كار آقاي مطيعي را بيشتر مي‌پسندم. ايشان اخیرا درباره یمن برنامه‌اي ارائه كردند كه بسيار زيبا بود.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - حاج‌منصور نورایی در میان بچه‌رزمنده‌ها، مخصوصا بچه‌های لشگر27 محمد رسول‌الله(ص) و گردان تخریب، نامی آشناست؛ مداحی که سبک نوینی را در مناجات‌خوانی و مداحی در جبهه‌ها پایه‌گذاری کرد و بسیاری از کسانی که بعدها به‌عنوان مداح شناخته شدند، شاگرد او محسوب می‌شوند. وی از سال‌های پیش از انقلاب اسلامي، همراه شهید بروجردی و برادر شهیدش در مبارزه عليه رژيم طاغوت فعالیت داشت و بعد از انقلاب هم تا 12 اردیبهشت 58 در مدرسه رفاه، مسئول یک بند زندان بود.

سال60 به‌عضویت سپاه در‌آمد و با دستور حاج‌داوود‌ کریمی، مسئول روابط عمومی سپاه منطقه10 شد. بعد از قطعی‌شدن اعزام قوای محمد رسول‌الله(ص) به لبنان، به‌درخواست حاج‌احمد متوسلیان به‌عنوان نیروی رزمی به سوریه رفت. بعد از بازگشت نیروها از سوریه، 3ماه آن‌جا ماند و در فعالیت‌های فرهنگی - تبلیغی شرکت کرد و پس از آن تا پایان جنگ در گردان تخریب لشگر27 محمد رسول‌الله(ص) حضور داشت و بارها مورد اصابت تیر و ترکش قرار گرفت. برای بررسی تاثیر مداحی و عزاداری سید‌الشهدا(ع) در جبهه‌ها و درس‌هایش برای امروز جامعه، به‌سراغ وی رفتیم و بعد از مجلس صبح‌گاهی روضه در حسینیه فاطمه‌الزهرا(س) سپاه محمد رسول‌الله(ص)  به گفت‌وگو نشستیم.

طي سه‌ماهي که به‌همراه قوای محمد رسول‌الله(ص) در لبنان حضور داشتید، فعالیت فرهنگی‌تان شامل چه كارهایی بود؟ آ‌ن‌جا هم مداحی و مناجات‌خوانی رونق داشت؟

بله. فردای آن‌روزی که به پادگان زبدانی رفتیم، به حرم حضرت رقیه(س)، راس‌الحسین(ع) و مسجد اموی رفتیم. من از بیرون شروع کردم به بیان مصائب اسارت حضرت زینب(س). بچه‌ها نیز زار می‌زدند تا این‌که وارد مسجد اموی شدیم. در آن‌جا خطبه حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) را خواندم. صحبت کردم، شعر خواندم و حال و هوا عوض شد. سپس شور خواندم و سینه زدیم. متوسلیان و همت سینه می‌زدند. گریه‌کنان به راس‌الحسین رفتیم و ذکر حسین‌جان حسین‌جان می‌گفتیم و دوباره روضه خواندم و همه به سر و سینه زدند.یک سرهنگ ارتش سوری، هرروز می‌آمد و پشت در محل استقرار ما می‌ایستاد.

من گفتم شاید می‌خواهد به ما تذکری بدهد. به او گفتم چه‌کار داری؟ گریه کرد و من را به‌آغوش کشید. گفت: خدا به شما خیر بدهد که ما را با اسلام آشنا کردید. از روزی‌که شما آمدید، دل من را با خدا آشنا کردید و فضای پادگان را تغییر دادید. او ما را تشویق کرد که هرروز این کار را انجام بدهیم. همين فرهنگ جبهه و مداحي و حتي سبك‌ها و اشعار من را در لبنان مي‌خوانند و بچه‌هاي قديمي‌شان همه را به‌ياد دارند.

 از چه زمانی بحث مدح ائمه اطهار(ع) و عزاداری سیدالشهدا(ع) در جبهه‌ها همه‌گیر شد؟ درباره نحوه ورود مداحي به دفاع مقدس توضيح بدهيد.

