«حوزه های علاقه مندی اقتصادی ما در خاورمیانه فراتر از نفت است.» این کلیدی ترین جمله جان کری در نشست تجاری خاورمیانه بود. که بسیاری از حقیقت‌ها را روشن خواهد کرد. این جمله بدین معناست که آمریکایی ها برای ماندن در منطقه حاضرند بازوی نفتی خود که همان حکومت سعودی است را قربانی کنند.

گروه بین‌الملل مشرق - تداوم حملات نظامی روسیه و بحران آوارگان سوری، آمریکا را وادار کرد تا با حضور ایران در کنفرانس وین به منظور پایان دادن به بحران سوریه موافقت کند.

بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران موضع گیری وزارت خارجه آمریکا مبنی بر لزوم گفت و گو با ایران برای حرکت به سوی انتقال قدرت سیاسی در سوریه را به نوعی پشت کردن واشنگتن به ریاض می دانند، چون بر کسی پوشیده نیست که این اقدام آمریکا برخلاف خواست قلبی سعودی ها صورت گرفته است و این سوال را مطرح کرده که آیا آمریکا در بازی منطقه ایش و برای حفظ خاورمیانه سعودی ها را قربان خواهد کرد؟




1-اهميت استراتژيک منطقه «خاورمیانه» برای آمریکا و تمام قدرت های جهانی بسيار فراتر از «قدرت نفت» است، چرا که دست‌ کم در حال حاضر شاهد قرباني شدن نفت برای تحقق اهداف «فرا نفتی» آمریکا در آن هستیم.

«حوزه های علاقه مندی اقتصادی ما در خاورمیانه فراتر از نفت است.» این کلیدی ترین جمله جان کری در نشست تجاری خاورمیانه بود. که بسیاری از حقیقت‌ها را روشن خواهد کرد. این جمله بدین معناست که آمریکایی ها برای ماندن در منطقه حاضرند بازوی نفتی خود که همان حکومت سعودی است را قربانی کنند.

همانگونه که اهمیت استراتژیک این منطقه فراتر از «رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی» است، چراکه هم اکنون شاهد قربانی شدن هر دو برای تحقق اهداف «فرا صهیونیستی» و «فرا سعودی» آمریکا در آن هستیم.

منطقه «خاورميانه» ثابت کرده، از دوره «جنگ ‌های صليبی» تاکنون «لنگرگاه امنيت جهان» است و این نکته لحظه ای آمریکایی ها را به حال خود رها نکرده است.

منطقه «خاورمیانه» از چنان اهمیت استراتژیکی برای آمریکا برخوردار است که برای حفظ آن، آمریکایی ها راضی به تضعيف قدرت رژیم صهيونيستی به واسطه قدرت گرفتن ايران پس از توافق هسته ای و خوار شدن صهیونیست ها در آن شدند.

این پایان قربانی های آمریکا نبود، چون به نظر می رسد، علاوه بر نفت و رژیم صهیونیستی هم اکنون نوبت به «سعودی ها» رسیده که در قربانگاه خاورمیانه قربانی اهداف آمریکا شوند.



2-اصطلاح «خاورمیانه جدید» در ژوئن 2006 توسط «کاندولیزا رایس»، وزیر خارجه وقت آمریکا در تل آویو به جای واژه قدیمی تر «خاورمیانه بزر گ» مطرح شد.

برای طرح «خاورمیانه جدید» چندین سال برنامه ریزی شده بود، طرحی که بر ایجاد قوسی از ناآرامی، بی نظمی و خشونت که از لبنان، فلسطین و سوریه شروع می شد و به سمت عراق، خلیج فارس، ایران و مرزهای ناتو در افغانستان گسترش می یافت، تکیه داشت.

هدف این هرج و مرج ساختاری فراهم کردن شرایط جنگ و درگیری در کل منطقه بود تا فرصت مناسب جهت بهره برداری آمریکا از منطقه را فراهم و نقشه خاورمیانه را از نو براساس نیازها و اهداف ژئو پلیتیک آمریکایی ها ترسیم کند. آشوب سازی در منطقه خارمیانه و شمال آفریقا نه با حضور مستقیم آمریکا، بلکه با استفاده از نیروهای گریز از مرکز مانند القاعده، داعش و جبهه النصره و کشورهای خودکامه عربی دنبال شد.

