کتاب‌های «تجربیاتی از حماسه آمل» و «شهدای جنگل» تازه‌ترین آثار با موضوع حماسه ششم بهمن 1360 هستند که به تازگی از سوی نشر مجتمع فرهنگی عاشورا منتشر شده‌اند. هدف کلی این پژوهش‌ها،‌ مستندسازی تجارب پاسداران،‌ بسیجیان و مردم عادی شهرستان آمل برای مهار و کنترل درگیری ششم بهمن سال 1360 آمل است.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، «اتحادیه کمونیست‌های ایران» که متشکل از مارکسیست ـ لنینیست‌های چپ بودند، در پی صف‌بندي‌های سياسي و شكاف بين بني‌صدر و ياران امام، به جبهه طرفداران بني‌صدر پيوست و پس از سقوط بنی‌صدر و ماجرای خرداد 1360، به اين نتيجه رسيد كه انقلاب دچار انحراف شده است و بايد برای نجات آن با تز «قيام فوري» و همراهی گروهی موسوم به «سربداران» به اقدام عاجلی دست زد. اولين حركت آن‌ها در 18 آبان 1360 با هوشياری نيروهای سپاه خنثی شد. این گروهک با ارزیابی موقعیت‌های جغرافیایی، جنگل‌های آمل را مناسب برای عملیات چریکی تشخیص دادند و در آنجا استقرار یافتند.
 
تصور واهی «اتحادیه کمونیست‌های ایران» بر این بود که به خاطر وضعیت اجتماعی منطقه آمل و بافت دهقانی جمعیت اطراف آن، در صورت حمله به شهر، مقاومت پراکنده نیروهای انقلاب به سرعت سرکوب می‌شود و در حمله دوم پس از قطع خطوط ارتباطی و تقویت نیروهای مخالف داخل شهر، دیگر مناطق مازندران به تصرف نیروهای اتحادیه درآمده و پس از آن آحاد مردم در یک زنجیره متشکل در سراسر کشور به پا می‌خیزند و رژیم جمهوری اسلامی ساقط خواهد شد. با همین تصور، گروه اول وارد شهر شد، به گشت‌زنی پرداخت و هر کس را حزب‌اللهی و پاسدار تشخیص می‌داد، ترور می‌کرد. آن‌ها سپس به کمیته انقلاب اسلامی شهر حمله بردند. مردم آمل که با صدای تیراندازی به خیابان‌ها آمده بودند متوجه وقایع و آماده مقابله شدند.

قرارگاه «ابوالفضل» با هدايت نيروهای سپاه، بسيج، ارتش و ژاندارمری در قلب جنگل، ضربه‌ ديگري به گروه «سربداران» جنگل وارد آورد. پس از چند درگيري جزیي‌تر، سرانجام گروه 100 نفره سربداران، در ميان سرماي زمستان بهمن 1360، خود را به آمل رساند و با شليک يك آر.پی.جی. 7، واقعه‌ تاريخی آمل رقم خورد. تيراندازی و سپس تسخير شهر تا 6 صبح ادامه داشت، اما با آغاز صبح ششم بهمن حماسه مردم آمل آغاز شد. نیروهای داوطلب مردمی با سنگربندی در شهر و مقابله با نیروهای گروهک اتحادیه کمونیست‌های ایران، آرایش آن‌ها را بر هم زدند و در نتیجه ایمان و مقاومت مردمی، این گروهک شکست خورد. 

در این گزارش به مناسبت حماسه 6 بهمن آمل نگاهی به دو کتاب تازه نشر «مجتمع فرهنگی عاشورا» با نام‌های کتاب‌های «تجربیاتی از حماسه آمل» و «شهدای جنگل» پرداخته‌ایم.

«تجربیاتی از حماسه آمل»

 

 
کتاب «تجربیاتی از حماسه آمل» به اهتمام ستاد تحقیقاتی ششم بهمن و با پژوهشگری مهدی خانی به انعکاس تجربیات فرماندهان، مسؤولان، بسیجیان و عموم مردم آمل از واقعه ششم بهمن می‌پردازد.

هدف کلی پژوهش،‌ مستندسازی تجارب پاسداران،‌ بسیجیان و مردم عادی شهرستان آمل و شهرستان‌های اطراف برای مهار و کنترل درگیری ششم بهمن سال 1360 آمل معرفی شده است.

بنابر فصل کلیات، بخشی از تجارب افراد یاد شده که قابلیت انتقال به نسل فعلی و آینده کشور را دارد،‌ پس از مستند کردن، در اختیار مراکز آموزشی و تحقیقاتی نیروهای مسلح و همچنین دانشگاه‌ها قرار می‌گیرد تا در شرایط مشابه و احتمالی آتی، بتوانند از این گونه تجربیات استفاده کنند.

نویسنده نکته مهم در این زمینه را ترویج و انتشار یک «تجربه ویژه» به کشورهایی می‌داند که در زمینه حکومت مردمی و دفاع شبه‌نظامیان از منافع ملی کشورشان حرکت توده‌ای و انقلابی انجام می‌دهند و نیاز دارند تا در مواردی که احیاناً‌ چنین مسائلی رخ می‌دهد، راه‌های مقابله و کنترل لازم را مطالعه کرده و نسبت به آن آمادگی لازم را داشته باشند.

وی در ادامه می‌نویسد: «باید اذعان کرد که در دهه پیش رو و در کشورهایی که بیداری اسلامی در جریان است،‌ برای این‌گونه مسائل نیاز به مطالعه دستاوردهای وقایع و جریاناتی هستند که در آن، مردم برای دفاع از آرمان‌ها، نظام، حکومت و سرزمین خود، به فداکاری جمعی توجه نموده و در برابر بیگانگان،‌ حتی از نیروهای مسلح نیز پیشروتر و آماده‌تر باشند و پیشاپیش نیروهای نظامی و امنیتی، سینه خود را سپر انقلاب و حفظ موجودیت خویش بنمایند.»

کتاب «تجربیاتی از حماسه آمل» در 6 فصل با عنوان‌های «کلیات»، «تجربه‌نگاری»، «مستند‌سازی»، «شرح واقعه»، «ثبت تجربیات» و «پیوست‌ها» نوشته شده است.
 
در صفحه 137 کتاب می‌خوانیم: «دو هفته بود که به‌طور شبانه‌روز در کمیته انقلاب مشغول فعالیت بودم و به منزل نرفته بودم. غروب روز پنجم بهمن برای استراحت به منزلم در نیاکی محله رفتم. شب در حال استراحت بودم که صدای تیراندازی حدود ساعت 23/30 به گوش رسید. از خواب بیدار شدم، بلافاصله از منزل خارج شدم و به حسینیه ارشاد رفتم. صدای تیراندازی هر لحظه شدیدتر می‌شد.

محله نیاکی،‌ از محلاتی است که حزب‌اللهی‌ها حاکمیت دارند و پایگاه بسیج و انجمن اسلامی فعالیت‌های مهمی بر عهده دارند. وقتی به حسینیه رسیدم، تعدادی از بسیجیان و حزب‌اللهی‌ها جمع شده بودند،‌ خبر دادند که جنگلی‌ها به شهر حمله کرده‌اند.

تماسی که با سپاه گرفتیم، دستور این بود که محله را حفظ کنید و از محله خارج نشوید،‌ حدود یک ساعتی ماندیم و صبر کردیم، دیدیم تیراندازی خیلی شدید است، طاقت نیاوردیم. تنها کسی که مسلح بود،‌ من بودم که کلت کمری داشتم. با یکدیگر مشورت کردیم که تا انتهای محله خودمان گشتی بزنیم. انتهای نیاکی محله، در واقع ابتدای مرکز شهر بود (سبزه میدان) و خلوت بود. دوباره تصمیم گرفتیم تا مخابرات که چند متر و یا چند ده متر بیشتر فاصله نیست، برویم ببینیم چه خبر است. ناگهان وانت‌نیسانی را مشاهده کردیم که از خیابان 17 شهریور به سمت بسیج در حرکت بود. مقداری جلوتر آمدیم تا جلو دبیرستان امام خمینی که رسیدیم، وانت‌نیسان و یک دستگاه پیکان را دیدیم که چند نفر درون پیکان نشسته بودند. فضا تاریک بود. موقعی که راننده نیسان در حال قفل کردن در خودرو بود، او را شناختیم. با خودمان گفتیم، حتماً نیروها خودی هستند.

چند قدمی جلوتر رفتیم، کنار داروخانه شبانه‌روزی (سابق) چند نفری را در حال ایستاده در وسط خیابان دیدیم. به ما گفتند: کیستید؟ با صدای بلند گفتیم: کمیته‌ای هستیم. بدون درنگ رگبار به سمت ما آمد. ما عقب نشستیم و در گوشه پله بانک ملت پناه گرفتیم و تعدادی از گلوله‌ها به سمت پیکان رفت. با کلت، یک تیر شلیک کردم.»

«تجربیاتی از حماسه آمل» را نشر «مجتمع فرهنگی عاشورا» با شمارگان پنج‌هزار نسخه، قطع رقعی، 256 صفحه و به بهای 100‌هزار ریال روانه بازار نشر کرده است.
 

 
 


 
«شهدای جنگل»
دفتر اول از کتاب‌های درگیری‌های جنگل آمل (1361-1360) با عنوان «شهدای جنگل» نوشته مهدی خانی است که به روایت سرگذشت و خاطرات 5 شهید واقعه ششم بهمن می‌پردازد. در این کتاب به شهیدان محمد تورانی، رحمت میرزاخانی، رحمت‌الله محمدیان، شعبان کاظمی و محمد‌تقی برزگر پرداخته شده است.

این خاطرات در نتیجه گفت‌وگو با خانواده، دوستان و هم‌رزمان شهیدان گردآوری و در خلال آن اسناد شهیدان شامل تصویر شناسنامه، کارت پاسداری، احاکم ماموریت و گواهی شهادت نیز درج شده است.

در صفحه 105 کتاب می‌خوانیم: «داداش رحمت‌الله، سه چهار سال از من بزرگتر بود. رحمت‌الله با خانواده‌اش در تهران کار می‌کرد و من نیز پیشش کار می‌کردم. مجرد بودم، ولی با آن‌ها زندگی می‌کردم. در یک گاراژ بزرگی که یدک‌کش تریلی درست می‌کردند، او استادکار بود و من شاگردش بودم. بعد از تهران به شهرستان بابل آمدیم و محل کارمان به بابل منتقل شد. باز هم زیردست ایشان بودم، تا این‌که به شهرستان ساری و زادگاهمان برگشتیم.

من گرچه برادران بزرگتر و شایسته‌ای دارم که سمت برادر بزرگتر و سروری‌ام را دارند، ولی از نظر تربیتی بیشتر تحت تاثیر رحمت‌الله بودم و با ایشان بیشتر زندگی کردم.»

«شهدای جنگل» را نشر «مجتمع فرهنگی عاشورا» با شمارگان پنج‌هزار نسخه، قطع رقعی، 216 صفحه و به بهای 100‌هزار ریال روانه بازار نشر کرده است.
*ایبنا