سرمربی سابق تیم ملی می گوید: «استیلی گفت عابدزاده دیگر نمی خواهد در تیم ملی بازی کند.»

به گزارش مشرق، جلال طالبی از آمریکا به ایرن بازگشته، او که بخشی از تاریخ فوتبال ایران است سرمربی تیم ملی در جام جهانی 98 و همینطور جام ملت های 2000 لبنان. بخشی طلایی از تاریخ فوتبال ایران. سینه جلال طالبی اما گنجیه اسرار پنهانی است که گویا هیچ گاه فاش نمی شود. طالبی از هر دری با ما سخن گفت. از ماجراهای شیرین جام جهانی 98 و شکست آمریکا تا اتفاقات تلخ جام ملت های 2000 لبنان.

رفتن از ایران

ایران وطنم است. با اینکه در آمریکا زندگی می کنم و خانواده ام آنجا هستند باید به کشورم بیایم. در آمریکا بیشتر از دوران بازنشستگی ام استفاده می کنم. یک سری دوستان خوب دارم که چند نفرشان ایرانی هستند. سعی می کنم به پیاده روی و استخر بروم و روزهای خوبی را کنار خانواده و دوستانم سپری کنم.

وقتی طالبی مثل کولی ها شد


من بعد از انقلاب که دیگر فوتبال آنچنان رونق نداشت، به دبی رفتم تا آنجا کار کنم. در باشگاه الخلیج بودم. راستش بچه هایم را باید به مدرسه می فرستادم ولی آنجا مدرسه ای نبود که فارسی درس بدهند. یکی از دوستانم در آمریکا گفت اینجا امکانات مهیاتست. به همین دلیل من بچه هایم را به آمریکا فرستادم و دیگر کم کم آنجا ماندگار شدیم. من هم مثل کولی ها ساکم را روی دوشم انداختم و از اینطرف دنیا به آنطرف دنیا رفتم.

پایم نابود شده بود

من خیلی زود فوتبال را کنار گذاشتم. با وجود مصدومیت بازی می کرد. به کمک تربیت بدنی برای مداوای پایم راهی انگلیس شدم که دکتر آنجا به من گفت پایت را نابود کرده ای و دیگر چیزی در زانویت نمانده. باید فوتبال را کنار بگذاری. هنوز هم پایم یک مقدار اذیت می کند و سربالایی و مصافت زیاد را نمی توانم بروم.

من و محرم نویدکیا

شاید این حرف درست باشد که بازی من و محرم نویدکیا یک مقدار شبیه من بود. به قول بچه های هم دوره. می گفتند تو جوری پاس می دهی که ما خجالت می دهیم توپ را تو گل کنیم.(خنده) می گفتند طوری پاس می دهی که راحت گلش می کنیم. حالا نمی دانیم خوشحالی کنیم یا نه چون پاس های تو یک جورهایی مثل گل زدن است.

آشوب اندونزی و سفر به آمریکا

من بعد از امارات برای کار به سنگاپور و بعدا اندونزی رفتم. بین سال های 80 تا 81 میلادی بود. من در یک باشگاه سنگاپوری کار کردم که استیلی و خاکپور را با هم خودم بردم. همان سال اول تیم ما قهرمان لیگ و حذفی شد. بعد یک پیشنهاد از تیم امید اندونزی رسید. من رفتم و مذاکره کردم و قرارداد بستم. 6 ماه از کار گذاشته بود که در کشور اندونزی آشوب شد. تمام سفارت خانه های خارجی به اتباع خود گفتند که این کشور را ترک کند. سفارت ایران هم چنین درخواستی از من کرد. اصلا دنیایی بود. کشور وحشتناک به آشوت کشید شد. مردم مغازه ها و ماشین ها و خلاصه همه چیز را آتش می زدند. تمام ادارات تعطیل شده بود. من از اندونزی به آمریکا برگشتم و بعد از 6 ماه نامه ای به دستم رسید از طرف باشگاه بهمن که می خواستند سرمربی شان شوم.