دستگاه سياست خارجي آمريکا قرار بود، با ایجاد «تابوهای قدیم جدیدی» مانند اسلام هراسی، شیعه هراسی، سنی هراسی، تقابل شیعه و سنی در قالب ابداع گروه هایی همچون «داعش» با یک تیر چندین هدف را بزند.

اول آنکه با گرفتن ژست «داعش هراسی» اتحادي فرامنطقه‌ اي و ضد اسلام سياسي ایجاد کند که مهمترین هدف آن پذيرش رژیم صهیونیستی توسط کشورهاي اسلامي از ترس توفق داعش بر منطقه با نام «صلح خاورميانه» بود.

دوم آنکه با ورود به این اتحاد فرامنطقه ای و ضد اسلام سیاسی اهداف بزرگ بین المللی آمریکا مانند «صلح جهاني»، «اتحاد فرامذهبي» و «نظام نوین جهاني» محقق خواهد شد که مقدمه تشکيل حکومت جهاني به رهبری آمریکاست.

سوم آنکه این اتحاد فرامنطقه ای و ضد اسلام سیاسی ایران را به محاصره درآورده، با افزایش قدرت و نفوذش در منطقه مقابله خواهد کرد. «مارک مازتی» و «هلن کوپر» در شماره 31 جولای روزنامه آمریکایی «نیویورک تایمز» اذعان کردند، برای محاصره و محدود کردن نفوذ ایران، باید این کشور را با نیروهای زمینی ناتو و آمریکا، به همراه ناوهای نیروی دریایی در خلیج فارس و نیروی هوایی محاصره کرد. علاوه بر این، باید نیروهای به اصطلاح صلح را روانه منطقه کرد تا به همراه گروه های مزدور سعودی از یک سو و نظامیان اسرائیل از سوی دیگر و نیروهای آمریکایی، بتوان نفوذ و تأثیر ایران در منطقه را کاهش داد و این کشور را محاصره کرد. در این صورت، نبردی همه جانبه علیه این کشور شکل خواهد گرفت.



3-اما ماجرا طور ديگري رقم خورد! اصل ماجرا همان است که نتانياهو در آيپک با بد زباني به آن اعتراف کرد: «ايران همچون عنکبوتي بزرگ يک به يک کشورهاي خاورميانه را مي‌ بلعد و بقاي اسرائيل را در خطر قرار داده است».

کمک ها و حمایت های ایران از عراق، از طرف مردم این کشور در مبارزه با داعش مورد استقبال قرار گرفت. «نوری المالکی»، نخست وزیر وقت عراق از تلاش ها و نقش سازنده ایران در ارتقای امنیت کشور متبوعش قدردانی کرد که واکنش تند واشنگتن را همراه داشت، کمک هایی که در زمان نخست وزیری «حیدر العبادی» نیز ادامه یافتند.

چند روز پیش از این اتفاق، «حامد کرزی»، رئیس جمهور وقت از ایران به عنوان کشوری دوست و حامی افغانستان یاد می کند و از ایران به عنوان راه حلی برای خروج افغانستان از بحران می داند.

در کشورهای دیگر منطقه هم اوضاع بر همین منوال بود. نظرسنجی های صورت گرفته در لبنان همواره نشان می دهد، بیشتر مردم این کشور، «حزب الله» که ایران اصلی ترین حامی آن به شمار می آید، را نیرویی مشروع و قانونی برای دفاع از کشورشان در برابر اسرائیل می دانند. در فلسطین اشغالی حماس و دیگر گروه های مقاومت ایران را بزرگترین حامی خود می شمارند.
یکی از مقامات ارشد دولت آمریکا تاکید می کند، جنگ طلبی و لشکرکشی آمریکا به منطقه، به منظور مقابله با نفوذ ایران در منطقه صورت می گیرد، اما آنچه «تهدید ایران» خوانده می شود، باعث شده، این کشور مورد توجه و استقبال کشورهای منطقه قرار بگیرد.

بحران «سوریه» درحالی کلید زده شد که براساس برآوردهای دستگاه های اطلاعاتی آمریکا و هم پیمانانش سه ماه برای براندازی نظام در این کشور و آغاز روند تقسیم در آن کافی بود، اما پس از 5 سال نتیجه ای عاید آمریکایی ها نشده است. اوضاع در «یمن» هم برای آمریکایی بهتر از سوریه نیست.

4- صرف نظر از خوب یا بد بودن برجام برای ایران، بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران، مذاکرات هسته ای را تقابل راهبرد ایران و آمریکا عنوان کردند. سناتور جمهوری خواه «مارکو روبیو» توافق هسته ای را نشانه ضعف قدرت آمریکا دانست. این نگرانی به نامزد دموکرات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نیز سرایت کرده که در مناظره اخیر تلویزیونیش تاکید کرد، توافق هسته ای، آمریکا را در موضع ضعف قرار داده و به همین دلیل اکنون شاهد حضور روسیه در سوریه هستیم.

این باوری است که بر هم پیمانان آمریکا در اروپا نیز سایه افکنده است، این کشورها بر این باورند، آمريکا به‌ عنوان ابرقدرتي مطلق در موقعيت افول قرار گرفته و حتي در بلوک هم پيمانان اروپايي خود نيز به شدت تضعيف شده است. آمريکا طی سال های گذشته نشان داده که نه به اندازه‌ اي قدرت دارد که اتحاديه اروپا را از فروپاشي ناشي از بحران ‌هاي اقتصادي بي ‌پايان نظام سرمايه‌ داري برهاند و نه توان جمع کردن لشکری جهاني براي جنگ با ايران هنگامی که سیل تهدیداتش را روانه این کشور می کرد، دارد.

مي ‌توان اين طور گفت، غربي‌‌ها داعش را به وجود آوردند تا قدرت همه کشورهاي منطقه خاورميانه را توامان تضعيف کند و تنها رژیم صهیونیستی و عربستان سعودي را به‌ عنوان حاميان مالي و فکري خود در امان بگذارد. غافل از اينکه لشکري متحد از مسلمانان شيعه و سني و کُرد در «اتحادي فرامنطقه ‌اي» به جنگ با آنها پرداخته و تا اينجاي کار نیز خوش درخشیده است.

5- پریشان حالی آمریکایی ها در منطقه! اکنون آمريکا در حال تلاش جدي و نافرجام براي توقف ايران در خاورميانه و جلوگيري از فراگيري نظام جديد جهاني هستند که نظم دهندگان آن کشورهای دیگری مانند ایران و روسیه می باشند، کشورهایی که تاکنون ثابت کرده اند، از پس جدي ‌ترين تهديد فرامنطقه ‌اي ملل غرب و جنوب غرب آسيا و حتي شمال آفريقا برآمده اند.



عمليات موفق ارتش و نیروهای مسلح عراق در باز پس گیری مناطق تحت تصرف داعش در این کشور، پيروزي های مستمر انصار الله در يمن، هراس سعودي ‌ها از بازگشت داعشي‌ ها پس از فرار از منطقه به سمت مرزهاي آنها و ورود مستقیم نظامی روسیه به عرصه مبارزه با تروریسم از جمله داعش در سوریه و رقم زدن پیروزی های جدید توسط ارتش سوریه، نشان از آن دارد که موقعيت منطقه ‌اي آمريکا بسيار بحراني است.

حقيقت اين است که آمريکایی ها از این وضعیت به خوبی آگاه اند، چه اگر غیر از این بود، هیچ گاه به حضور ایران در مذاکرات وین تن نمی دادند و وزیر خارجه آمریکا خواستار تشکیل کنفرانسی مشابه وین برای حل بحران یمن نمی شدند.

این موجب شده تا این سناریو قربانی کردن سعودی ها برای حفظ خاورمیانه توسط آمریکایی ها بیش از پیش مطرح شود. آمریکایی که بر این باور است، نفت را می توان از عربستان دیگری در منطقه تامین کرد، اما خاورمیانه دیگر را در هیچ نقطه جهان نمی توان یافت.