کد خبر 448244
تاریخ انتشار: ۱۲ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۱:۲۶

در طول تاریخ، واشنگتن قاطعانه اثبات کرده است که حرفهایش ارزش کاغذی که روی آن می نویسد را ندارد. هرکس که تا کنون به واشنگتن اعتماد کرده است، از پشت خنجر خورده است.

به گزارش مشرق، بیش از دو سال مذاکرات اخیر کشورمان با کشور های 5+1 به جمع‌بندی نهایی رسیده و قطعنامه 2231 نیز در رابطه با جمع‌بندی مذاکرات صادر شده است. به طبع این موضوع موجی از خوش باوری به سیاست‌های آمریکا نیز شکل گرفته و عده‌ای در حال تقویت آن هستند. غافل از اینکه تاریخ چیز دیگری می‌گوید و دوستان آمریکا نیز تجربه دیگری از عهد و پیمان های آمریکایی دارند.

 کسانی که با ذوق و شوق دل به خوش عهدی آمریکا بسته اند، بیایند از تاریخ بپرسیم: از قبیله های  سرخپوست امریکایی و تمام دیگر مردمان بومی امریکا بپرسیم: واشنگتن به چند مورد از قول‌هایی که به آنها داد، وفادار ماند؟. چنانچه پاسخ این سوال را نمی دانید، به شما بگویم: موردی را نمی‌توان یافت. واشنگتن حتی به یک مورد از عهد و پیمان هایی که تحویل قبیله‌های سرخپوست داد وفادار نماند.

 بیایید از اعراب، از ناصر مصری، از گروه سازش فلسطینی و... بپرسیم: که نزدیک به یک قرن مذاکره با آمریکا برای عدم حمایت از اسرائیل در حالی که سیاست اعلامی آمریکا عدم دخالت در منطقه بود چه شد؟ همه می دانیم که در راستای سیاست های آمریکا، هم اسرائیل شکل گرفت و هم در طی تمام این سالها به قیمت آوارگی ملت فلسطین، این رژیم مورد حمایت بوده است.

بیایید از پوتین، رهبر کنونی روسیه  بپرسیم: حرف ها و قول‌های واشنگتن چقدر معتبر است؟ فقط کافی است پیمان موشک های ضد بالیستیکی که واشنگتن با مسکو امضاء کرده بود را مرور کنید.

 باید از آلمان ها، که در تنگنا قرار گرفته و مجبور به امضای پیمان "ورسای" شدند، بپرسیم: حرف ها و قول و قرارهای  واشنگتن چقدر معتبر است؟ بدانید که تک تک قول‌هایی که وودرو ویلسون، رییس جمهور امریکا در ازای پایان دادن به جنگ اول جهانی به آلمان داد، نقض شد. طوری که بخش وسیعی از خاک آلمان از دست رفت و پرداخت غرامت های سنگین فلج کننده بر این کشور به گونه ای طمع ورزانه تحمیل شد.

 در رابطه با جنگ دوم جهانی نیز به همین ترتیب است. اقدامات آمریکایی ها و انگلیسی ها مستقیما به جنگ دوم جهانی منجر شد، جنگی که در آن آلمان  مقصرشناخته شد، علیرغم این حقیقت که این انگیس و فرانسه بودند که با اعلام جنگ علیه آلمان آتش جنگ را شعله ور ساختند.

    شاید بگویید قاعده بازی در جهان مبتنی بر زور همین است، از آمریکا انتظار دوستی با شوروی و آلمان نمی رود. اما راه روش آمریکا با همپیمانانش، با دوستانش نیز همین است. در این رابطه نبرد نورماندی و تعلل آمریکایی ها را بخوانید.

 نبردی که با تعلل عمدی آمریکا در ورود به عرصه نه تنها قربانیان دو طرف، به خصوص انگلستان افزایش یافت، بلکه آمریکا با تحمل کمترین هزینه نقش فاتحان را بازی کرد. بد عهدی آمریکا با انگلستان نمونه بسیار دارد. انگلیسی ها هنوز خاطره بحران سوئز را فراموش نکرده اند.

در جریان بحران سوئز، آمریکا به خوبی دریافته بود که در اختیار گرفتن کانال سوئز از سوی انگلستان مساوی با گسترش نفوذ این کشور در منطقه خواهد بود. لذا با ورود سریع به جریان جنگ در سال 1956 میلادی، فشار سیاسی و مالی به انگلیس وارد آورد تا آتش بس سازمان ملل را در تاریخ 6 نوامبر بپذیرد. بدین ترتیب نیروهای انگلیس ناچار شدند تا در ماه دسامبر همان سال مصر را ترک گویند.

 از تهاجم مستقیم به مستعمرات انگلستان بشنوید؛ در سال 1983 میلادی آمریکا در تهاجم به کشور کوچک گرانادا که در آن زمان تحت سیطره بریتانیا بود، یک بار دیگر خیانت خود نسبت به انگلستان را نشان داد. این حمله که نقض فاحش قوانین بین‌المللی و تجاوز به استقلال، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی یک کشور به شمار می‌آید نمونه دیگری از خیانت آمریکا به متحد همیشگی‌اش بود. زیرا انگلستان در گرانادا صاحب نفع بود. در واقع این منطقه به عنوان مستعمره بریتانیا محسوب می‌شد.

       در طول تاریخ، واشنگتن قاطعانه  اثبات کرده است که حرفهایش ارزش کاغذی که روی آن می نویسد را ندارد. هرکس که تا کنون به واشنگتن اعتماد کرده است، از پشت خنجر خورده است. احتمال دارد در جایی استثنایی هم باشد اما خیانت های واشنگتن گسترده و از نظر تعداد و رقم به اندازه ای است که بتوان امریکا را غیر قابل اعتماد ترین موجود روی زمین معرفی نمود. هیچ موجودی به اندازه واشنگتن توافق خود را نقض نکرده است.

