گروه سیاسی مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
******
ایستادگی در برابر سناریوی فشار بر ایران
روزنامه جام جم به قلم به قلم دکتر اصغر زارعی نوشت: همانطور که پیشبینی میشد، ایالات متحده آمریکا حتی پس از اجرایی شدن برجام، سیاست فشار بر کشورمان را ادامه داد و درحالیکه در هفتههای قبل با تصویب برخی قوانین - مانند محدودیت در صدور ویزا برای گردشگران یا سرمایهگذارانی که قصد سفر به کشورمان را دارند و نیز دستبرد یک میلیارد و 750 میلیون دلاری به داراییهای ایران به بهانه پرداخت خسارت به خانوادههایی که متحمل خسارت از اقداماتی که به ناحق منتسب به کشورمان شدهاند - در کنگره یا کمیته روابط خارجی، بدعهدی خود را نسبت به توافق با ایران نشان داده بود، پس از اجرای برجام بار دیگر همین مواضع خود را تکرار کرده و تحریمهایی را علیه توسعه توانمندی موشکی کشورمان به اجرا گذاشت.
منطق این تحریمها برآمده از همان اتهامات واهی براساس پی.ام.دی است که باعث شده بود تا از چند سال قبل قطعنامههایی علیه توسعه موشکهای دوربرد ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد صادر شود. به این ترتیب استناد واشنگتن به همین اتهامات و بهانهجوییهای جدید غیرهستهای بار دیگر نشان از آن دارد که واشنگتن همچنان برای محدودسازی دانش نظامی کشورمان تلاش میکند.
هرچند برخی بر این اعتقادند که تحریمهای جدید، محدود به آمریکا بوده و پشتوانه بینالمللی برای اجرا ندارد، اما نگاهی به ظرفیتهای دیپلماتیک واشنگتن نشان میدهد که محدود دانستن تحریمهای جدید به مرزهای ایالات متحده سادهانگاری است و آمریکا تلاش خواهد کرد محدودیتهای ایران در موضوعات غیرهستهای همچون مباحث نظامی را به سایر کشورها گسترش دهد و درست در چنین شرایطی است که دستگاه دیپلماسی ایران باید با استفاده از ظرفیت تعاملات دیپلماتیک خود، مانع از چنین محدودسازیهایی شود.
تحریمهای تازه آمریکا حکایت از آن دارد که واشنگتن همچنان میخواهد به فشارهای خود به ایران که پیش از اجرای برجام جریان داشت، ادامه دهد و آپارتاید علمی را بر کشورمان تحمیل کند تا ایران نتواند حتی با تکیه بر دانش بومی خود، به پیشرفت در صنایع دفاعی دست یابد. بنابراین دیپلماسی ایران میبایست با استفاده از روابط خود با نهادهای بینالمللی، مانع از نقض حقوق کشورمان در پیشرفتهای دفاعی شده و در چارچوب حقوق بینالملل، مقابل زیادهخواهیها بایستد.
بازی با آمار در احراز صلاحیتها
روزنامه جوان به قلم عباس حاجینجارینوشت: چالش «عدم احراز صلاحیتها» و تبدیل آن به تیتر اصلی رسانههای مرتبط با جریان اصلاحات از مدتها قبل قابل پیش بینی بود، زیرا آنگاه که افراطیون این جریان با فراخوان برای ثبتنام، عملاً «سونامی ثبتنام» را کلید زدند، هدفی جز این نداشتند که هیئتهای نظارت شورای نگهبان را به دلیل فرصت محدودی که قانون برای آنها تعیین کرده است با یک چالش جدی مواجه کنند و از نتیجه آن بهره لازم را ببرند، چراکه اگر افراد مورد نظرشان که صلاحیت لازم را نداشته با کمتوجهی هیئتهای اجرایی تأیید شده بودند، در این مرحله نیز تأیید میشدند که آنها به هدف اولیه رسیده بودند و در غیر اینصورت نیز فهرست بلند عدم احراز صلاحیتها میتوانست کشور را با یک چالش سیاسی داخلی و زیر سؤال بردن شورای نگهبان درگیر کرده و البته آنها از مزایای آن نیز برای دوقطبیسازی مراحل بعد انتخابات بهرهبرداری کنند.
واقعیت قضیه این است که طیفی از فعالان سیاسی کشور که سالهاست با اصول و آرمانها فاصله گرفتهاند در عین حال اصرار دارند با نفوذ در ارکان نظام و تسلط در نهادهای تصمیمساز و تصمیمگیر نظام، این استحاله درونی خود را بر کلیت نظام هم تحمیل کنند و به همین دلیل است که کشور در آستانه هر انتخابات با چالشی مواجه میشود که فتنه بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری نسخه پرورش یافته آن بود.
مسئولیت نظارت بر انتخابات یکی از مسئولیتهای اصلی شورای نگهبان است که تحقق عملی آن نقشی مهم و مؤثر در سلامت و استحکام نظام اسلامی و جلوگیری از نفوذ عناصر غیرمعتقد به مبانی نظام اسلامی در عرصههای تصمیمگیری و تصمیمسازی کشور دارد. به مقتضای اصل 99 قانون اسلامی، نظارت شورای نگهبان باید به گونهای باشد که ضمانت اجرا داشته باشد و لذا لازمه آن دقت و تأمل در ویژگیهای افراد و مهمتر از آن طی کردن روندی است که به احراز صلاحیتهای آنها بینجامد.
با اعلام نظر هیئت نظارت شورای نگهبان در مورد نامزدهای مجلس شورای اسلامی موج سنگینی از سوی برخی رسانهها که آبشخور فکری و مالی آنها در ماههای اخیر با دستگیری برخی از عوامل نفوذی در رسانهها آشکار شد، به راه افتاد. ادعای اصلی آنها موضوع مقابله هیئتهای نظارت با «اصلاحطلبان» بود، اما با اندکی تأمل این ادعا رنگ میبازد، چراکه در مورد نمایندگان فعلی مجلس در مرحله اول بررسی عدم احراز آنها اعلام شده، از 37 نفر، 25 نفر اصولگرا، هشت نفر اصلاحطلب و چهار نفر مستقل هستند، یعنی در میان این نمایندگان که گرایش فکری و سیاسی آنها روشن است نسبت اصلاحطلبان بسیار کمتر از اصولگرایان است و این به معنی این است که از منظر شورای نگهبان گرایش سیاسی افراد ملاک عمل نیست بلکه عملکرد و ماهیت خود افراد است که منشأ تصمیمگیری است.
اما در مورد آمار کلی و از میان 12 هزار نامزدی که طبق اعلام سخنگوی شورای نگهبان 55 درصد آنها رد صلاحیت یا عدم احراز صلاحیت آنها اعلام شده در مقایسه با آماری که اصلاحطلبان اعلام میکنند قسمت اعظم آنها کسانی هستند که یا اصولگرا هستند یا اینکه وضعیت فکریشان مشخص نیست. بنابراین صرف بازی با آمار و آمارسازی نظیر آنکه گفته میشود از 3 هزار نفر اصلاحطلب 30 نفر پذیرفته شدهاند، ملاک حقانیت در این عرصه نیست.
این در حالی است که از میان 150 نفر عناصر شاخصی که به عنوان رد صلاحیت شده یا عدم احراز صلاحیت در رسانههای این جریان از آنها نام برده شده، ضمن اینکه همه آنها اصلاحطلب نیستند، اما بخش عمده آنها کسانی هستند که در جریان فتنه گذشته محکوم شده و نقش آنها در افراطیگریهای مجلس ششم و فتنه 88 غیرقابلانکار و کتمان است، بدون آنکه از هزینههایی که بر نظام تحمیل کردهاند، اندکی ندامت داشته باشند و این نشان میدهد که آنها صرفاً با آگاهی از رد صلاحیت برای فضاسازی ثبتنام کرده بودند.
در این میان اگرچه شورای محترم نگهبان برای بررسی اعتراضات زمان لازم را پیشبینی کرده و قطعاً در روند بررسی صلاحیتها ممکن است افراد دیگری تأیید شوند، اما باید بر این نکته تأکید کرد که با توجه به تجربه تلخ مجلس ششم و هزینههایی که آن مجلس بر نظام تحمیل کرد، نباید با فشارهایی سیاسی و بهرهگیری از الگوهایی مانند «برجام» زمینهای فراهم شود که بار دیگر نظام اسلامی از این عرصه دچار خسارت شود.
نفوذ، فتنه و حق الناس
روزنامه کیهان به قلم محمد حسین محترم نوشت: برخی اشخاص و گروههای سیاسی با مصادره به مطلوب کردن یکی، دو مورد دیگر را منکر شدند. این افراد و جریانات سیاسی تلاش نمودند با ارائه تعابیر خودساخته از حق الناس «مصادیق نفوذ و فتنه» را به حاشیه فراموشی ببرند!. از جمله، یکی از شخصیتهای سیاسی در جمع تعدادی از اعضای یکی از احزاب اصلاح طلب برای چندمین بار به تعبیر تاریخی رهبرمعظم انقلاب درباره «حق الناس بودن رأی مردم»، اشاره کرده و گفته: «رسانههایی که با پول بیتالمال اداره میشوند، از کنار این راهنمایی و رهنمون تاریخی رهبری به سادگی گذشتند، اما برای یک کلمه «نفوذ» این همه هیاهوی سیاسی به راه انداختند»!.
رهبر معظم انقلاب سه بار، 24 خرداد 92، 18 شهریور 94 و 14 دی 94 در تبیین «حق الناس بودن رأی مردم» سخن گفتند و در مقابل کسانی که قصد مصادره به مطلوب و استفاده سیاسی و جناحی از کلید واژه حق الناس را داشتند، تاکید کردند: «ایستادگی در مقابل اصرار عدهای برای ابطال نتیجه انتخابات 88 نیز نمونهای از دفاع از حق الناس بود». ایشان «نظارت استصوابی شورای محترم نگهبان» ، «احراز صلاحیتها» و «پذیرش نتایج انتخابات» را هم از دیگر مصادیق حق الناس برشمردند. ثانیاً رهبر معظم انقلاب فقط در شش ماه اول امسال 70 بار و شاید از اول امسال تاکنون بیش از 100 بار در تبیین کلید واژه «نفوذ» آن هم از طریق مذاکرات هستهای و بزک کردن چهره آمریکا سخن گفتند.
از جمله در همان سخنرانی 18 شهریور 94 که برای بار دوم حق الناس بودن رأی مردم را تبیین کردند، برای شصت و هشتمین بار درباره سیاستها و روشهای نفوذ آمریکا به بهانه مذاکرات هستهای هشدار دادند. همچنین در دیدار ائمه جمعه که برای بار سوم به تبیین عمیقتر مصادیق حقالناس بودن رأی مردم پرداختند، بر هوشیاری مردم در مقابل «نفوذ» نیز تاکید و تصریح کردند «اگر بر فرض، عنصری نفوذی در مجلس خبرگان و یا مجلس شورای اسلامی یا دیگر ارکان نظام وارد شود مانند موریانه از داخل پایهها را میجود و سست میکند. باید در افکار عمومی در این زمینه روشنگری کرد». ثالثاً رهبر معظم انقلاب بعد از انتخابات 88 هم بیش از صد بار در تبیین فتنه صحبت فرمودند، همان فتنهای که برخی اشخاص با نامه بدون سلام و والسلام قصد داشتند، 40 میلیون رأی حق الناس را باطل کنند و یک کلمه در دفاع از «حق الناس بودن 40 میلیون رأی مردم» سخن نگفتند.
حال اگر سه واژه «نفوذ»، «فتنه» و «حقالناس» در کلام رهبری را با سه واژه «منافق» ، «فتنه» و «امانت» در قرآن کریم تشبیه کنیم در مییابیم که خداوند متعال نیز در قرآن کریم براساس مراتب اهمیت هوشیاری در برابر منافقان (یا همان نفوذیها و جاسوسان) 26 بار و در اهمیت هوشیاری در برابر فتنه گران 20 بار تذکر و هشدار داده، اما برای تاکید بر موضوع امانت فقط شش بار کلمه امانة را در سورههای احزاب - بقره - نساء - انفال - مؤمنون و معارج استفاده کرده است.
لذا اولاً برای درک بیانات رهبر معظم انقلاب باید این سه واژه را با هم و در یک منظومه واحد مورد تحلیل قرار داد، چرا که سه موضوع نفوذ، فتنه و حق الناس پازلهای یک نقشه و بازی دشمن است و تحلیل هریک از این سه موضوع به تنهایی بدون توجه به دو موضوع دیگر فهم درستی از هشدارهای رهبرمعظم انقلاب به ذهن متبادر نمیکند و هم تصمیم سازان و تصمیم گیران نظام و هم مردم را دچار اشتباه میکند و راه به بیراه خواهند برد که این خود خطی از نفوذ دشمن است. با این درک و تشابه میتوان به خوبی دریافت که چرا رهبر معظم انقلاب علاوه بر تاکید بر حق الناس بودن رأی مردم، بر هوشیاری در برابر نفوذ و فتنه دشمن بیش از پیش تاکید میکنند.
ثانیاً اگر در مقابل نفوذ و فتنه هوشیار بودیم، میتوانیم از آراء مردم محافظت کنیم. چرا که دشمن با نفوذ و ایجاد فتنه میتواند امانت مردم را به یغما ببرد، آن گونه که در فتنه 88 با نفوذ در دستگاهها و اشخاص مختلف چنین قصدی داشت. تا زمانی که مانع نفوذ و فتنه دشمن نشویم نمیتوانیم از حق الناس بودن رأی مردم سخن بگویم چون اگر با نفوذ، فتنه رخ بدهد، فتنه گران دیگر برای رأی مردم ارزشی قائل نخواهند بود که از حق الناس بودن آن بخواهیم سخن بگویم. فتنه گران نه یک رأی و دو رأی بلکه اگر توان داشته باشند و به آنها اجازه داده شود 40 میلیون رأی را باطل میکنند و آبی هم رویش میخورند! تا طراحان نفوذ و فتنه به اهداف خود برسند. حرفهای ناگفته فرمانده سابق نیروی انتظامی به خوبی بحث نفوذ در فتنه 88 را نشان میدهد که چگونه دشمنان میتوانند با نفوذ در دستگاهی که خود باید ضامن امنیت مردم و کشور باشد، فتنهسازی کنند و از آن علیه امنیت مردم و کشور بهره ببرند.
ثالثاً باید به مفهوم «حق الناس» در کلام رهبری عمیقتر نگریست و توجه کرد که حق الناس در فضای سیاسی کشور فقط مخصوص زمان انتخابات و مسائل انتخاباتی نیست، بلکه «جلوگیری از نفوذ دشمن» نیز مصداق عینی حق الناس است. جلوگیری از توطئههای دشمنان برای خدشه وارد کردن بر استقلال کشور نیز حق الناس است. ایستادگی و مقاومت در برابر نقشههای شوم دشمنان برای از بین بردن امنیت و آسایش مردم و منطقه هم حق الناس است.
جلوگیری از تحریف امام (ره) و خط امام و شهدا و تبیین اهداف برخی برای بزک کردن چهره آمریکا هم حق الناس است. جلوگیری از میدان دادن به نیروهای فتنه گر و ضد انقلاب و جلوگیری از نفوذ آنها در رسانهها و مطبوعات و تبدیل شدن برخی مطبوعات به پایگاه دشمن هم حق الناس است و مصادیق فراوان دیگر.
رابعاً مگر میشود کسی اهل تحلیل و نظر و فکر باشد اما نفوذ دشمن را منکر شود؟! مگر میتوان این همه اتاق های فکر و مراکز جاسوسی را که در دنیا برای نفوذ در کشورها تشکیل شدهاند، نادیده گرفت؟ کودتاهای مخملی چگونه شکل گرفتند؟ جز با نفوذ و ایجاد فتنه برای روی کار آوردن افراد دستآموز؟
خامساً با این توضیحات روشن میشود که چه کسانی درباره حق الناس بودن رأی مردم که به آن اعتقادی ندارند، هیاهو به راه انداختهاند و از آن سوء استفاده حزبی و سیاسی میکنند و از کنار مسئله مهمی مثل نفوذ و فتنه آمریکا که بارها خود آمریکاییها به آن اذعان کردهاند به سادگی میگذرند تا خط نفوذ دشمن در فتنه 88 را که کشور را تا لب پرتگاه برد، پاک کنند.
سه روز قبل از سخنان شخص مذکور، مایک مورل رئیس پیشین سازمان سیا در گفتگو با شبکه «پی بی اس» آمریکا اذعان کرد که سفارتخانه و کنسولگریهای آمریکا محل جاسوسی و برنامهریزی برای نفوذ در کشورهاست و تاکید داشت جایی که ما حضور فیزیکی و سفارتخانه نداریم از جمله در ایران با استخدام جاسوسان آموزش دیده نفوذ میکنیم تا اهداف خود را محقق کنیم. اواسط مرداد و شهریور امسال هم موسسه آمریکن اینترپرایز در دو گزارش جداگانه از اهداف نهایی و پنهانی آمریکا از توافق هستهای با ایران پرده برداشت و اعلام کرد «اوباما با توافق هستهای تا حداقل 15 سال آینده، اصل نظام جمهوری اسلامی را نشانه گرفته و میخواهد با نفوذ در نیروهای میانهرو غربگرا در ایران، آنها را تقویت کند.» ایندیپندنت هم یک روز قبل از سخنان این شخص نوشت «یوسی کوهن که به سبب مدیریت ماموران مخفی در سراسر جهان از جمله تلاش برای نفوذ و خرابکاری در برنامه هسته ای ایران به شهرت رسیده، به عنوان رئیس جدید سازمان جاسوسی موساد منصوب شد.» حال آیا نفوذ فقط یک کلمهای است که برخی درباره آن هیاهو میکنند؟
سادساً حضرت آیتالله خامنهای همچنین «دخالت ندادن مسئله رفیق بازی و جناح بازی در لیستهای انتخابات و انتخاب افراد با معیار شایستگی حقیقی را از جمله موارد رعایت حق الناس عنوان کردند». در تبیین این فراز از سخنان رهبری نیز باید گفت اولین ویژگی یک کاندیدا که میخواهد خود را در معرض رأی مردم قرار دهد این است که تواناییهای حقیقی و به ذات داشته باشد. ویژگیهای عاریهای، اجارهای و به قولی مجازی نداشته باشد. در سایه دیگران نخواهد برای خود توانایی اثبات کند.
کاندیدا باید بگوید خودش چه دارد؟ چه توانایی دارد که میتواند براساس آنها خدمتگزار مردم باشد؟ لذا یکی از ویژگیهای حقیقی یک نماینده «پاک دستی و شجاعت توامان» است. افراد پاک دست زیادی وجود دارند. ولی پاک دستی به تنهایی کفایت نمیکند، بلکه نماینده پاک دست باید شجاعت هم داشته باشد تا بتواند بدون ملاحظات شخصی و سیاسی و جناحی و براساس منافع ملی از حقوق مردم و استقلال و اقتدار کشور دفاع کند. متاسفانه برخی پاک دست وارد مجلس شدند اما در گذر زمان کج دست خارج شدند. مردم به کسی رأی میدهند که مبرا از هرگونه زد و بندهای اقتصادی و سیاسی پشت پرده با کانونهای قدرت و ثروت باشد. نماینده پاک دست و شجاع با تواناییهای حقیقی هم حق الناس است، چون هم مانع نفوذ دشمن و هم مانع ایجاد فتنه میشود.
پایان انحصار رسانهای
روزنامه ابتکار در سرمقاله خود نوشت: مقاومت در برابر تحولات اجتنابناپذیر، ویژگی کسانی است که حاضر به پذیرش هزینههای به نسبت کم ولی کوتاهمدت برای پرهیز از تحمل هزینههای بسیار زیاد ولی بلندمدت نیستند. آنان گمان میکنند که میتوانند جلوی تغییرات تاب آورند و این تغییرات و جبرزمانه است که باید خود را با آنان انطباق دهد و نه برعکس. حدود دو دهه است که اینترنت و ماهواره، انحصار رسانه رسمی کشور و مجاری اطلاعرسانی را به چالش کشیده است. بهطوری که اکنون میتوان گفت مدتهاست که عصر این انحصار رسانهای به پایان رسیده است، ولی هنوز هم در برابر آن مقاومت میشود؛ مقاومتی بیهوده و ناشی از بیتوجهی به واقعیات. به دلیل همین مقاومت بیهوده است که رسانه رسمی کشور اکنون به مرحله خلع سلاح رسیده و بیهوده در حال کوشش است تا بلکه از این بیشتر تنزل نکند. غافل از اینکه این مقاومت نتیجهای جز تشدید مشکل نخواهد داشت.
جدیدترین رویارویی با ماهوارهها برای تداوم انحصار رسانهای، آشکار شدن تعهدنامه کتبی صدا و سیما است که بر اساس آن تهیهکنندگان فیلمهای سینمایی ایرانی در صورت پخش آگهی محصول فرهنگیشان از شبکههای خارجی با مجازاتهای سختی روبهرو میشوند. معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی قبل از اینبارها اعلام کرده بود که پخش تیزر تبلیغاتی فیلمهای سینمای ایران از شبکههای ماهوارهای غیرقانونی است، ولی با توجه به تعرفه میلیاردی آگهیها در صدا و سیما و تعرفههای بسیار ارزان شبکههای ماهوارهای و بعضاً مجانی بودن پخش تیزرهای سینمایی از این شبکهها، منطقاً باعث میشود که تهیهکنندگان ایرانی به دادن آگهی به صدا و سیما رغبتی نداشته باشند. از سوی دیگر صدا و سیما با انتخابی برخورد کردن پخش همین آگهیهای گرانقیمت عملاً برخی فیلمهایی را که مجوز ساخت و پخش در داخل دارند از تبلیغ در این رسانه محروم میکند. در پی اعتراضها و اظهارنظرها درباره این تعهد غیرقانونی، روابط عمومی سازمان صداوسیما با انتشار توضیح رسمی اعلام کرد که فقط از سازندگان تیزرهایی که پس از بهرهمندی از حمایت رسانه ملی برای پخش رایگان تیزر، آن را برای تبلیغ در اختیار شبکههای ماهوارهای قرار میدهند خسارت خواهد گرفت. در ادامه همین بحثها و اخبار، جمعی از تهیهکنندگان سینمای ایران به جلسهای در دادسرای فرهنگ و رسانه دعوت شدهاند. در پی این دعوت یا احضار محترمانه تهیهکنندگان و پخشکنندگان از این ماجرا اعلام برائت کرده و خواستار برخورد با شبکههای ماهوارهای شدند که اقدام به پخش تبلیغات آثارشان میکنند. متاسفانه دراینباره میتوان خیلی صریح و روشن سخن گفت ولی ملاحظات جاری موجب میشود که همیشه به موضوعات حاشیهای پرداخته شود. در اینجا کوشش میشود که برخی از این نکات مورد توجه قرار گیرد.
۱- این نحوه برخورد صداوسیما با تبلیغات تلویزیونی که حتی میان فیلمهایی که مجوز دارند نیز تبعیض قائل میشوند و برحسب سلیقه خود اجازه تبلیغ به آنها میدهند یا نمیدهند و حتی ممکن است در محتوای تیزر تبلیغاتی نیز حرف ونظر داشته باشند، اگرچه این کارها غیرقانونی است ولی با شرایط دوران انحصار رسانهای تطابق داشت و در شرایطی که این انحصار از میان رفته است، نهتنها مؤثر نیست بلکه ممکن است، مجوز ندادن به پخش تیزر تبلیغاتی یک فیلم، موجب حساسیت مثبت برای آن فیلم و از راههای دیگر زمینه برای تبلیغ آن فیلم فراهم شود. بنابراین وضعیت به وجود آمده محصول رفتار مبتنی بر انحصارگری است و در شرایط فعلی که انحصار از میان رفته است، پاسخ نمیدهد.
۲- برخورد با افراد به دلیل انتشار آگهی در این شبکهها قانونی نیست و نمیتوان کسی را به خاطر آن جلب کرد. علت خیلی ساده است، زیرا ممکن است.
شبکههای ماهوارهای موردنظر به صورت عادی و بدون اخذ وجه یا سفارش این تبلیغات را پخش کنند. بنابراین چگونه میتوان افراد را به این واسطه مورد سؤال قرار داد؟ آنها حتی اگر تیزر فیلم را هم نداشته باشند، میتوانند به صورت خبری و با شیوههای دیگر آن را تبلیغ کنند. حتی میتوانند تیزرهای تلویزیون ایران را ضبط و پخش کنند. اگر بخواهند پول هم بگیرند، راههای زیادی برای پرداخت پول بدون انعقاد قرارداد هست و هیچ کس هم متوجه ماجرا نخواهد شد و از همه بدتر اینکه فیلمساز ایرانی را اخلاقاً مدیون شبکههای ماهوارهای میکند.
۳- به علاوه اگر شرکتهای تبلیغاتی مستقل از تولیدکننده فیلم، این تبلیغات را سفارش دهند، ربطی به دستاندرکاران آن فیلم نخواهد داشت. از همه مهمتر اینکه مجازات فیلمساز داخلی به دلیل کاری که دیگران انجام میدهند، زمینه را فراهم میکند تا آنان بتوانند از این طریق برای فیلمساز داخلی ایجاد مشکل کنند. بنابراین سرنوشت فیلمساز ایرانی را به دست مدیریت یک شبکه ماهوارهای خارجی دادهایم.
۴- دو استدلال متفاوت در رد حضور تبلیغات در این شبکهها آورده میشود. یکی غیرقانونی بودن آنها و دیگر معاند بودنشان. مدعای اول محل بحث است. زیرا آنان مثل همه شبکههای دیگر تابع قوانین محلی و کشوری هستند که در آنجا فعالیت میکنند. همانطور که شبکه العالم به زبان عربی در تهران است و تابع مقررات ایران است و کسی نمیتواند بگوید که این شبکه در کشورهای عربی غیرقانونی است. همانطور که شبکههای غیرفارسیزبان را غیرقانونی نمیدانیم و بسیاری از آنها در ایران نمایندگی هم دارند. البته ایران میتواند به آنها مجوز فعالیت در ایران ندهد، ولی نمیتواند آنها را غیرقانونی اعلام کند.
همه اینها نشان میدهد که این نحوه برخورد با موضوع جز اینکه قرار گرفتن در همان تناقضات گذشته است، نتیجه دیگری نخواهد داشت. صداوسیمای ایران اگر به همین صورت به راه خود ادامه دهد، دیر یا زود به رسانه اقلیت تبدیل خواهد شد. بنابراین توصیه میشود که در سیاست رسانهای کشور، نوعی بازنگری جدی صورت گیرد. پرسش مهم این است که وظیفه اصلی یک رسانه انعکاس واقعیت است، در این صورت رسانهای که واقعیت به این مهمی را در حوزه کار خودش نمیتواند ببیند، چگونه میخواهد یا میتواند سایر واقعیات را ببیند و سپس منعکس کند؟
مشک آن است که خود ببوید!
روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی نوشت: نیست بازار تبریک گرم است، من هم تبریک عرض میکنم به آحاد ملت، ورود نیم ساعته خود را به جرگه مرفهان! برای اولین بار در عمرم سوار تویوتا کمری شدم! فقط حیف که توئیت موئیت ندارم و الا این پیروزی بزرگ را باری هم آنجا تبریک میگفتم به ملت ایران! القصه! همین چند ساعت پیش، ایستاده بودم تقاطع خیابان سجاد و ابوذر که از بخت خوش، شیکترین تاکسی ممکن برایم ایستاد! تاکسی فرودگاه امام بود و چقدر هم باکلاس! به راننده گفتم: «دربست نمیخواهم!» گفت: «تا سر نواب میروم!» سوار شدم! سوار شدم و روزنامه را باز کردم و هنوز گرم خواندن نشده بودم که جناب راننده نیمنگاهی به تیتر یک انداخت و درآمد: «چیه این دولت هر 2 روز در میان یک چیز را بهانه میکند تا به ملت تبریک بگوید؟!» جواب دادم: «حالا البته هر 2 روز در میان هم تبریک نمیگوید!» گفت: «چرا دیگر! فقط در موضوع مذاکرات، تا به حال فکر کنم 10 بار شخص آقای روحانی به ملت تبریک گفتهاند!» گفتم: «دفعات قبلی را کار ندارم اما این بار به خاطر رفع تحریمها، شاید فکر میکردند تبریک هم میخواست! بگذریم که آقای اوباما اجازه نداد این تبریک، یک روز هم دوام بیاورد!» گفت: «شنیدهام دوباره تحریم کردهاند!»
صفحه یک را نشان راننده دادم که یعنی خودت ببین دیگر! راننده دوباره گفت: «چه جالب! صبح، روحانی تبریک میگوید، بعد از ظهر اوباما تحریم میکند!» و باز هم گفت: «هستهای را که شوهر دادیم رفت، اینبار برای چی تحریم کردند؟!» گفتم: «البته دولت معتقد نیست هستهای را شوهر دادیم رفت!» ترش شد؛ «ندادیم؟ مگر سیمان نریختند داخل نیروگاه اراک بود، کجا بود؟!» گفتم: «حالا انشاءالله نیت آقایان این بوده که سایه شوم تحریم از سر ملت برداشته شود، ولو با دادن هزینهای گزاف»! گفت: «دوباره که تحریم کردهاند!» گفتم: «چه بدانم!» گفت: «من گیر این تبریکهای آقای روحانی هستم!» گفتم: «شاید ایشان فکر کردهاند آمریکا آدم شده و دیگر ما را با هیچ بهانهای تحریم نمیکند، سر همین لغو تحریمهای قبلی را به ملت تبریک گفته!» باز گفتم: «ایشان معتقد است که برجام به فرجام رسید!» گفت: «برجام به سیدخندان هم نرسیده، چه رسد به فرجام!» و پرسید، یعنی صدایش را یک جوری کرد و پرسید: «تو به روحانی رأی دادی؟!» گفتم: «نه! البته با افتخار!» گفت: «با افتخار چی؟!» گفتم: «افتخار میکنم که به ایشان رأی ندادهام!» گفت: «من اما به روحانی رأی دادم!» و ادامه داد: «کاش من هم میتوانستم به این رأی افتخار کنم!» و باز ادامه داد؛ «ملت، گیر هزار جور مشکل است. از یک طرف گرانی، از یک طرف رکود. آنوقت دم به ساعت به مردم تبریک میگویند! الان با این قیمت نفت، تحریمهای قبلی را که کمپلت بردارند، جدید هم هیچی تحریم نکنند، باز فروش نفت، اصلش ضرر است! این تبریک دارد؟! شما 2 تا بزن تو سر این عربستانِ[...]، نفت را با قیمت درستش بفروش!
حتی آن موقع هم نیا به ملت تبریک عرض کن! یعنی نباید بیایی تبریک بگویی! داری وظیفهات را انجام میدهی دیگر! تبریک چی؟ مگر من که مجبورم علاوه بر کار در فرودگاه، در مسیر خانه هم با این ماشین لوکس، مسافر بزنم بلکه جهیزیه دختر دم بختم را جور کنم، میآیم این موضوع را به دولت تبریک بگویم؟ واقعا آن ماشینهایی که اونجور کردند در آستین ملت، تبریک داشت یا اینکه برای یک وام کوفتی ازدواج، یک سال است بچه را معطل کردهاند؟!» مانده بودم چه بگویم؟!دیگر رسیده بودیم سر نواب. گفتم: «من همین جا رفع زحمت میکنم!» کرایه را دادم و روزنامه را هم! خود راننده خواسته بود! پیرمردی بود با موهای جوگندمی پرپشت، حدود 60 شاید! کمی کمتر البته حالا که فکر میکنم! خلاصه! از آنها بود که زندگی را، هم با عرق جبین میگذرانند، هم با کدّ یمین!
گفت: «مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید». تبریک هم حکایت مشک! آن مشک، آن تبریکی که خود عطر خوش داشت، فتح خرمشهر بود! سوم خرداد سال 61 شهدای «الی بیتالمقدس» توئیت تبریک برای ملت ننوشتند! ساختمان اجلاس سران هم هنوز سالها مانده بود ساخته شود! ملت اما به شادی و شور ریختند در خیابان! این به آن تبریک میگفت، آن به این! وه که چه دیدنی بود رقص برفپاککنها! برجام اگر فتحالفتوح بود، این نبود که فیالواقع، دولت برای خودش تبریک بگوید و ملت هم هاج و واج بماند که به راستی! چه جای تبریک است؟ سیمان ریختید در قلب صنعت هستهای، دل آرمیتا و علیرضا را شکستید، در عوض، هنوز امضای لغو تحریمهای قبلی خشک نشده، تحریم جدید اجرایی شد! کجای این مهم، تبریک دارد؟! ملت با «نقطههای خیالی» شاد نمیشود و با حلواحلوا گفتن دولت، کامش شیرین نمیشود! تعارف که نداریم! آقایان اعتدال، جوری مهرهها را چیدند و جوری در مقوله تبریک، سنگ تمام گذاشتند که ملت باید لااقل در چند شهر بزرگ، جشن خیابانی برپا میکرد! کاری که البته ملت نکرد! کام ملت با توئیت در نیمه شب و تبریک مجدد در ساختمان اجلاس و تبریک مشدد در مجلس و تبریک سوپرمشدد در مصاحبه و هی تبریک و هی تبریک، شیرین نمیشود! عاقبت، حتی همین عرض تبریک هم آدابی دارد برای خود!
برجام و نظم نوین خاورمیانه
روزنامه خراسان به قلم علیرضا رضاخواه نوشت: اگر چه توافق جامع و نهایی هسته ای وین با عنوان شناخته شده و رسمی «برنامه جامع اقدام مشترک» یا «برجام» اقدامی برای حل و فصل پرونده هسته ای ایران با چارچوب و ابعادی مشخص است، اما کمتر کسی است که به پیامدها و مقتضیات فراهسته ای آن باور نداشته باشد. در همین راستا میتوان ادعا کرد که یکی از پیامدهای مهم فراهسته ای این توافق، تاثیرات آن بر نظم ژئوپلتیکی خاورمیانه است. به بیان دیگر هرچند مسائل و بحران های موجود منطقه ای مستقیماً در دستور کار مذاکرات قرار نداشت اما مفاد توافق و خروجی آنها به صورت غیر مستقیم معادلات خاورمیانه را تحت تأثیر قرار میدهد. درک این پدیده نیازمند توجه به این واقعیت است که منطقه در دوران گذار به وضعیت تثبیت شده جدید به سر میبرد و در عرصه بین المللی شاهد شکل گیری مناسبت های نوینی هستیم. با این حال بر خلاف اتفاق نظری که در میان تحلیل گران سیاسی در رابطه با نفس تأثیر گذاری"برجام» یا توافق هسته ای بر تحولات منطقه وجود دارد، در رابطه با چگونگی این اثر گذاری میان کارشناسان سیاسی اختلاف های مبنایی وجود دارد.
برجام و تهدیدی به نام غافلگیری استراتژیک
برخی از کارشناسان معتقدند با وجود تاثیرات روانی کوتاه مدتی که برجام در بعد منطقه ای به دنبال خواهد داشت، این توافق به واسطه ماهیتش، یک مؤلفه تعیین کننده و کلیدی در شکل دهی تحولات منطقه نخواهد بود. این گروه از تحلیل گران حتی تاکید دارند که برجام میتواند تاثیری منفی نیز بر روندهای سیاسی در خاورمیانه داشته باشد. عمدهترین استدلالی که در این خصوص صورت میگیرد آن است که جمهوری اسلامی ایران پر نفوذترین بازیگر خاورمیانه است و اساساً با اتکا به قدرت منطقه ای خود وارد جریان مذاکرات با غرب شده است، و در پی آن است که از طریق بر جام به این نفوذ، مشروعیت بین المللی ببخشد. اما برجام از نگاه غرب به صورت کلی و آمریکا به صورت خاص تلاشی برای مهار قدرت ایران است. نفوذ منطقه ای (Reginal Influence) برگ برنده ایران در فرایند به سرانجام رسیدن برجام است. در مقابل، آمریکا به کمک ابزارهای سنتی خود در منطقه (پترو دلارهای سعودی، رژیم صهیونیستی، تروریسم تکفیری) در تلاش برای خارج کردن این برگ از دست ایران است. دیپلماسی یک بام و دو هوا کاخ سفید در قبال برداشتن تحریم های هسته ای و اعمال تحریم های موشکی در همین چارچوب قابل تفسیر است. بر اساس دیدگاه فوق، حتی برخی تحلیلگران سناریوی بدبینانه تری را مطرح میکنند مبنی بر اینکه مذاکرات هسته ای یک نیاز آمریکایی بوده که در نهایت ممکن است منجر به غافلگیری استراتژیک ایران در مسائل منطقه ای شود. در واقع، این گونه بیان میشود که آمریکا در حال ایجاد یک نظم ژئوپلتیکی جدید منطقه ای و گنجاندن توافق هسته ای درون آن است و در نهایت برجام را تبدیل به ابزاری برای کاهش مستمر قدرت منطقه ای ایران خواهد نمود.
برجام آغازی برای نظم ژئوپلتیکی جدید
آن سوی دیگر تحلیل گرانی قرار دارند که نظری کاملاً متمایز با گروه اول را مطرح میکنند. ایشان معتقدند توافق هسته ای دارای تاثیرات مثبتی بر روند تحولات منطقه ای است و امکان مدیریت امنیتی مسائل منطقه ای را نیز فراهم میسازد. در واقع، طرفداران این رویکرد معتقدند اگرچه اختلافات طرفین بر سر تحولات و موضوعات منطقه ای بسیار جدی میباشد و حل و فصل این اختلافات در بستر مذاکرات هسته ای صورت نگرفته است، اما به نظر میرسد غلبه برخی اولویتها و مطلوبیت های راهبردی در منطقه ایجاب میکند تا امکان تعریف دیدگاه های مشترک امنیتی برای مدیریت منطقه به عنوان یک ضرورت راهبردی قابل دستیابی باشد. تروریسم تکفیری، دیو سیاهی که سایه آن این روزها نه تنها سوریه و عراق را در برگرفته بلکه آثار و تبعاتش از اندونزی در خاور دور تا فرانسه در قلب اروپا منجر به بی ثباتی و نا امنی شده است، محصول ایدئولوژی نزدیکترین متحدان غرب در منطقه است. بر اساس دیدگاه دوم، غرب بر این باور است که بایستی رویکردش را در خاورمیانه اصلاح کند و جمهوری اسلامی به عنوان کشوری با ثبات و بازیگری منطقی (Rational Player) میتواند نقش کلیدی در تأمین امنیت و بازگرداندن آرامش به خاورمیانه ایجاد کند. بدون تردید، دیدگاه های مزبور با توجه به اصول و مبانی استدلالی که مطرح میکنند قابل تعمق و تأمل هستند؛ اما فرضیه ای که در این نوشتار پس از تجزیه و تحلیل همه جانبه موضوع بر آن تاکید میشود آن است که توافق هسته ای تأثیر غیرقابل انکاری بر روند تحولات منطقه خواهد داشت و حتی به نظر میرسد شتاب اخیر تحولات امنیتی و نظامی در منطقه در ارتباط تنگاتنگ با مسئله توافق هسته ای ایران و کشورهای 1+5 قرار دارد. نتیجه آنکه خاورمیانه این روزها در حال گذار به یک نظم ژئوپلتیکی جدید از یک شرایط مملو از جنگ و نا امنی است و بدون تردید بازگرداندن آرامش به این منطقه تأمین کننده منافع جامعه بین الملل است. نکته حائز اهمیت آن است که نظم ژئوپلتیکی جدید تنها در پرتوی الگوهای جدیدی از همکاریها و ائتلافها که قطعاً تفاوت بسیار زیادی با الگوهای سنتی خواهند داشت، شکل خواهد گرفت و در این مسیر میتوان گفت توافق هسته ای تأثیر جدی بر این نظم خواهد داشت. مثبت و منفی بودن چنین تاثیری بیش از آن که به نفس توافق هسته ای و برجام باز گردد به نحوه مدیریت دیپلماسی بازیگران منطقه در دوران پسابرجام باز میگردد. برای جمهوری اسلامی ایران نظم نوین مطلوب نظمی است که در آن تهران همزمان هم از نفوذ منطقه ای گسترده و هم از مشروعیت بین المللی با حفظ اصول آرمانی خود مانند تقابل با نظام سلطه برخوردار باشد. لذا دستگاه دیپلماسی کشورمان بایستی تلاش نماید تا از تاثیرات فراهسته ای برجام برای تحقق چنین هدفی بهره بگیرد.
ناکار آمدی در مدیریت محیط زیست
روزنامه رسالت به قلم دکتر هادی منافی نوشت: چند روز پیش پیام کوتاهی از سازمان حفاظت محیط زیست دریافت کردم مبنی بر اینکه «اگر شما جای ..... بودید برای حل معضل آلودگی هوا چه تدبیری میاندیشیدید؟ نظرتان را به ۱۰۰۰۳۳ بفرستید تا به دفتر رئیس سازمان محیط زیست ارسال شود».
8 کلان شهر کشور به خصوص تهران در معرض آلودگی هوا است. طبق قانون نحوه جلوگیری از آلودگی هوا، این مقوله از وظایف قطعی سازمان حفاظت محیط زیست به شمار میرود. در زمان دولت هفتم برای مبارزه جدی با آلودگی روز افزون هوا در تهران ، با کمک آژانس همکاریهای بین المللی ژاپن (جایکا) طرح جامع کاهش آلودگی هوای تهران با 7 محور اجرایی به تصویب هیئت دولت رسید ولی متاسفانه این طرح در دوره دولت های هفتم و هشتم در عمل موفقیت چندانی نداشت و با اجرای پروژه های ناکارآمد و هدر دادن بیت المال نظیر پروژه رسوب زدایی رایگان خودروها فرصتها را از دست دادند.
در دولت نهم این طرح کنار گذاشته شد و طرح جامع دیگری با 13 محور اجرایی برای کاهش آلودگی هوای کلان شهرها به نهاد های دولتی ابلاغ شد. در دولت های نهم و دهم مشکل جدیدی به مشکلات آلودگی هوای کلان شهرها اضافه شد و آن پدیده ریز گردها بود. مسئولین محیط زیست ابتدا منبع ریز گردها را کشور عراق، کویت و عربستان عنوان کردند، لیکن بعداً معلوم شد بیشترین منبع ایجاد ریزگرد در داخل کشور خودمان است که باید سازمان محیط زیست آن را مدیریت کند. مثلاً مسئولین ذیربط گفتند که 25 درصد گرد و خاک در ایران فقط ناشی از خشک تالاب جازموریان است.
نتیجه اینکه 16 استان کشورمان که شامل چندین کلانشهر نیز میشود در معرض آلودگی ناشی از ریز گرد قرار گرفتند. دولت های نهم و دهم نیز با دست در گریبان بودن پدیده ریزگرد، طرح جامع 13 محوری را به کلی رها کرد و آلودگی هوای کلان شهرها به فراموشی سپرده شد. اکنون رئیس دانشگاه محیط زیست میگوید: «ما با دست خود شرایط ایجاد و توسعه گرد و غبار را فراهم کردیم» و معاون محیط زیست انسانی نیز میگوید: «ریزگردها برای مردم ایران پیامدهای روانی و اجتماعی دارد»
مسئولین سازمان حفاظت محیط زیست این همه فرصت را از دست داده و کوهی از مدارک علمی برای مدیریت کاهش آلودگی هوای کلان شهرها را به کناری گذاشته و حالا با پیامک از مردم درخواست راهکار میکند تا وضعیت قرمز روزهای متمادی در تهران و شهرهای بزرگ را به گردن مردم بیندازد.
به تازگی ساز جدیدی آغاز شده و نامش را «کارزار 18 درجه» گذاشتهاند. مسئولین محیط زیست می گویند: برای مبارزه با آلودگی هوای تهران، درجه حرارت اماکن مسکونی را بالاتر از 18 درجه نبرند. واقعاً فکرمی کنند مردم در قرن 18 زندگی میکنند.
همه میدانند در وضعیت قرمز تهران، دو آلاینده ذرات معلق 5/2 میکرون به بالا و منواکسید کربن مسبب آن است که ناشی از وسائط نقلیه موتوری است که 85 درصد سهم آلودگی هوا را به عهده دارد. در حالی که سوخت منابع گرمایش خانگی در تهران گاز طبیعی است که سوخت پاک محسوب میشود و 5 درصد سهم آلودگی هوای تهران را به عهده دارد و آلاینده ناشی از آن عمدتاً اکسیدهای ازت است که هیچوقت حتی در وضعیت قرمز به بالای استاندارد نرسیده است آیا مردم با این کارزار فریب میخورند؟ و ضعف مدیریت سازمان محیط زیست را فراموش میکنند؟ آن هم در عصر انفجار اطلاعات.
زهی خیال باطل. ضعف مدیریت آلودگی هوا چنان بالا گرفته که اخیراً شهردار تهران داوطلب قبول مسئولیت آن شده و اعلام نمود که معضل رفع آلودگی هوای تهران فقط ضعف مدیریت است.
اخیراً برخی از مقامات در سخنرانی های خود خطاب به رسانه های گروهی می گویند «مسئله آلودگی هوا را بزرگ نکنید» آیا میخواهید مردم را در بی خبری نگه دارید!
ضعف مدیریت سازمان محیط زیست فقط در مدیریت مقابله با آلودگی هوای شهرها خلاصه نمیشود.
زیرا دامنه ضعف مدیریت آن به مدیریت تالابها، نظارت بر جنگلها، محیط زیست دریایی، واگذاری اراضی حفاظت شده، ارزیابی پیامد های زیست محیطی، وضع معیشتی کارکنان سازمان و نظایر آن گسترش یافته است.
ضغف مدیریت تالابها و در یاچه ها
طبق آمارهای موجود حدود 200 تالاب در کشور به ثبت رسیده واز بین آنها 24 تالاب دارای اهمیت بین المللی است و در دبیرخانه کنوانسیون رامسر با 22 عنوان به ثبت رسیده است، تابستان سال جاری رسانه های گروهی از قول کارشناسان خبره نوشتند «100 تالاب کشور یعنی نیمی از تالابها در حال خشک شدن هستند». سازمان حفاظت محیط زیست درباره تالابها اختیارات قانونی وسیع دارد و هیچ گونه بهانه کمبود قانون یا موانع قانونی مسموع نیست. بر اساس ماده 16 قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست همه تالاب های متعلق به دولت در اختیار سازمان حفاظت محیط زیست است و این سازمان در بهره برداری از آنها قائم مقام قانونی است.
همچنین در بند (ب) ماده 5 قانون ایمنی زیستی، سازمان حفاظت محیط زیست مسئول حفاظت از تالابها است. همچنین در ماده واحده طرح نجات و احیای دریاچهها و تالاب های کشور سازمان حفاظت محیط زیست مکلف است ظرف 3 ماه فهرست تالابها و دریاچههایی را که نیازمند حمایت و حفاظت هستند تهیه کرده و عملیات اجرایی حمایت های خود را حداکثر ظرف 3 سال تا پایان سال 94 به نتیجه برساند. بدون تردید ضعف مدیریت منجر به خشک شدن نیمی از تالابها و دریاچه های کشور شده است.
وقتی رئیس سازمان حفاظت محیط زیست در تاریخ 20 فروردین 94 در تهران به دیدار رئیس جمهور افغانستان شتافت همه تصور میکردند که انگیزه این ملاقات برای نجات تالاب بین المللی هامون از بی آبی است. می دانید که کشور افغانستان در سال 1953 سد کجکی را در استان هلمند روی رودخانه هیرمند بست که تغذیه کننده آب تالاب هامون در کشور ما بود. در آن زمان قراردادی بین ایران و افغانستان درباره تأمین حقابه تالاب هامون که از رود هیرمند تغذیه میکند منعقد شد.
در زمان حکومت طالبان دریچه سد کاملاً بسته شد و آب ورودی به تالاب هامون قطع گردید. بعد از حکومت طالبان ، این وضعیت کم و بیش ادامه یافت و تالاب هامون خشک شد. بعد از آن ملاقات همه در انتظار خبر نجات تالاب هامون بودند ولی وقتی به سایت پورتال سفارت افغانستان در تهران مراجعه شد ملاحظه گردید که در این ملاقات هیچ صحبتی از تالاب هامون به میان نیامده و ملاقات کاملاً سیاسی و ژورنالیستی بوده است.
ارزیابی پیامد های زیست محیطی
در سال 1373 شورای عالی حفاظت محیط زیست تصویب نمود که طرح های عمرانی بزرگ مقیاس همزمان با انجام مطالعات امکان سنجی، نسبت به مطالعات ارزیابی پیامد های زیست محیطی اقدام کنند تا کشور با این اقدام پیشگیرانه با طرح های عمرانی با مشکل رو به رو نشود و طرحها قبل از احداث مورد ارزیابی پیامد های زیست محیطی قرار گیرند و در صورت پیش بینی معضل زیست محیطی، راهکارهای رفع آن را ارائه نمایند.
اکنون ملاحظه میشود، طرحهایی با معضلات زیست محیطی غیر قابل جبران علیرغم ارزیابی آنها موافقت میشود، نظیر سد شفارود. همه کارشناسان معتقدند که احداث سد شفا رود در 6 کیلومتری جنوب غربی رضوانشهر ، صدها هکتار جنگل های منحصر به فرد هیرکانی را از بین خواهد برد. سازمان جنگلها و مراتع و آبخیزداری با احداث سد شفارود موافقت نکرده و خواستار ارائه گزارش ارزیابی اثرات زیست محیطی شده است، ولی سازمان حفاظت محیط زیست اعلام نموده که چاره ای جز تأیید سد شفارود ندارد حتی نماینده سازمان جنگلها و مراتع را به جلسه بررسی گزارش ارزیابی هم دعوت نکردند. در حالی که سازمان حفاظت محیط زیست هیچ اهمیتی به از بین رفتن این جنگلهای با ارزش نمیدهد، 70 سازمان غیر دولتی زیست محیطی و تشکل مردمی در اعتراض به ساخت سد شفا رود بیانیه صادر نمودند.
رفتار یک بام و دو هوای سازمان حفاظت محیط زیست را بنگرید که از یک طرف رأی به از بین رفتن جنگلهای منحصر به فرد میدهد و به مخالفت سازمان جنگلها اعتنایی نمیکند و از طرف دیگر پیگیر واردات چوب است.
واگذاری مناطق با ارزش
آشوراده بخشی از تالاب میانکاله است. این تالاب در سال 1355 به عنوان یکی از اندوختگاه های زیست سپهر در ایران به تصویب سازمان یونسکو رسید. تا کنون 9 اندوختگاه زیست سپهر در ایران به ثبت رسیده است.
این اندوختگاه ها به عنوان مطلوبترین شکل حفاظت از تنوع زیستی، منابع ژنتیکی و اراضی طبیعی باید مورد توجه مدیریت محیط زیست کشور واقع شود. همچنین تالاب میانکاله یکی از 24 تالاب سایت رامسر است که در دبیرخانه کنوانسیون رامسر به ثبت رسیده است. بنابراین آشوراده و شبه جزیره میانکاله یکی از مناطق 4 گانه کشور محسوب میشود و واگذاری آن به سازمان میراث فرهنگی و گردشگری فساد آشکار مدیریتی است. این واگذاری طی یک توافقنامه دو جانبه صورت گرفته و رئیس سازمان محیط زیست در پاسخ به این تخلف گفته است فقط 10% جزیره واگذار شده ولی مستندات منتشر شده و نقشه لکه گذاری شده نشان میدهد که به هیچ وجه اینگونه نیست. جالب است که مشاور علمی سازمان در مصاحبه با خبرگزاری مهر عنوان میکند این واگذاری منجر به نابودی منطقه پر اهمیت زیست محیطی میانکاله میشود و همچنین ایشان در مصاحبه دیگری با خبر آنلاین میگوید «جزیره آشوراده به گردشگری واگذار شد و ما باختیم، آشوراده از بین میرود». در اینجا باید پرسید که سازمان حفاظت محیط زیست با دست خود منطقه تحت حفاظت را واگذار میکند و میگوید ما باختیم.
محیط زیست دریایی:
سازمان حفاظت محیط زیست مرجع ملی کنوانسیون کویت برای حفاظت محیط زیست خلیج فارس و دریای عمان و همچنین مرجع ملی کنوانسیون تهران برای حفاظت محیط زیست دریای خزر است. در کنوانسیون کویت 8 کشور حوزه خلیج فارس متعهد به حفاظت از آلودگی آب و حفاظت از تنوع زیستی در خلیج فارس و دریای عمان شدهاند همچنین در کنوانسیون تهران 5 کشور حوزه دریای خزر تعهدات مشابه کنوانسیون کویت را پذیرفتهاند و مرجع ملی هر دو کنوانسیون ، سازمان حفاظت محیط زیست میباشد. سازمان حفاظت محیط زیست در چارت سازمانی خود دارای معاونت محیط زیست دریایی با 3 دفتر تخصصی زیر مجموعه معاونت مذکور را دارد.
اخیراً معاون محیط زیست دریایی سازمان حفاظت محیط زیست اعلام کرده آلودگی میکروبی دریای خزر به حدی است که نه تنها در آن نباید شنا کرد بلکه دست زدن به آب دریای خزر نیز خطر ناک است. بدیهی است وقتی دریای خزر چنین آلودگی میکروبی بالایی داشته باشد، آبزیان موجود در آن که بهترین انواع ماهیان خوراکی به خصوص خاویاری هستند مبتلا به بیماری های میکروبی خواهند بود و مصرف خوراکی آنها خطرناک است.
در خلیج فارس و دریای عمان نیز وضعیت مشابهی وجود دارد و روزانه هزاران متر مکعب فاضلاب شهری شهرهای ساحلی به آبهای خلیج فارس سرازیر میشود. در اعتراض به بی تفاوتی سازمان حفاظت محیط زیست، کیانوش جهان بخش عضو شورای اسلامی شهر بندر عباس در یک اقدام نمادین، بدن خویش را در جریان مستقیم مسیر ورودی فاضلاب شهری بندرعباس به خلیج فارس قرارداد.
نتیجه گیری
مدیریت ضعیف سازمان حفاظت محیط زیست نه تنها عامه مردم را مأیوس نموده بلکه کارکنان سازمان را به اعتراض وا داشت و در تاریخ 4 آبان سال جاری در یک تجمع اعتراض آمیز در مقابل ساختمان مرکزی سازمان اعلام نمودند «به داد محیط زیست برسید»، «محیط زیست اولویت 27 خانم ابتکار است» ، «اگر بودجه سازمان تا آسمان باشد وضعیت محیط زیست همین است»، «مجوز اکتشاف معدن در منطقه حفاظت شده بهرام گور» «سازمان محیط زیست سیاسی = واگذاری آشوراده».
من نمیدانم چرا صدای اعتراض کارکنان دلسوز به گوش «سازمان بازرسی کل کشور» نمیرسد ، پس چه نهادی باید به این اعتراضات دلسوزانه رسیدگی کند؟
از طرف دیگر تعداد زیادی از نمایندگان مجلس در رسانه های گروهی به عملکرد ضعیف سازمان حفاظت محیط زیست شدیداً اعتراض نمودند از آن جمله ، حجت الاسلام سید ناصر موسوی نماینده مردم فلاور جان ، سید مهدی هاشمی نماینده مردم تهران ، محمد پور مختار نماینده مردم کبودر آهنگ، حسین طلا نماینده مردم تهران ، ابراهیم آقا محمدی نماینده مردم خرم آباد ، حبیب آقا جری نماینده بندر ماهشهر ، سید باقر حسینی نماینده مردم بابل، محمد اسماعیل سعیدی نماینده مردم تبریز ، حسین نجابت نماینده مردم تهران ، احمد آریایی نژاد نماینده مردم ملایر ، سید شریف حسینی نماینده مردم اهواز ، مهرداد بذر باش نماینده مردم تهران ، بهرام بیرانوند نماینده مردم بروجرد ، سید امیر حسین قاضی زاده هاشمی نماینده مردم مشهد ، نادر قاضی پور نماینده مردم ارومیه ، فاطمه رهبر نماینده مردم تهران و ...
من نمیدانم چرا «کمیسیون اصل 90 مجلس» صدای اعتراض نمایندگان مردم را نمیشنود؟ چرا این کمیسیون نسبت به این موضوع مهم بی تفاوت است.
نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی مدارکی ارائه نمودند که رئیس سازمان حفاظت محیط زیست از تریبون سازمان مذکور برای تبلیغات حزبی و فعالیت های انتخاباتی هم حزبی های خود سوءاستفاده مینماید.
من نمیدانم چرا «قوه محترم قضائیه» نسبت به این تخلفات بی تفاوت است و رسیدگی و اطلاع رسانی نمیکند؟
در پایان من از تمامی دلسوزان محیط زیست کشور به خصوص سازمان های غیر دولتی دوستدار محیط زیست درخواست میکنم سکوت خود را بشکنند و مطالبات حقه خود را برای حفاظت از محیط زیست در حال تخریب شهر های آلوده کشور و حفظ تنوع زیستی، از مقامات خواستار شوند. ان شاء الله تعالی والسلام و علیکم.
موج تخریب بیاساس
روزنامه شرق به قلم محسن غرویان نوشت: این روزها و در پی جو انتخاباتی موجود، متأسفانه برخی به دنبال حاشیهآفرینی و شایعهسازی برای برخی از شخصیتهای تأثیرگذار انقلاب هستند تا از این فضا بهنفع خود طرفی ببندند. بخش زیادی از این حاشیهسازیها در قبال آیتالله هاشمی شکل گرفته است. تخریبهایی که حول محورهای مختلفی، ازجمله اشرافیگری و... میچرخد. دراینباره باید گفت آیتالله هاشمیرفسنجانی در زمان مبارزات حضرتامام (ره) اگر ثروت و امکاناتی هم داشته، آن را برای پشتیبانی از نهضت امام در اختیار امامخمینی (ره) قرار داده است. امام نیز در بسیاری از موارد وقتی امکاناتی مالی نیاز بود آن را از طریق آیتالله هاشمیرفسنجانی تأمین میکردند و وی نیز امکاناتی را که داشته است در اختیار امام قرار میداد؛ بنابراین اگر هم ثروتی داشتهاند در اختیار نهضت امام (ره) بوده است.
از سوی دیگر، باید به این نکته اشاره کرد که این نسبت اشرافیت و اشرافیگری حرف تازهای نیست و در برهههای زیادی نسبت به آیتالله هاشمی این شایعات را پخش کردهاند و همچنان نیز پخش میکنند. علاوه بر اینکه این شایعات تازه نیستند، باید گفت اثری نیز نداشتهاند. نکته دیگر نیز این است که هم حضرت امام درباره آیتالله هاشمیرفسنجانی فرمودهاند که «هاشمی زنده است، تا این انقلاب زنده است» و هم مقام معظم رهبری فرمودهاند که «هیچکس برای من هاشمی نمیشود». وقتی این تعابیر و مطالب را از امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری داریم، بههرحال به حرفها و شایعات دیگر نباید توجه کرد و در واقع در برابر این جملات بزرگان، آنگونه از حرفها و شایعات بیارزشاند.
نکته بعد این است که همانطور که میبینیم در محافلی بسیار مهم که همه شخصیتها حضور دارند، در دو طرف مقام معظم رهبری شخصیتهای طرازاول مملکت مینشینند، ازجمله آیتالله هاشمیرفسنجانی. مثال آن نیز در همین ایام اخیر و در تولد پیامبر مکرم اسلام (ص) بود که آیتالله هاشمی در کنار رؤسای سه قوه و در کنار مقام معظم رهبری نشسته بودند. این مسئله را میتوان بهترین تأیید از طرف مقام معظم رهبری قلمداد کرد که میخواهند جواب شایعات و تهمتهایی را که درباره آیتالله هاشمی مطرح میکنند بدهند. همچنین نکته بعد این است که آیتالله هاشمی با حکم مقام معظم رهبری اکنون رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام هستند؛ بنابراین قطعاً اطلاعات مقام معظم رهبری درباره آیتالله هاشمی از دیگران بیشتر است و با وجود این حکمی پنجساله را به وی میدهند. اینها همه دلایلی دال بر تأیید آیتالله هاشمی است و تا وقتی مقام معظم رهبری ایشان را تأیید میکنند دیگر نباید به شایعات مطرحشده، تهمتها و دروغها درباره وی توجهی کرد. در حقیقت ملاک باید سخنان امام (ره) و مقام معظم رهبری باشد و این معیار را باید درباره آیتالله هاشمی همیشه حفظ کرد.
محبوبیت هاشمی و نگرانی تندروها
آرمان به قلم صادق زیباکلام نوشت: دلایل عمدهای برای موج جدید حملات که تندروها علیه آیتا... هاشمی به راه انداختهاند وجود دارد. نخستین دلیل اینکه با حاشیهسازیها توجه را از ردصلاحیتها به سمت دیگری معطوف کنند. چرا که به هر حال انتظار ردصلاحیت شماری از اصلاحطلبان از پیش داده میشد اما دیگر حتی محافظهکارترین فرد نیز تصور نمیکرد که ردصلاحیتها تا این حد باشد. مثلاً در بسیاری از استانها از 40 یا 50 چهره اصلاحطلب حتی یک نفر تأیید صلاحیت نشده است. حال چه رسد به آقای علی مطهری یا کسانی که همین الان نماینده مجلس بوده و در حال قانونگذاری اند و چه کسانی که سمتهای مهم اجرایی داشتهاند و غیره.
دلیل دوم این است که این گروه بدشان نمیآید با این قبیل جوسازیها بتوانند زمینه را برای ایجاد خلل در حضور آقای هاشمی برای انتخابات مجلس خبرگان فراهم آورند. البته بغض و کینه تندروها نسبت به آقای هاشمی سابقه 30 ساله دارد و هراز گاهی به این شکل خود را نشان میدهد. بنابراین قطعاً اگر آیتا... هاشمیرفسنجانی از نظر سیاسی موفق نبودند، دلیلی برای این هجمه به وی وجود نداشت. نکته دیگر که بسیار سنگین و دردآور برای آنهاست اینکه میدانند بر خلاف آنچه میگویند اتفاقاً آیتا...هاشمی رفسنجانی از محبوبیت بالایی برخوردار است. آنها میدانند که اتفاقاً رأی غافلگیر کننده و سنگینی که آقای روحانی آورد بخش عمده آن زمانی شکل گرفت که هاشمی رفسنجانی ردصلاحیت شد و ای بسا اگر آن ردصلاحیت صورت نپذیرفته بود، آن اقبال نسبت به آقای روحانی به وجود نمیآمد. الان نیز نگرانی تندروها این است که اگر آقای هاشمی ردصلاحیت نشده و در عرصه انتخابات حضور داشته باشد، رأی بالایی خواهد داشت. بنابراین میتوان از تندروها پرسید که اگر تا این حد مطمئن هستید که آقای هاشمی رأی ندارد و سمتی که اکنون در اختیار دارد سمتی انتصابی است، پس چرا برای تأیید صلاحیت وی تا این اندازه نگرانید.
اگر هاشمی اقبال ندارد پس ترس شما از حضورش در انتخابات از کجا نشأت میگیرد. اتفاقاً همه دغدغه این تندروها که البته دغدغه درستی نیز است از رأی آقای هاشمی است و میدانند که وی از محبوبیت زیادی برخوردار است. در حال حاضر دیده میشود که تندروها حملات خود را به آیتا... هاشمی بر مبنای انتقادات وی از احمدینژاد یا نامه سال88 ایشان هماهنگ کردهاند. اینها میدانند که در میان مردم رأی چندانی ندارند و تنها چهرهای که میتواند رأی بالایی برای آنها داشته باشد احمدینژاد است. بنابراین به اشکال مختلف میخواهند همچنان او را نگه دارند. چرا که میدانند هیچ کدام از چهرههای اصولگرای تندرو رایی ندارند و بنابر این با این بازیها نمیخواهند آقای احمدی نژاد به حاشیه برود.
فرصتها و تهدیدهای اولین بودجه بدون تحریم
لایحه بودجه سال آینده فردای اعلام رسمی اجرای برجام و لغو عملی تحریمها توسط دولت به مجلس ارائه شد. رئیسجمهور در سخنانی که به مناسبت ارائه دو لایحه بودجه سال 95 و برنامه ششم توسعه داشت، دلیل تاخیر دولت در ارسال این لوایح را مصلحت سنجی در رابطه با سرنوشت برجام عنوان کرد. گذشته از اینکه چنین نگاهی چقدر میتواند توجیه مناسبی برای تاخیر در ارائه لوایح بودجه و برنامه ششم باشد، از این واقعیت نمیتوان غفلت کرد که این دو لایحه از جنبههای مختلف در تاریخ دو دهه اخیر، لوایحی ویژه به حساب میآیند. بودجه سال 95 اولین بودجهای خواهد بود که طی دوازده سال اخیر در فضای بدون تحریم تدوین و اجرا میشود. برنامه ششم توسعه هم نخستین برنامهای است که سالهای پس از انقلاب اسلامی، کمترین تحریمها آن را محدود میکند. نیازی به توضیح نیست که از این جنبه لوایح بودجه و برنامه ششم باید دارای جهتگیریهای دقیق و متناسب با شرایط جدید کشور و افق پیش رو باشند.
با این حال، عوامل دیگری وجود دارند که بودجه سال آینده را به شدت تحت تاثیر قرار میدهند. کاهش شدید قیمت نفت مهمترین و تاثیرگذارترین اتفاقی است که اعداد و ارقام بودجه سال آینده کشور را تحتالشعاع خود قرار میدهد. در لایحه پیشنهادی دولت، منابع درآمدی از محل صادرات نفت و فرآوردههای نفتی در لایحه حدود 68 هزار میلیارد تومان پیشبینی شده و حدود 15 هزار میلیارد تومان بیشتر از رقم مصوب امسال است ولی حتی این رقم نیز برای جبران عقبماندگیهای سالهای اخیر در حوزه عمرانی اصلاً کافی نیست. دولتمردان طی یکی دو سال اخیر بارها به این موضوع اشاره کردهاند که سهم درآمدهای نفتی در بودجه کاهش پیدا کرده است. علیرغم صحت این مطلب، واقعیت این است که درآمدهای مالیاتی و صرفهجوییها تنها توانستهاند گوشهای از هزینههای جاری را پوشش دهند و پیامد کاهش درآمدهای نفتی برای اجرای طرحهای عمرانی بسیار وخیم بوده است چرا که اجرای این طرحها همچنان در سطح بالایی به درآمدهای نفتی وابسته است.
این موضوع البته با اجرای برجام و لغو تحریمها شرایط جدیدی پیدا خواهد کرد. دولت میتواند از این پس و به شرط فراهم آوردن بسترهای لازم روی سرمایهگذاریهای خارجی، فاینانسها و... برای تکمیل طرحهای عمرانی نیمه تمام و تعریف طرحهای جدید حساب باز کند. تاثیر دیگری که اجرای برجام میتواند بر بودجه داشته باشد، تغییری است که در درآمدهای مالیاتی پدید میآید. طی دو سال گذشته بخش عمدهای از هزینههای جاری میبایست از محل درآمدهای مالیاتی تامین میشد ولی با وجود بالا رفتن ارقام پیشبینی شده و سختگیریهای بیشتر، مشخص نیست دولت چقدر در تحصیل این بخش از درآمدهای خود موفق عمل کرده است.
این عدم موفقیت احتمالی علاوه بر اینکه از نبود ساختار لازم برای دریافت مالیات سهم بالای فراری مالیاتی و... نشات میگیرد، متاثر از رکود عمیق حاکم بر اقتصاد کشور نیز بود. به عبارت دیگر از اقتصادی که گرفتار رکود و کم تحرکی است طبعاً نمیتوان مالیات گرفت. به همین خاطر بیراه نیست اگر امیدوار باشیم با لغو تحریمها و خروج اقتصاد از وضعیت بلاتکلیف و ایجاد رونق، درآمدهای مالیاتی نیز افزایش واقعی پیدا کند. به همین دلیل هم افزایش 13 هزار میلیارد تومان درآمدهای مالیاتی، هدفگذاری دور از واقعیتی نیست، البته مشروط به اینکه درآمد 88 هزار میلیارد تومانی امسال محقق شود.
در چنین شرایطی توجه به این نکته بسیار ضروری است که انتظارات عمومی از لغو تحریمها باید با دقت و حساسیت مدیریت شود. این کاملاً طبیعی است در فضایی که بخش زیادی از مشکلات اقتصادی و تنگناهای معیشتی درست یا نادرست به تحریمها نسبت داده میشد، لغو تحریمها این انتظار را ایجاد کند که همه آن مشکلات و تنگناها برطرف شود. چنین توقعی قطعاً از پایه منطقی کافی برخوردار نیست و بیشتر جنبه احساسی دارد ولی همین موضوع هم اگر به درستی مدیریت نشود میتواند در آینده نزدیک به عامل فشاری تبدیل شود که دولت را به سمت اتخاذ و اجرای تصمیمات پوپولیستی سوق دهد. با توجه به اینکه دولت یازدهم طی سه سال اخیر نشان داده است در این باره به شدت ضعیف و منفعل عمل میکند، احتمال تن دادن دولت به چنان تصمیماتی کم نخواهد بود. بنابر این، مسئولان باید به صورت جدی و مستمر مدیریت انتظارات را در دستور کار داشته باشند.
منطق این تحریمها برآمده از همان اتهامات واهی براساس پی.ام.دی است که باعث شده بود تا از چند سال قبل قطعنامههایی علیه توسعه موشکهای دوربرد ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد صادر شود. به این ترتیب استناد واشنگتن به همین اتهامات و بهانهجوییهای جدید غیرهستهای بار دیگر نشان از آن دارد که واشنگتن همچنان برای محدودسازی دانش نظامی کشورمان تلاش میکند.
هرچند برخی بر این اعتقادند که تحریمهای جدید، محدود به آمریکا بوده و پشتوانه بینالمللی برای اجرا ندارد، اما نگاهی به ظرفیتهای دیپلماتیک واشنگتن نشان میدهد که محدود دانستن تحریمهای جدید به مرزهای ایالات متحده سادهانگاری است و آمریکا تلاش خواهد کرد محدودیتهای ایران در موضوعات غیرهستهای همچون مباحث نظامی را به سایر کشورها گسترش دهد و درست در چنین شرایطی است که دستگاه دیپلماسی ایران باید با استفاده از ظرفیت تعاملات دیپلماتیک خود، مانع از چنین محدودسازیهایی شود.
تحریمهای تازه آمریکا حکایت از آن دارد که واشنگتن همچنان میخواهد به فشارهای خود به ایران که پیش از اجرای برجام جریان داشت، ادامه دهد و آپارتاید علمی را بر کشورمان تحمیل کند تا ایران نتواند حتی با تکیه بر دانش بومی خود، به پیشرفت در صنایع دفاعی دست یابد. بنابراین دیپلماسی ایران میبایست با استفاده از روابط خود با نهادهای بینالمللی، مانع از نقض حقوق کشورمان در پیشرفتهای دفاعی شده و در چارچوب حقوق بینالملل، مقابل زیادهخواهیها بایستد.
بازی با آمار در احراز صلاحیتها
واقعیت قضیه این است که طیفی از فعالان سیاسی کشور که سالهاست با اصول و آرمانها فاصله گرفتهاند در عین حال اصرار دارند با نفوذ در ارکان نظام و تسلط در نهادهای تصمیمساز و تصمیمگیر نظام، این استحاله درونی خود را بر کلیت نظام هم تحمیل کنند و به همین دلیل است که کشور در آستانه هر انتخابات با چالشی مواجه میشود که فتنه بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری نسخه پرورش یافته آن بود.
مسئولیت نظارت بر انتخابات یکی از مسئولیتهای اصلی شورای نگهبان است که تحقق عملی آن نقشی مهم و مؤثر در سلامت و استحکام نظام اسلامی و جلوگیری از نفوذ عناصر غیرمعتقد به مبانی نظام اسلامی در عرصههای تصمیمگیری و تصمیمسازی کشور دارد. به مقتضای اصل 99 قانون اسلامی، نظارت شورای نگهبان باید به گونهای باشد که ضمانت اجرا داشته باشد و لذا لازمه آن دقت و تأمل در ویژگیهای افراد و مهمتر از آن طی کردن روندی است که به احراز صلاحیتهای آنها بینجامد.
با اعلام نظر هیئت نظارت شورای نگهبان در مورد نامزدهای مجلس شورای اسلامی موج سنگینی از سوی برخی رسانهها که آبشخور فکری و مالی آنها در ماههای اخیر با دستگیری برخی از عوامل نفوذی در رسانهها آشکار شد، به راه افتاد. ادعای اصلی آنها موضوع مقابله هیئتهای نظارت با «اصلاحطلبان» بود، اما با اندکی تأمل این ادعا رنگ میبازد، چراکه در مورد نمایندگان فعلی مجلس در مرحله اول بررسی عدم احراز آنها اعلام شده، از 37 نفر، 25 نفر اصولگرا، هشت نفر اصلاحطلب و چهار نفر مستقل هستند، یعنی در میان این نمایندگان که گرایش فکری و سیاسی آنها روشن است نسبت اصلاحطلبان بسیار کمتر از اصولگرایان است و این به معنی این است که از منظر شورای نگهبان گرایش سیاسی افراد ملاک عمل نیست بلکه عملکرد و ماهیت خود افراد است که منشأ تصمیمگیری است.
اما در مورد آمار کلی و از میان 12 هزار نامزدی که طبق اعلام سخنگوی شورای نگهبان 55 درصد آنها رد صلاحیت یا عدم احراز صلاحیت آنها اعلام شده در مقایسه با آماری که اصلاحطلبان اعلام میکنند قسمت اعظم آنها کسانی هستند که یا اصولگرا هستند یا اینکه وضعیت فکریشان مشخص نیست. بنابراین صرف بازی با آمار و آمارسازی نظیر آنکه گفته میشود از 3 هزار نفر اصلاحطلب 30 نفر پذیرفته شدهاند، ملاک حقانیت در این عرصه نیست.
این در حالی است که از میان 150 نفر عناصر شاخصی که به عنوان رد صلاحیت شده یا عدم احراز صلاحیت در رسانههای این جریان از آنها نام برده شده، ضمن اینکه همه آنها اصلاحطلب نیستند، اما بخش عمده آنها کسانی هستند که در جریان فتنه گذشته محکوم شده و نقش آنها در افراطیگریهای مجلس ششم و فتنه 88 غیرقابلانکار و کتمان است، بدون آنکه از هزینههایی که بر نظام تحمیل کردهاند، اندکی ندامت داشته باشند و این نشان میدهد که آنها صرفاً با آگاهی از رد صلاحیت برای فضاسازی ثبتنام کرده بودند.
در این میان اگرچه شورای محترم نگهبان برای بررسی اعتراضات زمان لازم را پیشبینی کرده و قطعاً در روند بررسی صلاحیتها ممکن است افراد دیگری تأیید شوند، اما باید بر این نکته تأکید کرد که با توجه به تجربه تلخ مجلس ششم و هزینههایی که آن مجلس بر نظام تحمیل کرد، نباید با فشارهایی سیاسی و بهرهگیری از الگوهایی مانند «برجام» زمینهای فراهم شود که بار دیگر نظام اسلامی از این عرصه دچار خسارت شود.
نفوذ، فتنه و حق الناس
روزنامه کیهان به قلم محمد حسین محترم نوشت: برخی اشخاص و گروههای سیاسی با مصادره به مطلوب کردن یکی، دو مورد دیگر را منکر شدند. این افراد و جریانات سیاسی تلاش نمودند با ارائه تعابیر خودساخته از حق الناس «مصادیق نفوذ و فتنه» را به حاشیه فراموشی ببرند!. از جمله، یکی از شخصیتهای سیاسی در جمع تعدادی از اعضای یکی از احزاب اصلاح طلب برای چندمین بار به تعبیر تاریخی رهبرمعظم انقلاب درباره «حق الناس بودن رأی مردم»، اشاره کرده و گفته: «رسانههایی که با پول بیتالمال اداره میشوند، از کنار این راهنمایی و رهنمون تاریخی رهبری به سادگی گذشتند، اما برای یک کلمه «نفوذ» این همه هیاهوی سیاسی به راه انداختند»!.
رهبر معظم انقلاب سه بار، 24 خرداد 92، 18 شهریور 94 و 14 دی 94 در تبیین «حق الناس بودن رأی مردم» سخن گفتند و در مقابل کسانی که قصد مصادره به مطلوب و استفاده سیاسی و جناحی از کلید واژه حق الناس را داشتند، تاکید کردند: «ایستادگی در مقابل اصرار عدهای برای ابطال نتیجه انتخابات 88 نیز نمونهای از دفاع از حق الناس بود». ایشان «نظارت استصوابی شورای محترم نگهبان» ، «احراز صلاحیتها» و «پذیرش نتایج انتخابات» را هم از دیگر مصادیق حق الناس برشمردند. ثانیاً رهبر معظم انقلاب فقط در شش ماه اول امسال 70 بار و شاید از اول امسال تاکنون بیش از 100 بار در تبیین کلید واژه «نفوذ» آن هم از طریق مذاکرات هستهای و بزک کردن چهره آمریکا سخن گفتند.
از جمله در همان سخنرانی 18 شهریور 94 که برای بار دوم حق الناس بودن رأی مردم را تبیین کردند، برای شصت و هشتمین بار درباره سیاستها و روشهای نفوذ آمریکا به بهانه مذاکرات هستهای هشدار دادند. همچنین در دیدار ائمه جمعه که برای بار سوم به تبیین عمیقتر مصادیق حقالناس بودن رأی مردم پرداختند، بر هوشیاری مردم در مقابل «نفوذ» نیز تاکید و تصریح کردند «اگر بر فرض، عنصری نفوذی در مجلس خبرگان و یا مجلس شورای اسلامی یا دیگر ارکان نظام وارد شود مانند موریانه از داخل پایهها را میجود و سست میکند. باید در افکار عمومی در این زمینه روشنگری کرد». ثالثاً رهبر معظم انقلاب بعد از انتخابات 88 هم بیش از صد بار در تبیین فتنه صحبت فرمودند، همان فتنهای که برخی اشخاص با نامه بدون سلام و والسلام قصد داشتند، 40 میلیون رأی حق الناس را باطل کنند و یک کلمه در دفاع از «حق الناس بودن 40 میلیون رأی مردم» سخن نگفتند.
حال اگر سه واژه «نفوذ»، «فتنه» و «حقالناس» در کلام رهبری را با سه واژه «منافق» ، «فتنه» و «امانت» در قرآن کریم تشبیه کنیم در مییابیم که خداوند متعال نیز در قرآن کریم براساس مراتب اهمیت هوشیاری در برابر منافقان (یا همان نفوذیها و جاسوسان) 26 بار و در اهمیت هوشیاری در برابر فتنه گران 20 بار تذکر و هشدار داده، اما برای تاکید بر موضوع امانت فقط شش بار کلمه امانة را در سورههای احزاب - بقره - نساء - انفال - مؤمنون و معارج استفاده کرده است.
لذا اولاً برای درک بیانات رهبر معظم انقلاب باید این سه واژه را با هم و در یک منظومه واحد مورد تحلیل قرار داد، چرا که سه موضوع نفوذ، فتنه و حق الناس پازلهای یک نقشه و بازی دشمن است و تحلیل هریک از این سه موضوع به تنهایی بدون توجه به دو موضوع دیگر فهم درستی از هشدارهای رهبرمعظم انقلاب به ذهن متبادر نمیکند و هم تصمیم سازان و تصمیم گیران نظام و هم مردم را دچار اشتباه میکند و راه به بیراه خواهند برد که این خود خطی از نفوذ دشمن است. با این درک و تشابه میتوان به خوبی دریافت که چرا رهبر معظم انقلاب علاوه بر تاکید بر حق الناس بودن رأی مردم، بر هوشیاری در برابر نفوذ و فتنه دشمن بیش از پیش تاکید میکنند.
ثانیاً اگر در مقابل نفوذ و فتنه هوشیار بودیم، میتوانیم از آراء مردم محافظت کنیم. چرا که دشمن با نفوذ و ایجاد فتنه میتواند امانت مردم را به یغما ببرد، آن گونه که در فتنه 88 با نفوذ در دستگاهها و اشخاص مختلف چنین قصدی داشت. تا زمانی که مانع نفوذ و فتنه دشمن نشویم نمیتوانیم از حق الناس بودن رأی مردم سخن بگویم چون اگر با نفوذ، فتنه رخ بدهد، فتنه گران دیگر برای رأی مردم ارزشی قائل نخواهند بود که از حق الناس بودن آن بخواهیم سخن بگویم. فتنه گران نه یک رأی و دو رأی بلکه اگر توان داشته باشند و به آنها اجازه داده شود 40 میلیون رأی را باطل میکنند و آبی هم رویش میخورند! تا طراحان نفوذ و فتنه به اهداف خود برسند. حرفهای ناگفته فرمانده سابق نیروی انتظامی به خوبی بحث نفوذ در فتنه 88 را نشان میدهد که چگونه دشمنان میتوانند با نفوذ در دستگاهی که خود باید ضامن امنیت مردم و کشور باشد، فتنهسازی کنند و از آن علیه امنیت مردم و کشور بهره ببرند.
ثالثاً باید به مفهوم «حق الناس» در کلام رهبری عمیقتر نگریست و توجه کرد که حق الناس در فضای سیاسی کشور فقط مخصوص زمان انتخابات و مسائل انتخاباتی نیست، بلکه «جلوگیری از نفوذ دشمن» نیز مصداق عینی حق الناس است. جلوگیری از توطئههای دشمنان برای خدشه وارد کردن بر استقلال کشور نیز حق الناس است. ایستادگی و مقاومت در برابر نقشههای شوم دشمنان برای از بین بردن امنیت و آسایش مردم و منطقه هم حق الناس است.
جلوگیری از تحریف امام (ره) و خط امام و شهدا و تبیین اهداف برخی برای بزک کردن چهره آمریکا هم حق الناس است. جلوگیری از میدان دادن به نیروهای فتنه گر و ضد انقلاب و جلوگیری از نفوذ آنها در رسانهها و مطبوعات و تبدیل شدن برخی مطبوعات به پایگاه دشمن هم حق الناس است و مصادیق فراوان دیگر.
رابعاً مگر میشود کسی اهل تحلیل و نظر و فکر باشد اما نفوذ دشمن را منکر شود؟! مگر میتوان این همه اتاق های فکر و مراکز جاسوسی را که در دنیا برای نفوذ در کشورها تشکیل شدهاند، نادیده گرفت؟ کودتاهای مخملی چگونه شکل گرفتند؟ جز با نفوذ و ایجاد فتنه برای روی کار آوردن افراد دستآموز؟
خامساً با این توضیحات روشن میشود که چه کسانی درباره حق الناس بودن رأی مردم که به آن اعتقادی ندارند، هیاهو به راه انداختهاند و از آن سوء استفاده حزبی و سیاسی میکنند و از کنار مسئله مهمی مثل نفوذ و فتنه آمریکا که بارها خود آمریکاییها به آن اذعان کردهاند به سادگی میگذرند تا خط نفوذ دشمن در فتنه 88 را که کشور را تا لب پرتگاه برد، پاک کنند.
سه روز قبل از سخنان شخص مذکور، مایک مورل رئیس پیشین سازمان سیا در گفتگو با شبکه «پی بی اس» آمریکا اذعان کرد که سفارتخانه و کنسولگریهای آمریکا محل جاسوسی و برنامهریزی برای نفوذ در کشورهاست و تاکید داشت جایی که ما حضور فیزیکی و سفارتخانه نداریم از جمله در ایران با استخدام جاسوسان آموزش دیده نفوذ میکنیم تا اهداف خود را محقق کنیم. اواسط مرداد و شهریور امسال هم موسسه آمریکن اینترپرایز در دو گزارش جداگانه از اهداف نهایی و پنهانی آمریکا از توافق هستهای با ایران پرده برداشت و اعلام کرد «اوباما با توافق هستهای تا حداقل 15 سال آینده، اصل نظام جمهوری اسلامی را نشانه گرفته و میخواهد با نفوذ در نیروهای میانهرو غربگرا در ایران، آنها را تقویت کند.» ایندیپندنت هم یک روز قبل از سخنان این شخص نوشت «یوسی کوهن که به سبب مدیریت ماموران مخفی در سراسر جهان از جمله تلاش برای نفوذ و خرابکاری در برنامه هسته ای ایران به شهرت رسیده، به عنوان رئیس جدید سازمان جاسوسی موساد منصوب شد.» حال آیا نفوذ فقط یک کلمهای است که برخی درباره آن هیاهو میکنند؟
سادساً حضرت آیتالله خامنهای همچنین «دخالت ندادن مسئله رفیق بازی و جناح بازی در لیستهای انتخابات و انتخاب افراد با معیار شایستگی حقیقی را از جمله موارد رعایت حق الناس عنوان کردند». در تبیین این فراز از سخنان رهبری نیز باید گفت اولین ویژگی یک کاندیدا که میخواهد خود را در معرض رأی مردم قرار دهد این است که تواناییهای حقیقی و به ذات داشته باشد. ویژگیهای عاریهای، اجارهای و به قولی مجازی نداشته باشد. در سایه دیگران نخواهد برای خود توانایی اثبات کند.
کاندیدا باید بگوید خودش چه دارد؟ چه توانایی دارد که میتواند براساس آنها خدمتگزار مردم باشد؟ لذا یکی از ویژگیهای حقیقی یک نماینده «پاک دستی و شجاعت توامان» است. افراد پاک دست زیادی وجود دارند. ولی پاک دستی به تنهایی کفایت نمیکند، بلکه نماینده پاک دست باید شجاعت هم داشته باشد تا بتواند بدون ملاحظات شخصی و سیاسی و جناحی و براساس منافع ملی از حقوق مردم و استقلال و اقتدار کشور دفاع کند. متاسفانه برخی پاک دست وارد مجلس شدند اما در گذر زمان کج دست خارج شدند. مردم به کسی رأی میدهند که مبرا از هرگونه زد و بندهای اقتصادی و سیاسی پشت پرده با کانونهای قدرت و ثروت باشد. نماینده پاک دست و شجاع با تواناییهای حقیقی هم حق الناس است، چون هم مانع نفوذ دشمن و هم مانع ایجاد فتنه میشود.
پایان انحصار رسانهای
جدیدترین رویارویی با ماهوارهها برای تداوم انحصار رسانهای، آشکار شدن تعهدنامه کتبی صدا و سیما است که بر اساس آن تهیهکنندگان فیلمهای سینمایی ایرانی در صورت پخش آگهی محصول فرهنگیشان از شبکههای خارجی با مجازاتهای سختی روبهرو میشوند. معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی قبل از اینبارها اعلام کرده بود که پخش تیزر تبلیغاتی فیلمهای سینمای ایران از شبکههای ماهوارهای غیرقانونی است، ولی با توجه به تعرفه میلیاردی آگهیها در صدا و سیما و تعرفههای بسیار ارزان شبکههای ماهوارهای و بعضاً مجانی بودن پخش تیزرهای سینمایی از این شبکهها، منطقاً باعث میشود که تهیهکنندگان ایرانی به دادن آگهی به صدا و سیما رغبتی نداشته باشند. از سوی دیگر صدا و سیما با انتخابی برخورد کردن پخش همین آگهیهای گرانقیمت عملاً برخی فیلمهایی را که مجوز ساخت و پخش در داخل دارند از تبلیغ در این رسانه محروم میکند. در پی اعتراضها و اظهارنظرها درباره این تعهد غیرقانونی، روابط عمومی سازمان صداوسیما با انتشار توضیح رسمی اعلام کرد که فقط از سازندگان تیزرهایی که پس از بهرهمندی از حمایت رسانه ملی برای پخش رایگان تیزر، آن را برای تبلیغ در اختیار شبکههای ماهوارهای قرار میدهند خسارت خواهد گرفت. در ادامه همین بحثها و اخبار، جمعی از تهیهکنندگان سینمای ایران به جلسهای در دادسرای فرهنگ و رسانه دعوت شدهاند. در پی این دعوت یا احضار محترمانه تهیهکنندگان و پخشکنندگان از این ماجرا اعلام برائت کرده و خواستار برخورد با شبکههای ماهوارهای شدند که اقدام به پخش تبلیغات آثارشان میکنند. متاسفانه دراینباره میتوان خیلی صریح و روشن سخن گفت ولی ملاحظات جاری موجب میشود که همیشه به موضوعات حاشیهای پرداخته شود. در اینجا کوشش میشود که برخی از این نکات مورد توجه قرار گیرد.
۱- این نحوه برخورد صداوسیما با تبلیغات تلویزیونی که حتی میان فیلمهایی که مجوز دارند نیز تبعیض قائل میشوند و برحسب سلیقه خود اجازه تبلیغ به آنها میدهند یا نمیدهند و حتی ممکن است در محتوای تیزر تبلیغاتی نیز حرف ونظر داشته باشند، اگرچه این کارها غیرقانونی است ولی با شرایط دوران انحصار رسانهای تطابق داشت و در شرایطی که این انحصار از میان رفته است، نهتنها مؤثر نیست بلکه ممکن است، مجوز ندادن به پخش تیزر تبلیغاتی یک فیلم، موجب حساسیت مثبت برای آن فیلم و از راههای دیگر زمینه برای تبلیغ آن فیلم فراهم شود. بنابراین وضعیت به وجود آمده محصول رفتار مبتنی بر انحصارگری است و در شرایط فعلی که انحصار از میان رفته است، پاسخ نمیدهد.
۲- برخورد با افراد به دلیل انتشار آگهی در این شبکهها قانونی نیست و نمیتوان کسی را به خاطر آن جلب کرد. علت خیلی ساده است، زیرا ممکن است.
شبکههای ماهوارهای موردنظر به صورت عادی و بدون اخذ وجه یا سفارش این تبلیغات را پخش کنند. بنابراین چگونه میتوان افراد را به این واسطه مورد سؤال قرار داد؟ آنها حتی اگر تیزر فیلم را هم نداشته باشند، میتوانند به صورت خبری و با شیوههای دیگر آن را تبلیغ کنند. حتی میتوانند تیزرهای تلویزیون ایران را ضبط و پخش کنند. اگر بخواهند پول هم بگیرند، راههای زیادی برای پرداخت پول بدون انعقاد قرارداد هست و هیچ کس هم متوجه ماجرا نخواهد شد و از همه بدتر اینکه فیلمساز ایرانی را اخلاقاً مدیون شبکههای ماهوارهای میکند.
۳- به علاوه اگر شرکتهای تبلیغاتی مستقل از تولیدکننده فیلم، این تبلیغات را سفارش دهند، ربطی به دستاندرکاران آن فیلم نخواهد داشت. از همه مهمتر اینکه مجازات فیلمساز داخلی به دلیل کاری که دیگران انجام میدهند، زمینه را فراهم میکند تا آنان بتوانند از این طریق برای فیلمساز داخلی ایجاد مشکل کنند. بنابراین سرنوشت فیلمساز ایرانی را به دست مدیریت یک شبکه ماهوارهای خارجی دادهایم.
۴- دو استدلال متفاوت در رد حضور تبلیغات در این شبکهها آورده میشود. یکی غیرقانونی بودن آنها و دیگر معاند بودنشان. مدعای اول محل بحث است. زیرا آنان مثل همه شبکههای دیگر تابع قوانین محلی و کشوری هستند که در آنجا فعالیت میکنند. همانطور که شبکه العالم به زبان عربی در تهران است و تابع مقررات ایران است و کسی نمیتواند بگوید که این شبکه در کشورهای عربی غیرقانونی است. همانطور که شبکههای غیرفارسیزبان را غیرقانونی نمیدانیم و بسیاری از آنها در ایران نمایندگی هم دارند. البته ایران میتواند به آنها مجوز فعالیت در ایران ندهد، ولی نمیتواند آنها را غیرقانونی اعلام کند.
همه اینها نشان میدهد که این نحوه برخورد با موضوع جز اینکه قرار گرفتن در همان تناقضات گذشته است، نتیجه دیگری نخواهد داشت. صداوسیمای ایران اگر به همین صورت به راه خود ادامه دهد، دیر یا زود به رسانه اقلیت تبدیل خواهد شد. بنابراین توصیه میشود که در سیاست رسانهای کشور، نوعی بازنگری جدی صورت گیرد. پرسش مهم این است که وظیفه اصلی یک رسانه انعکاس واقعیت است، در این صورت رسانهای که واقعیت به این مهمی را در حوزه کار خودش نمیتواند ببیند، چگونه میخواهد یا میتواند سایر واقعیات را ببیند و سپس منعکس کند؟
مشک آن است که خود ببوید!
صفحه یک را نشان راننده دادم که یعنی خودت ببین دیگر! راننده دوباره گفت: «چه جالب! صبح، روحانی تبریک میگوید، بعد از ظهر اوباما تحریم میکند!» و باز هم گفت: «هستهای را که شوهر دادیم رفت، اینبار برای چی تحریم کردند؟!» گفتم: «البته دولت معتقد نیست هستهای را شوهر دادیم رفت!» ترش شد؛ «ندادیم؟ مگر سیمان نریختند داخل نیروگاه اراک بود، کجا بود؟!» گفتم: «حالا انشاءالله نیت آقایان این بوده که سایه شوم تحریم از سر ملت برداشته شود، ولو با دادن هزینهای گزاف»! گفت: «دوباره که تحریم کردهاند!» گفتم: «چه بدانم!» گفت: «من گیر این تبریکهای آقای روحانی هستم!» گفتم: «شاید ایشان فکر کردهاند آمریکا آدم شده و دیگر ما را با هیچ بهانهای تحریم نمیکند، سر همین لغو تحریمهای قبلی را به ملت تبریک گفته!» باز گفتم: «ایشان معتقد است که برجام به فرجام رسید!» گفت: «برجام به سیدخندان هم نرسیده، چه رسد به فرجام!» و پرسید، یعنی صدایش را یک جوری کرد و پرسید: «تو به روحانی رأی دادی؟!» گفتم: «نه! البته با افتخار!» گفت: «با افتخار چی؟!» گفتم: «افتخار میکنم که به ایشان رأی ندادهام!» گفت: «من اما به روحانی رأی دادم!» و ادامه داد: «کاش من هم میتوانستم به این رأی افتخار کنم!» و باز ادامه داد؛ «ملت، گیر هزار جور مشکل است. از یک طرف گرانی، از یک طرف رکود. آنوقت دم به ساعت به مردم تبریک میگویند! الان با این قیمت نفت، تحریمهای قبلی را که کمپلت بردارند، جدید هم هیچی تحریم نکنند، باز فروش نفت، اصلش ضرر است! این تبریک دارد؟! شما 2 تا بزن تو سر این عربستانِ[...]، نفت را با قیمت درستش بفروش!
حتی آن موقع هم نیا به ملت تبریک عرض کن! یعنی نباید بیایی تبریک بگویی! داری وظیفهات را انجام میدهی دیگر! تبریک چی؟ مگر من که مجبورم علاوه بر کار در فرودگاه، در مسیر خانه هم با این ماشین لوکس، مسافر بزنم بلکه جهیزیه دختر دم بختم را جور کنم، میآیم این موضوع را به دولت تبریک بگویم؟ واقعا آن ماشینهایی که اونجور کردند در آستین ملت، تبریک داشت یا اینکه برای یک وام کوفتی ازدواج، یک سال است بچه را معطل کردهاند؟!» مانده بودم چه بگویم؟!دیگر رسیده بودیم سر نواب. گفتم: «من همین جا رفع زحمت میکنم!» کرایه را دادم و روزنامه را هم! خود راننده خواسته بود! پیرمردی بود با موهای جوگندمی پرپشت، حدود 60 شاید! کمی کمتر البته حالا که فکر میکنم! خلاصه! از آنها بود که زندگی را، هم با عرق جبین میگذرانند، هم با کدّ یمین!
***
فیالحال در دفتر روزنامه هستم و اینبار دارم به این فکر میکنم که چرا مردم نباید حتی با بزرگترین تبریک دولت، اندک ارتباطی برقرار کنند؟!
گفت: «مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید». تبریک هم حکایت مشک! آن مشک، آن تبریکی که خود عطر خوش داشت، فتح خرمشهر بود! سوم خرداد سال 61 شهدای «الی بیتالمقدس» توئیت تبریک برای ملت ننوشتند! ساختمان اجلاس سران هم هنوز سالها مانده بود ساخته شود! ملت اما به شادی و شور ریختند در خیابان! این به آن تبریک میگفت، آن به این! وه که چه دیدنی بود رقص برفپاککنها! برجام اگر فتحالفتوح بود، این نبود که فیالواقع، دولت برای خودش تبریک بگوید و ملت هم هاج و واج بماند که به راستی! چه جای تبریک است؟ سیمان ریختید در قلب صنعت هستهای، دل آرمیتا و علیرضا را شکستید، در عوض، هنوز امضای لغو تحریمهای قبلی خشک نشده، تحریم جدید اجرایی شد! کجای این مهم، تبریک دارد؟! ملت با «نقطههای خیالی» شاد نمیشود و با حلواحلوا گفتن دولت، کامش شیرین نمیشود! تعارف که نداریم! آقایان اعتدال، جوری مهرهها را چیدند و جوری در مقوله تبریک، سنگ تمام گذاشتند که ملت باید لااقل در چند شهر بزرگ، جشن خیابانی برپا میکرد! کاری که البته ملت نکرد! کام ملت با توئیت در نیمه شب و تبریک مجدد در ساختمان اجلاس و تبریک مشدد در مجلس و تبریک سوپرمشدد در مصاحبه و هی تبریک و هی تبریک، شیرین نمیشود! عاقبت، حتی همین عرض تبریک هم آدابی دارد برای خود!
***
این ملت را کار واقعی دولت شاد میکند؛ کار واقعی، خدمت، خدمت بیمزد و منت، نه صرف توافق با کدخدا! هنوز هم وزیر خارجه ترکیه بیشتر از آقای ظریف، با وزیر خارجه آمریکا عکس دارد! دیگر ملتها به بلوغ رسیدهاند. شادی هیچ ملتی، بسته به نگاه مات و مبهوت و از سر شیفتگی تیم دیپلماسی دولت خود به آقای جان کری نیست! هر دولتی اگر زیاده از حد، چشم به صدقه اجنبی بدوزد، خیلی زود سیلی از تحریم بعد از ظهر اوباما میخورد! اوباما گرگتر از آن است که چهرهاش نشان میدهد! جلادتر! آیا جوری عمل کنیم که اوباما توهم بزند به جای دولت جمهوری اسلامی، با کشوری در حد و اندازه جیبوتی طرف است، تبریک دارد؟! درسهایی هست که یک راننده تاکسی فرودگاه امام، بهتر از هر مشاور ارشدی میتواند به دولت بدهد؛ «ملت، گیر هزار جور مشکل است. از یک طرف گرانی، از یک طرف رکود. آنوقت دم به ساعت به مردم تبریک میگویند! الان با این قیمت نفت، تحریمهای قبلی را که کمپلت بردارند، جدید هم هیچی تحریم نکنند، باز فروش نفت، اصلش ضرر است! این تبریک دارد؟! شما 2 تا بزن تو سر این عربستانِ[...]، نفت را با قیمت درستش بفروش! حتی آن موقع هم نیا به ملت تبریک عرض کن! یعنی نباید بیایی تبریک بگویی! داری وظیفهات را انجام میدهی دیگر! تبریک چی؟ مگر من که مجبورم علاوه بر کار در فرودگاه، در مسیر خانه هم با این ماشین لوکس، مسافر بزنم بلکه جهیزیه دختر دم بختم را جور کنم، میآیم این موضوع را به دولت تبریک بگویم؟»
***
من لگد اوبامای مؤدب و باهوش به «روزگار بدون تحریم» را لگد به تمام زنجیرهایهای آمریکاپرست میدانم! این همه در مدح کاخ سفید نوشتند، این همه دشمن را بزک کردند، آن وقت این بود واکنش پرزیدنت مبادی آداب! حتی برداشتند رنگ لوگوی خود را با پرچم تکفیریهای دستپرورده آمریکا ست کردند، حتی از گل نازکتر هم به اوباما نگفتند، حتی علیه سردار شهید جبهه مقاومت، حاج «حسین همدانی» درشتگویی کردند اما این بود همه جواب جلاد تحریم! بلکه متنبه شوند و بدانند این قاعده تاریخ را هیچ استثنایی نیست؛ «دشمندوستی، مجوز خوردن از گندم ری نمیشود!» آری! وظیفه دولت، تبریک عرض کردن به ملت نیست؛ خدمت به ملت است! شامه درست و درمانی دارد این ملت شهیدپرور! آقایان! اجازه بدهید مشک تبریک خود ببوید!
***
این همه را نوشتم تا فقط همین را بگویم که جناب استاندار! جناب رئیس! جناب دولتی! تا این ملت، شهیدپرور است، شما نگران این نباش که تابوت شهدا زمین بماند! در این مرز و بوم عاشورایی، هر جا شهیدی هست و هر جا تابوتی از نور، قیامتش با ملت! مگر همهاش چند سال از کربلای 5 گذشته که شما نگران عدم استقبال ملت از مراسم تشییع شهدای شرق ابوالخصیب و شبهای امن یجیب شدهاید؟! امت حزبالله نمرده... و دیدید که نمرده تا مراسم مشایعت پیکر پاک شهدای جبهه و جنگ، سرد برگزار شود! آنچه ملت، سرد برگزار کرد، مراسم دیگری بود، مراسمات دیگری بود! ملت مثل آن فرد دولتی نیست که بیمعرفت باشد نسبت به جایگاه شهید. ملت، تمام دولت را، تمام انتخابات را، تمام این امن و امان را، از صدقه سر همین 4 تکه استخوان شهدا میداند. به این ملت، حقا که برای شهدایش باید تبریک گفت، نه برای آبکیترین توافق ممکن، با کمترین عمر ممکن! به این ملت، حقا که برای «حاج حسین خرازی» و «حاج قاسم سلیمانی» باید تبریک گفت، نه برای دیپلماتهایی که فکر میکنند دیپلماسی قادر است شیطان را هم آدم کند! گمانم نشناختهاند این ملت را که علیالدوام توهم باطل میزنند؛ «مراسم تشییع پیکر شهدا سرد برگزار میشود»! البته سرد برگزار شد، لیکن مراسم دیگری! وه که خدایا! چه جای حقی نشستهای...
برجام و نظم نوین خاورمیانه
برجام و تهدیدی به نام غافلگیری استراتژیک
برخی از کارشناسان معتقدند با وجود تاثیرات روانی کوتاه مدتی که برجام در بعد منطقه ای به دنبال خواهد داشت، این توافق به واسطه ماهیتش، یک مؤلفه تعیین کننده و کلیدی در شکل دهی تحولات منطقه نخواهد بود. این گروه از تحلیل گران حتی تاکید دارند که برجام میتواند تاثیری منفی نیز بر روندهای سیاسی در خاورمیانه داشته باشد. عمدهترین استدلالی که در این خصوص صورت میگیرد آن است که جمهوری اسلامی ایران پر نفوذترین بازیگر خاورمیانه است و اساساً با اتکا به قدرت منطقه ای خود وارد جریان مذاکرات با غرب شده است، و در پی آن است که از طریق بر جام به این نفوذ، مشروعیت بین المللی ببخشد. اما برجام از نگاه غرب به صورت کلی و آمریکا به صورت خاص تلاشی برای مهار قدرت ایران است. نفوذ منطقه ای (Reginal Influence) برگ برنده ایران در فرایند به سرانجام رسیدن برجام است. در مقابل، آمریکا به کمک ابزارهای سنتی خود در منطقه (پترو دلارهای سعودی، رژیم صهیونیستی، تروریسم تکفیری) در تلاش برای خارج کردن این برگ از دست ایران است. دیپلماسی یک بام و دو هوا کاخ سفید در قبال برداشتن تحریم های هسته ای و اعمال تحریم های موشکی در همین چارچوب قابل تفسیر است. بر اساس دیدگاه فوق، حتی برخی تحلیلگران سناریوی بدبینانه تری را مطرح میکنند مبنی بر اینکه مذاکرات هسته ای یک نیاز آمریکایی بوده که در نهایت ممکن است منجر به غافلگیری استراتژیک ایران در مسائل منطقه ای شود. در واقع، این گونه بیان میشود که آمریکا در حال ایجاد یک نظم ژئوپلتیکی جدید منطقه ای و گنجاندن توافق هسته ای درون آن است و در نهایت برجام را تبدیل به ابزاری برای کاهش مستمر قدرت منطقه ای ایران خواهد نمود.
برجام آغازی برای نظم ژئوپلتیکی جدید
آن سوی دیگر تحلیل گرانی قرار دارند که نظری کاملاً متمایز با گروه اول را مطرح میکنند. ایشان معتقدند توافق هسته ای دارای تاثیرات مثبتی بر روند تحولات منطقه ای است و امکان مدیریت امنیتی مسائل منطقه ای را نیز فراهم میسازد. در واقع، طرفداران این رویکرد معتقدند اگرچه اختلافات طرفین بر سر تحولات و موضوعات منطقه ای بسیار جدی میباشد و حل و فصل این اختلافات در بستر مذاکرات هسته ای صورت نگرفته است، اما به نظر میرسد غلبه برخی اولویتها و مطلوبیت های راهبردی در منطقه ایجاب میکند تا امکان تعریف دیدگاه های مشترک امنیتی برای مدیریت منطقه به عنوان یک ضرورت راهبردی قابل دستیابی باشد. تروریسم تکفیری، دیو سیاهی که سایه آن این روزها نه تنها سوریه و عراق را در برگرفته بلکه آثار و تبعاتش از اندونزی در خاور دور تا فرانسه در قلب اروپا منجر به بی ثباتی و نا امنی شده است، محصول ایدئولوژی نزدیکترین متحدان غرب در منطقه است. بر اساس دیدگاه دوم، غرب بر این باور است که بایستی رویکردش را در خاورمیانه اصلاح کند و جمهوری اسلامی به عنوان کشوری با ثبات و بازیگری منطقی (Rational Player) میتواند نقش کلیدی در تأمین امنیت و بازگرداندن آرامش به خاورمیانه ایجاد کند. بدون تردید، دیدگاه های مزبور با توجه به اصول و مبانی استدلالی که مطرح میکنند قابل تعمق و تأمل هستند؛ اما فرضیه ای که در این نوشتار پس از تجزیه و تحلیل همه جانبه موضوع بر آن تاکید میشود آن است که توافق هسته ای تأثیر غیرقابل انکاری بر روند تحولات منطقه خواهد داشت و حتی به نظر میرسد شتاب اخیر تحولات امنیتی و نظامی در منطقه در ارتباط تنگاتنگ با مسئله توافق هسته ای ایران و کشورهای 1+5 قرار دارد. نتیجه آنکه خاورمیانه این روزها در حال گذار به یک نظم ژئوپلتیکی جدید از یک شرایط مملو از جنگ و نا امنی است و بدون تردید بازگرداندن آرامش به این منطقه تأمین کننده منافع جامعه بین الملل است. نکته حائز اهمیت آن است که نظم ژئوپلتیکی جدید تنها در پرتوی الگوهای جدیدی از همکاریها و ائتلافها که قطعاً تفاوت بسیار زیادی با الگوهای سنتی خواهند داشت، شکل خواهد گرفت و در این مسیر میتوان گفت توافق هسته ای تأثیر جدی بر این نظم خواهد داشت. مثبت و منفی بودن چنین تاثیری بیش از آن که به نفس توافق هسته ای و برجام باز گردد به نحوه مدیریت دیپلماسی بازیگران منطقه در دوران پسابرجام باز میگردد. برای جمهوری اسلامی ایران نظم نوین مطلوب نظمی است که در آن تهران همزمان هم از نفوذ منطقه ای گسترده و هم از مشروعیت بین المللی با حفظ اصول آرمانی خود مانند تقابل با نظام سلطه برخوردار باشد. لذا دستگاه دیپلماسی کشورمان بایستی تلاش نماید تا از تاثیرات فراهسته ای برجام برای تحقق چنین هدفی بهره بگیرد.
ناکار آمدی در مدیریت محیط زیست
8 کلان شهر کشور به خصوص تهران در معرض آلودگی هوا است. طبق قانون نحوه جلوگیری از آلودگی هوا، این مقوله از وظایف قطعی سازمان حفاظت محیط زیست به شمار میرود. در زمان دولت هفتم برای مبارزه جدی با آلودگی روز افزون هوا در تهران ، با کمک آژانس همکاریهای بین المللی ژاپن (جایکا) طرح جامع کاهش آلودگی هوای تهران با 7 محور اجرایی به تصویب هیئت دولت رسید ولی متاسفانه این طرح در دوره دولت های هفتم و هشتم در عمل موفقیت چندانی نداشت و با اجرای پروژه های ناکارآمد و هدر دادن بیت المال نظیر پروژه رسوب زدایی رایگان خودروها فرصتها را از دست دادند.
در دولت نهم این طرح کنار گذاشته شد و طرح جامع دیگری با 13 محور اجرایی برای کاهش آلودگی هوای کلان شهرها به نهاد های دولتی ابلاغ شد. در دولت های نهم و دهم مشکل جدیدی به مشکلات آلودگی هوای کلان شهرها اضافه شد و آن پدیده ریز گردها بود. مسئولین محیط زیست ابتدا منبع ریز گردها را کشور عراق، کویت و عربستان عنوان کردند، لیکن بعداً معلوم شد بیشترین منبع ایجاد ریزگرد در داخل کشور خودمان است که باید سازمان محیط زیست آن را مدیریت کند. مثلاً مسئولین ذیربط گفتند که 25 درصد گرد و خاک در ایران فقط ناشی از خشک تالاب جازموریان است.
نتیجه اینکه 16 استان کشورمان که شامل چندین کلانشهر نیز میشود در معرض آلودگی ناشی از ریز گرد قرار گرفتند. دولت های نهم و دهم نیز با دست در گریبان بودن پدیده ریزگرد، طرح جامع 13 محوری را به کلی رها کرد و آلودگی هوای کلان شهرها به فراموشی سپرده شد. اکنون رئیس دانشگاه محیط زیست میگوید: «ما با دست خود شرایط ایجاد و توسعه گرد و غبار را فراهم کردیم» و معاون محیط زیست انسانی نیز میگوید: «ریزگردها برای مردم ایران پیامدهای روانی و اجتماعی دارد»
مسئولین سازمان حفاظت محیط زیست این همه فرصت را از دست داده و کوهی از مدارک علمی برای مدیریت کاهش آلودگی هوای کلان شهرها را به کناری گذاشته و حالا با پیامک از مردم درخواست راهکار میکند تا وضعیت قرمز روزهای متمادی در تهران و شهرهای بزرگ را به گردن مردم بیندازد.
به تازگی ساز جدیدی آغاز شده و نامش را «کارزار 18 درجه» گذاشتهاند. مسئولین محیط زیست می گویند: برای مبارزه با آلودگی هوای تهران، درجه حرارت اماکن مسکونی را بالاتر از 18 درجه نبرند. واقعاً فکرمی کنند مردم در قرن 18 زندگی میکنند.
همه میدانند در وضعیت قرمز تهران، دو آلاینده ذرات معلق 5/2 میکرون به بالا و منواکسید کربن مسبب آن است که ناشی از وسائط نقلیه موتوری است که 85 درصد سهم آلودگی هوا را به عهده دارد. در حالی که سوخت منابع گرمایش خانگی در تهران گاز طبیعی است که سوخت پاک محسوب میشود و 5 درصد سهم آلودگی هوای تهران را به عهده دارد و آلاینده ناشی از آن عمدتاً اکسیدهای ازت است که هیچوقت حتی در وضعیت قرمز به بالای استاندارد نرسیده است آیا مردم با این کارزار فریب میخورند؟ و ضعف مدیریت سازمان محیط زیست را فراموش میکنند؟ آن هم در عصر انفجار اطلاعات.
زهی خیال باطل. ضعف مدیریت آلودگی هوا چنان بالا گرفته که اخیراً شهردار تهران داوطلب قبول مسئولیت آن شده و اعلام نمود که معضل رفع آلودگی هوای تهران فقط ضعف مدیریت است.
اخیراً برخی از مقامات در سخنرانی های خود خطاب به رسانه های گروهی می گویند «مسئله آلودگی هوا را بزرگ نکنید» آیا میخواهید مردم را در بی خبری نگه دارید!
ضعف مدیریت سازمان محیط زیست فقط در مدیریت مقابله با آلودگی هوای شهرها خلاصه نمیشود.
زیرا دامنه ضعف مدیریت آن به مدیریت تالابها، نظارت بر جنگلها، محیط زیست دریایی، واگذاری اراضی حفاظت شده، ارزیابی پیامد های زیست محیطی، وضع معیشتی کارکنان سازمان و نظایر آن گسترش یافته است.
ضغف مدیریت تالابها و در یاچه ها
طبق آمارهای موجود حدود 200 تالاب در کشور به ثبت رسیده واز بین آنها 24 تالاب دارای اهمیت بین المللی است و در دبیرخانه کنوانسیون رامسر با 22 عنوان به ثبت رسیده است، تابستان سال جاری رسانه های گروهی از قول کارشناسان خبره نوشتند «100 تالاب کشور یعنی نیمی از تالابها در حال خشک شدن هستند». سازمان حفاظت محیط زیست درباره تالابها اختیارات قانونی وسیع دارد و هیچ گونه بهانه کمبود قانون یا موانع قانونی مسموع نیست. بر اساس ماده 16 قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست همه تالاب های متعلق به دولت در اختیار سازمان حفاظت محیط زیست است و این سازمان در بهره برداری از آنها قائم مقام قانونی است.
همچنین در بند (ب) ماده 5 قانون ایمنی زیستی، سازمان حفاظت محیط زیست مسئول حفاظت از تالابها است. همچنین در ماده واحده طرح نجات و احیای دریاچهها و تالاب های کشور سازمان حفاظت محیط زیست مکلف است ظرف 3 ماه فهرست تالابها و دریاچههایی را که نیازمند حمایت و حفاظت هستند تهیه کرده و عملیات اجرایی حمایت های خود را حداکثر ظرف 3 سال تا پایان سال 94 به نتیجه برساند. بدون تردید ضعف مدیریت منجر به خشک شدن نیمی از تالابها و دریاچه های کشور شده است.
وقتی رئیس سازمان حفاظت محیط زیست در تاریخ 20 فروردین 94 در تهران به دیدار رئیس جمهور افغانستان شتافت همه تصور میکردند که انگیزه این ملاقات برای نجات تالاب بین المللی هامون از بی آبی است. می دانید که کشور افغانستان در سال 1953 سد کجکی را در استان هلمند روی رودخانه هیرمند بست که تغذیه کننده آب تالاب هامون در کشور ما بود. در آن زمان قراردادی بین ایران و افغانستان درباره تأمین حقابه تالاب هامون که از رود هیرمند تغذیه میکند منعقد شد.
در زمان حکومت طالبان دریچه سد کاملاً بسته شد و آب ورودی به تالاب هامون قطع گردید. بعد از حکومت طالبان ، این وضعیت کم و بیش ادامه یافت و تالاب هامون خشک شد. بعد از آن ملاقات همه در انتظار خبر نجات تالاب هامون بودند ولی وقتی به سایت پورتال سفارت افغانستان در تهران مراجعه شد ملاحظه گردید که در این ملاقات هیچ صحبتی از تالاب هامون به میان نیامده و ملاقات کاملاً سیاسی و ژورنالیستی بوده است.
ارزیابی پیامد های زیست محیطی
در سال 1373 شورای عالی حفاظت محیط زیست تصویب نمود که طرح های عمرانی بزرگ مقیاس همزمان با انجام مطالعات امکان سنجی، نسبت به مطالعات ارزیابی پیامد های زیست محیطی اقدام کنند تا کشور با این اقدام پیشگیرانه با طرح های عمرانی با مشکل رو به رو نشود و طرحها قبل از احداث مورد ارزیابی پیامد های زیست محیطی قرار گیرند و در صورت پیش بینی معضل زیست محیطی، راهکارهای رفع آن را ارائه نمایند.
اکنون ملاحظه میشود، طرحهایی با معضلات زیست محیطی غیر قابل جبران علیرغم ارزیابی آنها موافقت میشود، نظیر سد شفارود. همه کارشناسان معتقدند که احداث سد شفا رود در 6 کیلومتری جنوب غربی رضوانشهر ، صدها هکتار جنگل های منحصر به فرد هیرکانی را از بین خواهد برد. سازمان جنگلها و مراتع و آبخیزداری با احداث سد شفارود موافقت نکرده و خواستار ارائه گزارش ارزیابی اثرات زیست محیطی شده است، ولی سازمان حفاظت محیط زیست اعلام نموده که چاره ای جز تأیید سد شفارود ندارد حتی نماینده سازمان جنگلها و مراتع را به جلسه بررسی گزارش ارزیابی هم دعوت نکردند. در حالی که سازمان حفاظت محیط زیست هیچ اهمیتی به از بین رفتن این جنگلهای با ارزش نمیدهد، 70 سازمان غیر دولتی زیست محیطی و تشکل مردمی در اعتراض به ساخت سد شفا رود بیانیه صادر نمودند.
رفتار یک بام و دو هوای سازمان حفاظت محیط زیست را بنگرید که از یک طرف رأی به از بین رفتن جنگلهای منحصر به فرد میدهد و به مخالفت سازمان جنگلها اعتنایی نمیکند و از طرف دیگر پیگیر واردات چوب است.
