گروه سیاسی مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌‌

******


انقلاب رنگي يا براندازي نرم‎


سيد مسعود شهيدي در سرمقاله روزنامه رسالت نوشت: تمدن جديد غرب ، در طول چند صد سال اخير ، بر اساس خوي استکباري و استعماري خود ، در همه کشور هاي دنيا دخالت هاي ظالمانه کرده تا از آنها در جهت تأمين منافع خود بهره برداري کند . در بيش از صد کشور دنيا ، براي تغيير نظام سياسي دست به اقدامات نظامي زده و حکومت هاي بسياري را که خواستار منافع ملي خود بوده اند سرنگون کرده است . آمريكا که ديرتر از اروپايي ها وارد ميدان استعمارگري شد، تاکنون در پنجاه کشور دنيا براي تغيير حکومت ، مداخله نظامي، سياسي و اقتصادي کرده که نمونه بارز آن کودتاي آمريكايي 28 مرداد در کشور ايران است .

 قرن بيستم ، قرن بيداري ملت ها و آغاز انقلاب هاي ضد استعماري و استقلال طلبي بود ، انقلاب مشروطه ايران اولين انقلاب اين قرن و انقلاب اسلامي آخرين حلقه از انقلاب هاي قرن بيستم بود . مراکز تحقيقاتي دنياي غرب، مطالعات گسترده اي پيرامون انقلاب هاي قرن بيستم از جمله انقلاب مردم هند انجام دادند تا علت پيروزي اين انقلاب ها را کشف کنند . مي خواستند بفهمند چه مولفه هايي سبب مي شود مردم يک کشور بتوانند بدون بودجه، امکانات و سلاح ، يک حکومت ثروتمند تا دندان مسلح و متکي به حمايت هاي همه جانبه غرب را تغيير دهند .

 آنها در تحقيقات خود مي‌خواستند پاسخ اين سئوال را بيابند که آيا غرب مي‌تواند با الگوبرداري از همين مؤلفه ها و با طراحي يک نوع انقلاب مصنوعي ، حکومت هاي مخالف آمريكا را سرنگون کند . نهايتاً مؤسسات پژوهشي مرتبط با وزارت امور خارجه، تمامي تجربه هاي دوران جنگ سرد و تمامي تحقيقات مربوط به انقلاب ها را درمعرض بررسي هاي کارشناسانه اساتيد و صاحبنظران قرار دادند تا آنها بتوانند از اين داده ها ، خروجي مورد نياز را که شيوه جديد بر اندازي است حاصل کند . شيوه اي که بتواند جايگزين شيوه هاي پر هزينه و کم دوام گذشته شود .

 اولين کسي  که مطالعات اساسي در اين زمينه انجام داده  و نظريه پرداز اصلي و پدر انقلاب هاي نرم محسوب مي شود ، آقاي جين شارپ استاد ممتاز دانشگاه ماساچوست بود که  از اواسط قرن بيستم تحقيقات خود را در مورد جنگ نرم ، کودتاي بدون خشونت و انقلاب بدون خونريزي آغاز کرد . ا و و همکارانش با تمرکز بر جنبش بدون خشونت ماهاتما گاندي در هند موفق شدند اولين  الگوي انقلاب نرم و بر اندازي نرم را براي دولت آمريكا طراحي نمايند . در اين شيوه جديد، بدون هزينه هاي سنگين ،بدون تلفات بالا و بدون نفرت آفريني  کودتاهاي نظامي و با تمرکز بر فن آوري هاي جديد مخابرات و ارتباطات ، امکان براندازي  حکومت هاي مخالف آمريكا حاصل مي شد.

جين شارپ در سال 1983 موسسه آلبرت اينشتين را با هدف تحقيق وپژوهش و آموزش انقلاب نرم تاسيس کرد . دو کتاب معروف  او تحت عنوان هاي "آموزش براندازي نرم"  و "از ديکتاتوري تا دموکراسي"  در سال 1994منتشر شد .

پس از فروپاشي نظام کمونيستي شوروي  و تجزيه شدن آن ، کشور هاي جديدي  به وجود آمدند که مستقل بودند و گرايشي به اردوگاه غرب نداشتند ، اين کشورها هدف هاي جديد آمريكا در منطقه شدند .

آمريكا از جنگ جهاني دوم در آرزوي تسلط بر منطقه ي آسياي ميانه بود و حالا در شرايط جديد که راهبرد جنگ سرد جديدي با روسيه و چين راهم  در سر مي پروراند، براي تحقق آرزوي خود وارد عمل شد . 

شرائط منطقه کاملا مهيا بود تا طرح انقلاب نرم يا کودتاي نرم که بعدا انقلاب رنگي يا انقلاب مخملي نام گرفت به اجرا گذاشته شود . با عملياتي شدن اين الگوي جديد براندازي ، آمريكا موفق شد ظرف مدت 15 سال  در 5 کشور آسياي ميانه با کمترين خسارات و تلفات ، حکومت هاي مستقل را واژگون و حکومت هاي وابسته به خود را روي کار آورد . چکسلواکي (1989)، صربستان (2000)، گرجستان(2003) ،اوکراين(2004) و  قرقيزستان(2005) ،  کشورها ي آسياي ميانه هستند که اين طرح در آنها با موفقيت به اجرا درآمد .

حکومت  ميانمار در جنوب شرق آسيا نيز با همين شيوه تغيير کرد( 2011) . در 5 کشور  لبنان ، ايران ، روسيه ، ونزوئلا و بلاروس نيز طرح کودتاي نرم به اجرا در آمد ولي  به موفقيت نرسيد  .

بيش از هشتاد مؤسسه تحقيقاتي ، سياسي و آموزشي ، با سرمايه گذاري هاي  کلان دولت‌آمريكا و سرمايه داران بزرگ اين کشور مسئوليت برنامه ريزي  ، رهبري فکري ، آموزش کادر ها ورهبري عملياتي انقلاب هاي نرم در سراسر جهان را به عهده دارند . مؤسساتي مثل بنياد اعانه ملي براي دموکراسي ،  بنياد فرهنگي ناتو ،بنياد مشارکت خاور ميانه ، بنياد جامعه باز (جورج سوروس) ،بنياد علوم انساني ، بنياد سيرا  ،مؤسسه آلبرت اينشتين (جين شارپ)  ، خانه آزادي ، مؤسسه رند ، مؤسسه وودرو ويلسن و مرکز بين المللي مبارزات غير خشونت آميز .

در سال 2006 کنگره آمريكا مبلغ 124 ميليون دلار بودجه براي تشکيل سپاه واکنش سريع اختصاص داد . سپاه واکنش سريع يک سپاه متشکل از نظاميان نيست ، بلکه سپاهي است متشکل از برجسته ترين ديپلمات ها و روشنفکران و نظريه پردازان کودتاي نرم و برجسته ترين چهره هاي روشنفکري دانشگاهي و رسانه اي  غربگرا در داخل  و خارج کشورهاست .

اين سپاه ، طوري طراحي شده که با زمينه سازي هاي مقدماتي بتواند در وقت مناسب ، در کمترين زمان ممکن و با قدرتي بالا ، عمليات تهاجمي گسترده براي براندازي نرم را در کشور مورد نظر به اجرا در آورد  . قابل تأمل است که براي سال 2016 يعني امسال ، کنگره‌آمريكا  بودجه انقلاب نرم را به بيست برابر يعني دو ميليارد و سيصد ميليون دلار افزايش داده و وزير امور خارجه‌آمريكا ، مسئول اجراي آن معرفي شده  . آيا براي مقابله با سپاه واکنش سريع‌آمريكا  که امروز در مقايسه با سال 88  بيست برابر شده . اقدام  مشابهي انجام داده ايم . آيا مجلس ما بودجه جنگ نرم را بيست برابر کرده است  . آيا پايگاه هاي دشمن در ميان مسئولين و روشنفکران و رسانه ها شناسايي و به مردم معرفي شده است تا مردم هنگام اوج گيري فتنه که گرد و غبار ، قدرت ديد را کاهش مي دهد بتوانند با بصيرت دوست را از دشمن تشخيص دهند .

آيا احزاب اصلاح طلب واقعي با وضوح ، مرز خود را با کودتاگران سال 88 مشخص کرده اند تا هواداران ، آنها رابشناسند و به صفوف خود راه ندهند يا هنوزهم بلاتکليف اند و مثل سال 88 سکوت و ملاحظه کاري را ترجيح مي دهند . عدم موضع گيري صريح اصلاح طلبان در مورد جريان ها و شخصيت هاي بر انداز سال 88 ، به اين معنا است که آنها هنوز هم تمايل دارند  با ترکيب در هم آميخته اي از براندازان و اصلاح طلبان به صحنه آيند و از سرمايه اجتماعي هر دو جريان  استفاده کنند .

اين راهبرد اگر در سال 88 با اغماض يک خطا محسوب مي شد ، امسال بدون ترديد يک خيانت علني و عامدانه  است .اين هشدار  از درون جبهه اصلاحات هم به گوش مي رسد .آقاي محمد رضا  تاجيک  در مصاحبه اخير خود گفته است :

"معتقدم كه در تحقيق و تحليل نهايي ، يك جريان يا حزب يا نظام انديشه و گفتمان بايد از نوعي ميدان گفتمانيت برخوردار باشد. يعني نمي‌تواند در هر لحظه همه‌چيز باشد. جايي بايد تشخص و هويت داشته باشد.  جايي بايد درون و برون ايجاد شود و خودي و دگر به وجود‌ آيد. در غير اين صورت افراد نمي‌توانند با معناي اين جريان سياسي ارتباط برقرار كنند.

   در حال حاضر خودي و غير خودي جريان اصلاحات مشخص نشده.  اين جزء اولويت‌ها هست كه خود ودگر خودمان را تعيين كنيم

 ..... وقتي اين اتفاق نيفتاده ديگر راه چاره‌اي باقي نمانده و بايد هزينه هر گرايش و كنشي به نام اصلاحات را بپردازيم. از كسي كه به نام اصلاح‌طلبي مي‌رود و با فرح پهلوي ملاقات مي‌كند تا كسي كه با خارج از كشور مي‌بندد، تا كسي كه در پشت تريبون رسانه‌هاي خارجي مي‌خواهد نظام را براندازي كند ... پس از ماست كه برماست.

اگر اين مرزبندي مشخص شود هر كسي نمي‌تواند در واكنش به هر مسئله كوچكي به دامن راديكال‌ترين اپوزيسيون خارج كشور پناه ببرد .... ما اول بايد بگوييم چيستيم و كيستيم. نمي‌توانيم در عين حال همه كس و همه‌چيز باشيم. جايي بايد خودمان را تعريف كنيم كه مردم بدانند با كه رابطه برقرار مي‌كنند و مي‌فهمند اين طيفي كه در خارج كشور نشسته‌اند و صداي‌شان از آنجا بلند شده و به پناه اپوزيسيون برانداز رفته‌اند اصلاح‌طلب نيستند و در دايره اردوگاه اصلاحات جايي ندارند."

انتخابات دارد به مراحل حساس خود مي رسد و اصلاح طلبان هنوز مرز خود را از برانداز ها  جدا نکرده اند . پس بايد به ملت ايران و مسئولين هم حق بدهند که حساب آنها را از کودتا گر ها جدا نکند .

اکنون بايد ديد اصلي ترين  ابزار هايي که   براي اجرايي شدن پروژه کودتاي نرم  مورد استفاده آمريكا قرار مي‌گيرند کدام اند .

1 – مهم ترين ابزارهاي کودتاي نرم ، رسانه هاي جهاني ، شبکه هاي اجتماعي و امکانات ارتباطي جديد هستند  که مي‌توانند نقش تصميم سازي براي رهبران کودتاي نرم ، نقش آموزشي براي مديران مياني کودتا نقش فضاسازي و هيجان آفريني براي افکار عمومي  و نقش مديريت لحظه به لحظه براي نيروهاي ميداني ايفا کنند .

2 – ابزار بعدي ، آن دسته از مسئولين کشورند  که به‌آمريكا  گرايش دارند ، مواضعي شبيه‌آمريكا اتخاذ مي‌کنندو حاضر نيستند ديدگاه هاي رهبري را محقق کنند . آنها چه آگاهانه اين راه را انتخاب کرده باشند و چه ناآگاهانه ،بايد بدانند  در جدول‌آمريكا حرکت مي‌کنند و خواسته‌آمريكا را محقق مي کنند  . اصل سوم قانون اساسي‌آمريكا مي‌گويد هرگونه کمک و مساعدت  به دشمن خيانت محسوب مي شود . اگر در قوانين کشور ما نيز معناي خيانت به اين روشني بيان شده باشد ،تشکيل دادگاه ويژه خيانت  يک ضرورت است .

3 – ابزار ديگر ،آن دسته از روشنفکران و احزاب سياسي هستند که ضمن  گرايش به غرب ، با نظام داخلي زاويه داشته و آمادگي دارند در جهت تحقق سياست هاي‌آمريكا  نقش مؤثر ايفا کنند .آنها در حقيقت بلند گوي‌آمريكا در بين ملت خود هستند .

4 – يکي از ابزارهاي مهم انقلاب مخملي ، تشکل هاي مدني پراکنده يا جنبش هاي اجتماعي  خوشنام هستند  که عضويت در آنها براي مردم عادي آسان و جذاب است  ، مثل جنبش  دانشجويي ، جنبش زنان ، جنبش محيط زيست ، جنبش ضد نژاد پرستي و جنبش دفاع از حقوق کودکان . در انقلاب هاي نرم ، در مقاطع حساس ، اينگونه تشکل ها مورد طمع واقع مي شوند تا از طريق  وسائل ارتباط جمعي و رسانه هاي ارتباطي جديد مديريت شده و در خدمت انقلاب نرم قرار گيرند .

5 – تمامي احزاب و شخصيت هاي اپوزيسيون نظام در داخل و خارج کشوربا تمام ظرفيت در خدمت پروژه انقلاب نرم قرار مي‌گيرند.

