه ایران و انگلستان بودند، مسئولان آمریكایی به مصدق گفتند كه در این رابطه با یك سری محدودیت ها رو به رو هستند.

پشت كردن آمریكا به مصدق و ملت ایران زمانی رخ داد كه این كشور با بریتانیا بر سر نفت ایران به توافق رسید. از این مقطع به بعد دیگر آمریكا نه تنها از ملی شدن نفت  ایران حمایت نكرد، بلكه با عدم اعطای وام به ایران، تلاش كرد تا با فشار اقتصادی، ایران را مجبور كند با انگلیس كنار بیابد. در نهایت، سرسختی مردم ایران در دفاع از ملی شدن نفت و كوتاه نیامدن در مقابل خواسته‌های انگلیس، باعث شد تا آمریكا و انگلستان طی نقشه‌ای، كودتای 28 مرداد را طراحی و اجرا كنند. اما بعد كودتای 28 مرداد، قرارداد جدید نفتی سعی شد به‌گونه‌ای منعقد شود كه منافع نفتی آمریكا را به‌خوبی تأمین كند.

*مصدق مایوس از آمریكا

مصدق مجموعه مذاكراتی با آمریكایی ها داشت و در واقع امر به ادعای آمریكایی ها برای كمك به ایران اعتماد كرده بود. اما هنگامی كه مصدق به آمریكا رفت و ترومن دوباره تلاش كرد، بین بریتانیا و ایران سازش ایجاد كند، این برخورد تاثیر بدی بر وی گذاشت. مصدق از طریق قاهره به ایران بازگشت. در قاهره حدود ده هزار نفر به استقبال وی در فرودگاه رفتند و چندین بار نیز در مقابل قصری كه او در آن اقامت داشت، تجمع كردند. جمعیت پلاكاردهایی را حمل می كرد كه بر روی آن خطاب به مصدق نوشته شده بود: "نابودگر بریتانیا" و "دشمن امپریالیسم." برخی روزنامه ها گزارش دادند كه در میان شعارهای طرح شده، برخی شعارهای ضد آمریكایی نیز شنیده می شد. این شعارها علی الظاهر به این خاطر بود كه ایالات متحده از دادن وامی كه برای حفظ سكوهای نفتی و پالایشگاه آبادان به آن نیاز بود امتناع كرده بود. از آنجا كه مصدق حال مساعدی نداشت، همراهان وی از مردم تشكر كردند و خود مصدق كه با ویلچر به هتل محل اقامتش برده شد، پیامی صادر كرد مبنی بر اینكه ایرانیان از خواست مصری ها در خروج انگلیس از مصر حمایت قاطع می كنند. [4]مصدق نخست وزیر ایران بود كه صنعت نفت ایران را ملی كرده بود و در مصر به عنوان یك قهرمان نگریسته می شد.

پی نوشت:

1. سعید میرترابی، مسائل نفت ایران، انتشارات قومس، چاپ سوم، 1386، ص 19.
2.  رابرت د.شولزینگر، دیپلماسی آمریكا در قرن بیستم، ترجمه‌ی رفیعی مهرآبادی، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، 1379، ص 426.
3. مصطفی علم، نفت، قدرت و اصول، ترجمه‌ی غلامحسین صالحیار، انتشارات اطلاعات، 1371، ص 165.
4.  Acheson to Caffery, October 16, 1951, FR, 1951,5:226-27.

*مرکز اسناد انقلاب اسلامی