         این سابقه در تاریخ ایران و در حق مردم ایران نمونه های فراوان دارد. از ورود مستشاران آمریکایی بخوانید و از جاسوسی ها و خیانت های آنان بپرسید. از میلسپو و سیاست های اقتصادی مصلحانه او بپرسید که با هدف نظارت بر امور مالی ایران وارد کشور شد ولی در آخر امر ایران بیش از پیش به آمریکا مقروض شد. از ماجرای ژنرال شوراتسکف در بحبوحه جنگ جهانی اول بشنوید: درست در مقطعی که نیروی های چند پارچه و غیر منظم ایران، با دخالت های انگلستان و روسیه به خود مشغول شده بودند، آمریکایی ها نیز بیکار نبودند. آمریکایی‌ها ژنرال هربرت نورمن شوارتسکف را در ظاهر برای بازسازی ژاندارمری به ایران فرستادند درحالی که به دنبال ایجاد نیروی نظامی وابسته به خود بودند و ژاندارمری را به وسیله‌ای برای سرکوب مخالفان حکومت تبدیل کردند.

         اما نمونه آشکار و برجسته بد عهدی آمریکایی ها، بد عهدی و خیانت به مصدق است. نمونه ای که به شاخصی در رفتار آمریکا در کشور بدل می شود و از این تاریخ وجهه دمکراتیک آمریکا در ایران تغییر می کند. خیانت به مردی که به شدت به آمریکایی ها اعتماد کرده بود. به قول و قرار های ترومن، رئیس جمهور آمریکا دل بسته بود و آمریکا را میانجی منازعه ایران و انگلیس برای نفت ایران ساخته بود. اما مروری بر رفتار آمریکا در قبال ملی شدن صنعت نفت نشان می‌دهد اگر چه این کشور برخلاف تصور برخی از محققان، در ابتدای ملی شدن صنعت نفت، از ایران حمایت می‌کرد، اما این سیاست نه به دلیل حمایت از حقوق ایران، بلکه برای تحت فشار قرار دادن انگلیس برای به رسمیت شناختن منافع نفتی این کشور بود. بر این اساس، وقتی که آمریکا از تأمین منافع خود توسط انگلیس مطمئن شد، از حمایت مصدق دست برداشت و بسترهای کودتای 28 مرداد را فراهم کرد. لذا هنگامی آمریکا به رهبری ترومن به مصدق پشت کرد، اوضاع مصدق طوری به هم ریخت که با ویلچر به ایران بازگشت. توطعه آمریکایی ها ادامه داشت تا اینکه آمریکا در مرداد 32 با دخالت در ایران زمینه‌های سقوط دولت مصدق را فراهم کرد تا نفت ملی شده را در اختیار خود بگیرد. براساس طرح آژاکس، آلن دالس و جان فاستر دالس با محوریت سیا اجرای کودتا در ایران را آغاز کردند. در همین رابطه آنان با عوامل دست‌نشانده خود در ایران از جمله برادران رشیدیان ارتباط برقرار کردند. با سقوط مصدق، سیاست ایران در راستای سیاست آمریکا قرار گرفت. بر همین اساس طبق قرارداد کنسرسیوم آمریکایی‌ها بیشترین سهم از درآمد نفتی ایران را تصاحب کردند. تا به امروز بد عهدی رویه ثابت سیاست های آمریکا بوده است. امروزی که آمریکایی ها برای حق مسلم ملت ایران در استفاده از انرژی هسته ای خط و نشان کشیده اند.                 

این در حالی است که ایران به عنوان یکی از امضاء کنندگان پیمان منع تکثیر تسلیحات هسته ای (که اسرائیل عضو آن نیست)، حق دارد تحت این پیمان به توسعه ی انرژی هسته ای بپردازد. از میان تمام کشور های امضاء کننده پیمان منع تکثیر تسلیحات هسته ای، تحت این پیمان ، فقط حق ایران  به وسیله ی  تحریم های اقتصادی تحمیل شده توسط ایالات متحده و نیز تهدید حمله نظامی،  باز هم توسط ایالات متحده، در حال تضییع است. این در حالی است که طی یک دهه گذشته،  نه سازمان های اطلاعاتی ایالات متحده و نه  آژانس بین المللی انرژی اتمی که از سایت های غنی سازی هسته ای ایران بازرسی به عمل می آورد، کوچکترین نشانه ای از برنامه ساخت تسلیحات هسته ای گزارش نکرده اند.

علیرغم فقدان هر گونه دلیل و مدرکی مبنی بر وجود برنامه تسلیحات هسته ای ایران، دولت متجاوز اسرائیل و عوامل نو محافظه کارش، که نه نماینده منافع ایالات متحده بلکه نماینده منافع اسراییل هستند، بر سر تسلیحات اتمی که مانند تسلیحات کشتار جمعی صدام حسین هرگز وجود ندارد، تقریبا امریکا را روانه ی میدان جنگ با ایران کرده اند. این در حالی است که در دوره پهلوی با سوء استفاده از منافع و منابع مردم ایران و تنها و تنها به خاطر منافع ملی خود، پیشرفته ترین تجهیزات هسته ای را به ایران داده بودند و در آستانه تحویل سلاح هسته ای قرار داشتند.

بنابراین نمی‌توان به کشورهای غربی به خصوص امریکایی که به هم‌پیمانان و دوستانش خیانت می‌کند در مذاکرات هسته‌ای اخیر نیز اعتماد کرد و همانطور که تاریخ می‌گوید اعتماد به آمریکا، زمینه‌ای را برای خیانت آنها به اعتمادکنندگان فراهم خواهد کرد.


منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی