ایران دارد خود را برای خروج قریب‌الوقوع آمریکا و ناتو از افغانستان آماده می‌کند و می‌خواهد اعتماد افراد وابسته به طالبان را در دولت جدید افغانستان جلب نماید. ایران می‌خواهد بخشی از توافقات صلحی باشد که نیروهای غیر‌داعشی را در افغانستان با هم متحد می‌کند.

گروه جنگ نرم مشرق- اخبار ایران و تحلیل‌های پیرامون آن به طور مستمر در رسانه‌های جایگزین که مخالف رسانه‌های جریان اصلی (Main Stream) غرب هستند منعکس می‌شود. این رسانه‌ها به اطلاعات و تفاسیر متفاوتی می‌پردازند که در رسانه‌های جریان اصلی پیدا نمی‌شود.

***

ستون نویس روزنامه وال‌استریت ژورنال با تحسین فاجعه هیروشیما از آمریکا می‌خواهد تا به ایران حمله اتمی کند

پایگاه موندویس می‌نویسد: افزایش احتمال پذیرفتن توافق هسته‌ای با ایران باعث سرخوردگی برخی از مخالفان این توافق شده است و آنها دارند با دید مثبت به فاجعه هیروشیما اشاره می‌کنند.

اولین بار جورج یوناس هفته گذشته در روزنامه نشنال‌پست درباره اینکه چرا حمله به هیروشیما لازم بود و چرا غرب باید برای تکرار این حمله خود را آماده کند حرف‌هایی زد: ریختن بمب روش سخت اما امکان‌پذیری برای متوقف کردن تکثیر است؛ این کار را نمی‌توان با معاهداتی که با جنگ مخالفند انجام داد. تلاش‌ها برای جلوگیری از جنگ و توافق‌نامه‌ها تنها به کشورهای متخاصم اجازه می‌دهند تا به تسلیحات مخرب‌تری دست پیدا کنند.

منظور از توافقات همان توافق هسته‌ای با ایران است. یوناس از حامیان بزرگ رژیم صهیونیستی محسوب می‌شود.

برت استفان هم همین نظر را دارد. نئومحافظه‌کاران به شدت علیه توافق هسته‌ای در حال فعالیت هستند و کاملاً هم به خوشان اعتماد دارند. آنها این عقیده را دارند که علت پیشرفت‌های ژاپن در حال حاضر این است که آنها واقعاً وحشت حمله اتمی را تجربه کردند.

استفان می‌گوید: بمباران اتمی، کل امپراطوری خورشید را به ملت فعالان صلح مبدل کرد. ژاپن مدرن تأییدی برای مزایای شکست کامل است. حمله به این شهر برای امروز ما درس‌هایی دارد. در حال حاضر رئیس جمهور ما اعتقادی به استفاده از زور ندارد.

چند نکته در این صحبت‌ها وجود دارد. به عنوان مثال، این حرف که درس‌هایی در این حمله برای امروز ما وجود دارد و یا اینکه رئیس جمهور ما اعتقادی به استفاده از زور ندارد، این حرف طعنه‌ای به افرادی است که به دنبال عادی‌سازی روابط با ایران هستند.

استفان چند هفته قبل گفته بود ترجیح می‌دهد که کنگره توافق هسته‌ای با ایران را رد کرده و در عوض به این کشور حمله اتمی نماید.


داعش در افغانستان: جنگ نیابتی علیه ایران

پایگاه نیو ایسترن اوت‌لوک می‌نویسد: شرایط جنگ در افغانستان در ماه‌های اخیر به شدت تغییر کرده است. درحالی‌که نیروهای آمریکایی و ناتو همچنان در عراق حاضر هستند، شرایط میدانی جنگ و گروه‌های حاضر در جنگ به شکل چشمگیری تغییر یافته است.

ظهور داعش در افغانستان به همراه خروج نیروهای آمریکایی و ناتو از این کشور باعث شده است که گروه طالبان از روی ناچاری به ایران نزدیک شود. این مساله در چند سال پیش نیز اتفاق افتاده بود زمانی‌که ایران شیعی از گروه تندرو اهل تسنن طالبان در شرایط جنگ حمایت می‌کرد. هر چند که باور این مساله دشوار است، اما چنین ائتلافی در حال حاضر یکی از مولفه‌های اساسی در افغانستان محسوب می‌شود. اما اهمیت آن فراتر از تنها تغییر توازن قدرت در داخل افغانستان می‌باشد.

در حقیقت، افغانستان در حال حاضر از بسیاری از جهات درگیر مناقشه نیابتی بین آمریکا و متحدان غربی و منطقه‌ای‌ آن از یک سو و ایران و چند کشور غیرغربی علی‌الخصوص چین از سوی دیگر است. در اتاق‌های فکر تنها درباره تروریسم و بی‌ثباتی صحبت می‌شود. اما این تنها یک سوء‌برداشت از شرایط جنگ در افغانستان و دستور‌العمل هدایت‌کننده آن می‌باشد.

اما این دستور‌العمل خطرناک چیست؟ این دستورالعمل به آینده افغانستان و آسیای مرکزی و تلاش آمریکا و متحدانش برای حفظ موضع خود در این کشور و داشتن بهانه‌ای برای ماندن در خاک افغانستان مربوط می‌باشد. با خروج نیروهایی آمریکایی از افغانستان، دو کشور ایران و چین دارند موضع خود را در این کشور تقویت می‌کنند. مسأله اصلی در رابطه با دسترسی و تاثیر‌گذاری می‌باشد؛ و مثل همیشه تروریسم و افراط‌گرایی دو بهانه اصلی هستند.

با ظهور گروه تروریستی داعش در افغانستان شرایط میدانی این کشور تغییر کرده است. اگرچه در ابتدا تصور می‌شد که داعش و طالبان در کنار یکدیگر و زیر پرچم داعش می‌جنگند، اما بعداً مشخص شد که نیروهای عضو طالبان به دلیل حقوق بالاتر داعش به این گروه ملحق می‌شوند. ماه‌های اخیر نشان داده است که در حقیقت بین این دو گروه نوعی رقابت وجود دارد.

برای شناخت بهتر این دو گروه بهتر است که منافع هر یک از آنها را مورد بررسی قرار داد. حالا بر کسی پوشیده نیست که داعش ابزار دست دولت‌ها و آژانس‌های اطلاعاتی غرب است. حمایت مالی بسیاری از این گروه انجام شد تا برای هدف خاصی در عراق و سوریه پا گرفته و رشد کند. یک سند آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا نشان می‌دهد که این کشور تا سال 2012 از گسترش این گروه حمایت می‌کرده است. در عراق و سوریه، این گروه تروریستی در حقیقت کارهای کثیف آمریکا و متحدانش از قبیل کشورهای حاشیه خلیج‌فارس، رژیم صهیونیستی و ترکیه را پیاده می‌کند.

نویسنده این مقاله ادعا می‌کند: به همین دلیل است که طالبان برای دریافت حمایت به سمت ایران متمایل شده است. اگرچه تهران تا حالا هر گونه ارتباط با طالبان را انکار می‌کند، اما اسنادی وجود دارد که از وجود این ارتباط خبر می‌دهند. برخی منابع افغان نیز مدعی شده‌اند که در ابتدا ایران از این گروه حمایت مالی می‌کرد و در حال حاضر نیروهای طالبان را نیز آموزش می‌دهد.

هرچند که هنوز شبهات بسیاری درباره این اخبار وجود دارد، اما این ائتلاف به لحاظ راهبردی حائز اهمیت است. درحالی‌که ایران دارد در سوریه و عراق با داعش می‌جنگد بهتر است که دامنه این نبرد را گسترده نماید.

به علاوه، ایران می‌فهمد که داعش در حقیقت ابزار اعمال قدرت قدرت‌های منطقه‌ای از قبیل ترکیه و عربستان سعودی می‌باشد که هر دو از عاملین جنگ در سوریه هستند. در نتیجه از منظر ایران جنگ طالبان با داعش در افغانستان را می‌توان میدان جدیدی در جنگ با این گروه تروریستی محسوب کرد.

همچنین، هنوز یک دلیل دیگر برای حمایت ایران از طالبان وجود دارد: اهرم و دسترسی. ایران دارد خود را برای خروج قریب‌الوقوع آمریکا و ناتو از افغانستان آماده می‌کند و می‌خواهد اعتماد افراد وابسته به طالبان را در دولت جدید افغانستان جلب نماید. اقدامات اخیر طالبان برای حضور در گفتگوهای صلح نیز می‌تواند نشانه خوبی باشد. ایران می‌خواهد بخشی از توافقات صلحی باشد که نیروهای غیر‌داعشی را در افغانستان با هم متحد می‌کند.

ایران قطعاً در نزدیکی به طالبان همراه دیگری هم دارد و آن چین است. در چند ماه گذشته شایعاتی وجود داشته است که چین نیز میزبان هیأتی از طالبان بوده است. اگر این خبر درست باشد به این معناست که چین می‌خواهد که در دوره پس از اشغال به عنوان مهمترین بازیگر در افغانستان نقش آفرینی کند.



توافق هسته‌ای با ایران: چرا امپراطوری اول رضایت خود را اعلام کرد

پایگاه راشاتودی می‌نویسد: چند هفته‌ایست که شاهد بحث‌های سیاستمداران آمریکایی درباره توافق هسته‌ای با ایران هستیم. چه موافق و چه مخالف، همه آنها یک نکته اساسی را فراموش کرده‌اند: این آمریکا است که به پایان دادن به مناقشه با ایران نیاز دارد و نه برعکس.

سال‌ها بود که می‌شنیدیم که تحریم‌های آمریکا آسیب می‌رساند. گفته می‌شد که تحریم‌ها رفتار ایران را تغییر می‌دهد. اما هیچ‌گاه چنین اتفاقی رخ نداد. تنها تاثیر تحریم‌ها این بود که باعث شد که مردم ایران از تولیدات داخلی حمایت بیشتری نمایند. در گزارش مرکز تحقیقات کنگره آمریکا در سال 2013 آمده است که اقدامات دولت ایران تاثیرات تحریم‌ها را خنثی کرده است. ایران در طولانی مدت از تحریم‌ها سود می‌برد.

تحریم‌ها از بُعد سیاسی نیز موفق نبودند. ایرانی‌ها نظام خود را مسبب اعمال تحریم‌های غرب نمی‌دانند و خواهان برقراری رابطه با غرب برای رفع تحریم‌ها هم نیستند. آمریکا همچنان این داستان را تعریف می‌کند که ایرانی‌ها حسن روحانی را به خاطر مواضع معتدلش انتخاب کردند.

هیچ‌یک از تحریم‌های غرب نتوانسته است مقاصد غرب را عملی نماید. پس اگر ایرانی‌ها برای حضور در پای میز مذکره مجبور نشدند، پس چرا غرب به شدت تلاش کرد تا با ایران توافق هسته‌ای را منعقد نماید. آیا به غیر از این بود که آمریکایی‌ها اول رضایت خود را نشان دادند.

باید به این نکته توجه داشت که هیچ‌یک از جنجال‌های هسته‌ای ارتباطی به تلاش ایران برای دستیابی به تسلیحات اتمی نداشت. جمهوری اسلامی نه سلاح هسته‌ای داشت و نه قصدی برای دستیابی به آن داشت.

به طور خلاصه، تمامی این غوغاسالاری‌ها همیشه تنها برای محدوسازی، منزوی‌سازی و رام کرن کشورهای در حال توسعه‌ای است که می‌خواهند هژمونی نظام سلطه را به چالش کشند. ایران حتی داشت به جایی می‌رسید که می‌توانست شرایط بازی را تغییر دهد.

در سال 2012، شکافی در ساختار قدرت سیاسی و اقتصادی در سطح جهانی ایجاد شد. ما شاهد ظهور بریکس خصوصاً در چین و روسیه به عنوان بازیگران تاثیرگذار در وقایع جهانی بودیم.

اما در منطقه پیچیده و وسیع حول ایران قدرت‌های قدیمی و جدید وارد تقابل شدند. در سال 2011، با شروع بهار عربی، بریکز اولین بیانیه سیاست خارجی خود را اعلام کرد و هرگونه مداخله نظامی در امور داخلی سوریه را رد کرد. در سال 2012، مشخص شد که بحران سوریه کاملاً ساخته و پرداخته دست بازیگران خارجی است. برآورد آمریکا این بود که با حمایت از گروه‌های تندرو در سوریه می‌تواند نظام بشار اسد را سرنگون نماید. دولت اسد سرنگون نشد، اما تندرو‌ها در سوریه قدرت بیشتری پیدا کردند. این افزایش قدرت داعش و گروه‌های جهادی در سوریه برآوردهای آمریکا را برهم ریخت. در این موقع ایران وارد پلان دوم آمریکا شد.

پلان دوم از اواسط سال 2012 شروع شد زمانی‌که وزیر اطلاعات سعودی داشت خود را برای افزایش درگیر‌ی‌ها در سوریه آماده می‌کرد. در جولای همان سال، گفتگوهای سری بین ایران و آمریکا در عمان شروع شد. توجه کنید که آمریکا این فرآیند را شروع کرد و نه تحریم‌های ساخته دست آمریکایی‌ها.

چندی پیش سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس گفت که هیچ کشوری به غیر از ایران با داعش در حال نبرد نیست. اگر به صحنه نبرد از لبنان تا عراق نگاه کنید می‌بینید که ایران و عناصر هم‌پیمانش در حال نبرد با داعش هستند. هیچ نیرویی از جانب کشورهای غربی و عربستان یا ترکیه در صحنه درگیری وجود ندارد.

قبل از توافق هسته‌ای، کریستوفر مِیر سفیر اسبق انگلستان در آمریکا گفت که بخواهیم یا نخواهیم ما با ایران در مبارزه با دعش هم‌پیمان هستیم.

بنابراین آمریکا از راهبرد توافق با ایران برای پیشبرد همکاری خود با تهران استفاده کرد. تنها کاری که توافق هسته‌ای با ایران انجام می‌دهد این است که همکاری دو کشور با هم از حالت مخفیانه خارج شده و دو کشور می‌توانند با آزادی عمل بیشتری با هم همکاری کنند.

ایرانی‌ها در مذاکرات وین فهیمده بودند که می‌توانند از موضع یک قدرت منطقه‌ای صحبت نمایند و آمریکا به این توافق بسیار نیاز داشت. آمریکایی‌ها چند بار تلاش کردند تا گستره مذاکرات را فزایش داده و موضوعات منطقه‌ای را نیز وارد مذاکرات کنند، اما ایرانی‌ها نپذیرفتند. ایران به آمریکا اجازه نداد تا در موضوعات منطقه‌ای اهرمی علیه تهران داشته باشد.

اگرچه مقامات ایرانی توافق هسته‌ای را تا حدی خوب ارزیابی می‌کنند، اما این توافق اساساً برای تهران رضایت‌بخش است. این توافق از سیستم راستی‌آزمایی قوی برخوردار است که تایید می‌کند برنامه هسته‌ای ایران صلح‌آمیز است. این می‌تواند برای کشوری که چنین قصدی ندارد عالی باشد.

این توافق همچنین می‌تواند از ایران در برابر بازرسی‌های بی‌حساب کتاب و اتهامات بی‌پایه و اساس محافظت کند. قطعنامه‌های شورای امنیت را باطل کرده، برنامه غنی‌سازی این کشور را به رسمیت شناخته شده و تحریم‌های بین‌المللی نیز برداشته می‌شوند. این توافق به ایران اجازه می‌دهد تا برنامه‌های منطقه‌ایش را بدون محدودیت ادامه دهد.

برخی این توافق را فاجعه‌ای برای داعش می‌دانند. واضح است که ایران برای غربی‌ها عامل اصلی در جنگ با داعش محسوب می‌شود. مشخص است که غربی‌ها فهیمده‌اند که حذف ایران از حل و فصل مناقشات منطقه‌ای نمی‌تواند کارگشا باشد. توازن قدرت در خاورمیانه تغییر کرده است. واشنگتن می‌خواهد از بحرانی که در منطقه ایجاد کرده است خود را خارج نماید و این کار را نمی‌تواند بدون کمک ایران انجام دهد. توافق هسته‌ای حاصل شد تا این امکان مهیا شود. این ایران ضعیف و فلج نبود که پای میز مذاکرات هسته‌ای نشست.