کد خبر 488631
تاریخ انتشار: ۹ آبان ۱۳۹۴ - ۰۹:۵۵

فیلم «ارغوان» که از روز چهارشنبه هفته پیش اکران سراسری خود را آغاز کرد، سومین ساخته بلند سینمایی امید بنکدار و کیوان علیمحمدی است.

به گزارش مشرق، فیلم «ارغوان» که از روز چهارشنبه هفته پیش اکران سراسری خود را آغاز کرد، سومین ساخته بلند سینمایی امید بنکدار و کیوان علیمحمدی است که براساس داستان کوتاه «ممکن است خیلی‌ها برای مردنش گریه کرده باشند» از مجموعه داستان «بوی قیر داغ» نوشته علی‌‌اکبر حیدری حاصل و در جشنواره سی و سوم فیلم فجر در سال گذشته برای نخستین بار رونمایی شد.

اهالی سینما، بنکدار و علیمحمدی را به‌عنوان فیلمسازانی وابسته به فرم و فضایی شاعرانه می‌شناسند که ساخته‌های مشترک‌شان طی سال‌هایی طولانی و با فیلم‌های کوتاه و مستند تا آثار بلند با نام‌های «شبانه» و «شبانه روز» همگی از این حیث قابل بررسی هستند. در همین نقطه سوالی اساسی ایجاد می‌شود که آیا تنها به ادعای نور و رنگ و فضا می‌توان سینمایی را شاعرانه دانست و با وجود اینکه این فرم روایی به واقع هیچ‌گونه ایرادی نداشته و تنها یک سلیقه بصری قلمداد می‌شود اما می‌توان هر نوع سینمای اینچنینی را متفاوت و موفق دانست؟

پرواضح است که تجربیات و حتی گرته‌برداری‌های فیلمسازان ایرانی از هر رویه و روش که پیش از این هم در آثار فیلمسازان معتبر جهانی دیده شده است، می‌تواند به نتایج موفقیت‌آمیز یا عکس آن منجر شود. پس با این مقدمه، دیگر سینمای این دوستان فیلمساز را به هیچ وجه با عناوین خاص و شکوه‌آمیزی مورد ستایش قرار نمی‌دهیم و شاعرانه بودن یا نبودن را نه فضیلت به حساب می‌آوریم و نه رذیلت! در فیلم «ارغوان» هم به مانند آثار گذشته این فیلمسازان مانند «عشق تنهاست...»، «چه شگفت است عشق که هم زخم است و هم مرهم»، «چشم‌اندازهای سیاوش‌آباد»، «MDMAZ» و «آسمان سیاه شب» شاهد تجربه‌گرایی و استفاده از خلاقیت‌های کارگردانی و پردازش رنگ‌ها و فضاسازی‌ها و قاب‌بندی‌های خوش‌نواز و طراحی ارزنده‌ای هستیم که از حساسیت کارگردانی امید بنکدار و کیوان علیمحمدی می‌آید و حتی این فیلمسازان در برخوردی نوستالژیک و همگام با بخشی از ساختار فیلم که رجوع به گذشته است از فیلمبرداری به شکل نگاتیو بهره برده‌اند و در بازی‌های مربوط به دهه 50 شمسی هم شاهد بازی‌های اغراق شده و کش‌آمده‌ای هستیم که به شکلی کاملا تصنعی رها شده است. همچنین در فیلمنامه نیز حفره‌هایی میان زمان‌های روایی وجود دارد. 

به گزارش سوره سینما، فیلم «ارغوان» روایتی از 3 مقطع تاریخی زندگی شخصیتی به همین نام است. در این فیلم بنکدار و علیمحمدی با نگاهی کلاسیک و داستان‌گویانه‌تر از 2 ساخته پیشین خود سعی کرده‌اند بیشتر به مخاطب فکر کنند و در این میان با پرهیز از روایت مستقیم و خطی و پایبندی به یک وحدت تماتیک در روایت‌ها و فضاهای گوناگون شخصیت‌های آرام و درونی که با کلیت حاکم بر اثر همخوانی دارند، به سوی نورپردازی و طراحی‌های ریزبینانه پیش رفتند و از این حیث، فیلم «ارغوان» در اجرا موفق بوده است اما گنگی شخصیت‌ها و نبود طراحی مناسب از وضعیت آنها ساخته‌ای ناقص‌الخلقه را به بار آورده است که تنها در ظاهر چشم‌نواز است اما در باطن فاقد هرگونه پرداخت شخصیت بوده و از این رو به همزاد‌پنداری نزد بیننده نمی‌رسد. از طرفی فیلمسازان تم عشق و موسیقی را برای فیلم خود عنوان کرده و حتی ادعا داشته‌اند کسانی که موسیقی نمی‌فهمند قادر به درک آن نیستند! فیلم «ارغوان» فاقد هرگونه باورپذیری و قصه‌ای سرراست بوده و تنها می‌توان دلخوش به یکسری قاب‌های نقاشی بود که کلیتی یکپارچه ندارند و چنان بازی‌ها اغراق‌آمیز است که تداعی‌گر برخی نمایش‌های اغراق‌شده روی صحنه است که دلیل این مساله از سوی سازندگان کاملا بیراه است.

