کد خبر 447460
تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۳:۰۷

قاسم نعمتی از شاعران آیینی، به مناسبت سالروز وفات امامزاده واجب التعظیم، حضرت عبدالعظیم الحسنی(علیه السلام) شعری سروده است که در ادامه می خوانید.


ری قبله گشته با حرم سیدالکریم
عزت گرفته با قدم سیدالکریم

عقده گشای قبر خراب حسن شده
صحن و سرای محترم سیدالکریم

عیسای شهر ما نفسش مجتبایی است
اعجازها نموده دم سیدالکریم

از کودکی شفای مرا مادرم گرفت
وقت نماز با قسم سیدالکریم

در روز حشر هم همگی قد علم کنیم
در زیر بیرق و علم سیدالکریم

هر کس که پیر گریه شده از غم حسین
سیراب گشته با کرم سیدالکریم

بیهوده نیست خیل گدا دارد این حرم
حال و هوای کرببلا دارد این حرم

عبدالعظیم آمد و عبد خدا شدیم
با عشق اهل بیت دگر آشنا شدیم

دنیا و آخرت همه ی فخر ماست این
همسایه ی عزیز دل مجتبی شدیم

شکر خدا که صاحب ما با کرامت است
شکر خدا که بر سر کویش گدا شدیم

یک بار اتفاقی از این صحن رد شدیم
یک عمر چون نسیم سحر با صفا شدیم

چون ریشه های پرچم سبزش بدست باد
در هر طواف زائر کرببلا شدیم

دانی زچیست این همه شان و مقام او
دانی ز چیست ریزه خور این سرا شدیم

فرمود امام شیعه (( انت ولینا ))
عبدالعظیم ما همه از تو رضا شدیم

بیهوده نیست خیل گدا دارد این حرم
حال و هوای کرببلا دارد این حرم

اینجا چونان ملائکه در رفت و آمدیم
مهمان خانواده ی آل محمدیم

پای ضریح حضرت طاها مدینه ایم
پای ضریح حضرت حمزه به مشهدیم

معصوم گفته بر در دیوار این حرم
ما عطر سیب از حرم کربلا زدیم

عشاق این دیار همه گریه کن شدند
ما هم به این امید در این خاک آمدیم

مدیون مهربانی زهرا شدیم ما
ممنون این همه کرم و لطف بی حدیم

جامانده ایم از سفر کربلا ولی
در این دیار بر همه عالم سرآمدیم

شب های جمعه گریه کنان کنج این حرم
انگار صحن کرببلا رو به گنبدیم

بیهوده نیست خیل گدا دارد این حرم
حال و هوای کرببلا دارد این حرم

ای شاه سر بریده عزیز خدا حسین
این سرزمین گرفته شمیم تو را حسین

با هر سلام در حرم سیدالکریم
پر می کشیم تا حرم کربلا حسین

این خاک بوی خون گلو را گرفته است
این سرزمین برای تو شد خون بها حسین

مقتل نوشته روی تنت پا گذاشتند
در زیر دست و پا ، زده ای دست و پا حسین

مقتل نوشته پیکر تو نرم گشته بود
با هر نسیم جسم تو شد جابجا حسین

مقتل نوشته حد حرم را چهل زراع
رفته تن بدون سرت تا کجا حسین

مقتل نوشته ضربه به پهلوی تو زدند
حتما" شبیه مادرتان بی هوا حسین

مقتل نوشته راس تو را بد بریده اند
چون از جلو بریده نشد از قفا حسین

مقتل نوشته دست به گیسوی تو زدند
یک عده گرگ های بی حیا حسین

مقتل نوشته دست تو از مچ بریده شد
با خنجری شکسته و با ضربه ها حسین

مقتل نوشته زیر گلو نحر گشته بود
پهنای نیزه شد به گلوی تو جا حسین

هر ضربه را برای رضای خدا زدند
شمشیر، نیزه، سنگ و حتی عصا حسین
(قاسم نعمتی)