نکته اين جاست که ما بايد در اين 10 سال اين ماشين را زنده نگه داريم و روي آن کار کنيم تا تجربه و تخصص ساخت ماشين زنده بماند و دانش مربوطه در اثر توقف توليد يا خروج افراد در بلند مدت، از سازمان خارج نشود.گذشته از اين که اين خود فرصتي است براي بهبود هر چه بيشتر و بهتر اين ماشين که يکي از گزينه هاي جدي براي رساندن ايران به ظرفيت هاي متصور است.

 به گزارش مشرق، یک عضو فنی تیم هسته ای با اشاره به اینکه اگر طرف مقابل در فکر بدعهدي باشد، برگشت پذيري در حوزه غني سازي از جنس بازگشت به وضعيت فعلي نيست گفت: درباره تحقيق و توسعه نيز همان کاري که از ابتداي شروع غني سازي در کشور مي کرديم را ادامه مي دهيم . مشروح صحبت های پژمان رحیمیان در گفتگو با روزنامه خراسان را در ادامه می خوانید:

آقاي مهندس براي شروع مصاحبه مي خواهم به نکته اي که اين روزها بيش از پيش مطرح است بپردازم . از زمان جمع بندي نهايي طرف آمريکايي ،به صورت مداوم اين گونه مطرح مي کند که در بندهاي 11 و 12 قطعنامه شوراي امنيت ساز و کار ماشه را تدوين کرده تا اگر ايران به تعهد خودش عمل نکند، تحريم ها به صورت خودکار برگردد . البته مي دانيم بخشي از اين اظهارات مصرف داخلي دارد اما به نظر مي رسد بد نيست اگر شما درباره اين مسئله صحبت کنيد که اگر طرف مقابل نقض عهد کرد، ما چقدر مي توانيم در اقداماتمان در نطنز، فردو، اراک، تحقيق و توسعه و ... برگشت پذيري داشته باشيم؟


موضوع برگشت پذيري در توافق طبيعي است زيرا مبناي مذاکره بين دو طرف اعتماد نبوده است. نکته مهم اين است که توافق دو طرفه است. اين گونه نيست که فقط براي طرف مقابل باشد. اما مسئله اين است که در صورت بروز چنين شرايطي ما چه خواهيم کرد؟ برخورد کشور قطعا برخورد احساسي نخواهد بود زيرا ما هميشه تاکيد کرده و نشان داده ايم که برنامه ما صلح آميز است و بر اساس اعتقادات ديني و فتواي مقام معظم رهبري (مد ظله العالي) به دنبال سلاح نيستيم پس اگر بازگشت خودکار تحريم ها در هر شرايطي اتفاق بيفتد ما مي خواهيم همان برنامه صلح آميز خود را که با اين توافق در حوزه صنعتي مقداري کند شده است ادامه دهيم.

در تحقيق و توسعه از لحاظ ذات تحقيق و توسعه محدوديتي که موجب ابتر ماندن موضوع شود، نداريم اما مثلا قرار شده ما تا اواسط سال هشتم اجراي توافق 30 ماشين را راه اندازي کنيم که در صورت نقض توافق از سوي طرف مقابل قطعا به برنامه هاي خود سرعت مي بخشيم.در حوزه غني سازي برگشت پذيري سرعت بالاتري دارد زيرا تيم مذاکره کننده هميشه اين وضعيت نادر اما محتمل را در گوشه ذهن خود داشته است. يعني ما هر اقدامي را که پذيرفتيم اين فکر را داشتيم که يک روزي ممکن است لازم باشد برگرديم . شما اگر متن برجام در حوزه نطنز را مطالعه کنيد (پاراگراف 29 ضميمه 1) آن جا ما آن چيزي را از زيرساخت به انبار منتقل خواهيم کرد که بازگشتش خيلي سريع است.

اما در نطنز همه سکوهاي نصب ماشين که هم اکنون داريم باقي مي ماند؛ تمام کابل کشي هاي برق و ابزار دقيق و سيستم هاي مربوط به کنترل زنجيره ها . آن چيزي که ما برمي داريم خود ماشين است به همراه لوله هايي که مربوط به گاز UF6 است و نه لوله هاي مربوط به خلاء و آب خنک و نيتروژن و هواي فشرده آن هم در حد زنجيره ها به علاوه گيج فشار که ابزار دقيق است و بستن و بازکردن آن سريع است، همين طور شيرآلاتي که در حد زنجيره است و همراه لوله ها برداشته مي شود و مبدل فرکانس که به راحتي قابليت نصب دوباره را دارد .

اين قطعات گفته شده در سالن B انبار مي شود. اين همان سالني است که در کنار سالن فعلي قرار دارد ؟

بله اين هم از چيزهايي بود که ما در نظر گرفتيم که نه از سالن فعال دور باشد و نه در جاي آسيب پذير باشد.

البته نقشه ها هم موجود است و احتمالا طبق همان برگشت انجام مي شود.

بله قطعا اين ها طبق تدابير خاصي برداشته مي شود و ما با تجربه تر از آن هستيم که کاري نپخته انجام دهيم و فردا ندانيم که اين ها متعلق به کدام قسمت بوده است.

شما زماني براي بازگشت پذيري مي توانيد ارائه کنيد؟

بر حسب شرايط زمان هاي متفاوتي مي توان ارائه داد. اما يک چيز را نبايد اشتباهي بگيريم. مديريت فعلي سازمان معتقد است ما اين مقدار IR1 را نبايد توليد و نصب مي کرديم زيرا در سازمان برنامه از رده خارج کردن اين ماشين ها و وارد مدار کردن ماشين هاي جديد تدوين شده بود. بنابراين اگر هم کشور بخواهد روزي پاسخ محکمي به طرف مقابل که بدعهدي کرده بدهد، قطعا به همين وضعيت فعلي يعني نصب تعداد بسيار زياد از ماشين هاي نسل اول برنخواهد گشت.

 اما اگر بخواهيم به همين ظرفيت فعلي برسيم همين ماشين IR2M را که جمع کرديم نصب کنيم يا از نسل IR4 نصب کنيم ظرفيت ما در همين زيرساخت پنج برابر خواهد شد. پس اگر قرار باشد برگرديم به وضعيت قبلي بازگشت نمي کنيم و دنيا با وضعيت جديدي ممکن است روبه رو شود. آن ها اين را خوب مي دانند . اين ها همان بازدارندگي هايي است که جلوي نقض عهد آن ها را مي گيرد . اين پيام صراحتا به طرف مقابل منتقل شده که اگر نقض عهدي باشد ديگر با وضعيت فعلي روبه رو نيستند و وضعيت جديد رقم خواهد خورد.

در فردو هم اگر روزي مي خواستيم بازگشت داشته باشيم خيلي به صرفه نبود که با ماشين نسل اول خيلي کند توليد کنيم. فکر کنيد به جاي 20 کيلو براي چهار زنجيره فعلي 16زنجيره کار مي کرد و 80 کيلو در ماه توليد داشتيد. اما فايده و اثر چنداني نداشت اما مي توانيم در فردو ماشين هاي پيشرفته تر مثل IR6 يا IR4 يا IR8 استفاده کنيم .
کار درست اين است که IR1ها را جمع کنيم و ماشين هاي پيشرفته و با ظرفيت بيشتر بگذاريم. مثلا اگر هزار و 500 ماشين 20 سو نصب کنيم معادل 30هزار سو مي شود که اين پاسخ محکمي است به طرف مقابل. سه برابر ظرفيت امروز نطنز. هدف نظام از ايجاد فردو، اطمينان از استمرار غني سازي در خاک ايران تحت هر شرايطي است .

برخي منتقدان مي گويند تا 2500ماشين IR8 در فردو جا مي گيرد اين نظر تا چه حد واقعي است ؟

به عنوان يک مهندس مي گويم که اين طور نيست. ماشين IR1 ماشين باريکي است و اگر در زنجيره ، ماشيني مشکلي پيدا کند اپراتور مي تواند از ميان ساير ماشين ها ، ماشين آسيب ديده را خارج کند اما ماشين IR8 را که قطرش سه تا چهار برابر IR1 است نمي شود با دست جابه جا کرد ضمن اين که بايد فاصله مناسبي (حداقل به اندازه قطر يک ماشين) بين دو ماشين مجاور باشد که بتوان ماشين معيوب را خارج کرد . پس مطمئن باشيد بيشتر از هزار و 500 تا هزار و 700 آن هم با خلاقيت مهندسان سازمان قابليت نصب ندارد.

مشکل ارتفاع ندارد ؟

خير در فردو مشکل ارتفاع نداريم و در نطنز هم با خلاقيت مهندسان جوان، با انگيزه و با روحيه جهادي در سالن B مي توانيم اين کار را انجام بدهيم . چون سالن B تجهيز نشده است و مي توان سکو را طوري طراحي کرد که قابليت نصب IR8 را داشته باشد.

پس اگر طرف مقابل در فکر بدعهدي باشد، برگشت پذيري در حوزه غني سازي از جنس بازگشت به وضعيت فعلي نيست. درباره تحقيق و توسعه نيز همان کاري که از ابتداي شروع غني سازي در کشور مي کرديم را ادامه مي دهيم . دو پايگاه تهران و نطنز براي تحقيق و توسعه بيشتر نداشتيم و در اين دو مرکز همان کارهاي گذشته را انجام مي دهيم. طبق ضمايم سند برجام (پاراگراف هاي 37 و 38) در مورد IR6و IR8 ايران مي تواند روي تک ماشين و زنجيره هاي مياني اين دو ماشين کار کند که زنجيره هاي 10 ماشين يا 20 ماشين يا عددي بين تک ماشين تا 30 ماشين است و 30 ماشين را از سال 5/8 شروع مي کنيم.

شما مي توانيد تا سال هشتم 30ماشين را توليد کنيد؟

سوال خيلي خوبي است و ابهامي است که در مجلس هم بود. در حوزه تحقيق و توسعه شما از روز اول کار مي کنيد و اين که نياز شما به ماشين چقدر باشد قابل محاسبه نيست و بسته به مقدار آسيب يا برخورد ماشين ها در حين تست هافرق مي کند. فرض کنيد يک زنجيره ده تايي از يک ماشين را تست مي کنيد اين که گردش تعداد مورد نياز ماشين براي انجام تست ها روي اين ماشين چقدر است يا به عبارت ديگر اين که در سال چند ماشين بايد بسازيد قابل محاسبه نيست و ما هم هيچ محدوديتي براي ساخت ماشين هاي در حال تحقيق و توسعه نداريم. اما تعداد ماشين هاي توليدي بايد با تعداد ماشين هاي از رده خارج شده برابري کند.

