بتول مهدی نیا مادر شهید "بیژن حافظی" که به تازگی احراز هویت شده است، گفت: 35 سال چشم‌انتظار آمدنش بودم. در تمام این دوران قاب عکسش تنها غم‌خوار من بود. هر روز با عکسش صحبت می‌کردم و شب‌ها قبل از خواب هم شب بخیر می‌گفتم. از مسئولین تقاضا دارم هر چه سریع‌تر پیکرش را به شهرمان آمل برگردانند تا در مواقع دلتنگی بر سر مزارش بروم.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، "شهید گمنام مازندرانی شناسایی شد" این خبر را در هفته گذشته در خبرگزاری دفاع پرس منتشر شد و حکایت از احراز هویت شهیدی گمنام داشت که در سال 60 در اردوگاه‌های بعثی به شهادت رسید و 20دی 90 به همراه دیگر شهدای گمنام در قطعه 50 بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.

بتول مهدی نیا مادر شهید "بیژن حافظی" با ابراز خوشحالی از بازگشت فرزندش به آغوش خانواده، گفت: فرزندم غریبانه به شهادت رسید و خوشحالم که پیکرش به کشورش بازگشته است.

وی ادامه داد: 35 سال چشم‌انتظار آمدنش بودم. در تمام این دوران قاب عکسش تنها غم‌خوار من بود. هر روز با عکسش صحبت می‌کردم و شب‌ها قبل از خواب هم شب بخیر می‌گفتم. از مسئولین تقاضا دارم هر چه سریع‌تر پیکرش را به شهرمان آمل برگردانند تا در مواقع دلتنگی بر سر مزارش بروم.

مادر شهید حافظی تصریح کرد: در سال 59 محصل بود که عمویش از آمریکا آمد و تصمیم داشت او را برای ادامه تحصیل با خود ببرد. مدتی را با عمویش به تهران رفت. در آنجا به اطاعت از فرمان امام راحل (ره) که فرمودند پادگان‌ها خالی است، برای گذراندن خدمت سربازی اقدام کردند.

مهدی نیا با بیان این مطلب که بعد از آغاز خدمت به ما اطلاع داد، اظهار کرد: بیژن 19 ساله بود ولی جثه خوبی داشت و از طرف ارتش برای خدمت سربازی اقدام کرده بود. از ساری با ما تماس گرفت و اعلام کرد که به خدمت مقدس سربازی آمده است.

وی ادامه داد: پس از مدتی به مرخصی آمد. از او پرسیدم که چرا با عمویش به آمریکا نرفته است که پاسخ داد "آمریکا دشمن ماست و ما شعار مرگ بر آمریکا می‌دهیم. حالا من بروم آنجا درس بخوانم؟! خدمت سربازیم که تمام شد، درسم را ادامه می‌دهم و برای کشور خدمت می‌کنم."

مادر شهید حافظی اظهار کرد: بیژن بسیار مردمی بود و با همه اقشار از پیرمرد 70 ساله تا پسربچه 6 ساله دوست بود.

مهدی نیا با اشاره به این که فرزند عاشق امام حسین (ع) و اهل بیت بود، گفت: علاقه ویژه ای به امام حسین داشت، در آلبومش تصاویری از عزاداری امام حسین (ع) گذاشته بود. در نهایت هم جانش را برای عزاداری امام حسین داد.


وی تصریح کرد: زمانی که به اسارت دشمن درآمد از رادیوی عراق صدایش را شنیده بودند که گفته بود " به حکم انسانیت هر که صدای من را می شنود به خانواده من اسارت من را اطلاع دهد." آن روز من خانه نبودم و نشنیدم اما سیل نامه و تماس‌ها بود که خبر از اسارت بیژن می‌داد. دوستش که با هم به اسارت درآمده بودند پس از ده سال آزاد شد و گفت "یک روز در اردوگاه بیژن شروع کرد به نوحه خوانی برای امام حسین (ع) و نیروهای بعثی از اردوگاه خارجش کردند و دیگر خبری از او نشد."

مادرشهید حافظی در پاسخ به خبرنگار ما مبنی بر اینکه از چه زمانی اطمینان یافتید که فرزندان به شهادت رسیده است، گفت: در سال 82 شهادتش را اعلام کردند.

منبع: دفاع پرس