خاطرات تکان‌دهنده مریم سنجابی عضو ارشد سازمان تروریستی منافقین در کتاب «سراب آزادی» منتشر شد. در این کتاب زوایای جدیدی از حضور این گروهک در حوادثی مثل فتنه ۸۸ بیان شده است.

به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ کتاب «سراب آزادی» خاطرات خودنوشت مریم سنجابی مسئول پرونده‌های پرسنلی و عضو شورای رهبری سازمان منافقین از سوی انتشارات ستوس راهی بازار کتاب شد. این کتاب در 400 صفحه خاطراتی از این سازمان مخوف را بیان می‌کند و اتفاقات مختلف و نحوه برخورد سازمان با آنها را شرح داده است. نویسنده به دلیل قرارداشتن در بطن گروهک منافقین و لمس جنایت‌های این گروه توانسته است حس و حال خود را به مخاطب بیان کند.

بخش‌هایی از این خاطرات در ادامه آمده است:




*می‌خواهیم کاری کنیم که دیگر امامی نباشد

«در جلسه توجیهی عملیات فروغ جاویدان (مرصاد) مسعود رجوی ضمن اعلام عملیات گفت: ما قبل از آتش بس هم تصمیم به انجام این عملیات بزرگ داشتیم و می خواستیم آن را دیرتر انجام دهیم. اما پذیرش قطعنامه کار ما را تسریع کرد و اگر الان اقدام نکنیم فرصت از دست خواهد رفت. زیرا بعد از اینکه بین ایران و عراق صلح شود در اینجا قفل می‌شویم و دیگر نمی‌توانیم کاری انجام دهیم و از لحاظ سیاسی تبدیل به فسیل می‌شویم. رژیم دیگر نیروی جنگی لازم را ندارد و نمی‌تواند نیروی جبهه را تأمین کنند و هم از لحاظ نظامی تعادل خود را از دست داده و هم از لحاظ سیاسی در انزوای بین‌المللی قرار دارد. کاری که می‌خواهیم انجام دهیم در حد توان یک ابرقدرت هست. چون فقط یک ابرقدرت می‌تواند کشوری را در ظرف این مدت تسخیر کند، حتی عراق هم ادعای گرفتن تهران را نکرده است، اما ما می‌خواهیم برویم تهران را بگیریم.

ما در این راه عاشوراگونه می‌رویم اما این بار بازمانی که در 30 خرداد 60 شروع کردیم فرق می‌کند. چون آن موقع چشم‌انداز پیروزی نداشتیم و عاشوراگونه شروع کردیم. ولی این بار چشم‌انداز پیروزی داریم که خیلی ملموس است البته همه افراد باید بدانند که می‌خواهند چه کار کنند. ما کاری می‌خواهیم بکنیم که همه دنیا تعجب کنند و یک دفعه بفهمند که ما در تهران هستیم و امامی دیگر وجود ندارد.»

*به خاطر سرعت زیاد هرکس مجروح شد باید خودش مسئله‌ خودش را حل کند

«مریم رجوی نیز عنوان کرد: درست است به خاطر وظیفه‌ای که داریم عاشورا گونه وارد می‌شویم ولی در این که حتما پیروز می‌شویم شکی نیست. الان جبهه‌ها خالی شده و وقتی از جبهه آن طرف‌تر برویم کسی نیست جلوی ما را بگیرد. ما آنقدر می‌خواهیم با سرعت پیش برویم که در مسیر توقف هم نداریم و هرکس مجروح شد باید خودش مسئله‌ خودش را حل کند.»

*5500 نفر برای فتح تهران!