 فیلم «ارغوان» در 3 مقطع تاریخی سال‌های 54، 86 و 92 روایت می‌شود و داستان یک زن و مرد است که در شب مرگ یک موزیسین معروف، برخورد اتفاقی‌‌شان روی گذشته و آینده هر دوی آنها تاثیر می‌گذارد. شاید ما با تلاش فیلمسازان درباره صحنه‌پردازی باورپذیر منطبق با دوره‌های تاریخی مختلف که داستان فیلم در دلشان رخ داده موافق باشیم اما با اینکه قصه  کوتاه فیلم در روند تبدیل شدنش به یک فیلم بلند سینمایی توانسته جذابیت دراماتیک خود را حفظ کند، کاملا در تردید هستیم. از طرفی بار دراماتیک قصه عاشقانه «ارغوان» به اندازه دراماتیک‌های پرشور دهه‌های گذشته نیست. پدر ارغوان در پی بردن و آوردن‌های دخترش به کلاس موسیقی یک زن ارمنی، عاشق دختر او «لی‌لی» که او هم مدرس موسیقی است، می‌شود. ارغوان به این رابطه پی می‌برد و به خاطر مادرش که در خانه مریض و بستری است از پدرش دلشکسته شده تا آن حد که بعد مرگ مادرش نیز پدر را نبخشیده و با خاله‌اش برای زندگی روانه شیراز و سپس وین می‌شود.


حتی دلیل قهر ارغوان از پدرش هم با این شدت و حدت غیرواقعی به نظر می‌آید تا آنجا که مخاطب در پی سکانس‌های مربوط به سال‌های بعدتر، متعجبانه از خود می‌پرسد ارغوان آن زمان بچه بوده اما چرا وقتی بزرگ‌تر می‌شود باز هم سراغی از پدرش نمی‌گیرد؟ به طور کلی باید به این حقیقت اشاره داشت که الزاما هر داستان کوتاهی قابلیت تبدیل شدن به یک فیلم بلند سینمایی را ندارد بویژه اینکه ناچارا باید به داستان کوتاه چندین قصه دیگر را سنجاق کرد و این قبیل روش‌های ناکارآمد برای مخاطب امروز که در پی «آنی» متفاوت است جواب نخواهد داد. گاه برخی دیالوگ‌ها چنان مضحک بوده که تا مرز خنداندن مخاطب به پیش می‌رود. چنانکه در قصه مربوط به سال 86 مردی با زنی در یک شب بارانی در یک کتابفروشی که سی‌دی موزیک‌های کلاسیک هم می‌فروشد به طور اتفاقی آشنا می‌شود. به طور اتفاقی زن پایش به خانه آن مرد می‌رسد. آنقدر برخوردهای تصادفی در فیلم زیاد است که آدم یاد آثار تصادفی از نوع سینمای گذشته ایران می‌افتد! به هر جهت پیام فیلم نیز در این اثنای تصادفی‌بودن گم می‌شود.

 شاید وقتی سالن را ترک می‌کنیم و مخاطبی به تندی می‌گوید: «فیلم توهمات ذهن کارگردانانش بوده»، برای اینکه به هر جهت تلاش‌هایی صورت گرفته و در مقام احترام به این تلاش‌ها بگوییم: پیام فیلم این بود که در عشق راسخ باشیم و حقیقت دوستت دارم را بموقع فاش کنیم اما در واقع این همه صحنه‌ها چه به دنبال خواهد داشت و چه حس همراهی‌بخشی برای یک مخاطب خواهد گذاشت؟!  باید در نظر داشت فیلم «ارغوان» برخلاف آثار قبلی این دو فیلمساز که آثار پیچیده‌تری هستند، همانقدر که سرراست‌تر به نظر می‌رسد ناموفق‌تر هم جلوه می‌کند و پاشنه آشیل فیلم هم سهم کم و بی‌پیرنگی در فیلم بوده که وجوه دیگر آن را نیز تحت‌الشعاع خود قرار داده است.

منبع: وطن امروز