ما از چه زماني مي توانيم گاز UF6 به سانتريفيوژهاي تحقيق و توسعه اي خودمان تزريق کنيم؟

به ماشين IR4 ، IR5 و IR6 که گاز تزريق شده و ادامه دارد. براي ماشين IR8 اختيار داريم تا از روز اجراي توافق گاز تزريق کنيم اما بسته به اين که تيم فعال روي اين ماشين چه زماني را براي تزريق گاز مشخص کند گازدهي مي کنيم و اين به خودمان مربوط است. ما در اين 10 سال مي خواهيم مسير توسعه اي خود را طي کنيم . ممکن است روي 10 ماشين يک سال کار کنيم و روي 20 ماشين پنج سال وقت بگذاريم يا برعکس . اين بستگي به نتايج تست هاي ما دارد.

وضعيت ماشين هاي IR4 ما چه مي شود ؟

زنجيره شاهد (164تايي ) IR 4 و IR2M تقريبا دو سال است که کار تحقيقاتي آن ها تمام شده و الان در مرحله تست عمر زنجيره است. ما قبلا قرار بود نوامبر 2015 اين زنجيره ها را جمع کنيم اما چيز جديدي اضافه کرديم (پاراگراف 34) چون بحث تصويب مراجع قانوني در کشورها پيش آمد. بنابراين ذکر شد نوامبر 2015 يا روز اجرا ، هرکدام که ديرتر اتفاق بيفتد.تا آن موقع کار تحقيقاتي اين ماشين ها تمام شده است .

چرا ما طبق برجام يک ماشين يا يک زنجيره ده تايي IR4 را حفظ مي کنيم (پاراگراف 35)؟

نکته اين جاست که ما بايد در اين 10 سال اين ماشين را زنده نگه داريم و روي آن کار کنيم تا تجربه و تخصص ساخت ماشين زنده بماند و دانش مربوطه در اثر توقف توليد يا خروج افراد در بلند مدت، از سازمان خارج نشود.گذشته از اين که اين خود فرصتي است براي بهبود هر چه بيشتر و بهتر اين ماشين که يکي از گزينه هاي جدي براي رساندن ايران به ظرفيت هاي متصور است.

اين که به اين ماشين ها گازدهي مي شود ، مواد غني شده توليدي در اين ميان چه سرنوشتي پيدا مي کنند ؟


يک سوء تفاهمي در پاراگراف 32صورت گرفته که دوستان فکر مي کنند جمله اول پاراگراف مبني بر اين که «ايران تحقيق و توسعه غني سازي خود را به گونه اي قرار مي دهد که مستلزم تجميع مواد غني شده نباشد» محدوديت است. از روزي که ما تحقيق و توسعه را شروع کرديم نيازي به جمع آوري مواد غني شده نداشته ايم. بعد از اين که جريان محصول و پسماند از ماشين و زنجيره ها خارج مي شود اندازه گيري صورت مي گيرد و سپس اين دو جريان با هم مخلوط مي شوند و به غناي طبيعي بر مي گردند و در مخزني جمع آوري مي شوند چون هدف در تحقيق و توسعه توليد نيست.

درباره 200 ماشين IR6 و IR8 که از سال هشتم به بعد توليدمي کنيم و در سال دهم 400 ماشين از هرکدام خواهيم داشت که روتور هم ندارند بفرماييد که اين تعداد نياز ما را پاسخ مي دهد ؟ اين که بدون روتور مي سازيم به جهش ما در سال دهم لطمه اي نمي زند ؟

آن چيزي که مهم بوده اين است که ما همواره تاکيد کرديم بيش از هشت سال محدوديت قبول نمي کنيم و نکته اي که در مذاکرات مطرح شد اين بود که ما از سال هشتم بايد توسعه داشته باشيم. شما روزي که مي خواهيد افزايش ظرفيت بدهيد بايد موجودي مناسبي از قطعات داشته باشيد . ماشين سانتريفيوژ هم طيف قطعات متنوعي دارد . يک گروه قطعات دوار است که شامل لوله ها و بيلوز و کپ هاي بالا و پايين و سوزن است.

البته روتور در سانتريفيوژ اهميت زيادي دارد...

نمي شود گفت روتور در ماشين سانتريفيوژ مهم است زيرا قطعات غيردوار ديگري هم هستند که به اندازه کافي اهميت دارند و اين مجموعه بايد باهم کار کند. ما در ساخت قطعات غير دوار هيچ محدوديتي نداريم. روتور قسمت دوار است و حفظ بالانس آن خيلي مهم است. بنابر اين اگر شما بخواهيد روتور را بسازيد و چند سال نگه داريد احتمال آسيب بالا است.

سوالي که اين جا مطرح است اين است که زنجيره حداکثر 30 تايي ما از ماشين هاي IR6 و IR8 مي تواند جواب تست هاي ما براي زنجيره هاي بزرگ تر را بدهد؟

اين هم سوال خوبي است که شما براي عموم مردم و متخصصان منعکس کنيد که بدانند. ما در حوزه تحقيق و توسعه ماشين سانتريفيوژ 2 گروه تست داريم. يک تست براي توسعه و تکميل خود ماشين است که نياز به تست مکانيکي و تزريق گاز اورانيوم دارد تا ديناميک گاز و نشتي از قطعات، بهترين محل قرار دادن لوله هاي جمع آوري محصول و پسماند را تنظيم کرده باشيد. اين قسمت ها را با تک ماشين مي توانيد انجام دهيد با 10 ماشين مي توانيد و با 30 ماشين مي توانيد حتي به نظر من با 20 ماشين هم مي توانيد. پس براي اين که بگوييد از اين ماشين مطمئن هستيد و مي خواهيد توسعه دهيد لزوماً نيازي به زنجيره شاهد نيست.

پس چرا از زنجيره شاهد 164 تايي براي تست ماشين ها استفاده مي شود ؟

علت اين است که مهندس مي خواهد زنجيره اي طراحي کند که در توليد صنعتي بتواند در بهينه ترين شرايط فرآيندي کار کند. مثلا غناي پسماند کمتر يا غناي محصول بيشتر، بهينه ترين آرايش ماشين در زنجيره و تست عمر. بنابراين دوستاني که مي گويند با 30 ماشين نمي توانيم در مورد توسعه ماشين ها تصميم بگيريم به نظرم حرف درستي نيست. ما ماشين را با تست تک ماشين يا زنجيره هاي 10 يا 20 يا 30 ماشين و با تست مکانيکي و تزريق گاز توسعه مي دهيم و زنجيره شاهد را براي وقتي مي خواهيم که بدانيم 164تايي بهتر کار مي کند يا 174 يا 168 تايي يا اساساً زنجيره هايي که به زنجيره هاي چاق معروف هستندو برخي شرکت هاي غني سازي در دنيا از اين آرايش ها استفاده مي کنند.

ما در تحقيق و توسعه فقط موضوع سانتريفيوژ را داريم؟ بخش ديگري در سازمان وجود دارد که ما محدوديت تحقيق و توسعه داشته باشيم؟

در حوزه تحقيق و توسعه آن چيزي که پررنگ شده و مرتب از محدوديت روي آن صحبت مي شود، فقط تحقيق و توسعه ماشين سانتريفيوژ است در صورتي که سازمان الان در حوزه توليد سوخت راکتورهاي تحقيقاتي و قدرت، تست هاي بعد از تابش دهي، گداخت ،ليزر ، راديو داروها ، کشاورزي و بسياري از حوزه هاي مفيد براي زندگي مردم در حال تحقيق است و کسي از نبود محدوديت در اين حوزه ها سخن نمي گويد. تنها گفته مي شود محدود شديم. چرا؟ چون بخشي که البته اهميت زيادي هم دارد محدود شده اما تحقيق و توسعه سازمان فقط ماشين سانتريفيوژ نيست.

البته يک مشکل بزرگ ما در کشور تست سوخت بوده است. اين مشکل چگونه حل شد؟

تست سوخت دنياي وسيعي دارد . مثلا شما مي توانيد يک تست سوخت محدود را در راکتور تهران داشته باشيد يا مي توانيد يک مجموعه بسيار پيشرفته داشته باشيد که تست هاي سطح بالا را انجام دهد . يکي از نقاط قوت اين توافق که خط قرمز طرف مقابل بود ساخت مرکز مربوط به تست هاي بعد از تابش دهي يا PIE در کنار راکتور مدرن شده اراک است که تست سوخت چه به صورت تک ميله و چه به صورت نمونه هاي کوچک مجتمع سوخت را انجام مي دهد و يکي از قابليت هاي راکتور اراک است که به صراحت در پاراگراف هاي 2 و 3 ضميمه 1 آمده است.

درباره ساخت روتور مناسب براي ايزوتوپ سازي در فردو صحبت شده است . اين را توضيح بفرماييد که چيست ؟

هر ماشين سانتريفيوژ براي هر گازي که مي خواهد استفاده شود بايد با خصوصيات فيزيکي و شيميايي آن گاز منطبق شود. مثلا UF6 خواصي دارد که با موادي که ما مي خواهيم براي توليد ايزوتوپ هاي پايدار استفاده کنيم مثل هگزا فلورايد ايريديوم تفاوت دارد. نمي توان ماشيني را که براي اورانيوم طراحي شده براي گاز ديگري به کار برد. لوله هاي گازرساني ،محل و قطر و زاويه هاي اين ها را تغيير مي دهيم و تنظيم مي کنيم تا بر اساس ويژگي هاي گاز جديد ، ماشين عمل کند.

ما توانايي انجام اين تغييرات در روتور را داريم؟

ما خودمان مي توانيم البته بايد تاسيسات مناسب را ايجاد کنيم که تاسيساتي شبيه پايلوت نطنز اما در مقياس کوچک ترخواهد بود.

يکي از منتقدان عمده مديريت جديد سازمان انرژي اتمي مطرح کرده که ما در کمتر از 18ماه توانستيم ماشين 16سو توليد کنيم . اين درست است ؟

اين ماشين وجود خارجي ندارد دليلش هم اين است که اگر به نتيجه رسيده بود بايد در گزارش آژانس ديده مي شد.

