کد خبر 495047
تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۳۹۴ - ۰۶:۴۱

به گزارش مشرق، یکى از مسائل موجود در زندگى و روابط اجتماعى، پدیده حسدورزى یا حسادت است که مشکلات فراوانى را به بار آورده و به لحاظ اهمیتى که دارد، مورد توجه ویژه دین قرار گرفته است. در بین هیچ یک از رذایل، صفتى به اندازه حسد داراى پیامدهاى منفى فردى، اجتماعى و معنوى نیست. مضراتى که براى حسادت در احادیث اسلامى و علوم تربیتى برشمرده شده است، ضرورت اقدام در جهت درمان این بیمارى را نشان مى دهند. ازاین رو، با توجه به اهمیت موضوع، هدف از پژوهش حاضر که به روش توصیفى ـ تحلیلى انجام گرفته، بررسى راه کارهاى درمان حسادت از دیدگاه اسلام و روان شناسى مى باشد. با توجه به علل، ریشه ها و زمینه هاى حسادت، مهم ترین نتایج به دست آمده بیانگر آن است که راه اصلى براى درمان حسادت، تقویت ایمان، رسیدن به شناخت صحیح از ویژگى ها و توانایى هاى مثبت خود و اصلاح نگرش ها با استفاده از راه کارهاى مناسب فکرى و عملى است.

کلیدواژه ها: حسادت، درمان، اسلام، روان شناسى

مقدّمه

یکى از رذایل اخلاقى که در طول تاریخ بشر آثار منفى فردى و اجتماعى داشته، مسئله حسادت است. حسادت ازجمله موضوعات اخلاقى است که ابعاد روان شناختى دارد. ازاین رو، بدون شک، برخورد منطقى با حسادت خود و دیگران، متوقف بر تحلیل روان شناختى این پدیده است. حسادت از موضوعاتى است که هم از منظر اخلاق و هم از منظر روان شناسى به آن توجه شده است. ولى مى توان به این نکته اشاره کرد که شاید علماى دین و اخلاق کمتر به جنبه هاى روان شناختى این موضوع پرداخته اند و روان شناسان هم کمتر نگاهى به متون دینى آن داشته اند. آیات و روایات در مذمت حسد بسیار است و مى توان گفت هر مفسده و ظلمى در عالم اتفاق افتاده منشأ آن حسد بوده است. شیطان به آدم حسد برد و از درگاه خداوند رانده شد. پسر آدم به برادرش حسد برد و او را کشت. کفار به انبیا حسد بردند، دچار عذاب شدند. خلفاى سه گانه به امیرالمؤمنین على علیه السلامحسادت ورزیدند و این همه ظلم نمودند. امیرالمؤمنین علیه السلام در این زمینه مى فرمایند: حسد مرضى است که مبتلاى به آن آرامش ندارد (تمیمى آمدى، 1366، ج 1، ص 300). حسد بدترین امراض است؛ زیرا امراض صورى (بیمارى هاى بدنى)، اگر در دنیا درک و ناراحتى دارند منشأ ثواب اخروى هستند و بقیه امراض معنوى هرچند باعث زیان و خسارت آخرتند، در دنیا ممکن است لذتى داشته باشند و اگر لذتى هم نداشته باشند چندان تعب و المى ندارند، برخلاف حسد که با وجود ضرر و زیان در آخرت، در دنیا هم لذتى براى فرد حسود به دنبال ندارد و او همیشه در غم و اندوه است. بنابراین، با توجه به آثار زیان بار حسادت و همچنین طبق فرمایش امیرالمؤمنین علیه السلام که فرموده اند: هرکس سزاوار است که از بیمارى هاى دنیا درمان شود، چنان که دردمندان درمان مى شوند، و از شهوت ها و لذات دنیا پرهیز کند، چنان که بیمار پرهیز مى کند (تمیمى آمدى، 1385، ح 4863، ص 239). یکى از مهم ترین گام ها براى تهذیب نفس و به دنبال آن رسیدن به آرامش و سلامت روان را مى توان درمان این رذیلت اخلاقى دانست.

در پژوهش هاى گذشته در مورد درمان حسادت به راه کارهایى همچون استفاده از عقل و تفکر و توجه به نتایج زیان بار حسادت پرداخته شده است (حاجى زاده، 1391). رمزى خالصى (1391) در پژوهشى با عنوان حسد از دیدگاه آیات و روایات، علاوه بر بررسى نکاتى درباره پیش گیرى از حسادت، از ایمان به خداوند و راضى بودن به آنچه او براى بندگانش مقدر کرده است به عنوان راه کارهاى درمان حسادت نام برده است. در پژوهش وصله (1386) نیز از زوال ایمان، زوال حسنات قلبى و بدنى به عنوان آثار سوء حسادت نام برده شده و راه کارهاى درمان، به راه کارهاى عمومى و عملى تقسیم شده است. صفورایى پاریزى (1389) نیز در پژوهشى تحت عنوان حسادت؛ زمینه هاى رشد و راه هاى جلوگیرى از آن، تمرین براى ترتیب اثر ندادن به حسادت و رفتار بر ضد آن و همچنین ایجاد رابطه عاطفى مثبت بین خود و فرد مورد حسادت را به عنوان راه هاى درمان عملى حسادت بیان کرده است.

