خاطره های بسیاری درباره ساده زیستی این مقامات وجود دارد. آنها فقیر نبودند بلکه ساده زیست بودند. خاطره ای از احمد توکلی نقل شده که پسر شهید رجایی موتور یکی از نگهبانان پدر را برای چرخ زدن می گیرد و وقتی پدر از این موضوع آگاه می شود، نگهبان را مورد مواخذه قرار می دهد. نگهبان اذعان می کند که موتور از خودش بوده و شهید رجایی در پاسخ به وی می گوید اگر موتور دولتی بود که حکم اخراجش را زده بود!
از این دست خاطرات بسیار زیاد است و کافیست نگاهی به نقل قول ها و زندگینامه این بزرگواران شود تا عمق خاکی بودن یک مقام را دریافت. کسی به یاد ندارد که شهید رجایی یا باهنر از امکانات دولتی حتی به میزانی که از حقوق شان بود استفاده کرده باشند. رجایی سرمای خانه را در زمستان با کشمش و چای گرم می کرد اما با تمام شدن کوپن نفتش، از موقعیت استفاده نمی کرد و در صف نمی زد. صبر می کرد تا همچون مردم عادی از سهم نفت خود بگیرد.
مردم ایران و دو رهبر عزیز آن، تا به امروز خیلی کم مقامی یا مسئولی را دیده اند که در پست های مهمی باشند اما حبّ مقام و جایگاه آنها را از مردم جدا نکرده باشد. حتی نمایندگان و معاونان معمولی وزارتخانه ها نیز پرده ای میان خود و ولی نعمتان خود کشیده اند. رجایی اگر زیر کرسی محقر خود در خانه می نشست یا کنار خانواده سرسفره ساده طعام می کرد و به تصویر در می آمد، از روی ریا نبود، این خصیه از ذات چنین انسان بزرگی برمی خاست.
ایستادگی و مقاومت مثال زدنی رجایی در زندان ستمشاهی زمانیکه در قفس طوطی انداخته می شد و ساواک ناخن های او را می کشید اما نه نامی و نه نشانی از زیر زبان این بزرگ مرد دست فروش بر نمی آمد. امام خمینی (ره) در سالگرد شهادت رجایی و باهنر در 8 شهریور سال 65 بهترین توصیف را از خصایص رجایی و باهنر می کنند. در سخنرانی در جمع رئیس جمهور، نخست وزیر و اعضای هیئت دولت (صحیفه امام، جلد 20، صفحه 124 و 125) می فرمایند: