به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ شناخت جریان چپ مارکسیستی در ایران برای نسل جدید بسیار اهمیت دارد. زیرا هواداران این جریان هنوز تلاش میکنند از طریق انتشار کتابهایی در قالب خاطرات افرادی که شاهدان عینی جریان چپ در ایران بوده اند، یک نوع قداست بخشی و در عین حال توجیه خطاها و خیانتهای گذشته را نزد افکار عمومی مطرح کنند. البته هدف آنها نوعی مشروعیت بخشی به این طرز تفکر نیز هست. ناگفته نماند آنها در کتابهایشان به نقاط ضعف جریان چپ مارکسیستی در ایران نیز اشاره دارند امابیشتر هدفشان توجیه نقاط ضعف و اصلاح دیدگاههای منفی تاریخی مطرح شده درباره عملکرد جریان چپ در ایران است. بر این اساس به خدمت استاد پرویز جنتی رسیدیم. ایشان به عنوان یکی از صاحب نظران در زمینه شناخت عمیق جریانهای مارکسیستی مطرح هستند.
* به عنوان اولین سئوال لطفا درباره چگونگی ورود تفکرات چپ و مارکسیسم به ایران برایمان بگویید.
در ایران تمام جریانات فکری مبارزه از جمله جریان مارکسیستی، جریان سوسیالیستی و جریانات نهضت مذهبی دینی انقلابی، همه از دوران انقلاب مشروطه آغاز میشود. قبل از مشروطه اين جريانات سوابق جزئی داشتند ولی به صورت يك جریان پدیدار شده بودند و تعاملات سیاسی اثرگذاری نداشتند. در مشروطه چندین جریان وجود دارد، جریان مارکسیستی، جریان مذهبی، جریان ناسیونالیستی و جریان تجددخواه و....، كه جريان تجدد خواه بین ملیگرایی و غربزدگی بود و روی هم هشت جریان بودند.
بنابراین میشود گفت جریان چپ تقریباً از زمان مشروطه در ایران آغاز می گردد. با توجه به اینکه همزمان با انقلاب مشروطه ایران، انقلاب اکتبر در روسیه در حال شکلگیري است، تأثیر انقلاب مشروطه در انقلاب سیاسی اكتبر و تأثیر متقابل دو انقلاب بر هم خودش باب جالبی است.
تعدادي از ایرانیان به روسیه رفتوآمد داشتند و بعضي از آنها با سردمداران و رهبران و کارگزاران انقلاب اکتبر آشنا بودند و شاگردان آنها محسوب میشدند مثل حیدر عمواوغلي، افراد برجستهاي مثل سلطان زاده (آواديس ميكائيليان) يكي از ارامنه كمونيست ايران كه در شمار دوستان لنين بود. وي هفت اثر تأليف نمود كه از همه مشهورتر «ايران معاصر» و «امپرياليسم انگليس در ايران» و «نفت و ذغال سنگ» و «كارگران» است.(1) و اسدالله (بهرام) غفارزاده که حیدر عمواوغلي افراد دسته چندم آنها بودند. سلطان زاده و غفارزاده ایدئولوگهای برجسته آن موقع بودند که در اولین گروهها هم مسئول بودند و مسئولیت داشتند. سلطان زاده و غفار زاده با لنین از نزدیک آشنا بودند و پای مباحث او مینشستند. اولین هستههای چپ مارکسیستی توسط افرادی که تحصیلکرده اروپا بودند تشكيل شد.
*آیا در ترویج تفکر چپ در ایران، موضوع اعزام دانشجو به خارج از کشور نقشی داشته است؟
میدانید اولین گروههایی که برای تحصیل به اروپا رفتند، زمان امير كبير بود و بعد در مشروطه تبلور پیدا میکنند، اینها تحت تأثیر جو روشنفکری در اروپا قرار میگیرند. دانشجویان اعزامی از ایران بسته به اینکه با کدام محفل آشنا میشوند، تعدادی از آنها تحت تأثیر جو انقلابی راست (انقلاب فرانسه)، تعداد دیگری تحت تأثیر جریان چپ، و تعداد دیگری هم تحت تاثیر جریان آنارشیستی، یا جریان فاشیست قرار میگیرند. بنابراین به تناسب جریانات روشنفکری در اروپا، فارغ التحصیلهای ایرانی که به کشور بازمیگردند دارای گرایشهای روشنفکری گوناگون هستند. در اوایل جریان راست و لیبرال قویتر است كه بیشتر دانشجویان به آن سمت هستند و تعدادی از جريان چپ هم وجود دارد به ویژه که متمایل به انقلاب اکتبر هستند و تعدادی از افراد با سردمداران نزدیک نیز هستند.
اولین گروه چپ که بعداً قدرت پیدا میکند «گروه همت» است. این گروه توسط سلطان زاده و غفار زاده و حیدر عمواوغلي تشكيل می شود که رهبری آن را سلطان زاده برعهده داشت. گروه همت در واقع اولین هسته مارکسیستی در ایران بشمار می رود. در کنار آن گروه دیگری تشکیل میشود به نام سوسیال دمکراتهای ایران. خيزش انقلاب مشروطه (1286) در دوره قاجار، سوسیال دمکراتها و همت زیرمجموعه و هوادار و سمپات سوسیالدمکرات روسیه حساب میشوند.
جالب آنکه بعضی از آنها هم درحزب سوسیال دمکرات روسيه عضو هستند و هم در همت عضو هستند. بعضی سوسیال دمکرات های روسیه مثل: كارتزه، اشپينيتزه، درواقع روسی هستند و عضو همت هم هستند. اینها هم در انقلاب اكتبر و هم در مشروطه فعالیت میکنند. هيئتهاي مخفی تشکیل میدهند و «انجمن غيبي» شکل می دهند. از ادغام تعدادی از اعضای سوسیالدمکرات ایرانی و گروه همت ،حزبی تشکیل میشود به نام «حزب عدالت»، در يك مقطع دبيركلش آقاي غفارزاده است و در کمیته مرکزی سلطان زاده و حیدر عمواوغلي و … عضو بودند. افراد دیگری مانند عزیز آقابکف و عزیزآقایف نیز عضو این حزب می شوند. ایرانیان مطرح در حزب عدالت، به عنوان يك حزب مارکسیستی در شمال ایران و مشهد شروع به فعالیت می کنند. و در تهران هم شعبه دارند.
در همین ایام انقلاب اكتبر در آبان ماه 1296 پیروز میشود. به همین دلیل گروه همت منحل شد و نيروهاي آن وارد حزب عدالت شدند. علت آن هم این بود که لنین يك بیانیه معروف به «بیانیه 21 مادهاي» صادر میکند. در این بیانیه اعلام ميشود تمام اعضا و سازمانهای هوادار و وابسته به حزب سوسیال دمکرات روسیه بولشويکی باید به طور علنی و صریح در چارچوبها و مشخصات کمونیستی فعالیت کنند و از پوشش استعاره در بيايند. به همین دلیل به حزب عدالت دستور داده میشود باید بيايد اسمش را عوض کند و در چارچوب مشخص مارکسیستی فعالیت کند چون لنین پیروز شده است.
* به این ترتیب بود که حزب عدالت در ایران تغییر نام داد.
بله در اولین کنگره حزب عدالت دستور 21 ماده ای لنین ابلاغ ميشود و به علت تعدد آراء مجبور به تجدید ثبت نام در حزب ميشوند. بعضي كه قبول نکردند اخراج شدند و حزب عدالت به «حزب کمونیست ایران» تغيير نام ميدهد. انقلاب اكتبر پیروز شده و مشروط پیروز شده است و در مجلس اول فراكسيون چپ مجلس تحت زعامت سلیمان میرزا اسکندری با نامهای اجتماعیون عاميون، بعد دموکرات و بعد سوسیالیستها معروف شده است.
* موضع حزب عدالت نسبت به کودتای رضاخان چگونه بود؟
حزب کمونیست در حمایت از کودتای رضاخان در سوم اسفند سال 1299 نقش جدی داشته و حمایت کرده است. به قول خودشان حکومت رضا خان بورژوازی ملی بود و نهضت جنگل 7 یا 8 سال بعد از مشروطه نیز در حال شكل گيري و حزب كمونيست در دو مقطع متحد نهضت جنگل و رضاخان ميشود. همین جا توضیح بدهم که در فرهنگ ماركسيستي: (اتحاد طبيعي، اتحاد استراتژيكي، اتحاد تاكتيكي) داریم. در نقد ميرزا كوچك خان موضوع اتحاد با حزب کمونیست را مطرح می کنند در صورتی كه میرزا کوچک خان با ماهیت واقعی حزب كمونيست ناآشنا بود. به همین دلیل با آنها اتحاد تاكتيكي برقرار كرد و شخص لنين هم در جريان بود. اما در زمان شروع سركوب نهضت جنگل توسط رضاخان حزب كمونيست ميرزا كوچك خان را رها كرد و در این سركوبی با رضاخان متحد شد.
نامه معروف روتشتاين، سفیر لنين در تهران به ميرزا كوچك خان در این مورد قابل توجه است. او به میرزا می نویسد:
« شما از قبل انقلابي هستيد و ما متعهد به حمايت از شما هستيم. ولی منافع انقلاب امروز اقتضاء ميكند كه كوتاه بياييد و من حاضرم وساطت كنم مقرري براي شما توسط رضاخان پرداخت گردد.»
این رفتار شبیه همان رفتاري است كه تزارهاي روس با اميركبير داشتند و از او میخواستند پرچم روسیه را بر سر در منزلش بزند تا تحت حمایت روسیه قرار گیرد اما امیرکبیر هرگز این حمایت را نپذیرفت.
جالب آنکه حزب كمونيست با یک چرخش صد و هشتاد درجه ای از حمایت میرزا دست برمی دارد. كاملا موافق رضاخان ميگردد. همچنانکه در بحث انتقال قدرت از قاجار به پهلوي، در مجلس موسسان هواداران حزب كمونيست به رهبری آقاي سليمان ميرزا اسكندري به نفع رضاخان راي ميدهند.
سليمان ميرزا اسكندري انتقاداتي انجام ميدهد و دكتر مصدق هم. نطق مصدق اين است كه: «اگر آقاي رضاخان شاه شود ما از زحمات ايشان محروم ميمانيم». سليمان ميرزا اسكندري نيز نطقي در نقد به رضاخان دارد كه ميگويد: «چون پادشاهي امري موروثي است پس پادشاه نشود». رضاخان آمد به كمك حزب كمونيست و در تهران براي اولين بار دفتر حزب كمونيست را ايجاد كرد و روزنامه كمونيست در تهران منتشر شد. در این دوران شاهد بهبود روابط ايران و روسيه هستيم. قرار داد معروف 1921 بین ایران و شوروی در همین دوران منعقد می شود.
به عنوان یک نمونه دیگر وقتی رضاخان از سركوب شيخ خزعل باز میگردد. صبح همان روز در بالاي روزنامه حزب كمونيست شعری نوشته شده بود به این مضمون : اي رضا، تو رضا، من رضا، و جهان رضا ....
* از چه زمانی و چگونه رضاخان باب مبارزه با حزب توده را گشود؟
جریان حمایت حزب کمونیست از اقدام های رضاخان تا روز تاجگذاري وی در سال 1304 ادامه مییابد. رضاخان وقتی موقعیت خود را تثبیت شده میبیند شروع به قلع و قمع اعضاء و هواداران حزب كمونيست ميكند و در سال 1310 قانون ضد بلشويك و كمونيستي تصويب ميشود. تعدادی از آنها هم به زندان می افتند که به عنوان گروه 53 نفری معروف شده اند. البته سليمان ميرزا اسكندري تا سال 1320 در مجلس بود و تا مجلس پنجم در مجلس ماند. دكتر تقي اراني در آلمان تحصيل ميكرد و جذب حزب كمونيست ايران ميشود و عبدالصمد كامبخش كه از كمونيستهاي سابق بود در جذب ارانی خيلي نقش داشت.
ارانی روزنامه های شفق، پرچم سرخ و پيكار را در خارج از ايران منتشر ميكرد. او از نظر فكري عميقترين فرد ماركسيست ايران در دوران خودش بود. ارانی بعد از بازگشت به ايران شروع به احياي حزب كمونيست كرد و به صورت يك جريان فكري يك محفلي راه مياندازد ولي در داخل و بطن آن همان حزب كمونيست را پيگیري ميكند. نشريهاي هم به نام «دنيا» منتشر ميكند و بحثهاي محفل را در اين مجله به چاپ ميرساند. رضاخان، شخصی به نام محمد شورشيان را در اوايل شكل گيري محفل نفوذ داد. بعد از يك سال رضاخان همه افراد آن محفل را دستگير كرد و افرادي هم از قبل دستگير شده بودند كه عدهاي در محفل اراني بودند. بزرگ علوي، احسان طبري، الموتي، فرهاد قائم مقامي، پيشه وري همه درمحفل اراني بودند. این عده كه تعدادشان 53 نفر بودند و مهمترين فردشان اراني بود بعداً در دادگاه محاكمه شدند. ارانی به 10 سال حبس محكوم شده بود كه دو سال قبل از سقوط رضاخان در زندان تيفوس گرفت و فوت كرد. البته خود كمونيستها معتقدند كه پزشك احمدي با آمپول هوا تقي اراني را كشت در صورتي كه مريض بود. اين 53 نفر در تاريخ حزب كمونيست يك شاخص شدند. نوشته های ارانی به متن اصلی مارکسیسم و لنینیسم وفادار بود به همین دلیلی وقتی شهيد مطهري ميخواهد نقدي بر ماركسيست بنويسد، به متن تقي اراني استناد ميكند.
* وضع کمونیستها پس از سقوط رضاخان چگونه بود؟
در سال 1320 پس از تبعید رضا خان از ایران به دلیل بر طرف شدن موقتی جو خفقان و سانسور در ایران ، همه كمونيستها آزاد شدند. به همین دلیل دوباره در هشتم مهر 1320 علياف دبیر اول سفارت شوروی در تهران ، مجمعي با حضور تمام قشرهاي كمونيست و كادرهاي حزب كمونيست ايران كه فراري بودند، در منزل سليمان ميرزا اسكندري در ميدان ژاله با هدف « احياي حزب كمونيست» تشكيل داد. او در این جلسه خطاب به حاضران گفت به دلیل اینکه هنوز اردوگاه سوسياليسم و فاشيسم در حال جنگ هستند و متحدين مقطعي و تاكتيكي غرب به شمار می روند، نبايد بصورت علنی فعاليت كمونيستي كنيد. علی اف توصیه می کند که حتي اسم كمونيستي هم نبايد بر حزب جدید التاسیس بگذاريد. به همین دلیل ما هنوز باید در جبهه ضد فاشيستي فعاليت كنیم. در نهایت نام جديد حزب «حزب توده» انتخاب می شود. اولين دبير كل حزب توده سليمان ميرزا اسكندري بعد از 2 ماه فوت ميكند و بعد رادمنش دبير كل ميشود . اوج فعاليت حزب در 15 بهمن 1327 است كه ترور شاه اتفاق ميافتد و در سال 1327 بعد از ترور شاه ، جبهه ملي ايجاد ميشود.
اعضاي حزب توده از ابتدا به سه دسته تقسيم بندي ميشدند: معرفتي ماترياليستي، سياسي ماترياليستي، فرهنگي سوسياليستي. البته می دانید حتي در خود حزب كمونيست روسيه نیز اعضا دید دقیقی از كمونيست نداشتند و بیشتر از طريق سياسي وارد حزب شده بودند.
* شهيد مطهري تقسیم بندی جالبی از احزاب مادیگرا مثل حزب توده دارد.
بله شهيد مطهري در کتاب «علل گرايش به ماديگري» احزاب را اینگونه تقسيم بندي ميكند:
1 – ماترياليسم فلسفي
2 – ماترياليسم اخلاقي
3 – ماترياليسم سياسي
ایشان می گوید «ماترياليسم فلسفي» اعتقاد دارد که دنيا فقط ماده است. خدايي نيست، آخرتي هم نيست.«ماترياليسم اخلاقي» مدعی عقیده اند ولي عملا عقيدهاي ندارند. «ماترياليسم سياسي» نیز در سياست و كارگزاري امور كشور به ماكياولي بيشتر اعتقاد دارند.
شهيد مطهري تنها كسي است كه ماترياليسم را در سه شعبه مورد بررسي قرار ميدهد و اين كار نو را انجام داده است . سليمان ميرزا اسكندري هم ماترياليسم اخلاقي و هم ماترياليسم سياسي بود. آقاي لنين كتابي دارد به نام «آمپريو كريتسيسم» كه ماترياليسم ديالكتيك در صحنه طبيعت را مورد بررسي قرار ميدهد. «آنتي دورنگ» هگل را مورد بررسي قرار ميدهد. تضاد ديالكتيك چيست؟ كتاب «مراحل تكامل حركت» هشت مقدمه خورده، كه شش مقالهاش را خود لنين نوشته است. در هسته مركزي حزب كمونيست روسيه هم ماترياليسم را درست درك نكرده اند.
پی نوشت :
1 - رفيعي مهرآبادي، محمد، تاريخ جنبش كمونيستي در ايران ص84.
ادامه دارد...
* به عنوان اولین سئوال لطفا درباره چگونگی ورود تفکرات چپ و مارکسیسم به ایران برایمان بگویید.
در ایران تمام جریانات فکری مبارزه از جمله جریان مارکسیستی، جریان سوسیالیستی و جریانات نهضت مذهبی دینی انقلابی، همه از دوران انقلاب مشروطه آغاز میشود. قبل از مشروطه اين جريانات سوابق جزئی داشتند ولی به صورت يك جریان پدیدار شده بودند و تعاملات سیاسی اثرگذاری نداشتند. در مشروطه چندین جریان وجود دارد، جریان مارکسیستی، جریان مذهبی، جریان ناسیونالیستی و جریان تجددخواه و....، كه جريان تجدد خواه بین ملیگرایی و غربزدگی بود و روی هم هشت جریان بودند.
بنابراین میشود گفت جریان چپ تقریباً از زمان مشروطه در ایران آغاز می گردد. با توجه به اینکه همزمان با انقلاب مشروطه ایران، انقلاب اکتبر در روسیه در حال شکلگیري است، تأثیر انقلاب مشروطه در انقلاب سیاسی اكتبر و تأثیر متقابل دو انقلاب بر هم خودش باب جالبی است.
تعدادي از ایرانیان به روسیه رفتوآمد داشتند و بعضي از آنها با سردمداران و رهبران و کارگزاران انقلاب اکتبر آشنا بودند و شاگردان آنها محسوب میشدند مثل حیدر عمواوغلي، افراد برجستهاي مثل سلطان زاده (آواديس ميكائيليان) يكي از ارامنه كمونيست ايران كه در شمار دوستان لنين بود. وي هفت اثر تأليف نمود كه از همه مشهورتر «ايران معاصر» و «امپرياليسم انگليس در ايران» و «نفت و ذغال سنگ» و «كارگران» است.(1) و اسدالله (بهرام) غفارزاده که حیدر عمواوغلي افراد دسته چندم آنها بودند. سلطان زاده و غفارزاده ایدئولوگهای برجسته آن موقع بودند که در اولین گروهها هم مسئول بودند و مسئولیت داشتند. سلطان زاده و غفار زاده با لنین از نزدیک آشنا بودند و پای مباحث او مینشستند. اولین هستههای چپ مارکسیستی توسط افرادی که تحصیلکرده اروپا بودند تشكيل شد.
*آیا در ترویج تفکر چپ در ایران، موضوع اعزام دانشجو به خارج از کشور نقشی داشته است؟
میدانید اولین گروههایی که برای تحصیل به اروپا رفتند، زمان امير كبير بود و بعد در مشروطه تبلور پیدا میکنند، اینها تحت تأثیر جو روشنفکری در اروپا قرار میگیرند. دانشجویان اعزامی از ایران بسته به اینکه با کدام محفل آشنا میشوند، تعدادی از آنها تحت تأثیر جو انقلابی راست (انقلاب فرانسه)، تعداد دیگری تحت تأثیر جریان چپ، و تعداد دیگری هم تحت تاثیر جریان آنارشیستی، یا جریان فاشیست قرار میگیرند. بنابراین به تناسب جریانات روشنفکری در اروپا، فارغ التحصیلهای ایرانی که به کشور بازمیگردند دارای گرایشهای روشنفکری گوناگون هستند. در اوایل جریان راست و لیبرال قویتر است كه بیشتر دانشجویان به آن سمت هستند و تعدادی از جريان چپ هم وجود دارد به ویژه که متمایل به انقلاب اکتبر هستند و تعدادی از افراد با سردمداران نزدیک نیز هستند.