ازاین رو، با توجه به اهمیت موضوع، هدف اصلى در تنظیم این پژوهش، بررسى راه کارهاى درمان حسادت از دیدگاه اسلام و روان شناسى مى باشد؛ با تأکید بر این نکته که پژوهش حاضر، به منظور پیوند زدن میان این دو حوزه طراحى و مورد بررسى قرار گرفته است.

آنچه پیش از پرداختن به بحث درمان مهم و ضرورى است، شناخت ریشه ها، زمینه ها و علل آن براى مقابله و درمان است. در علوم دینى و تربیتى، از ضعف فکرى در نحوه امور و بدبینى به عنوان ریشه اصلى حسادت نام برده شده است. اگر کودک نسبت به نوزاد در دریافت محبت از سوى پدر و مادر حسادت مى ورزد به دلیل آن است که احساس مى کند ممکن نیست پدر و مادر هر دوى آنها را دوست داشته باشند. البته این مسئله در سال هاى اولیه رشد ناآگاهانه یا نیمه آگاهانه است، ولى در سال هاى بالاتر به دلیل آگاهى بیشترى که فرد نسبت به حالات خود پیدا مى کند، با دید وسیع ترى به امکانات موجود در جهان مى نگرد؛ یعنى این بار، بدبینى و کج فکرى هنگام حسادت به نظام عالم و خداى متعال تغییر جهت مى دهد؛ فرد وسعت فضل الهى را انکار مى کند و یا فکر مى نماید خدا او را دوست نداشته که فلان نعمت را به او نداده است، به همین دلیل، در بعضى روایات، ریشه حسادت، کفر و انکار فضل الهى ذکر شده است. از نظر روان شناسان نیز احساس حقارت از عوامل روانى و تربیتى حسادت به شمار مى آید. احساس حقارت منشأ بسیارى از اختلالات روانى از جمله خودنمایى، ریاکارى، تهمت و بسیارى دیگر از بیمارى هاى روحى و روانى است. همچنین ضعف اعتماد به نفس یکى دیگر از مهم ترین عوامل حسادت است که در روان شناسى به آن اشاره مى شود؛ زیرا افرادى که اعتماد به نفس پایین دارند و نیازمند و وابسته به تأیید دیگران مى باشند، سعى مى کنند چهره کسانى را که در سطح بالاترى از آنها هستند خراب کنند و خود را بالاتر از آنها جلوه دهند (شولتز، 1378، ص 365).

در این پژوهش با توجه به ریشه ها و عوامل حسادت، راه هاى درمان در دو بخش راه کارهاى فکرى و عملى مطرح مى شوند. ازاین رو، در این مقاله به سؤالات زیر پاسخ داده خواهد شد:

سؤال اصلى: راه کارهاى درمان حسادت از منظر اسلام و روان شناسى چیست؟

سؤال فرعى: بهترین روش براى درمان حسادت کدام است؟

مفهوم شناسى واژه حسادت

راغب اصفهانى در تعریف حسادت با توجه به کاربرد قرآنى آن مى نویسد: حسد آرزوى زوال نعمت از کسى است که سزاوار داشتن آن نعمت است و شخص حسود علاوه بر آرزوى قلبى، چه بسا کوشش در زوال آن نعمت مى کند (راغب اصفهانى، 1412ق، ص 118). در حقیقت، معناى حسادت، همین آرزوى نابودى نعمت دیگران است، خواه این نعمت به حسود برسد یا نرسد.

راه کارهاى درمان حسادت

1. راه کارهاى فکرى

در فرهنگ اسلام، قرآن کریم، روایات اهل بیت علیهم السلامو کلمات دانشمندان اخلاق، براى جبران ضعف شناختى بزرگ سالان که منجر به حسادت مى شود راه هاى متعددى وجود دارد. قرآن کریم فطرت وجودى انسان و حالات گوناگون روان را متذکر شده و علل انحراف و بیمارى، همچنین راه هاى تهذیب و تربیت و معالجه روان انسان را به طور جامع نشان مى دهد، که در هماهنگ کردن شخصیت و تکامل و ایجاد بهداشت روانى انسان ها تأثیر بسزایى دارد. علّامه طباطبائى در این باره مى نویسد: قرآن شفاست و شفا از مرض است (طباطبائى، 1374، ج 13، ص 250). پس معلوم مى شود که دل ها بیمارى هایى دارد که قرآن شفاى آنهاست؛ پس انسان صحت روحى و معنوى دارد، همان گونه که صحت جسمى ظاهرى دارد و هر کدام بیمارى و داروى خاص دارند (مکارم شیرازى و همکاران، 1382، ج 12، ص 338).

