کارگردان «معمای شاه» می‌گوید: اگر از آقای اسپیلبرگ هم خواهش می کردم که این فیلم را بسازند و بعد از ایشان خواهش می کردم که اسم خودشان را بردارند و من اسم خودم را بگذارم، یعنی اگر نگاه و تکنیک سینمایی ایشان هم می بود، باز هم این داستان ها را داشتیم.

به گزارش مشرق، محمدرضا ورزی، به کارگردان تاریخ معاصرساز تلویزیون ایران مشهور شده است و برای پر کردن یکی از مهمترین جاهای خالی تلویزیون ایران به غیر از یکی دو اسم خاص، فعلا فقط کارگردانی به نام محمدرضا ورزی داوطلب شده است.

ورزی پیش از این چندین و چند سریال تاریخی در مورد دوران پیش از انقلاب ساخته است و حالا در دوران بلوغ حرفه‌‌ای احتمالا با بزرگترین آزمون زندگی حرفه‌ای‌اش روبرو شده است. با پخش اولین قسمت از سریال «معمای شاه» سریال تاریخی و بزرگ و پردامنه‌ای که برای اولین بار به صورت ویژه و کامل دوران پهلوی دوم را شرح می‌دهد، واکنش‌های مختلف به سریال به شدت بالا گرفت و محمدرضا ورزی به صورتی کاملا مستقیم در معرض قضاوت بینندگان سخت‌گیر تلویزیون ایران قرار گرفته است.

سرنوشت محمدرضا ورزی با سرنوشت «معمای شاه» گره خورده است، در زمانه‌ای که بزرگترین کارگردان‌های سینمای ایران، با ساخت فیلم‌های متفاوت، خیلی زود به حاشیه می‌روند، ورزی روزهای سختی را خواهد گذراند، اما هر چه شود، نام او در تاریخ تلویزیون ایران به یادگار باقی خواهد ماند و بخشی از نوجوانان و جوانان این کشور با روایت او از تاریخ  ایران را خواهند شناخت

 آقای ورزی 3 قسمت از «معمای شاه» پخش شده است،اما واکنش‌ها...

ورزی: به اندازه 100 قسمت بوده است.

بله، بازتاب‌های سریال، خیلی زیاده بوده است. این حجم از واکنش را پیش‌بینی می‌کردید؟

ورزی: بله، از روز نخست طبیعی است که اینجور کارها و اصولا کارهایی که به شکل الف ویژه در سازمان تولید می شود، یک مقدار بیشتر یا کمتر، واکنش خوب و بد دارند و این سریال هم یکی از آنها است.

البته این بار فکر می‌کنم که واکنش های منفی، نه در افکار عمومی، که در رسانه ها بیشتر از مقدار طبیعی بوده است.

ورزی: نه، نمی توانیم بگوییم بیشتر بود، به نظرمن  50 ، 50 بوده است.

علاوه بر «الف ویژه» بودن سریال «معمای شاه» فکر می کنید چه زمینه ها و پیش زمینه هایی در مورد سریال وجود داشته است که با پخش دو قسمت، واکنش به سریال تبدیل به یک موج شده است؟ فکر نمی‌کنید ماجرا به خودتان برمی‌گردد؟

ورزی: اینکه به خودم بر می گردد یعنی اینکه طیف عظیم مخالفی دارم؟

بله، یا حتی بدتر اینکه طیف عظیمی منتظر بودند که ورزی فیلمی بسازد و آنها شروع کنند.

ورزی: این طور فکر نمی‌کنم. فکر می کنم که مجموع این مسائل به محتوایی که ما برای به تصویر کشیدن انتخاب کردیم برمی‌گردد. محتوا، محتوای خاصی است و خیلی برایم جالب بود که با پخش دو قسمت از سریال، علاقه مندان به رضا شاه و محمدرضا شاه خودشان را عملا در جامعه رونمایی کردند.

دم جمهوری اسلامی هم گرم که آخر دموکراسی است و سر این قضیه راحت برخورد می شود و آزادی بیان این‌قدر هست که همه به شکل های مختلف در این مورد اظهار نظر می‌کنند؛ البته چنانچه گفتم اعتقادی به اکثریت بودن آنها ندارم.

به اعتقاد من، «معمای شاه» فقط یک سریال تلویزیونی نیست که برای رسانه ملی تولید شده است؛ «معمای شاه» یک دایره المعارف تصویری است که بعد از انقلاب برای دوران پهلوی دوم تهیه و تولید شده است؛ حال اگر من این کار را انجام نمی دادم، کسی دیگر این کار را می کرد؛ اینکه من این کار را انجام دادم به نظرم بخش مهم ماجرا نیست، بخش مهم داستان محتواست..

خب من همانی هستم که «تبریز در مه» را تولید کردم؛ این فضا آنجا نه اینکه وجود نداشته باشد، ولی خب کمتر وجود داشت؛ اما محتوای این کار یک محتوای سیاسی - تاریخی است که بخشی مهمی از جامعه امروز درگیر نه «معمای شاه» و سازنده‌اش که درگیر محتوای «معمای شاه» هستند.

خب تبلیغاتی هم که دشمن از آن طرف برای تطهیر رژیم شاه انجام داد تاثیر داشته است و ما در چنین شرایطی جلو آمدیم که می دانستیم واکنش هایی خواهیم داشت؛ ولی عموم مردم حسابشان جدا است؛ مردم ما در این نوع موارد مدبر و مدیر هستند و می توانند برخوردهایشان را مدیریت کنند.

برای من مهم بود که نسل چهارم را متوجه این کار کنم؛ حال چه دید منفی و چه دید مثبت داشته باشند؛ و این هدف نهایی سریال بود.

علاوه بر اینکه در محتوای تاریخی من شخصا دخالتی نداشتم؛ ما آقای دکتر حقانی را به عنوان مشاور پژوهشی داشتیم و بنده سناریو را بر اساس آنچه که تایید می‌شد می نوشتم؛ اینکه به شخصه خودم تاریخ را به تصویر کشیده باشم و به تنهایی سیاست گذاری کرده باشم یا زاویه دید فردی را در این کار لحاظ کرده باشم، هرگز اتفاق نیفتاده است و این یکی از حسن های این کار است.

خب طبیعتا یک عده ای ممکن است با صدا و سیما زاویه داشته باشند؛ نه صداوسیما، بلکه صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران؛ تکلیف ما با این عده روشن است؛ این عده  کارشان فضاسازی است و اگر این کار را نکنند از قافله عقب می مانند.

مگر درباره خیلی مسائل غیرفرهنگی دیگر این اتفاق نمی‌افتد؟ خب این هم بخش فرهنگی ما است و به اعتقاد بنده جنگ نرم تازه دارد معنا پیدا می کند و برای ما ملموس می‌شود.در جنگ نرم نوازشی در کار نیست و قطع به یقین با چالش ها و اهانت ها و هتاکی ها و تخریب ها مواجه می شویم و ویژگی جنگ عملا همین است.

آقای ورزی، من کماکان فکر می‌کنم که بخشی از ماجرا به شخص خود شما برمی‌گردد. قابل انکار نیست که بخشی از جامعه رسانه‌ای و هنری که جامعه روشنفکری تلقی می‌شوند از شما خوششان نمی‌آید.

ورزی: شما اینطور فکر می کنید؟

دقیقا

ورزی: من تا به حال اینطور فکر نکردم.

حتما رسانه‌ها را پیگیری نمی‌کنید. خیلی واضح است.

ورزی: شاید خیلی به این موضوع که کسی از من خوشش می آید یا نمی آید دقت نکردم؛ چون کارم خیلی مهم است؛ یعنی تصورتان این است که از کارهای من خوششان نمی‌آید؟

نه، کلا از خود شما خوششان نمی‌آید

ورزی: یعنی همه جامعه با من مشکل دارند

خیر، بخشی از جامعه هنری و رسانه‌ای که مصطلح هستند به نام جامعه روشنفکری

ورزی:کدام جامعه روشنفکری؟ من اصلا جامعه روشنفکری نمی‌شناسم. علاوه بر اینکه من اصلا به این مسائل و چیزها وارد نیستم و در جریان اینها نیستم؛ من نمی دانم شما وقتی می گویید روشنفکر؛ منظورتان کدام طیفی هست؟ من می گویم یک عده ای؛ حال نمی دانم چه قشر و طیفی هستند؛ دوست دارند و یک عده ای دوست ندارند؛به آنهایی که دوست ندارند نمی توانم بگویم که چرا دوست ندارید و بالعکس؛ چون هر کدام دلایل خاص خودشان را دارند.

