کد خبر 455499
تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۵:۳۰

با نگاه دقیق‌تر به تاریخ اروپا در قرن هفدهم که باعث تضعیف شدید دین مسیحیت شد، با وقایعی که اکنون در خاورمیانه رخ می‌دهد، بیش از پیش به این حقیقت باور می‌آوریم که خشونت‌های امروز خاورمیانه به کارگیری آن تجربه برای ضربه زدن به دین اسلام است.

به گزارش مشرق، شاید این یک طنز تلخ تاریخی است ولی برای درک فتنه داعش باید به تاریخ اروپا مراجعه کرد. احتمالا هیچ فاجعه تاریخی به اندازه جنگ های مذهبی اروپا در قرن هفدهم که به جنگ های سی ساله معروف شده با وقایع امروز خاورمیانه قابل قیاس نباشد. تشابه این وقایع آنقدر زیاد است که نمی توان باور کرد همه این تشابهات یک اتفاق ساده تاریخی است، بلکه بیشتر این فکر را تقویت می کند که این اتفاقات تکرار عمدی وقایع تاریخی برای کسب نتیجه مشابه در خاورمیانه و جهان اسلام است.

اروپا از سال 1618 تا 1648 وارد جنگی سی ساله شد که خونین ترین و مخربترین جنگ اروپایی محسوب می شود. این جنگ ها ابتدا بین پروتستان ها و کاتولیک ها در قلمرو آلمان آن زمان و تحت سیطره کلی امپراطوری مقدس روم اتفاق افتاد. با آغاز جنگ کشورهای قدرتمند اروپای آن زمان در اروپا مانند فرانسه، اسپانیا، سوئد و اتریش با انگیزه های سیاسی و ارضی ولی به بهانه مذهب به حمایت گروه های معارض پرداختند و ابتدا وارد جنگ های نیابتی شده و بتدریج این اقدامات به درگیری مستقیم کشورهای منطقه نیز منجر شد. بیشتر این جنگ ها توسط مزدوران اجیر شده ای تداوم می یافت که برای تامین مخارج خود به غارت شهرها، روستاها، مزارع و غیره می پرداختند و سپس با بیرحمی تمام سکنه این مناطق را قتل عام می کردند.

در نتیجه اقدامات این گروه های مزدور و به ظاهر به نام مذهب بین 20 تا 30 درصد جمعیت آلمان آن روز از بین رفت، شهرها و روستاها ویران شد، زنان و نوامیس مردم به بردگی جنسی گرفته شدند. کارخانه ها و ابزار تولید از بین رفت در نتیجه مردم باقیمانده بسیار فقیر شدند و کشورها به ورشکستگی کشانده شدند. این جنگ در 1648 با انعقاد چند معاهده کوچک و معاهده صلح وستفالی پایان یافت. علاوه بر همه خونریزی ها و تخریب هایی که در جنگ های سی ساله اتفاق افتاد یک اتفاق مهم در اروپا رخ داد که تا امروز اساس روابط بین الملل را بنا نهاد. این اتفاق تحولی بود که در نقش سیاسی و اجتماعی دین مسیحیت ایجاد شد. با انعقاد معاهده وستفالی، مسیحیت به عنوان یک عامل تاثیر گذار و وحدت بخش از میان کشورهای مسیحی رخت بربست. از این تاریخ به بعد منافع ملی اساس روابط میان کشورها شد. به تدریج پایه های دین مسیحیت به عنوان یک تفکر رایج در سیاست و اجتماع سست شد، تا اینکه به تدریج اقتدار آن در یک شهر محصور شد.

با نگاه دقیق تر به تاریخ اروپا در قرن هفدهم که باعث تضعیف شدید دین مسیحیت شد، با وقایعی که اکنون در خاورمیانه رخ می دهد، بیش از پیش به این حقیقت باور می آوریم که خشونت های امروز خاورمیانه به کارگیری آن تجربه برای ضربه زدن به دین اسلام است. این یک اتفاق ساده هیجانی نیست، بلکه یک دستور کار برای تضعیف اسلام به عنوان یک منبع الهام بخش سیاسی و اجتماعی است. طرح نظریاتی مانند هلال شیعی، اصرار گروه های تروریستی بر تمرکز جنگ علیه شیعیان، کشتار بی رحمانه شیعیان، و تکرار اقدامات گروه های خشن اروپایی در قرن هفدهم، حمایت رسانه ای بعضی کشورهای عربی و همسویی آنها با رسانه های صهیونیستی در اصرار بر فرقه ای بودن جنگ، جنگ نیابتی و تمایل بعضی کشورهای منطقه برای آغاز تدریجی جنگ مستقیم مانند آنچه در یمن رخ می دهد، همه نشانگر این است که داعش ابزار یک دستور کار تعیین شده است نه یک هیجان خشن زودگذر.

به نظر می رسد دولتمردان جمهوری اسلامی ایران با علم به فتنه ای که برای ضربه زدن به اصل اسلام طراحی شده است از خود خویشتنداری نشان داده و همواره آمادگی خود را برای گفتگو اعلام می کنند و آنها که به جای پاسخ مثبت به این ندا بر طبل تفرقه می کوبند یا بخشی از این توطئه علیه اسلام هستند یا ناخواسته در خدمت این توطئه قرار گرفته اند.

اما جنگ های سی ساله درس دیگری هم داشت. خشونت و افراط گرایی برنده نداشت و به همه طرف ها ضربات سختی وارد کرد. راه حل نظامی در حل این بحران ناتوان ماند و بر خشونت و افراط گرایی افزود. در چهار سال آخر جنگ های سی ساله قدرت های بزرگ اروپایی با درک عدم کارایی راه حل نظامی، به گفتگوی سیاسی روی آوردند. در طول چهار سال منتهی به 1648 راه حلی برای اختلافات خود که بیشتر بر سر منافع سیاسی بود، پیدا کردند و تنها پس از حل اختلافات بود که گروه های خشونت گرا و افراطی تضعیف و به طور ناگهانی ناپدید شدند.

کشورهای منطقه خاورمیانه باید از تجربه اروپا درس بگیرند. روندی که شروع شده است و اقدامات بیرحمانه ای که به نام اسلام ارتکاب می یابد به احتمال زیاد علیه دین اسلام طراحی شده است و ضربه سنگینی به اسلام وارد خواهد کرد. اگر کشورهای منطقه دغدغه اسلام دارند تنها راه حل گفتگوی سیاسی و حل اختلافات سیاسی از طریق این گفتگوهاست، این تجربه ای آزموده است. کشورهای منطقه به جای در نظر گرفتن مواضع خصمانه و چشمداشت به آنان که این توطئه را علیه جهان اسلام طراحی کرده اند، باید برای حل اختلافات خود از طریق گفتگو کوشش کنند. فرهنگ تعامل و گفتگو باید بر خاورمیانه و میان کشورهای اسلامی تقویت تا افراط گرایی ریشه کن شود. نیاز به گفتگو و تعامل سازنده به عنوان یک استراتژی بیش از هر وقت دیگر احساس می شود.

اصولا در آغاز گفتگو، مکانیسم انجام گفتگوها از اصل موضوع مهم تر است. کشورهای بزرگ خاورمیانه و جهان اسلام نیازمند یک مکانیسم گفتگو و تعامل هستند. همه علما، سیاستمداران و دولتمردان به لحاظ اخلاقی، مذهبی و حقوقی ملزم به ایجاد این مکانیسم برای حل اختلافات سیاسی خود هستند. احتمالا آغاز گفتگوهای دوجانبه و چند جانبه میان کشورهای بزرگ منطقه خاورمیانه و حضور چند کشور بزرگ اسلامی دیگر با چشم انداز برگزاری یک اجلاس سران کشورهای عضو کنفرانس اسلامی ممکن است راهگشا باشد. 

منبع:دیپلماسی ایرانی