برخى مفسران در این باره گفته اند: بدون شک، بیمارى هاى روحى و اخلاقى انسان، شباهت زیادى به بیمارى جسمى او دارد. هر دو کشنده است، هر دو نیاز به طبیب و درمان و پرهیز دارد. هر دو گاهى سبب سرایت به دیگران مى شود. آرى، قرآن نسخه حیات بخش است، براى آنها که مى خواهند با جهل و غرور و حسد و نفاق به مبارزه برخیزند. قرآن نسخه شفابخشى است براى برطرف ساختن ضعف ها و زبونى ها و ترس هاى بى دلیل، اختلافات و پراکندگى ها، براى آنها که از بیمارى عشق به دنیا، وابستگى به مادیات و تسلیم بى قید و شرط در برابر شهوت، رنج مى برند. وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ (اسراء: 82). در آیات متعددى، از قرآن به عنوان شفا یاد شده است؛ آن سان که گاه قرآن شفادهنده دل ها معرفى شده است. به یقین براى شما از جانب پروردگارتان اندرزى و درمانى براى آنچه در سینه هاست و رهنمودى براى گروندگان (به خدا) آمده است (یونس: 82). واژه شفا در لغت به معناى نقطه آخر چیزى است که مشرف به نابودى یا نجات است. ازاین رو، شفا یافتن بیمار به معناى عافیت یافتن و نجات از بیمارى است. بر همین پایه، مقصود از شفاى قرآن نجات از انحطاط و سقوط مادى یا معنوى است که به وسیله هدایت انجام مى پذیرد. شفا در اصطلاح در مقابل بیمارى ها، عیب ها و نقص ها به کار مى رود. بنابراین، نخستین کارى که قرآن براى انسان انجام مى دهد پاک سازى درون او از انواع بیمارى هاى فکرى، اخلاقى و اجتماعى است. سپس رحمت الهى شامل حالش مى شود و فضایل انسانى و اخلاق الهى در او جوانه مى زند. و شفا در این آیه به پاک سازى و رحمت به بازسازى انسان اشاره دارد (راغب اصفهانى، 1412ق، ج 6، ص 459).

قرآن دژ پولادینى است که هر کس به آن پناه ببرد از خطرات حملات حسود مصون خواهد ماند. آنجا که خداوند متعال در قرآن مى فرماید: اى رسول ما بگو: وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد(فلق: 5)؛ به خدا پناه مى برم از شرّ حسود بدخواه، آن گاه که حسد مى ورزد. و اینکه ایمنى کامل از گزند حسود به وسیله پناه بردن به خدا محقق مى شود؛ چراکه انسان در برابر بلاها و مشکلاتى که از دید و عقلش پنهان اند،قدرت چندانى نداردودرچنین موقعیت هایى، عاجز و درمانده مى گردد و چاره اى جز پناه بردن به خدا و استمداد از او ندارد (سروش، 1386، ص 150).

با توجه به همه این توصیفات از قرآن و اینکه قرآن شفادهنده دل هاست، از راه کارهاى فکرى مى توان به عنوان اولین راه براى تأمین بهداشت روانى افراد نام برد که در ذیل به آنها اشاره مى شود:

1ـ1. اصلاح معرفت و نگرش فرد: قرآن کریم انسان را به توحید فرامى خواند و او را از دوگانگى در شخصیت و دو چهرگى، (نفاق) بازمى دارد (مائده: 3) و از این راه وحدت روان و بهداشت روانى انسان را تأمین مى کند. پژوهش ها (حسینى کوهسارى، 1389، ص 183) در منابع و مجموعه آثار در سلامت روان نشان مى دهد که اساسى ترین و مهم ترین مسئله در شخصیت سالم، وحدت روان و تعهد مذهبى است. وحدت روان با نظام ارزشى که بتواند به حیات معنا و هدف بدهد، مرتبط است. در بین نظام هاى ارزشى، مذهب، بالاترین قابلیت براى ایجاد وحدت شخصیت را داراست. انسان داراى نیازها و انگیزه هاى متفاوت و متعارض در وجود خود است؛ از یک سو، به امورى علاقه دارد و از سویى دیگر، نیروى درونى به او مى گوید که به این امور نزدیک نشود. انسان چگونه مى تواند بین نیازهاى خود تعادل برقرار نماید؟ انسانى که در دنیا بدون پشتوانه زندگى کند، دایم در اضطراب و ناراحتى به سر مى برد. روان شناسان معتقدند اضطراب دلیل اصلى بیمارى هاى روانى مى باشد. مکاتب روان شناسى، هدف اصلى روان درمانى را رهایى از اضطراب و به وجود آوردن احساس امنیت در نفس مى دانند. با تدبر در آیات قرآن، متوجه مى شویم که رهایى از اضطراب و رسیدن به آرامش رفتن به سوى خداوند است. توحید؛ یعنى اعتقاد به اینکه خداوند واحد، این جهان را آفریده، قادر و مالک و حکیم و تدبیرکننده است و اعمالى که نسبت به بندگان انجام مى دهد از روى حکمت و دلیل است (انعام: 18). پس هر کس با این اعتقاد و نگرش رو به جلو برود، هیچ گاه دچار شک و تردید و اضطراب نخواهد شد که چرا ـ مثلاًـ خداوند فلان نعمت را به دیگرى داده و به من نداده است، باید بداند و بیندیشد که مصلحتى در کار بوده که خداوند از آن آگاه است و با چنین طرز تفکرى، هیچ وقت دچار حسادت نخواهد شد (نجاتى، 1367، ص 367).

2ـ1. تقویت ایمان به خداوند و اولیاى او: اگر از ضعف ایمان به عنوان یکى از اساسى ترین علت ها و ریشه هاى رشد حسادت نام ببریم، پس تقویت ایمان مى تواند از مهم ترین راه هاى درمان حسادت به شمار بیاید. ایمان به خداوند، از عوامل مهم بهداشت و سلامت روان نیز به شمار مى رود. اگر ایمان نباشد، در نتیجه، سلامت روان انسان را رذایل اخلاقى همچون حسد تهدید خواهد کرد. ایمان به خدا از بهترین سرمایه هاى انسانى است که اگر در زندگى انسان ها تحقق داشته باشد، منشأ برکات بسیار است. بدون ایمان و رابطه مستحکم با خداوند، نمى توان انتظار درمان از طریق اصلاح معرفت و نگرش را عقلانى و منطقى دانست. از سوى دیگر، ایمان به خداوند، روشنى دل را در پى دارد؛ در چنین حالتى است که سراسر وجود مؤمن خیرخواهى و انسان دوستى مى شود و دیگر جایى براى لکه هاى تاریک حسادت در قلب او به جا نمى ماند. وقتى انسان ایمان به خداوند داشته باشد و رحمت و سخاوت پروردگار و اولیایش را درک کند، از لطف خداوند به بندگانش ذره اى ناراحت نمى شود، بلکه به هنگام دعا نیز مى گوید: الجار ثُمَ الدار (مجلسى، 1395ق، ج 90، ص 388)؛ اول همسایه و سپس خودم. حتى تا آنجا پیش مى رود که دیگر از خدا جز خدا نمى خواهد و اهمیتى به خواسته هاى دنیوى اش نمى دهد، چه رسد به آنکه برایش حسادت بورزد. ایمان به خدا مس وجود آدمى را به طلاى ناب تبدیل مى کند، ایمان و محبت خدا و اولیاى او رذایل اخلاقى را از وجود ما پاک خواهند نمود. اگر انسان بتواند ایمان و تقواى خود را تقویت کند و رابطه اش را با اولیاى خداوند استوارتر کند بر تمام مشکلات روحى و روانى پیروز خواهد شد. و این همان چیزى است که بسیارى از روان شناسان غربى به دلیل کفرشان از آن غافلند و در نتیجه، نه تنها نمى توانند مشکلى از مشکلات انسان معاصر را رفع کنند، بلکه هر روز بر مشکلات او مى افزایند (پهلوان، 1383، ص 87).

امیرالمؤمنین على علیه السلام به اهمیت یاد خدا در اصلاح قلب و پاک سازى آن در بیمارى هاى روانى اشاره مى کنند و مى فرمایند: اساس و پایه اصلاح قلب، مشغول داشتن آن به یاد خداوند است (تمیمى آمدى، 1385، ح 1، ص 198). نیز مى فرمایند: کسى که تقواى قلب داشته باشد، حسادت وارد قلبش نمى شود؛ چراکه حسادت و تقوا با هم جمع نمى شود.آن حضرت همچنین راه درمان و جلوگیرى از حسادت را تقواى قلب معرفى مى کنند (همان، ص 591).

3ـ1. توجه به رحمت و حکمت هاى خداى متعال: ازآنجاکه عدم آگاهى نسبت به حکمت هاى خداوند مى تواند عاملى براى مبتلا شدن به بیمارى حسد باشد، در نتیجه، براى درمان باید به رحمت و حکمت خداوند متعال توجه نمود. توجه به گستردگى نعمت ها وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تحُصُوها (ابراهیم: 34) و نیز حکمت خداى متعال، که هر کارى را از روى حکمت انجام مى دهد، مى تواند چاره بدبینى در حسود باشد.

محدودیت هایى که در بهره مندى از نعمت هاى الهى وجود دارد نیز به دلیل حکمت هایى است که خداوند در اداره این عالم به کار گرفته است. توجه به این دو مطلب زمینه را براى قناعت و راضى بودن فرد به آنچه از امکانات برایش فراهم شده آماده مى کند و او را از حسادت نسبت به نعمت هایى که در دست دیگران است، بازمى دارد. وقتى انسان بداند و معتقد باشد که همه آنچه را که خداوند به بندگان مى دهد، براساس عدالت و مصلحت است و انسان مى تواند با تلاش، لطف و عنایت خداوند را به دست آورد؛ چنین فردى همه چیز را از آنِ خداوند مى داند و قدرت او را آن قدر زیاد مى داند که معتقد است اگر پروردگار هستى بخواهد، مى تواند همه چیزهایى که بندگانش از او مى خواهند به آنها بدهد، بدون اینکه ذره اى از منبع لایزال الهى کم شود. چنین تفکراتى، در درمان حسادت بسیار کارسازاست.حسودچون فضل وقدرت خداوندرانمى شناسد، رسیدن نعمتى به خود را در از بین رفتن نعمت دیگرى مى داند. اگرفردعظمت خداوندرا درک کند و عاقل و باایمان باشد چنین نگرشى را ندارد (صفورایى پاریزى، 1389).

نگرش بعدى، نگرش به تفاوت هاى موجود در جهان آفرینش است. قرآن کریم براى فلسفه تفاوت هاى موجود در جهان مى فرماید: وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّیتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضا سُخْرِیا (زخرف: 32)؛ و برخى از آنان را از (نظر) درجات بالاتر از بعضى (دیگر) قرار داده ایم تا بعضى از آنها بعضى (دیگر) را در خدمت گیرند. خداوند تفاوت ها را لازمه جهان آفرینش مى داند؛ چراکه همین تفاوت ها باعث رفع احتیاجات مى شود. مثلاً، یک نانوا به مهندس و مهندس به نانوا نیاز دارد و اگر کسى این آموزه ها را بداند، در کنار آموزه هایى همچون وَأَنْ لَیسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى (نجم:39) و وَاسْئَلوا اللّهَ مِنْ فَضْلِه(نساء: 32) نه تنها دلیلى براى حسادت در خود نمى بیند، بلکه سعى مى کند با کار و کوشش و توکل، نعمت هاى خداوند را به دست بیاورد، در صورت محرومیت از آن ناراحت نشود و به زندگى خود با امید ادامه دهد (طباطبایى بروجردى، 1410ق، ج 22، ص 130).

4ـ1. شناخت توانایى ها و استعدادهاى مثبت خود: طبق آنچه در علوم اخلاق و روان شناسى آمده است (بستانى، 1375، ص 249)، از دست دادن اعتماد به نفس خود و احساس حقارت مى تواند باعث حسادت شود. ازاین رو، یکى از اصول مهم بهداشت روانى و جلوگیرى از حسادت، شناسایى استعدادها، قابلیت ها و نیازمندى هاى خودمان است. حسود باید به جاى اینکه نعمت هاى دیگران را آرزو کند و به آنها حسادت ورزد، ویژگى هاى مثبت خود را بشناسد و بداند که هر کسى با تلاش و کوشش خود، برخى از این نعمت ها را به دست آورده و او هم مى تواند با تلاش و پشتکار چیزهایى را که مى خواهد به دست آورد و به جاى حسادت و کینه توزى، توانایى هایش را بهبود بخشد. امیرالمؤمنین علیه السلام در این زمینه مى فرمایند: ارزش هر کس، به مقدار همت اوست (نهج البلاغه، 1379، ح 44)؛ زیرا کسى که استقلال و اعتماد به نفس داشته باشد، براى حل مشکلاتش در انتظار دیگران نمى نشیند، بلکه با همت عالى و اراده آهنین، وارد میدان مى شود و تا به هدف نرسد، دست از کوشش و فعالیت برنمى دارد. همچنین امام سجاد علیه السلام مى فرماید: تمام خوبى ها در این خصلت جمع است که انسان به دیگران چشم طمع نداشته باشد (کلینى، 1365، ج 2، ص 148). اینجاست که دیگر نه تنها احساس حقارتى نخواهد داشت و به دیگران حسادت نمى ورزد، بلکه عزت نفس و اعتماد به نفس او نیز بالا خواهد رفت، که این خود تأمین کننده بهداشت روانى فرد در همه مراحل زندگى خواهد بود (سروش، 1386، ص 140).

5ـ1. افزایش روحیه قناعت و رضایت مندى: در تعالیم آسمانى به اعتدال و قناعت در زندگى سفارش زیادى شده است. رفاه و آسایش واقعى آدمى در مصرف بى رویه نیست، بلکه در بى نیازى و وابسته نبودن به دیگران است. اگر انسان خود را از تعلّقات دنیوى آزاد کند، راحت تر زندگى خواهد کرد، برخى فکر مى کنند با داشتن مسکن مجلل، مرکب مدرن و بسیارى چیزهاى دیگر، بى نیاز مى شوند. امام صادق علیه السلام به حمران بن اعین فرمود: اى حمران، به آنچه خدا روزى ات کرده قناعت کن و نگاهت جز به مال خودت نباشد و چیزى را که بدان نمى رسى آرزو نکن؛ زیرا آنکه قناعت پیشه کند سیر شود و کسى که قناعت نکند سیر نگردد. آسایش و راحتى از آثار قناعت مى باشد (ابن شعبه حرّانى، 1404ق، ص 304). امیرالمؤمنین علیه السلام مى فرمایند: هر کس به اندازه نیاز بسنده کند، آسایش و راحتى منظم دارد(کلینى،1365،ج8،ص19).

بسیارى از حسادت ها به سبب همین افزون طلبى هاى بشر مى باشد. اگر انسان به درجه اى برسد که از نعمت هاى خودش در زندگى احساس رضایت داشته باشد، نعمت هاى دیگران در نظرش کوچک مى آیند. امیرالمؤمنین علیه السلام در این زمینه مى فرمایند: مَنْ رَضِى بِحَالِهِ لَمْ یعْتَوِرْهُ الْحَسَد (لیثى واسطى، 1376، ص 454)؛ کسى که به وضعیت خود راضى باشد، گرفتار حسادت نمى شود. تعقل و تفکر در زندگى، موجب قناعت مى شود. شخص قانع دنیا را فانى مى داند و به آن دل نمى بندد و در نتیجه، به داشته هاى دیگران حسادت نمى کند، زیرا ریشه همه مفاسد این عالم، محبت و دلبستگى به دنیا و مظاهر آن است. در قرآن، حیات دنیا به عنوان متاع غرور و فریب معرفى شده است: وَ مَا الحْیوةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُور (حدید: 20).

دلبستگى به دنیا، زندگى را تباه و دل ها را مضطرب و بى قرار مى سازد و بعکس، دل نبستن به دنیا و قانع بودن به قدر کفایت، در زندگى مایه رهایى از بسیارى از غم ها و اندوه ها و اضطراب ها و نگرانى هاست که این غم ها و اندوه ها، خود عللى دارد که شایع ترین آنها، ناراحتى از داشته ها و نعمت هاى دیگران مى باشد. ازاین رو، بى اعتنا بودن به دنیا و اندوخته هاى دیگران، یکى از عوامل سلامت روان و پیش گیرى از بیمارى هاى روانى است و این به معناى استفاده نکردن از مواهب الهى در این عالم نیست (طاهرى، 1386، ص 5).

6ـ1. توجه به ضررهاى حسادت: شخص حسود باید بداند حسادت، پیامدهاى بسیار تلخ و ناگوارى براى دین و دنیاى او دارد و براى دین و دنیاى کسى که به او رشک مى ورزد، نه تنها هیچ گونه زیانى ندارد، بلکه مفید هم مى باشد. براى مثال، امام صادق علیه السلام مى فرماید: حسود پیش از آنکه به فردى که به او حسادت مى کند ضرر بزند، به خود ضرر مى زند؛ مانند شیطان که به خاطر حسادتش براى خود لعنت و براى آدم علیه السلام برگزیدگى و هدایت و تعالى به سمت حقایق به جاى گذاشت. پس بهتر است به تو حسادت کنند، نه اینکه حسود باشى؛ زیرا ترازوى اعمال حسود به همان اندازه که ترازوى اعمال محسود سنگین است، همیشه سبک است (مصباح الشریعه، 1400ق، ب 51، ص 285). هنگامى که فرد از روى بصیرت به این موضوع توجه کند، از حسادت دورى مى گزیند. همان گونه که بیان شد، حسد، باعث رنج و اندوه فراگیر و طولانى مى شود؛ زیرا حسود با دیدن نعمت هایى که خدا به بندگانش عطا کرده، معذّب و ناراحت مى شود و از هر بلایى که از آنها رفع شود دلگیر مى گردد؛ پس همواره ناراحت است. بنابراین، بایسته است حسود به پیامدهاى کار خود و عذاب شدیدى بیندیشد که در آخرت نیز براى او در نظر گرفته شده است (مجلسى، 1395ق، ج 73، ص 255).