 خب این بحث بعید است به نتیجه برسد. یک اتهام خیلی بزرگ که به مجموعه «معمای شاه» وارد می‌شود، تحریف تاریخ است. اینکه شما وقایع و شخصیت‌های تاریخی را دستکاری کردید و ماجراها و آدم‌های سریال، مطابق با آنچه در واقعیت رخ داده‌اند، نیست

ورزی: خب من اگر بیایم و رضا شاه را سوار بر اسب سفید، چکمه های براق و سینه ای ستبر تحت عنوان یک قهرمان نشان بدهم، به زعم بعضی ها تاریخ را تحریف نکردم و به زعم بعضی ها خیلی هم با شرافت عمل کردم.

من کار خودم را می‌کنم؛ آنچه که فکر می‌کنم یک تکلیف برای روشن کردن و آگاه کردن نسل چهارم نسبت به تاریخ و چرایی انقلاب اسلامی و نسبت به دوره پهلوی دوم است.
من هم می توانستم مثل سایر همکارانم سریالی بسازم که حداکثر 10 بازیگر داشته باشد و در مناطق خوش آب و هوا هم فیلمبرداری کنند و در هیچ فضای اینچنینی که مجبور شویم پاسخی بدهیم و مورد تخریب عده ای قرار بگیریم، نباشیم. می توانستم مثل این دوستان کار کنم و قطعا هم می توانستم موفق شوم.

اما واقعیت دلم سوخت؛احساس کردم نسل چهارم از دانسته ها و اطلاعات درست درباره انقلاب فاصله گرفته است و فکر کردم که کسی باید این کار را انجام دهد؛ به کاری که می کنم ایمان و اعتقاد دارم و ثابت قدم هستم و ذره ای هم پشیمانی ندارم.

 این بحث تحریف تاریخ البته به شدت پردامنه است. تا جایی که حتی هفته پیش آقای معتضد هم درباره محتوای سریال گفتند که کار من نبوده و فقط نظرات کارشناسی و فنی دادم.

ورزی: بله. ایشان درست گفتند؛ ایشان به لحاظ محتوایی دخالتی نکردند؛ ایشان فقط به لحاظ تاریخی کارشناسی فنی کردند؛ یعنی لباس ها، لوکیشن ها، جغرافیا، اطلاعیه ها، اخبار رادیویی، نطق هایی که در مجلس و میدان بهارستان می شد، احزاب را کارشناسی کردند.

ایشان آرشیو ویژه ای را در اختیار دارد که واقعا منحصر به فرد است و واقعا هم مفید است؛ مثلا اینکه در 20 شهریور چه نوع تانک هایی استفاده کردیم؛ یا مثلا اینکه تیمور بختیار در زمان کودتای 32 چه درجه ای داشت و اگر آن درجه را داشت، چند ستاره داشت؟

اینها چیزهایی است که بعضا ممکن است از نگاه فیلمساز جا بماند و طبیعی هم هست که جا بماند و بدانید که کار فیلمساز نه تنها در ایران بلکه در همه جای دنیا، ورق زدن کتاب تاریخ نیست؛ فیلمسازیک تریبونی است که بتواند محتوایی را در قالب درام، داستان،نمایش به تصویر بکشد و از طریق کلیات و نه جزییات، بتواند موثر واقع شود.
برای یک فیلمساز، کلیات موثر است و برای مورخ جزییات؛ فرق این دو در این است؛ البته فیلمساز جزییات را در حرفه خودش می بیند؛ به لحاظ زیبایی شناسی که مثلا دکمه کج است؛ آرم شیر و خورشید کج شده است یا آرم روی سر دوشی کج است؛ این جزئیات برای فیلمساز مهم است و این‌ها طبیعتا تاریخ نیست. در تمام جهان اینطور است؛ قبلا بود الان هم هست و بعدا هم خواهد بود و همیشه هم یک عده هستند که فیلمساز تاریخی را محکوم می کنند که شما باید در نشان دادن تاریخ، جزیی نگری می کردید و همیشه هم این مشکل و اختلاف وجود دارد.

الان تازه چندی است که بین فیلمساز و مورخ تعامل بر قرار شده است، ولی هنوز هم 4 تا مورخ پیدا می‌شوند که بیایند و بگویند که در تاریخ روایت شده‌است که آن نقطه پرگاری که شما آنجا گذاشتید سه روز قبل گذاشته شده است؛ برای ما این‌ها مهم نیست. محتوای کلی مهم است تا روی جامعه تاثیر بگذاریم و جامعه به صرافت بیافتد که به دنبال پژوهش و تحقیق درباره جزییات برود.

مشاور تاریخی اصلی پروژه «معمای شاه» چه کسی بود و پاسخگوی ابهامات تاریخی سریال کیست؟

آقای دکتر موسی فقیه حقانی؛ ایشان در یک موسسه به نام موسسه تحقیقات و مطالعات تاریخ معاصر ایران هستند که فصلنامه های تاریخ معاصر ایران شان معروف است؛ ایشان به سوالات تاریخی «معمای شاه» جواب می‌دهند.من اصلا الزامی ندارم که پاسخگوی سوالات تاریخی باشم؛ کار پژوهشی را ایشان انجام دادند و ایشان هم پاسخگو خواهند بود؛ من واو به واو این ماجرا را با ایشان چک کردم و در فضای نمایشی ایشان تایید کردند.

حالا ممکن است که در فضای پژوهشی کسی ایراد بگیرد؛ مثلا بگوید رنگ این اتاق این نبود؛ ما در فضای نمایشی  و فیلمسازی تاییدات گرفتیم و نه در فضای پژوهشی مطلق و تاریخ نگاری. در خصوص جزئیات فنی تاریخی هم آقای معتضد زحمت کشیدند و با یک تیم خیلی خوب جلو رفتیم. یک تیم فیش نویس و رصد گر هم داشتیم که در دوران تحقیق و نگارش 5600 نسخه سند که مربوط به ساواک، وزارت خارجه، دفاتر نخست وزیری، دربار در دوره ها و دهه های مختلف بود به دست آمد.

بنابراین منابع سریال همه از اسناد خودشان بود از خودشان گرفتیم و به خودشان برگرداندیم و کار ویژه ای هم انجام ندادیم.

بخشی هم خاطرات خودشان بود؛ مثل خاطرات حسین فردوست که کسی نمی‌تواند روی آن خط بطلان بکشد؛ حسین فردوست نزدیکترین فرد به شاه بود؛ حتی از مادر شاه به او نزدیکتر بود؛ از بچگی با او بزرگ شد؛ در تمام میهمانی ها، جلسات، رفت و آمد ها حضور داشت و یا اگر حضور نداشت در جریان قرار می گرفت.

ایشان بعد از انقلاب از ایران خارج نشد و ما از آقای ری شهری که به عنوان اولین وزیر اطلاعات از فردوست مراقبت کرد که اتفاقی برایش نیفتد تشکر می کنیم. خاطراتش هم از روی جبر نبوده است، بلکه خودش پیشنهاد داد که می خواهم خاطراتم را بنویسم و نتیجه شد کتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» که کتاب خیلی مرجعی هم هست. مثل کتاب خاطرات اسدالله علم. همه منابع کتاب اسناد و خاطرات خودشان است؛ حتی خاطراتی که آن طرف منتشر کردند و ما از خودشان گرفتیم و خواندیم و چیزی نبود که از خودمان اضافه کرده باشیم.

من دو نمونه مثال زدم. اما ما 150 عنوان کتاب استفاده کردیم؛ ممکن است بعضی از عناوین 4 یا 5 جلد باشد؛ تمام دوره های صحافی شده روزنامه اطلاعات از دهه 20 تا 50 که بخشی را صحافی کردند و بیرون دادند و بخشی هم صحافی نشده است و به صورت سی دی بیرون آمده است .
تمام این روزنامه ها واگوی جریانات و وقایعی است که در آن دوران اتفاق افتاده است؛ اینها تحریف نیست؛ بلکه واقعیت است و در زمان خودشان هم نوشته شده است و ما هم چیزی کم و زیاد کردیم.

یک بخشی از مستندات هم تاریخ شفاهی بود؛ بنده با نوکر شخصی شاه ساعت ها گفتگو کردم. ایشان الان هم زنده است و حدود 70 سال سن دارد؛ خیلی هم به شاه علاقه مند است و از فرح پهلوی متنفر است و حرف هایی گفته است که شرم دارم در این مصاحبه بگویم. من با تنها خواجه دربار قبل از اینکه فوت کند گفتگو کردم؛ شاید هیچ کس این موضوع را نداند؛ اینکه در دربار پهلوی هم خواجه بود.

چیزی که این فاکتورها را به یک اجماع رساند، تحقیقات کاملی بود که بر حسب آن فیلمنامه تهیه شد و اصلا هم فکر نکردیم که چه کسی خوشش می آید و چه کسی بدش می آید.

واقعیت این است که کسی که شاه را دوست دارد بدش می آید و کسی که شاه را دوست ندارد خوشش می آید؛ دودوتا چهارتا است؛ کسی که از شاه خوشش نمی آید ، اعتقاد و باور دارد که دوران پهلوی درست عمل نکرد و اگر درست عمل می کرد انقلاب اسلامی صورت نمی گرفت، موافق سریال است.

انقلاب اسلامی محصول توطئه و کودتا نبود؛ نمی توانید خط بطلان بکشید روی یک جوشش ملی تحت یک مرجعیت و رهبری واحد دینی. همه احزاب و گروه‌ها زیر چتر امام آمدند تا انقلاب پیروز شد و این نه حرف من و نه تعصب من به امام و نه به علاقه من مربوط است؛ این یک واقعیت است.

می خواهید روی واقعیت خط بکشید؟ طبیعی است که شما از انقلاب خوشتان نمی آید و اقلیت هم هستید و حد اقل روز ملی حماسه 9 دی مشخص کرد که کماکان چه کسانی اقلیت و چه کسانی اکثریت هستند.

داریم منطقی حرف می زنیم دیگر؛ شما گفتید اکثریت و اقلیت. باید ببینیم اکثریت و اقلیت که هستند؟ انقلاب اسلامی ایران محصول یک فضای ملی و عقیدتی همه ملت مسلمان است، حتی با اقلیت های مذهبی و اینها هم به انقلاب اسلامی ایران اعتقاد داشته و دارند.

ملت ایران مسلمان است و انقلاب هم بر اساس اسلام رخ داد؛ عده ای فکر می کنند که انقلاب اسلامی محصول یک فضای انفجاری بود.گرانی بود، آنطرف تر شهر نو بود، آن طرف تر کاباره و مشروب فروشی بود و جامعه به مسیری رفت که انفجار رخ داد. این یک تفکر مارکسیستی است و این تفکری مبتنی بر باورهای دینی یک جامعه نیست؛ انقلاب اسلامی یک انقلاب عقیدتی بود و نه انفجاری.

بر عکس تمامی انقلاب هایی که در جهان صورت گرفته است(این در سریال بررسی شده است) مثل انقلاب اکتبر 1917 روسیه که یک انقلاب انفجاری بود یا مثل انقلاب کبیر فرانسه (فرانسوی ها به کارهای خودشان کبیر می گویند و اسم کبیر را در تاریخ اینها ابداع کردند)، انقلاب ایران متفاوت بود.انفجار که رخ دهد پس از چندی اتحاد بین سران و رهبران آن انقلاب هم از بین می رود و نتیجه اش سرنوشت روبسپیر و دانتون می شود و سرانجام هم بناپارت قد علم می کند و به دور از فضای انقلابی، یک امپراطوری درست می کند و انقلاب در واقع شکست می‌خورد.یا در کوبا و شیلی نمونه هایی از انقلاب انفجاری داریم که در آن انفجارها یک نوع توحش هم هست؛ تسویه حساب های شخصی هم هست؛ اما در انقلاب اسلامی این اتفاقات نیفتاد و جلوی تسویه حساب های شخصی گرفته شد؛ چون بر پایه عقیده مردم بنا شد.

ما سعی کردیم برای نسل چهارم این چرایی انقلاب اسلامی را در قالب فیلم و درام و نه یک کتاب تاریخی، تصویر کنیم. باز هم  قضاوت هم با عموم مردم است و این مردم را نمی شود مسموم کرد؛ چون ما مردمانی باهوش و متعهد داریم که  8 سال دفاع مقدس را رقم زدند و وفاق یک ملت مسلمان به فضل الهی، این‌گونه به کشور مصونیت داد.

این اقلیت واکثریت که گفتید را من هم معتقدم، ولی چه شده است که ما الان صدای اقلیت را بیشتر می شنویم؟

ورزی: موافقم؛ چون پروپاگاندایشان قوی‌تر است؛ یعنی آن کسی که موافق هست، روی او پروپاگاندا نمی‌شود و تبلیغ نمی شود؛ اما آن کسی که مخالف است برای او تبلیغ می کنند.

نمی دانم دیدید یا نه، یک کمپینی در فضای مجازی به نام تحریم معمای شاه ایجاد شده است.

ورزی: دستشان درد نکند و از آنها  تشکر می کنم.این که خوب است اصلا هنوز پخش نشده بود انتقاد می‌کردند، قبل از اینکه پخش شود نوشته ها روی میز آماده بود؛ در این شک نداشته باشید، اما من خیلی به این فکر نمی کنم و خیلی خودم را درگیر این مسائل نمی کنم و خیلی هم دغدغه من این نیست که حتما فیلمسازی کنم.دغدغه های خاص خودم را دارم؛ احساس می کنم که باید برای کل یک جامعه موثر باشم نه برای افراد بخصوص؛ کسی را هم نفی نمی‌کنم؛ نقد را هم می پذیرم؛ هر منتقدی برای من قابل احترام است ولو منفی باشد، ولو در نقدش نقاط ضعف بر نقاط قوت حاکم باشد.

اما به تخریب اهمیتی نمی‌دهم؛ چون اگر می خواستم ناراحت شوم از روز اول این کار را انجام نمی دادم؛ دلخور هم نمی شوم؛ چون دیگر برای من مشخص شده است که این جماعت چه کسانی هستند و چه چیزی می خواهند بگویند؛ بنده اگر از آقای اسپیلبرگ هم خواهش می کردم که این فیلم را بسازند و بعد از ایشان خواهش می کردم که اسم خودشان را بردارند و من اسم خودم را بگذارم، یعنی اگر نگاه و تکنیک سینمایی ایشان هم می بود، باز هم این داستان ها را داشتیم.

اینطور نیست که مثلا بگوییم که به شخص من ایراد بگیرند و اگر من نمی‌ساختم و دوست دیگری می ساخت بازهم این نگاه بود؛ مشکلی که این دوستان دارند با محتوای کار است.

علاوه بر اینکه نمی‌شود که همه را راضی کرد. آقای بیضایی را هم همه تایید نمی کنند؛ همان قشری که شما فرمودید ممکن است تاییدش کنند و یک قشر عظیم تر شاید ایشان را تایید نکنند؛ آقای حاتمی کیا، آقای میر باقری و بنده هم که در واقع در میان بزرگان درس پس می دهم هم جدا از این قاعده نیستیم و طبیعتا مخالف و موافق همه جا و همیشه بوده و خواهد بود.

حال اینکه موافق یا مخالف کدامشان اکثریت است کار این مصاحبه و چند تا کامنت در فضای مجازی و چند پست در گروه های تلگرامی  نیست؛ بلکه باید در یک نظر سنجی عمومی و ملی  تعیین کرد؛ یک جامعه را نمی توان با این چیزها هدایت کرد و تحت تاثیر این مسائل قرار داد.من این را در وسعت بالاتری عرض می کنم؛چقدر دشمن سعی کردند که بگویند نظام جمهوری اسلامی از رنگ و رو از آن حلاوت افتاده است؟ ولی آن حماسه ای که چند سال قبل توسط ملت شریف ایران به وجود آمد تکلیف را روشن کرد؛ ملت پای کار آمدند.

نمی‌ترسید که  این اقلیت پرسر و صدایی که می‌گویید  آنقدر در مورد «معمای شاه» صدای خودشان را بالا ببرند که حتی روی مدیران صدا و سیما و تصمیم گیرندگان سازمان هم تاثیر بگذارد.

ورزی: شاید، ما آماده هستیم؛ آن مدیر اگر هوشمند و عاقل باشد، تاثیر نمی گیرد؛ اگر مدیری باشد که در فضای حرف و حدیث ها خودش را رها کند که برای آن مدیر فرهنگی من متاسف هستم و البته از این مدیران کم هم نیستند.

اخیرا یک پیامک از یکی از مدیران فرهنگی داشتم؛ منتها برای دوره سابق بود که تاثیر گرفته بود از این فضا و به من گفت که اگر مثلا وافور رضا شاه را در انتهای داستان می گذاشتید؛ بهتر نبود؟ تعجب کردم؛ از آن آدم بعید بود که بخواهد چنین چیزی را مطرح کند.این چیزی جز واقعیت نبود.من نه چیزی را پررنگ کردم و نه اضافه کردم. رضاشاه عادت یومیه اش را انجام می داد؛ مثل این می ماند که رضا شاه چکمه می پوشید؛ کلکسیون وافور ایشان در موزه هست .

رضا شاه عادت داشت که صبح زود بلند می شد و سرپایی چند بست  تریاک می کشید؛ چون اعتقاد داشت که اگر بنشینم و بکشم من را می اندازد؛ بعد یک سیخ کباب چنجه می خورد و به سرکشی پادگان ها می رفت؛ این عادت هر روزه رضا شاه بود؛ شب وقت خواب هم یک گیلاس کوچک شراب سفید و قرمز می خورد و می خوابید.

حال اگر ما این را بگوییم می گویند که ورزی رضا شاه را دائم الخمر نشان داده است؛ نه، این جزو زندگی رضا شاه بود. مثل بقیه عادت‌هایش. مثل اینکه برنج غذای رضا‌شاه باید ری کرده می‌بود و روغن حیوانی داشت و این روغن باید از قاشق می چکید؛ خیلی هم کم خوراک بود؛ خوب می خورد ولی کم خوراک بود.یا اینکه رضا شاه روی زمین می خوابید و رختخوابش را روی زمین پهن می کرد و عادت داشت که زیر سرش را بلند کند و لباس خوابش در زمستان یک پوشش کرکی و در تابستان ها لباس نخی، شلوار و بالاپوشی که استفاده می کرد یک مدل و تنگ بود؛ شبیه لباس های نظامی که می پوشند.

اینها جزو زندگی رضا شاه بود؛ آنهایی که به مذاق بعضی ها خوش نیامد تحریف است؟ دروغ گفتیم؟ خطا کردیم؟ پس آن وافور ها در موزه چه می کند؟ مال چه کسی است؟ پس باید آن موزه دار را توبیخ کنید؟ می خواهید انکار کنید؟

یک فردی هم می گفت دقت دوربین این کارگردان روی وافور زیاد بود؛ نه، اینطور نیست؛ من یک پلان نشان دادم که دو پک زد و سریع کنار گذاشت؛ با اینکه رضا شاه از کسی ابایی نداشت که مثلا این را از کسی پنهان کند؛ برای اینکه تریاک امری عادی در دوره پهلوی اول بود و جزو در آمد دولت پهلوی بود؛ داروخانه ها می فروختند؛ قاچاق نبود و بهترین جنس را هم می فروختند....


منبع: تسنیم