اولین گروه چپ که بعداً قدرت پیدا میکند «گروه همت» است. این گروه توسط سلطان زاده و غفار زاده و حیدر عمواوغلي تشكيل می شود که رهبری آن را سلطان زاده برعهده داشت. گروه همت در واقع اولین هسته مارکسیستی در ایران بشمار می رود. در کنار آن گروه دیگری تشکیل میشود به نام سوسیال دمکراتهای ایران. خيزش انقلاب مشروطه (1286) در دوره قاجار، سوسیال دمکراتها و همت زیرمجموعه و هوادار و سمپات سوسیالدمکرات روسیه حساب میشوند.
جالب آنکه بعضی از آنها هم درحزب سوسیال دمکرات روسيه عضو هستند و هم در همت عضو هستند. بعضی سوسیال دمکرات های روسیه مثل: كارتزه، اشپينيتزه، درواقع روسی هستند و عضو همت هم هستند. اینها هم در انقلاب اكتبر و هم در مشروطه فعالیت میکنند. هيئتهاي مخفی تشکیل میدهند و «انجمن غيبي» شکل می دهند. از ادغام تعدادی از اعضای سوسیالدمکرات ایرانی و گروه همت ،حزبی تشکیل میشود به نام «حزب عدالت»، در يك مقطع دبيركلش آقاي غفارزاده است و در کمیته مرکزی سلطان زاده و حیدر عمواوغلي و … عضو بودند. افراد دیگری مانند عزیز آقابکف و عزیزآقایف نیز عضو این حزب می شوند. ایرانیان مطرح در حزب عدالت، به عنوان يك حزب مارکسیستی در شمال ایران و مشهد شروع به فعالیت می کنند. و در تهران هم شعبه دارند.
در همین ایام انقلاب اكتبر در آبان ماه 1296 پیروز میشود. به همین دلیل گروه همت منحل شد و نيروهاي آن وارد حزب عدالت شدند. علت آن هم این بود که لنین يك بیانیه معروف به «بیانیه 21 مادهاي» صادر میکند. در این بیانیه اعلام ميشود تمام اعضا و سازمانهای هوادار و وابسته به حزب سوسیال دمکرات روسیه بولشويکی باید به طور علنی و صریح در چارچوبها و مشخصات کمونیستی فعالیت کنند و از پوشش استعاره در بيايند. به همین دلیل به حزب عدالت دستور داده میشود باید بيايد اسمش را عوض کند و در چارچوب مشخص مارکسیستی فعالیت کند چون لنین پیروز شده است.
* به این ترتیب بود که حزب عدالت در ایران تغییر نام داد.
بله در اولین کنگره حزب عدالت دستور 21 ماده ای لنین ابلاغ ميشود و به علت تعدد آراء مجبور به تجدید ثبت نام در حزب ميشوند. بعضي كه قبول نکردند اخراج شدند و حزب عدالت به «حزب کمونیست ایران» تغيير نام ميدهد. انقلاب اكتبر پیروز شده و مشروط پیروز شده است و در مجلس اول فراكسيون چپ مجلس تحت زعامت سلیمان میرزا اسکندری با نامهای اجتماعیون عاميون، بعد دموکرات و بعد سوسیالیستها معروف شده است.
* موضع حزب عدالت نسبت به کودتای رضاخان چگونه بود؟
حزب کمونیست در حمایت از کودتای رضاخان در سوم اسفند سال 1299 نقش جدی داشته و حمایت کرده است. به قول خودشان حکومت رضا خان بورژوازی ملی بود و نهضت جنگل 7 یا 8 سال بعد از مشروطه نیز در حال شكل گيري و حزب كمونيست در دو مقطع متحد نهضت جنگل و رضاخان ميشود. همین جا توضیح بدهم که در فرهنگ ماركسيستي: (اتحاد طبيعي، اتحاد استراتژيكي، اتحاد تاكتيكي) داریم. در نقد ميرزا كوچك خان موضوع اتحاد با حزب کمونیست را مطرح می کنند در صورتی كه میرزا کوچک خان با ماهیت واقعی حزب كمونيست ناآشنا بود. به همین دلیل با آنها اتحاد تاكتيكي برقرار كرد و شخص لنين هم در جريان بود. اما در زمان شروع سركوب نهضت جنگل توسط رضاخان حزب كمونيست ميرزا كوچك خان را رها كرد و در این سركوبی با رضاخان متحد شد.
نامه معروف روتشتاين، سفیر لنين در تهران به ميرزا كوچك خان در این مورد قابل توجه است. او به میرزا می نویسد:
« شما از قبل انقلابي هستيد و ما متعهد به حمايت از شما هستيم. ولی منافع انقلاب امروز اقتضاء ميكند كه كوتاه بياييد و من حاضرم وساطت كنم مقرري براي شما توسط رضاخان پرداخت گردد.»
این رفتار شبیه همان رفتاري است كه تزارهاي روس با اميركبير داشتند و از او میخواستند پرچم روسیه را بر سر در منزلش بزند تا تحت حمایت روسیه قرار گیرد اما امیرکبیر هرگز این حمایت را نپذیرفت.
جالب آنکه حزب كمونيست با یک چرخش صد و هشتاد درجه ای از حمایت میرزا دست برمی دارد. كاملا موافق رضاخان ميگردد. همچنانکه در بحث انتقال قدرت از قاجار به پهلوي، در مجلس موسسان هواداران حزب كمونيست به رهبری آقاي سليمان ميرزا اسكندري به نفع رضاخان راي ميدهند.
سليمان ميرزا اسكندري انتقاداتي انجام ميدهد و دكتر مصدق هم. نطق مصدق اين است كه: «اگر آقاي رضاخان شاه شود ما از زحمات ايشان محروم ميمانيم». سليمان ميرزا اسكندري نيز نطقي در نقد به رضاخان دارد كه ميگويد: «چون پادشاهي امري موروثي است پس پادشاه نشود». رضاخان آمد به كمك حزب كمونيست و در تهران براي اولين بار دفتر حزب كمونيست را ايجاد كرد و روزنامه كمونيست در تهران منتشر شد. در این دوران شاهد بهبود روابط ايران و روسيه هستيم. قرار داد معروف 1921 بین ایران و شوروی در همین دوران منعقد می شود.
به عنوان یک نمونه دیگر وقتی رضاخان از سركوب شيخ خزعل باز میگردد. صبح همان روز در بالاي روزنامه حزب كمونيست شعری نوشته شده بود به این مضمون : اي رضا، تو رضا، من رضا، و جهان رضا ....
* از چه زمانی و چگونه رضاخان باب مبارزه با حزب توده را گشود؟
جریان حمایت حزب کمونیست از اقدام های رضاخان تا روز تاجگذاري وی در سال 1304 ادامه مییابد. رضاخان وقتی موقعیت خود را تثبیت شده میبیند شروع به قلع و قمع اعضاء و هواداران حزب كمونيست ميكند و در سال 1310 قانون ضد بلشويك و كمونيستي تصويب ميشود. تعدادی از آنها هم به زندان می افتند که به عنوان گروه 53 نفری معروف شده اند. البته سليمان ميرزا اسكندري تا سال 1320 در مجلس بود و تا مجلس پنجم در مجلس ماند. دكتر تقي اراني در آلمان تحصيل ميكرد و جذب حزب كمونيست ايران ميشود و عبدالصمد كامبخش كه از كمونيستهاي سابق بود در جذب ارانی خيلي نقش داشت.
ارانی روزنامه های شفق، پرچم سرخ و پيكار را در خارج از ايران منتشر ميكرد. او از نظر فكري عميقترين فرد ماركسيست ايران در دوران خودش بود. ارانی بعد از بازگشت به ايران شروع به احياي حزب كمونيست كرد و به صورت يك جريان فكري يك محفلي راه مياندازد ولي در داخل و بطن آن همان حزب كمونيست را پيگیري ميكند. نشريهاي هم به نام «دنيا» منتشر ميكند و بحثهاي محفل را در اين مجله به چاپ ميرساند. رضاخان، شخصی به نام محمد شورشيان را در اوايل شكل گيري محفل نفوذ داد. بعد از يك سال رضاخان همه افراد آن محفل را دستگير كرد و افرادي هم از قبل دستگير شده بودند كه عدهاي در محفل اراني بودند. بزرگ علوي، احسان طبري، الموتي، فرهاد قائم مقامي، پيشه وري همه درمحفل اراني بودند. این عده كه تعدادشان 53 نفر بودند و مهمترين فردشان اراني بود بعداً در دادگاه محاكمه شدند. ارانی به 10 سال حبس محكوم شده بود كه دو سال قبل از سقوط رضاخان در زندان تيفوس گرفت و فوت كرد. البته خود كمونيستها معتقدند كه پزشك احمدي با آمپول هوا تقي اراني را كشت در صورتي كه مريض بود. اين 53 نفر در تاريخ حزب كمونيست يك شاخص شدند. نوشته های ارانی به متن اصلی مارکسیسم و لنینیسم وفادار بود به همین دلیلی وقتی شهيد مطهري ميخواهد نقدي بر ماركسيست بنويسد، به متن تقي اراني استناد ميكند.
