به گزارش مشرق، با بحرانیتر شدن روابط ایران و عربستان، برخی از اصطلاح «جنگ سرد» برای تبیین آنچه اکنون میان دو کشور در جریان است، بهره بردند. اما آیا «جنگ سرد» – فارغ از اینکه معنای دقیقی برای توصیف شرایط کنونی دارد یا خیر – به سود ایران خواهد بود؟
جنگ سرد اصطلاحی است که به دورهای از تنشها، کشمکشها و رقابتها در روابط ایالات متحده، شوروی و همپیمانان آن ها در طول دهههای 1940 تا 1990 اطلاق میشود. در طول این دوره رقابت میان این دو ابرقدرت در عرصههای گوناگون مانند اتحاد نظامی، ایدئولوژی، روانشناسی، جاسوسی، ورزش، تجهیزات نظامی، صنعت و توسعه فناوری ادامه داشت. این رقابتها پیامدهایی مانند مسابقات فضایی، پرداخت هزینههای گزاف دفاعی، مسابقات جنگافزار هستهای و تعدادی جنگهای غیرمستقیم به دنبال داشت.
اما جنگ سرد و فضای دوقطبی، بر رفتار سایر بازیگران نیز موثر بوده است. عمده کشورها یا در بلوک شرق به رهبری شوروی و یا در بلوک غرب به رهبری ایالات متحده آمریکا قابل طبقهبندی بودند. در این میان برخی کشورها هم، عدم تعهد به این دو بلوک را در دستور کار قرار دادند. جنبش عدم تعهد به ظاهر محلی برای حضور این کشورها بود. این جنبش یک سازمان بینالمللی است که در سال 1961 و در اوج جنگ سرد در بلگراد پایتخت یوگسلاوی تاسیس شد و در سال 2012 در مجموعه 120 دولت عضو و 17 عضو ناظر داشت.
اما واقعیت این است که بسیاری از کشورهای مدعی عدم تعهد نه تنها در شرایط کنونی و با احتساب تغییر هندسه جهانی قدرت از نظام دوقطبی به نظام تکقطبی به آمریکا متعهد هستند که حتی در اوج جنگ سرد هم به یکی از دو اردوگاه کمونیسم و سرمایهداری تعلق داشتند. معمر قذافی رئیس جمهور سابق لیبی در سال 1973 جملهای طلایی در این خصوص دارد؛ «تعداد دولتهای غیروابسته جهانسوم از تعداد انگشتان دست هم تجاوز نمیکند.»
لذا تلقی اینکه در فضای دو قطبی، کشورهایی هستند که مسیر مستقلی را میپیمایند، اگرچه با وجود دولتهایی چون جمهوری اسلامی ایران در فضای جنگ سرد ممکن است اما واقعیت این است که چندان نمیتوان این استثناء را تعمیم داد. لذا باید این مساله را در نظر گرفت که عمده بازیگران تحت تاثیر فضای دوقطبی، دست به گزینش زده و الگوهای رفتاری خود را سامان میدهند. بر همین اساس است که تکرار تجربه جنگ سرد و فضای دوقطبی سالهای پس از جنگ جهانی دوم، برای ایران مفید نخواهد بود چرا که در برخی حوزهها برای تاثیرگذاری باید با بلیط یکی از قطبها بازی کند و عملا توان تاثیرگذاری مبتنی بر مبانی و اصول خود را کمتر از یک فضای چندقطبی خواهد داشت.
همین منطق را هم میتوان در تحلیل منطقهای وارد ساخت البته با این تفاوت که در جنگ سرد منطقهای، برخلاف جنگ سرد بینالمللی، ایران یکی از دو قطب اصلی خواهد بود. اما آیا در فضای آشفته منطقه غرب آسیا، وقوع یک جنگ سرد میتواند برای ایران مفید باشد؟ به نظر پاسخ منفی است هرچند این پاسخ منفی نمیتواند بیانگر این باشد که ایران در این آشفتهبازار دستبسته است. در فضای دوقطبی، یارگیری دو قطب شدیدتر، سریعتر و احتمالا پرهزینهتر از گذشته میشود. عمده بازیگران سعی خواهند کرد با شدتهای متفاوت، نقش خود را در منطقه با تحکیم پیوند با یکی از دو قطب پیش برند. از سوی دیگر، دو قطب نیز آغوشی بازتر از گذشته برای این تحکیم روابط خواهند داشت و حاضر خواهند شد تا از برخی اختلافنظرات که حتی بعضا رنگ و بوی اصولی هم دارد، به نفع تحکیم جبهه خود و به زیان جبهه قطب دیگر، صرفنظر کنند.
شوربختانه اکنون منطقه در چنین وضعیتی به سر میبرد و عربستان سعودی با لحنی آشکار چنین منویاتی را در سر دارد. او منافع خود را در تشدید قطبیسازی منطقه میبیند و به خوبی میداند که در چنین فضایی یارگیری برای او علیه ایران، سهلتر خواهد شد. به عنوان مثال، کویت یکی از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس است که پس از عمان، روابط نسبتا خوبی با تهران داشت. این مساله آنقدر عیان بود که سلمان الدوسری سردبیر الشرق الاوسط چندی قبل و در حالی که هنوز روابط ایران و عربستان تا این اندازه آشفته نشده بود، در مقالهای نوشت: «کویت به دور از برادران خلیجی خود، روابط خوب خود را با ایران حفظ کرده و به دنبال توسعه آن است. در حالی که دوحه روابط متوازنی با تهران دارد که به صورت کند رو به رشد است. کسی چه می داند، شاید خطر آینده ایران تنها بر ضد عربستان سعودی و امارات و بحرین باشد، در حالی که سه کشور دیگر – عمان، کویت و قطر – از آن در امان باشند.»[1] اما اکنون کویت در کدام سو ایستاده است؟
او پس از ماجرای حمله به سفارت عربستان در ایران، مانع از بازگشت سفیرش به تهران شد. چند روز پیشتر هم دادگاه جنایی کویت دو تن را به اتهام جاسوسی برای ایران و حزبالله به اعدام محکوم کرد. با تشدید فضای قطبی در منطقه، به نظر باید منتظر تحکیم هرچه بیشتر پیوندهای کویت با ریاض و دورتر شدن او از ایران بود. این، ویژگی فضای دوقطبی است و مختص کویت هم نیست؛ سودان هم از ایران دورتر شد و همچنین برخی کشورهای کماهمیتتر که پیش از این محل جولان فرهنگی و قدرت نرم ما بودند مانند کومور و امروز موضعشان نسبت به ایران توسط سعودی خریداری شده است!
در فضای دو قطبی که مطلوب عربستان است، نه میتوان از وحدت اسلامی سخن گفت و نه از برادری و حُسن روابط، نه از ارتباطات فرهنگی و نه از تعاملات اقتصادی. اینکه چرا اینگونه شد، بحثی متفاوت است اما باید در چارچوب سهگانه عزت، حکمت، مصلحت، طرحی نو در انداخت تا یارگیری عربستان با همه ضعفها و بعضا نمایشی بودنش، بیش از این تقویت نشود. البته اینها در مقام سخن، ساده است و در مقام عمل سخت و پیچیده.
منبع: رصد
جنگ سرد اصطلاحی است که به دورهای از تنشها، کشمکشها و رقابتها در روابط ایالات متحده، شوروی و همپیمانان آن ها در طول دهههای 1940 تا 1990 اطلاق میشود. در طول این دوره رقابت میان این دو ابرقدرت در عرصههای گوناگون مانند اتحاد نظامی، ایدئولوژی، روانشناسی، جاسوسی، ورزش، تجهیزات نظامی، صنعت و توسعه فناوری ادامه داشت. این رقابتها پیامدهایی مانند مسابقات فضایی، پرداخت هزینههای گزاف دفاعی، مسابقات جنگافزار هستهای و تعدادی جنگهای غیرمستقیم به دنبال داشت.
اما جنگ سرد و فضای دوقطبی، بر رفتار سایر بازیگران نیز موثر بوده است. عمده کشورها یا در بلوک شرق به رهبری شوروی و یا در بلوک غرب به رهبری ایالات متحده آمریکا قابل طبقهبندی بودند. در این میان برخی کشورها هم، عدم تعهد به این دو بلوک را در دستور کار قرار دادند. جنبش عدم تعهد به ظاهر محلی برای حضور این کشورها بود. این جنبش یک سازمان بینالمللی است که در سال 1961 و در اوج جنگ سرد در بلگراد پایتخت یوگسلاوی تاسیس شد و در سال 2012 در مجموعه 120 دولت عضو و 17 عضو ناظر داشت.
اما واقعیت این است که بسیاری از کشورهای مدعی عدم تعهد نه تنها در شرایط کنونی و با احتساب تغییر هندسه جهانی قدرت از نظام دوقطبی به نظام تکقطبی به آمریکا متعهد هستند که حتی در اوج جنگ سرد هم به یکی از دو اردوگاه کمونیسم و سرمایهداری تعلق داشتند. معمر قذافی رئیس جمهور سابق لیبی در سال 1973 جملهای طلایی در این خصوص دارد؛ «تعداد دولتهای غیروابسته جهانسوم از تعداد انگشتان دست هم تجاوز نمیکند.»
لذا تلقی اینکه در فضای دو قطبی، کشورهایی هستند که مسیر مستقلی را میپیمایند، اگرچه با وجود دولتهایی چون جمهوری اسلامی ایران در فضای جنگ سرد ممکن است اما واقعیت این است که چندان نمیتوان این استثناء را تعمیم داد. لذا باید این مساله را در نظر گرفت که عمده بازیگران تحت تاثیر فضای دوقطبی، دست به گزینش زده و الگوهای رفتاری خود را سامان میدهند. بر همین اساس است که تکرار تجربه جنگ سرد و فضای دوقطبی سالهای پس از جنگ جهانی دوم، برای ایران مفید نخواهد بود چرا که در برخی حوزهها برای تاثیرگذاری باید با بلیط یکی از قطبها بازی کند و عملا توان تاثیرگذاری مبتنی بر مبانی و اصول خود را کمتر از یک فضای چندقطبی خواهد داشت.
همین منطق را هم میتوان در تحلیل منطقهای وارد ساخت البته با این تفاوت که در جنگ سرد منطقهای، برخلاف جنگ سرد بینالمللی، ایران یکی از دو قطب اصلی خواهد بود. اما آیا در فضای آشفته منطقه غرب آسیا، وقوع یک جنگ سرد میتواند برای ایران مفید باشد؟ به نظر پاسخ منفی است هرچند این پاسخ منفی نمیتواند بیانگر این باشد که ایران در این آشفتهبازار دستبسته است. در فضای دوقطبی، یارگیری دو قطب شدیدتر، سریعتر و احتمالا پرهزینهتر از گذشته میشود. عمده بازیگران سعی خواهند کرد با شدتهای متفاوت، نقش خود را در منطقه با تحکیم پیوند با یکی از دو قطب پیش برند. از سوی دیگر، دو قطب نیز آغوشی بازتر از گذشته برای این تحکیم روابط خواهند داشت و حاضر خواهند شد تا از برخی اختلافنظرات که حتی بعضا رنگ و بوی اصولی هم دارد، به نفع تحکیم جبهه خود و به زیان جبهه قطب دیگر، صرفنظر کنند.
شوربختانه اکنون منطقه در چنین وضعیتی به سر میبرد و عربستان سعودی با لحنی آشکار چنین منویاتی را در سر دارد. او منافع خود را در تشدید قطبیسازی منطقه میبیند و به خوبی میداند که در چنین فضایی یارگیری برای او علیه ایران، سهلتر خواهد شد. به عنوان مثال، کویت یکی از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس است که پس از عمان، روابط نسبتا خوبی با تهران داشت. این مساله آنقدر عیان بود که سلمان الدوسری سردبیر الشرق الاوسط چندی قبل و در حالی که هنوز روابط ایران و عربستان تا این اندازه آشفته نشده بود، در مقالهای نوشت: «کویت به دور از برادران خلیجی خود، روابط خوب خود را با ایران حفظ کرده و به دنبال توسعه آن است. در حالی که دوحه روابط متوازنی با تهران دارد که به صورت کند رو به رشد است. کسی چه می داند، شاید خطر آینده ایران تنها بر ضد عربستان سعودی و امارات و بحرین باشد، در حالی که سه کشور دیگر – عمان، کویت و قطر – از آن در امان باشند.»[1] اما اکنون کویت در کدام سو ایستاده است؟
او پس از ماجرای حمله به سفارت عربستان در ایران، مانع از بازگشت سفیرش به تهران شد. چند روز پیشتر هم دادگاه جنایی کویت دو تن را به اتهام جاسوسی برای ایران و حزبالله به اعدام محکوم کرد. با تشدید فضای قطبی در منطقه، به نظر باید منتظر تحکیم هرچه بیشتر پیوندهای کویت با ریاض و دورتر شدن او از ایران بود. این، ویژگی فضای دوقطبی است و مختص کویت هم نیست؛ سودان هم از ایران دورتر شد و همچنین برخی کشورهای کماهمیتتر که پیش از این محل جولان فرهنگی و قدرت نرم ما بودند مانند کومور و امروز موضعشان نسبت به ایران توسط سعودی خریداری شده است!
در فضای دو قطبی که مطلوب عربستان است، نه میتوان از وحدت اسلامی سخن گفت و نه از برادری و حُسن روابط، نه از ارتباطات فرهنگی و نه از تعاملات اقتصادی. اینکه چرا اینگونه شد، بحثی متفاوت است اما باید در چارچوب سهگانه عزت، حکمت، مصلحت، طرحی نو در انداخت تا یارگیری عربستان با همه ضعفها و بعضا نمایشی بودنش، بیش از این تقویت نشود. البته اینها در مقام سخن، ساده است و در مقام عمل سخت و پیچیده.
منبع: رصد