به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، بزرگداشت هفتهٔ دفاع مقدس در هفتهٔ اول مهر هر سال یادآور ایثار و فداکاریِ بزرگمردانی است که در سی و چند سال پیش خالصانه از همه چیز خود گذشتند و برای بقای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران از جان مایه گذاشتند. بزرگمردانی که هرچند از لحاظ سن و جُثه کوچک بودند؛ اما دلهایی بزرگ و دریایی داشتند.
جوانان کم سن و سال در آن روزهای پر از خاطره، کاری کردند کارستان. در آن زمان ایثار، شجاعت و فداکاری این فرزندان پاک ایران زمین دنیا را به تعجب واداشت. کار به جایی رسید که حتی دشمنان هم دست به دندان گزیدند و مردانگیشان را ستودند.
برای جوانان امروزی میگویم، در آن روزهای پر از خاطره پدران و اسلاف شما درس و بحث و کتاب و دفتر و دانشگاه را کنار گذاشتند و بدون اینکه فکر کنند چه آیندهای در انتظارشان است به جبهه رفتند. فکر نکنید در آن زمان پدر و مادرها از سر جان بچههایشان سیر بودند و آنها را عمداً به استقبال توپ و تانک میفرستادند. این یک اصل کلی است که هیچ پدر و مادری در دنیا آرزوی مرگ فرزندش را ندارد.
آن زمان هم رزمندهها با زحمت زیاد والدینشان را راضی میکردند تا اجازه دهند به جبهه بروند و اکثر پدر و مادرها با اشک چشم فرزندانشان را موقع رفتن به جبهه بدرقه میکردند. دفاع مقدس ما یک استثنا بود که والدین فرزندانشان را به سفری میفرستادند که امکان برگشتن از آن سفر کم بود. آن زمان وحدت بود و یکدلی و جنگ ما با دشمن یک جنگ ایدئولوژیک بود. رزمندگان ما قبل از اینکه برای خاک بجنگند برای دفاع از ایدئولوژی میجنگیدند. همه تلاش میکردند هرچه زودتر صدام و بعثیها را از خاک کشورمان بیرون کنند. به نوعی دین ما هدف دشمنان قرار گرفته بود.
آن زمان هم رزمندهها با زحمت زیاد والدینشان را راضی میکردند تا اجازه دهند به جبهه بروند و اکثر پدر و مادرها با اشک چشم فرزندانشان را موقع رفتن به جبهه بدرقه میکردند. دفاع مقدس ما یک استثنا بود که والدین فرزندانشان را به سفری میفرستادند که امکان برگشتن از آن سفر کم بود. آن زمان وحدت بود و یکدلی و جنگ ما با دشمن یک جنگ ایدئولوژیک بود. رزمندگان ما قبل از اینکه برای خاک بجنگند برای دفاع از ایدئولوژی میجنگیدند. همه تلاش میکردند هرچه زودتر صدام و بعثیها را از خاک کشورمان بیرون کنند. به نوعی دین ما هدف دشمنان قرار گرفته بود.
جوانان آن زمان شهادت را "شیرینتر از عسل" میدانستند. برای آنها واژهٔ مرگ مفهومی نداشت. بیشترشان در آن سنگرهای خاکی حسابی دامن خدا را میچسبیدند و برای یافتن گنج شهادت به حضرت دوست التماس میکردند. آنها در خط مقدم و در شب عملیات خود را در چند قدمی بهشت میدیدند. بر این باورم سجدههای طولانی بچهها در سنگرهای تاریکی که فقط چندمتر با دشمن فاصله داشت، ملائکه خدا را هم به تعجب واداشته بود. آنها در شبهای عملیات آبروی یک ملت را بر دوش میکشیدند و گاهی تا 48 ساعت خواب را بر چشمانشان حرام میکردند.
این مقدمه نسبتا طولانی را گفتم که ببینیم وظیفهٔ مردم و مسئولین ما در زمان کنونی نسبت به قهرمانان، بازماندگان و به عبارتی کهنه سربازان جنگ چیست. اگر خودم جانباز نبودم راحتتر میتوانستم حق مطلب را ادا کنم؛ اما چه کنم که بعضی وقتها دل آدم به درد میآید. البته من به عنوان یک جانباز خودم را طلبکار مردم نمیبینم؛ اما کمتوجهی به قشر ایثارگر در جامعه را متوجه مسئولین و مخصوصا آنهایی که مدعی کار فرهنگی هستند، میدانم.
