گروه جهاد و مقاومت مشرق - حجتالاسلام شیخ "اکرم الکعبی" نشانگر و نمایندهی یک نسل کامل از مبارزین عراق است، همان نسلی که مبارزه ضد نظام صدام را به جنگ ضد اشغالگران آمریکایی متصل کردند و امروز هم در صف اول مبارزین [ضد تکفیریها] ایستادهاند تا تاریخ جدیدی برای منطقه (از عراق گرفته تا سوریه و فلسطین) بسازند. تاریخی که رسانههای عربی (و خصوصا رسانههای کشورهای خلیج فارس) سعی در مخفی کردن آن دارند. همان رسانههایی که تلاش خود را کردند تا درگیریهای عراق پس از اشغال این کشور را طبق «نسخهی زرقاوی» آن ارائه کنند و اینطور وانمود نمایند که درگیری در عراق، درگیری مذهبی بین شیعه و سنی است و جنگ با آمریکاییهای اشغالگر همهی عراقیها را شامل نمیشود (و با برجسته کردن عملیاتهای نیروهای تکفیری ضد اشغالگران، نقش عظیم گروههای مقاومت شیعی را ناچیز جلوه دهند).
در همین راستا بود که این رسانهها فعالیتهای بخش عظیمی از گروههای مقاومت عراقی را ندیده گرفته و حتی عملیاتهای برخی از آنها را به گروههای دیگر نسبت میدادند و به این ترتیب زمینه جنگهایی را فراهم کردند که تا امروز هم در منطقهی ما زبانه میکشد.
گام اول [برای خاموش کردن این آتش]، تصحیح تاریخ است و ارائهی روایت حقیقی از آنچه در این سالها روی داد و شناساندن شخصیتهایی که رسانههای عربی نمیخواهند آنان را برجسته کنند، ولی [مقاومتشان]، زخمی فراموش ناشدنی در خاطرهی آمریکاییهای اشغالگر ایجاد کرده است. شخصیتهایی که با تمام دار و ندار و توانشان در آزادسازی عراق مشارکت کردند و همه چیز خود را برای رسیدن به این هدف قربانی نمودند.
قهرمانان روایت ما، شیخ اکرم الکعبی (فرمانده حرکة النجباء عراق) است. رفقا و شرکای او هم شخصیتهایی جهادی برجسته هستند.
کسانی چون شهید ابراهیم مهدی حمد (ولاء)، که از مهمترین مربیان و آموزشدهندگان «حرکة النجباء» بود و در شب قدر همین امسال در تدمر سوریه به شهادت رسید، یا فرمانده شهید حزب الله محمد عیسی (ابوعیسی الاقلیم)، همان نظامی نابغهی مقاومت و یکی از قهرمانان جنگ 33 روزه که مستشار نظامی «حرکة النجباء» بود و در القنیطره به کاروان شهدا پیوست، یا شهید ابراهیم مسلمانی (عابس) که فرمانده محور النجباء در حلب بود و در همانجا به شهادت رسید.
برای صحبت از این تاریخ، و این میراث و خاطرات شخصی و نبردی که امروز در سراسر جهان عرب جاری است، علی یحیی (خبرنگار روزنامهی الاخبار لبنان) به سراغ شیخ اکرم الکعبی رفته و با او گفتگویی تفصیلی داشته است. [البته گفتنی است که این مصاحبه پیش از آزادسازی الرمادی صورت گرفته بود.]
شیخ اکرم الکعبی در سال 1977 متولد گردید. بعدها مشغول فراگیری علوم دینی زیر نظر شهید آیت الله سید محمد باقر صدر شد. در همان حوزهی نجف اشرف مقدمات و سطوح را تمام کرده و به دروس خارج وارد گردید. همزمان امامت شهر المسیّب در حاشیهی فرات در جنوب بغداد را هم به عهده گرفت. در دورهی صدام [به دلیل مبارزه با او] مدام از این «زندان ویژه» به آن «زندان ویژه» منتقل میشد. پس از لشگرکشی آمریکاییها هم تمامقد وارد مقاومت ضد اشغالگران گردید.
در جریان جنگ دوم نجف در سال 2004، مسئولیتهای ردهبالایی در جیش المهدی بر عهده داشت. در کنار فعالیتهای مقاومت، آموزش دورهی نظامی و مدیریت استراتژیک را هم پی گرفت و سپس در تأسیس گروه مقاومت اسلامی «عصائب اهل الحق» ایفای نقش کرد و حتی در زمان بازداشت همرزم و دوستش شیخ قیس الخزعلی، به عنوان دبیر کل عصائب انتخاب گردید. [پس از اخراج ذلتبار اشغالگران]، شیخ اکرم الکعبی باز به حوزه برگشت و تا آغاز حوادث سوریه در سال 2011 مشغول ادامهی تحصیلات دینی شد اما در این سال، جزو فرماندهان اصلی جنبش تازهتأسیس «حرکة حزب الله النجباء» قرار گرفت که از اولین نیروهای مقاومت حاضر در سوریه در جبهههای حلب و شهرهای دیگر محسوب میگردید.
ترجمهی مصاحبهی الاخبار با شیخ اکرم الکعبی را میخوانیم:
*فعالیتهای جهادیتان ضد اشغالگران عراق چطور شروع شد و اوایل کار چطور بود؟ چرا در سال 2003 توسط آمریکاییها دستگیر شدید؟ و اینکه آیا در جذب جوانان عراقی برای جنگ ضد اشغالگران با مشکل مواجه نبودید؟ خصوصا که در آن زمان فتوای عمومی برای جهاد وجود نداشت و بسیاری از مردم مایل بودند راههای مسالمتآمیز را در مقاومت تجربه کنند.
-شیخ اکرم الکعبی: بسم اله الرحمن الرحیم و الصلوة و السلام علی محمد و آله الطاهرین. از همان آغاز ورود اشغالگران آمریکایی به عراق، بخشی از مجاهدین (که تا آن زمان با نظام سرکوبگر صدام مبارزه میکردند) تصمیم به مقاومت نظامی ضد اشغالگران گرفتند. در آن زمان ما [یعنی گروههای مقاومت] به صورت دستههای جهادی، با یکدیگر ارتباطات مستحکم و همکاری و هماهنگی داشتیم.
اولین عملیات گروه ما، هدف قرار دادن 9 نظامی انگلیسی در بصره بود. عملیاتهایمان چند ماهی به همین منوال ادامه پیدا کرد تا آنکه نیروهای آمریکایی مرا در کربلا بازداشت کردند. شش ماه در زندان بودم تا آنکه انتفاضه [قیام] اول نجف ضد آمریکاییها (در بهار 2004) رخ داد. در آن زمان برادرانی که در خط جهادی بودند با یک برنامهریزی بسیار جالب اقدام به فراری دادن من از زندان کردند. این فرار را از طریق یک افسر عراقی که با آمریکاییها کار میکرد [ولی مخفیانه با نیروهای مقاومت همکاری داشت] ترتیب داده بودند.
آن افسر، شمارهی مرا (شمارهای که به وسیلهی آن تفاوت بین زندانیان نظامی و غیرنظامی در ابوغریب مشخص میشد) تغییر داد. روی بازوی هر زندانی یک شماره بود چون آنها با ما از طریق اسمهایمان تعامل نداشتند [بلکه از طریق همان شمارهها با ما ارتباط برقرار میکردند].
اگر زندانی با حکم دادگاه نظامی زندانی شده بود شمارهی شش رقمی داشت و اگر حکمش غیرنظامی بود شمارهی چهار رقمی داشت. شمارهی من بود 152150. بعد از اینکه این شمارهی شش رقمی [توسط همان افسر] به چهار رقم تبدیل شد، ترتیب کار برای بیرون بردنم از ابوغریب داده شد. چیزی که در این کار به ما کمک کرد، آشفتگی و در هم و برهم بودن مدیریت اشغالگران در ادارهی اردوگاههای بازداشت بود که در طول سال اول حضورشان در عراق، زندانیان را در آن اردوگاهها نگه میداشتند. جزئیات زیادی دربارهی فرارم از زندان وجود دارد ولی به دلیل سری بودن عملیات و محافظت از سلامت برادرانی که در آن مشارکت داشتند، نمیتوانم آنها را ذکر کنم.
بعد از آزادیام به یک محل امن رفتیم و چند روز بعد، عملیات آزادسازیام آشکار شد و نوشتههایی که عکس من را بر روی آن درج کرده بودند در خیابانهای زیادی (به عنوان فردی که تحت تعقیب نیروهای ائتلاف [اشغالگران] است) پخش کردند.
بعد بیرون آمدن از زندان، به نجف رفتم. در جریان نبرد دوم نجف (سال 2004) مسئول نیروها در نجف بودم. این نبرد 28 روز طول کشید و نیروهای ائتلاف [اشغالگران] نتوانستند مقابل نیروهای ما به هیچگونه پیشرویای دست پیدا کنند به همین جهت مجبور شدند از طریق واسطهها باب مذاکره را باز کنند. [در جریان مذاکرات] ما شرط کردیم در مقابل وارد نشدن نیروهای آنها به بخش قدیمی نجف، ما هم حاضریم از آنجا خارج شویم و این بخش شهر را به نیروهای عراقی واگذار نماییم. آنها هم به شروط ما گردن گذاشتند و توافق به مرحلهی اجرا گذاشته شد.
بعد از پایان نبرد دوم نجف، تصمیم گرفتیم که طبق روش چریکی به جنگ ادامه دهیم. در همین راستا واحدهایی تشکیل دادیم که در آن زمان به آنها «واحدهای ویژه» گفته میشد. این واحدهای ویژهی [چریکی] با مشورت و حمایتهای برادرانمان آغاز به کار کردند. بعدها از دل همین واحدها بود که گروههایی در مقاومت عراق با نامهای تازه شکل گرفت (عصائب اهل الحق و کتائب حزب الله عراق) و فعالیتهای مقاومتی ادامه یافت تا آنکه اشغالگران به طور کامل از عراق خارج شدند.
در مورد جذب جوانها هم باید بگویم سختیای وجود نداشت چون کار متکی بود به کادرها و نیروهای نخبهای که سابقهی فعالیت جهادی در دوران صدام را داشتند، خصوصا که روش کار مقاومت بر کمیت مبتنی نبود بلکه بر کیفیت مبتنی بود و این نیروهای کیفی وجود داشتند و کاری که از آنها انتظار میفت را با تسلط کامل و موفقیت به انجام میرساندند.
*اجماعی وجود دارد که همه شما را جزئی یا شاخهای از سپاه پاسداران محسوب میکنند. این حرف درست است؟ و اساسا ماهیت رابطهی شما با ایران چگونه است؟
-طبیعتا برادران سپاه پاسداران نقشی مهم و اساسی دارند. اگر هم این اجماعی که وجود دارد حقیقتا مبتنی بر واقع باشد برای ما افتخار و مایهی شرف است که بخشی از این نیرو باشیم؛ نیرویی که با حمایت از گروههای مقاومت در فلسطین و لبنان و سوریه و عراق در مقابل مستکبران مقاومت کرده و آن مستکبرین را به ذلت و خواری کشیده است و امروز هم قویترین نیرو برای مبارزه با تروریسم در کل این منطقه، همین سپاه پاسداران است. جمهوری اسلامی هم با چهرهی درخشانش و رهبری حکیمانهی جهان اسلام برای ما، عمق اسلامی محسوب میشود. روابط ما هم با آنها مستحکم و مستمر است.
*خیلیها از ردپای عماد مغنیه در جنگ ضد آمریکاییها [در عراق] سخن میگویند ولی این حرف همیشه به صورت کلی [و بدون ذکر مصادق و جزئیات] بیان شده، برعکس نقش او در مقاومت فلسطین که با جزئیات بیشتری ذکر شده است. برای ما بگویید نقش عماد مغنیه در جنگ ضد آمریکاییها در عراق دقیقا چه بود؟ و آیا عملیاتی بود که خود او طراحی کرده باشد؟ و آیا شما تجربهی همکاری مشترک با او را داشتهاید؟
-شهید حاج عماد مغنیه نقش مهمی در میدان عراق داشت. اگرچه به دلایل امنیتی خودش شخصا در عراق حاضر نشد ولی بر روند افزایش تجربه و قدرت گروههای مقاومت نظارت داشت.
عملیاتهای بزرگ و مهم را بررسی میکرد و به عنوان آخرین نکات پیش از تصویب آن عملیاتها، نکات و روشهای ابداعی خودش را مطرح میکرد. شهید مغنیه طرحها و نظریاتی هم برایمان مطرح کرد که در موضوع گروگانهای انگلیسی (در سال 2007) و جریان تبادلی که بعد از آن رخ داد و در جریانش تعداد زیادی از نیروهای مقاومت و رهبران مقاومت آزاد شدند، خیلی از آنها استفاده کردیم.
زیارت مزار شهید مغنیه
دوست دارم اینجا اشاره کنم که من توفیق این را داشتم و این افتخار نصیبم شد که در اولین دورهی آموزش نظامیام تحت نظر مستقیم او آموزش ببینم. بعد از آن هم دیگر مکررا با او و جناب دبیر کل حزب الله سید حسن نصرالله در طول دورهی اشغال عراق دیدار داشتم. البته طبیعتا در آن دوره به دلیل شرایط امنیتی امکان رسانهای کردن این دیدارها وجود نداشت. یکی از دیدارهای [اخیر]مان درست در فردای روزی بود که حزب الله در جواب شهادت شهدای قنیطره دست به عملیات زده بود.
ما هم افتخار ایفای نقشی داشتیم به این دلیل که یکی از شهدای حزب الله در قنیطره شهید ابوعیسی اقلیم بود که در جریان عملیات آزادسازی کمربند بغداد مستشار نظامی "حرکة النجباء" محسوب میشد و حرکة النجباء در مناطق عملیاتیاش نقش بارزی در آن آزادسازی داشت.
*دورههای آموزشیای که حاج رضوان خودش مسئول و ناظر آنها بود چه جور دورههایی بودند؟
-یک سری دورههای فرماندهی بود که فرماندهان در آن شرکت میکردند و برخی از آن فرماندهان امروز در عرصهی میدانی عراق چهرههای شناخته شدهای هستند. این دورهها مجموعا سه دوره آموزشی بود که اولین دورهی آن در لبنان و تحت نظارت و اشراف شخص حاج رضوان برگزار شد.
*اخیرا تلاشهایی در جریان است تا در بصره (مشخصا در منطقه التاجی و برخی جاهای دیگر) صنایع تولیدی نظامی با استفاده از ضایعات باقی مانده از جنگ احیا شود. آیا شما به این مسئله توجه و اهتمامی دارید؟ آیا فکر میکنید شما به عنوان الحشد الشعبی میتوانید به دولت عراق فشار وارد کنید تا طرحی برای یک صنعت نظامی ملی تهیه و اجرا کند؟
-بازسای صنایع نظامی مسئلهی مهمی است. چیزی که امروز در بصره جریان دارد، گامی است در مسیر صحیح. ما هم به عنوان گروههای مقاومت، پس از آنکه برادران به نیروهایمان آموزش دادند، الان کارگاههای مختص خودمان را داریم. چیزهایی که امروز [در این اردوگاهها] ساخته میشود یا ارتقا پیدا میکند، از سلاح عادی گرفته تا موشک و مین و هواپیماهای شناسایی (از جمله هواپیمای شناسایی که در عراق مونتاژ میشود) و چیزهای دیگر، نقشی اساسی در نبردها دارند. ضمنا برادران ایرانی همزمان و در عین حال، به دولت عراق هم در زمینهی بازسازی و کارآمد کردن صنایع ما کمک و مشورت ارائه میکنند.
*درست است که سفارت آمریکا در عراق در مقابل ارتقا و تقویت تسلیحات الحشد الشعبی ایستاده است؟ آیا مثال عملی در این زمینه دارید؟
-امروز پرچم مبارزه با الحشد الشعبی نه فقط در زمینهی ساخت سلاح، بلکه در همهی زمینهها در دست سفارت آمریکاست. آنچه شما به عنوان ضایعات باقی مانده از جنگ در منطقهی التاجی از آن نام بردید، در حقیقت یک سری سلاح کارآمد ارتش عراق بود که اشغالگران آمریکایی درست کمی پس از پایان جنگ [در سال 2003] و انحلال ارتش عراق اقدام به جمع آوری و تخریب آنها (در جایی موسوم به گورستان التاجی) کردند. حالا امروز برادران عضو کارگاههای صنایع نظامی [گروههای مقاومت] در بصره میروند در گورستان التاجی و در بین این ضایعات جنگی میگردند تا شاید چیزی [سلاح یا قطعهای] را پیدا کنند که از آن تخریب جان سالم به در برده باشد تا آنها را بردارند و پس از تعمیر، در جبههها از آنها استفاده کنند.
*صحبتهایی نقل میشود که شما در چندین جا به صورت ضمنی با مستشاران آمریکایی هماهنگی نظامی داشتهاید؟ آیا این خبرها درست است؟ و اساسا موضع شما دربارهی سهیم شدن آمریکا در نبرد ضد داعش چیست؟
-این خبرها صحیح نیست چرا که اصلا آمریکاییها و داعشیها دو روی یک سکهاند. ما هرگونه همکاری یا عمل مشترک با آنها را رد میکنیم چون آنها برای عراقِ ما چیزی جز ویرانی و خرابی به بار نیاوردهاند.
*چطور برای نبرد ضد داعش با اقلیتهای عراقی تعامل میکنید؟ (خصوصا که شما را جزو سازمانهای شیعی دستهبندی میکنند) آیا تنوع مذهبی یا قومی در صفوف شما وجود دارد و آیا مثالی در این زمینه دارید؟
-حرکة النجباء همانطور که فرمودید یک سازمان اسلامی شیعی است و البته این، منافاتی با وجود تنوع دینی و مذهبی داخل حرکة النجباء ندارد چرا که ما به ضرورت دفاع از اقلیتها ایمان داریم و این مسئله هم ریشههای تاریخی دارد و اولین ریشهی آن به فرمایش امام علی علیهالسلام باز میگردد که هنگام نصب مالک اشتر به والیگری مصر (که دارای تنوع دیتنی و فرهنگی بود) به او فرمود: «مردم دو دستهاند، یا برادر دینیتواند یا همنوع تو.»[ یا مالک إن الناس صنفان: إما أخ لک فی الدین أو نظیر لک فی الخلق.]
با توجه به همین مکتب و فرهنگ، ما، هم روحیهی حماسی جهاد و اراده و ثبات و غیرت داریم و هم روحیهی محبت و لطف و تسامح با ادیان و مذاهب متنوع [دیگر]. به عنوان یک مثال از تنوع مذهبی در صفوف حرکة النجباء میتوانم به دستهی نجبای تکریت اشاره کنم که اکثریت اعضای آن از برادران اهل سنت ما هستند، همچنین گروه آزادسازی موصل و لشگر الانبار.
*آیا در آینده گامهایی برای متوقف کردن طرحهای آمریکاییها برای به حاشیه بردن نقش الحشد الشعبی و چنبره زدن بر سیر نبردها از سوی آنها خواهید داشت یا اینکه کماکان مسئله در تهدیدهای کلامی از سوی شما باقی خواهد ماند؟ (خصوصا پس از توافق هستهای).
-ابتدا به بخش دوم سؤال پاسخ میدهم و تأکید میکنم که توافق هستهای کوچکترین تأثیری در تصمیم ایران در حمایت از مقاومت (از فلسطین و لبنان گرفته تا عراق و سوریه) نخواهد داشت. کما اینکه حضرت سید، ولی امر مسلمین، رهبر، امام خامنهای دام ظله به این مسئله تصریح کردهاند. علاوه بر اینکه برادران ما در جمهوری اسلامی کمک و مشورت و تجارب و خونهای پاک خود را به خاطر یک مبدأ عقیدتی تقدیم میکنند.
اما در موضوع دخالتهای آمریکا، باید بگویم که این دخالتها فقط برای به حاشیه بردن نقش الحشد الشعبی (آنطور که شما در سؤال ذکر کردید) نیست، بلکه برای جنگ با الحشد الشعبی است. چون آمریکاییها میدانند که روح الحشد الشعبی و قدرت آن برخاسته از گروهای مقاومت است. یعنی همان گروههایی که در آن، آن بدبختیها را بر سر اشغالگران آمریکایی آوردیم و آنطور در جریان جنگ مان با آنها از آنان تلفات گرفتیم. و هنوز هم موضع ما در قبال گردنکلفتی و تکبر آمریکاییها همان موضع است.
مسئلهی دیگر آنکه ما معتقدیم تروریسم از همان اولش در منطقه مورد حمایت آمریکاییها بود، حالا یا به طریق مستقیم یا از طریق اذنابشان در کشورهای حاشیهی خلیج فارس. اگر برگردیم و از روزی که تشکیل ائتلاف بینالمللی برای مبارزه با داعش اعلام شد تا امروز را بازبینی کنیم، میبینیم که این ائتلاف شوم برای حمایت از داعش تشکیل شده است. حتی اکثر پروازهایشان وهمی است.
بگذریم که تحت اسم تسلیح عشایر [عراق برای مبارزه با داعش]، خود داعش را تسلیح کردند. پیشتر در مقابل عملیات ما در تکریت مانعتراشی نمودند و حالا هم در الانبار مانعتراشی میکنند. فلذا همانطور که پیشتر گفتیم باز هم تکرار میکنیم دولت عراق باید در مقابل این ائتلاف شوم، موضعی تاریخی اتخاذ و این ائتلاف را از عراق اخراج کند.
*گروه شما و عصائب اهل الحق جزو دستههایی بودید که علنا به خیابانها آمده و رهبری تظاهراتهای اخیر و جهتدهی به آن را در اختیار گرفتید و بعد هم که الحشد المدنی [جمعی غیر نظامی برای تظاهراتهای مسالمتامیز] تشکیل شد. آیا حس کرده بودید که ممکن است هیجانات مردمی به سمت ضدیت با الحشد الشعبی و اسلامگراها جهت داده شود و به همین دلیل به این کار دست زدید؟
-این تظاهراتها را به صورت خودجوش، ملتی آغاز کرد که اکثریت فرزندانش در جبهههای نبرد بودند، ملتی هرچه داشت و نداشت را برای دفاع از مقدسات تقدیم میکرد. دلیل آغاز آن تظاهراتها کمبود خدمات و امکانات در همهی بخشها بود. فلذا درخواست تظاهرکنندگان کاملا مشروع بود و خود تظاهرکنندگان از اولین جمعهای که به خیابان آمدند بر روی خود اسم «الحشد المدنی» گذاشتند [مدنی، به معنای غیرنظامی است.] همین امر، ما و دیگر گروههای مقاومت و الحشد الشعبی را تشویق کرد که در کنار این افراد بایستیم و دوشادوش آنان در این جنبش شرکت کنیم، خصوصا که خود ما هم دچار همین کمبودها هستیم، نه فقط کمبودهای خدماتی بلکه حتی در موضوع حمایت حکومت از جبههها هم با کمبود مواجهیم.
اما اتفاقی که افتاد این بود که نیروهای شرارتپیشه و سفارتخانههای آمریکا و انگلیس به علاوهی اذناب بعث صدامی تلاش کردند سوار این موج شده و مسیر تظاهراتها را منحرف کنند. ما از همان هفتهی اول با توجه به اطلاعات امنیتیای که کسب کرده بودیم نسبت به این مسئله هشدار دادیم و تأکید کردیم که سفارت آمریکا در عراق با برخی شخصیتهای رسانهای و برخی «داعشیهای سیاستمدار» [اصطلاحی برای جادهصافکن های داعش در بین سیاستمداران عراقی] جلسهای داشته و در آن جلسه در این باره بحث شده که نقشههایی طرح کنند و برنامههایی بریزند تا مسیر تظاهراتها عوض شده و به سمت حمله به اسلام برود (از طریق شعارهای ضد دینی و درخواست دولت سکولار. انگار که الان نظام عراق، نظامی دینی است!)
فلذا پس از آنکه مرجعیت نجف درخواستهای تظاهرکنندگان (که ما هم جزوشان بودیم) را مورد تأیید قرار داد و دولت هم برنامههای اصلاحاتش را اعلام نمود، با توجه به حساسیت اوضاع در جبهههای نبرد، کنار کشیدنمان از این تظاهراتها را اعلام کردیم. و این تظاهراتها را در حال حاضر سفارت آمریکا و انگلیس اداره میکند. فلذا دیدید جمعیت عظیمی که در اوایل کار وارد صحنه شده بود، در آخرین هفتهای که تظاهرات برگزار شد در لبیک به درخواست فرماندهان مقاومت و الحشد الشعبی برای تحریم این تظاهراتهای منحرف شده از مسیر خود، از حضور در خیابانها امتناع کردند و معتقدیم که به این ترتیب، امروز پرده را از چهرهی افراد باقی مانده کنار زدیم و وضعیتشان را برای مردم روشن کردهایم.
کنار کشیدن ما از تظاهراتها به این معنی نیست که از درخواستهایمان دست کشیدهایم. ما هنوز هم از نزدیک پیگیر قضایا هستیم و سیر اصلاحات و تأمین خدمات برای مردم را دنبال میکنیم و هنوز هم معتقدیم دلیل اصلی ویرانی کشور و به تاراج رفتن ثروتهایش و باقیماندنش زیر قیمومیت استکبار جهانی (که مطلقا خیرخواه ما نیست) «نظام سکولار»ی است که بر کشور حکومت میکند.
*با توجه به تلاشهای مکرر طبقهی فاسد و سرمایهداران و ویژهخواران سیاسی-دینی برای حفظ منافعشان، چطور میتوان حقوق اجتماعی مردم را حفظ کرد؟ و چه راهکاری برای پایان دادن به فقر در عراق وجود دارد؟
-تصمیمگیر اول و آخر خود ملت عراق است چون اگر ملت باز هم همین طبقات را انتخاب کند و کسانی که ثروتهایش را به تاراج بردند را باز به قدرت برساند، در آن حالت دارد به کسانی که از او دزدی کردهاند کمک میکند تا حقوق اجتماعیاش را سلب کنند و وضعیت به همین شکل باقی خواهد ماند.
ملت عراق باید دنبال کسانی بگردد که به او خدمت کردند و به صورت حرفهای و با اخلاص کار کردند بدون اینکه مناصبشان، وضعیت زندگیشان را تغییر دهد. چون همهی این افراد با رأی ملت به مناصب خود رسیدهاند. حتی با تأسف شدید باید گفت «داعشیهای سیاست» هم با رأی مردم مناطق غربی کشور به مناصبشان رسیدند، گرچه خود مردم آن مناطق، هرچند دیر، از رأیشان پشیمان شدند و تصمیم گرفتند دیگر این افراد نماینده آنان نباشند چون همان داعشیهای سیاست بودند که در اشغال مناطق غربی کشور توسط داعش سببیت داشتند و بعد از وقوع واقعه هم انگار نه انگار! حتی به خودشان زحمت ندادند که به آوارههایی که از همان مناطق آواره شدهاند و در وضعیت بسیار بسیار سخت و با بیتوجهی شدید مسئولان روزگار میگذرانند، کمکی بکنند.
در موضوع پایان دادن به فقر در عراق هم نباید فراموش کنیم که عراق کشوری ثروتمند است، ولی ثروتش در جنگها به هدر رفته بود و امروز هم مافیاهای سیاسی این اموال را به هدر میدهند و غارت میکنند و به همین دلیل باز حرف اولم را تکرار میکنم که سرنوشت تغییر، به دست خود ملت عراق و انتخابات بعدی است.
*برخیها از نقش سیاسی الحشد الشعبی در دورهی پیش رو صحبت میکنند، حتی در این حد که به جای طبقهی حاکم فعلی، الحشد الشعبی قدرت را در دست بگیرد. نظرتان چیست؟
-موقعی که گروههای مقاومت عراقی با یکدیگر یکی شده و الحشد الشعبی را تشکیل دادند هدفشان محافظت از عراق بود و جنگ با تروریسم. این انگیزه هم از تکلیف شرعی و اخلاقی و ملی ما ناشی میشد و مطلقا انگیزه و خواستهای برای به دست آوردن منافع یا رسیدن به مناصب سیاسی نداشتیم. افتخار هم میکنیم که توانستیم اهدافمان را با اخلاص محقق کنیم. کار نظامی یک چیز است و کار سیاسی چیز دیگری است که مقدمات و لوازم خاص خود را دارد. ما در حرکة النجباء تصمیم گرفتهایم که در این مرحله وارد کار سیاسی نشویم خصوصا که حکومت در عراق طبق نظام سیاسیای اداره میشود که بسیار بسیار از عقاید ما و خواستهای ما دور است.
*جنبش شما اخیرا اعلام کرد که برای نبرد در سوریه نیرو جذب میکند. این یعنی آغاز مرحلهای جدید؟ خصوصا که یادمان هست شما تنها گروهی بودید که پس از سقوط موصل، اکثر نیروهایتان را از جبههی سوریه به جبههی عرق بازنگرداندید.
-بله درست است. این اعلان جذب نیرو به این دلیل رخ داد که تصمیم گرفته شده مرحلهی جدید در عملیات آزادسازی شروع شود. فلذا باید تعداد نیروهایمان را افزایش میدادیم به همین جهت اعلام کردیم مجاهدینی که مایل و داوطلب هستند بیایند تا به پادگانهای آموزشی فرستاده شوند و برای مشارکت در جبههی سوریه آماده شوند.
*شما یک تیپ رزمی در سوریه دارید و دو تیپ رزمی در عراق. تعداد نیروها چقدر است و در کل آمار رسمی نیروهای شما در الحشد الشعبی چند نفر است؟
-به حسب سیاقی که ما طبق آن عمل میکنیم، هر تیپ از چهار هزار رزمنده تشکیل میشود، ولی انعطافی که در روشمان داریم باعث میشود این اعداد بعضا تغییر کند که این تغییر مربوط است به نیازهای هر نبرد و کیفیت آن و نیاز یا عدم نیاز یک محور خاص به تعداد مشخصی نیرو. فلذا سه تیپ ما را کادرهای رسمیمان تشکیل میدهد و نیروهای ویژهای که به صورت کامل در خدمت کار جهادی هستند و فعالیت دیگری ندارند و همچنین نیروهای بسیج، که برای رسیدن به تعداد نیروهای مورد نیاز در شرایطی که پیش میآید، به آنها متکی هستیم.
مسئلهی دیگر اینکه ما کادرهای جنبش را که نیروها و تیپها را اداره میکنند، به علاوهی آنهایی که در سوریه هستند، در عدد محاسبه شده حرکة النجباء در الحشد الشعبی محاسبه نکردهایم. عدد نیروهای محاسبه شده برای حرکة النجباء در الحشد الشعبی چهار هزار و هفتصد تن هستند که دویست تن از آنها با توجه به اینکه اهل تکریت بودند، پس از آزادسازی شهر، تبدیل شدند به تیپ تکریت.
امروز میتوانیم بگوییم که تعداد کلی نیروهای حرکة النجباء شامل کادرها، نیروهای بسیجی، تیپ عمار یاسر که در سوریه میجنگد و دو تیپ وابسته به حرکة النجباء که عضو الحشد الشعبی در عراق هستند، مجموعا به نزدیک پانزده هزار مجاهد بالغ میشود.
*جبههی سوریه و عراق چه تفاوتهای ماهویای با یکدیگر دارند؟ و مهمترین تهدیدات در هر کدام از این دو جبهه چیست؟
-هیچ فرق ماهویای بین این دو جبهه نیست، مگر از جهت جغرافیایی و مشخصات زمین. دلیل اینکه این دو جبهه فرق ماهوی با یکدیگر ندارند هم این است: آن کس که پشت سر این دار و دستهها[ی تروریستی] ایستاده و از آنان حمایت میکند، در هر دوی این جبهه ها یکی است؛ یعنی استکبار جهانی که امروز خود را به شکل مثلث آمریکا - صهیونیستها - انگلیس و اذنابشان (یعنی برخی عربها و برخی ترکها) نشان میدهد.
*در کنار شرایط جنگتان در سوریه، فکر میکنید این امکان وجود دارد که طرح یک نوع هماهمگی سطح بالا در زمینههای امنیتی و اقتصادی و فرهنگی و سیاست خارجی بین عراق و سوریه ارائه شود؟ و در حال حاضر چه موانعی سر راه چنین طرحی وجود دارد؟
-ما معتقدیم که جنگ در سوریه و عراق، یکی است و اینکه این جنگ را جدا فرض کنیم یا آن را جدا کنیم اشتباه است. الان هر پیروزی در سوریه، پیروزی عراق است و همینطور برعکس. به همین خاطر امیدواریم که دولتهای عراق و سوریه این مسئله را درک کنند و تلاشهایشان را یکی نمایند. نه فقط در سطوح نظامی بلکه همینطور در تمام امور دیگر.
در همین راستا بود که این رسانهها فعالیتهای بخش عظیمی از گروههای مقاومت عراقی را ندیده گرفته و حتی عملیاتهای برخی از آنها را به گروههای دیگر نسبت میدادند و به این ترتیب زمینه جنگهایی را فراهم کردند که تا امروز هم در منطقهی ما زبانه میکشد.
گام اول [برای خاموش کردن این آتش]، تصحیح تاریخ است و ارائهی روایت حقیقی از آنچه در این سالها روی داد و شناساندن شخصیتهایی که رسانههای عربی نمیخواهند آنان را برجسته کنند، ولی [مقاومتشان]، زخمی فراموش ناشدنی در خاطرهی آمریکاییهای اشغالگر ایجاد کرده است. شخصیتهایی که با تمام دار و ندار و توانشان در آزادسازی عراق مشارکت کردند و همه چیز خود را برای رسیدن به این هدف قربانی نمودند.
قهرمانان روایت ما، شیخ اکرم الکعبی (فرمانده حرکة النجباء عراق) است. رفقا و شرکای او هم شخصیتهایی جهادی برجسته هستند.
برای صحبت از این تاریخ، و این میراث و خاطرات شخصی و نبردی که امروز در سراسر جهان عرب جاری است، علی یحیی (خبرنگار روزنامهی الاخبار لبنان) به سراغ شیخ اکرم الکعبی رفته و با او گفتگویی تفصیلی داشته است. [البته گفتنی است که این مصاحبه پیش از آزادسازی الرمادی صورت گرفته بود.]
در جریان جنگ دوم نجف در سال 2004، مسئولیتهای ردهبالایی در جیش المهدی بر عهده داشت. در کنار فعالیتهای مقاومت، آموزش دورهی نظامی و مدیریت استراتژیک را هم پی گرفت و سپس در تأسیس گروه مقاومت اسلامی «عصائب اهل الحق» ایفای نقش کرد و حتی در زمان بازداشت همرزم و دوستش شیخ قیس الخزعلی، به عنوان دبیر کل عصائب انتخاب گردید. [پس از اخراج ذلتبار اشغالگران]، شیخ اکرم الکعبی باز به حوزه برگشت و تا آغاز حوادث سوریه در سال 2011 مشغول ادامهی تحصیلات دینی شد اما در این سال، جزو فرماندهان اصلی جنبش تازهتأسیس «حرکة حزب الله النجباء» قرار گرفت که از اولین نیروهای مقاومت حاضر در سوریه در جبهههای حلب و شهرهای دیگر محسوب میگردید.
*فعالیتهای جهادیتان ضد اشغالگران عراق چطور شروع شد و اوایل کار چطور بود؟ چرا در سال 2003 توسط آمریکاییها دستگیر شدید؟ و اینکه آیا در جذب جوانان عراقی برای جنگ ضد اشغالگران با مشکل مواجه نبودید؟ خصوصا که در آن زمان فتوای عمومی برای جهاد وجود نداشت و بسیاری از مردم مایل بودند راههای مسالمتآمیز را در مقاومت تجربه کنند.
-شیخ اکرم الکعبی: بسم اله الرحمن الرحیم و الصلوة و السلام علی محمد و آله الطاهرین. از همان آغاز ورود اشغالگران آمریکایی به عراق، بخشی از مجاهدین (که تا آن زمان با نظام سرکوبگر صدام مبارزه میکردند) تصمیم به مقاومت نظامی ضد اشغالگران گرفتند. در آن زمان ما [یعنی گروههای مقاومت] به صورت دستههای جهادی، با یکدیگر ارتباطات مستحکم و همکاری و هماهنگی داشتیم.
اولین عملیات گروه ما، هدف قرار دادن 9 نظامی انگلیسی در بصره بود. عملیاتهایمان چند ماهی به همین منوال ادامه پیدا کرد تا آنکه نیروهای آمریکایی مرا در کربلا بازداشت کردند. شش ماه در زندان بودم تا آنکه انتفاضه [قیام] اول نجف ضد آمریکاییها (در بهار 2004) رخ داد. در آن زمان برادرانی که در خط جهادی بودند با یک برنامهریزی بسیار جالب اقدام به فراری دادن من از زندان کردند. این فرار را از طریق یک افسر عراقی که با آمریکاییها کار میکرد [ولی مخفیانه با نیروهای مقاومت همکاری داشت] ترتیب داده بودند.
آن افسر، شمارهی مرا (شمارهای که به وسیلهی آن تفاوت بین زندانیان نظامی و غیرنظامی در ابوغریب مشخص میشد) تغییر داد. روی بازوی هر زندانی یک شماره بود چون آنها با ما از طریق اسمهایمان تعامل نداشتند [بلکه از طریق همان شمارهها با ما ارتباط برقرار میکردند].
اگر زندانی با حکم دادگاه نظامی زندانی شده بود شمارهی شش رقمی داشت و اگر حکمش غیرنظامی بود شمارهی چهار رقمی داشت. شمارهی من بود 152150. بعد از اینکه این شمارهی شش رقمی [توسط همان افسر] به چهار رقم تبدیل شد، ترتیب کار برای بیرون بردنم از ابوغریب داده شد. چیزی که در این کار به ما کمک کرد، آشفتگی و در هم و برهم بودن مدیریت اشغالگران در ادارهی اردوگاههای بازداشت بود که در طول سال اول حضورشان در عراق، زندانیان را در آن اردوگاهها نگه میداشتند. جزئیات زیادی دربارهی فرارم از زندان وجود دارد ولی به دلیل سری بودن عملیات و محافظت از سلامت برادرانی که در آن مشارکت داشتند، نمیتوانم آنها را ذکر کنم.
بعد از آزادیام به یک محل امن رفتیم و چند روز بعد، عملیات آزادسازیام آشکار شد و نوشتههایی که عکس من را بر روی آن درج کرده بودند در خیابانهای زیادی (به عنوان فردی که تحت تعقیب نیروهای ائتلاف [اشغالگران] است) پخش کردند.
بعد بیرون آمدن از زندان، به نجف رفتم. در جریان نبرد دوم نجف (سال 2004) مسئول نیروها در نجف بودم. این نبرد 28 روز طول کشید و نیروهای ائتلاف [اشغالگران] نتوانستند مقابل نیروهای ما به هیچگونه پیشرویای دست پیدا کنند به همین جهت مجبور شدند از طریق واسطهها باب مذاکره را باز کنند. [در جریان مذاکرات] ما شرط کردیم در مقابل وارد نشدن نیروهای آنها به بخش قدیمی نجف، ما هم حاضریم از آنجا خارج شویم و این بخش شهر را به نیروهای عراقی واگذار نماییم. آنها هم به شروط ما گردن گذاشتند و توافق به مرحلهی اجرا گذاشته شد.
در مورد جذب جوانها هم باید بگویم سختیای وجود نداشت چون کار متکی بود به کادرها و نیروهای نخبهای که سابقهی فعالیت جهادی در دوران صدام را داشتند، خصوصا که روش کار مقاومت بر کمیت مبتنی نبود بلکه بر کیفیت مبتنی بود و این نیروهای کیفی وجود داشتند و کاری که از آنها انتظار میفت را با تسلط کامل و موفقیت به انجام میرساندند.
*اجماعی وجود دارد که همه شما را جزئی یا شاخهای از سپاه پاسداران محسوب میکنند. این حرف درست است؟ و اساسا ماهیت رابطهی شما با ایران چگونه است؟
-طبیعتا برادران سپاه پاسداران نقشی مهم و اساسی دارند. اگر هم این اجماعی که وجود دارد حقیقتا مبتنی بر واقع باشد برای ما افتخار و مایهی شرف است که بخشی از این نیرو باشیم؛ نیرویی که با حمایت از گروههای مقاومت در فلسطین و لبنان و سوریه و عراق در مقابل مستکبران مقاومت کرده و آن مستکبرین را به ذلت و خواری کشیده است و امروز هم قویترین نیرو برای مبارزه با تروریسم در کل این منطقه، همین سپاه پاسداران است. جمهوری اسلامی هم با چهرهی درخشانش و رهبری حکیمانهی جهان اسلام برای ما، عمق اسلامی محسوب میشود. روابط ما هم با آنها مستحکم و مستمر است.
*خیلیها از ردپای عماد مغنیه در جنگ ضد آمریکاییها [در عراق] سخن میگویند ولی این حرف همیشه به صورت کلی [و بدون ذکر مصادق و جزئیات] بیان شده، برعکس نقش او در مقاومت فلسطین که با جزئیات بیشتری ذکر شده است. برای ما بگویید نقش عماد مغنیه در جنگ ضد آمریکاییها در عراق دقیقا چه بود؟ و آیا عملیاتی بود که خود او طراحی کرده باشد؟ و آیا شما تجربهی همکاری مشترک با او را داشتهاید؟
-شهید حاج عماد مغنیه نقش مهمی در میدان عراق داشت. اگرچه به دلایل امنیتی خودش شخصا در عراق حاضر نشد ولی بر روند افزایش تجربه و قدرت گروههای مقاومت نظارت داشت.
عملیاتهای بزرگ و مهم را بررسی میکرد و به عنوان آخرین نکات پیش از تصویب آن عملیاتها، نکات و روشهای ابداعی خودش را مطرح میکرد. شهید مغنیه طرحها و نظریاتی هم برایمان مطرح کرد که در موضوع گروگانهای انگلیسی (در سال 2007) و جریان تبادلی که بعد از آن رخ داد و در جریانش تعداد زیادی از نیروهای مقاومت و رهبران مقاومت آزاد شدند، خیلی از آنها استفاده کردیم.
زیارت مزار شهید مغنیه
ما هم افتخار ایفای نقشی داشتیم به این دلیل که یکی از شهدای حزب الله در قنیطره شهید ابوعیسی اقلیم بود که در جریان عملیات آزادسازی کمربند بغداد مستشار نظامی "حرکة النجباء" محسوب میشد و حرکة النجباء در مناطق عملیاتیاش نقش بارزی در آن آزادسازی داشت.
-یک سری دورههای فرماندهی بود که فرماندهان در آن شرکت میکردند و برخی از آن فرماندهان امروز در عرصهی میدانی عراق چهرههای شناخته شدهای هستند. این دورهها مجموعا سه دوره آموزشی بود که اولین دورهی آن در لبنان و تحت نظارت و اشراف شخص حاج رضوان برگزار شد.
-بازسای صنایع نظامی مسئلهی مهمی است. چیزی که امروز در بصره جریان دارد، گامی است در مسیر صحیح. ما هم به عنوان گروههای مقاومت، پس از آنکه برادران به نیروهایمان آموزش دادند، الان کارگاههای مختص خودمان را داریم. چیزهایی که امروز [در این اردوگاهها] ساخته میشود یا ارتقا پیدا میکند، از سلاح عادی گرفته تا موشک و مین و هواپیماهای شناسایی (از جمله هواپیمای شناسایی که در عراق مونتاژ میشود) و چیزهای دیگر، نقشی اساسی در نبردها دارند. ضمنا برادران ایرانی همزمان و در عین حال، به دولت عراق هم در زمینهی بازسازی و کارآمد کردن صنایع ما کمک و مشورت ارائه میکنند.
*درست است که سفارت آمریکا در عراق در مقابل ارتقا و تقویت تسلیحات الحشد الشعبی ایستاده است؟ آیا مثال عملی در این زمینه دارید؟
-امروز پرچم مبارزه با الحشد الشعبی نه فقط در زمینهی ساخت سلاح، بلکه در همهی زمینهها در دست سفارت آمریکاست. آنچه شما به عنوان ضایعات باقی مانده از جنگ در منطقهی التاجی از آن نام بردید، در حقیقت یک سری سلاح کارآمد ارتش عراق بود که اشغالگران آمریکایی درست کمی پس از پایان جنگ [در سال 2003] و انحلال ارتش عراق اقدام به جمع آوری و تخریب آنها (در جایی موسوم به گورستان التاجی) کردند. حالا امروز برادران عضو کارگاههای صنایع نظامی [گروههای مقاومت] در بصره میروند در گورستان التاجی و در بین این ضایعات جنگی میگردند تا شاید چیزی [سلاح یا قطعهای] را پیدا کنند که از آن تخریب جان سالم به در برده باشد تا آنها را بردارند و پس از تعمیر، در جبههها از آنها استفاده کنند.
-این خبرها صحیح نیست چرا که اصلا آمریکاییها و داعشیها دو روی یک سکهاند. ما هرگونه همکاری یا عمل مشترک با آنها را رد میکنیم چون آنها برای عراقِ ما چیزی جز ویرانی و خرابی به بار نیاوردهاند.
*چطور برای نبرد ضد داعش با اقلیتهای عراقی تعامل میکنید؟ (خصوصا که شما را جزو سازمانهای شیعی دستهبندی میکنند) آیا تنوع مذهبی یا قومی در صفوف شما وجود دارد و آیا مثالی در این زمینه دارید؟
-حرکة النجباء همانطور که فرمودید یک سازمان اسلامی شیعی است و البته این، منافاتی با وجود تنوع دینی و مذهبی داخل حرکة النجباء ندارد چرا که ما به ضرورت دفاع از اقلیتها ایمان داریم و این مسئله هم ریشههای تاریخی دارد و اولین ریشهی آن به فرمایش امام علی علیهالسلام باز میگردد که هنگام نصب مالک اشتر به والیگری مصر (که دارای تنوع دیتنی و فرهنگی بود) به او فرمود: «مردم دو دستهاند، یا برادر دینیتواند یا همنوع تو.»[ یا مالک إن الناس صنفان: إما أخ لک فی الدین أو نظیر لک فی الخلق.]
*آیا در آینده گامهایی برای متوقف کردن طرحهای آمریکاییها برای به حاشیه بردن نقش الحشد الشعبی و چنبره زدن بر سیر نبردها از سوی آنها خواهید داشت یا اینکه کماکان مسئله در تهدیدهای کلامی از سوی شما باقی خواهد ماند؟ (خصوصا پس از توافق هستهای).
-ابتدا به بخش دوم سؤال پاسخ میدهم و تأکید میکنم که توافق هستهای کوچکترین تأثیری در تصمیم ایران در حمایت از مقاومت (از فلسطین و لبنان گرفته تا عراق و سوریه) نخواهد داشت. کما اینکه حضرت سید، ولی امر مسلمین، رهبر، امام خامنهای دام ظله به این مسئله تصریح کردهاند. علاوه بر اینکه برادران ما در جمهوری اسلامی کمک و مشورت و تجارب و خونهای پاک خود را به خاطر یک مبدأ عقیدتی تقدیم میکنند.
اما در موضوع دخالتهای آمریکا، باید بگویم که این دخالتها فقط برای به حاشیه بردن نقش الحشد الشعبی (آنطور که شما در سؤال ذکر کردید) نیست، بلکه برای جنگ با الحشد الشعبی است. چون آمریکاییها میدانند که روح الحشد الشعبی و قدرت آن برخاسته از گروهای مقاومت است. یعنی همان گروههایی که در آن، آن بدبختیها را بر سر اشغالگران آمریکایی آوردیم و آنطور در جریان جنگ مان با آنها از آنان تلفات گرفتیم. و هنوز هم موضع ما در قبال گردنکلفتی و تکبر آمریکاییها همان موضع است.
بگذریم که تحت اسم تسلیح عشایر [عراق برای مبارزه با داعش]، خود داعش را تسلیح کردند. پیشتر در مقابل عملیات ما در تکریت مانعتراشی نمودند و حالا هم در الانبار مانعتراشی میکنند. فلذا همانطور که پیشتر گفتیم باز هم تکرار میکنیم دولت عراق باید در مقابل این ائتلاف شوم، موضعی تاریخی اتخاذ و این ائتلاف را از عراق اخراج کند.
-این تظاهراتها را به صورت خودجوش، ملتی آغاز کرد که اکثریت فرزندانش در جبهههای نبرد بودند، ملتی هرچه داشت و نداشت را برای دفاع از مقدسات تقدیم میکرد. دلیل آغاز آن تظاهراتها کمبود خدمات و امکانات در همهی بخشها بود. فلذا درخواست تظاهرکنندگان کاملا مشروع بود و خود تظاهرکنندگان از اولین جمعهای که به خیابان آمدند بر روی خود اسم «الحشد المدنی» گذاشتند [مدنی، به معنای غیرنظامی است.] همین امر، ما و دیگر گروههای مقاومت و الحشد الشعبی را تشویق کرد که در کنار این افراد بایستیم و دوشادوش آنان در این جنبش شرکت کنیم، خصوصا که خود ما هم دچار همین کمبودها هستیم، نه فقط کمبودهای خدماتی بلکه حتی در موضوع حمایت حکومت از جبههها هم با کمبود مواجهیم.
فلذا پس از آنکه مرجعیت نجف درخواستهای تظاهرکنندگان (که ما هم جزوشان بودیم) را مورد تأیید قرار داد و دولت هم برنامههای اصلاحاتش را اعلام نمود، با توجه به حساسیت اوضاع در جبهههای نبرد، کنار کشیدنمان از این تظاهراتها را اعلام کردیم. و این تظاهراتها را در حال حاضر سفارت آمریکا و انگلیس اداره میکند. فلذا دیدید جمعیت عظیمی که در اوایل کار وارد صحنه شده بود، در آخرین هفتهای که تظاهرات برگزار شد در لبیک به درخواست فرماندهان مقاومت و الحشد الشعبی برای تحریم این تظاهراتهای منحرف شده از مسیر خود، از حضور در خیابانها امتناع کردند و معتقدیم که به این ترتیب، امروز پرده را از چهرهی افراد باقی مانده کنار زدیم و وضعیتشان را برای مردم روشن کردهایم.
کنار کشیدن ما از تظاهراتها به این معنی نیست که از درخواستهایمان دست کشیدهایم. ما هنوز هم از نزدیک پیگیر قضایا هستیم و سیر اصلاحات و تأمین خدمات برای مردم را دنبال میکنیم و هنوز هم معتقدیم دلیل اصلی ویرانی کشور و به تاراج رفتن ثروتهایش و باقیماندنش زیر قیمومیت استکبار جهانی (که مطلقا خیرخواه ما نیست) «نظام سکولار»ی است که بر کشور حکومت میکند.
*با توجه به تلاشهای مکرر طبقهی فاسد و سرمایهداران و ویژهخواران سیاسی-دینی برای حفظ منافعشان، چطور میتوان حقوق اجتماعی مردم را حفظ کرد؟ و چه راهکاری برای پایان دادن به فقر در عراق وجود دارد؟
ملت عراق باید دنبال کسانی بگردد که به او خدمت کردند و به صورت حرفهای و با اخلاص کار کردند بدون اینکه مناصبشان، وضعیت زندگیشان را تغییر دهد. چون همهی این افراد با رأی ملت به مناصب خود رسیدهاند. حتی با تأسف شدید باید گفت «داعشیهای سیاست» هم با رأی مردم مناطق غربی کشور به مناصبشان رسیدند، گرچه خود مردم آن مناطق، هرچند دیر، از رأیشان پشیمان شدند و تصمیم گرفتند دیگر این افراد نماینده آنان نباشند چون همان داعشیهای سیاست بودند که در اشغال مناطق غربی کشور توسط داعش سببیت داشتند و بعد از وقوع واقعه هم انگار نه انگار! حتی به خودشان زحمت ندادند که به آوارههایی که از همان مناطق آواره شدهاند و در وضعیت بسیار بسیار سخت و با بیتوجهی شدید مسئولان روزگار میگذرانند، کمکی بکنند.
در موضوع پایان دادن به فقر در عراق هم نباید فراموش کنیم که عراق کشوری ثروتمند است، ولی ثروتش در جنگها به هدر رفته بود و امروز هم مافیاهای سیاسی این اموال را به هدر میدهند و غارت میکنند و به همین دلیل باز حرف اولم را تکرار میکنم که سرنوشت تغییر، به دست خود ملت عراق و انتخابات بعدی است.
*برخیها از نقش سیاسی الحشد الشعبی در دورهی پیش رو صحبت میکنند، حتی در این حد که به جای طبقهی حاکم فعلی، الحشد الشعبی قدرت را در دست بگیرد. نظرتان چیست؟
-موقعی که گروههای مقاومت عراقی با یکدیگر یکی شده و الحشد الشعبی را تشکیل دادند هدفشان محافظت از عراق بود و جنگ با تروریسم. این انگیزه هم از تکلیف شرعی و اخلاقی و ملی ما ناشی میشد و مطلقا انگیزه و خواستهای برای به دست آوردن منافع یا رسیدن به مناصب سیاسی نداشتیم. افتخار هم میکنیم که توانستیم اهدافمان را با اخلاص محقق کنیم. کار نظامی یک چیز است و کار سیاسی چیز دیگری است که مقدمات و لوازم خاص خود را دارد. ما در حرکة النجباء تصمیم گرفتهایم که در این مرحله وارد کار سیاسی نشویم خصوصا که حکومت در عراق طبق نظام سیاسیای اداره میشود که بسیار بسیار از عقاید ما و خواستهای ما دور است.
-بله درست است. این اعلان جذب نیرو به این دلیل رخ داد که تصمیم گرفته شده مرحلهی جدید در عملیات آزادسازی شروع شود. فلذا باید تعداد نیروهایمان را افزایش میدادیم به همین جهت اعلام کردیم مجاهدینی که مایل و داوطلب هستند بیایند تا به پادگانهای آموزشی فرستاده شوند و برای مشارکت در جبههی سوریه آماده شوند.
*شما یک تیپ رزمی در سوریه دارید و دو تیپ رزمی در عراق. تعداد نیروها چقدر است و در کل آمار رسمی نیروهای شما در الحشد الشعبی چند نفر است؟
-به حسب سیاقی که ما طبق آن عمل میکنیم، هر تیپ از چهار هزار رزمنده تشکیل میشود، ولی انعطافی که در روشمان داریم باعث میشود این اعداد بعضا تغییر کند که این تغییر مربوط است به نیازهای هر نبرد و کیفیت آن و نیاز یا عدم نیاز یک محور خاص به تعداد مشخصی نیرو. فلذا سه تیپ ما را کادرهای رسمیمان تشکیل میدهد و نیروهای ویژهای که به صورت کامل در خدمت کار جهادی هستند و فعالیت دیگری ندارند و همچنین نیروهای بسیج، که برای رسیدن به تعداد نیروهای مورد نیاز در شرایطی که پیش میآید، به آنها متکی هستیم.
امروز میتوانیم بگوییم که تعداد کلی نیروهای حرکة النجباء شامل کادرها، نیروهای بسیجی، تیپ عمار یاسر که در سوریه میجنگد و دو تیپ وابسته به حرکة النجباء که عضو الحشد الشعبی در عراق هستند، مجموعا به نزدیک پانزده هزار مجاهد بالغ میشود.
*جبههی سوریه و عراق چه تفاوتهای ماهویای با یکدیگر دارند؟ و مهمترین تهدیدات در هر کدام از این دو جبهه چیست؟
-هیچ فرق ماهویای بین این دو جبهه نیست، مگر از جهت جغرافیایی و مشخصات زمین. دلیل اینکه این دو جبهه فرق ماهوی با یکدیگر ندارند هم این است: آن کس که پشت سر این دار و دستهها[ی تروریستی] ایستاده و از آنان حمایت میکند، در هر دوی این جبهه ها یکی است؛ یعنی استکبار جهانی که امروز خود را به شکل مثلث آمریکا - صهیونیستها - انگلیس و اذنابشان (یعنی برخی عربها و برخی ترکها) نشان میدهد.
*در کنار شرایط جنگتان در سوریه، فکر میکنید این امکان وجود دارد که طرح یک نوع هماهمگی سطح بالا در زمینههای امنیتی و اقتصادی و فرهنگی و سیاست خارجی بین عراق و سوریه ارائه شود؟ و در حال حاضر چه موانعی سر راه چنین طرحی وجود دارد؟
-ما معتقدیم که جنگ در سوریه و عراق، یکی است و اینکه این جنگ را جدا فرض کنیم یا آن را جدا کنیم اشتباه است. الان هر پیروزی در سوریه، پیروزی عراق است و همینطور برعکس. به همین خاطر امیدواریم که دولتهای عراق و سوریه این مسئله را درک کنند و تلاشهایشان را یکی نمایند. نه فقط در سطوح نظامی بلکه همینطور در تمام امور دیگر.