کد خبر 474206
تاریخ انتشار: ۷ مهر ۱۳۹۴ - ۱۳:۱۸

تعداد قابل توجّهى هوادار مسلّح، از سه نقطه مركزى تهران، با شليك هوايى و آتش زدن مقدارى لاستيك اتومبيل و نيز اتوبوس‏هاى شركت واحد، راهپيمايى را آغاز كردند.

به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ روز پنجم مهر 1360  اعضا و هواداران سازمان مجاهدين خلق با چند تظاهرات سازمان يافته و به آتش كشيدن اتوبوسها و لاستیک اتومبیلها در نقال مختلف تهران و با تیراندازی به سوی مردم و ترور بي هدف آنان تلاش كردند اخبار پيروزيهاي عمليات شكسته شدن حصر آبادان را که یک شب قبل از آن صورت گرفته بود، تحت الشعاع قرار دهند. در جریان این عملیات برنامه ریزی شده که دومین مقابله علنی سازمان مجاهدین خلق با مردم پس از فتنه 30 خرداد 1360 بود عده ای از مردم توسط افراد مسلح این سازمان تروریستی به شهادت رسیدند.

در اواخر شهريور ماه 1360، خط و تاكتيك «تظاهرات گسترده» در داخل سازمان طرح شد؛ با اين ويژگى كه تعداد بيشترى تيم‏هاى مسلح در راهپيمايى شركت داده شوند، و تمام نيروهاى اجرايى و عملياتى و هواداران تشكيلاتى در صحنه حضور يابند، و مناطق شروع راهپيمايى طورى در نظر گرفته شود كه گروه‏هاى مختلف سازمان‏دهى شده ـ در نهايت ـ به هم بپيوندند تا راهپيمايى گسترده شود. تظاهرات 5 مهر كه ابتدا قرار بود اول مهرماه برگزار شود ولى به دليل برگزارى تظاهرات دانش‏ آموزى به مناسبت بازگشايى مدارس به تأخير افتاد، در اين مرحله طرح شد تا «پتانسيل نهفته خلق» آزاد شود:  

به آن درجه از توان نظامى رسيده ‏ايم كه اگر از رژيم جلوتر نباشيم، پا به پاى او هستيم و به شرايط مساوى دست يافته‏ ايم... ما در 5 مهر ماه با قيامى شبيه به قيام توده ‏اى 22 بهمن روبرو هستيم بايد مردم را تحت حمايت نيروهاى مسلّح‏مان به صحنه بكشانيم. مى‏ بايست اين تظاهرات با شركت خود مردم صورت گيرد؛ و ما به عنوان پيشتاز مسلّح از مردم حمايت خواهيم كرد. ضرورت انقلاب ايجاب مى‏ كند كه كشته‌ها زياد باشد، و درخت آزادى خون مى‏ خواهد. شايد كشته ‏ها به اندازه 22 بهمن 57 باشد و شايد بيشتر؛ ولى تعداد آن مهم نيست. مردم كاملاً آماده قيام توده ‏اى هستند. عمليات بزرگى مثل 7 تير نشان داد كه نظام ضربه‏ پذير است. پيكر نظام ظرف بلورينى است كه شكسته شده؛ و كافى است كه يك ضربه ديگر به آن وارد آيد تا ظرف ريزريز شده و هر تكّه‏ اش از هم جدا و به گوشه‏ اى پرتاب شود. شرايط اجتماعى و مردم مثل چاه آرتزينى است كه فقط احتياج به يك جرقّه دارد تا پوسته‏ ها شكافته [شود و چاه] فوران كند؛ آن زمان ديگر هيچ چيز جلودار آن نخواهد بود.

اين در حالى است كه بعدا مسعود رجوى در جمع‏ بندى يك ساله خود تصريح مى‏ كند كه از ابتدا مى ‏دانسته كه الگوى تظاهرات بى‏ نتيجه خواهد بود ولى باز هم آن را «تست» كرد:

اما با اين همه عليرغم اينكه از سى ‏ام خرداد به بعد براى ما روشن بود كه آن الگو و سقوط شاه لااقل در اين مقطع ديگر قابل تكرار نيست، ولى باز هم تست كرديم و آزمايش كرديم.

بالاخره تعداد قابل توجّهى هوادار مسلّح، از سه نقطه مركزى تهران، در ساعت 5/10 صبح ـ پنجم مهر ماه 1360، با شليك هوايى و آتش زدن مقدارى لاستيك اتومبيل و نيز اتوبوس‏هاى شركت واحد، راهپيمايى را آغاز كردند. شكل عمل بدين گونه بود كه افراد موتورسوار (و گاه پياده) در اكيپ‏هاى مختلف با گردآورى هواداران و افراد موجود در محل شروع به «تظاهرات» يا «راهپيمايى» مى‏كردند. اين افراد با شليك رگبار هوايى و گاه با شليك‏هاى مستقيم به افراد عبورى يا ساختمان‏هاى مراكز عمومى، بانك‏ها، مغازه ‏ها، پاساژها و اتومبيل‏هايى كه افراد با ظاهر مذهبى در آن نشسته بودند، با سردادن شعارهاى تعيين شده، خطّ تظاهرات را پيش مى‏ بردند. به واحدهاى عملياتى دستور داده شده بود كه «هركس به هر شكل خواست جلوى تظاهرات را بگيرد به رگبار ببنديد و حتى اينكه از چه موضعى از تظاهرات جلوگيرى مى‏ كند، فرقى ندارد... اگر نيروهاى عملياتى بتوانند از اين تظاهرات، 2 ساعت حفاظت بكنند، كار تمام است و نيروهاى مردمى به ما مى ‏پيوندند و آتش زير خاكستر، شعله‏ ور مى‏ شود.»  در بولتن يكى از انجمن‏هاى وابسته به سازمان، از زبان يكى از افراد شركت‏ كننده در حوادث 5 مهر آمده است:

رأس ساعت 10:30 با تك‏تيرهاى برادران، شروع تظاهرات اعلام شد. با آغاز تظاهرات، يك اتوبوس بنز خط 1 به آتش كشيده شد. در ابتدا، با توجه به اينكه مسافران از قصد رزمندگان اطلاع نداشتند، از پياده شدن امتناع ورزيدند، و راننده نيز با اتوبوس قصد فرار داشت كه با خروش يكى از خواهران كه قصد آتش زدن اتوبوس را داشت، مسافرين پياده شدند و راننده نيز با پرتاب كوكتلى به درون اتوبوس، با سرعت پايين آمد. در اين ميان، چادر يكى از مسافران كه به دليل بيمارى نتوانسته بود اتوبوس را ترك كند، آتش گرفت... تعدادى از برادران به روى پشت ‏بام سينما راديوسيتى و ساختمان‏هاى اطراف آن رفته بودند و سنگر گرفته بودند. دو پاسدار كه از دانشگاه [جامعه ‏الصّادق ] بيرون آمده بودند، توسط اين برادران مغزشان به روى زمين ريخته شد. در ادامه عمليات رزمندگان، تعدادى از خواهران به درون ساختمان‏هاى اطراف رفته و از آنجا تيراندازى مى‏ نمودند. تيراندازى تا ساعت 3:15 ادامه داشت...

تا رسيدن نيروهاى مردمى و پاسداران گشتى سپاه و كميته، گروهى از مردم عادى در كنار خيابان‏ها و  كوچه ‏هاى منطقه موردنظر جان باختند و عده ‏اى نيز به بيمارستان‏ها منتقل شدند. با رسيدن نيروهاى مردمى، دومين مقابله عمومىِ بعد از 30 خرداد شكل گرفت. علاوه بر آنكه تعداد زيادى از هواداران سازمان توسط مردم يا به كمك آنان دستگير شدند، نوعى جديد از ضدّتبليغ عليه سازمان نيز در بين مردم صورت گرفت؛ «وحشى»، «جانى» و «ديوانه مسلّح» از جمله القاب و صفاتى بود كه مردم به عناصر سازمان نثار مى ‏كردند.

حجه ‏الاسلام هاشمى رفسنجانى در خاطرات خود با اشاره به آغاز عمليات ثامن ‏الائمه براى شكست حصر آبادان در نيمه شب چهارم مهر 60 و پيروزى اين عمليات، در مورد تظاهرات 5 مهر سازمان مى‏‌نويسد:

مجاهدين خلق، كه در داخل با عراق همكارى دارند، امروز با ايجاد چند صحنه جنون ‏آميز با برخورد مسلحانه، تلاش كردند كه نشاط و شور اين پيروزى را بگيرند، ولى موفق نشدند. چند اتوبوس را آتش زدند و چند نفر را شهيد و مجروح كردند و خودشان ده‏ ها كشته و اسير دادند. اكنون رسما به صورت ستون پنجم دشمن عمل مى‏ كنند.

در اين حركت ناشيانه و خالى از هر نوع منطق، كه مسعود رجوى آن را «آزمايش» نام نهاد،  به اعتراف خود وى، هواداران سازمان «در دسته ‏هاى 50تايى، 100تايى و 200تايى» كشته يا دستگير شدند. رجوى با صراحت ناگزير شد اعتراف كند كه «... به نسبت هدف شماره 2 (تست كردن عنصر اجتماعى)، جواب آزمايش منفى بود»؛ و باز آن را به گردن اختناق رژيم انداخت.  جمعى از جداشدگان از سازمان در كتاب «چه بايد كرد؟» با اشاره به حضور خود در آن راهپيمايى و مشاهدات عينى خويش نوشته ‏اند:

... گفته‏ هاى مسئولين [سازمان] را كه 5 مهر 60 را روز سرنگونى رژيم مى‏ ناميدند، شنيده ‏ايم، خوب مى‏دانيم هدف چه بود... اگر هدف تو [ = رجوى] تِست بود پس چرا مسئولينت مى‏ گفتند فردا (5 مهر) كار تمام است و با سلاح‏هاى سنگين مى‏ آييم و اگر اين طور نبود چرا دروغ  مى‏ گفتند.


در اينجا گزارش يك نوجوان ، كه مسئوليت يك واحد نظامى را نيز در تظاهرات مسلّحانه 5 مهر به عهده داشته و خود نيز مرتكب قتل شده است، عيناً نقل مى‏ كنيم:

اول از همه تظاهرات پنجم مهر قرار بود در روز يكم مهرماه برگزار شود؛ يعنى تمام نيروها آماده شده بودند و همه كارهاى تداركاتى انجام شده بود كه تظاهرات در روز اول مهر ماه انجام بشود. شب يكم مهر، از راديو و تلويزيون اعلام شد كه فردا به مناسبت بازگشايى مدارس، به دعوت «حضرت آيه ‏اللّه‏ منتظرى»، يك راهپيمايى دانش‏ آموزى انجام مى‏گيرد. به اين علت، تظاهرات سازمان به هم خورد؛ و فردا كه ما ـ به اصطلاح ـ سرِ قرارى ‏هاى تشكيلاتى رفتيم، گفتند كه :«خوب؛ حالا امروز كه نشد اين تظاهرات را انجام بدهيم؛ تظاهرات دانش ‏آموزان را در خيابان‏ها به رگبار ببنديد.» نمونه‏ اش كارهاى «حسن سرخوش» است كه سازمان، بعدها پس از كشته شدن او، خيلى تبليغ كرد و عكسش را چاپ كرد و واحد به نامش ايجاد كرد. «حسن سرخوش» در چند مورد توانسته بود اين تظاهرات دانش آموزان را به رگبار ببندد و فرار كند. به هر حال، تظاهرات اصلى به پنجم مهر موكول شد. پنجم مهر تمام تداركات آماده شد؛ چندين واحد بودند [و] هر واحد ـ عموماً ـ از 4 نفر تشكيل مى ‏شد كه هر كدام 4 سلاح ژ ـ 3، با خشاب، و حدود 500 ـ 400 فشنگ داشتند.

قبل از تظاهرات گفته بودند: «براى اينكه آماده شويد از نظر بدنى، غذاى خوبى بخوريد.» همه، آن روز، صبحانه مفصّلى خوردند و وارد تظاهرات شدند. موقع شروع، همه نيروها رفتند سوار ماشين شدند؛ و جريانِ عادى در خيابان بود. تا اينكه ماشين را به طور عرضى پارك كرديم و پياده شديم؛ و شروع به تيراندازى و شليك هوايى كرديم. سازمان گفته بود: «شما اصلاً قرار نيست در تظاهرات شركت كنيد؛ فقط برويد شليك كنيد، يك ميليون آدم مى ‏آيد و شما را روى دست بلند مى‏ كند.» ما هم انتظار داشتيم كه يك ميليون نفر بيايند و ما را روى دست بلند كنند. البته چنين آرزوى خامى انجام نيافت. ما در خيابان طالقانى (تخت جمشيد سابق) بوديم. خيابان كلاًّ تخليه شده بود و ما مانديم و چند ماشين، كه به طور پراكنده در خيابان به چشم مى‏خورد.  نكته ديگر اينكه در آن روز، اين‏طور كه ديديم، نيروهايى كه در تظاهرات آن [قسمت] خيابان شركت داشتند، حدود 10 نفر بيشتر نمى‏ شدند و ما ـ هيچ‏كدام ـ آموزش نظامى [سطح پيشرفته] نديده بوديم (در اسلحه، ماشه و ضامن يك چيز ساده‏ اى است)؛ چون آموزش نظامى نديده بوديم كه در يك مقطع چه كار بكنيم و چه كار نكنيم، من دقيقاً يادم هست كه مثلاً از اين طرف داد مى‏ زدند كه «آن طرف چيزى تكان خورد»؛ تمام آن خيابان و آن قسمت را به رگبار مى‏ بستيم. احتمالش هم بود كه گلوله‏ها به مردم اصابت كند. در واقع «درگيرى» بود؛ «تظاهرات» به هيچ‏وجه انجام نگرفت...  موقعى كه درگيرى ادامه داشت، يكدفعه يك فرد حزب ‏اللهى به جلو آمد و گفت: «اسلحه‏ها را تحويل بدهيد. رهبران‏تان را ببينيد [كه] دارند چه‏كار مى‏كنند! شما كجا هستيد؟! آنها به فرانسه رفته‏اند و عيّاشى مى‏كنند، و شما اينجا هستيد.» و در ضمن اينكه داشت اين صحبت‏ها را مى‏كرد، همين‏طور جلو مى‏‌آمد (فكر نمى‏كنم مسلّح بود) كه ناگهان به وى تيراندازى كردند و او را شهيد نمودند. كسانى كه به خيابان طالقانى رفته‏اند، مى‏دانند [كه] دو سه هتل بوده از زمان شاه، كه مصادره شد؛ و الآن در آن ساختمان‏ها، جنگزدگان هستند. از ساختمان‏هاى مزبور شعارهاى «مرگ بر منافق»، «منافق اعدام بايد گردد» و نظاير اينها داده مى‏شد. هر شعارى كه مى‏دادند، به طرف ساختمان جنگزدگان شليك مى‏شد. حادثه‏اى نيز در خيابان اميراكرم به وقوع پيوست: يك واحد نظامى در جنوب، عمليات پنجم مهر را در چند نقطه تهران بر عهده داشت و فرمانده واحد آدمى بود كه سازمان [بعدها] درباره‏اش تبليغ كرد (خودش هم مثل اينكه قبل از اعدامش مصاحبه كرده؛ اسم وى شيرزاد بود). يكى از كارهاى اين گروه اين بود كه در مقابل جمعيتى كه بعد از تظاهرات جمع شده و بر ضدّ منافقين شعار مى‏ دادند، آنها با يك ماشين مى‏روند جلو و مى‏ گويند كه: «ما حزب‏ اللهى هستيم، پاسدار كميته هستيم؛ و راديو تلويزيون الآن مى‏ خواهد بيايد فيلمبردارى كند. شما يك دقيقه در همين حالت باشيد تا راديو تلويزيون براى فيلمبردارى بيايد»؛ بعد در همين حين، كه جمعيت هم ـ خوب ـ شعار مى ‏داد، آنها عقب مى‏ روند و يك مقدار فاصله مى‏ گيرند و اين فرمانده دستور مى ‏دهد كه: «آتش كنيد، شليك كنيد.» و تعدادى از مردم شهيد شدند. برخلاف گفته سازمان، نه از جمعيت ميليونى خبرى شد و نه اينكه ما موفقيتى پيدا كرديم. در همان حال كه عقب‏نشينى مى‏ كرديم (خيابان طالقانى، تقاطع ولىّ‏ عصر تا پل حافظ، اصلاً  كوچه ‏اى ندارد كه به كوچه‏ هاى ديگر راه داشته باشد. به غير از خيابان بندر انزلى ـ كه آنجا هم درگيرى بود) راه فرار ديگرى نبود؛ ما هم همان وسط بوديم و كارى نمى ‏توانستيم بكنيم. خواستيم به يكى از خانه‏ ها فرار كنيم؛ چندين خانه را زنگ زديم و هيچ كس در را باز نكرد. آخر سر، چند مرتبه با شلّيك گلوله به در خانه‏ ها، در را باز كرديم كه بتوانيم فرار بكنيم؛ اما در فرار موفق نشديم و دستگير شديم. موقعى كه دستگير شديم و مى‏ خواستند ما را به زندان منتقل كنند، مردم جمع شده بودند جلوى خيابان طالقانى و مى‏ گفتند: «آقاى موسوى تبريزى [دادستان كلّ انقلاب اسلامى] گفته كه كسى كه‏ در تظاهرات مسلّح باشد، بايد اعدام بشود. و ما هم همين‏جا مى‏ ايستيم و همه آنها بايد اعدام شوند.» و حتى اين طور كه من متوجه شدم، كميته متوسّل به تير هوايى شد تا ما را از ميان جمعيت رد كند.

به گفته محمدرضا يزدى‏ زاده يكى از مسئولان سازمان‏دهى تظاهرات 5 مهر:


گزارش‌‏هايى حاكى از اين موضوع داشتيم كه عده ‏اى از مردم با مشت خالى جلوى تيم‏هاى نظامى ايستادند و شعار مى ‏دادند و آنها هم كه بى‏ تفاوت بودند ماشين‏‌ها و امكاناتى را كه در خيابان داشتند، جمع مى‏ كردند تا مبادا كسى پشت آنها سنگر بگيرد.

همچنين ولى‏ اللّه‏ صفوى يكى ديگر از مسئولان نظامى اين تظاهرات اظهار داشت:

[اين تظاهرات] تنها نتيجه ‏اى كه براى سازمان داشت، [دستگيرى و] كشته شدن عمده نيروهاى اجرايى و عملياتى در آن روز بود. اين تظاهرات هم با مقاومت مردم و با شكست براى سازمان تمام مى‏ شود كه طى آن نيز عده ‏اى از مردم بى‏ گناه به شهادت مى ‏رسند.

در خاطرات آقاى هاشمى رفسنجانى يك روز بعد از تظاهرات مسلحانه 5 مهر، آمار تلفات آن چنين درج شده است:

16 خرابكار [ = عضو سازمان] كشته و سى نفر از مردم و پاسداران شهيد شده ‏اند و بيش از يكصد و پنجاه نفر [از اعضا و هواداران تشكيلاتى] دستگير شده‏ اند.

سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسیی، پاییز 1385، ج 2 ، ص 654 تا 660