انقلاب ما «اسلامي» است و شعاري كه از سال42 و با شروع مبارزات شكل گرفت، «نهضت ما حسينيه، رهبر ما خمينيه» بود. وقتي نهضت حسيني باشد، شعار و هدف ما، مشخص مي‌شود. ستايش‌گري و مداحي، همراه با نهضت است و هيچ نهضتي نيست كه در آن شعار نباشد. مداحي از سال42 وارد عرصه انقلاب شد، نه از زمان جنگ؛ اما در دوران دفاع مقدس ظهور بيشتري داشت. گرچه در شكل‌گيري انقلاب و تزريق شور و حماسه، مداحان نقش به‌سزايي داشتند. مداحان بودند كه اشعار حماسي را با بيان زيبا براي انقلاب، كاربردي كردند.

«سحر مي‌شه، سحر مي‌شه/ سياهي‌ها به‌در مي‌شه/ ولي آخر مسلمانان / جهان از ظلم به‌در مي‌شه» اشخاصي كه در راه‌پيمايي‌ها شعارهاي اصلي را ارائه مي‌كردند، اغلب مداح بودند؛ مانند حاج‌اکبر ناظم و امثال ايشان. يعني مداحي، هم در شروع نهضت نقش اساسي را ايفا مي‌كرد و هم در به‌ثمر نشستن آن، اما در دفاع‌مقدس ظهور بيشتري پيدا كرد؛ چراكه در دفاع مقدس به‌دليل شهادت‌هاي پي‌درپي جوانان، اقتضا مي‌كرد كه مداحي ظهور بيشتري داشته باشد. همين امروز هم اگر نياز به شور و حماسه بيشتري باشد، ‌مداحان هستند كه نقش اساسي را برعهده دارند؛ مانند تشييع پيكر شهدا و روزهاي حماسي مانند 9دي. مداحي در تقويت و يا ايجاد حماسه نقش اساسي دارد. ممكن است هدف شما عالي باشد اما اگر نتواني آن را با شور و حماسه دنبال كني، هدفت گم مي‌شود. اين شور و حماسه توسط مداحي ايجاد مي‌شود.

 با نگاه دقيق به اشعار مداحان در دوران دفاع مقدس، مشاهده مي‌شود كه گرچه این اشعار ساده بودند، اما تاثيرگذاري بالايي داشتند.  نظر شما در اين مورد چيست؟

آن اشعار، با جان افراد عجين بود. هدف همه واحد بود. اگر مداح، آن هدف را با سليقه شخصي بيان كند، تاثير زيادي نخواهد داشت، اما اگر آن هدف را از طرف تمام مردم بيان كند، طبيعتا به‌جان همه مي‌نشيند. در عرصه مداحي، مداح سعي مي‌كند تصورات ذهني خودش را با تصورات ذهني جمع، هماهنگ كند.

هرچه مداح بیشتر به عشق درون خود متصل باشد، بهتر مي‌تواند با مخاطبان خود ارتباط برقرار كند. در عرصه جنگ، اين موضوع اتفاق افتاد. شما اشعار آقاي آهنگران را ملاحظه بفرماييد كه مي‌گويد: «اسلام اگر بيند خطر / جان را فدايش مي‌كنم»! خب اين نگاه همه مردمي بود كه در جبهه حاضر شده بودند و همين باعث مي‌شود قدرت تاثيرپذيري و تاثيرگذاري بيشتر باشد. هرچه قدرت مداح بيشتر باشد و اهداف واحدتر باشند، نفوذ بيشتري خواهد داشت.

 شما و دیگر مداحان، به‌صورت برنامه‌ريزي‌شده وارد جبهه شدید؟ مثلا از سوي ستاد تبليغات جنگ یا تبلیغات یگان‌ها، برای مداحان برنامه‌ریزی شده بود؟

در مورد من اصلا اين‌گونه نبود. بعيد مي‌دانم كسي به‌عنوان شغل مداحي در جبهه حضور پيدا كرده باشد. آن‌روزها مداحي به اين‌شكل نبود كه كار برخي‌ها مداحي باشد. كارهاي ديگري داشتند و در كنارش مداحي هم مي‌كردند. مثلا در آن‌روزها فقط من در جبهه مداحي مي‌كردم. مداحي كه خودش شعر بگويد و خودش نوحه بسازد، بسيار كم بود و بيشتر فقط تقليد و تكرار مي‌كردند، ولی خب بعدها زیاد شد. در گردان ميثم هم که به گردان مداحان معروف است، اوایل مداح معروفي نبود؛ اشعار تقلیدی را می‌خواندند. اما به‌مرور شرايط تغيير كرد. فضاي جبهه به‌نحوي بود كه روحيه رزمندگان را متحول مي‌كرد. همين‌كه بسياري احساس می‌کردند، چندساعت يا چندروز بعد به‌شهادت خواهند رسيد، بيشتر روي خودشان كار مي‌كردند و اين حس، هم بر روي خودشان و هم بر روي ما تاثيرگذار بود.

 از  مداحاني كه در جبهه حضور داشتند، با کدام یک بیشتر رفاقت داشتید؟

اين‌طور نبود كه با همه مداحان عزيز در جبهه رفاقت داشته باشم. اما شهيد جواد رسولي و شهيد جواد اسلامي‌فرد، از شاگردان خودم بودند و  شهيد داوود بني‌جمالي، آقاي رضا‌ پوراحمد، آقاي ارضي، آقاي محمد طاهری و محسن طاهري را كه به‌عنوان سرباز نیروی هوایی ارتش، در جبهه حضور داشت، گاها مي‌ديدم.

 شهرت شهيد غلام‌علي رجبي در جبهه به چه علت بود؟ ایشان مناجات‌خوان بودند؟

ايشان در جبهه، مناجات نمی‌خواند، آن‌موقع مناجات‌خوان زیاد نبود، بلكه روضه‌خوان بسيار خوبي بود و به‌دليل اخلاصش، روضه‌هايش نمك خاصي داشت.

 بحث رجزخوانی هم در بین بچه‌هایی که مداحی می‌کردند رایج بود؟ درباره شهید مهدی خندان گفته شده که ایشان برای دشمن رجز‌خوانی می‌کرد.

همین بحر طویل خودش رجزخوانی است. در شعر سبكي داريم به اسم مثنوي كه مثلا شرح زندگي يك‌نفر از زمان تولد تا از دنيا رفتنش را بيان مي‌كند. ممكن است حماسي باشد، شايد هم نباشد، اما طولانی است. «بحر طويل» نه شعر است و نه مثنوی؛ با اين فرق كه حماسي است و با وزن خاصي مطرح مي‌شود. شهيد مهدي خندان که هم فرمانده تیپ بود و هم مداحی می‌کرد، در اين سبك شعر مي‌خواند، اما نه هميشه. زماني‌كه روضه و دعا برگزار مي‌شد، در بين شور «بحر طويل» مي‌خواند. ايشان مداح حرفه‌ای نبود، اما «بحر طويل»‌را خوب مي‌خواند؛ چون خودش میان‌دار خوبی بود.

 بعد از عمليات‌ها، به‌دليل اين‌كه برخي به‌شهادت مي‌رسيدند و برخي از قافله جامي‌مانند، حس خاصي بين رزمنده‌ها حاكم مي‌شد. چه برنامه‌هايي به‌عنوان مداحي برگزار مي‌شد؟

حالت شهادت، به‌طور مستمر در بين رزمندگان وجود داشت و همين باعث مي‌شد كه بيشتر روي به دعا و مناجات و روضه و مداحي بياورند. من در لشگر27 و در گردان تخريب بودم. شب‌هاي چهارشنبه به‌طور مستمر در حسينيه تخريب، دعاي توسل برگزار مي‌شد. هرروز صبح قبل از نماز، مناجات حضرت امیر‌(ع) و بعد از نماز، زيارت عاشورا مي‌خوانديم. شب‌هاي جمعه هم اصولا با برگزاري مناجات‌هاي مختلف مي‌گذشت. درطول روزهاي مختلف، جمع بچه‌ها، هميشه جمع بود. در ماه مبارك رمضان، دعاهای خاص می‌خواندیم و يك يا دوساعت قبل از عمليات، دعاي جوشن‌كبير مي‌خوانديم.

 دلیل خاصی داشت که جوشن‌کبیر می‌خواندید؟

روایتی از پیامبر(ص) داریم که جبرئیل این دعا را آورد  و فرمود که این دعا را بخوان تا زره شود بر اندام تو و تیر دشمن بر تنت اثر نگذارد. اتفاقا من این را تجربه کردم. در چند عملیات وقتی خواندم، خیلی شهید نداديم. شب عملیات والفجر8 به بچه‌ها گفتم امشب کار عملیات سخت است. این دعا را می‌خوانیم که مجروح نشویم و بیشتر بتوانیم خدمت کنیم. آن‌شب بچه‌ها همه سالم ماندند. شب‌های بعد شهید و مجروح دادیم، ولی آن‌شب نه.   

 آيا در جبهه هم سخنراني به‌همراه مداحي انجام مي‌شد؟

بستگی به شرايط داشت. بعضی مناطق اين‌طور نبود كه به‌طور كامل برگزار نشود. بنابه شرايط مختلف، سخنراني هم برگزار مي‌شد.

 آیا جنگ در نحوه عزداری هیئت‌ها تاثیرگذار بود؟

آثار جنگ، هیئت‌هاي ما را تغییر داده بود. شور هیئت‌ها را زیاد کرده بود و شور‌ حماسی خاصی در سینه‌زنی‌ها ایجاد کرده بود. از همین هیئت‌ها بچه‌ها می‌رفتند جبهه و شهید می‌شدند و بقیه که یا مرخصی می‌گرفتند و یا عملیات‌شان تمام می‌شد، می‌آمدند در همان هیئت‌ها به‌یاد هم‌سنگرشان‌بودند.

 بعد از پایان جنگ، تعداد زيادي هيئت در سطح کشور از جمع همان رزمندگان تشكيل شد.
بله. يكي از ويژگي‌هاي جنگ، توليد خوب فرهنگي بود كه الان آن‌طور نيست. توليد فرهنگي در جنگ بسيار باكيفيت بود. انگيزه‌هايي كه در جبهه وجود داشت، امروز وجود ندارد و انگيزه‌ها بيشتر به پول، شهرت و مقام كشيده شده است. كسي كه در دوران دفاع مقدس، به‌ شهادت فكر مي‌كرد، قطعا تاثير بالايي در رشد معنوي و فرهنگي جامعه داشت.

هيئت رزمندگان اسلام، از سال76 شكل گرفت. بعد از به‌روي كارآمدن دولت اصلاحات، بچه‌هاي دوران جبهه و جنگ، دورهم جمع شدند و تصميم گرفتند كه اين هيئت را راه بياندازند. به‌ياد دارم، بعد از جنگ، وقتي هنوز هيئت رزمندگان اسلام تاسيس نشده بود، اين موضوع را مطرح كردم كه اگر اين هيئت راه بيفتد، خانواده‌هاي سپاه و خانواده‌هاي شهدا و ايثارگر بيمه مي‌شوند. آن مسئولي كه حرف مرا گوش مي‌داد، گفت: «مگر با هيئت هم مي‌شود، كشور را اداره كرد؟» خب او حرف من را نمي‌فهميد و با مؤلفه‌هاي روشن‌فكرمآبانه، سخنان مرا مي‌سنجيد. مي‌گفت بايد يك كار سياسي و حزبي صورت بگيرد و فكرش خراب بود.کم‌کم فضاي معنوي، به فضاي مادي و دنيايي تغيير پيدا كرد. تا سال76، تفكر و اعتقاد مردم را تغيير دادند. نگاه بدهكاربودن به انقلاب، به نگاه طلب‌كاري از انقلاب تبديل شد. كسي كه از انقلاب طلب‌كار است، هيچ‌وقت كار نمي‌كند و مي‌نشيند و ادعاهايش را مطرح مي‌كند. در سال76، اين خلاء به‌اندازه‌اي رسيد كه اصحاب انقلاب و جبهه به‌خودشان آمدند.

در كنار راه‌اندازي هيئت رزمندگان اسلام،‌ موج جديدي از مداحان ديگر نيز ظهور و بروز داشتند كه بعضا به فرهنگ جبهه متصل مي‌شدند و تاثير مي‌گرفتند. گرچه مخالفت‌هايي با آنان مي‌شد، اما فرهنگ جديد و صحيحي در بين جوانان و نوجوانان پايه‌گذاري شد.

 به‌عنوان شخصی که هم تجربه مداحی در فضای نورانی جنگ و هم فضای بعد از آن را دارید، دراین‌باره نظرتان چیست؟

كاري كه براي خدا باشد، قطعا تاثيرگذار است. در زمان امام حسين(ع)، نه اينترنت بود و نه شبكه‌هاي اجتماعي. هيچ حرفي هم از دهكده جهاني نبود. آن‌زماني كه امام(ع) فرياد مي‌زد كه «هل من ناصر ينصرني»، شايد صدايش به‌گوش لشگريان مقابل هم نمي‌رسيد، اما چه مي‌شود كه امروز ملت‌هاي سراسر دنيا، فرياد مي‌زنند «بالروح، بالدم، نفديك يا حسين» يا «لبيك ياحسين»؟ چون در كارش اخلاص داشت. امروز هم اگر كسي در ادامه اين فرهنگ، موفق عمل كرده است، به اين‌دليل است. شما اگر براي فرهنگ شهادت و شهيد كار كني، از بين نمي‌رود. چون خداوند، حي و دائم است. شهدا هم كه به خدا متصل بودند، حي مي‌شوند و هر فرهنگي كه در اين مسير باشند، از بين نخواهند رفت.

موضوعي كه دراين خصوص از اهميت خاصي برخوردار است، اين است كه اصل «سيدالشهدا(ع)» است. نبايد صرفا از شهدا بگوييم و از حسين(ع) غفلت كنيم. «إنَّ لِقَتلِ الحُسَينِ حَرارَةً في قُلوبِ المُؤمِنينَ لاتَبرُدُ أبَدا»، اين حرارت هيچ‌وقت سردشدني نيست. خود امام حسين(ع) به دخترشان مي‌فرمايند كه به شيعيان من بگو كه هروقت آب گوارايي نوشيديد،‌ از لب تشنه من ياد كنيد. اگر شنيديد كسي در دنيا شهيد شده و يا غريب است، از من ياد كنيد. نبايد يادمان برود كه هرچه كه مي‌خوانيم، بايد به فرهنگ عاشورا و سيدالشهدا(ع) ختم شود.

 از  ميان مداحان جوانی، که برای شهدا و دفاع مقدس هم مداحی می‌کنند، کار کدام‌يك را مي‌پسنديد؟

كار آقاي مطيعي را بيشتر مي‌پسندم. ايشان اخیرا درباره یمن برنامه‌اي ارائه كردند كه بسيار زيبا بود.

 از مداحي‌تان در زمان جنگ، خاطره‌اي كه در ذهن‌تان ماندگار باشد، براي‌مان بگوييد.

به‌ياد دارم شهيد دستواره دوساعت قبل از عمليات خيبر، براي توجيه رزمندگان به جفير آمد. چشمش به من که افتاد، گفت:‌ توهم كه اين‌جا هستي؟ اصلا نيازي به توجيه عمليات، نيست. روضه بخوان كه از همه‌چيز مهم‌تر است. من که شروع به خواندن كردم جنگنده‌هاي بعثي آمدند و منطقه را بمباران كردند. من هنوز داشتم مي‌خواندم و اصلا متوجه هواپيماها نشدم. وقتي صداي شيرجه جنگنده‌ها آمد، همه پراكنده شدند، اما انفجار آن‌طرف‌تر بود و يكي از بمب‌ها وسط گروهان مقداد اصابت كرد. هاشم كلهر، ابراهيم حسامی و حسين محمدي در آن‌جا به‌شهادت رسيدند.    
منبع:‌همشهري پايداري - شماره 147 - آبان 94