* وضع کمونیستها پس از سقوط رضاخان چگونه بود؟
در سال 1320 پس از تبعید رضا خان از ایران به دلیل بر طرف شدن موقتی جو خفقان و سانسور در ایران ، همه كمونيستها آزاد شدند. به همین دلیل دوباره در هشتم مهر 1320 علياف دبیر اول سفارت شوروی در تهران ، مجمعي با حضور تمام قشرهاي كمونيست و كادرهاي حزب كمونيست ايران كه فراري بودند، در منزل سليمان ميرزا اسكندري در ميدان ژاله با هدف « احياي حزب كمونيست» تشكيل داد. او در این جلسه خطاب به حاضران گفت به دلیل اینکه هنوز اردوگاه سوسياليسم و فاشيسم در حال جنگ هستند و متحدين مقطعي و تاكتيكي غرب به شمار می روند، نبايد بصورت علنی فعاليت كمونيستي كنيد. علی اف توصیه می کند که حتي اسم كمونيستي هم نبايد بر حزب جدید التاسیس بگذاريد. به همین دلیل ما هنوز باید در جبهه ضد فاشيستي فعاليت كنیم. در نهایت نام جديد حزب «حزب توده» انتخاب می شود. اولين دبير كل حزب توده سليمان ميرزا اسكندري بعد از 2 ماه فوت ميكند و بعد رادمنش دبير كل ميشود . اوج فعاليت حزب در 15 بهمن 1327 است كه ترور شاه اتفاق ميافتد و در سال 1327 بعد از ترور شاه ، جبهه ملي ايجاد ميشود.
اعضاي حزب توده از ابتدا به سه دسته تقسيم بندي ميشدند: معرفتي ماترياليستي، سياسي ماترياليستي، فرهنگي سوسياليستي. البته می دانید حتي در خود حزب كمونيست روسيه نیز اعضا دید دقیقی از كمونيست نداشتند و بیشتر از طريق سياسي وارد حزب شده بودند.
* شهيد مطهري تقسیم بندی جالبی از احزاب مادیگرا مثل حزب توده دارد.
بله شهيد مطهري در کتاب «علل گرايش به ماديگري» احزاب را اینگونه تقسيم بندي ميكند:
1 – ماترياليسم فلسفي
2 – ماترياليسم اخلاقي
3 – ماترياليسم سياسي
ایشان می گوید «ماترياليسم فلسفي» اعتقاد دارد که دنيا فقط ماده است. خدايي نيست، آخرتي هم نيست.«ماترياليسم اخلاقي» مدعی عقیده اند ولي عملا عقيدهاي ندارند. «ماترياليسم سياسي» نیز در سياست و كارگزاري امور كشور به ماكياولي بيشتر اعتقاد دارند.
شهيد مطهري تنها كسي است كه ماترياليسم را در سه شعبه مورد بررسي قرار ميدهد و اين كار نو را انجام داده است . سليمان ميرزا اسكندري هم ماترياليسم اخلاقي و هم ماترياليسم سياسي بود. آقاي لنين كتابي دارد به نام «آمپريو كريتسيسم» كه ماترياليسم ديالكتيك در صحنه طبيعت را مورد بررسي قرار ميدهد. «آنتي دورنگ» هگل را مورد بررسي قرار ميدهد. تضاد ديالكتيك چيست؟ كتاب «مراحل تكامل حركت» هشت مقدمه خورده، كه شش مقالهاش را خود لنين نوشته است. در هسته مركزي حزب كمونيست روسيه هم ماترياليسم را درست درك نكرده اند.
پی نوشت :
1 - رفيعي مهرآبادي، محمد، تاريخ جنبش كمونيستي در ايران ص84.
ادامه دارد...