ايشان مدعي شده اگر مديريت جهادي داشته باشيم و تکنوکرات ها را بيرون کنيم مي توانيم در کمتر از هشت سال IR8 را توليد کنيم. کار تست IR8 تا پايان 94 تمام مي شد و تا سه سال مي توانستيم سه هزار ماشين توليد کنيم.چقدر اين ادعاها به واقعيت نزديک است ؟

اين حرف عملي نيست . اين گونه صحبت ها احساسي است چون در سازمان از سال 88 تا حداقل سال 92 روي ماشين IR2M کار شد. اتفاقاً کار هم دست همان دوستان جهادي بود اما 18 ماهه نشد حتي براي ماشين با ظرفيت پنج سو چه رسد به 16سو که قطعا از نظر ابعاد و ارتفاع و پايداري مکانيکي و فرآيندي پيچيده تر است .ضمن اين که در آن سال ها هيچ محدوديتي هم پيش رو نبوده است. IR6 در بيستم فروردين سال 89 رونمايي و تست مکانيکي شده بود و محدوديتي هم نداشتيم که چند ماشين استفاده کنيم . اما ظرف 5/2 سال در دوره مديريت جهادي به بيش از 10 ماشين نرسيديم. اين حقيقت خداي ناکرده کوتاهي مديران، جهادي کار نکردن يا ضعف فني آنان نيست بلکه فرآيند منطقي توسعه يک ماشين سانتريفيوژ اين گونه است و ماشيني که 18 ماهه توسعه يابد مسلماً يک فصل هم عمر نخواهد داشت و اين يعني تضييع بيت المال.



البته ادعا مي کنيم الان جهادي تر در سازمان کار مي شود . اگر شهامت و روحيه جهادي در سازمان نبود، يا مي خواستيم با آژانس تعامل کنيم يا با دنيا تقابل نکنيم ،در ابتداي توافق ژنو IR8 را معرفي نمي کرديم که باعث توقف مذاکرات شود و الان IR8 در کار نبود. پس روحيه جهادي لزوماً با توليد کمي و فدا کردن دقت به خاطر سرعت نيست بلکه روحيه جهادي مي تواند شهامت يک اقدام به قيمت ترک مذاکرات از سوي طرف مقابل و مقاومت و پايداري مديريت سازمان و تيم مذاکره کننده تا تامين حق مسلم نظام باشد .

چه اتفاقي براي کارگاه توليد ماشين سانتريفيوژ مي افتد ؟ تعطيل مي شود؟

ما الان چند کارگاه سانتريفيوژ داريم که طبق برجام به کار خود ادامه مي دهند و چيزي قرار نيست بسته يا پلمب شود.

دقيقا چه کاري مي کنند ؟

اين ها ماشين هاي مورد نياز برنامه هاي تحقيق و توسعه را توليد مي کنند . ضمن اين که اين کارخانه ها مي توانند پيشرفته ترين و حساس ترين قطعات صنايع کشور را توليد کنند . بخش محوري دانش و تخصص با توليد ماشين هاي تحقيقاتي حفظ مي شود و ظرفيت مازاد آن را به کارهايي که در کشور از عهده ديگران بر نمي آيد اختصاص مي دهيم چون ما تجهيزاتي داريم که بسياري از مراکز ديگر کشور ندارند . دقت هايي که در ساخت ماشين هاي سانتريفيوژ وجود دارد بسيار بالاست.

اصولا چرا ما تاکنون اين 9 هزار ماشين را راه اندازي نکرده بوديم و خاموش بودند در حالي که هيچ محدوديتي نداشتيم و فشارها هم مضاعف مي شد ؟

بنده در آن زمان در جريان اين کارها نبودم و عزيزان ديگري که در مصدر امور بودند مي توانند به اين سوال شما پاسخ دهند. البته ظاهرا بحث تعامل با آژانس بوده که يکي از مسئولان محترم مطرح کرده اند البته پاسخ مناسبي هم به اين تعامل داده نشد.

درباره راکتور آب سنگين اراک، گفته شده سوخت اين راکتور تا 67/3 درصد غني‌سازي مي شود و ديگر طبيعي نيست. مجتمع سوختش به 75 مجتمع کاهش مي يابد و قدرتش هم از 40 مگاوات به 20 مگاوات مي رسد . برخي منتقدان مطرح مي کنند که با اين توصيف اراک آب سبک مي شود و چرا بايد از آب سنگين براي راکتور استفاده کنيم ؟ همين طور مي گويند اين طرح بازطراحي اراک مال آمريکايي هاست .

سوال بسيار خوبي است . اولا هيچ کدام از کشورهاي طرف مقابل باور نداشتند که ما اين قدر درباره پيشنهاد بازطراحي آب سنگين که محصول متخصصان خودمان است، مقاومت کنيم. اراک يکي از موضوعات با اهميت در مذاکرات بود و از بحث برچيدن شروع شد و به تبديل به آب سبک رسيد که سازمان اين را نپذيرفت و تلاش کرد تا مطابق خطوط قرمز مسئولان عالي نظام عمل کند اما نگراني ساختگي طرف مقابل را هم برطرف کند . مطلب ديگر اين بود که راکتور فعلي که از افتخارات ملي و مهندسي کشور است به دليل طراحي قديمي، بسياري از نيازهاي جديد کشور از جمله تست سوخت و توليد برخي ايزوتوپ هاي پرکاربرد صنعتي را پاسخ گو نبود.

