طبق معادله جدید، اسرائیل از هدف قرار دادن لبنان و حزب‌الله خودداری می‌کند و در مقابل، حزب‌الله نیز از هدف قرار دادن اسرائیل خودداری می‌کند. اسرائیل از هر اقدام تجاوزطلبانه‌ای که منجر به جنگ یا کشیده شدن دو طرف به سمت جنگ نشود، استقبال می‌کند. اما از انجام تجاوزهایی که می‌تواند واکنش حزب‌الله را به دنبال داشته باشد،خودداری می‌کند.

گروه بین‌الملل مشرق - نه سال از جنگ 33 روزه لبنان گذشته است و "جنگ آینده بین اسرائیل و حزب‌الله لبنان " هنوز آغاز نشده است، برای کسانی که مرحله بعد از تجاوز رژیم صهیونیستی به لبنان را به خاطر ندارد، یادآور می‌شود که نوشته‌ها و مطالب زیادی از آغاز قریب‌الوقوع جنگ بر ضد لبنان در سرزمین‌های اشغالی مطرح بود، این نوشته‌ها تأکید داشتند که اسرائیل بار دیگر جنگ آغاز خواهد کرد و البته این بار قطعا حزب‌الله را شکست خواهد داد.

در مورد " جنگ آینده " مطالبی گفته شده که تاکنون در زمینه جنگ دیگری مطرح نشده بود. تعداد زیادی از ارزیابی‌ها از این جنگ به صورت زیر بود: جنگی که از تابستان آغاز شده و تا زمستان و بهار آینده ادامه خواهد داشت. با وجود 9 ساله انتظار و وعده و وعید همچنان این جنگ آغاز نشده است. علت این موضوع این نیست که منافع اسرائیل در از بین بردن تهدید حزب‌الله لبنان از بین رفته یا این رژیم به دنبال پاسخ کوبنده به حزب‌الله لبنان نیست، گرچه در این زمینه سطح گسترده‌ای از ملاحظات نهفته است که دشمن اسرائیلی نمی‌تواند آنها را نادیده بگیرد. ملاحظاتی که در سال‌های گذشته با وجود تمامی مشوق‌ها و انگیزه‌های اسرائیل برای حمله به لبنان،‌ قوی‌تر از این مشوق‌ها عمل می‌کند.  

منافع اسرائیل در سایه موازنه های قدرت بین دو طرف برای آغاز یا عدم آغاز جنگ آینده کافی نیست، درست است که شکاف زیادی بین توانمندی‌های نظامی حزب‌الله و رژیم صهیونیستی وجود دارد، اما این حزب امکاناتی دارد که می‌تواند هزینه گزافی به رژیم صهیونیستی تحمیل کند.

اسرائیلی‌ها به این موضوع اذعان دارند، آنها انکار نمی‌کنند که منافعشان در جلوگیری از جنگ و به تعویق انداختن آن است. این در حالی است که اشتباهات اسرائیل در اقدام به " تجاوزهای محدود و برنامه‌ریزی شده " مبتنی بر ارزیابی‌های اشتباه از اوضاع حزب‌الله و فشار وارد شده بر آن - بنا به تعبیر مقامات اسرائیلی - همچنان ادامه دارد.



درست است که بررسی‌های انجام شده در سرزمین‌های اشغالی در طول سال‌های گذشته مبتنی بر جستجوی منافع حزب‌الله و امکانات آن بود تا انگیزه این رژیم برای ورود به جنگ را نشان دهد، اما بسیار کم اتفاق افتاده که اسرائیلی‌ها به صورت علنی انگیزه و منافع خود را برای ورود به این جنگ اعلام کنند. در مرحله بعد از آغاز جنگ سوریه رژیم صهیونیستی گفتمان خود را برای مداخله نظامی حزب‌الله لبنان در سوریه و مشغول بودن آن به این جبهه متمرکز کرده،‌ این در حالی بود که پیش از آن نیز از کشمکش این حزب با طرف‌های داخلی لبنان خبر داده و مدعی بود این روند بر توانمندی‌های حزب‌الله در ایجاد جنگ با رژیم صهیونیستی تأثیرگذار است.
 
با این وجود بررسی‌ها در زمینه مشغول بودن حزب‌الله لبنان با هدف جستجوی فرصتی برای آغاز جنگ آینده نیست، بلکه اسرائیل از این اقدامات به دنبال قدرت تغییر معادله نانوشته درگیری‌ها بین دو طرف از سال 2006 تاکنون است، معادله ای که بر اساس آن اسرائیل از هدف قرار دادن لبنان و حزب‌الله خودداری می‌کند و در مقابل حزب‌الله نیز از هدف قرار دادن اسرائیل خودداری می‌کند. رژیم صهیونیستی با این وجود بر اساس شرایطی که برای حزب‌الله و مشغول بودن آن در سوریه تهیه کرده، به دنبال جستجوی انگیزه‌های خود برای پاسخ به "تجاوزات" آن است.



اما چندین بار در بزرگ نمایی این "مشغول بودن" اشتباه کرده است و پاسخ‌هایی که به تجاوزهای این رژیم داده شده،‌ برای ارزیابی مجدد رژیم صهیونیستی کافی بوده است. اشتباه رژیم صهیونیستی در این است که تنها بر شرایط حزب‌الله لبنان متمرکز می‌شود و اصل تجاوز خود و پیامدهای آن به ویژه در عرصه داخلی لبنان را بررسی نمی‌کند. چرا که حزب‌الله اگر مشغول جنگ باشد یا نه، نمی‌تواند تجاوز اسرائیل بر ضد لبنان را تحت هر نتیجه‌ای هضم کند. این حزب به خوبی می‌داند که نادیده گرفتن چنین تجاوزهایی باعث می‌شود که اسرائیل سطح تحریکات و تجاوزهای خود بر ضد لبنان را افزایش دهد و طبعاً حزب‌الله نمی‌تواند اجازه چنین کاری را بدهد.

با این وجود نمی‌توان منکر این واقعیت شد که اسرائیل خود را برای جنگ آماده می‌کند، یگان‌های نظامی این رژیم از انجام مانورها و آموزش‌های متعدد جهت آمادگی برای این جنگ دست بر نمی‌دارند، اما نکته اینجاست که بین آمادگی برای جنگ و خود جنگ تفاوت زیادی وجود دارد. آمادگی برای جنگ یا اعلام این آمادگی می‌تواند یکی از مهم‌ترین شاخص‌های جلوگیری از جنگ باشد، همان طور که تهدید اسرائیلی‌ها به بازگرداندن لبنان به عصر حجر این کارآیی را دارد. اما حزب‌الله به خوبی می‌داند که همان سلاحی که اسرائیل را تهدید کرده و آن را به سمت جایی می‌کشاند، مانع از نمود عملی انگیزه اسرائیل و انجام اقدامات خصمانه و تجاوزطلبانه گسترده بر ضد لبنان می‌شود. 

تاکنون این جنگ آغاز نشده است، اما آتش‌بس در سال‌های گذشته در موارد متعددی نقض شده است، تا جایی که تا آستانه آغاز جنگ پیش رفته است. البته اسرائیلی‌ها معتقد هستند که دو طرف جنگ را نمی‌خواهند. اسرائیل در برخی موارد قواعد بازی را به ویژه در سوریه و در سطحی پایین تر در لبنان نادیده گرفته است. این رژیم از مشغول بودن حزب‌الله لبنان گاهی برای هدف قراردادن کاروان‌ها در مناطق مختلف استفاده کرده است، کاروان‌هایی که مدعی است سلاح‌هایی را برای حزب‌الله می‌برند که موازنه های موجود را در هم می‌شکند.



اما مبنایی که همچنان به اقدامات اسرائیل در سوریه و لبنان حاکم است، چیست؟‌ در این رابطه می‌توان به اختصار مطالب زیر را مطرح کرد: اسرائیل از هر اقدام تجاوزطلبانه ای که آن را منجر به جنگ یا کشیده شدن دو طرف به سمت آن نداند، استقبال می‌کند، اما از انجام تجاوزهایی که تصور کند می‌تواند واکنش حزب‌الله لبنان را به دنبال داشته باشد، خودداری خواهد کرد. چرا که می‌داند این رد و بدل کردن واکنش ها ممکن است به آغاز جنگ منجر شود. موضوع بعدی اینکه چه تجاوزهایی باعث واکنش طرف مقابل می‌شود و به صورت تدریجی جنگ گسترده را به راه می‌اندازد؟ این همان موضوعی است که سرویس جاسوسی اسرائیل آن را اشتباه در ارزیابی‌های طرف مقابل نام گذاشته است.

به این ترتیب این سوال باقی می‌ماند که آیا جنگ آینده در راه است؟
پاسخ به این سؤال بسیار پیچیده است. سرنوشت سوریه می‌تواند نقش اساسی در تعیین شاخص جنگ یا ادامه آتش‌بس داشته باشد. با این وجود این مطلب تقریباً قطعی است که سناریوهای احتمالی بسیار زیادی وجود دارد که انگیزه‌های اسرائیلی‌ها را بالا می‌برد، اما با وجود بالا بودن انگیزه‌ها نمی‌توان تنها به این موضوع اکتفا کرد که جنگ آینده قطعاً انجام خواهد شد. در این صورت سوال اولیه بعدی این است که جنگ چه زمانی آغاز خواهد شد؟ سوال دیگر می‌تواند برای اسرائیل این‌ گونه باشد که آیا این جشن می‌تواند تهدید حزب‌الله لبنان از بین برود؟



در اینجا ناگزیر باید به عبرت‌های سال 2006 بازگردیم،‌ تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان در این سال ثابت کرد که اقدام نظامی به تنهایی نمی‌تواند به تهدید حزب‌الله برای اسرائیل پایان دهد،‌ بلکه به صورت موقت آن را متوقف خواهد نمود و اسرائیل باید منتظر ترمیم مجدد و افزایش قدرت آن در مرحله بعد از تجاوز باشد. به این ترتیب است که نظریه جدید نظامی اسرائیل مطرح می‌شود:

«درگیری بین جنگ‌ها». معنی این استراتژی این است که مفهوم پیروزی در جنگ از شکست دادن دشمن و تحمیل اراده سیاسی خود بر آن به اقدام برای جلوگیری از جنگ یا به تعویق انداختن آن تغییر پیدا کرده است، مگر اینکه ورود در آن با یک هدف انجام شود، رسیدن به دستاورد میدانی که بتواند آغاز جنگی دیگر را به تعویق بیندازد. معنای این نظریه این است که ورود در جنگ باید با هدف به تعویق انداختن جنگی طولانی‌تر باشد که ممکن است در آینده اتفاق بیفتد. به این ترتیب دیگر مفهوم شکست دادن دشمن از بین رفته است.  

جنگ در مفهوم سنتی خود ممکن است رخ بدهد و ممکن است رخ ندهد، اما جنگ کنونی با روش‌های متفاوت همواره دنبال می‌شود، اینها عواملی هستند که خود به خود می‌توانند زمینه‌ساز آغاز جنگ شوند. مجموعه‌ای از تحولات به ویژه در سوریه وجود دارد که ممکن است طرفین را به آستانه درگیری‌ها بکشاند، به‌ ویژه اگر گزارش‌های اطلاعاتی اشتباهی در مورد مواضع حزب‌الله در نزد اسرائیل وجود داشته باشد،‌ امکان این جنگ بیشتر می‌شود. البته نکته مهم این است که حتی اگر " جنگ آینده " به تعویق بیفتد، اما هرگز انجام آن کاملاً منتفی نمی‌شود.

پایگاه خبری العهد نیز در همین راستا در مقاله‌ای به تشریح انواع جنگ‌های رژیم صهیونیستی بر ضد مقاومت لبنان پرداخته و می‌نویسد:‌ تجاوز رژیم صهیونیستی در ژولای 2006 نقطه عطف واقعی برای آغاز نمونه جدیدی از جنگ بر ضد مقاومت است. بعد از اینکه دشمن صهیونیستی تمام امکانات ویرانگر و جنایت‌کارانه خود را برای از بین بردن حزب‌الله لبنان به کار گرفت و از آنجا که دشمنان از تحقق اهداف استعماری خود چشم‌پوشی نمی‌کنند،‌ موضوع "جنگ نرم " مطرح می‌شود.



این روش، روش ملایم شده جنگ نظامی است،‌در این روش جسم انسان به صورت مستقیم هدف سلاح های کشنده قرار نمی‌گیرد، بلکه روش‌ها و ابزار و افکار انسان در معرض تخریب و انهدام روشمند قرار می‌گیرد. قدرت نرم اصطلاحی است که پرفسور جوزف نای معاون وزیر جنگ سابق آمریکا و مدیر شورای جاسوسی ملی آمریکا آن را ایجاد کرده است. وی در تعریف این اصطلاح می‌گوید که قدرت نرم ویژگی‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جذاب یک کشور است که باعث شگفتی ملت‌های هدف شده و باعث می‌شود آنها به صورت داوطلبانه خود را شبیه به این ویژگی‌ها کرده و از تمایلات دولت تولید کننده قدرت نرم پیروی کنند.

امام خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران توجه ویژه‌ای بر آگاه‌سازی مردم در مورد ابزارهای جنگ نرم آمریکا بر ضد دنیای اسلام و نیروهای مقاومت دارند. ایشان تأکید می‌کنند که جنگ نرم شعارها و تبلیغات به ظاهر حقی دارد که باطن آن باطل است و حق و باطل را در هم آمیخته است. متأسفانه برخی نیز عمداً یا از روی جهالت تبلیغات و شایعات دشمن را تکرار می‌کنند.

کارشناسان سه عامل زیر را نشان دهنده وجود جنگ نرم بر ضد یک ملت می‌دانند.

-    صف بندی بین‌المللی و منطقه‌ای و داخلی بر ضد یک نظام یا جریان.
-    تحرک شبکه‌های رسانه ای به صورت روزانه و هفتگی با استفاده از تمامی امکانات و برنامه‌ها و پتانسیل و کادر تبلیغاتی و الکترونیک و مطبوعاتی رسانه‌ها در زمان مشخص،‌به گونه‌ای که ناظران به ‌سهولت احساس می‌کنند که در برابر یک اتاق عملیات متحد قراردارند که نقش‌ها و مواضع رویکردهای همه اعضا در آن مشخص شده است.
-    سوءاستفاده از مناسبت‌های مختلف و راه‌اندازی حوادث به صورت ناگهانی برای ایجاد درام های تبلیغاتی. 

توجه به این شاخص‌های سه‌گانه برای اثبات حجم جنگ نرم انجام شده بر ضد محور مقاومت و حامیان آن در لبنان کافی است. ‌صف بندی بین‌المللی و عربی با یک گروه از لبنانی‌ها بر ضد حزب‌الله لبنان واقعیتی است که برای اثبات آن نیاز به آوردن دلیل نیست، اگر جنگ ژولای 2006 بزرگ‌ترین مشوق برای تشکیل این ائتلاف بود، اما حوادث متعدد پس از آن آزمونی برای این ائتلاف بود که ثابت کند ائتلاف مذکور تنها یک منفعت را دنبال می‌کند که همان از بین بردن محور مقاومت است. ائتلاف ضد مقاومت هم‌زمان با آغاز تجاوز به سوریه فعالیت‌های خود را تشدید کرده و در پی حمایت حزب‌الله از دمشق و حضور در کنار آن، فشارها بر این حزب را افزایش دهد.

ناظران برخی فعالیت‌های تبلیغاتی در لبنان و بیانیه‌های بسیاری از جمعیت‌های سیاسی این کشور که تحت عنوان جمعیت‌های مدنی فعالیت می‌کنند، با ویترین شفافیت، بی‌طرفی و فعالیت برای منافع عمومی به دنبال تأثیرگذاری حداکثری در افکار عمومی مردم این کشور هستند، اما آنها در حقیقت مؤسساتی هستند که دنبال ضربه زدن به یک خط سیاسی مشخص یعنی مقاومت هستند.

نمونه این مؤسسات را می توان در جمعیت "اصحاب رسانه بر ضد خشونت " دید. تنها کافی است نام این گروه‌ها را بر روی موتور جستجوی گوگل تایپ کنید تا از حجم حمله گسترده‌ای که این گروه بر ضد حزب‌الله لبنان و متحد اصلی آن یعنی جریان آزاد ملی به راه انداخته، اطلاع پیدا کنیم.

نوعی از درام تبلیغاتی و رسانه‌ای به وجود آمده که به نظر می‌رسد رسانه‌های لبنان پیشرو این صنعت هستند. نمونه زنده این روند را می‌توان در بلبشوی تبلیغاتی دید که شبکه‌های ال بی سی و ام تی وی در جریان آتش‌سوزی در یک انبار تجاری در بیروت شاهد آن بودیم. علت این توجه درگیری بین دو زن و نیروهای امنیتی در اطراف این منطقه بود. درگیری کوچکی که به یک فیلم طولانی درام در شبکه‌های مذکور تبدیل شد و آنها با دعوت‌های مکرر از آن دو زن سعی کردند این ادعا را ترویج دهند که ضاحیه منطقه ای است که حزب الله عملاً بر آن مسلط شده و هیچ کس بدون اجازه حزب‌الله حق آب خوردن در آن جا را ندارد.   

جنگ تبلیغاتی که بر ضد حزب‌الله لبنان به راه افتاده، تنها در سوءاستفاده از حوادث کوچک و بزرگنمایی و فلسفه بافی برای آنها خلاصه نمی‌شود، بلکه تا حد و اندازه های خرافاتی پیش رفته است که معتقد است آن قدر به مردم دروغ بگو تا حرفت را باور کنند
. بر این اساس دروغ‌پردازی مذکور تا جایی پیش رفت که برخی از رسانه‌ها مدعی شدند که انبار مذکور حاوی سلاح اتمی بوده است. موضوعی که در ابتدا در یکی از رسانه‌های خلیج فارس مطرح شد تا به عنوان یک بسته آموزشی به بیشتر رسانه‌های داخلی لبنان درز پیدا کند.

تصویر و عکس آثار تأثیرگذار و مهمی در جنگ نرم دارد. رسانه‌های تبلیغاتی ضد محور مقاومت سعی دارند از هر تصویری برای محکوم کردن حزب‌الله استفاده کنند،‌ حتی اگر این تصمیم مربوط به کودکی باشد که در جریان تشییع پیکر برادر شهیدش بر روی جنازه وی افتاده است.
تأثیری که در داخل آن مفاهیم زیادی از انسانیت و عواطف جوشان هواداران مقاومت و جان‌فشانی‌های آنها را نشان می‌دهد، به ماشین تبلیغاتی برای حمله به همین محور تبدیل شده و رسانه‌های ضد حزب‌الله از روش شفقت برای ترویج روحیه شکست استفاده می‌کنند و مبنای جان‌فشانی در راه کشور را فراموش کرده اند. 



به نوشته حسام مطر در یکی از مقاله‌های روزنامه السفیر لبنان، کارشناسان آمریکایی در زمینه جنگ نرم بر ضرورت توجه به اهالی منطقه و نه پروژه های ضد مقاومت تأکید دارند، به شرطی که تناسب این استراتژی در ابعاد امنیت داخلی با تسلط غیرنظامی و خدمات اساسی و دولتی و زیرساخت‌های اقتصادی و حتی توسعه مطرح باشد. 

مطر با استناد به پژوهش آمریکایی تأکید می‌کند که این عناصر، عناصر مشخص در برنامه کاری حزب‌الله در داخل لبنان است، بنابراین باید با این شاخص‌ها با رویکردی تقریباً متضاد مقابله کند. گزارش مذکور مجموعه‌ای از انتقادات را متوجه برنامه کمک‌های آمریکایی در لبنان کرده و آنها را کمک‌هایی اغلب متفرق می‌خواند چه هیچ بازخورد سیاسی مستقیم ندارد و روند نظارت و ارزیابی برای آن قابل تصور نیست.

این گزارش کمک‌های مذکور را در ارقام گسترده و در عین حال غیر متکامل و بی معنی می‌خواند، این در حالی است که آمریکا با این اقدامات سعی دارد ایران را مستقیماً در ابعاد تأثیرگذاری خود در لبنان با برنامه‌های اجتماعی و بهداشتی و توسعه ای حزب‌الله به چالش بکشاند. گزارش مذکور تأکید دارد که بدون تحول در استراتژی آمریکا، این کشور غالباً به شکست‌های خود  در معرکه لبنان ادامه خواهد داد.