6 –ابزار بسيار تعيين کننده انقلاب نرم در همه کشورها ، رسانه هاي غربگراي داخل کشور اند که هماهنگ با اطاق فکر انقلاب نرم عمل  مي کنند. آنها مجري دستور العمل ها ي صادره هستند و نقش مؤثر ايفا مي کنند .

7 – سرمايه داران  متمايل به غرب و مرتبط با نظام سرمايه داري آمريكا  به دليل ارتباطات گسترده ،قدرت شکل دهي به اعتراضات خياباني را دارند و نقش کليدي در تحقق کودتاي نرم ايفا مي‌کنند .

 از آنجا که در کشور هاي مختلف جهان انقلاب هايي مشاهده مي شود  چگونه بايد يک انقلاب حقيقي و مردمي را  از يک انقلاب مصنوعي و رنگي تشخيص داد ؟


نقشه راه ايران اسلامي در فرداي اجراي برجام

محمدجواد اخوان  در سرمقاله شماره امروز روزنامه جوان نوشت:
هرچند مذاكرات هسته‌اي ايران و 1+5 نفسگير و البته فرسايشي بود، اما بايد دانست اعلام آغاز اجراي برجام، شروع مرحله جديدي از پيشبرد برنامه هسته‌اي ايران است كه به‌نظر مي‌رسد با پيچيدگي‌هاي به‌مراتب بيشتر و دشوارتر همراه باشد. بسياري از ناظران و تحليلگران معتقدند شاهد چالش‌هاي جديدي بر سر منافع ملي و مصالح كشور خواهيم بود كه لزوم هوشياري هرچه بيشتر مسئولان كشور را مي‌طلبد. با توجه به شرايط پيش رو و برآوردي كه به رفتار دشمن مي‌توان داشت برخي الزامات حفظ منافع ملي و مصالح كشور در دوره پس از آغاز اجراي برجام را به‌ترتيب زير مي‌توان موردبررسي قرارداد:

1 ـ تجربه تاريخي مواجهه با غرب و به‌ويژه دولت ايالات متحده امريكا، به‌خوبي نشانگر اين واقعيت است كه تأمين منافع ملي جز از طريق عدم اعتماد و بدبيني به دشمن ممكن نيست. هرچند ممكن است برخي تعارفات و مجملات ديپلماتيك، باعث خوش‌بيني ساده‌انگارانه و سهل‌انديشانه شود، اما بايد دانست كه اتفاقاً هوشياري هرچه بيشتر در دوره پيش رو ضروري‌تر است.

 چنانكه از حضرت اميرالمؤمنين‌(ع) نيز منقول است كه «بعد از صلح كردن با دشمن از او سخت بر حذر باش، چراكه دشمن گاه خود را نزديك مي‌كند تا غافلگير كند، پس محتاط و دورانديش باش و حسن ظنت به او را متهم دان.» رمز پايداري و استمرار شتابان حركت انقلاب اسلامي نيز طي بيش از سه دهه گذشته تكيه بر عدم سهل‌انديشي در برابر غرب سلطه‌گر بوده است و به‌نظر مي‌رسد ضروري است در دوره پس از اجراي برجام نيز همين روند، بلكه با تأكيد بيشتر ادامه يابد. بنابراين پيش‌شرط هرگونه اقدام در دوره آتي، دقت نظر در همين اصل اساسي است.

2 ـ نكته قابل‌تأمل ديگر آن است كه بايد اين واقعيت را پذيرفت كه به‌‌رغم تلاش هيئت مذاكره‌كننده، آنچه به‌عنوان محصول نهايي مذاكرات تحت عنوان «برجام» معرفي شد، داراي نقاط ابهام و ضعف‌هاي ساختاري و موارد متعددي است كه در صورت فقدان مراقبت دقيق و لحظه‌به‌لحظه، مي‌تواند به خسارت‌هاي بزرگي براي حال و آينده‌ كشور منتهي شود. بررسي‌هاي كارشناسي و پيشنهاد‌هايي كه در شوراي عالي امنيت ملي و مجلس شوراي اسلامي مطرح شد، مكمل‌هاي خوبي براي جلوگيري از آسيب رسيدن به منافع ملي از منافذ برجام است و نهايتاً بايد گفت بندهاي نهگانه ابلاغي رهبر معظم انقلاب به رئيس‌جمهور بايد مبناي عمل جمهوري اسلامي ايران در دوره پيش رو باشد.

3 ـ همگان مي‌دانند مهم‌ترين توجيه پذيرش برجام از سوي جمهوري اسلامي ايران، رفع تحريم‌هاي ظالمانه عليه ملت ايران بوده و از منظر نظام اسلامي، فلسفه وجودي برجام، لغو و عدم بازگشت تحريم‌ها و جلوگيري از وضع تحريم جديد است. همين نكته مهم در ابلاغيه مقام معظم رهبري هم مورد تأكيد قرارگرفته بود. هرچند بنا بر آن بود كه تضمين‌هاي كافي و قوي براي جلوگيري از تخلف طرف‌هاي مقابل اخذ شود، اما به‌هرحال موضع‌گيري‌ها و اظهارنظرهاي طرف مقابل، به‌عنوان تضمين تلقي گرديد كه اين موضوع نيز در صورت عدم هوشياري لازم مي‌تواند در آينده چالش جدي تداوم حيات برجام باشد.

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي در ابلاغيه خود تأكيد كرده بودند: «هرگونه اظهاري مبني بر اينكه ساختار تحريم‌ها باقي خواهد ماند، به‌منزله‌ نقض برجام است.» دليل تأكيد بر اين اصل آن است كه در دوره پيش رو حتي اظهارنظر غربي‌ها نيز مي‌تواند تأثيرات منفي بر اقتصاد كشورمان بگذارد، اين پاشنه آشيل نيز به‌خوبي براي امريكايي‌ها مشهود است.

 اين‌چنين است كه سخنگوي كاخ سفيد چند ساعت مانده به اعلام اجراي برجام از روي ميز بودن گزينه اعمال تحريم عليه جمهوري اسلامي ايران سخن مي‌گويد و متأسفانه گاه عنوان مي‌شود كه اين‌گونه اظهارنظرها در تعارض با روح برجام است و همين رويكرد موجب تجري هرچه بيشتر طرف مقابل شده است.

4 ـ واقعيتي كه نمي‌توان آن را انكار كرد آن است كه ايران اسلامي در فرآيند توافق، قيودي را بر برنامه صلح‌آميز هسته‌اي خود پذيرفت كه در حال طبيعي مجبور به پذيرش اين قيود نبود. در مقابل اين تنازل كه كم‌ارزش هم نبود، انتظار دريافت امتيازهاي بزرگي از طرف مقابل مي‌رفت كه برخي از آنها به‌هرحال ميسر نشده است.

در چنين شرايطي حداقل انتظاري كه براي حفظ منافع ملي مي‌رود، تكيه بر همان نكته كليدي ابلاغ‌شده توسط رهبر معظم انقلاب اسلامي است كه «در سراسر دوره‌ هشت‌ساله، وضع هرگونه تحريم در هر سطح و به هر بهانه‌اي (از جمله بهانه‌هاي تكراري و خودساخته‌ تروريسم و حقوق بشر) توسط هر يك از كشورهاي طرف مذاكرات، نقض برجام محسوب خواهد شد و دولت موظف است طبق بند ۳ مصوبه‌ مجلس، اقدام‌هاي لازم را انجام دهد و فعّاليت‌هاي برجام را متوقف كند.»

در اين راستا بايد آمادگي لازم براي اقدام متقابل در مقابل عهدشكني و توطئه طرف مقابل در دولت ايجاد شود و بايد تأكيد كرد كه هيچ‌گاه نبايد مصالح جناحي و گروهي موجب تداوم مسيري شود كه حركت در آن برخلاف منافع ملي است. بنابراين از مسئولان اجرايي انتظار مي‌رود هرگاه گمانه‌هاي تخلف طرف مقابل مشاهده شد، فوراً از طرق لازم براي پيشگيري اقدام كنند و در صورت نتيجه‌بخش نبودن، صادقانه واقعيات را با ملت ايران در ميان بگذارند و اجازه تحقير ملي توسط دشمن را ندهند. در همين راستا رسالت هيئت موسوم به نظارت بر اجراي برجام، تاريخي و مهم است.

5 ـ در خصوص كارخانه اراك قرار بر انعقاد قرارداد قطعي و مطمئن درباره‌ طرح جايگزين و تضمين كافي براي اجراي آن بود كه ظاهراً اين قرارداد فعلاً با يك شركت داخلي امضا شده است و بسياري از تحليلگران معتقدند كه به‌‌رغم برخي خوش‌بيني‌ها در خصوص مشاركت كشورهاي خارجي در نوسازي اين رآكتور، در آخر هم براي ساخت آن بايد به دانشمندان و متخصصان جوان ايراني روي ‌آوريم. هرچند قلب رآكتور امروز درآمده و ديگر نمي‌تپد، اما شايد اين قلب را بايد براي عبرت‌گيري آيندگان از ماحصل اعتماد به بيگانگان به موزه بسپاريم.

6 ـ تهيه برنامه پانزده‌ساله رسيدن به ۱۹۰ هزار سو ظرفيت غني‌سازي و حد لازم براي غني‌سازي صنعتي در پايان سال هشتم، نكته ديگري است كه در دوره پس از اعلام آغاز برجام بايد مورد پيگيري و اجرا واقع شود.

7 ـ نكته پاياني كه از همه مهم‌تر نيز است، پذيرش اين واقعيت است كه چه بخواهيم و چه نخواهيم، غرب و امريكا به دوره موسوم به پسابرجام به ديده طمع مي‌نگرد و يكي از مهم‌ترين راهبردهاي نظام سلطه يعني «نفوذ» براي پيگيري در همين دوره مورد تكيه غرب است. مقابله با نفوذ همه‌جانبه سياسي، فرهنگي، اقتصادي و امنيتي امريكا در دوره پيش رو يكي از مهم‌ترين رسالت‌هاي مسئولان بخش‌هاي مختلف و نيز جبهه مؤمن انقلاب اسلامي است. به تعبير دقيق و عميق حضرت امام خامنه‌اي «نيروهاي مؤمن ما در سرتاسر كشور بدانند كه حركت، به‌سمت اهداف و آرمان‌هاي اسلامي است؛ در اين هيچ ترديدي نيست و همه خودشان را آماده نگه بدارند، همه آماده باشند؛ نيروهاي مؤمن، نيروهاي اصيل و معتقد در سرتاسر كشور -كه بحمدالله اكثريت قاطع اين كشور را هم تشكيل مي‌دهند ـ آماده‌به‌كار باشند. آماده به‌كار به‌معناي آماده جنگ نيست؛ يعني هم آماده كار اقتصادي باشند، هم آماده كار فرهنگي باشند، هم آماده كار سياسي باشند، هم آماده حضور در ميدان‌ها و عرصه‌هاي مختلف باشند؛ آماده باشند، ما همه بايد آماده ‌باشيم. در مقابل اين جهت‌گيري‌هاي دشمنان -كه دشمنان ما شب و روز نمي‌شناسند ـ ما هم بايستي شب و روز نشناسيم و همه آماده‌ باشيم.»


بیماری‌های انتخاباتی

بهمن دری در سرمقاله شماره امروز روزنامه کیهان نوشت: 
براساس شواهد و اسناد منتشر شده، محافل سیاستگذاری و طراحان راهبردی آمریکا، محمل انتخابات در ایران را به عنوان یکی از خطوط کاری خود انتخاب کرده و با تاکید بر جنبه‌های نرم‌افزاری‌، اقتدار فکری، قدرت طراحی و سناریو‌سازی در غلبه بر ایران، تاکتیک‌ها و راهبردهایی را برای تاثیرگذاری در سرنوشت انتخابات ایران مدون کرده‌اند که در قالب ویروس و امراض واگیردار و مُسری توسط پادوهای داخلی خود به اجرا درمی‌آید. بازخوانی حوادث فتنه 88 و درس‌آموزی از ماجراهای مجلس ششم، حکم می‌کند که برای روشنگری افکارعمومی درباره شناساندن زمینه‌های نفوذ دشمن، باید امراض مذکور را تبیین کرد و مولفه‌های آن را بازشناخت.

1- مرض مخالفت با اصل انتخابات

از جمله مفاهیم جدیدی که به عنوان مکمل قدرت نرم مطرح شده، طرح قدرت هوشمند است؛ سیاستی که ترکیبی از قدرت نرم و قدرت، سخت باشد و همراه با اعمال زور، اقناع نیز به کار رود. در آستانه همه انتخابات پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نخستین مرضی که از سوی طراحان آمریکا با ارعاب و فشار و تهدید و فتنه‌گری به اجرا درآمده «مخالفت با اصل انتخابات» است و به تعبیر رهبری معظم انقلاب  «آنها می‌خواهند بگویند مردم‌سالاری منحصر درماست. نمی‌توانند این را تحمل کنند که یک نظام اسلامی و دینی، با ارزش‌های والای ایمانی خود بتواند مردم‌سالاری را این طور نهادینه کند.» (در اجتماع بزرگ مردم کرمان- 1384/2/11).

2- مرض تحریم انتخابات

سپس با شیوه اقناعی و یارگیری از عناصر وابسته داخلی و رسانه‌های زنجیره‌ای، زمزمه «تحریم انتخابات» را آغاز می‌کنند و با هدف حذف مردم از معادلات سیاسی ایران و نظام جمهوری اسلامی، ویروس و مرض تحریم انتخابات را به اذهان عمومی تزریق می‌کنند.  اثرگذاری این مرض به شدت بستگی به پذیرش مخاطبان دارد. به علاوه منابع قدرت نرم اغلب بطور غیرمستقیم و برای شکل دادن به محیط به جهت پذیرش سیاستها عمل می‌کنند و گاه سالها به طول می‌انجامد که نتیجه دلخواه را به دست  دهند؛ چرا که پراکنده‌تر و دیربازده‌تر هستند و هم به‌کارگیری آن طاقت‌فرسا است. با این حال این مرض، امراض متنوع دیگری را تکثیر و تولید می‌کند.

3- مرض کمرنگ کردن و بی‌رونق کردن انتخابات

به مصداق به مرگ بگیر تا به تب راضی شود یکی از کار ویژه‌های اصلی مرض تحریم انتخابات، زایش چند مرض فرعی و در عین حال مهم است از جمله مرض «کمرنگ کردن و بی‌رونق کردن انتخابات» است. به طور طبیعی رسانه‌ها در فعال‌سازی این مرض نقش موثری ایفا می‌کنند و عده‌ای بی‌توجه و گاهی مزدور و حقیر و قلم‌بمزد در داخل با ارائه آمارهای دروغین از طریق رسانه‌های وابسته در میدان دشمن و به نفع آن بازیگری می‌کنند. در انتخابات دوره‌های چهارم، هفتم تا نهم مجلس شورای اسلامی این رهیافت و رویکرد به عنوان مرضی فراگیر مورد بهره‌برداری قرار گرفت و حتی تا مرز به تعویق افتادن انتخابات دوره هفتم نیز پیش رفت که با قاطعیت و تدبیر رهبری، مکر انتخاباتی دشمن نقش برآب شد.

4- مرض تردید‌افکنی در سلامت انتخابات

 یکی از زیر مجموعه‌های مرض تحریم انتخابات که با هدف دلسرد کردن مردم طراحی شده و در همه ادوار انتخابات با کلید واژه‌های «تقلب»، «تخلف» مهندسی شده، «طرفداری سازمان‌دهی‌شده از یک جناح»، «عدم استقلال شورای نگهبان»، «رد صلاحیت‌های غیرعادلانه»، «نتیجه از پیش تعیین شده»، «طرفداری از نامزدهای خاص»، «نظارت استصوابی»، «دخالت نهادهای نظامی» و... پی‌گرفته شده «مرض تردیدافکنی در سلامت انتخابات» است که رهبری معظم انقلاب در دیدار اخیرشان با ائمه‌جمعه در مورخ 94/10/14 نیز به آن اشاره داشتند: «برخی انگار به عادت و مرض بدی مبتلا شده‌اند که دائم در نزدیک انتخابات، در کوس نامطمئن بودن نتایج آرا می‌دمند.»

5- مرض دو قطبی کردن انتخابات

در کنار طرح حاکمیت دوگانه و دامن زدن به رویارویی دو عنصر «جمهوریت» و «اسلامیت» که در نظام اسلامی یک حقیقت واحدند و با یکدیگر ممزوج شده‌اند، طراحان محافل سیاسی و امنیتی آمریکا طرح «دو قطبی کردن انتخابات» را در ادوار گوناگون انتخابات در دستور کار قرار می‌دهند به این ترتیب که عناصر وابسته به خود و یا چهره‌هایی که گرایش به غرب دارند و منش لیبرال دموکراسی را پیشه کرده و یا سمت و سوی گفتار و عملشان موردپسند آمریکاست نقش goodman (آدم خوب) را عهده‌دار بوده و  نقش bad man (آدم بد) را به چهره‌های متدین و متعهد، انقلابی و دلسوز و بصیر و معتقد به نظام و رهبری واگذار می‌کنند.

6- مرض تخریب چهره نامزدهای انتخاباتی

بر مبنای مولفه بند پنج «مرض تخریب چهره نامزدهای انتخاباتی» غیر همسو با آمریکا با کنترل افکارعمومی شکل می‌گیرد و با ساز و کارهایی مثل جنگ رسانه‌ای مانند استفاده از همه ظرفیتهای مطبوعات اجاره‌ای و زنجیره‌ای با توسل به سرعت واکنش به رویدادها و عکس‌العمل‌ها در قبال چالش‌ها و موضوعات و فرصت‌های جدید، عملیات روانی، تبلیغات سیاسی و فرهنگی و دیپلماسی رسانه‌ای، اراده و هویت و اعمال آنان تخریب می‌شود و از دیگر سو از همین طریق، با بزرگ‌نمایی افراد و جناح‌های خاص و مورد نظر، ضمن مسیریابی از وضع موجود تا رسیدن به وضح مطلوب با تمسک به نظرسنجی‌های از پیش تعیین شده بر روی خواست و اذهان و آرای مردم تاثیر می‌گذارد.

7- مرض سیاه‌نمایی

مکانیسم اصلی مورد استفاده کشورهای غربی، به ویژه آمریکا برای تغییر آرایش انتخاباتی در کشورمان دارای ابعاد و ماهیت ویژه‌ای مبتنی بر الگوی «سیاه‌نمایی» است. براساس این طرح که دارای زیرشاخه‌هایی چون «مرض بدفهمی»، «مرض سوءتبلیغ»، «مرض سوء تشخیص» و «مرض سوءرفتار» است، همه مولفه‌ها و شاخص‌های مثبت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور دارای تراز منفی گردیده و با انگاره‌های سیاه‌نمایی، همه سرمایه‌های کشور به همراه توانایی و مهارت متولیان آن با استفاده از تکنیک‌های عملیات روانی مانند «برجسته‌سازی نقاط ضعف و منفی»، «استناد مجازی و غیرواقعی»، «تهییج»، «فریب»، «ایجاد کانون‌های خبری»، «نشر شایعه»، «تبخیر نقاط مثبت» و با بکارگیری روش‌های مجاب‌سازی، مورد هجوم قرار می‌گیرد. به این ترتیب مرض واگیر سیاه‌نمایی شاخص‌های مهمی چون «اراده عمومی ملت»، «انگیزه و شوق و اشتیاق مردم»، «روحیه ملی و حماسی»، «نشاط و شادمانی»، «خودباوری و هویت دینی و ملی» که میزان انسجام و اقتدار ملی کشور بر مبنای آن استوار است را کاملا مخدوش کرده و به هیچ می‌انگارد.

 در این میان در فضای تخاصم و ایجاد شبهه‌های رنگا‌رنگ با توجه به زمینه‌های رفتارشناسی برخی از نخبگان، خواص، متولیان، مسئولان، مدیران، تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان، امراضی چون «بدفهمی و کج‌اندیشی»، «خودبینی و خوش‌باوری»، «قدرت‌طلبی و ریاست‌خواهی»، «زیاده‌طلبی و فزون‌خواهی» گریبان آنها را خواهد گرفت و اینان آگاهانه و یا ناآگاهانه در پازل گسترش سیاه‌نمایی دشمن قرار می‌گیرند و بر حسب اینکه کدامیک از قابلیت اثرگذاری بیشتری برخوردارند و هنجارهای مقبولی براساس «سوابق انقلابی» و یا وابستگی به «بزرگان و معماران نظام» دارند در دیپلماسی  رسانه‌ای دشمن مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرند و ناخواسته و یا عامدانه زمینه‌های تاراج سرمایه‌های اجتماعی نظام را فراهم کرده و از دیگر سو وقتی دشمن به رغم تلاشهای طاقت‌فرسا و صرف هزینه‌های سرسام‌آور و هنگفت و بکارگیری همه ظرفیتهای بالقوه و بالفعل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی خود، موفق به رقم زدن نتیجه مورد نظر خود در انتخابات نمی‌شود، همه توان خود را برای به هم زدن بازی مصروف می‌کند.

نخست در سطح رهبران و نخبگان و خواص و همزمان در سطح میانی که بر عنصر مردمی قدرت ملی تاکید دارد و سپس در سطح تاکتیکی که مبتنی بر روحیه مقاومت نیروهای خودی است، بر طبل ابطال انتخابات می‌کوبد تا نتایج دلخواه خود را رقم زده و از طریق ترغیب و جلب نظر همگان، سطح کارآمدی نظام را با چالش جدی مواجه نماید.

ختم کلام آنکه با توجه به امراض تولیدی دشمن برای از میان بردن مظاهر اقتدار ملی - که انتخابات یکی از جلوه‌های آن است- می‌توان مصادیق نفوذ دشمن را در بوق‌های تبلیغاتی دشمنان که مدتهاست مشغول سمپاشی و آلوده کردن و زهرآگین نمودن فضای کشور هستند بازشناخت.


محل خرج برجام

عبدالله عبداللهی در سرمقاله وطن امروز نوشت:
 1- توافقنامه «برجام» به مرحله اجرا رسید. در این مرحله بناست پس از راستی‌آزمایی آژانس درباره عملیاتی‌ شدن تعهدات سنگین ایران، بخشی از تحریم‌ها توسط آمریکا و اتحادیه اروپایی به حالت تعلیق درآید و مبلغی حدود
100 میلیارد دلار از پول‌های نفتی (که قبلا در داخل توسط دولت پیش‌خور شده بود) نیز از توقیف خارج شود.

2- برجام بیش و پیش از آنکه توافقنامه‌ای فنی درباره مساله هسته‌ای ایران باشد، با نگاه به مناسبات و معادلات سیاسی نوشته شده است؛ آنچنانکه پیش‌تر(در برهه پس از تفاهم لوزان و پیش از توافق وین) نیز در نوشته‌ای با عنوان «دغدغه‌های فراهسته‌ای در مذاکرات هسته‌ای با نگاهی به مصاحبه اوباما» تاکید کردیم، شل و سفت کردن‌های دولت آمریکا در برخی مسائل فنی هسته‌ای، بیش از هر چیز ناظر به حفظ و قوام‌بخشی به راهبرد سیاسی کلان بود و مباحث صرفاً فنی از این منظر در اولویت‌های دوم به بعد قرار می‌گرفت.

اهمیت بعد سیاسی برجام برای آمریکا تا حدی بوده و هست که جان کری، وزیر خارجه آمریکا و برخی دیگر از مقامات این کشور، در حین مذاکرات هسته‌ای و در پاسخ به برخی منتقدان داخلی‌‌شان درباره چرایی مذاکره با ایران و اعطای برخی امتیازات(جزئی)، بر سویه سیاسی مساله اشاره و تاکید می‌کردند در صورت شکست مذاکرات، مهم‌ترین اتفاقی که رخ خواهد داد، تضعیف گروه‌های خوشبین به آمریکا و مبلغ غرب در داخل ایران است (برای مطالعه بیشتر در این زمینه مراجعه شود به متن اظهارات جان کری در شورای روابط خارجی آمریکا به تاریخ 5 مرداد 94).

مقامات آمریکایی طی روزهای اخیر هم مهم‌ترین رکن رایزنی خود با کنگره درباره تحریم‌های جدید را «انتخابات پارلمانی ایران» قرار داده و از آنها خواسته‌اند حداقل تا انتخابات مجلس این تحریم‌های جدید را به تعویق بیندازند.

در حقیقت، دولت آمریکا توافق برجام را یک «زیرساخت نرم‌افزاری» برای تغییر نرم در جمهوری اسلامی از طریق تقویت و تثبیت غربگرایان در دستگاه تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری ایران در نظر گرفته است. برخلاف برخی تصورات مبنی بر اینکه آمریکا با عدم اجرای بخشی از تعهدات خود، زیر میز این معاهده خواهد زد، نگارنده این سطور به جد معتقد است دولت آمریکا تا زمانی که امکان پیگیری راهبرد سیاسی مذکور خود در ایران را کاملاً منتفی نبیند، هیچگاه راساً به سمت برچیدن برجام نخواهد رفت (برخی پدیده‌ها از جمله تحریم‌های در دست بررسی کنگره آمریکا علیه ایران و نسبت آن با نقض برجام و چرایی پیگیری چنین مسائلی توسط دستگاه حاکمه آمریکا، تحلیل مستقلی می‌طلبد که در مجال‌های دیگری ان‌شاءالله به آن خواهیم پرداخت).

3- انتخابات اسفند سال جاری، بویژه انتخابات مجلس شورای اسلامی، از نظر غرب و غرب‌پرستان داخلی، اولین و شاید مهم‌ترین محک برای «کارآمدی سیاسی» معاهده «به ظاهر فنی» برجام است. هر2 طرف به جد امیدوارند در این انتخابات، تا حد توان برجام را به یک دستاورد سیاسی در داخل ایران تبدیل و غربگرایان را روانه مجلس شورای اسلامی کنند.

4- به‌رغم بعضی اظهارات مبنی بر اینکه آمریکا یک پاپاسی از قِبَل برجام نصیب ایران نخواهد کرد، از قضا انتخابات اسفندماه یکی از اصلی‌ترین محل‌های خرج برجام خواهد بود. به نظر نگارنده، طی روزهای آتی و پیش از انتخابات اسفند، اتفاقات قابل توجهی در عرصه اقتصادی کشور رخ خواهد داد. هرچند یکی از مقامات اجرایی، به گفته برخی رسانه‌ها، ضمن گله‌مندی از منتقدان برجام تاکید کرده است «اگر این توافق در سال 2014 انجام می‌شد، دولت اکنون می‌توانست میوه‌های آن را بچیند»، با این حال به نظر نمی‌رسد این طیف غربگرا در کشو فصل میوه‌چینی انتخاباتی از برجام را به کلی از دست رفته  ببینند.

به واسطه پول‌های برجام، طی روزهای آینده تا مقطع انتخابات مجلس «میک‌آپ» اقتصادی موقتی شکل خواهد گرفت. یکی از فوری‌ترین ظاهرسازی‌های اقتصادی متعاقب پول‌های برجام خود را در افت نزدیک به 800 الی هزار تومانی قیمت دلار نشان خواهد داد.

به منظور ظهور موجه‌ برجام در گام‌های ابتدایی برای مردم، اثرات این میک‌آپ و آرایش ظاهری تا انتخابات دوام خواهد آورد.

5- مهم‌ترین سوال پیش ‌رو آن است که اگر از طریق برجام قرار است پولی نصیب ایران شود، چرا باید با آن مخالفت شود؛ مهم‌ترین نکته ماجرا همینجاست که اساساً برجام بنا نیست مستقل از معادلات سیاسی-آنچنان که ذکر شد - آورده‌ای برای مردم ایران داشته باشد.