در طول اين مذاکرات چين ، روسيه و آمريکا سه پيشنهاد براي باز طراحي ارائه دادند و يک پيشنهاد هم ايران داد که فرآيند پر چالشي را گذراند. البته سازمان پيشنهاد چين و روسيه را نيز شبيه سازي کرده بود که بر مبناي استفاده از قلب استوانه اي فعلي يا همان کالندريا بود اما تعداد سوخت ها کم مي شد ولي غناي سوخت از حد طبيعي افزايش مي يافت و حفره هاي اضافي قرار بود به صورت دايمي غير قابل استفاده شوند.

يک طرح نيز آمريکا در مذاکرات داد که يک راکتور آب سبک بود. چون راکتور بسيار ضعيفي بود و از نظر ما اسباب بازي بود قويا آن را رد کرديم. البته در طرح آمريکا سوخت استفاده شده از نظر هندسي همان ابعاد ما را داشت. طراحي مفهومي جديد راکتور آب سنگين اراک، که همه نيازها و تست هاي ما را جواب خواهد داد مستقيم زير نظر رياست محترم سازمان جناب آقاي دکتر صالحي که تخصص راکتور دارند جلو رفت و شش ماه با چالش هاي فني جدي با متخصصاني که از بهترين آزمايشگاه هاي ملي آمريکا مي آمدند و تجربه ساخت راکتورهاي فوق پيشرفته روز دنيا را داشتند، روبه رو بوديم .

در اين آوردگاه هم توانستيم طرح خود را اثبات کنيم تا هم نگراني هاي طرف مقابل برطرف شود و هم قابليت هاي اين راکتور از جمله شار نوتروني براي هر تست و توليد هر راديوايزوتوپي را ارتقا دهد. ما اين طرح را در مردادماه93نهايي کرديم يعني همه بهانه ها چه نامرتبط و چه مرتبط درباره ايمني ، توليد پلوتونيوم و ... دفاع شد.

پس مدعي هستيد که اين طرح جديد همه مسائل مورد نياز ما را تامين کرده و طرح هم کاملا ايراني است ؟

بله هم نيازهاي ما را پوشش مي دهد هم اين که طرح را خودمان داديم و کسي نمي تواند به ما اسباب بازي تحويل دهد ضمن اين که ماهيت اين راکتور از نظر تعاريف علمي آب سنگين است.

در بازطراحي پيشنهادي ايران نمي توان از آب سبک به جاي آب سنگين استفاده کرد ؟

در راکتورهاي کانالي مثل راکتور اراک يا طرح جديد ، در سه جا از سيال استفاده مي شود ، يکي براي خنک کردن سوخت (Coolant)، يکي براي کند کنندگي نوترون (Moderator) و يکي هم براي بازگرداندن نورتون (Reflector). در طرحي که ايران داده هر سه سيال استفاده شده آب سنگين خواهد بود . پس اين جا آب سبکي نيست که راکتور آب سبک باشد.

البته گفته اند که اگر آب سبک هم استفاده شود مشکلي ايجاد نمي شود .مي توانيد اين را ثابت کنيد که راکتور باز طراحي شده شما با آب سبک کار نمي کند و فقط با آب سنگين ادامه کار مي دهد ؟

در يک راکتور فاصله مجتمع هاي سوخت است که تعيين مي کند مي توانيد از آب سنگين استفاده کنيد يا خير. اطلاعات پايه اين راکتور در اين برجام هست و هر مهندس راکتور مي تواند بر اساس اين اطلاعات و با استفاده از کدهاي طراحي و شبيه سازي خودش محاسبه کند که اين راکتور با آب سبک کار مي کند يا خير. سوء تفاهم ديگري که ايجاد شده اين است که اين طرح از آن آمريکايي هاست . من تقاضا دارم آن تحقيق يا پژوهشي را که به دانشگاه پرينستون منتسب است يا در نروژ به چاپ رسيده عزيزان مطالعه کنند. چون آن جا بحث فقط افزايش غنا و کاهش مجتمع هاي موجود در همين کالندرياي موجود است که با طرح جديد کاملا متفاوت است. پس اين طرح آمريکايي نيست.

اين بازطراحي چقدر زمان مي برد؟

تخمين زماني ما 5 تا 6 سال است ولي اين زمان را در تلاشيم که هر چقدر مي توانيم کم کنيم .

صرفا کالندريا عوض مي شود و تغييري در جاهاي ديگر نداريم ؟

بله فقط قلب راکتور عوض مي شود و سيستم هاي برداشت حرارت از قلب جديد بايد با طراحي جديد منطبق شود اما چون ما حرارت را کاهش مي دهيم ، تاسيسات موجود جواب گوست. در زمينه هزينه ها ، بازطراحي راکتور در مقايسه با هزينه هاي ساخت خود راکتور قابل توجه نيست. البته در پاراگراف 8 آمده است که اعضاي 1+5 تعهدات و مسئوليت هاي مشخصي را در تامين تجهيزات قبول کنند و در حوزه تامين مالي هم بايد همکاري داشته باشند که مصرانه پيگير خواهيم بود.

بر سر کالندرياي فعلي چه بلايي مي آيد؟ اسقاط مي شود يا خارج مي شود يا .... ؟

در پاراگراف سه به صراحت آمده است که کالندريا از محل فعلي خود خارج شده اما در ايران مي ماند. منتها کانال هاي مربوط به سوخت براي اين که غير قابل استفاده شود با بتن پر مي شود.