خوب دقت کنید؛ هفته دفاع مقدس که میشود گزارشگران رسانه ملی برای خالی نبودن عریضه دوربینهایشان را بر میدارند و به آسایشگاههای جانبازان میروند. درست است که یکی از مظلومترین اقشار جامعه همین جانبازانی هستند که در آسایشگاهها اسیر تخت و ویلچرند؛ اما چرا گزارشگران محترم همیشه راحتترین راه را برای تهیه گزارش انتخاب میکنند؟ مسئولین صدا و سیما پاسخ دهند در هر ماه چند جانباز موفق را که به مدارج عالی رسیده و در حال ارائه خدمت به جامعهاند به مردم معرفی میکنند؟ در طول یک سال چقدر؟
خوب دقت کنید؛ هفته دفاع مقدس که میشود گزارشگران رسانه ملی برای خالی نبودن عریضه دوربینهایشان را بر میدارند و به آسایشگاههای جانبازان میروند. درست است که یکی از مظلومترین اقشار جامعه همین جانبازانی هستند که در آسایشگاهها اسیر تخت و ویلچرند؛ اما چرا گزارشگران محترم همیشه راحتترین راه را برای تهیه گزارش انتخاب میکنند؟ مسئولین صدا و سیما پاسخ دهند در هر ماه چند جانباز موفق را که به مدارج عالی رسیده و در حال ارائه خدمت به جامعهاند به مردم معرفی میکنند؟ در طول یک سال چقدر؟
واقعا مسئولین فرهنگی ما بعد از بیست و چند سالی که از پایان جنگ میگذرد تا چه اندازه توانستهاند در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه و تأثیرگذاری آن در نسل نو همت و تلاش کنند و این فرهنگ ناب را گسترش دهند؟ اصلا آیا همت و تلاشی وجود دارد؟ در سالهای اخیر چند فیلم تأثیر گذار در مورد دفاع مقدس ساخته شده است؟ آیا کتابهای دفاع مقدس در بطن خانهها، دبیرستانها و دانشگاههای ما جایگاهی پیدا کرده است؟ چند درصد از هدایایی که مسئولین برای تشویق کارکنانشان میخرند، کتابهای دفاع مقدس است؟ مردم ما و مخصوصا نسل جوان و نوجوان ما چگونه باید با فرهنگ ایثار و جانبازی آشنا شوند؟
همین دو سه روز پیش با موتور سه چرخم برای خرید میوه روبهروی یک میوه فروشی ایستادم. بعد از خرید، میوه فروش گفت: «چند ساله سوار این گاریچی میشی؟!»...
خندیدم و با شوخطبعی به او گفتم: «سی و سه سال پیش توی جنگ ترکش خوردم. از آن زمان تا حالا سوار این گاریچی میشم.»
باور کنید به خاطر خودم ناراحت نشدم؛ اما غصه خوردم که چرا اینقدر شناخت مردم ما از یک جانباز کم است که ویلچر و موتور او را گاریچی میدانند! چرا مردم ما نباید حداقل اطلاعی از جانباز، ایثارگر و رزمنده داشته باشند.
خندیدم و با شوخطبعی به او گفتم: «سی و سه سال پیش توی جنگ ترکش خوردم. از آن زمان تا حالا سوار این گاریچی میشم.»
باور کنید به خاطر خودم ناراحت نشدم؛ اما غصه خوردم که چرا اینقدر شناخت مردم ما از یک جانباز کم است که ویلچر و موتور او را گاریچی میدانند! چرا مردم ما نباید حداقل اطلاعی از جانباز، ایثارگر و رزمنده داشته باشند.
بیاییم در ایامی مثل هفته دفاع مقدس از شهدایی که جانشان را در طبق اخلاص گذاشتند و برای ماندگاری دین و مملکت از همه چیز خود گذشتند، بیشتر بیاندیشیم.
بیاییم در این ایام به کسانی که سی سال است سلامتیشان را تقدیم کردهاند و روی تختها افتاده یا ویلچرنشین شدهاند، بیاندیشیم.
بیاییم به والدین شهدا بیاندیشیم که به سن پیری رسیدهاند و هر سال با سفر به دیار باقی برکت را هم با خودشان میبرند. بیاییم...!
بیاییم در این ایام به کسانی که سی سال است سلامتیشان را تقدیم کردهاند و روی تختها افتاده یا ویلچرنشین شدهاند، بیاندیشیم.
بیاییم به والدین شهدا بیاندیشیم که به سن پیری رسیدهاند و هر سال با سفر به دیار باقی برکت را هم با خودشان میبرند. بیاییم...!
*جانباز رمضانعلی کاوسی / ایمنا