امیرالمؤمنین على علیه السلام مى فرمایند: احْتَرِسُوا مِنْ سَوْرَةِ الْجَمْدِ وَالْحِقْدِ وَالْغَضَبِ وَالْحَسَدِ وَأَعِدُّوا لِکُلِّ شَى ءٍ مِنْ ذَلِکَ عُدَّةً تُجَاهِدُونَهُ بِهَا مِنَ الْفِکْرِ فِى الْعَاقِبَةِ وَ مَنْعِ الرَّذِیلَةِ وَطَلَبِ الْفَضِیلَة (تمیمى آمدى، 1385، ص 300)؛ خود را از دست بخل و کینه و غضب و حسد در امان دارید و براى مبارزه با هریک از این امور وسیله اى آماده سازید؛ از جمله تفکر در عواقب بد این صفات و راه درمان و طلب فضیلت از این راه. بنابراین، باید این نکته را که حسد جز زیان حاسد چیزى دربر ندارد درک کند. حسد نه تنها زیانى براى محسود ندارد، بلکه به نفع اوست؛ زیرا که حسادت دیگران نوعا موجب غیبت او یا تهمت به او مى گردد و حتى گاه به مراحلى بالاتر مى رسد و این کار موجب از بین رفتن گناهان او و به دوش کشیده شدن آنها توسط حسادت کننده مى گردد. انسان خردمند هیچ گاه ضرر خود را نمى خواهد و چه ضررى از حسادت بالاتر؟

7ـ1. داشتن روحیه توکل: پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از جبرئیل پرسید: توکل چیست؟ جبرئیل پاسخ داد: فهمیدن این مطلب که مخلوقات نه مى توانند به انسان ضررى بزنند یا نفعى برسانند، نه مى توانند به انسان چیزى اعطا کنند و نه مى توانند چیزى را از انسان منع نمایند. ازاین رو، انسان از خلق و مردم مأیوس مى گردد و اگر بنده اینچنین شد، براى غیر خدا کار نمى کند و به کسى غیر خدا امید ندارد و از غیر خدا نمى ترسد و در احدى غیر خدا طمع نمى کند و این است معناى توکل. کسى که به خداوند توکل و تکیه دارد، مى داند خداوندى که امور عالم به دست اوست، خیر و خوبى را براى بنده اش مى خواهد، اگرچه آن امر (خواسته خداوند) در ظاهر و در نظر او خوب نباشد. پس انسان آگاه و متوکل هر گاه نعمتى را در دست بنده اى دیگر مى بیند و خودش احتمالاً آن نعمت را ندارد، مى داند و مى فهمد که به خیر و صلاح او نبوده که خداوند آن نعمت را به او نداده است. خداوند که مصلحت بنده اش را بهتر از خودش مى داند، اگر بخواهد به او نیز بهتر و کامل تر از آن نعمت را خواهد داد. در نتیجه، با آسایش خاطر و آرامش روان و با آنچه خداوند به او داده زندگى خواهد کرد و ذره اى به دلش غم راه نخواهد داد که چرا فلان نعمت را فلان شخص دارد و من ندارم. شخص متوکل و متقى مى داند که هنگام گرفتار شدن در مشکلات، به جاى اضطراب، ترس و دلهره و به جاى پیمودن راه هاى انحرافى، تنها باید وظیفه خود را انجام دهد؛ زیرا رزق و روزى هر کس به دست خداست و هیچ کس نمى تواند ذره اى در این امر دخالت کند. خداوند در قرآن مى فرماید: وَمَن یتَوَکلَْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه (طلاق: 3)؛ کسى که به خداوند توکل نماید، خداوند امرش را کفایت مى کند. شخص متوکل ترس و اضطراب کمترى دارد و با آرامش زندگى مى کند، توکل روح و اراده انسان را تقویت مى کند و در نتیجه، فرد، با تلاش و کوشش بیشتر سعى مى کند در زندگى به آنچه که مى خواهد برسد و چشمش به دست دیگران نمى باشد و از تنبلى و متوقع بودن از دیگران نیز بى نیاز خواهد شد (صادقیان، 1386، ص 52).

 

منابع

نهج البلاغه، 1379، ترجمه محمد دشتى، قم، امیرالمؤمنین علیه السلام.

صحیفه سجادیه، 1376، ترجمه سیدعلینقى فیض الاسلام، چ ششم، تهران، فیض الاسلام.

مصباح الشریعه، 1400ق، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات.

ابن شعبه حرّانى، حسن بن محمد، 1404ق، تحف العقول، چ دوم، قم، جامعه مدرسین.

الهى، بهرام، 1383، طب روح، چ هفتم، تهران، جیحون.

بستانى، محمود، 1375، اسلام و روان شناسى، ترجمه محمود هوشیم، چ دوم، مشهد، آستان قدس رضوى.

