تصمیم قاطع مدیران سیما موجب شد که چنین رفتارهایی در محافل عمومی از سایر برندهای رسانه ای دیگر تکرار نشود و افرادی که بواسطه حضور در جلوی دوربین تلویزیون و گفتگو با چهره های سرشناس به مرتبه ای رسیده اند به اصلاح رفتار فرامتنی خود بپردازند.

گروه فرهنگی مشرق - سید علی ضیا، مجری سرشناس تلویزیون، حین بازی پرسپولیس در یک مکانی عمومی همراه جمعی از دوستانش در یک کافه به تماشای بازی پرسپولیس می نشینند و پس از به ثمر رسیدن گل تیم پرسپولیس اقدام به شادی به سبک هولیگانیست های آنارشیست می کند و عباراتی را به زبان می آورند که شایسته و در خور شان یک چهره رسانه ای نیست. در عبارتی که ضیا و همراهانش به زبان می آورند او با لحنی ناشایست سرمربی محبوب و محجوب استقلال را به سخره می گیرد.

از این رویداد نه چندان خوشایند فیلمی یادگاری تهیه می شود و در فضای مجازی توسط دوستان آقای مجری منتشر می شود. پس از انتشار این لحظه توهین آمیز به سرمربی محترم تیم استقلال، مدیران رسانه ملی در اقدامی اساسی و کاملا درست علی ضیا را ممنوع التصویر می‌کنند که اقدامی منطقی است. پس از این اقدام اساسی رسانه ملی آقای مجری برای جبران دست به دامان اهالی ورزش، رسانه و هنر می شود و حتی سرمربی محجوب استفلال می شود و عکسی از وی همراه با مظلومی منتشر می شود که با انتشار این عکس آقای مجری تلویحا اعلام می کند که مثلا غائله توهین پایان پذیرفته است. هرچند مظلومی از مدیران رسانه ملی درخواست کرد که ضیا ممنوع التصویر نشود اما دوستان هنرمند و رسانه ای آقای مجری، کامنت هایی می نویسند که ای داد بیداد؛ چی شد که اینجوری شد و نباید اینجوری می شد.

 واقعیت این است که بروز چنین رفتاری نشان می دهد آقای مجری،به عنوان چهره ای شناخته شده، اصول اولیه کنشگری در محافل عمومی را نمی داند اگرچه عذرخواهی او را می توان مثبت تلقی کرد.

در عصر رقابت رسانه ای، بارها دیده ایم که تلویزیون های خصوصی و حتی شبکه های کابلی فرنگی با اتکا به یک مجری توانمند موفق به درآمدزایی دلاری هنگفتی می شوند اما به محض عمومی شدن یک رفتار خارج از عرف، از مجموعه رسانه ای مورد نظر کنار گذاشته می‌شوند. در این شرایط تصمیم قاطع مدیران سیما موجب شد که چنین رفتارهایی در محافل عمومی از سایر برندهای رسانه ای دیگر تکرار نشود و افرادی که بواسطه حضور در جلوی دوربین تلویزیون و گفتگو با چهره های سرشناس به مرتبه ای رسیده اند به اصلاح رفتار فرامتنی خود بپردازند.

اما در مورد توهین آقای مجری که یکی از طرفداران دو آتشه پرسپولیس است، این سؤال مطرح می شود که آیا چنین کنشی موجب نزول مرتبه عمومی مجری رسانه ملی نخواهد شد؟ او  بارها در مقابل دوربین رسانه ملی سعی کرده چهره ای همه چیز دان، با ترکیبی از تشخص نمایی و متفاوت بودن را از خود نشان دهد. آیا تمسخر هولیگانیستی پرویز مظلومی سنخیتی با تشخص دارد؟




در معرض رسانه بودن، باید تربیتی رسانه ای را به صورت اتومات به ایشان آموخته باشد. ضیا که  مجری سرشناسی است نباید هیجان ورزشی خود را نسبت به تیم رقیب نشان دهد و انشالله پس از پایان دوره ممنوع‌التصویری دیگر چنین رفتاری را تکرار نخواهد کرد. چراکه ایشان در فوتبالی بودن از افراد متخصصی مانند عادل فردوسی پور هیجانی تر و اولی تر نیست. چرا در این چند سال از فردوسی پور چنین فیلم هایی منتشر نشده است؟ اما نکته ای که بدان اشاره شد تربیت رسانه ای است. حضور در فضای رسانه ای به صورت خودکار، موجب تربیتی رسانه ای می شود که به صورت تدریجی موجب اصلاح برند معروف رسانه ای خواهد شد. مصداق این تربیت رسانه ای را به صورت یک برش خاطره انگیز به در این مقال ثبت می کنیم.




آرش برهانی مهاجم با اخلاق تیم حریف، مدت ها قبل میهمان هفته نامه دنیای ورزش بود. برهانی روزهای اوجش را می گذارند و نگارنده در ابتدای فعالیت در مسیر رسانه بودم. در مقابل درب خروجی روزنامه  خواستم بخشی از هیجانات پرسپولیسی ام، از نوع استادیومی اش را بروز دهم. همزمان در لحظه ای که خودروی آرش برهانی می خواست از کنارم عبور کند ششت انگشتان خود را به نشانه شیش، نشانش دادم و با صدای بلند عبارت شیش تایی را به زبان آوردم. آرش برهانی زد روی ترمز و گفت: سلام، مخلصم، ارادت دارم آقا. من مخلص همه اهالی اهل رسانه هستم اگر افتخار بدید سوار ماشین بنده شوید افتخاری نصیبم خواهد شد تا شما را به هر مقصدی که مایلید برسانم.




یک لحظه فکر کردم عجب اشتباهی کردم! در آن لحظه بود که آموختم معنی آبی و قرمز در فضای رسانه، رنگ باخته است و در مقابل خروجی روزنامه آموختم که آرش برهانی چه نگاه محترمانه و نجیبی نسبت به اهالی رسانه دارد و  از آنها طلب اخلاق می کند و من همچنان گرفتار حال و هوای استادیومی هستم. جلو رفتم و عذرخواهی کردم و در همان لحظه،برای همیشه، با تعصب تیمی به سبک هولیگانیست های آنارشیست خداحافظی کردم. حضور در محفلی رسانه ای به من آموخت که شان حضور در رسانه و رسانه ای شدن آدابی دارد و در محافل عمومی بنده نباید همچون یک آشوب طلب فوتبالی رفتار کنم.




در سال 1383 در همان سالی که محمود فکری گلی آتشین را روانه دروازه پرسپولیس کرد، قبل و بعد از گل کانون هواداران  پرسپولیس در شلوغی استادیوم خیلی مراقبت می کردند که در طول بازی هواداران شعار های رکیک سر ندهند. از آن تاریخ تاکنون وضعیت استادیوم ها خیلی تغییر کرده و هواداران آبی و قرمز، در توهین نکردن به بازیکنان و مربیان تیم رقیب با یکدیگر رقابت دارند.

امید که تصمیم مدیران ارشد رسانه به یک روند جریان ساز بدل شود و با این تمهیدات، در آینده هم به مجری ها اجازه داده نشود که ظاهر و خصوصیت ها فردی افراد سرشناس را به تمسخر گیرند.  مجریان و چهره های سرشناس دو آتشه هر تیمی باید بدانند که با چنین رفتارهایی نباید به اخلاق و مشی رسانه ای آتش زد.



امثال آقای مجری بدانند و آگاه باشند ایشان در رسانه ملی حتما مخاطب استقلالی هم خواهند داشت که از صمیم قلب از مرگ ناگهانی هادی نوروزی متاثر شده اند و برای او طلب مغفرت و آرامش کرده اند. امثال آقای مجری بدانند و آگاه باشند که تعصبات تیمی چهره های سرشناسی همچون او، نباید موجب تخریب چهره های سرشناس زحمتکش ورزشی شود. با این حال مدیران رسانه ملی با سیاست درست و معقول قلب هواداران تیم قرمز را تسخیر کردند، هوادارانی که از صبحگاهان در استادیوم حاضر می شوند و توده های حاضر در ورزشگاه را تشویق می کنند مبادا با شعارهای تخریبی نفرات تیم مقابل را تخریب کنند.   

علیرضا پورصباغ