«بنابر یک سری گزارش‌های اعلام شده آمار و ارقام مطرح شده برای عملیات فروغ به شرح زیر عنوان شد: تعداد تیپ‌های ارتش از 15 تیپ به 25 تیپ گسترش یافت که هر تیپ حدود 160 تا 230نفر داشتند. تیپ‌های زنان با تیپ‌های دیگر ادغام شد برای عملیات حدود 720اسیر ایرانی با کنترل وارد ارتش شدند و حدود 635 نفر از سایر کشورها به عراق اعزام شده و زیر نظر سایر تیپ‌ها سازمان‌دهی گردیدند. کل نیروها حدود 5500 نفر به حساب آمدند که در قالب 25 تیپ عملیاتی و حدود محدودی واحدهای خدمات رزم و پشتیبانی خدمات رزم، سازمان‌دهی شد. از مجموع 5500 نفر حدود 4800 نفر در تیپ‌های رزمی و تعدادی نیز در واحدهای اداری و ستادی و خدماتی بودند.

*نیروهای عملیات فروغ نمی‌توانستند روسری‌شان را نگه‌ دارند

«اغلب نیروهای سازمان افرادی بودند که پس از فراخوان سازمان در اواخر سال 65 به عراق آمدند و اکثراً کار پراتیک نظامی انجام نداده و تسلط کافی به امور نظامی و جنگ نداشتند به عنوان نمونه من و تعداد بسیار زیادی تا زمان عملیات فروغ جاویدان و حتی بعد از آن تا مدت‌ها یک گلوله شلیک نکرده و نحوه استفاده از سلاح را هم نمی‌دانستیم.

نیروهایی که برای عملیات فروغ نیز از خارج کشور اعزام شده بودند زنان و مردان جوانی بودند که در اروپا زندگی می‌کردند. آن‌ها حتی بلد نبودند لباس‌های نظامی را خوب و محکم بپوشند و زنان نیز حتی نمی‌توانستند روسری‌ها را بر روی سرشان نگه دارند، چه رسد به استفاده از سلاح و جنگ کردن حتی خیلی از اعضای مجاهدین که آموزش‌های نظامی می‌دیدند افرادی بودند که مناسب مبارزه نظامی نبودند. تعداد بسیار زیادی از این نفرات، اعضای خارج کشوری و بخش به اصطلاح دیپلماسی سازمان؛ تشکیل شده از هواداران طبقه متوسط و مرفه تحصیل کرده در غرب؛ بودند. بعد با این وصف از همه انتظار داشتند در جنگ پیروز شوند کاری که ارتش عراقی بعد از هشت سال نتوانسته انجام دهد. رجوی آن زمان گفت که شما، یعنی همان کسانی که حتی نمی‌توانستند کلاخود یا روسری خود را روی سرشان نگه دارند، افسران این ارتش هستید و سربازان شما در آن طرف مرز منتظر هستند.»

*فروغ جاویدان عملیات مستقلی نبود

«بعد از مدت‌ها به ما ثابت شد که:‌ اولاً ما زاییده جنگ بودیم، چون پس از آتش‌بس دیگر رژیم عراق اجازه عملیات به سازمان را نداد و دوماً به هیچ عنوان عملیات فروغ جاویدان عملیات مستقلی نبود. چرا که اگر دولت عراق از آن پشتیبانی نمی‌کرد در همین حد هم صورت نمی‌گرفت. اگر چه در هر حال به همه قول‌هایی که داده بود نیز وفا نکرد و پشت نیروها را خالی نمود. ولی تمام طرح‌ریزی‌ این عملیات گام به گام با هماهنگی و کمک دولت عراق و حمله‌ای چند جانبه بود که در یک قسمت آن نیروهای سازمان وارد خاک ایران شدند.»

*15 نفر از یگان‌های صد نفره بازگشتند

«به کمک افرادی از پرسنلی برای رسیدگی به بعضی از یگان‌ها اقدام کردیم و برای آن‌ها لباس و وسایل می‌بردیم تقریباً در هر یگان صد نفره بیش از 10 الی 15 نفر بازنگشته بودند و در چهره‌های بازگشتی‌ها نیز شکست و ماتم به خوبی حس می‌شد. بالاتر از آن یأس و ناامیدی در همه جا موج می‌زد. افراد بیش از هر چیز بهت زده بودند و تصور چنین سرنوشتی را نمی‌کردیم.»

*پشتوانه مردمی، به دنبال انقلاب مردمی ایران است و نه سازمان

«حدود 50 الی 60 درصد اعضا و فرماندهان بالای سازمان کشته شده بودند افرادی نظیر مهین رضایی، غلامرضا پورآگل، معصومی، مهدی کتیرایی و ... همه در جنگ کشته شده بودند. ساختار نظامی ارتش به کلی آسیب‌دیده  و طرح سرنگونی نیز کاملاً شکست خورده بود از بهمن عظیم توده‌های پشتیبانی سازمان نیز خبری نبود کم کم به چشم دیده و حس کردیم که پشتوانه مردمی، به دنبال انقلاب مردمی ایران است و نه سازمان. اشکالات و اشتباهات و نواقص نظامی و برآوردهای غلط فرماندهی یعنی رجوی نیز کم کم نمایان می‌شد.»

*فوت امام خمینی بهترین فرصت برای سرنگونی انقلاب!

«14 خرداد 1368 با وفات آیت‌الله خمینی، مجاهدین به تمام نیروهای خود آماده‌باش داده و به همه آن‌هایی که در کشورهای خارجی بودند نیز مجدداً فراخوان بازگشت به عراق دادند. در این مقطع بحث‌های انقلابی به طور موقت ناتمام گذشته شد. در قرارگاه حنیف و اشرف نیز بخش‌های سیاسی تعطیل شد و همه را به یگان‌های نظامی در کمپ اشرف منتقل نمودند. مسعود رجوی که همیشه آرزوی حمله به ایران را در سر داشت در جلسات سیاسی برای ما تحلیل می‌کرد که با فوت‌ آیت‌الله خمینی بهترین فرصت برای حمله مجدد پیش خواهد آمد، او می‌گفت در چنین شرایطی رژیم امکان سرپا ماندن را ندارد دچار فروپاشی شده و کسی را برای جایگزین رهبری ندارد و جنگ داخلی در خواهد گرفت و این بهترین فرصت برای ورود ما به داخل کشور هست. به این ترتیب بود که در 14 خرداد اعلام وضعیت فوق‌العاده سیاسی در تشکیلات سازمان شد و رجوی گفت: مجاهدین بایستی در اسرع وقت خودشان را به ایران برسانند آن زمان من در ستاد تبلیغات درون قرارگاه بدیع‌زادگان (با نام قبلی حنیف) بودم. با اعلام بسیج 70 تا 80 درصد، کادرهای بخش‌های سیاسی آزاده شده و همه ما را به اشرف فرستادند قرار بود برای عملیاتی همچون عملیات فروغ جاویدان آماده شویم. قسمت‌های نظامی نیز همه در تکاپو و آماده‌سازی به صورت شبانه‌روزی بودند و نیروهای بخش‌های سیاسی را در یگان‌های نظامی سازمان‌دهی کرده و روزانه مشغول تمرین و مانورهای  مختلف شده بودیم همه چیز حاکی از این بود که به زودی عملیات جدیدی با نام "فروغ جاویدان 2" آغاز  شد! ولی چند روز بعد متوجه شدیم به علت اینکه از طرف دولت صدام اجازه حرکت به ارتش آزادی‌بخش مجاهدین داده نشده طرح عملیات منتفی است و بعد از دو هفته بدون توضیح همه ما را به سر کارهایمان در قسمت‌های سیاسی برگرداندند و وضعیت تقریباً به حالت قبل برگشت. دولت ایران نیز با آرامش به راه خود ادامه می‌داد و برخلاف تحلیل سازمان که حکومت از انتخاب ولی‌فقیه جدید عاجز خواهد بود و دولت دچار فروپاشی می‌شود، همان روز مجلس خبرگان جانشین جدید ولی فقیه را هم انتخاب نمود.»

*با انتخاب خاتمی در ایران باید آماده شرایط جدید باشیم!

«سال 1377 شروع شد و آن را هم رجوی «آ 77» یعنی آمادگی برای سرنگونی اعلام نمود وی هر بار بهانه‌هایی پیدا می‌کرد که به وسیله آن قدرت‌نمایی کند طبق یک تحلیل جدید گفت با انتخاب خاتمی به ریاست جمهوری در درون دولت ایران جناح‌بندی‌ها تشدید شده و بایستی برای هر شرایطی آمده باشیم. لذا اعلام آماده‌باش نمود و گفت که یگان‌ها برای عملیات آماده شوند دوباره کلاس‌های آموزشی نظامی فشرده برپا شد و همه راهی آموزش نظامی شدند.»

*اعزام تیم‌های عملیاتی در سال 78 برای ضربه زدن به مراکز دولتی

«در سال 1378 رجوی که در هر فرصتی منتظر ماهی گرفتن از آب گل‌آلود بود با پیام‌های متعددی سعی می‌کرد، حوادث تیر ماه را به خشونت تهاجم و اقدامات خرابکاری برانگیزاند و در این راه از هیچ شانتاژی من جمله اینکه خود را رهبر درگیری‌ها معرفی کند، فروگذاری نمی‌کرد. در سال 78 اعزام تیم‌های عملیاتی به داخل ایران جاری بود و ادامه داشت. اکثر این مأموریت‌ها برای خمپاره باران و ضربه زدن به مراکز دولتی و ایجاد جو ناامنی طرح‌ریزی می‌شد.»

*مسعود رجوی و دفاع از رهبری منتظری برای مطرح کردن خود

«سال 1388 وضعیت همچنان با فشارهای تشکیلات و محدودیت‌های روز افزون شروع شد و بخش روابط و اجتماعی سازمان هم به دخالت در امور عراق و کارشکنی‌هایشان ادامه می‌دادند. در آن ایام مسعود رجوی به دنبال تنش‌های ایجاد شده در ایران به فکر استفاده از این موقعیت افتاده بود تا شاید بتواند از این طریق هر چقدر می‌تواند سازمان را در مجامع بین‌المللی و سیاسی مطرح نموده و اتفاقات داخل ایران را ناشی از تأثیر سازمان بر روی مردم ایران قلمداد کند و او را در محافل غربی به عنوان اپوزیسیون نظام ایران به رسمیت بشناسد. لذا در این روزها دست به هر کاری می‌زد.

دفاع از برخی نامزدهای ریاست جمهوری بعد از انتخابات دفاع از رهبری آقای منتظری و حتی پیام دادن به پسر شاه سابق ایران، از اقدامات و تلاش‌های بی‌فایده‌ وی به حساب می‌آمد.»

*تشویق به شورش و قیام مسلحانه در سال 88

«در ایام انتخابات 88 ستاد داخله و بخش‌های زیادی از سازمان را برای به آشوب کشاندن تجمعات مردم در ایران واداشته بود در آن زمان من در ستاد اطلاعات علنی بودم و کار ما مانیتور کردن اخبار داخل ایران بود و به ما ابلاغ شد هر نفر هر چند وبلاگ راه‌اندازی کرده و اخبار درگیری و اغتشاش را به وسیله این وبلاگ‌ها گسترش دهیم. در قسمت داخله به صورت شبانه‌روزی با ایرانیان تماس می‌‌گرفتند و افراد را به شورش و قیام و کارهای ایذایی و مسلحانه سوق می‌دادند و در قسمتی دیگر، ستاد داخله پیام‌های رجوی را می‌بایست به صورت گسترده بر روی ایمیل‌های علنی ارسال می‌کرد.»

کتاب «سراب آزادی» از سوی نشر «ستوس» در شمارگان یک هزار نسخه و با قیمت 20 هزار تومان منتشر شده که علاقه‌مندان به تهیه آن می‌توانند با شماره 09213785629 تماس برقرار کنند.

*فارس