به عبارت واضح‌تر، میزان بهره‌وری برجام برای ملت ایران هیچ نسبت مستقیمی با میزان «شفافیت» جمهوری اسلامی در مساله هسته‌ای ندارد، بلکه این نسبت در نگاه آمریکایی‌ها در برابر مساله بسیار بالاتری به نام «استقلال» تعریف شده است. بدین معنا که به هر اندازه غربگرایان داخلی در سیستم تصمیم‌گیری نظام تقویت و تثبیت شده و حاضر به معامله بر سر استقلال شوند، از آمریکایی‌ها می‌توان درباره برجام انتظار واقعی داشت. با این وجود اگر در انتخابات مجلس و انتخابات ریاست‌جمهوری آتی، پروژه تبدیل برجام به آورده‌ای سیاسی برای غرب نتیجه موفقی در پی نداشته باشد، آن روی سگ برجام رفته‌رفته عیان خواهد شد. آمریکایی‌ها برای این مرحله نیز مین‌‌های لازم را در برجام جاسازی کرده‌اند.


اول چاله بعد مناره!

روزنامه اعتماد در سرمقاله شماره امروز خود نوشت: سياست عربستان سعودي در سال‌هاي اخير، دچار بحران شده است به ويژه از هنگامي كه بهار عربي موجب به حاشيه رانده شدن مصر و سپس سوريه شد و نيز پس از تشديد بيماري ملك عبدالله و فوت او، اين بحران و تناقضات آن به وضوح بيشتر از پيش ديده مي‌شود. مشكل اصلي سياست خارجي سعودي‌ها اين است كه آرمان‌هاي توسعه‌طلبانه‌اي را براي خود تعريف كرده‌اند كه به چند علت قابل تحقق نيست. نخستين علت آن عوض شدن جهان است. اجراي توسعه‌طلبي بر مبناي الگوي قرن نوزدهمي و قرن بيستمي، در قرن بيست و يكم عملا غيرممكن شده است.

نمونه روشن آن وضعيت ايالات متحده در عراق است. گو اينكه نحوه رفتار امريكا در عراق بسيار متفاوت از رفتاري بود كه در ويتنام داشت و در مقايسه پذيرفتني‌تر بود؛ ولي اين نوع دخالت نيز پاسخگو نشد و امريكايي‌ها موفق نشدند به تناسب هزينه‌هايي كه در اين جنگ كردند، براي خود دستاوردهايي را ثبت كنند. از اين رو اگر عربستان گمان مي‌كند كه مي‌تواند در سوريه، يمن و احيانا عراق و... چنان نقشي را ايفا كند، به‌طور قطع در اشتباه است.

علت بعدي كه مهم‌تر است، ناتواني سعودي‌ها در اجراي اين برنامه‌هاست. وقتي كه ايالات متحده با بسيج بسياري از كشورهاي جهان يا حتي با كسب توافق شوراي امنيت و نيز دارا بودن بزرگ‌ترين زرادخانه جهان و صدها هزار نظامي برجسته، قادر نيست كه اهداف موردنظر خود را در منطقه پيش ببرد، عربستان سعودي چگونه مي‌تواند چنين اهدافي را با قدرت بسيار كوچك‌تر از آن محقق كند؟

وقتي كه مي‌گوييم قدرت بسيار كوچك‌تر، فقط توانايي‌هاي نظامي مدنظر نيست، بلكه مديريت سياسي، مديريت ديپلماتيك، نيروي انساني و آموزش‌ديده، ضربه‌ناپذيري و... و از همه مهم‌تر متحدين سياسي و نظامي نيز مورد نظر است. دولت بوش براي حمله به عراق انواع و اقسام تمهيدات ديپلماتيك و قانوني را فراهم كرد، سپس يك ائتلاف جهاني ايجاد كرد و با توان نظامي كافي وارد آنجا شد. همين رفتار را در حمله به افغانستان انجام داده بود. در واقع براي مناره‌اي كه مي‌خواست بدزد، از پيش چاله و چاه مناسبي را حفر كرده بود تا آن را مخفي كند، با وجود اين باز هم سر منار بيرون ماند، ولي دولت سعودي بدون هيچ‌گونه تمهيدي ابتدا به يمن حمله كرد، بعد دنبال اين رفت كه نيروهاي كشورهاي ديگر را همراه خود كند كه به جز امارات، پاسخي نگرفت. وقتي كه ايالات متحده با آن قدرت و نيروهاي ائتلافي به نتيجه‌اي نرسيد، سعودي‌ها چگونه انتظار دارند كه موفقيتي به دست آورند؟

همين اشتباه را در رابطه با ايران نيز مرتكب شده‌اند. پيش از هر چيز بايد متوجه بود كه سعودي‌ها در اتخاذ تصميمات مهم منطقه‌اي، فاقد استقلال هستند. منظور اين نيست كه از ايالات متحده اجازه مي‌گيرند. بلكه به‌آن معناست كه نمي‌توانند ملاحظات امريكايي‌ها را ناديده بگيرند، زيرا ساختار نظامي و تسليحاتي آنان و در كنار آن ميزان و كيفيت مخالفت يا حمايت ديپلماتيك از سعودي‌ها در دستان ايالات متحده است. به همين دليل چاره‌اي جز رعايت ملاحظات راهبردي امريكايي‌ها ندارند  و تا وقتي كه ملاحظات امريكايي‌ها وجود دارد، نمي‌توانند روي حمايت يا همراهي كشورهايي مثل مصر، پاكستان و تركيه و حتي اردن حساب كنند. ضمن اينكه اين كشورها ملاحظات خود را نيز در مسائل منطقه‌اي و ارتباط با ايران دارند. وقتي كه نزديك‌ترين متحد سعودي‌ها، يعني امارات متحده عربي نمي‌تواند همپاي سعودي‌ها گام بردارد، چرا بايد فكر كنند كه پاكستان يا تركيه و مصر در اين مسير حركت خواهند كرد؟

نكته ديگر كه نبايد فراموش كرد، ضعف شديد سعودي‌ها در يك رودررويي نظامي منطقه‌اي است. كشوري كه به‌طور كلي وابسته به درآمدهاي نفتي است و تمامي منابع نفتي و پايانه‌هاي صادراتي آن و ديگر هم‌پيمانانش مثل قطر، امارات، بحرين و كويت در تيررس حملات سريع و نامحدود موشكي است، چگونه مي‌تواند خود يا كشورهاي دوست خود را براي يك مقابله نظامي بسيج و آماده كند؟ كدام كشور است كه تا اين حد ازخودگذشتگي داشته باشد كه منافع مردم و كشورش را پيش پاي منافع سعودي‌ها قرباني كند؟

مشكل واقعي عربستان سعودي در اين است كه رشد مظاهر قدرت آن مثل نيروي هوايي، بيش از آنكه محصول خلاقيت و توان توليدي داخل اين كشور باشد، متاثر از درآمدهاي رانتي نفتي است. با اين درآمدها مي‌توان هواپيماهاي پيشرفته داشت ولي جمعيت، مديريت، نيروي كارآمد و رزمنده و... از اين طريق تامين نمي‌شود. قدرت‌هاي يك‌پايه، بسيار ضربه‌پذير هستند. اگر قدرت را به مثابه يك چهارپايه تصوير كنيم كه قدرت تحمل هر پايه آن ١٠ باشد چنين قدرتي بهتر از چهار پايه‌اي است كه قدرت يك پايه آن ١٠٠ ولي سه پايه ديگرش داراي قدرت ٢ باشند. مجموع توان تحمل اين چهارپايه نه صد، بلكه فقط ٢ است.