واگذاری مناطق با ارزش
آشوراده بخشی از تالاب میانکاله است. این تالاب در سال 1355 به عنوان یکی از اندوختگاه های زیست سپهر در ایران به تصویب سازمان یونسکو رسید. تا کنون 9 اندوختگاه زیست سپهر در ایران به ثبت رسیده است.
این اندوختگاه ها به عنوان مطلوبترین شکل حفاظت از تنوع زیستی، منابع ژنتیکی و اراضی طبیعی باید مورد توجه مدیریت محیط زیست کشور واقع شود. همچنین تالاب میانکاله یکی از 24 تالاب سایت رامسر است که در دبیرخانه کنوانسیون رامسر به ثبت رسیده است. بنابراین آشوراده و شبه جزیره میانکاله یکی از مناطق 4 گانه کشور محسوب میشود و واگذاری آن به سازمان میراث فرهنگی و گردشگری فساد آشکار مدیریتی است. این واگذاری طی یک توافقنامه دو جانبه صورت گرفته و رئیس سازمان محیط زیست در پاسخ به این تخلف گفته است فقط 10% جزیره واگذار شده ولی مستندات منتشر شده و نقشه لکه گذاری شده نشان میدهد که به هیچ وجه اینگونه نیست. جالب است که مشاور علمی سازمان در مصاحبه با خبرگزاری مهر عنوان میکند این واگذاری منجر به نابودی منطقه پر اهمیت زیست محیطی میانکاله میشود و همچنین ایشان در مصاحبه دیگری با خبر آنلاین میگوید «جزیره آشوراده به گردشگری واگذار شد و ما باختیم، آشوراده از بین میرود». در اینجا باید پرسید که سازمان حفاظت محیط زیست با دست خود منطقه تحت حفاظت را واگذار میکند و میگوید ما باختیم.
محیط زیست دریایی:
سازمان حفاظت محیط زیست مرجع ملی کنوانسیون کویت برای حفاظت محیط زیست خلیج فارس و دریای عمان و همچنین مرجع ملی کنوانسیون تهران برای حفاظت محیط زیست دریای خزر است. در کنوانسیون کویت 8 کشور حوزه خلیج فارس متعهد به حفاظت از آلودگی آب و حفاظت از تنوع زیستی در خلیج فارس و دریای عمان شدهاند همچنین در کنوانسیون تهران 5 کشور حوزه دریای خزر تعهدات مشابه کنوانسیون کویت را پذیرفتهاند و مرجع ملی هر دو کنوانسیون ، سازمان حفاظت محیط زیست میباشد. سازمان حفاظت محیط زیست در چارت سازمانی خود دارای معاونت محیط زیست دریایی با 3 دفتر تخصصی زیر مجموعه معاونت مذکور را دارد.
اخیراً معاون محیط زیست دریایی سازمان حفاظت محیط زیست اعلام کرده آلودگی میکروبی دریای خزر به حدی است که نه تنها در آن نباید شنا کرد بلکه دست زدن به آب دریای خزر نیز خطر ناک است. بدیهی است وقتی دریای خزر چنین آلودگی میکروبی بالایی داشته باشد، آبزیان موجود در آن که بهترین انواع ماهیان خوراکی به خصوص خاویاری هستند مبتلا به بیماری های میکروبی خواهند بود و مصرف خوراکی آنها خطرناک است.
در خلیج فارس و دریای عمان نیز وضعیت مشابهی وجود دارد و روزانه هزاران متر مکعب فاضلاب شهری شهرهای ساحلی به آبهای خلیج فارس سرازیر میشود. در اعتراض به بی تفاوتی سازمان حفاظت محیط زیست، کیانوش جهان بخش عضو شورای اسلامی شهر بندر عباس در یک اقدام نمادین، بدن خویش را در جریان مستقیم مسیر ورودی فاضلاب شهری بندرعباس به خلیج فارس قرارداد.
نتیجه گیری
مدیریت ضعیف سازمان حفاظت محیط زیست نه تنها عامه مردم را مأیوس نموده بلکه کارکنان سازمان را به اعتراض وا داشت و در تاریخ 4 آبان سال جاری در یک تجمع اعتراض آمیز در مقابل ساختمان مرکزی سازمان اعلام نمودند «به داد محیط زیست برسید»، «محیط زیست اولویت 27 خانم ابتکار است» ، «اگر بودجه سازمان تا آسمان باشد وضعیت محیط زیست همین است»، «مجوز اکتشاف معدن در منطقه حفاظت شده بهرام گور» «سازمان محیط زیست سیاسی = واگذاری آشوراده».
من نمیدانم چرا صدای اعتراض کارکنان دلسوز به گوش «سازمان بازرسی کل کشور» نمیرسد ، پس چه نهادی باید به این اعتراضات دلسوزانه رسیدگی کند؟
از طرف دیگر تعداد زیادی از نمایندگان مجلس در رسانه های گروهی به عملکرد ضعیف سازمان حفاظت محیط زیست شدیداً اعتراض نمودند از آن جمله ، حجت الاسلام سید ناصر موسوی نماینده مردم فلاور جان ، سید مهدی هاشمی نماینده مردم تهران ، محمد پور مختار نماینده مردم کبودر آهنگ، حسین طلا نماینده مردم تهران ، ابراهیم آقا محمدی نماینده مردم خرم آباد ، حبیب آقا جری نماینده بندر ماهشهر ، سید باقر حسینی نماینده مردم بابل، محمد اسماعیل سعیدی نماینده مردم تبریز ، حسین نجابت نماینده مردم تهران ، احمد آریایی نژاد نماینده مردم ملایر ، سید شریف حسینی نماینده مردم اهواز ، مهرداد بذر باش نماینده مردم تهران ، بهرام بیرانوند نماینده مردم بروجرد ، سید امیر حسین قاضی زاده هاشمی نماینده مردم مشهد ، نادر قاضی پور نماینده مردم ارومیه ، فاطمه رهبر نماینده مردم تهران و ...
من نمیدانم چرا «کمیسیون اصل 90 مجلس» صدای اعتراض نمایندگان مردم را نمیشنود؟ چرا این کمیسیون نسبت به این موضوع مهم بی تفاوت است.
نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی مدارکی ارائه نمودند که رئیس سازمان حفاظت محیط زیست از تریبون سازمان مذکور برای تبلیغات حزبی و فعالیت های انتخاباتی هم حزبی های خود سوءاستفاده مینماید.
من نمیدانم چرا «قوه محترم قضائیه» نسبت به این تخلفات بی تفاوت است و رسیدگی و اطلاع رسانی نمیکند؟
در پایان من از تمامی دلسوزان محیط زیست کشور به خصوص سازمان های غیر دولتی دوستدار محیط زیست درخواست میکنم سکوت خود را بشکنند و مطالبات حقه خود را برای حفاظت از محیط زیست در حال تخریب شهر های آلوده کشور و حفظ تنوع زیستی، از مقامات خواستار شوند. ان شاء الله تعالی والسلام و علیکم.
موج تخریب بیاساس
از سوی دیگر، باید به این نکته اشاره کرد که این نسبت اشرافیت و اشرافیگری حرف تازهای نیست و در برهههای زیادی نسبت به آیتالله هاشمی این شایعات را پخش کردهاند و همچنان نیز پخش میکنند. علاوه بر اینکه این شایعات تازه نیستند، باید گفت اثری نیز نداشتهاند. نکته دیگر نیز این است که هم حضرت امام درباره آیتالله هاشمیرفسنجانی فرمودهاند که «هاشمی زنده است، تا این انقلاب زنده است» و هم مقام معظم رهبری فرمودهاند که «هیچکس برای من هاشمی نمیشود». وقتی این تعابیر و مطالب را از امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری داریم، بههرحال به حرفها و شایعات دیگر نباید توجه کرد و در واقع در برابر این جملات بزرگان، آنگونه از حرفها و شایعات بیارزشاند.
نکته بعد این است که همانطور که میبینیم در محافلی بسیار مهم که همه شخصیتها حضور دارند، در دو طرف مقام معظم رهبری شخصیتهای طرازاول مملکت مینشینند، ازجمله آیتالله هاشمیرفسنجانی. مثال آن نیز در همین ایام اخیر و در تولد پیامبر مکرم اسلام (ص) بود که آیتالله هاشمی در کنار رؤسای سه قوه و در کنار مقام معظم رهبری نشسته بودند. این مسئله را میتوان بهترین تأیید از طرف مقام معظم رهبری قلمداد کرد که میخواهند جواب شایعات و تهمتهایی را که درباره آیتالله هاشمی مطرح میکنند بدهند. همچنین نکته بعد این است که آیتالله هاشمی با حکم مقام معظم رهبری اکنون رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام هستند؛ بنابراین قطعاً اطلاعات مقام معظم رهبری درباره آیتالله هاشمی از دیگران بیشتر است و با وجود این حکمی پنجساله را به وی میدهند. اینها همه دلایلی دال بر تأیید آیتالله هاشمی است و تا وقتی مقام معظم رهبری ایشان را تأیید میکنند دیگر نباید به شایعات مطرحشده، تهمتها و دروغها درباره وی توجهی کرد. در حقیقت ملاک باید سخنان امام (ره) و مقام معظم رهبری باشد و این معیار را باید درباره آیتالله هاشمی همیشه حفظ کرد.
محبوبیت هاشمی و نگرانی تندروها
دلیل دوم این است که این گروه بدشان نمیآید با این قبیل جوسازیها بتوانند زمینه را برای ایجاد خلل در حضور آقای هاشمی برای انتخابات مجلس خبرگان فراهم آورند. البته بغض و کینه تندروها نسبت به آقای هاشمی سابقه 30 ساله دارد و هراز گاهی به این شکل خود را نشان میدهد. بنابراین قطعاً اگر آیتا... هاشمیرفسنجانی از نظر سیاسی موفق نبودند، دلیلی برای این هجمه به وی وجود نداشت. نکته دیگر که بسیار سنگین و دردآور برای آنهاست اینکه میدانند بر خلاف آنچه میگویند اتفاقاً آیتا...هاشمی رفسنجانی از محبوبیت بالایی برخوردار است. آنها میدانند که اتفاقاً رأی غافلگیر کننده و سنگینی که آقای روحانی آورد بخش عمده آن زمانی شکل گرفت که هاشمی رفسنجانی ردصلاحیت شد و ای بسا اگر آن ردصلاحیت صورت نپذیرفته بود، آن اقبال نسبت به آقای روحانی به وجود نمیآمد. الان نیز نگرانی تندروها این است که اگر آقای هاشمی ردصلاحیت نشده و در عرصه انتخابات حضور داشته باشد، رأی بالایی خواهد داشت. بنابراین میتوان از تندروها پرسید که اگر تا این حد مطمئن هستید که آقای هاشمی رأی ندارد و سمتی که اکنون در اختیار دارد سمتی انتصابی است، پس چرا برای تأیید صلاحیت وی تا این اندازه نگرانید.
اگر هاشمی اقبال ندارد پس ترس شما از حضورش در انتخابات از کجا نشأت میگیرد. اتفاقاً همه دغدغه این تندروها که البته دغدغه درستی نیز است از رأی آقای هاشمی است و میدانند که وی از محبوبیت زیادی برخوردار است. در حال حاضر دیده میشود که تندروها حملات خود را به آیتا... هاشمی بر مبنای انتقادات وی از احمدینژاد یا نامه سال88 ایشان هماهنگ کردهاند. اینها میدانند که در میان مردم رأی چندانی ندارند و تنها چهرهای که میتواند رأی بالایی برای آنها داشته باشد احمدینژاد است. بنابراین به اشکال مختلف میخواهند همچنان او را نگه دارند. چرا که میدانند هیچ کدام از چهرههای اصولگرای تندرو رایی ندارند و بنابر این با این بازیها نمیخواهند آقای احمدی نژاد به حاشیه برود.
لایحه بودجه سال آینده فردای اعلام رسمی اجرای برجام و لغو عملی تحریمها توسط دولت به مجلس ارائه شد. رئیسجمهور در سخنانی که به مناسبت ارائه دو لایحه بودجه سال 95 و برنامه ششم توسعه داشت، دلیل تاخیر دولت در ارسال این لوایح را مصلحت سنجی در رابطه با سرنوشت برجام عنوان کرد. گذشته از اینکه چنین نگاهی چقدر میتواند توجیه مناسبی برای تاخیر در ارائه لوایح بودجه و برنامه ششم باشد، از این واقعیت نمیتوان غفلت کرد که این دو لایحه از جنبههای مختلف در تاریخ دو دهه اخیر، لوایحی ویژه به حساب میآیند. بودجه سال 95 اولین بودجهای خواهد بود که طی دوازده سال اخیر در فضای بدون تحریم تدوین و اجرا میشود. برنامه ششم توسعه هم نخستین برنامهای است که سالهای پس از انقلاب اسلامی، کمترین تحریمها آن را محدود میکند. نیازی به توضیح نیست که از این جنبه لوایح بودجه و برنامه ششم باید دارای جهتگیریهای دقیق و متناسب با شرایط جدید کشور و افق پیش رو باشند.
با این حال، عوامل دیگری وجود دارند که بودجه سال آینده را به شدت تحت تاثیر قرار میدهند. کاهش شدید قیمت نفت مهمترین و تاثیرگذارترین اتفاقی است که اعداد و ارقام بودجه سال آینده کشور را تحتالشعاع خود قرار میدهد. در لایحه پیشنهادی دولت، منابع درآمدی از محل صادرات نفت و فرآوردههای نفتی در لایحه حدود 68 هزار میلیارد تومان پیشبینی شده و حدود 15 هزار میلیارد تومان بیشتر از رقم مصوب امسال است ولی حتی این رقم نیز برای جبران عقبماندگیهای سالهای اخیر در حوزه عمرانی اصلاً کافی نیست. دولتمردان طی یکی دو سال اخیر بارها به این موضوع اشاره کردهاند که سهم درآمدهای نفتی در بودجه کاهش پیدا کرده است. علیرغم صحت این مطلب، واقعیت این است که درآمدهای مالیاتی و صرفهجوییها تنها توانستهاند گوشهای از هزینههای جاری را پوشش دهند و پیامد کاهش درآمدهای نفتی برای اجرای طرحهای عمرانی بسیار وخیم بوده است چرا که اجرای این طرحها همچنان در سطح بالایی به درآمدهای نفتی وابسته است.
این موضوع البته با اجرای برجام و لغو تحریمها شرایط جدیدی پیدا خواهد کرد. دولت میتواند از این پس و به شرط فراهم آوردن بسترهای لازم روی سرمایهگذاریهای خارجی، فاینانسها و... برای تکمیل طرحهای عمرانی نیمه تمام و تعریف طرحهای جدید حساب باز کند. تاثیر دیگری که اجرای برجام میتواند بر بودجه داشته باشد، تغییری است که در درآمدهای مالیاتی پدید میآید. طی دو سال گذشته بخش عمدهای از هزینههای جاری میبایست از محل درآمدهای مالیاتی تامین میشد ولی با وجود بالا رفتن ارقام پیشبینی شده و سختگیریهای بیشتر، مشخص نیست دولت چقدر در تحصیل این بخش از درآمدهای خود موفق عمل کرده است.
این عدم موفقیت احتمالی علاوه بر اینکه از نبود ساختار لازم برای دریافت مالیات سهم بالای فراری مالیاتی و... نشات میگیرد، متاثر از رکود عمیق حاکم بر اقتصاد کشور نیز بود. به عبارت دیگر از اقتصادی که گرفتار رکود و کم تحرکی است طبعاً نمیتوان مالیات گرفت. به همین خاطر بیراه نیست اگر امیدوار باشیم با لغو تحریمها و خروج اقتصاد از وضعیت بلاتکلیف و ایجاد رونق، درآمدهای مالیاتی نیز افزایش واقعی پیدا کند. به همین دلیل هم افزایش 13 هزار میلیارد تومان درآمدهای مالیاتی، هدفگذاری دور از واقعیتی نیست، البته مشروط به اینکه درآمد 88 هزار میلیارد تومانی امسال محقق شود.
در چنین شرایطی توجه به این نکته بسیار ضروری است که انتظارات عمومی از لغو تحریمها باید با دقت و حساسیت مدیریت شود. این کاملاً طبیعی است در فضایی که بخش زیادی از مشکلات اقتصادی و تنگناهای معیشتی درست یا نادرست به تحریمها نسبت داده میشد، لغو تحریمها این انتظار را ایجاد کند که همه آن مشکلات و تنگناها برطرف شود. چنین توقعی قطعاً از پایه منطقی کافی برخوردار نیست و بیشتر جنبه احساسی دارد ولی همین موضوع هم اگر به درستی مدیریت نشود میتواند در آینده نزدیک به عامل فشاری تبدیل شود که دولت را به سمت اتخاذ و اجرای تصمیمات پوپولیستی سوق دهد. با توجه به اینکه دولت یازدهم طی سه سال اخیر نشان داده است در این باره به شدت ضعیف و منفعل عمل میکند، احتمال تن دادن دولت به چنان تصمیماتی کم نخواهد بود. بنابر این، مسئولان باید به صورت جدی و مستمر مدیریت انتظارات را در دستور کار داشته باشند.