انجمن روانشناسی آمریکا در سال 1892 با 31 عضو تاسیس شد و به سرعت پس از جنگ جهانی دوم بزرگ تر شد. امروز، APA بزرگترین انجمن روانشناسان جهان است، با بیش از 150000 نفر متشکل از محققان، معلمان، پزشکان، مشاوران و دانش آموزان به عنوان اعضای آن است. APA همچنین دارای 54 بخش در زیر شاخه های روانشناسی است. هدف این انجمن این است که به عنوان یک سازمان ارزشمند، موثر و با نفوذ درپیشبرد روانشناسی به عنوان یک علم موثر باشد. اهداف استراتژیک آنها شامل گسترش نقش روانشناسی در پیشبرد و ارتقاء سلامت و افزایش شناخت از روانشناسی به عنوان یک علم است.
اما کارنامه عملی این انجمن صد درصد آمریکایی "کمی" با اساس نامه و اهداف مترقی روی کاغذ آن متفاوت است!!
چندی پیش "دیوید هافمن" حقوق دان آمریکایی که از طرف همین انجمن روانشناسی مامور رسیدگی به فعالیت های این انجمن بود در گزارشی مبسوط پرده از فعالیت های خارج از اساس نامه و حتی خارج از انسانیت این انجمن برداشت.
نتایج هفت ماه تحقیق مداوم که توسط این دادستان فدرال سابق یعنی دیوید هافمن انجام شده روز جمعه منتشر شد و مشخص کرد که روانشناسان آمریکائی با سیا و پنتاگون در شکنجه و آزارهای روحی زندانیان و مظنونین به تروریسم همکاری می کرده اند و به شدت هم تلاش داشتند پروتکل های اخلاقی و پزشکی مانع از همکاری اعضای این شورا با شکنجه گران نشود.
گزارش هافمن 542 صفحه است و نشان از همکاری گسترده روانشناسان آمریکائی در جنگ به اصطلاح با تروریسم در زمان جرج بوش پسر دارد. اسناد افشاشده گویای این واقعیت است که بدنه اصلی APA به شدت دنبال این بوده که با بخش قضایی و اخلاقی خود در مورد مشارکت در این شکنجه ها مقابله کرده و تلاش های آنان برای جلوگیری از این مشارکت را به شکست بکشانند.
حقوقدان آمریکایی، دیوید هافمن که از طرف خود انجمن روانشناسان مامور این تحقیق شده، در گزارش خود مینویسد: «روانشناسان معیارهای اخلاقی مصوب انجمن را زیر پا گذاشتند، آنها نقش موثری در این امر داشتند که روشهای تحقیرآمیز شکنجه مانند "تنقیه فرنی رشتهفرنگی" به زندانیان به عنوان "تکنیک بازجویی خلاق" معروف شود و کسی هم در این مورد پرسشی نکند.»
هافمن می گوید که مسئولان این مرکز روان شناسی با وعده های وزارت دفاع مبنی بر اینکه منفعت هایی از این طریق نصیب روانشناسان می شود آنها را برای همکاری در این بازجویی ها وسوسه می کردند.
بر اساس این گزارش،همکاری میان دو طرف با روابط شخصی میان اعضای مرکز روانشناسی و پرسنل دفاعی آمریکا گسترده تر و محکم تر شد که از جمله این روابط می توان به ازدواج مدیر اجرایی این مرکز با یکی از روانشناسان ارتش که حامی باجویی های سخت در گوانتانامو بود اشاره کرد.
دکتر سوزان مک دانیل عضو کمیته ویژه بررسی مستقل این موضوع می گوید گزارش هافمن شامل یافته های بسیار تاسف باری بود که در آن به مواردی از تبانی هم اشاره شده بود.
به دنبال انتشار این گزارش ، هیئت مدیران انجمن روانشناسان آمریکا خواستار تغییرات در دستورالعمل های این انجمن شد که ممنوعیت مشارکت روانشناسان در بازجویی ها و تلاش برای اطمینان از قرار داشتن همه سیاست های این انجمن بر پایه اصول و ارزش های انسانی را شامل می شد.
این موسسه روانشناسی، کاسلو را به عنوان نماینده به گاردین معرفی کرد تا در مورد گزارش محکوم کننده مستقل «همدستی» این موسسه با سازمان سیا در شکنجه و بازجویی زندانیان پس از حادثه 11 سپتامبر بحث و گفتگو کند.
ناداین کاسلو، رییس سابق موسسه روانشناسی آمریکایی که در معرض حملات سنگین قرار گرفته در گفتگو با گاردین گفت:روانشناسان دیگر نباید به نیروهای نظامی آمریکا در گوانتانامو یا هر جای دیگری کمک کنند.
وی افزود:من شخصا فکر می کنم که این مرکز باید سیاستی را اتخاذ کند تا از مشارکت روانشناسان در مراتب بازجویی افرادی که در زندان گوانتانامو یا مراکز دیگر زندانی هستند،جلوگیری به عمل آید.
در واقع روش های جدید غیر انسانی شکنجه بعد از واقعه یازده سپتامبر برای به حرف آوردن مضنونین این ماجرا وارد چرخه زندان های زیر نظر آمریکا شد.
نادین کاسلو که بعد از جنجال شکنجهها، مدتی ریاست این انجمن را به عهده داشت، میگوید که مدیران انجمن از همه چیز خبر داشتند اما سالهای طولانی در مورد همکاری با وزارت دفاع سکوت کردند: «این ماجرا بزرگترین بحران انجمن ما است.»
هرچند همکاری موثر روان شناسان آمریکایی در ابداع روشهای جدید شکنجه، که در چارچوب پروژه به اصطلاح «مقابله با تروریسم» جرج دبلیو بوش آغاز شده بود، یک بار در سال ۲۰۰۷ افشا شده ، اما نتایج تحقیقی جدید آشکار میکند انجمن روانشناسی به طور پیوسته و منظم، با وزارت دفاع آمریکا همکاری تنگاتنگ داشته است. در این تحقیق، اسناد داخلی و ایمیلهای مبادله شده مورد بررسی قرار گرفتهاند.
اعضای انجمن از این نظریه پیروی کردهاند که با غلبه ترس شدید، توانایی کنترل بر خویش در افراد کاهش مییابد. بر همین اساس نه تنها روشهای جدید شکنجه همانند واتر بوردینگ "القاء حس خفگی با آب" را ابداع کردند، بلکه هنگام اجرای این شیوه در بازداشتگاه گوانتانامو یا زندان ابوغریب حاضر بودهاند.
گزارش شکنجه سال ۲۰۱۴ که نتیجه تصمیم مجلس سنا برای تحقیق در مورد اقدامات انجام شده در زندانهای مخفی و پراکنده آمریکا در سراسر جهان «Black Sites» بود، جزئیات بسیاری را روشن میکند. اما این خبرنگار نیویورک تایمز، جیمز ریزن بود که در کتاب خود تاکید کرد که موضوع صرفا همکاری فردی چند عضو انجمن روانشناسی نبود.
جیمز ریزن میگوید «همکاری سیستماتیک» وزارت دفاع و انجمن روانشناسی آمریکا عنوان دقیقتری است. او به کسانی چون جان لسو اشاره میکند که در شکنجه محمد القحطانی مشارکت داشت. این زندانی سعودی بر اثر شکنجه به آستانه مرگ رسیده بود.
نکته ای در آخر باید به آن اشاره شود این است که گرچه از سمت همین رسانه های غربی صدای مخالفت با وحشی گری با زندانیان به گوش می رسد ولی باور کردن آن برای اذهان عمومی جهان کمی سخت شده است. سیاست های دوگانه ی مسئولین آمریکایی و در واقع یک بام و دو هوایی عملکرد آنان حسن نیت آنان را همیشه زیر سوال برده است.
وقتي از يک سو به شعارهاي انتخاباتي رئيسجمهور آمريکا، باراک اوباما و از سوي ديگر به اقدامات عملي وي در مدت رياست جمهورياش نگاهي ميافکنيم، نمونه بارز زندان گوانتانامو (Guantánamo) شايد مهمترين مصداق تناقض باشد. اوباما، در 2 آگوست 2007 تعطيلي زندان گوانتانامو را وعده داد:
«در صورتي که رئيسجمهور شوم، زندان گوانتانامو را خواهم بست و با رد اقدامات کميسيون نظامي، از کنوانسيون ژنو تبعيت خواهم کرد. قانون اساسي ما و قوانين عدالت نظامي به اندازه کافي چارچوبهايي براي مقابله با تروريسم در اختيار دارند.»
وي که خود در رشته حقوق قانون اساسي، حقوق شهروندي و وکالت تحصيل کرده، حتي در دور دوم رياست جمهورياش هم هيچ اقدامي جهت تعطيلي اين زندان و عمل به وعده شيرين خود ننموده است. رئيسجمهور آمريکا، بدين خاطر که همزمان فرمانده کل ارتش ايالات متحده نيز هست، دستوراتش در خصوص اين زندان نظامي لازم الاجراست اما هنوز هيچ بهانهاي براي نقض وعدههايش نيافته است.
منبع:ریشه