کد خبر 460394
تاریخ انتشار: ۸ شهریور ۱۳۹۴ - ۰۸:۳۲

اسدالله يکتا گفت: وقتي کسي نيست که حالت را بپرسد، به کجا بايد پناه برد؟ هر کسي به اندازه خودش در اين دنيا زحمت مي کشد اما حقش را به راحتي مي خورند. همه هنرمندان زحمت مي کشند اما با رسيدن به دوره ميانسالي به کل فراموش مي شوند و اين خيلي براي جامعه ما افت دارد.

به گزارش مشرق، اسدالله يکتا متولد 1320 در تهران است. او تاکنون در 63 فيلم ايراني حضور داشته است. از او در اولين دوره جشن منتقدان در سال 1385 تقدير شد که البته به دليل بيماري نتوانسته بود در اين مراسم حاضرشود.

همچنين در سال 1389 در جشن "بچه ‌هاي ديروز" با تجليل از هنرمندان حوزه کودک و نوجوان، از وي تقدير شد و تنديس قدرداني، توسط داود رشيدي به وي اهدا شد. اين هنرمند کوتاه قد سينماي ايران، مدتي است به دليل تنگدستي در ميدان هفت تير تهران سيگار فروشي مي‌ کند. به گفته خودش، او به خاطر عشقي که به سينما داشت در فيلم‌ ها بازي مي ‌کرد و اگر براي پول بود امروز چنين شرايطي را نداشت. ماحصل گفتگو با اين هنرمند باسابقه تقديم حضورتان مي شود؛

* عشق به هنر در وجود اسدالله يکتا از کجا سرچشمه گرفته؟
از کودکي عاشق بازيگري بودم. دوست داشتم زماني بازيگر بزرگي شوم و در کشورم هنرنمايي کنم. به آرزوي دلم رسيدم و اميدوارم خداوند سلامتي و توانايي بدهد تا بتوانم بيشتر از اين کار کنم و اگر هم مجالي نبود بازهم خدواند را شاکرم که تا اينجا پيش آمده‌ ام.

* ورود رسمي به دنياي بازيگري براي شما چه طور اتفاق افتاد؟
فعاليت هنري را از تئاتر شروع کردم و زماني که براي تماشاي برنامه به تئاتر رفته بودم به درخواست مدير برنامه به فعاليت در تئاتر پرداختم.

* در شروع کارتان حضور در ژانر کودک را تجربه کرديد. اين گرايش شما به دليل شرايط سني‌ تان بود يا روحيات طنز و کودکانه‌ اي که داشتيد؟

من کارم را با تئاتر کودک شروع کردم که در همان زمان کارهايمان ضبط تلويزيوني مي‌ شد. بعد هم که وارد عرصه نمايش‌هاي تلويزيوني شدم بازهم در ژانر کودک کار کردم. نقش يک کودک را بازي
مي ‌کردم. مي خواهم بگويم که من بايد نقشم را زندگي کنم تا هم خودم ارضاء شوم و هم مخاطب.

* هنوز هم حس کودکانه داريد؟

درون اسدالله يکتا، يک کودک است که هنوز بزرگ نشده و زمان‌ هايي هست که از کنترل خارج مي‌ شود اما با اين حال من اين کودک را کنترل مي‌ کنم که بزرگ نشود ولي برايش احترام زيادي قائلم.

* اسدالله يکتا آن روزها مقابل دوربين بيشتر بازي مي ‌کرد يا الآن که سال ‌ها بازيگري را تجربه کرده؟
من نه الآن و نه آن زمان جلوي دوربين بازي نمي‌ کردم. زيرا نقشم را زندگي مي‌ کنم. اگر بازي کنم خسته مي ‌شوم و اگر خسته شوم خيلي زود مي‌ ميرم. بازيگري به طور ساده يعني ادا درآوردن و تقليد کردن زندگي ديگران. مثلاً در کاري قرار بود نقش يک قصاب را بازي کنم. براي همين کار، رفتار و اخلاق يک قصاب را زير نظر گرفتم و سعي کردم به بهترين شکل آن را تقليد کنم.

* اسدالله يکتا چه مسيري را طي کرد تا به امروز رسيد و شد اسدالله يکتا؟
من امروز نتيجه تلاش و کار مستمري را مي‌ بينم که در عرصه هنر بازيگري در سينما و تلويزيون برايم اتفاق افتاده است. با خودم رک بودم و به خودم به شدت راست مي ‌گفتم. کاري که به من نمي‌ آمد، انجام نمي ‌دادم و کاري را که مي‌ توانستم انجام دهم، امتحان مي‌ کردم تا بلکه موفق شوم و خوشحالم که معمولاً هم اين چنين ‌شد.

* با اينکه در اين سال‌ ها شما را در نقش ‌ها و چهره ‌هاي مختلف ديده ‌ايم، هنوز نقشي هست که بازي آن را تجربه نکرده باشيد؟

مردم هميشه به من لطف داشته‌ و لقب مرد هزار چهره را به من داده ‌اند. در دوران هنري ‌ام در گريم ‌هاي مختلفي ظاهر شده‌ ام ولي چند تا رل است که همه بازيگرها با هر فرهنگي که دارند چيني، آفريقايي و کره‌اي و... عاشق بازي کردن آن هستند؛ نقش‌ هايي مثل ديوانه يا معتاد. جذابيت اين نقش‌ ها به آن دليل است که هم براي بازيگر جاي کار دارد و هم اينکه علامت سئوالي براي مخاطب در بر دارد که مي‌ خواهد با داستان تا انتها پيش برود.


* براي پذيرفتن يک نقش در سينما و تلويزيون چه معيارهايي داريد؟
فضاي کار، عوامل گروه و همچنين کارگردان خوب در انتخابم مؤثر است.

* چرا سيگار فروشي؟
تنگدستي. وقتي کسي نيست که حالت را بپرسد، به کجا بايد پناه برد؟ هر کسي به اندازه خودش در اين دنيا زحمت مي کشد اما حقش را به راحتي مي خورند. همه هنرمندان زحمت مي کشند اما با رسيدن به دوره ميانسالي به کل فراموش مي شوند و اين خيلي براي جامعه ما افت دارد.

* الآن پشيمان نيستيد؟

بهتر از اين است که دست خالي به منزل بروم و جلوي خانواده شرمنده شوم. کاريش نمي شود کرد.

* شما طيف متنوع و پر تعدادي از نقش‌ ها را بازي کرده‌ ايد. چگونه به چنين سطحي از توانايي رسيده‌ ايد؟
اين امر به دليل ممارستي است که در کارهاي هنري داشتم و دارم. البته همه ‌اش لطف خداوند است. خدا را شاکرم و سعي و تلاش مي‌ کنم که موفق باشم.

* در کدام يک از کارهايتان، نقشي را که ايفا مي ‌کرديد، نزديک به خود اسدالله يکتا بود؟ يعني در قالب خودتان فرو رفتيد؟
در بيشتر فيلم ‌ها، بخشي از ذات من در آن وجود دارد، يعني مي ‌خواهم بگويم در نود درصد فيلم‌ هايم، اسدالله يکتاي واقعي وجود دارد. نه من بلکه تمامي هنرپيشه‌ ها به همين شکل هستند اما اينکه صد در صد اسدالله يکتا در قالب تمام نقش‌هايم باشد چنين چيزي وجود ندارد.

* سطح کيفي آثار طنز و کمدي توليد شده در کشور را چه طور ارزيابي مي ‌کنيد؟
متأسفانه تلويزيون سطح سليقه مردم را پايين آورده است. ساخت و پخش مجموعه‌ هاي طنز هر شبي باعث شده تا فرهنگ نادرستي از طنز بين مردم رواج پيدا کند. البته توقعي هم نيست. چرا که با فرصت کم نمي ‌توان کار ماندگار انجام داد. اين کارها با همان سرعت که بين مردم رواج پيدا مي‌ کند با پايان پخش آن نيز خيلي زود از ياد مردم مي ‌رود.

* از حضور در يک ژانر خاص احساس محدوديت نمي‌ کنيد؟
شايد زماني که جوانتر بودم فکر مي ‌کردم در ژانر طنز محدود شده و فرصت رشد ندارم اما حالا که به اين سن و سال و تجربه رسيده‌ ام مي ‌فهمم که راه را درست آمده ‌ام و انتخاب درستي داشته ‌ام. به نظرم ژانر طنز دنيايي بسيار وسيع و گسترده‌ است که جاي کار زيادي دارد. علاقه من به اين ژانر يک دليل خيلي مهم نيز دارد و آن، اينکه کار در اين وادي اجازه نمي‌ دهد کودک درونم رشد کند که هميشه آن را کودک نگه مي ‌دارد و اين براي من نعمت بزرگي است.

* چرا در عصر حاضر آثار طنز بيش از پيش مورد توجه مردم قرار مي‌ گيرد؟
طنز در ايران تاريخ خاص خود را دارد. مثلاً وقتي از 70 سال پيش پايه هنرهاي نمايشي معاصر و سياه بازي در ايران بنا نهاده شد، طنزهايي به مخاطب ارائه مي ‌شد که حاوي مسائل اجتماعي و فرهنگي بود و با زبان و نيش و کنايه ‌هاي خاصي حرف خود را
مي‌ زد. وقتي يک نوکر سياه مقابل شاه يا وزير قرار
مي ‌گرفت و حرف خود را با متلک مي‌ زد، اين حرف‌ ها
براي مردم جذابيت خاصي داشت، چرا که مردم دوست دارند شاهد و ناظر حرف ‌ها و رفتارهايي باشند که نمي ‌توانند به راحتي آنها را بيان کنند. مردم کمدي سيب زميني نمي ‌خواهند.

* آيا اکبر عبدي از ابتداي بازيگري تا کنون به آنچه که خواسته رسيده است يا خير؟
به نظر من هيچ هنرمندي نمي ‌تواند بگويد من آخرش هستم. هنر، بي ‌نهايت است و تمامي ندارد. بزرگان اين حرفه نيز نمي ‌توانند بگويند که ما رسيديم به انتهاي خط. براي مثال يک گريمور به اندازه کل انسان ‌هاي روي زمين نمي‌ تواند گريم کند. يک گريمور، هر چه قدر هم که پرکار باشد، مگر چند نفر را مي ‌تواند گريم کند؟ نهايتاً يک ميليارد نفر را! پس پنج ميليارد نفر ديگر مي‌ مانند. اگر يک بازيگر، در طول عمر دوران کاري و زندگي‌ اش براي مثال در هزار نقش بازي کند، چه ربطي به ديگر انسان‌ ها دارد؟ يا يک نويسنده هيچ ‌وقت نمي ‌تواند بگويد من تمام قصه ‌ها را نوشته ام.

هر هنرمندي چه در رشته عکاسي، چه نقاشي، چه خطاطي و ديگر هنرها نمي‌ تواند بگويد ديگر تمام شد، بلکه باز هم ابتداي کار است. فکر مي‌ کنم که مردم مرا در اين قالب پذيرفته و به من عادت کرده‌اند. به هر حال خداوند اين لطف را در حق ما کرد که مردم را بخندانم و دل‌ هايشان را شاد کنم.

البته در حوزه کار هنري نمي‌ شود نظري داد. به نظر من هنر هيچ وقت پاياني ندارد و تا زماني که دنيا وجود دارد هنر نيز وجود دارد. فکر نمي‌ کنم براي هنرمند پاياني نيز وجود داشته باشد. در گذشته بزرگان اين حرفه يعني قديمي ‌ها آمدند، کار کردند، سپس ما آمديم و راهشان را ادامه داديم و بعد از ما هم عده ‌اي مي ‌آيند و راهمان را ادامه مي‌ دهند. به نظرم هيچ هنرمند و بازيگري نمي‌ تواند بگويد به آخر خط رسيده ‌ام زيرا هنر بي نهايت است و تمامي ندارد.

* قابل دفاع ‌ترين اثر خود را کدام کارتان مي ‌دانيد؟
نمي ‌توان انتخاب کرد. هر فيلمي حرف خاص خودش را مي ‌زند و پيام خودش را دارد. همه آثاري هستند که من براي آنها زحمت کشيده ‌ام.
البته شايد خيلي از آنها براي مردم جنبه طنز داشته ولي من به همه اين آثار کاملاً جدي نگاه کرده‌ام، چرا که با همه آنها زندگي کردم. حتي بدترين کارم که سطح کيفي بسيار پاييني داشته برايم جدي است، چرا که بالأخره برايش زحمت کشيده ‌ام. برايم فرقي نمي‌ کند دوربيني که مقابل آن بازي مي‌ کنم ويدئوست يا نگاتيو. مهم اين است که من کارم را درست انجام بدهم. هميشه سعي کرده‌ ام جدا از بازي در انتخاب‌ هايم، دقت کنم در مقابل دوربين فيلمبردارهاي حرفه‌ اي بازي کنم و خودم را به گريمورها و طراحان لباس کارکشته بسپارم.

* گرايش تهيه ‌کنندگان سينما را به کسب درآمد و کم توجهي به بالا بردن کيفيت فيلم ‌هاي توليدي چه طور ارزيابي مي ‌کنيد؟

سينما در جهان نيز يک صنعت است. شما وقتي فيلمي داريد که با حد اقل نيرو و امکانات جمع و جور، ميليون ها تومان هزينه دارد حتماً بايد اين مبلغ را در بياوريد و براي همه عوامل فيلم بايد سوددهي داشته باشد. در غير اين صورت کار بعدي وجود نخواهد داشت. اين هنر - صنعت با برنگشتن سرمايه نابود مي ‌شود. ما نمي‌ ‌توانيم فقط از دريچه هنر به سينما نگاه کنيم. حتي اگر دولت بخواهد سوبسيد بدهد تا از لحاظ معنوي مخاطب را حمايت کند، کم مي‌ ‌آورد.

* فکر مي ‌کنيد جامعه ما ظرفيت ديدن فيلم ‌هاي طنز با مضمون سياسي را دارد؟
مردم از يکنواختي و فيلم ‌هاي آبدوغ خياري خسته شده ‌اند و مي‌ خواهند حرف تازه بشنوند.
حرف‌ هايي در باره سوژه‌ هايي که تا به حال در مورد آنها صحبت نشده است. الآن ديگر تمام اقشار مردم، براي خودشان کارشناس سياسي شده‌ اند و مي ‌توانند مسائل را تحليل کنند.

* شيوه ارتباطتان با عوامل گروه چگونه است؟
من با همه عوامل راحت هستم، چون راحتي و صميميت به خود انسان برمي ‌گردد. هر نوع برخوردي، چه جلوي دوربين، چه حتي پشت دوربين، به روابط خود انسان برمي ‌گردد. من اگر ناراحت باشم طرف مقابل را هم ناراحت مي‌ کنم. خوشبختانه پشت صحنه خوبي داشته ايم. معمولاً افراد چنين چيزي را به عهده نمي‌ گيرند، مي ‌گويند من نتوانستم با فلاني کنار بيايم. در صورتي که اين ايراد خود آن فرد است که نمي‌ تواند درست ارتباط برقرار کند.

* آرزويتان براي مردم کشورمان چيست؟
براي هموطنانم آرزوي سلامتي دارم. اميدوارم مسائل و مشکلات مملکتمان حل شود، چون مردم ما لياقت وضع آرام، عالي و خوب زندگي کردن را دارند.

* آيا درست است هر بازيگري با هر سابقه ‌اي که با نقش‌ هايش در ذهن مردم دارد، هر نقشي را ايفا کند؟
براي بازيگر هيچ تفاوتي ندارد. هر نقشي را در هر جاي اين کره خاکي دوست دارد تجربه کند. ما چيزي حدود هفت ميليارد انسان داريم و هر بازيگري دوست دارد اگر بشود، نقش تک تک انسان هاي روي زمين را بازي کند. بازيگران دوست دارند هر نقشي را بازي کنند و اصلاً فرقي ندارد. بازيگر عشق دارد همه آدم ها را بازي کند. ما دوست داريم از تيپ در بياييم و نقش متفاوت و کاراکتر جديد و قابل باور بازي کنيم.

* در پايان اگر نکته اي مانده، مي شنويم؟
خواهشم از آقايان تهيه ‌کننده به خصوص تهيه‌ کنندگان بخش خصوصي اين است که وقتي تهيه يک فيلم يا سريال را به عهده مي ‌گيرند، چه بدون واسطه و چه با واسطه سرمايه‌ گذار هستند، حق و حقوق عوامل را به موقع پرداخت کنند قبل از اينکه افراد براي مطالباتشان به آنها مراجعه کنند، چون به نظرم کار ما سخت‌ ترين کار دنياست. قبلاً مي ‌گفتند کار معدن سخت‌ ترين شغل است اما امروزه با دستگاه‌ ها و امکانات زياد، کار معدن آسان ‌تر شده ولي کار ما سخت‌ ترين کار دنيا شناخته شده است.
يک مورد ديگر اينکه بودجه‌اي که تلويزيون براي ساخت فيلم و سريال در نظر مي‌ گيرد بايد منطقي باشد و اميدوارم تلويزيون حق و حقوق ساخت يک کار را به موقع پرداخت کند. چون اغلب عوامل سازنده يک کار، انسان ‌هاي گنجشک روزي هستند که با همان درآمد، زندگي مي کنند.

منبع: رسالت