150 بار گفتم چطور سرمربی تیم ملی شدم

چند سالی در تیم بهمن بودم که یک روز صفایی فراهانی خواست که در فدراسیون من را ببیند. رفتم و ایشان گفتند که می خواهم عضو کمیته فنی باشی. منتهی سخت بود که در آن شرایط قبول کنم. به همین خاطر گفتم اگر اجازه بدهید من در فرصت دیگری با شما همکاری می کنم. بعد از چند ماه دوباره صفایی به من پیغام که به فدراسیون بیا. وقتی رفتم گفت می خواهم مشاور من در کنار تیم ملی بزرگسالان باشی. بازی ها و تمرینات بازی ها را ببینی و برای ما گزارش بیاوری. 40 روز به مسابقات جام جهانی مانده بود و تیم ملی در ایتالیا بود. من باید گزارشی از کار بدنسازی و کارهای تاکتیکی می نوشتم و در قالب جزوه در اختیار فدراسیون قرار می دادم تا برای کارهای آموزشی در اختیار مربیان جوان هم قرار بگیرد. بعدش هم که می دانید چه اتفاقی افتاد. فکر کنم تا الان 150 بار گفته باشم که چطور سرمربی تیم ملی شدم.

ماموریت ایران بعد از بازی آمریکا تمام شد

نمی شود با حرف یک تیم را فینالیست جام جهانی کرد. نمی شد بگوئیم ما باید آمان را در 98 می زدیم و مرحله بعد هم که سوئیس را می زدیم و کم کم به فینال می رسیدیم. فراموش نکنید ایران و آمریکا در شرایطی در جام جهانی به هم رسیدند که شاید جنگ نمی کردند ولی برخوردهای سیاسی داشتند. تنش هایی وجود داشت. یکسری از سران نظام برای بازی ایران و آمریکا به فرانسه آمده اند که الان هم در مملکت پست و مقامی دارند. بعد از بازی همه خوشحال به رختکن آمدند و با من روبوسی کردند. ولی به طور کلی می پذیرم که گویا ماموریت ما در جام جهانی فقط بازی با آمریکا بود و بعد از آن انگار ماموریت مان تمام شده بود. این حرف را قبول دارم که اگر آن شرایط پیش نمی آمد ما جدی تر مقابل آلمان بازی می کردیم. نباید بازیکنان فکر می کردند ماموریت ما همان یک بازی بوده است.

توجه ویژه آمریکا به بازی ایران!

باورتان می شود که در خود آمریکا خیلی ها به بازی های جام جهانی توجهی ندارند؟ شما روزنامه های آمریکایی را ببینید، متوجه می شوید. ته صفحه دو خط درباره نتیجه بازی می نویسند و تازه عکس هم نمی گذارند. همین چند وقت که جام جهانی کشتی بود؟ اصلا روزنامه ها در آمریکا درباره اش نمی نوشتند. پس نمی توانیم بگوئیم در جام جهانی 98 آنها خیلی نگاه ویژه ای به بازی با ایران داشتند. شاید خیلی از مردم شان اصلا نمی دانستند تیم شان با ایران بازی دارند.

می خواستند تیتر بزنند ایران را به آمریکا فروخته ام

متاسفم که بعد از سال ها بگویم، شب شکست آمریکا بعضی ها منتظر بودند تیم ملی ببازد. هدف آنها این بود که بریزند سر من. مشکل شان من بودم. دوست نداشتند سرمربی تیم ملی باشم. ولی نمی دانستند آن بازی برای حیثیت یک ملت است. درست یا نادرست من آنجا بودم و حالا حریفمان آمریکا بود. حتی برایم با فونت های درشت تیتر نوشته بودند ولی وقتی تیم ملی برد، همان تیترها و نوشته هایشان را پاره کردند و به آشغالی ریختند. آنها با نوشته هایشان می خواستند من و زن و بچه ام را نابود کنند. چیزهای شرم آوری بود که نمی توانم درباره شان حرف بزنم. می خواستند بنویسند جلال طالبی ایران را به آمریکا فروخته است. ولی خدا را شکر با دعای مردم، تلاش بچه ها و کمک های غیبی برنده شدیم. به هر حال نیت ما پاک بود. بنده در فوتبال نه اختلاس کردم و نه بهره برداری غیر ورزشی. بچه ها هم صادقانه برای تیم ملی جان کندند و با تمام وجود بازی کردند. آن پیروزی مال یک نفر نبود. متعلق به همه مردم ایران و حتی ایوویچ بود که واقعا برای تیم تیم زحمت کشید.

سکوت عجیب در رختکن تیم ملی

تا سه روز قبل از بازی آمریکا با بچه ها اصلا درباره مسابقه حرف نزدم چون فکر می کردم روی بچه ها فشار ایجاد می شود. قبل از بازی در رختکن ما سکوت عجیبی بود. یک مرور کوتاهی داشتیم ولی سعی کردم زیاد به بچه ها چیزی نگویم. آنها در دنیای دیگری بودند. درون شان جنجال و هیاهو بود. فقط می خواستند منفجر شوند.

بعدا فهمیدم خداداد لباس را به زمین کوبیده

من ندیدم خداداد عزیزی بعد از تعویض از زمین در بازی آمریکا، پیراهنش را به زمین بکوبد. من بعدا این موضوع را متوجه شدم. ولی موقع تعویض او ناراحت بود. همان شب هم همراه با استیلی به اتاق من آمد و عذرخواهی کرد. به او گفتم اگر تعویضت کردم به خاطر ضعف فوتبالی نبود بلکه می خواستم به بازی سرعت بدهم. خداداد هم پذیرفت که اشتباه کرده است. حالا اینکه او لباسش را زمین زده، به من مربوط نمی شد و باید مسئولان دیگر به خاطر این کار، با خداداد برخورد می کردند. او به خاطر اعتراضش از من عذرخواست. خداداد کریم بنزمانی فوتبال ایران بود!

دایی و عابدزاده با هم سر سنگین بودند

من از اختلاف های دایی و عابدزاده چیزی ندیدم فقط می دیدم که این دو در اردوها با هم سر سنگین هستند و زیاد حرف نمی زنند. اما هیچگونه اختلافی بین این دو وجود نداشت. من در جام جهانی متوجه شدم دایی و احمدرضا زیاد حرف نمی زنند. بنده نزدیک به جام جهانی تیم را تحویل گرفتم و هیچ تغییری هم ایجاد نکردم. نه بازیکنی خط زدم و نه بازیکنی اضافه کردم ولی فرهاد مجیدی و فلاحت نژاد از من گلایه داشتند که آنها را به جام جهانی نبردم در حالی که بنده هیچ نقشی نداشتم و تیم آماده را به فرانسه بردم.

چطور علیه ایوویچ کودتا کردند؟

من خبری از کودتا علیه ایوویچ در تیم ملی ندارم ولی هنوز از هر بازیکنی می پرسم می گوید ایوویچ خیلی خوب بود و حیف. وقتی بازیکنان اینقدر او را دوست داشتند، چطور می شود کودتا کرده باشند؟ من نمی توانم این موضوع را درک کنم که بازیکن تیم ملی به زمین برود و 7 گل بخورد تا مربی عوض شود.

نمی توانم کم کاری بازیکنان را باور کنم

من هیچوقت در زندگی ام فکر نکرده ام که بازیکنم کم کاری کرده است. نمی تونانم بگویم در جام ملت های 2000 این اتفاق افتاد. هیچوقت چنین چیزی را نمی توانم باور کنم. اینکه یک کارمند حقوق بگیرد و بخواهد از کارش بدزدد. پس هیچوقت فکر نکردم که در جام ملت های 2000 لبنان بازیکنان کم کاری کردند.

چند بازیکن تیم ملی از اتاق شان فرار کردند

در جام ملت های لبنان یک شبی بود که چند بازیکن از اتاق خود فرار کردند و از پنجره اتفاق خود به پارکینگ رفتند و از آنجا هم لب ساحل رفتند. متاسفانه ما در آن لحظه این را متوجه نشدیم و بعدا فهمیدیم. ولی من یک چیز جالب درباره همین مسایل بگویم. یادم هست بازیکن 22 ساله که در تیم پرویز دهداری حضور داشت، در مصاحبه ای گفته بود تازه از وقتی به تیم ملی رسیده فهمیده باید به بزرگترش احترام بگذارد. این در 22 سال زندگی اش نفهمیده که باید به بزرگتر احترام بگذاریم؟ متاسفانه ما در فوتبال مان مشکل اخلاقی داریم و این می شود که بازیکن هم در آن سن و سال نمی داند نباید شب از اتاقش خارج شود.

ماجرای دعوای ستار و استیلی

در سال 2000 یکی از مشکلات ما این بود که استقلالی ها یکطرف می نشستند پرسپولیسی ها یکطرف. بقیه هم وسط. من ندیدم که بچه ها با هم دعوا کنند ولی به هر حال با هم نمی نشستند. ما پیش از سفر آمریکا فقط یک دعوای استقلالی و پرسپولیسی داشتیم. ستار همدانی و حمید استیلی در فرودگاه دعوایشان شد که البته ما تازه در داخل هواپیما فهمیدیم. قرار شد آقای صفایی در برگشت برخورد کند که یادش رفت.

ماجرای خداحافظی عابدزاده...

عابدزاده همچنان اعتراض دارد که من او را از تیم ملی کنار گذاشته ام ولی این داستان را دوباره تعریف می کنم. قب از جام ملت های 2000 لبنان ما به دوحه رفتیم. در آن بازی فنایی فیکس بازی کرد چون مربیان به من گفتند احمدرضا در پایش مشکل دارد. موقع برگشت در فرودگاه بودیم که حمید ستیلی پیش من آمد و گفت احمدرضا می گوید به خاطر مشکل پایش، می خواهد خداحافظی کند و جایش را به جان ها بدهد. من هم گفتم باشد ولی بعدش عابدزاده مصاحبه کرد و گفت اینها من را کنار گذاشتند. بنده همان موقع هم گفتم بهتر است پزشک های پای او را ببیند. سه پزشک پایش را دیدند و گفتند شرایط خوبی ندارد. حتی یک مربی برزیلی داشتیم که احمدرضا را زیر نظر داشت و گفت پایش مشکل دارد. جالب اینجاست پزشک ها توپ را به زمین من انداختند و گفتند پای عابدزاده مشکل دارد اما هرچه سرمربی بگوید! یعنی جرات نداشتند که حرفشان راب زنند. بنده اتفاقا معتقدم یکی از بزرگترین بدشانسی هایم در دوران مربیگری همین مصدومیت عابدزاده بود. اگر او را آماده داشتم خیلی از مشکلاتم حل می شد. الان استیلی زنده است بنده هم زنده هستم، می توانید یک روز ما را رودرو کنید تا بگوید این حرف ها را زده یا نه.

مفید نباشم، نمی روم

من 5،6 ماه ایران نبودم و تازه برگشته ام. از فدراسیون زنگ زدند که جلسه کمیته فنی است. احتمالا هفته آینده باشد که من نیستم و نمی توانم در جلسه باشم. ولی هر زمانیکه مفید باشم در جلسات کمیته فنی فدراسیون حاضر می شوم. من اگر بفهمم برای جلسات مفید نیستم، قطعا نمی روم.

کی روش موضوع را کش می دهد

اگر بخواهم در 100 کلمه نقاط ضعف و قوت کی روش را بگویم می گویم نقطه مثبت او بکگراند و سابقه اشت. کی روش فلسفه کاری دارد ولی نقطه ضعفش پرداختن به مسایل حاشیه ای است. هی صحبت را گاهی کش می دهد.

تیم ملی نیاز به زمان بیشتر دارد

در بازی عمان روز خوب بچه های تیم ملی نبود. شاید توانایی عمان هم بالاتر از حدی بود که بچه ها فکرش را می کردند. به نظر من تیم ما نیاز به زمان بیشتر دارد چون تیم جوانی است. به نظر من در روز بد تیم ملی گرفتن یک امتیاز از عمان خیلی هم بد نیست. ما در این مرحله مشکلی نخواهیم داشت ولی بازی های سخت مان از مرحله دوم است. انشالله در آن مرحله بتوانیم موفق باشیم.

نبود یک رهبر در تیم ملی

کمبود یک رهبر در تیم چیزی است که به چشم می خورد. ولی یکسری از بازیکنان ما در دیدار با عمان سردرگم بودند. نه پست شان را درست می دانستند و نه شعاع حرکتی شان درست بود. فاصله خطوط ما زیاد بود و به همین دلیل وسط زمین را به عمان دادیم. وقتی تاکتیک تیمی موفق نیست، استراتژی ما از بین می رود و کل سیستم بازی تیم مختل می شود. همین مسئله باعث شد تا بازیکنان به درستی از هم در زمین حمایت نکنند.

علت بازی ضعیف اشکان جلوی عمان

اشکان دژاگه با قبل تفاوت کرده است. قطعا حضور در لیگ های عربی روی کار او بی تاثیر نبوده است. نکته دیگری هم که در تیم وجود داشت، عصبی شدن بازیکنان بود. بازیکن وقتی می بیند کارهای به نتیجه نمی رسید، از نظر روحی و روانی مشکل پیددا می کند. من فکر می کنم یکی از دلایلی که باعث شد اشکان عجولانه بازی کند همین بود که چند بار حرکت های انفرادی اش به مشکل خورد. او از نظر روحی و روانی خسته و عصبی به نظر می رسید.

روی خالکوبی دژاگه مانور ندهیم

اشکان دژاگه اهل پرخاشگری نیست ولی وقتی به خاطر خالکوبی برایش جنجال می سازیم، تحت تاثیر قرار می گیرد. نباید با انتشار یک عکس از خالکوبی اشکان رویش مانور بدهیم. برخوردهای این شکی با جوان ها آنها را اذیت می کند. فکر می کنم همین برخوردها روی بازی اشکان در بازی عمان اثر داشت. در ضمن، خالکوبی که جرم نیست. این خالکوبی های اشکان برای 10 سال قبل است. او به کسی بی احترامی نکرده است.

وقتی سن و سال پورحیدری بالا می رود...

4 سال است که منصور پورحیدری را از نزدیک ندیده ام. البته گاهی تلفنی حرف می زنیم. شاید چون یک مقدار سن و سالش بالاتر رفته و دیگر حوصله گذشته را ندارد، اینطور بی محابا از کی روش انتقاد می کند. آدم ها سن شان بالاتر می رود، متوقع تر می شوند. او شاید فکر می کند نگاه کی روش از بالا به پائین است.

نباید اشتباه را گردن یک نفر انداخت

برای دروازه بان خیلی سخت است که حدس بزند دفاع توپ را می زند یا نه. به خاطر همین نمی توانیم به کار حقیقی در بازی عمان اشکال بگیریم. از سویی به نظرم نباید تمام اشتباهات را به گردن یک نفر انداخت. در فوتبال تا اشتباه نباشد، گل زده نمی شود. این اشتباهات به طور کلی عادی است.
منبع: خبرآنلاین