پهلوان، حمید، 1383، حسادت، زمینه هاى رشد و راه هاى جلوگیرى، تهران، مرکز پژوهش هاى اسلامى صداوسیما.

تمیمى آمدى، عبدالواحدبن محمد، 1366، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ترجمه محمد درایتى، قم، مکتب الاعلام.

ـــــ ، 1385، غررالحکم و دررالکلم، ترجمه محمدعلى انصارى، چ چهارم، قم، امام عصر (عج).

حاجى زاده، معصومه، 1391، حسد از دیدگاه قرآن و سنت، آثار و پیامدهاى فردى و اجتماعى آن، پایان نامه حوزه علمیه خراسان واحد قوچان.

حسینى کوهسارى، سیداسحاق، 1389، نگاهى قرآنى به فشار روانى، چ پنجم، تهران، کانون اندیشه جوان.

راغب اصفهانى، حسین بن محمد، 1412ق، المفردات فى غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودى، لبنان، دارالعلم.

رمزى خالصى، ملیحه، 1391، حسد از دیدگاه آیات و روایات، پایان نامه کارشناسى ارشد، حوزه علمیه خراسان واحد مشهد.

سروش، محمدعلى، 1386، شعله هاى سرد (بررسى حسادت در قرآن)، چ دوم، قم، دارالحدیث.

شولتز، دوان، 1378، نظریه هاى شخصیت، ترجمه یوسف کرمى و همکاران، چ دوم، تهران، ارسباران.

صادقیان، احمد، 1386، قرآن و بهداشت روان، تهران، پژوهش هاى تفسیر و علوم قرآن.

صفورایى پاریزى، محمدمهدى، 1389، حسادت، زمینه هاى رشد و جلوگیرى از آن، معرفت، ش 38، ص 49ـ54.

طاهرى، حبیب اللّه، 1386، نقش دین در بهداشت روان، پژوهش هاى فقهى، ش 3، ص 5ـ22.

طباطبائى، سیدمحمدحسین، 1374، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوى همدانى، قم، جامعه مدرسین.

طباطبایى بروجردى، سیدحسین 1410ق، جامع احادیث الشیعه، قم، الطباطبایى البروجردى.

فیض کاشانى، ملّامحسن، 1372، راه روشن (ترجمه کتاب المحجه البیضاء فى تهذیب الاحیاء)، ترجمه عبدالعلى صاحبى، مشهد، آستان قدس رضوى.

کلینى، محمدبن یعقوب، 1365، الکافى، ترجمه حسن مصطفوى، تهران، دارالکتب الاسلامیه.

گورینه، بئاتریس و اگنس روسو، 1385، غلبه بر حسادت، ترجمه فروزان تجویدى، چ دوم، تهران، جیحون.

لیثى واسطى، على بن محمد، 1376، عیون الحکم و المواعظ، تحقیق حسین حسنى بیرجندى، قم، دارالحدیث.

متقى هندى، حسام الدین، 1425ق، کنزالعمال فى سنن الاقوال و الافعال، بیروت، دارالکتب العلمیه.

مجلسى، محمدباقر، 1395ق، بحارالانوار، ترجمه محمدباقر کمره اى، قم، دارالحدیث.

مطهرى، مرتضى، 1373، اسلام و نیازهاى زمان (2)، چ نهم، تهران، صدرا.

مکارم شیرازى، ناصر و همکاران، 1382، تفسیر نمونه، چ بیست ویکم، تهران، دارالکتب الاسلامیه.

موسوى خمینى، سیدروح اللّه، 1378، صحیفه نور، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى.

نجاتى، محمدعثمان، 1367، قرآن و روان شناسى، ترجمه عباس عرب، مشهد، بنیاد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى.

نجاریان، بتول، 1392، بررسى آثار حسادت بر سلامت روان از دیدگاه قرآن و روایات و راه هاى درمان آن، پایان نامه کارشناسى ارشد، دانشگاه معارف قرآن و عترت.

نراقى، ملّااحمد، 1384، معراج السعاده، تصحیح رضا مرندى، چ پنجم، تهران، دهقان.

وصله، مهناز، 1377، حسد در قرآن، پایان نامه کارشناسى ارشد، دانشگاه آزاد اسلامى تهران واحد شمال.

شهاب الدین ذوفقارى: استادیار کلام و فلسفه دانشگاه معارف قرآن و عترت علیهم السلام.  

بتول نجاریان: دانشجوى کارشناسى ارشد معارف نهج البلاغه دانشگاه معارف قرآن و عترت علیهم السلام.

زکیه نجاریان: کارشناس ارشد روان شناسى تربیتى دانشگاه کاشان. 

معرفت - سال بیست و سوم ـ شماره 205

ادامه دارد...

منبع: فارس