کد خبر 466058
تاریخ انتشار: ۲۳ شهریور ۱۳۹۴ - ۰۹:۵۴

هیچ سفیر دیگری از اینجور میهمانی‌ها نمی‌داد. همیشه بساط رقص بر پا بود. خاویار بیش از حد مصرف آدم‌ها بود. او عادت داشت در ایام کریسمس برای همه خاویار بفرستد.

به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ روزنامه واشنگتن پست چاپ آمریکا در 17 آذر سال 1392 طی مقاله‌ای تحت عنوان «سفارت شاهنشاهی ایران، پاتوق و محل عیش و عشرت ستاره‌های سینما و چهره های مشهور» نوشت «اردشیر زاهدی برای میهمانان سفارت هر چه می‌خواستند فراهم می کرد؛ از شراب و شامپاین و خاویار تا لذائذ و تفریحات جنسی و مواد مخدر و ...»

در این مقاله آمده است:

«اریک پارنس» زیر باران در کنار ساختمان سفید رنگ و سخت و استوار سفارت ایستاده است. پارکینگ سفارت خالی خالی است. اتاق‌های آن بیش از سه دهه است که سوت و کور است. «پارنس» جایی را نشان می‌دهد که زمانی محل میگساری‌ها و عیاشی‌های پر سر و صدای شبانه بوده است.

ورودی بزرگ ساختمان جایی بود که لیموزین‌ها سیاستمداران، دیپلمات‌ها، چهره‌های مشهور اجتماعی، و ستاره‌های سینما را در برابر آن پیاده می‌کردند. حیاط سفارت با کاشی کاری آبی ظریف و گلدار تزئین شده بود. پشت حیاط "تالار ایران" بود؛ فضایی بزرگ با گنبدی بر سقف آن و آیینه کاری شده.

در آن زمان سفارت ایران واقع در شماره 3005 خیابان ماساچوست در واشنگتن، به نوشته باربارا والترز(خبرنگار زیبا و جذاب آمریکایی و طرف توجه شاه و زاهدی. مترجم)، میهمان همیشگی سفارت، "در بذل و بخشش و ریخت و پاش و اسراف، سرآمد بود". در همان زمان که نوازندگان با لباس مخصوص رسمی میهمانی قطعات عاشقانه می‌نواختند، سفیر شیک پوش و خوش سر و زبان ایران [=اردشیر زاهدی] به بلندپایگان واشنگتنی خوش آمد می‌گفت؛ با کاسه‌های پر از خاویار تازه دریای خزر و گیلاس های دمادم شامپاین دام پرینیون.

اما در سال 1979، زمانی که انقلابیون اسلامی یک حکومت دینی را جایگزین رژیم شاه کردند، آن سبوها بشکست و آن پیمانه ها ریخت و همه چیز به پایان رسید.

یخ 34 ساله میان ایران و ایالات متحده از بعضی جنبه ها سردتر از جنگ سرد بوده است؛ حداقل در زمان جنگ سرد میان ایالات متحده آمریکا و کشورهای پشت پرده آهنین روابط سیاسی وجود داشت و سفارتخانه ها در پایتخت های طرفین باز بود. از زمان بحران گروگان گیری 444 روزه، نمایندگان ایالات متحده و ایران کمتر با هم برخورد و ارتباط مستقیم داشته اند. مذاکرات هسته ای در طول چند هفته گذشته گسترده ترین تماس های دیپلماتیک آشکار در طول دهه های اخیر را نشان داده اند و موجب گمانه زنی هایی در مورد احتمال و امکان برقراری مجدد روابط میان این دو متحد سابق شده اند.

اگر این اتفاق بیفتد، ممکن است سفارت ایران در واشنگتن هم باز شود. اما بعید است که دیگر این ساختمان و این سفارت همان نقشی را ایفا کند که در سالهای 1970 ایفا می کرد. باربارا هوار، روزنامه نگاری که در شب نشینی های سفارت ایران در واشنگتن حضور داشته و این روزها دارد خاطرات خود را از آن ایام می نویسد، می گوید:" آنجا [سفارت ایران در واشنگتن] باغ وحش بود".
هوار درباره اردشیر زاهدی، دیپلمات خوش برخورد و شیک پوش و سفیر ایران در ایالات متحده در سالهای 1959 تا 1961 و 1973 تا 1979، می گوید:" او مهمانی ها و پارتی های منظم و مداوم و مرتبی داشت".

