به گزارش مشرق، محمدرضا یزدانیخرم نامی شناخته شده در ورزش کشور است. کسی که او را پایهگذار جهش والیبال ایران میدانند و کارهایی که وی در بخش استعدادیابی در این رشته ورزشی داشت هنوز که هنوزه به عنوان یک الگوی ورزشی در فدراسیونها استفاده میشود. وی کسی بود که در پس از 17 سال در یک تصمیمی خلقالساعه با تصمیم مدیران ورزش و البته رئیس جمهور به کشتی رفت و پس از 6 سال به دلیل انجام مصاحبه علیه رئیسجمهور وقت نیز از سمت خود برکنار شد. گفتگوی یک ساعته با پیر مدیریت ورزش ایران حاوی نکات خواندنی است که بسیاری از آنها برای نخستین بار است که رسانهای میشود:
ما میخواستیم ثابت کنیم که "ما میتوانیم"
ما میخواستیم ثابت کنیم که "ما میتوانیم". آن موقع ما میتوانیم مد نشده بود، وقتی آقا فرمایش کردند که طوری مدیریت کنید و طوری کار کنید که ثابت شود که ما میتوانیم، پس ما هم شروع کردیم. در مدت 17 سال حضورم در والیبال 13 سال کار زیربنایی کردیم. ایوان بوگانیکف که دارنده دو مدال طلای المپیک بود با خانوادهاش 15 سال درکنار والیبال ایران کار کرد و کلی استعداد را کشف کرد. نتیجهاش این بود که قد بلندها را برای حضور در تیم های پایه انتخاب کردیم. ما برای گزینش افراد قدبلند علاوه بر معیارهای مختلف از انها تست هوش هم میگرفتیم تا هم از لحاظ فکری و هم از لحاظ قدی در رده مناسبی باشند.
علمی کردن ورزش یکی از دلایل موفقیت ما در والیبال بود
ما علمی عمل کردیم البته دانشگاه هم کمکمان کرد که البته ما کمک گرفتیم خود دانشگاه نیامد به کمکمان مثلاً در بدنسازی آقای دکتر ابراهیم که الآن پروفسور ایران است و ایشان در آمریکا در رشته بدنسازی تحصیل کرده بود و دستگاههایی را معرفی کردند که من از آمریکا خریدم و از طریق کویت وارد ایران کردیم یعنی آن یک ایستگاه 11 نفره بود که دو یا سه ایستگاه ما به آن اضافه کردیم یک تیم کامل میرفت و بدنسازی میکرد و این بدنسازی را پایه کارمان گذاشتیم.
بعد مسئله تغذیه بود که پایه کار قرار دادیم بهترین غذا را فراهم میکردیم. تغذیه و بدنسازی دو عامل مهم برای علمی کار کردن والیبال بود. ما زمانی در هفته فقط 3 جلسه تمرین می کردیم ولی با حضور بوگانیکف این تفکر را را تغییر دادیم و سه جلسه در روز کار تمرین را آغاز کردیم.
فرهنگ سه جلسه تمرین در هفته را به سه جلسه تمرین در روز تغییر دادیم
ما معمولاً در ایران و با توجه به کمبود سالن در هفته سه جلسه تمرین میکنیم ولی دیدیم کشورهایی که در والیبال صاحب سبک هستند در روز سه جلسه تمرین داشتند حالا شما ببینید فرهنگ سه جلسه تمرین در روز و فرهنگ سه جلسه در هفته که مربیان زیر بار نمیرفتند و میگفتند که ما کشش این را نداریم ولی بالاخره من این کار را کردم و فرهنگ تمرین سه جلسه در روز را راه انداختم.
روزی که بوگانیکف به ایران آمد هدفش این بود که مربی تیم ملی شود که من خواهش کردم و گذاشتم برای استعدادیابی و آموزش نوجوانان و اصول اولیه ورزش والیبال در کشورمان از وی استفاده شود.
اصلاً بازیکن و قهرمان بی ایمان فایدهای ندارد
نوجوانان و جوانان ما دفاع و سرویس پرشی بلد نبودند ولی به مرور با آنها کار شد اگر شما ببینید در مسابقات جهانی که ما رفتیم همین دو تکنیک بود که ما را برنده کرد؛ یکی دفاع و دیگری سرویس خوب بود.
در ابتدا تیمهای پایه را وادارشان کردم که صبحانه عالی بخورند و اول میگذاشتم اول بروند دور دریاچه آزادی یک ساعت میدویدند و نرمش میکردند و بعد میآمدند سالن غذاخوریشان و صبحانه کامل میخوردند و بعد از نیم ساعت استراحت بر میگشتند به تمرین شدید و بعد نهار و نماز و بعد از ظهر ساعت 4 میآمدند پایین یک عصرانه میخوردند و میرفتند سر تمرین جانانه دو سه ساعته و میشد سه جلسه تمرین. هر شب نماز جماعت داشتیم و دعا و توسل و زیارتهایی که میبردیم به جمکران و قم و از نظر اعتقادی بچهها هم نماز اول وقت خوان شدند و هم مسائل شرعی دیگر را رعایت میکردند چون اصلاً بازیکن و قهرمان بی ایمان فایدهای ندارد چون دیگر تعهدی ندارد. پدر و مادرها به ما میگفتند شما چکار کردید ما اینها را وقتی صدا میکردیم برای نماز بیدار نمیشدند ولی الآن آنها ما را بیدار میکنند.
بنابراین بچههای متدین و خوب و با ایمان بار آوردیم و از همه مهمتر از نظر ادب و فرهنگ و فیزیک کار در شرایط بسیار خوب و سلامت بود و کار شد و دیدید که ما قهرمان آسیا شدیم و بعد اینها آمدند بزرگسالان و والیبال ایران را جهانی کردند.
به خاطر کارشناس بودن احمدینژاد من را از والیبال به کشتی بردند
این والیبال به جایی رسید که شما دیدید و همه ملت ایران دیدند رفتیم آمریکا را زدیم و روسیه را زدیم اروپا را زدیم همه اینها از ایران شکست خوردند و چشم بندی هم نبود و یک بار هم نبود ما دو بار روسیه را زدیم و دو بار آمریکا را زدیم و در خاک خودشان هم زدیم منتهی دلگیری من این بود که در اوج کار ما آقای رئیس جمهور ومعاونینش هوس کردند که من را ببرند کشتی و دعوت کردند و گفتند شما باید تیم را به قطر ببرید و برای ما مهم در آنجا مدال است. کشتی حدود 14 وزن دارد و والیبال اگر قهرمان شود یک مدال است ولی کشتی چندین مدال است چون آن زمان آقای رئیس جمهور (احمدی نژاد) کارشناس بودند.
تمام تلاشم را کردم که در مجمع فدراسیون کشتی رای نیاورم
یک سری گفتند که اینها میخواهند شما را امتحان کنند چون والیبال راه افتاده اینها فکر میکنند که خودش راه افتاده شما مؤثر نبودید یک سری میگفتند نه اینها میخواهند اذیتت کنند که بروی سراغ کاری که سررشته نداری.
من و همکارانم با کمال ناراحتی آمدیم و به اقای طالقانی تماس گرفتم و گفتم اینها میخواهند من را بیاورند کشتی شما نظرت چیست؟ گفت شما بیایید بهتر است ولی اینها دیروز هیچی نگفتند گفتم اینها روششان اینطور است گفت که شما قبول کن. ما قبول کردیم و بعد سرپرستی بود و سر انتخابات ما به همکاران گفتیم که یک کاری بکنید که رأی نیاوریم و همبستگی را همه اعلام کردند و انتخابات شروع شد خدا رحمت کند آقای رفوگر از جمله کسانی بود که رو به روی من بود رفت پشت میکروفون و گفت به ایشان رأی ندهید ایشان نمیتواند و ایشان توی کشتی نبوده و 70 درصد خبرنگاران هم با آنها بودند و خیلی به من توهین کردند ولی من به هیچ رئیس هیئتی تماس نگرفتم و سعی کردم که من رأی نیاورم ولی خود اینها برای من رأی گرفتند و خودشان همه کارها را کردند.
کار زیربنایی که در والیبال کرده بودم را در کشتی ادامه دادم
من دیدم که ریاست فدراسیون کشتی افتاده گردنم و مجبور شدم که یک باز سازی کنم بعد دیگر شروع کردم اطاقها را بازسازی کردم و اطاقها را چوبی کردم و تلویزیون و یخچال و تخت خوابهای نو و یک هتل شیک درست کردم.
همان اکیپ بدنساز و تغدیه ای که در والیبال داشتم را به کشتی آوردم و دوباره شروع کردم به ساختم. در این چند سال ندیدید یک کشتیگیر ما چه ببرد و چه ببازد روی تشک بخوابد قبلاً میگرفتند و میکشیدند ولی دیدید که یک نفر هم کم نیاورد چون تیم ما "تیم" بود.
در ورزش کشور کار "فرهنگی" صورت نمیگیرد
در کشتی کارهای زیرساختی خوبی انجام دادیم از پیراهن گرفته تا تغذیه مناسب و بدنسازی. ما بهترین لباسها را خریدیم که همین مسئله باعث روحیه بچهها میشد مثلاً مربی ماساژ مربی بدنساز و مربی تغذیه و از همه مهمتر مربی روحانی چون اینها وقتی معتقد میشدند و ما اعتقاداتشان را تقویت میکردیم نتیجه مثبتش را در مسابقات میدیدیم.
شما دیدید پرچم را روی کولشان میگرفتند و دور زمین میچرخیدند و پرچم را میگذاشتند زمین و ماچ میکردند واین مد شد و الآن در فدراسیونهای دیگر هم این مسئله رایج شد یعنی آن کار فرهنگی، اسلامی و ایرانی که ما اعتقاد داشتیم که باید انجام بدهیم. ما وارث خون شهدا هستیم و بتوانیم خانواده شهدا و رهبرمان را خوشحال کنیم همین کارهای فرهنگی بود و کار فرهنگی یعنی رسیدگی به امور مردم و به شرایط استاندارد خود.
وقتی که به بازیکن، مربی و داور پولش را نمیدهیم باید منتظر بی فرهنگی باشیم
مثلاً ما فرهنگ رانندگی نداریم اگر هم داریم به زور پلیس است اما خیلی جاهای دنیا فرهنگ رانندگیشان عالی است و تصادف هم خیلی کم است. ورزش را خیلی راحت میشود اداره کرد منتهی با فرهنگ خودش و با اعتقادات خودش. شما ببینید این جریمههایی که برای اینها در نظر میگیرند خلاف است 10 هزار و یک میلیون و دو میلیون یعنی چه شما مشکل طرف را حل کنید که این کار را نکنید و شما وقتی یک قهرمان را میبرید و مثلاً 10 میلیون تومان با ایشان قرارداد میبندید و پولش را به موقع نمیدهید طبیعی است که آن هم میرود و میزند توی گوش یکی دیگر. عصبانی است و ناراحت است مثلاً یا به زنش یا به دخترش یا به پسرش یا به پدرش نتوانسته پول برساند و همه حواسش در خانهاش است و حواسش در زمین نیست و فرقی نمیکند چه در فوتبال و چه در والیبال و چه در بسکتبال و ورزشهای دیگر داوری که سوت میزند 70 یا 80 درصد حواسش جای دیگر است چون پولش را به موقع ندادند و این هم قسطش عقب افتاده یا مثلاً چکش برگشت خورده و حکم جلبش هم صادر شده که اینها را کسی نمیبیند در صورتی که اینها همه کارهای فرهنگی میخواهد.
جای مشاوران ورزشی در مجلس را فامیل بازی گرفته است
یکی از کارهای زشتی که در مجلس وجود دارد این است که مجلس برای تمام نمایندهها قانون گذاشت که مشاور بگیرند و برای مشاورانشان هم حقوق تعیین کرد همین روشی که من در کشتی پیاده کردم ولی اینها همه فامیلهایشان و آشناهایشان را آوردند برای مشاوره، مثلاً چرا کمیسیون فرهنگی نباید بیاید از ورزش 5 یا 10 نفر را حکم بزند مشاور ورزشی بگیرد و مشاور ورزشی برود به آنجا و خوراک خوب به اینها بدهد شما میدانید ما الآن در ورزش چقدر عقب هستیم؟
مالیات ورزشکاران باید حذف شود
دست و پای ورزش را ما بستیم و باید بازش کرد. یکی از این مشکلات مالیات است یعنی حذف مالیات برای ورزشکاران و داوران و مربیان مگر اینها چقدر میگیرند که شما مالیات از آنها میگیرید اینها سنبل اجتماع ما هستند شما باید اینها را معاف کنید به عنوان تشویق مگر مثلاً یک بازیکن فوتبال که فکر کن اینقدر پول میگیرد و در سال چقدر میگیرد و مالیاتش چقدر میشود؟ این را ببخشید که این نرود تقلب کند و مدیر باشگاه نرود تقلب کند.
اگر ورزشکار را تامین نکنیم، احتمال اینکه فساد بوجود بیاید، زیاد است
مسئله دیگر تسهیلات است یعنی اینکه من آمدم و گفتم آقای پوتین در هر مسابقهای که المپیک میشود یک میلیون دلار جایزه میدهد هر کسی که مدال طلا میگیرد ولی ما صد هزار تومان یا صد تا سکه میدهیم بیشتر که نمیدهیم. آن موقع معاون آقای سجادی بود و من طرح دادم که یک آپارتمان و یک ماشین برای اینها بخریم و شغلشان را تضمین کنیم و بگوییم که اگر شما مدال المپیک گرفتید این مزایا را به شما میدهیم و میشود حدود یک میلیارد تومان که این میرود و زندگیاش را میگذارند و بعد رقیب پیدا میشود و رشد میکند ولی در غیر این صورت من نمیتوانم یک کشتیگیر را کنترل کنم که روسها در لابی نیایند بگویند که ما یک میلیون دلار میدهیم 500 مال تو و 500 مال من و این اتفاقات هم زیاد افتاده است.
ببینید کوباییها میآیند قهرمان جهان میشوند و سر فینال 5 هزار دلار میگیرند و میکشند کنار چون 5 هزار دلار در کوبا خیلی پول است وقتی که یک معلم از اول تا آخر برج 10 یا 15 دلار میگیرد 5 هزار دلار یعنی تیلیاردر پس تا فینال میآید و فینال را روسها در لابی از آن میخرند و میشوند قهرمان جهان و همیشه این کارها را میکنند البته با ما هم میکنند.
ورزشگاه آزادی با این همه عظمت یک مسجد ندارد
بنابراین ما راهش را داریم میرویم و پیشنهاد کتبی هم دادیم اما کشش نیست یعنی توانایی اجرا خیلی ضعیف است. در استادیوم آزادی یک مسجد نداریم یعنی مملکت جمهوری اسلامی صد هزار نفر آنجا میآیند اما یک جا نیست که نماز بخوانند حالا شما برو توی پس کوچههای دهات مسجد بزن شما در هر کشوری که برای المپیک میروید میبینید که آن کشور چند مسجد میزند و غذای حلال هم میزند حالا ما چکار کردیم و اینها وقتی میآیند اینجا دستشویی و توالت هم افتضاح است رفت و آمد این بچهای که نازی آباد و تهرانپارس و با سه اتوبوس تا آنجا می آید مگر چقدر پول توی جیبش است که یک شیشه آب بخواهد بخورد آن قیمت گران را بدهد ما میتوانیم با کارخانههای سازنده بنشینیم و صحبت کنیم و آنها ساندویچ و پیتزا و غذایشان و... را بیاید 20 درصد زیر قیمت مغازهها بدهند به این میگویند مدیریت یعنی شما مسجد و دست شویی و توالت عالی باشد و بعد بروی مواد غذایی بخری یک نوشابه که مثلاً 100 تومان است میخری 300 تومان اگر آنجا به تو میدهد 50 تومان توی دلت میگویی باریکلا این یعنی مدیریت و این یعنی جمهوری اسلامی اما شما بوفه را اجاره میدهی 10 میلیون تومان و آن شخصی که اجاره میکند به قیمت 10 میلیون تومان به خاطر اینکه اجارهاش را در بیاورد هم آشغال میفروشد و هم به سه برابر قیمت میفروشد.
معاف شدن از برق و آب و گاز و... برای استادیومها یکی از کارهایی است که باید مسئولان انجام دهند. الآن تمام بودجه تربیت بدنی میشود برق و آب و گاز و... البته مساجد معاف هستند مدیریت اینها هست یعنی باز کردن زنجیر از دست و پای ورزش.
اولین مخالفان کار فرهنگی ما مسئولان وقت سازمان ورزش بودند
من و اقای خسروی وفا رفتیم خدمت آقای مهدوی کنی خدا رحمتشان کند گفتم حاج آقا هیچ کس در اردوها نماز نمیخواند میگفت راست میگویید؟ گفتم بله. گفت اولاً نماز جماعت بگذارید و امام جماعت را من میدهم در محل خود ورزشگاه مراسمهای شادی و عزای ائمه را بگیرید که گفت واعظ و مداحش را من میدهیم و مسجد نروید شما هر مسجدی که در تهران بخواهید من میدهم اما مسجد نروید در خود ورزشگاه برگزار کنید وما این کار را کردیم ما تنها فدراسیونی بودیم که این کار را میکردیم و بعد خود مقامات تربیت بدنی از ما ایراد میگرفتند که به شما چه مربوط است که این کار را میکنید و ما مقاومت میکردیم.
فدراسیونها را حراج میکردند
هر رئیس جمهوری که میآید آدمهای خود را میآورد و با مطالعات و افکار مختلف که من میتوانم راجع به اینها 5 ساعت صحبت کنم یعنی اینکه من در دولت قبل دیدم یک آقایی پشت در اطاق یکی از این رؤسا نشسته بهش گفتم اینجا چکار میکنی؟ گفت به من گفتند که بیا یک فدراسیون انتخاب کن. گفتم مگر تو این کارهای گفت نه. گفتم تو رو به خدا نگاه کن فدراسیون را چطور حراج میکنند بعد آورد و گذاشت رئیس فدراسیون و مدتی بود و رفت.
کفاشیان را به فوتبال آوردند که بعدا آدم خودشان را بر مسند قدرت بگذارند
میخواهم عرض کنم که اینطور نیست که باید همه رؤسای فدراسیون عوض شوند و هر کسی آدمهای خودش را بیاورد. در رادیو و تلویزیون هم گفتم شما الآن کفاشیان را بردار چه کسی را جایش میگذارید کفاشیان اگر کلاهش توی فوتبال میافتاد نمیآمد چون ایشان دبیر کل المپیک بود و ایشان معاون سازمان تربیت بدنی بود خوب کار کرد من گواهی میدهم که خوب کار کرد بعد یک دفعه فوتبال داشت از بین میرفت و خواهش کردند که ایشان بیاید و موقت قبول کند که تعطیل نشود.
این را آوردند بنشیند که بعد رفیق خودشان را بیاورند این که آمد و سوار کار که شد گفت بهتر از من را بیاورید و بگذارید.حالا گیریم که کفاشیان رفت کنار آیا جایگزین ایشان کسی را داریم. مشکل ما این است که اصلا پشتوانه سازی برای مدیران خود انجام نداده ایم.
الآن مثلاً به من بگویند که شما رئیس فدراسیون فوتبال شوید حالا شما فکر میکنید که با پنج یا شش سال میشود فوتبال را ساخت؟ خیر، یک تضمین ده ساله میخواهد یک سری را باید آموزش بدهی و بیاوری سر کار و یک سری را باید کنار بگذارید و یک سری امکانات بدهید در نهایت باید بسازیم چون ما فوتبالیست ایدهآل نداریم من از شما میپرسم آیا داریم؟
چرا مجلس بدون کار کارشناسی تصمیم میگیرد؟
نمایندگان مجلس تصویب کردند که هیچ وزارتخانه یا اداره دولتی حق پرداخت پول به بازیکنان یا تیمهای حرفهای ندارند در حالی که 99 ونیم درصد تیمهای ما دولتی هستند و همه هم دارند خلاف میکنند پس چرا مجلس عزیز ما بدون کارشناسی این تصمیم را میگیرند؟ رفتم گفتم این کار را نکنید و به همین وزیر وقتی آمد من در اولین ملاقات گفتم من خواهش میکنم که جلوی فروش پرسپولیس و استقلال را بگیرید نمیتوانید شما بفروشید چون اینها دو تیم ملی هستند تمام ایران از نقاط مختلف میآیند که بازی این دو تیم را ببینند حالا این تیمها را چه کسی میخواهد بخرد آن کسی که پول دارد که بخواهد بخرد شما به آن نمیدهید چون مشکل سیاسی دارد و آدمی که آنقدر پول داشته باشد که بتواند استقلال را بخرد آدم عادی نیست آدمی است که به هر حال از هر راهی پول در آورده است.
پس این تیمها را خودتان اداره کنید یعنی دو مدیر خوب بگذارید و اداره کنید رفتند و آمدند و این طرف و آنطرف و چقدر آدمها آمدند و خودشان را مطرح کردند و آخر سر هم واگذاری این دو باشگاه منتفی شد.
ما رفتیم المپیک آتلانتا سر هر چهارراهی یک صندوقی گذاشته بودند کمک به المپیک و کارخانههای کوکاکولا، پپسی کولا و.... همه بانی شدند و همه هزینه المپیک را دادند و دولت آمریکا یک دلار هم هزینه نکرد الآن کمیته المپیک ما اگر دولت پول به آن ندهد آیا میتواند کاری کند.
با دستور مستقیم احمدینژاد از کشتی رفتم
من در مصاحبه ای چند سوال را از رئیس جمهور گذشته پرسیدم و به تصمیمات اشتباهی که انجام داده بود اعتراض کردم همین باعث شد تا من را از کشتی بردارند. شبانه با عباسی وزیر وقت صحبت کردند که من را بردارند وگرنه خودت را برمی داریم. وقتی من این صحبت ها را شنیدم قبل از اینکه بخواهند من را بردارند خودم به فدراسیون نرفتم.
من توهینی به احمدی نژاد نکردم ما امر به معروف کردیم کجای این توهین بوده من گفتم آقای رئیس جمهور چرا بچهها را خدمت آقا نبردید، چرا قول هایی می دهید که انجام نمی دهید، چرا تصمیمات ورزشی شما مبنای کار کارشناسی ندارد. آیا این گناه است؟
به دنبال احیای بند "ب" در ورزش هستم
ما همان روز اول و دوم به پیشنهاد آقای سجادی رفتیم خدمت آقای وزیر، بیشتر صحبتهایمان راجع به بند (ب) بود که احیاء کنیم که بتوانیم پولی را در ورزش بیاوریم ولی حالا متاسفانه تا الآن طول کشید چون قانونش را مجلس وضع نکرده الآن چند ماهی است که وضع کرده و همین روزها حکم من را میدهند که من بروم و بند (ب) را دوباره اداره کنم منتهی بحث سر این است که اداره کردن فدراسیونها به این آسانی نیست خیلی سخت است با توجه به این کمبود پول و این حرفها مثلاً شما فکر کن من بروم کشتی دوباره باید از نو شروع کنم دیگر آن کشتیگیرها تمام شدند.
حرکت مدیران دانشگاهی در ورزش کند است ولی یک شبه کسی را برنمیدارند
یک جاهایی مدیران این وزراتخانه مثبت هستند و یک جایی مدیران قبلی. وزیر و معاونینش مخصوصاً آقای سجادی همه اهالی ورزش را میشناسند چه زن و چه مرد و چه جوان و چه پیر همه قهرمانان را میشناسند بعد هم آدمهایی نیستند که یک دفعه یکی را بردارند و یکی را جایگزین کنند چون اینها دانشگاهی هستند و الآن تیپ دانشگاهی دارد ورزش را اداره میکند البته حرکت کند است و جرقهای نیست.
برای حضور آمریکایی در ایران کار سیاسی امنیتی شدیدی کردیم
آمریکاییها هر سال در مسابقات کشتی جام تختی شرکت میکردند، سال آخر به من گفتند که ما دیگر نمیآییم گفتم چرا گفتند رئیس جمهورمان میگوید شما هر سال دارید میروید ولی ایرانیها نمیآیند پس شما نروید گفتم ببینید ما سلسله مراتبمان با شما فرق میکند و سخت است هماهنگی انجام دهیم تا ایرانیها به آمریکا بروند.
آمریکاییها هر سال میآمدند و خیلی از نظر امنیتی برای ما سخت بود برای اینکه گروه القاعده به دنبال اینها بود که ضربه ای به آنها بزند. چه در بندرعباس بودیم و چه در اصفهان بودیم و چه در مازندران بودیم وزارت اطلاعات خیلی خوب اداره کرد طوری که امریکاییها که میرفتند ماموران امنیتی که دنبال آنها بود گزارش میآمد و از ما کتباً تشکر میکردند به خاطر امنیتی که ما انجام میدادیم. البته خارجیها بدشان نمیآمد که دو نفرشان را هم در ایران بزنند و بگویند در ایران نا امنی است ما کار سیاسی شدید کردیم.
به برکت رهبری است که این مملکت در این دنیای آشوب زده امن و امان است
شما الآن ببینید که این مملکت در این دنیای آشوب زده امن و امان است به برکت امام زمان است به برکت رهبر فقیه است آقای خامنهای توی جنگ بوده، اسارت بوده، زندان بوده، کتک خورده و کتاب نوشته این عربها میگویند وقتی آقا عربی صحبت میکند ما میفهمیم عربی یعنی چه ولی برخی از این روحانیون به نام وقتی حرف میزنند اصلاً نمیفهمیم و عربی را بلد نیستند.
باید مدیر فدراسیون و مدیر ورزش بسازیم
ضرورت دارد وزارت ورزش و جوانان با دانشگاههای مخصوصاً دانشکدههای تربیت بدنی قرارداد ببندد و مدیر و رئیس فدراسیون بسازند مربی بسازندیعنی آموزش بدهند برای فدراسیون مثلاً برای ده سال آینده و اگرنه شما ببینید الآن یک آدم صفر کیلومتر بگذارند رئیس فدراسیون و تا میآید یاد بگیرد عوضش میکنند .
ما مدیران صنعتی هر جا که هستیم وظیفهمان این است که ورزش را حمایت کنیم در درجه اول ورزش کارگری را و بعد توسعه بدهیم و به جاهای دیگر کمک کنیم وظیفه ما هست الآن هم که داری میبینی الآن فوتبال و رشتههای دیگر دارند کار میکند کارخانهها دارند کمک میکنند مگر ذوب آهن و فولاد و تراکتور سازی و... نیست.
باید از ظرفیت بانک ها و بیمه ها در ورزش استفاده کرد
دولت باید یک مشاورانی داشته باشد که بانکها و بیمه را بیاورد توی کار الآن شما ژاپن را نگاه کن کره را نگاه کن چین را نگاه کن آمریکا و آلمان را نگاه کن تمام ورزششان را بانکها و بیمهها و شرکتهای زیر پوشش اداره میکند حالا ما چرا الگو بر نمیداریم؟
به دلیل ترس از ظرفیت ما استفاده نمیکنند
گودرزی در مقابل مدیران قبلی که هیچ کسی را در ورزش نمی شناختند پادشاه است من دیدم من نشسته بودم در یکی از این جشنهای پیشکسوتان حدود 80 خانم آمدند و آقایان هم بودند خانم ها که آمدند این آقای گودرزی یکی یکی با اسمشان صدایشان میکردم همه را میشناخت و این خودش یک امتیاز است. از ظرفیت ما در ورزش استفاده نمیکنند چون از ما میترسند. میدانند با حضور ما دیگر نمیتوانند کارهای غیرکارشناسی انجام دهند.
برای قهرمان خود چه قدر هزینه کرده ایم که منتظر مدال هستیم؟
درخصوص نتایج المپیک ریو اصلاً پیش بینی نمیشود کرد چون خودشان میگویند که ما اردوهای المپیکی نداشتیم و مسئولیتش با کمیته ملی المپیک است نه وزارت ورزش. آنها طبق قانون بودجهای را از دولت میگیرند برای کارهای المپیک حالا اگر به آنها کم دادند دیگر مشکل خودشان است باید کسی رئیس کمیته المپیک باشد که سنبل ورزش ایران باشد مثل آقای عسگر اولادی که اگر بگوید 10 میلیارد بده یارو بدهد و اگر نه اینطوری با این پول دولتی و با این اردوها نمیشود کاری کرد. مگر قهرمان ما چقدر برایش انگیزه میگذارند که برود و طلا بگیرد و مگر چقدر هزینه میکنند.
شاه دستور داده بود تا سازمان تربیت بدنی منحل شود
در آخرین المپیکی که در زمان شاه، ایران حضور داشت که فکر کنم سال 1974 بود، مسئول وقت ورزش پیش شاه رفت و از وی پول خواست تا بتواند با بهترین امکانات ورزشکاران را راهی المپیک کند. شاه گفت که این پول را من به شما بدهم چه چیزی میآورید گفتند در کشتی اینقدر طلا میآوریم وزنه برداری و... اینقدر ما مدال میآوریم گفت باشد بنویس و آن تیمسار نوشت و داد به شما و شاه دستور داد که پول را به آنها بدهید پول را گرفتند و رفتند.
المپیک تمام شد و تیم ایران یک مدال نقره گرفت و مسئول ورزش آن زمان برگشت. شاه گفت به تیمسار بگویید بیاید رفت و گزارش داد و گفت کشتی را به جدول بد خوردیم و آن یکی داوری اینطور شد گفت گزارش بنویس و زیر آن شاه نوشت سازمان تربیت بدنی منحل و 50 درصد اخراج و 50 درصد دیگر بروند در آموزش و پرورش امضاء کرد و داد آقایان رفتند و دستور اجرا شد و رفتند برای جدا سازی که انقلاب شد و پرونده رفت در شورای انقلاب.
آقای تقدس نژاد میگوید که بلند شدیم با چند نفر رفتیم پیش مرحوم بهشتی که دستور شاه را لغو کند وگرنه بدبخت میشویم و گفت ایشان هم خیلی زحمت کشید تا دستور شاه را لغو کرد و سازمان تربیت بدنی ماند این آخرین افتخار آقایان بوده که "پُز" میدادند که زمان شاه اینطور بوده بخوانند پرونده هست و آدمهایش هم هستند حالا شما مقایسه کن افتخارات ورزشی آن موقع و افتخارات ورزشی بعد از انقلاب را و ببینید بعد از انقلاب چه کاراهای خوبی در ورزش صورت گرفته است.
متاسفانه مسئولان ورزش از رهنمودهای رهبری استفاده نمیکنند
تنها کسی که رهبری در ورزش تشویق کرده من بودم. آقا در یکی از جلساتی که با فرماندهان سپاه داشتند گفتند بعضی از فدراسیونها خوب کار کردند همین فدراسیون والیبال هم عقیدتی خوب کار کرده هم و تازه اسمم را هم گفته بود و بعد گفته این اسم آقای یزدانی خرم را حذف کنید اذیتش میکنند و اذیت هم کردند از فردایش گذاشتند توی کاسهام یعنی شناخته شدم که من مثلاً چه کسی هستم و تابع چه کسی هستم و از کی دستور میگیرد اینها از من وحشت دارند چون خلافهایی که میکنند میترسند من به آقا برسونم مثل من توی فدراسیونهای دیگر هم هستند یکی خسروی وفا اگر آقا نبود آن را کله کرده بودند.
میخواهم عرض کنم که برخی از دوستان حرف رهبر را گوش نمیدهند ایشان درخصوص اینکه هاشمیطبا گفته بود بودجه فدراسیون ها کم است گفتند که تعداد فدراسیونها را کم کنید ولی آنها ده برابر کردند با همان بودجه الآن قطره چکانی میدهند به فدراسیونها من تعجب میکنم که آخر اینها چرا نگاه نمیکنند به این فدراسیونها، یکی را گذاشتند رئیس فدراسیون که خانهاش را نمیتواند اداره کند. در هر صورت تا زمانی که دستهای ورزش را بسته باشیم و آن را آزاد نکنیم، نمیتوانیم انتظار معجزهای داشته باشیم و امیدوارم دوستان به نصایح رهبری گوش دهند و از رهنمودهای ایشان برای بهبود عملکرد خود استفاده کنند.
ما میخواستیم ثابت کنیم که "ما میتوانیم"
ما میخواستیم ثابت کنیم که "ما میتوانیم". آن موقع ما میتوانیم مد نشده بود، وقتی آقا فرمایش کردند که طوری مدیریت کنید و طوری کار کنید که ثابت شود که ما میتوانیم، پس ما هم شروع کردیم. در مدت 17 سال حضورم در والیبال 13 سال کار زیربنایی کردیم. ایوان بوگانیکف که دارنده دو مدال طلای المپیک بود با خانوادهاش 15 سال درکنار والیبال ایران کار کرد و کلی استعداد را کشف کرد. نتیجهاش این بود که قد بلندها را برای حضور در تیم های پایه انتخاب کردیم. ما برای گزینش افراد قدبلند علاوه بر معیارهای مختلف از انها تست هوش هم میگرفتیم تا هم از لحاظ فکری و هم از لحاظ قدی در رده مناسبی باشند.
علمی کردن ورزش یکی از دلایل موفقیت ما در والیبال بود
ما علمی عمل کردیم البته دانشگاه هم کمکمان کرد که البته ما کمک گرفتیم خود دانشگاه نیامد به کمکمان مثلاً در بدنسازی آقای دکتر ابراهیم که الآن پروفسور ایران است و ایشان در آمریکا در رشته بدنسازی تحصیل کرده بود و دستگاههایی را معرفی کردند که من از آمریکا خریدم و از طریق کویت وارد ایران کردیم یعنی آن یک ایستگاه 11 نفره بود که دو یا سه ایستگاه ما به آن اضافه کردیم یک تیم کامل میرفت و بدنسازی میکرد و این بدنسازی را پایه کارمان گذاشتیم.
بعد مسئله تغذیه بود که پایه کار قرار دادیم بهترین غذا را فراهم میکردیم. تغذیه و بدنسازی دو عامل مهم برای علمی کار کردن والیبال بود. ما زمانی در هفته فقط 3 جلسه تمرین می کردیم ولی با حضور بوگانیکف این تفکر را را تغییر دادیم و سه جلسه در روز کار تمرین را آغاز کردیم.
فرهنگ سه جلسه تمرین در هفته را به سه جلسه تمرین در روز تغییر دادیم
ما معمولاً در ایران و با توجه به کمبود سالن در هفته سه جلسه تمرین میکنیم ولی دیدیم کشورهایی که در والیبال صاحب سبک هستند در روز سه جلسه تمرین داشتند حالا شما ببینید فرهنگ سه جلسه تمرین در روز و فرهنگ سه جلسه در هفته که مربیان زیر بار نمیرفتند و میگفتند که ما کشش این را نداریم ولی بالاخره من این کار را کردم و فرهنگ تمرین سه جلسه در روز را راه انداختم.
روزی که بوگانیکف به ایران آمد هدفش این بود که مربی تیم ملی شود که من خواهش کردم و گذاشتم برای استعدادیابی و آموزش نوجوانان و اصول اولیه ورزش والیبال در کشورمان از وی استفاده شود.
اصلاً بازیکن و قهرمان بی ایمان فایدهای ندارد
نوجوانان و جوانان ما دفاع و سرویس پرشی بلد نبودند ولی به مرور با آنها کار شد اگر شما ببینید در مسابقات جهانی که ما رفتیم همین دو تکنیک بود که ما را برنده کرد؛ یکی دفاع و دیگری سرویس خوب بود.
در ابتدا تیمهای پایه را وادارشان کردم که صبحانه عالی بخورند و اول میگذاشتم اول بروند دور دریاچه آزادی یک ساعت میدویدند و نرمش میکردند و بعد میآمدند سالن غذاخوریشان و صبحانه کامل میخوردند و بعد از نیم ساعت استراحت بر میگشتند به تمرین شدید و بعد نهار و نماز و بعد از ظهر ساعت 4 میآمدند پایین یک عصرانه میخوردند و میرفتند سر تمرین جانانه دو سه ساعته و میشد سه جلسه تمرین. هر شب نماز جماعت داشتیم و دعا و توسل و زیارتهایی که میبردیم به جمکران و قم و از نظر اعتقادی بچهها هم نماز اول وقت خوان شدند و هم مسائل شرعی دیگر را رعایت میکردند چون اصلاً بازیکن و قهرمان بی ایمان فایدهای ندارد چون دیگر تعهدی ندارد. پدر و مادرها به ما میگفتند شما چکار کردید ما اینها را وقتی صدا میکردیم برای نماز بیدار نمیشدند ولی الآن آنها ما را بیدار میکنند.
بنابراین بچههای متدین و خوب و با ایمان بار آوردیم و از همه مهمتر از نظر ادب و فرهنگ و فیزیک کار در شرایط بسیار خوب و سلامت بود و کار شد و دیدید که ما قهرمان آسیا شدیم و بعد اینها آمدند بزرگسالان و والیبال ایران را جهانی کردند.
به خاطر کارشناس بودن احمدینژاد من را از والیبال به کشتی بردند
این والیبال به جایی رسید که شما دیدید و همه ملت ایران دیدند رفتیم آمریکا را زدیم و روسیه را زدیم اروپا را زدیم همه اینها از ایران شکست خوردند و چشم بندی هم نبود و یک بار هم نبود ما دو بار روسیه را زدیم و دو بار آمریکا را زدیم و در خاک خودشان هم زدیم منتهی دلگیری من این بود که در اوج کار ما آقای رئیس جمهور ومعاونینش هوس کردند که من را ببرند کشتی و دعوت کردند و گفتند شما باید تیم را به قطر ببرید و برای ما مهم در آنجا مدال است. کشتی حدود 14 وزن دارد و والیبال اگر قهرمان شود یک مدال است ولی کشتی چندین مدال است چون آن زمان آقای رئیس جمهور (احمدی نژاد) کارشناس بودند.
تمام تلاشم را کردم که در مجمع فدراسیون کشتی رای نیاورم
یک سری گفتند که اینها میخواهند شما را امتحان کنند چون والیبال راه افتاده اینها فکر میکنند که خودش راه افتاده شما مؤثر نبودید یک سری میگفتند نه اینها میخواهند اذیتت کنند که بروی سراغ کاری که سررشته نداری.
من و همکارانم با کمال ناراحتی آمدیم و به اقای طالقانی تماس گرفتم و گفتم اینها میخواهند من را بیاورند کشتی شما نظرت چیست؟ گفت شما بیایید بهتر است ولی اینها دیروز هیچی نگفتند گفتم اینها روششان اینطور است گفت که شما قبول کن. ما قبول کردیم و بعد سرپرستی بود و سر انتخابات ما به همکاران گفتیم که یک کاری بکنید که رأی نیاوریم و همبستگی را همه اعلام کردند و انتخابات شروع شد خدا رحمت کند آقای رفوگر از جمله کسانی بود که رو به روی من بود رفت پشت میکروفون و گفت به ایشان رأی ندهید ایشان نمیتواند و ایشان توی کشتی نبوده و 70 درصد خبرنگاران هم با آنها بودند و خیلی به من توهین کردند ولی من به هیچ رئیس هیئتی تماس نگرفتم و سعی کردم که من رأی نیاورم ولی خود اینها برای من رأی گرفتند و خودشان همه کارها را کردند.
کار زیربنایی که در والیبال کرده بودم را در کشتی ادامه دادم
من دیدم که ریاست فدراسیون کشتی افتاده گردنم و مجبور شدم که یک باز سازی کنم بعد دیگر شروع کردم اطاقها را بازسازی کردم و اطاقها را چوبی کردم و تلویزیون و یخچال و تخت خوابهای نو و یک هتل شیک درست کردم.
همان اکیپ بدنساز و تغدیه ای که در والیبال داشتم را به کشتی آوردم و دوباره شروع کردم به ساختم. در این چند سال ندیدید یک کشتیگیر ما چه ببرد و چه ببازد روی تشک بخوابد قبلاً میگرفتند و میکشیدند ولی دیدید که یک نفر هم کم نیاورد چون تیم ما "تیم" بود.
در ورزش کشور کار "فرهنگی" صورت نمیگیرد
در کشتی کارهای زیرساختی خوبی انجام دادیم از پیراهن گرفته تا تغذیه مناسب و بدنسازی. ما بهترین لباسها را خریدیم که همین مسئله باعث روحیه بچهها میشد مثلاً مربی ماساژ مربی بدنساز و مربی تغذیه و از همه مهمتر مربی روحانی چون اینها وقتی معتقد میشدند و ما اعتقاداتشان را تقویت میکردیم نتیجه مثبتش را در مسابقات میدیدیم.
شما دیدید پرچم را روی کولشان میگرفتند و دور زمین میچرخیدند و پرچم را میگذاشتند زمین و ماچ میکردند واین مد شد و الآن در فدراسیونهای دیگر هم این مسئله رایج شد یعنی آن کار فرهنگی، اسلامی و ایرانی که ما اعتقاد داشتیم که باید انجام بدهیم. ما وارث خون شهدا هستیم و بتوانیم خانواده شهدا و رهبرمان را خوشحال کنیم همین کارهای فرهنگی بود و کار فرهنگی یعنی رسیدگی به امور مردم و به شرایط استاندارد خود.
وقتی که به بازیکن، مربی و داور پولش را نمیدهیم باید منتظر بی فرهنگی باشیم
مثلاً ما فرهنگ رانندگی نداریم اگر هم داریم به زور پلیس است اما خیلی جاهای دنیا فرهنگ رانندگیشان عالی است و تصادف هم خیلی کم است. ورزش را خیلی راحت میشود اداره کرد منتهی با فرهنگ خودش و با اعتقادات خودش. شما ببینید این جریمههایی که برای اینها در نظر میگیرند خلاف است 10 هزار و یک میلیون و دو میلیون یعنی چه شما مشکل طرف را حل کنید که این کار را نکنید و شما وقتی یک قهرمان را میبرید و مثلاً 10 میلیون تومان با ایشان قرارداد میبندید و پولش را به موقع نمیدهید طبیعی است که آن هم میرود و میزند توی گوش یکی دیگر. عصبانی است و ناراحت است مثلاً یا به زنش یا به دخترش یا به پسرش یا به پدرش نتوانسته پول برساند و همه حواسش در خانهاش است و حواسش در زمین نیست و فرقی نمیکند چه در فوتبال و چه در والیبال و چه در بسکتبال و ورزشهای دیگر داوری که سوت میزند 70 یا 80 درصد حواسش جای دیگر است چون پولش را به موقع ندادند و این هم قسطش عقب افتاده یا مثلاً چکش برگشت خورده و حکم جلبش هم صادر شده که اینها را کسی نمیبیند در صورتی که اینها همه کارهای فرهنگی میخواهد.
جای مشاوران ورزشی در مجلس را فامیل بازی گرفته است
یکی از کارهای زشتی که در مجلس وجود دارد این است که مجلس برای تمام نمایندهها قانون گذاشت که مشاور بگیرند و برای مشاورانشان هم حقوق تعیین کرد همین روشی که من در کشتی پیاده کردم ولی اینها همه فامیلهایشان و آشناهایشان را آوردند برای مشاوره، مثلاً چرا کمیسیون فرهنگی نباید بیاید از ورزش 5 یا 10 نفر را حکم بزند مشاور ورزشی بگیرد و مشاور ورزشی برود به آنجا و خوراک خوب به اینها بدهد شما میدانید ما الآن در ورزش چقدر عقب هستیم؟
مالیات ورزشکاران باید حذف شود
دست و پای ورزش را ما بستیم و باید بازش کرد. یکی از این مشکلات مالیات است یعنی حذف مالیات برای ورزشکاران و داوران و مربیان مگر اینها چقدر میگیرند که شما مالیات از آنها میگیرید اینها سنبل اجتماع ما هستند شما باید اینها را معاف کنید به عنوان تشویق مگر مثلاً یک بازیکن فوتبال که فکر کن اینقدر پول میگیرد و در سال چقدر میگیرد و مالیاتش چقدر میشود؟ این را ببخشید که این نرود تقلب کند و مدیر باشگاه نرود تقلب کند.
اگر ورزشکار را تامین نکنیم، احتمال اینکه فساد بوجود بیاید، زیاد است
مسئله دیگر تسهیلات است یعنی اینکه من آمدم و گفتم آقای پوتین در هر مسابقهای که المپیک میشود یک میلیون دلار جایزه میدهد هر کسی که مدال طلا میگیرد ولی ما صد هزار تومان یا صد تا سکه میدهیم بیشتر که نمیدهیم. آن موقع معاون آقای سجادی بود و من طرح دادم که یک آپارتمان و یک ماشین برای اینها بخریم و شغلشان را تضمین کنیم و بگوییم که اگر شما مدال المپیک گرفتید این مزایا را به شما میدهیم و میشود حدود یک میلیارد تومان که این میرود و زندگیاش را میگذارند و بعد رقیب پیدا میشود و رشد میکند ولی در غیر این صورت من نمیتوانم یک کشتیگیر را کنترل کنم که روسها در لابی نیایند بگویند که ما یک میلیون دلار میدهیم 500 مال تو و 500 مال من و این اتفاقات هم زیاد افتاده است.
ببینید کوباییها میآیند قهرمان جهان میشوند و سر فینال 5 هزار دلار میگیرند و میکشند کنار چون 5 هزار دلار در کوبا خیلی پول است وقتی که یک معلم از اول تا آخر برج 10 یا 15 دلار میگیرد 5 هزار دلار یعنی تیلیاردر پس تا فینال میآید و فینال را روسها در لابی از آن میخرند و میشوند قهرمان جهان و همیشه این کارها را میکنند البته با ما هم میکنند.
ورزشگاه آزادی با این همه عظمت یک مسجد ندارد
بنابراین ما راهش را داریم میرویم و پیشنهاد کتبی هم دادیم اما کشش نیست یعنی توانایی اجرا خیلی ضعیف است. در استادیوم آزادی یک مسجد نداریم یعنی مملکت جمهوری اسلامی صد هزار نفر آنجا میآیند اما یک جا نیست که نماز بخوانند حالا شما برو توی پس کوچههای دهات مسجد بزن شما در هر کشوری که برای المپیک میروید میبینید که آن کشور چند مسجد میزند و غذای حلال هم میزند حالا ما چکار کردیم و اینها وقتی میآیند اینجا دستشویی و توالت هم افتضاح است رفت و آمد این بچهای که نازی آباد و تهرانپارس و با سه اتوبوس تا آنجا می آید مگر چقدر پول توی جیبش است که یک شیشه آب بخواهد بخورد آن قیمت گران را بدهد ما میتوانیم با کارخانههای سازنده بنشینیم و صحبت کنیم و آنها ساندویچ و پیتزا و غذایشان و... را بیاید 20 درصد زیر قیمت مغازهها بدهند به این میگویند مدیریت یعنی شما مسجد و دست شویی و توالت عالی باشد و بعد بروی مواد غذایی بخری یک نوشابه که مثلاً 100 تومان است میخری 300 تومان اگر آنجا به تو میدهد 50 تومان توی دلت میگویی باریکلا این یعنی مدیریت و این یعنی جمهوری اسلامی اما شما بوفه را اجاره میدهی 10 میلیون تومان و آن شخصی که اجاره میکند به قیمت 10 میلیون تومان به خاطر اینکه اجارهاش را در بیاورد هم آشغال میفروشد و هم به سه برابر قیمت میفروشد.
معاف شدن از برق و آب و گاز و... برای استادیومها یکی از کارهایی است که باید مسئولان انجام دهند. الآن تمام بودجه تربیت بدنی میشود برق و آب و گاز و... البته مساجد معاف هستند مدیریت اینها هست یعنی باز کردن زنجیر از دست و پای ورزش.
اولین مخالفان کار فرهنگی ما مسئولان وقت سازمان ورزش بودند
من و اقای خسروی وفا رفتیم خدمت آقای مهدوی کنی خدا رحمتشان کند گفتم حاج آقا هیچ کس در اردوها نماز نمیخواند میگفت راست میگویید؟ گفتم بله. گفت اولاً نماز جماعت بگذارید و امام جماعت را من میدهم در محل خود ورزشگاه مراسمهای شادی و عزای ائمه را بگیرید که گفت واعظ و مداحش را من میدهیم و مسجد نروید شما هر مسجدی که در تهران بخواهید من میدهم اما مسجد نروید در خود ورزشگاه برگزار کنید وما این کار را کردیم ما تنها فدراسیونی بودیم که این کار را میکردیم و بعد خود مقامات تربیت بدنی از ما ایراد میگرفتند که به شما چه مربوط است که این کار را میکنید و ما مقاومت میکردیم.
فدراسیونها را حراج میکردند
هر رئیس جمهوری که میآید آدمهای خود را میآورد و با مطالعات و افکار مختلف که من میتوانم راجع به اینها 5 ساعت صحبت کنم یعنی اینکه من در دولت قبل دیدم یک آقایی پشت در اطاق یکی از این رؤسا نشسته بهش گفتم اینجا چکار میکنی؟ گفت به من گفتند که بیا یک فدراسیون انتخاب کن. گفتم مگر تو این کارهای گفت نه. گفتم تو رو به خدا نگاه کن فدراسیون را چطور حراج میکنند بعد آورد و گذاشت رئیس فدراسیون و مدتی بود و رفت.
کفاشیان را به فوتبال آوردند که بعدا آدم خودشان را بر مسند قدرت بگذارند
میخواهم عرض کنم که اینطور نیست که باید همه رؤسای فدراسیون عوض شوند و هر کسی آدمهای خودش را بیاورد. در رادیو و تلویزیون هم گفتم شما الآن کفاشیان را بردار چه کسی را جایش میگذارید کفاشیان اگر کلاهش توی فوتبال میافتاد نمیآمد چون ایشان دبیر کل المپیک بود و ایشان معاون سازمان تربیت بدنی بود خوب کار کرد من گواهی میدهم که خوب کار کرد بعد یک دفعه فوتبال داشت از بین میرفت و خواهش کردند که ایشان بیاید و موقت قبول کند که تعطیل نشود.
این را آوردند بنشیند که بعد رفیق خودشان را بیاورند این که آمد و سوار کار که شد گفت بهتر از من را بیاورید و بگذارید.حالا گیریم که کفاشیان رفت کنار آیا جایگزین ایشان کسی را داریم. مشکل ما این است که اصلا پشتوانه سازی برای مدیران خود انجام نداده ایم.
الآن مثلاً به من بگویند که شما رئیس فدراسیون فوتبال شوید حالا شما فکر میکنید که با پنج یا شش سال میشود فوتبال را ساخت؟ خیر، یک تضمین ده ساله میخواهد یک سری را باید آموزش بدهی و بیاوری سر کار و یک سری را باید کنار بگذارید و یک سری امکانات بدهید در نهایت باید بسازیم چون ما فوتبالیست ایدهآل نداریم من از شما میپرسم آیا داریم؟
چرا مجلس بدون کار کارشناسی تصمیم میگیرد؟
نمایندگان مجلس تصویب کردند که هیچ وزارتخانه یا اداره دولتی حق پرداخت پول به بازیکنان یا تیمهای حرفهای ندارند در حالی که 99 ونیم درصد تیمهای ما دولتی هستند و همه هم دارند خلاف میکنند پس چرا مجلس عزیز ما بدون کارشناسی این تصمیم را میگیرند؟ رفتم گفتم این کار را نکنید و به همین وزیر وقتی آمد من در اولین ملاقات گفتم من خواهش میکنم که جلوی فروش پرسپولیس و استقلال را بگیرید نمیتوانید شما بفروشید چون اینها دو تیم ملی هستند تمام ایران از نقاط مختلف میآیند که بازی این دو تیم را ببینند حالا این تیمها را چه کسی میخواهد بخرد آن کسی که پول دارد که بخواهد بخرد شما به آن نمیدهید چون مشکل سیاسی دارد و آدمی که آنقدر پول داشته باشد که بتواند استقلال را بخرد آدم عادی نیست آدمی است که به هر حال از هر راهی پول در آورده است.
پس این تیمها را خودتان اداره کنید یعنی دو مدیر خوب بگذارید و اداره کنید رفتند و آمدند و این طرف و آنطرف و چقدر آدمها آمدند و خودشان را مطرح کردند و آخر سر هم واگذاری این دو باشگاه منتفی شد.
ما رفتیم المپیک آتلانتا سر هر چهارراهی یک صندوقی گذاشته بودند کمک به المپیک و کارخانههای کوکاکولا، پپسی کولا و.... همه بانی شدند و همه هزینه المپیک را دادند و دولت آمریکا یک دلار هم هزینه نکرد الآن کمیته المپیک ما اگر دولت پول به آن ندهد آیا میتواند کاری کند.
با دستور مستقیم احمدینژاد از کشتی رفتم
من در مصاحبه ای چند سوال را از رئیس جمهور گذشته پرسیدم و به تصمیمات اشتباهی که انجام داده بود اعتراض کردم همین باعث شد تا من را از کشتی بردارند. شبانه با عباسی وزیر وقت صحبت کردند که من را بردارند وگرنه خودت را برمی داریم. وقتی من این صحبت ها را شنیدم قبل از اینکه بخواهند من را بردارند خودم به فدراسیون نرفتم.
من توهینی به احمدی نژاد نکردم ما امر به معروف کردیم کجای این توهین بوده من گفتم آقای رئیس جمهور چرا بچهها را خدمت آقا نبردید، چرا قول هایی می دهید که انجام نمی دهید، چرا تصمیمات ورزشی شما مبنای کار کارشناسی ندارد. آیا این گناه است؟
به دنبال احیای بند "ب" در ورزش هستم
ما همان روز اول و دوم به پیشنهاد آقای سجادی رفتیم خدمت آقای وزیر، بیشتر صحبتهایمان راجع به بند (ب) بود که احیاء کنیم که بتوانیم پولی را در ورزش بیاوریم ولی حالا متاسفانه تا الآن طول کشید چون قانونش را مجلس وضع نکرده الآن چند ماهی است که وضع کرده و همین روزها حکم من را میدهند که من بروم و بند (ب) را دوباره اداره کنم منتهی بحث سر این است که اداره کردن فدراسیونها به این آسانی نیست خیلی سخت است با توجه به این کمبود پول و این حرفها مثلاً شما فکر کن من بروم کشتی دوباره باید از نو شروع کنم دیگر آن کشتیگیرها تمام شدند.
حرکت مدیران دانشگاهی در ورزش کند است ولی یک شبه کسی را برنمیدارند
یک جاهایی مدیران این وزراتخانه مثبت هستند و یک جایی مدیران قبلی. وزیر و معاونینش مخصوصاً آقای سجادی همه اهالی ورزش را میشناسند چه زن و چه مرد و چه جوان و چه پیر همه قهرمانان را میشناسند بعد هم آدمهایی نیستند که یک دفعه یکی را بردارند و یکی را جایگزین کنند چون اینها دانشگاهی هستند و الآن تیپ دانشگاهی دارد ورزش را اداره میکند البته حرکت کند است و جرقهای نیست.
برای حضور آمریکایی در ایران کار سیاسی امنیتی شدیدی کردیم
آمریکاییها هر سال در مسابقات کشتی جام تختی شرکت میکردند، سال آخر به من گفتند که ما دیگر نمیآییم گفتم چرا گفتند رئیس جمهورمان میگوید شما هر سال دارید میروید ولی ایرانیها نمیآیند پس شما نروید گفتم ببینید ما سلسله مراتبمان با شما فرق میکند و سخت است هماهنگی انجام دهیم تا ایرانیها به آمریکا بروند.
آمریکاییها هر سال میآمدند و خیلی از نظر امنیتی برای ما سخت بود برای اینکه گروه القاعده به دنبال اینها بود که ضربه ای به آنها بزند. چه در بندرعباس بودیم و چه در اصفهان بودیم و چه در مازندران بودیم وزارت اطلاعات خیلی خوب اداره کرد طوری که امریکاییها که میرفتند ماموران امنیتی که دنبال آنها بود گزارش میآمد و از ما کتباً تشکر میکردند به خاطر امنیتی که ما انجام میدادیم. البته خارجیها بدشان نمیآمد که دو نفرشان را هم در ایران بزنند و بگویند در ایران نا امنی است ما کار سیاسی شدید کردیم.
به برکت رهبری است که این مملکت در این دنیای آشوب زده امن و امان است
شما الآن ببینید که این مملکت در این دنیای آشوب زده امن و امان است به برکت امام زمان است به برکت رهبر فقیه است آقای خامنهای توی جنگ بوده، اسارت بوده، زندان بوده، کتک خورده و کتاب نوشته این عربها میگویند وقتی آقا عربی صحبت میکند ما میفهمیم عربی یعنی چه ولی برخی از این روحانیون به نام وقتی حرف میزنند اصلاً نمیفهمیم و عربی را بلد نیستند.
باید مدیر فدراسیون و مدیر ورزش بسازیم
ضرورت دارد وزارت ورزش و جوانان با دانشگاههای مخصوصاً دانشکدههای تربیت بدنی قرارداد ببندد و مدیر و رئیس فدراسیون بسازند مربی بسازندیعنی آموزش بدهند برای فدراسیون مثلاً برای ده سال آینده و اگرنه شما ببینید الآن یک آدم صفر کیلومتر بگذارند رئیس فدراسیون و تا میآید یاد بگیرد عوضش میکنند .
ما مدیران صنعتی هر جا که هستیم وظیفهمان این است که ورزش را حمایت کنیم در درجه اول ورزش کارگری را و بعد توسعه بدهیم و به جاهای دیگر کمک کنیم وظیفه ما هست الآن هم که داری میبینی الآن فوتبال و رشتههای دیگر دارند کار میکند کارخانهها دارند کمک میکنند مگر ذوب آهن و فولاد و تراکتور سازی و... نیست.
باید از ظرفیت بانک ها و بیمه ها در ورزش استفاده کرد
دولت باید یک مشاورانی داشته باشد که بانکها و بیمه را بیاورد توی کار الآن شما ژاپن را نگاه کن کره را نگاه کن چین را نگاه کن آمریکا و آلمان را نگاه کن تمام ورزششان را بانکها و بیمهها و شرکتهای زیر پوشش اداره میکند حالا ما چرا الگو بر نمیداریم؟
به دلیل ترس از ظرفیت ما استفاده نمیکنند
گودرزی در مقابل مدیران قبلی که هیچ کسی را در ورزش نمی شناختند پادشاه است من دیدم من نشسته بودم در یکی از این جشنهای پیشکسوتان حدود 80 خانم آمدند و آقایان هم بودند خانم ها که آمدند این آقای گودرزی یکی یکی با اسمشان صدایشان میکردم همه را میشناخت و این خودش یک امتیاز است. از ظرفیت ما در ورزش استفاده نمیکنند چون از ما میترسند. میدانند با حضور ما دیگر نمیتوانند کارهای غیرکارشناسی انجام دهند.
برای قهرمان خود چه قدر هزینه کرده ایم که منتظر مدال هستیم؟
درخصوص نتایج المپیک ریو اصلاً پیش بینی نمیشود کرد چون خودشان میگویند که ما اردوهای المپیکی نداشتیم و مسئولیتش با کمیته ملی المپیک است نه وزارت ورزش. آنها طبق قانون بودجهای را از دولت میگیرند برای کارهای المپیک حالا اگر به آنها کم دادند دیگر مشکل خودشان است باید کسی رئیس کمیته المپیک باشد که سنبل ورزش ایران باشد مثل آقای عسگر اولادی که اگر بگوید 10 میلیارد بده یارو بدهد و اگر نه اینطوری با این پول دولتی و با این اردوها نمیشود کاری کرد. مگر قهرمان ما چقدر برایش انگیزه میگذارند که برود و طلا بگیرد و مگر چقدر هزینه میکنند.
شاه دستور داده بود تا سازمان تربیت بدنی منحل شود
در آخرین المپیکی که در زمان شاه، ایران حضور داشت که فکر کنم سال 1974 بود، مسئول وقت ورزش پیش شاه رفت و از وی پول خواست تا بتواند با بهترین امکانات ورزشکاران را راهی المپیک کند. شاه گفت که این پول را من به شما بدهم چه چیزی میآورید گفتند در کشتی اینقدر طلا میآوریم وزنه برداری و... اینقدر ما مدال میآوریم گفت باشد بنویس و آن تیمسار نوشت و داد به شما و شاه دستور داد که پول را به آنها بدهید پول را گرفتند و رفتند.
المپیک تمام شد و تیم ایران یک مدال نقره گرفت و مسئول ورزش آن زمان برگشت. شاه گفت به تیمسار بگویید بیاید رفت و گزارش داد و گفت کشتی را به جدول بد خوردیم و آن یکی داوری اینطور شد گفت گزارش بنویس و زیر آن شاه نوشت سازمان تربیت بدنی منحل و 50 درصد اخراج و 50 درصد دیگر بروند در آموزش و پرورش امضاء کرد و داد آقایان رفتند و دستور اجرا شد و رفتند برای جدا سازی که انقلاب شد و پرونده رفت در شورای انقلاب.
آقای تقدس نژاد میگوید که بلند شدیم با چند نفر رفتیم پیش مرحوم بهشتی که دستور شاه را لغو کند وگرنه بدبخت میشویم و گفت ایشان هم خیلی زحمت کشید تا دستور شاه را لغو کرد و سازمان تربیت بدنی ماند این آخرین افتخار آقایان بوده که "پُز" میدادند که زمان شاه اینطور بوده بخوانند پرونده هست و آدمهایش هم هستند حالا شما مقایسه کن افتخارات ورزشی آن موقع و افتخارات ورزشی بعد از انقلاب را و ببینید بعد از انقلاب چه کاراهای خوبی در ورزش صورت گرفته است.
متاسفانه مسئولان ورزش از رهنمودهای رهبری استفاده نمیکنند
تنها کسی که رهبری در ورزش تشویق کرده من بودم. آقا در یکی از جلساتی که با فرماندهان سپاه داشتند گفتند بعضی از فدراسیونها خوب کار کردند همین فدراسیون والیبال هم عقیدتی خوب کار کرده هم و تازه اسمم را هم گفته بود و بعد گفته این اسم آقای یزدانی خرم را حذف کنید اذیتش میکنند و اذیت هم کردند از فردایش گذاشتند توی کاسهام یعنی شناخته شدم که من مثلاً چه کسی هستم و تابع چه کسی هستم و از کی دستور میگیرد اینها از من وحشت دارند چون خلافهایی که میکنند میترسند من به آقا برسونم مثل من توی فدراسیونهای دیگر هم هستند یکی خسروی وفا اگر آقا نبود آن را کله کرده بودند.
میخواهم عرض کنم که برخی از دوستان حرف رهبر را گوش نمیدهند ایشان درخصوص اینکه هاشمیطبا گفته بود بودجه فدراسیون ها کم است گفتند که تعداد فدراسیونها را کم کنید ولی آنها ده برابر کردند با همان بودجه الآن قطره چکانی میدهند به فدراسیونها من تعجب میکنم که آخر اینها چرا نگاه نمیکنند به این فدراسیونها، یکی را گذاشتند رئیس فدراسیون که خانهاش را نمیتواند اداره کند. در هر صورت تا زمانی که دستهای ورزش را بسته باشیم و آن را آزاد نکنیم، نمیتوانیم انتظار معجزهای داشته باشیم و امیدوارم دوستان به نصایح رهبری گوش دهند و از رهنمودهای ایشان برای بهبود عملکرد خود استفاده کنند.