با اين توضيح نکته اينجاست که اگر طرف مقابل نقض عهد کرد ما درباره اراک چگونه مي توانيم اقدام بازگشت پذير داشته باشيم ؟

اين هم مثل غني سازي است البته با سرعت پاسخ کمتر. البته شايد لازم باشد ببينيم ما چه هدفي براي بازگشت به اين راکتور داريم و مزاياي راکتور فعلي در مقابل برنامه‌­هاي جدي کشور در حوزه صنعت هسته اي و ساخت و تست سوخت براي ما چيست.

پس اگر بخواهيم بازگشتي هم داشته باشيم ديگر از اين کالندريا استفاده نمي کنيم؟

ما دنبال برنامه صلح آميز خودمان هستيم و براي اين کار بايد راکتوري داشته باشيم که بتوانيم نيازهاي برنامه صلح آميز هسته اي کشور را پاسخ گو باشيم. ما دنبال چيز ديگري نيستيم و نبايد آدرس غلط به دنيا بدهيم . قبلا که ما اين راکتور را ادامه مي داديم به خاطر کاري بود که بر اساس مقدورات در زمان خود تنظيم و تصويب شده بود و الان امکاني فراهم شده تا به سوي راکتور ارتقا يافته تري حرکت کنيم همان طور که اگر اين راکتور را هم بازطراحي نمي کرديم قطعا بايد يک راکتور چند منظوره براي تامين نيازهاي برنامه هسته اي کشور مي ساختيم.

اين تست سوخت اراک مي تواند تست سوخت راکتورهاي قدرت مثل بوشهر را هم داشته باشد؟

سوال خوبي است . سوخت را در ابعاد واقعي تست نمي کنند . در تست سوخت مهم است که شما بدانيد غلاف شما خوردگي و نشت مواد راديو اکتيو ندارد و جوش هاي سالم و مطمئني داريد که فشار داخل ميله را پس از تابش دهي در راکتور تحمل مي کنند. يا قرص سوخت ساخته شده بعد از اين که داخل راکتور رفت و واکنش هاي زنجيره اي يا به اصطلاح شکافت انجام شد، از هم پاشيده نمي شود و به لحاظ مکانيکي جواب مي دهد .

من در کارخانه توليد مجتمع سوخت اصفهان صندوق هاي حاوي مجتمع سوخت اراک را ديدم که پلمب شده بود . اين قرص سوخت طبق برجام (بند 10 پيوست يک ) به UNH که يک ترکيب مياني در توليد پودر سوخت UO2طبيعي براي سوخت راکتور فعلي اراک است تبديل مي شود . اين UNH چه فايده اي دارد و اين تبديل مواد ، سوخت ما را از بين نمي برد ؟

در جواب اين سوال بايد به دو نکته دقت کرد . يکي اين که ما اين قرص هاي سوخت يا سوخت هاي ساخته شده را تا شروع به کار راکتور جديد دست نخورده نگهداري مي کنيم.

اما اين بندي است که جزو اقدامات ما از روز تصويب تا روز اجرا به شمار مي رود (بند 1/15 پيوست 5)

خير اين که تحت نظارت آژانس بگذاريم جزو تعهدات تا روز اجراي توافق است. پس ما اين قرص هاي سوخت را تا روز راه اندازي راکتور جديد حفظ مي کنيم . ما الان به اندازه 11مجتمع سوخت و به تعداد کل مجتمع هاي سوخت اراک که 150تا مي شود قرص سوخت داريم. ساير قطعات مجتمع هاي سوخت را هم ساخته ايم پس مونتاژ آن حداکثر يک سال طول مي کشد. پس از اطمينان از اين ده تن قرص اورانيوم طبيعي را به UNH تبديل مي کنيم تا در واحدهاي UCF اصفهان به UF6 طبيعي تبديل شده و به ذخاير گازي خود اضافه کنيم.

منتقدان توافق مي گويند پلوتونيوم باقي مانده در اراک فوايد زيادي دارد و در واقع دارايي راهبردي ما محسوب مي شود که نبايد به خارج برود از جمله مي تواند دوباره به سوخت تبديل شود. جواب شما چيست؟

نمي گويم فکر کاملا اشتباهي است چون شما هر چيزي را در داخل داشته باشيد خوب است اما سوال اين است که سوخت مصرف شده را مي خواهيم چکار کنيم ؟ نکته ديگر اين است که چه کشورهايي در دنيا از سوخت هاي مخلوط پلوتونيوم و اورانيوم استفاده مي کنند؟ آيا کشورهاي تازه وارد در حوزه سوخت از سوخت مخلوط استفاده مي کنند؟ ما بايد قدم هاي توسعه را به ترتيب برداريم و در اين راه اول بايد سوخت هاي اورانيومي را بسازيم و مسلط شويم و گذشته از آن راکتورهايي داشته باشيم که بتواند با سوخت مخلوط کار کند . مثل خودروي دو گانه سوز. يعني قابليت استفاده از اين سوخت در ذات و طراحي راکتور (که معمولا هم راکتورهاي قدرت با توان بالا هستند) ديده شده باشد.

در زمينه تاسيسات آب سنگين، مصرف اراک با بازطراحي جديد چقدر مي شود ؟ما اين نياز را تامين کرديم ؟

مصرف راکتور اراک قبلي حدود 90 تن بود که سالي 10تن نياز به تجديد داشت اما در طرح جديد چون قلب راکتور کوچک تر مي شود تخمين زده مي شود حجم 60 تا 70 تن نياز داريم . در مذاکرات تاکيد کرديم که تا قبل از راه اندازي راکتور اراک مدرن شده بايد حداقل دو برابرنياز آب سنگين اراک جديد را به عنوان ذخيره داشته باشيم (پاراگراف 14). چرا 2 برابر؟ به خاطر اين که ممکن است در راه اندازي اوليه هر راکتوري مشکل فني پيش آيد مثل نشت مواد راديو اکتيو و مجبور شويم کل آب را تخليه کنيم پس بايد حداقل دو برابر راکتور اراک مدرن شده ذخيره داشته باشيم.

درباره ذخاير غني شده ايران گفته مي شود حدود 10 تن UF6 غني شده داريم که بايد به 300 کيلو گرم کاهش يابد اما برخي منتقدان از اين کاهش ذخاير به نام نابودي ياد مي کنند . از طرف آمريکايي هم همين اصطلاح به کار مي رود. در اين زمينه توضيح بفرماييد اولا اين ذخاير چه مي شوند و ثانيا ما چقدر توان تکنولوژيک و صنعتي براي تبديل اين مواد داريم ؟

تعبير نابود کردن ذخاير را طرف مقابل استفاده مي کند و ما نبايد استفاده کنيم چون 20 درصد را هم نابود نکرديم بلکه به سوخت تبديل کرديم يا به ذخاير زير 5 درصد خود اضافه کرديم. ما تا روز اجراي توافق بايد اين ذخيره را به 300 کيلو کاهش دهيم. بخشي مي تواند به سوخت تبديل شود ، يا اين مواد را در ازاي اورانيوم طبيعي به صورت UF6 يا U3O8 معاوضه کنيم.

البته ما براي غني سازي اين ها هزينه کرده ايم وبايد يا پول بگيريم يا نسبتا مواد بيشتر طبيعي دريافت کنيم.

اين موضوع در حال مذاکره است که ما بابت حق العمل غني سازي چه ما به ازايي بگيريم اما آن چه مسلم است اين است که در 10 تن مواد غني شده ما مقدار مشخصي اورانيوم 235 موجود است و بايد در موادي که به ما مي دهند همان مقدار اورانيوم 235 باشد . گزينه ديگر اين است که اين ها را به زير يک درصد و غناي طبيعي رقيق کنيم تا مواد از کشورمان خارج شود که گزينه مورد نظر سازمان نيست و استقبال نمي کنيم .

اين 300 کيلو از کجا آمده است ؟

اين 300 کيلو به زمان گريز هسته اي ارتباط دارد و مي خواهند اين زمان به يک سال برسد.

به نظر شما بعد از اين 10 سال و در اين مدت 10 ساله نشاط و پويايي در صنعت هسته اي ما باقي مي ماند و انگيزه هاي پرسنل به ويژه بخش هاي دچار محدوديت ، حفظ مي شود؟ آيا ما مي توانيم در سال دهم که ان شاءا... آغاز جهش هسته اي خواهد بود ادعا کنيم هنوز هم يکي از قدرت هاي علمي هسته اي در دنيا هستيم؟

به عنوان شخصي که از سال 80 در اين مجموعه به عنوان کارشناس شروع کرده و توفيق خدمت در سطوح مختلف را داشته ام بايد بگويم که اين سازمان پويا، زنده و زاينده است. افرادي که از سازمان رفته اند در صنايع ديگر موفق هستند و سازمان به اين مسئله افتخار مي کند پس اين ترس را نداريم که اگر بروند چه مي شود چون مرتب استعدادهاي جديد در حال ورود به سازمان هستند اين دانش آن قدر بين متخصصان کشور به اشتراک گذاشته شده که با ترور و تهديد و ... نمي توانند از ما بگيرند.

حوزه سفارش هايي که هم اکنون به سازمان داده مي‌­شود آن قدر متنوع شده که عرصه هاي جديد را باز کرده و کشور به خوبي در حال بهره مندي از سر ريز دانش و فناوري حاصل از اين صنعت است مثلا در حوزه بهداشت و درمان شاهد بوديد که سانتريفيوژهاي پزشکي توليد واکسن را ساختيم که برخي از نمونه هايي که به تازگي روي آن کار مي کنيم حتي دور بالاتري نسبت به ماشين هاي سانتريفيوژ دارند . ما نيروگاه و سوخت هسته اي مي سازيم. از بابت نشاط و پويايي نگراني نيست و اين حرف هايي که زده مي شود بيشتر تشويش اذهان است. فعاليت هاي سازمان آن قدر در حال گسترش است که چنين فضايي متصور نيست.

پرونده ما چه زماني در آژانس عادي مي شود ؟

از نظر ما، هم اکنون نيز پرونده ما عادي است و هيچ نقطه مبهمي در آن نيست اما طبق برجام بعد از 8 سال يا بعد از اعلاميه آژانس عادي خواهد شد؛ هرکدام که زودتر اتفاق بيفتد.