منطقه خاورميانه درگير بحران‌هاي عميق و جنگ‌هاي خسارت‌باري است كه بيش از اين ظرفيت براي تشديد بحران منطقه‌اي را ندارد، و همين هم كه هست بسيار بيش از توان آن است و بايد زودتر به آرامش برگردد. به همين دليل بايد مترصد آن بود كه با نخستين گام‌هاي مثبتي كه سعودي‌ها يا ساير كشورهاي منطقه برداشتند، پاسخ‌هاي مناسبي نيز به اين گام‌ها داده شود. بايد آنها را تهييج و تشويق كرد كه چنين گامي‌هايي را بردارند. اين به نفع همه كشورهاست. سعودي‌ها دير يا زود به تناقضات سياست‌هاي منطقه‌اي خود واقف خواهند شد. اميدواريم كه اين زمان خيلي دير نباشد.


 رویداد بزرگ

محمد سعيدي در سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
امروز بدون تردید یکی از بزرگ‌ترین روزهای تاریخ معاصر ایران است. روزی بزرگ برای ملت، رهبر و دولتی بزرگ که با منطق و عقلانیت خود قدرت‌های بزرگ را به پذیرش حقوق حقه این ملت وادار کرد؛ دو دهه فرازونشیب در سخت‌ترین عرصه‌های دیپلماسی که هر گام اشتباه آن می‌توانست فاجعه‌آمیز باشد و هر اقدام سنجیده و حساب‌شده آن می‌توانست برون‌رفتی واقعی از این بازی پیچیده سیاسی، فناوری و دیپلماتیک باشد.

اکنون سؤال اساسی این است آیا بازی «برد- برد» اتفاق افتاده است؟ عمیقا باید گفت سه دیدگاه کاملا متعارض در این فرایند شکل گرفته است. نخست اینکه عده‌ای معتقدند برنده واقعی این تورنمنت نفسگیر، جمهوری اسلامی ایران است؛ چرا که هم تکنولوژی را در داخل خاک خود حفظ کرد و هم اینکه اغلب موضوعات مورد اختلافش با غرب را به نفع خود حل‌وفصل کرد.

دوم اینکه، عده دیگری معتقدند طرف برنده این ماجرا کشورهای ١+٥ بودند که توانستند پیشرفت فناوری هسته‌ای را در ایران مهار و کنترل کنند و از این طریق تمامی دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران را در سال‌های گذشته نابود کنند.دسته سوم معتقدند، مذاکرات EU٣ و ١+٥ در ١٣ سال گذشته با جمهوری اسلامی ایران یک مدل منحصربه‌فرد از تعامل بین‌المللی (International Engagement) در سطح جهان بود که می‌تواند الگویی نوین و راهگشا برای حل بسیاری از منازعات منطقه‌ای و بین‌المللی باشد.

دقیقا نقطه ثقل این پدیده (تعامل Engagement) پذیرش حقوق کشورها فارغ از تبعیض‌های مرسوم بین‌المللی است. به عبارت دیگر اگر تا چند سال گذشته فقط‌وفقط کشورهای ویژه‌ای در دنیا حق فناوری‌های نوین صلح‌آمیز هسته‌ای را داشتند، امروزه بسیاری از مردم دنیا دریافته‌اند مدل نوینی از تعاملات بین‌المللی مبتنی بر اصل گفت‌وگو و مذاکره در دنیا شکل گرفته است که می‌تواند ضمن حفظ حقوق ملت‌ها بر اساس حقوق بین‌الملل (حقوق و تکالیف)، مسیر پیشرفت کشورها را در آنچه حق آنهاست، فراهم کند، ضمن آنکه هیچ‌گونه تعارضی با امنیت بین‌المللی نخواهد داشت.

نتیجه این مذاکرات به دنیا این پیام مهم را نوید داد که عقلانی‌ترین و منطقی‌ترین مسیر برای حل‌وفصل منازعات بین‌المللی، گفت‌وگو و مذاکره براساس اصل «احترام متقابل» است و این به نفع همه دنیا، ملت‌ها و بشریت است.

آنچه ما ایرانیان در این نبرد فراگیر دیپلماتیک به دنیا نشان دادیم عبارتند از: ١- حفظ حقوق ملت‌ها از طریق منطق عقلانیت و اراده سخت ٢- پیشرفت کشورها از طریق دستیابی به فناوری‌های نوین و جهش در توسعه و پیشرفت همه‌جانبه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و بین‌المللی. ٣- حل اختلافات و منازعات بین‌المللی مبتنی بر تعامل عزتمندانه توأم با تعقل و دوراندیشی. ٤- وحدت و یکپارچگی ملی اعم از ملت، رهبری معظم، دولت و نهادهای اجتماعی، سیاسی، رمز موفقیت در چنین عرصه‌های نفس‌گیر بین‌المللی است.

٥- خودباوری ملی مبتنی بر درک واقعیت‌های بین‌المللی و تعامل سازنده و منطقی با پدیده‌های نوین. از این رهگذر می‌توان گفت ما در یک بازی نفسگیر «برد ‌-‌ برد» توانستیم تمامی مراحل فناوری هسته‌ای را در کشورمان حفظ کرده و در آینده توسعه دهیم و از سوی دیگر به یک منازعه وسیع، ساخته‌شده دیگران و نادرست با موفقیت پایان دهیم. امروز، توانستیم غنی‌سازی را در نطنز، فراوری اورانیوم را در اصفهان، رآکتور تحقیقاتی را در اراک و فرایند تولید ایزوتوپ‌ها را در فردو با تمامی ابعاد آن حفظ کنیم و از سوی دیگر به تحریم‌های ظالمانه و ناحقی که سال‌ها بر اساس یک سناریوی مجعول به کشورمان تحمیل شده بود از مسیر صحیح آن، یعنی «دیپلماسی» پایان دهیم.

این دستاورد بزرگی است که در تاریخ ٥٠ ساله اخیر عرصه بین‌المللی به‌ندرت اتفاق افتاده است. قطعا این روز و پدیدآورندگان این روزها (ملت، رهبری معظم و دولت) و به‌ویژه تیم قدرتمند و ارزشمند مذاکره‌کننده این ملت، در تاریخ این سرزمین پهناور همیشگی و ماندگار خواهند شد.


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۱۰:۲۲ - ۱۳۹۴/۱۰/۲۷
    0 0
    مقاله وطن امروز به نظر منطقی و عقلانی می رسید.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس