سرویس اقتصاد مشرق - واقعیت این است که اولین و مهمترین بحرانی که در ده سال آینده ایران با آن روبرو خواهد شد، که البته در بیشتر مناطق کشور همین حالا هم این بحران به وضوح زنگ خطر را به صدا درآورده و مردم با گوشت و پوست خود آن را حس میکنند، بحران کمبود آب و خشکسالی است. اما شاید این سوال پیش بیاید که بحران آب چه ربطی به تاخیر در فعالیتهای هستهای صنعتی دارد؟ و چرا غرب به دنبال خاموش کردن موتور صنعت هستهای ماست؟
به عنوان شخصی که در چندین دانشگاه بزرگ آمریکا و اروپا فعالیت داشته و امروز هم در یکی از مراکز بزرگ علمی اروپا مشغول به تحقیق و تدریس هستم، تصمیم گرفتم که در این یادداشت، از آرزوهای غرب که مایلم آن را "نهال خشکسالی" بنامم، سخن گفته و جهت تنویر افکار عمومی، پرده از این واقعیت بردارم که چرا غرب با یک عملیات تأخیری به دنبال آن است تا فعالیتهای صنعتی هستهای را محدود کنیم، و اینکه این امر چگونه میتواند کشور را تا عمق خشکسالی پیش ببرد؟
در این یادداشت سعی میشود که موضوع به زبان ساده و به دور از پیچیدگیهای مرسوم علمی و دیپلماتیک تشریح گردد.
در طول دو سال گذشته، پس از توافق ژنو، من به طور پیوسته در حالی که در بین مراکز مختلف علمی اروپایی و آمریکایی در رفت و آمد بودم و اوقات فراغت را در خیابانهای دو سه کشور قدم زده و به دنبال جواب سوالهای فوق میگشتم، سرانجام سرنخی که من را به پاسخ این جوابها هدایت کرد، در یک میوه فروشی پیدا کردم!
با گشت و گذار کوتاهی در فروشگاههای مواد غذایی اروپا، به دفعات زیاد میتوان محصولاتی را دید که روی بستهبندی آنها، کشور تولید کننده را اسرائیل درج کرده است. اما سوالی که من را به جوابهای دیگر هدایت کرد این بود که چطور ممکن است که در محدوده جغرافیاییای که در عرف کشورهای غربی به عنوان اسرائیل شناخته میشود و از لحاظ مساحت، حدود بیست هزار کیلومتر مربع یعنی تقریبا به اندازه استان زنجان در ایران میباشد، حدود ده میلیون نفر( همراه با فلسطینیان کرانه باختری رود اردن) زندگی میکنند در حالی که هم برای مصرف خوراک این مردم، محصولات کشاورزی تولید میکنند و فراتر از آن، مازاد آن را به کشورهای دیگر میفروشند و درآمد کسب میکنند؟
باید توجه داشت که بیش از شصت درصد از مساحت سرزمینهای اشغالی بیابانی و نیمه بیابانی است و اولین چیزی که به ذهن خطور میکند این است که با وجود اینکه حتی یک رودخانه بزرگ هم در این کشور وجود ندارد، پس مشکل آب شرب و کشاورزی در رژیم صهیونیستی را چگونه حل کردهاند؟ چطور با وجود این همه بیابان و خشکسالی مفرط در خاورمیانه، محصولاتی با این کیفیت که همگی محصولاتی هستند که به آب فراوان نیاز دارند، تولید کرده و به سایر نقاط دنیا صادر میکنند؟
مسئله زمانی جالبتر و گیجکننده میشود که توجه کنیم این رژیم تا پنجاه سال پیش برای تضمین تامین آب شرب خودش، سرزمینهای جنوب لبنان و بلندیهای جولان سوریه را اشغال کرد تا به سرشاخههای دو رودخانه فصلی تسلط کامل داشته باشد! اما امروزه با کمال تعجب شاهد آن هستیم که آنها در صحرای بیآب و علف نقب در قلب سرزمینهای اشغالی، در بر بیابان، واحدهای پرورش ماهی احداث کردهاند و طبق آمار شرکتهای فعال در این زمینه، سود بسیاری هم از فروش محصولات شیلات خود برای مصرف داخلی، و صادرات مازاد آن به سایر کشورهای دنیا کسب میکنند!
با اندکی جستجو در منابع مختلف، متوجه شدم که اسرائیل یکی از بزرگترین نیروگاههای هستهای آب شیرینکن دنیا را در کنار دریای مدیترانه در منطقه سورک (Sorek) احداث کرده است که ظرفیت شیرینسازی 624 هزار متر مکعب آب در روز را دارد (هر متر مکعب هزار لیتر آب است) که معادل با حدود 230 میلیون مترمکعب در سال میباشد (طرح اولیه برای 150 میلیون متر مکعب آب برنامهریزی شده بود که در طرح نهایی به 230 میلیون متر مکعب ارتقا پیدا کرد).
تاسیسات آبشیرینکن سورِک در 15 کیلومتری جنوب تلآویو در اکتبر سال 2013 عملیاتی شد و روزانه توانایی املاحزدایی 624 هزار متر معکب آب دریا را داراست که بزرگترین نیروگاه املاحزدایی در کل دنیا محسوب میشود. ساخت این نیروگاه از ژانویه 2011 آغاز و با هزینه 400 میلیون دلار معادل 1200 میلیارد تومان به اتمام رسید.
برای درک بیشتر موضوع ابتدا باید بفهمیم که 230 میلیون متر مکعب آب در سال یعنی چقدر؟ به عنوان مثال، سد امیرکبیر که به همراه سد لتیان، منابع اصلی تأمین آب آشامیدنی و زراعی تهران میباشند را در نظر میگیریم که در مجموع چیزی در حدود 290 میلیون متر مکعب آب (برابر با 290 میلیارد لیتر) در پشت مخازن خود دارند که تازه از این مقدار آب، در طول سال حداکثر تا 65% از ظرفیت آنها مصرف میشود. به عبارتی، بخش اعظم آب استان تهران و استان البرز با جمعیتی در حدود 15 میلیون نفر که عمدتاً از این دو سد تامین میشود، چیزی در حدود 250 میلیون مترمکعب در سال است که دقیقا برابر است با ظرفیت یکی از این نیروگاههای آب شیرین کن هستهای! که البته با ارقام جمعیتی در سرزمینهای اشغالی همخوانی دارد و نشان میدهد که یک نیروگاه آبشیرینکن از این نوع میتواند (در بدترین حالت) برای مصرف حداقل ده میلیون نفر آب آشامیدنی و زراعی کافی تولید کند! به طور خلاصه رژیم صهیونیستی از روش آبشیرینسازی، بیش از نیمی از آب مورد نیاز بخشهای صنعتی و کشاورزی و آشامیدنی خود را به دست میآورد و این در حالی است که در یکی از خشکترین مناطق دنیا واقع شده است.
اکنون به ادامه بحث خود برمیگردیم و اینکه چرا عدم حرکت در مسیر ساخت چنین نیروگاههایی برای منافع ملی ایران حکم زهر را دارد که به آرامی کشور را دستخوش نا آرامی کرده و شاید تا آستانه جنگ پیش خواهد برد.
با توجه به بحران آب در کشور و خشکسالی روزافزون که ناشی از تغییرات اقلیمی منشعب از اثرات گلخانهای میباشد، نیاز آب کشور روز به روز بیشتر شده است. هم اکنون مناطق وسیعی از کشور با پدیده بیابانزایی که بخشی از آن حاصل حرکت شنهای روان و بادهای تند میباشد، دست به گریبان هستند و قسمت عمدهای از گرد و غباری که در ده سال اخیر هر تابستان و زمستان در مناطق غربی و جنوبی کشور مجال نفس کشیدن را از هموطنانمان گرفته است، ناشی از همین پدیده و خشکیِ خاک میباشد. در حالی که ما در ایران با داشتن منابع بینظیر، تنها و تنها به خاطر سوءمدیریت، فرصتها را از دست میدهیم، این رژیم با مساحت بسیار کوچک، در حال برنامهریزی برای استقرار جمعیتی بیش از 20 میلیون نفر میباشد و از یهودیان سراسر جهان هر ساله دعوت میکند که به سرزمینهای اشغالی مهاجرت کنند و برای این کار، زیرساختهای لازم را نیز فراهم آورده است.
سوال: در این شرایط ما چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟
در قسمت جنوبی ایران، از سواحل ایران در منتهیالیه جنوب استان سیستان و بلوچستان در دریای عمان و چابهار، تا مرز غربی ایران با عراق و سواحل خلیج فارس در خرمشهر، ایران دارای بیش از دوهزار کیلومتر مرز دریایی میباشد. اگر و تنها اگر سه نیروگاه آب شیرین کن هر یک با ظرفیت 500 هزار متر مکعب تصفیه در روز، یکی در محدوده چابهار، دومی در محدوده میناب در استان هرمزگان و سومی هم در همین نیروگاه بوشهر که اکنون نیروگاه اتمی آن در حال تولید برق هستهای میباشد، احداث گردد، با انرژی حاصل از خود این نیروگاهها، نه تنها آب آشامیدنی به راحتی تولید خواهد شد، بلکه آب کشاورزی نیز به میزان بسیار بیشتر و با صرف هزینه و انرژی کمتری، تولید شده و با انرژی حاصل از همین نیروگاهها به راحتی به عمق دویست کیلومتری داخل استانهای مرکزی پمپاژ خواهد شد.
برای مثال اگر نیروگاه اول در چابهار احداث گردد، هر هزار لیتر آب در حدود 1800 تومان هزینه خواهد داشت و به ازای پمپاژ تا ایرانشهر در استان سیستان و بلوچستان که از سطح دریا حدود 504 متر ارتفاع دارد، به ازای هر متر مکعب (هزار لیتر آب)، هزینه پمپاژ با برق هستهای چیزی در حدود 500 تومان خواهد بود که در مجموع آب آشامیدنی و البته کشاورزی با قیمتی در حدود 3000 تومان برای هر متر مکعب به عمق دویست کیلومتری داخل خاک ایران پمپاژ شده و البته مناطق بین راه را نیز آبیاری خواهد کرد.
نیروگاه دوم نیز میتواند از میناب تا کهنوج به همین ترتیب آبرسانی کرده و مناطق و نواحی بین این دو شهر را نیز آبیاری کند. نیروگاه سوم نیز به همین منوال میتواند فواصل بین استانهای بوشهر و فارس تا شیراز را آبرسانی کند. اگر نواحی جنوبی کشور که به این طریق آبیاری میشوند را با هم جمع کنیم در نهایت منطقهای به وسعت بیش از سیصد هزار کیلومتر مربع که برابر با وسعت کشور آلمان است را در جنوب ایران میتوان آبرسانی کرد و تمام این اتفاقات تنها با استفاده از نیروگاههای آب شیرین کن که با انرژی هستهای کار میکنند توجیه اقتصادی خواهد داشت.
برای مقایسه بهتر، هزینه شیرینسازی آب دریا از طریق نیروگاههای برق هستهای و هزینه تولید آب در نیروگاه سورک در رژیم صهیونیستی را در اینجا بررسی میکنیم. بنا به آمار شرکت آبرسانی اسراییل که وظیفه تهیه و توزیع آب در درون خاک فلسطین اشغالی را بر عهده دارد، هر مترمکعب آب در نیروگاه سورک نیم دلار و هزینه پمپاژ آن تا مناطق داخلی سرزمینهای اشغالی تا ارتفاع 500 متر از سطح دریا، بیست سنت میباشد. به عبارتی هر متر مکعب آب از تولید تا مصرف، هفتاد سنت و حداکثر یک دلار هزینه در بردارد که برابر است با سه هزار تومان!!!
لازم به ذکر است که نیروگاه آب شیرین کن سورک با هزینهای برابر با چهارصد میلیون دلار در مدت زمان سه سال از سال 1389 تا سال 1392 احداث و به بهرهبرداری رسیده است. این یعنی در داخل کشور هم منابع مالی لازم برای سرمایهگذاری در زیرساختها وجود دارد و هم نیاز مبرم و لذا تنها حلقه مفقوده، مدیریت قوی و به گفته رهبری، مدیریت جهادی میباشد.
فواید این طرح چیست؟
1- رفع مشکل کمآبی و بیآبی مناطق جنوبی کشور که این مناطق بیش از نقاط دیگر کشور با مشکل آب شرب روبرو هستند.
2- با توجه به جمعیت جوان کشور و اینکه صدها هزار نفر در ایران در سن ورود به بازار کار قرار دارند و بخش قابل توجهی از آنها هم تحصیلات دانشگاهی در رشتههای مربوط به کشاورزی کسب کردهاند، میتوان در صورت داشتن آب شرب و کشاورزی ارزان قیمت، ضمن از بین بردن بخش بزرگی از معضل بیکاری این مناطق را به قطب کشاورزی کشور تبدیل نمود که به طور مستقیم چندین میلیون شغل ایجاد کرده و کشور را به طور قطع از نظر تولیدات کشاورزی نه تنها خودکفا خواهد نمود، بلکه توانایی صادرات مواد غذایی به کشورهای منطقه را نیز فراهم خواهد آورد و اقتدار ایران را به عنوان تامین کننده منابع غذایی کشورهای اطراف، افزایش داده و از این طریق امنیت ملی ما را نیز به میزان چشمگیری بهبود خواهد داد. لازم به ذکر است که اولین چیزی که کشورهای مستقل بر آن تکیه دارند، توانایی تولید محصولات کشاورزی بیش از مصرف داخلی خودشان است.
برای مثال ایالات متحده بیش از سه برابر مصرف داخلی مردم آمریکا که درحدود 330 میلیون نفر میباشد، محصولات کشاورزی تولید میکند که این یعنی، با تولیدات کشاورزی آمریکا میتوان حدود یک میلیارد نفر را تغذیه کرد. یا مثلا آلمان و فرانسه و انگلستان نیز بیش از سه برابر نیاز داخلی خود، محصولات کشاورزی و دامپروری و غذایی تولید میکنند به نحوی که قیمت گوشت خالص بدون استخوان گوسفندی در این کشورها، در حدود 8 دلار در هر کیلوگرم میباشد که با توجه به قدرت خرید مردم، حقوق یک کارمند اداری جزء در حدود دو هزار دلار در ماه است و بنابراین یک فرد متوسط میتواند با درآمد خود، بیش از دویست کیلوگرم گوشت تازه بدون استخوان و چربی در ماه تهیه کند. یا مثلا در تمامی کشورهای فوقالذکر، قیمت پایه برای یک لیتر شیر تازه و باکیفیت از اندکی کمتر از یک دلار شروع میشود که حتی از آب معدنی نیز ارزانتر میباشد! لذا با افزایش تولیدات کشاورزی و دامی و غذایی و کاهش هزینههای تولید و توزیع، جامعه به محصولات بهتری دسترسی داشته و سلامت عمومی افزایش مییابد.
3- مردمی که در این مناطق کار خواهند کرد و از راه کارهای کشاورزی در این مناطق درآمد کسب میکنند، به دلیل اینکه رزق و روزی آنها به امنیت منطقه بستگی دارد، به طور خودکار تأمین امنیت جنوب کشور را در دست خواهند گرفت و راه را برای گروههایی که مخل نظم و امنیت این مناطق هستند، مسدود خواهند کرد و انگیزه اندک افرادی هم که در گذشته به دلیل بیکاری و نبود درآمد، جذب این فعالیتها میشدند، از بین خواهد رفت و امنیت پایدار بیش از پیش و با هزینه بسیار کمتری حاصل خواهد شد.
4- درصورت ایجاد اشتغال میلیونی در مناطق جنوبی کشور، بسیاری از مردم شهرهای مختلف که در گذشته به تهران یا اصفهان و مشهد و دیگر کلان شهرها مهاجرت کرده و مشکلات خاص شهرنشینی را پدید میآوردند، برای کار به جنوب مهاجرت کرده و توزیع متوازن جمعیت در کشور بوجود خواهد آمد.
5- با ایجاد اشتغال و درآمد مناسب از طریق محصولات کشاورزی که خداوند برکت را در آن قرار داده است، جوانانی که تا امروز به علل مختلف که عمدتا اقتصادی بوده است، توانایی یا رغبت به ازدواج یا فرزندآوری را نداشتهاند، با درآمد مکفی تشکیل خانواده داده و به طور اتوماتیک، افزایش جمعیت متناسب با ظرفیتهای واقعی کشور محقق خواهد شد. اجازه بدهید که این مساله را با یک نمونه عینی ملموستر کنیم.
کشوری مثل آلمان با یک پنجم مساحت ایران، به چند دلیل مهم از جمله برخورداری از منابع آبی سرشار، جمعیتی بالغ بر هشتاد میلیون نفر را در سطح بالایی از استانداردهای زندگی مدیریت میکند که بدون وجود آب کافی اگر نگوییم که محال اما به سختی امکانپذیر است. واقعیت این است که رابطه مستقیمی میان برخورداری از منابع آب کافی و شکوفایی صنعتی وجود دارد و منابع آبی شرط لازم برای رونق اقتصادی میباشند.
6- مشکل گرد و خاک و ریزگردها در این مناطق از بین خواهد رفت یا به نحو چشمگیری کاهش خواهد یافت و از همه مهمتر، سفرههای زیر زمینی فرصت تجدید آب پیدا کرده و با افزایش تنوع محصولات کشاورزی و آبرسانی به مناطق مختلف، محیط زیست نیز از این نعمت بینصیب نخواهد ماند و با افزایش غذا، چرخه حیواناتی که در حال نابودی و انقراض قرار داشتهاند، مجددا احیا شده و در نهایت فرآیند نابودی محیط زیست که در سالهای اخیر تشدید شده بود، معکوس شده و نشاط ملی را به ارمغان خواهد آورد.
7- کشور با تولید و صادرات محصولات کشاورزی، از اقتصاد تکمحصولی رهایی یافته و به تامینکننده اصلی غذای کشورهای خاورمیانه و سایر کشورها نیز تبدیل خواهد.
8- با رشد درآمد ملی ناشی از رونق کشاورزی، پول و فرصتهای بیشتری در کشور برای سرمایهگذاری وجود خواهد داشت و میتواند زمینهساز معکوسسازی روند مهاجرت نخبگان گردد چرا که وقتی پول و منابع طبیعی در کشور در دسترس باشد، به صورت طبیعی خلاقیتهای شغلی شکوفا شده و به طور همزمان باعث فعالسازی ظرفیتهای بومی و محلی خواهد شد.
مزایا و فواید بسیار بیشتری از آنچه که در این مقاله گفته شد وجود دارد که به طور پشت سر هم اتفاق خواهد افتاد و اقتدار ملی و بینالمللی ایران را به نحو چشمگیری بهبود خواهد بخشید و در درعرصه داخلی و اجتماعی نیز با حل بخش عمدهای از مشکل اشتغال، باعث ایجاد امنیت پایدار و رشد جمعیت مناسب گردیده و رضایت و حمایت ملی را نیز در پی خواهد داشت.
معضلات عدم اجرای این طرح
اما در صورتی که مشکل آب که در حال حاضر بهترین و ارزانترین روش آن از طریق احداث نیروگاههای هسته ای آب شیرینکن است، حل نشود و توافق هستهای ایران با قدرتهای جهانی مانع از احداث مراکز و نیروگاههای جدید هستهای از جمله نیروگاه آبشیرینکن باشد:
1- در ده سال آینده کشور در حالت اغما فرو خواهد رفت و بین شهرهای همجوار که از منابع آب مشترک استفاده میکنند تنش و درگیری به وجود خواهد آمد کما اینکه در بعضی مناطق نیز هم اکنون شاهد این ماجرا هستیم که حاصل آن تنش و آشوب و فرار سرمایه و ثبات اقتصادی، مهاجرت به شهرها و تخلیه روستاها خواهد بود که خود مشکلات ثانویهای را نیز در پی خواهد داشت.
2- شرایط اقتصادی و آرامش فکری برای قشر جوان کشور که در سن کار و ازدواج قرار دارد در ده سال آینده فراهم نخواهد شد و روند کاهشی رشد جمعیت کشور شتاب بیشتری خواهد گرفت. در نتیجه جوانان امروز، به افراد میانسال عمدتا مجرد در ده سال آینده تبدیل خواهند شد که توانایی تامین مخارج خود را نیز ندارد و هزینه اضافی به جامعه تحمیل خواهد کرد و سایرین نیز رغبتی برای رفتن به دانشگاه و صرف هزینه برای تحصیلاتی که بازار کاری برای آن وجود ندارد، نخواهند داشت.
3- با افزایش خشکسالی و نبود آب کافی، پدیده گردوخاک و ریزگردها سلامت عمومی جامعه را تهدید خواهد کرد و باعث شیوع انواع بیماریهای عمدتا ریوی و تنفسی و سرطانی خواهد گردید که در نهایت هزینههای مادی و معنوی زیادی برای کشور ایجاد خواهد نمود.
4- روند فرسایش و نابودی محیط زیست و گونههای جانوری تشدید میگردد.
5- با کاهش قیمت نفت در نتیجه افزایش تولید انرژی از طریق انرژیهای تجدید پذیر و همچنین ذخایر عظیم نفت شیل در آمریکا در پرتو توسعه تکنولوژی استحصال و کاهش هزینههای تولید، قیمت نفت در بازارهای جهانی باز هم کاهش یافته و با ورود آمریکا به بازار صادرات نفت، این کالا عملا ارزش استراتژیک خود را از دست خواهد داد و یکی از اهرمهای قدرت ایران از دست خواهد رفت و به دلیل نداشتن تنوع در منابع درآمد و اقتصاد تک محصولی، عملا اقتصاد کشور فروپاشیده خواهد شد و این مشکل همراه با مشکلات خشکسالی و نبود امنیت غذایی و قدرت خرید پایین، باعث ایجاد بحرانهای عمیق اجتماعی و امنیتی خواهد شد. اخیرا زمزمههایی نیز از انتقال نفت شیل آمریکا به اروپا برای کاهش وابستگی این قاره به نفت خاورمیانه و روسیه به گوش میرسد که با عملی شد این طرحها، اهرم انرژی از خاورمیانه و روسیه گرفته خواهد شد.
در پایان به طور خلاصه ایده محوری این مطلب را با هم مرور میکنیم:
الف) بحران خشکسالی و بیابانزایی و ریزگردها در کشور با سرعت نگرانکنندهای در حال تشدید بوده و تا کنون هیچ طرح مشخص و روشنی که بتواند به طور اساسی راه چاره این مشکل باشد مطرح نشده است و حتی این بحران جدی یک متولی مشخص ندارد. تأکیدهای مکرر طرف غربی در تحمیل محدودیتهای طولانی مدت هستهای، نگرانیها را در این زمینه بیشتر نیز کرده است.
ب) تأخیر و محدودیت در پیشرفتهای هستهای اگر قرار باشد که مانع حل این بحران به روش مقرون به صرفه باشد، بازی با سرنوشت یک ملت است. پیشنهاد عملی این نوشتار، راهاندازی نیروگاههای آبشیرینکن ارزان قیمت هستهای در کوتاهترین زمان ممکن است که نمونه موفق آن اخیرا در فلسطین اشغالی در کمتر از سه سال به بهرداری رسیده است.
ج) با توجه به اینکه برنامه تولید و تصفیه آب شرب و کشاورزی از طریق نیروگاههای آب شیرین کن هستهای، برنامهای کاملا صلحآمیز و تنها برای مصارف مدنی و آب آشامیدنی و زراعی مردم میباشد، لذا طبق تعهدات طرفهای غربی در برجام مبنی بر کمک به برنامههای مدنی و صلحآمیز هستهای، میزان همکاری طرفهای مذاکرهکننده در راستای احداث نیروگاههای هستهای آبشیرینکن، محک خوبی در صداقت گفتار آنها خواهد بود.
*دکتر زینالعابدین اسماعیلیزاده