بر اساس آنچه در زندگینامه الیزابت تایلور، یکی از بسیار زنانی که روابط عاشقانه با اردشیر زاهدی داشته اند، آمده «برای میهمانان سفارت هر چه می خواستند فراهم بود؛ از شراب و شامپاین و خاویار تا لذائذ و تفریحات جنسی و مواد مخدر».

عکس هایی که از آن زمان مانده هنری کیسینجر، لیزا مینلی [خواننده و بازیگر آمریکایی]، میخائیل باریشنیکف [بازیگر]، اندی وارهول [بازیگر] و دیگر مشاهیر سیاسی و هنری را در حال رقص و یا نشسته بر روی فرش مجلل ایرانی با گیلاس مشروبی در دست نشان می دهد. هوار می گوید: «همیشه همین بساط برپا بود».

پارنس 34 سال دارد و برای به خاطر داشتن آن روزها خیلی جوان است. او در سال 1979، چند ماه پس از انقلاب، در ایران، میهن پدرش، متولد و در مریلند بزرگ شد. وی می گوید:«هر وقت از اینجا رد می شدیم پدرم می گفت اینجا سفارت ایران بود».

نزدیک به 34 سال است که سفارت سوت و کور مانده است؛ دَرِ ورودی چوبی آن پوسته انداخته است؛ دوربین های بزرگ امنیتی قدیمی آن که متعلق به دهه هفتاد قرن پیش است، در یک گوشه بی هدف ول و آویزان است؛ روکش لانه زنبوری نورافکن خارجی پاره پاره شده است؛ از شیرو خورشید طلاییِ با ابهتی که در بالای در ورودی قرار داشت حالا دیگر خبری نیست؛ اصلا ساختمان هیچ علامت و نشانه مشخصه ندارد؛ فقط همان نمای آبی رنگ کاشی کاری شده برخی را که از آنجا می گذرند به حدس و گمان وا می دارد و برای برخی هم یادآور خاطره های خوش گذشته و افسوس امروزین (نوستالژی) است؛ اما تقریباً هیچ بازدیدکننده ای را به داخل دعوت نمی کند.

پارنس می گوید «خیلی از هم سن و سالهای من اصلاً نمی دانند چنین جایی هم وجود داشته یا وجود دارد. مردم، ایران را می بینند و گمان می کنند که ایران و آمریکا از همان اول، تا آنجا که آنها می توانند به یاد آورند، دشمن خونی یکدیگر بوده اند؛ نمی دانند که روزی روزگاری یک سفارت ایرانی هم بود، چه رسد به اینکه بدانند این سفارت افراد مشهور و ستاره های سینما را به آمدن به داخل سفارت تشویق می کرد».

سالی کوئین(ستون نویس واشنگتن پست که او هم به دلیل زیبایی طرف توجه شاه و سفیرش قرار داشت. مترجم)و معمولا اخبار مهمانی های سفارت را پوشش می داد، یک باره خودش را از این ماجراها کنار کشید. وی با زاهدی قرار گذاشته بود؛ مردی که کوئین او را " بسیار جسور" توصیف می کند.
وی می گوید:«هیچ سفیر دیگری از اینجور میهمانی‌ها نمی‌داد. همیشه بساط رقص بر پا بود. خاویار بیش از حد مصرف آدم‌ها بود. اردشیر زاهدی عادت داشت در ایام کریسمس برای همه خاویار بفرستد. همه احساس خوبی نسبت به زاهدی داشتند. وقتی مردم را سرگرم کنی و بهشان خوش بگذرانی تعاملت با آنها بهتر و آسانتر می شود».
اردشیر زاهدی 85 ساله اکنون در مونترو در سوییس زندگی می کند. کوئین می گوید:«زندگی دیپلماتیک در واشنگتن این روزها خیلی متفاوت شده است. آن مهمانی ها بسیار پرهزینه و گران تمام می شد و حالا مردم نمی خواهند مسرف و اهل بریز و بپاش جلوه کنند.»
واشینگتن پست؛ 8 دسامبر 2013

منبع:مرکز اسناد انقلاب اسلامی