گروه ورزشی مشرق- تیم ملی والیبال ایران در دومین حضور خود در لیگ جهانی والیبال عملکرد فوق العاده ای داشت و با 5 پله صعود نسبت به دوره قبلی در مکان چهارم ایستاد. این رتبه در شرایطی کسب شد که بیست و پنجمین دوره لیگ جهانی در سال 2014 با قوانین و گروه بندی جدید برگزار می شد و بلندقامتان کشورمان با تیم های پرقدرت دنیا روبرو شدند.
ایران در شرایطی در جمع 4 تیم پایانی حضور یافت که در آسیا بی سابقه بود. اگر کم تجربگی برخی بازیکنان و بعضی اشتباهات فنی که ناشی از حضور کم این کادر جدید است (کواچ 2 ماه قبل از مسابقات جانشین ولاسکو شد)، چه بسا ایران به فینال هم راه می یافت. به همین بهانه خبرنگار مشرق با جمشید حمیدی یکی از کارشناسان قدیمی و قلم به دست والیبال هم کلام شد و نظر کارشناسانه این پیشکسوت را جویا شد که در زیر می خوانید:
*عملکرد تیم ملی والیبال در لیگ جهانی را چگونه ارزیابی می کنید؟
تیم ملی ایران در لیگ جهانی همه را غافلگیر کرد. یکی از بزرگترین تحلیلگران و مفسران والیبال جهان یعنی آقای زورزی (تحلیلگر و اسطوره والیبال که 2 عنوان قهرمانی جهان با تیم ملی ایتالیا در سالهای (1990 و 1994) به دست آورده) که در تمامی رویدادهای بینالمللی این رشته حضور پیدا میکند و در واقع کارمند و کارشناس FIVB است، در مورد تیم ایران اظهار شگفتی کرد و تیم ما را تحسین نمود.
آنچه امروز برای ایران رقم خورده، چیزی جز افتخار و بالیدن به جوان هایی که شجاعانه مبارزه کردند نیست. تیم ملی ما در شرایطی به مقام چهارم رسید که می توانست رتبه های بالاتری کسب بکند؛ اما جامعه ما و جامعه ایرانی، قانع است و در حساس ترین مراحل دچار ایست و خود رضایتی می شود. فکر می کنم بالاترین افتخار آسیا و اقیانوسه که معمولا با نام یک قاره در مسابقات شرکت می کنند، نصیب ایران شد. بازیکنانی که از 13 سال پیش روی تک تک آنها سرمایه گذاری شده مانند معروف، محمد موسوی، شهرام محمودی و ... که سلسله مراتب را از نوجوانان، جوانان و بزرگسالان طی کردند. امروز محصول آن سرمایه طولانی مدت را با دست ها و پنجه های طلایی شان می چینند.
اگرچه لیگ جهانی برای والیبال و کشورهای مختلف جهانی یک میدان آزمون نسل جوانتر بود، اما برای ما استارتی بود تا به سوی جهانی تر شدن حرکت کنیم. برای روسیه، ایالات متحده، برزیل و خیلی کشورهای دیگر لیگ جهانی هیچ وقت مقصد نهایی نبوده است. آنها تمام تلاش خود را در لیگ جهانی برای میدان دادن به جوانترها و بازیکنان رو به رشد قرار میدهند تا به قلههای بالاتر مثل قهرمانی مردان جهان و المپیک برسند؛ اما والیبال ما نیاز به این پیروزی ها داشت برای اینکه برزیل 9 بار قهرمان لیگ جهانی شد؛ ولی در دوره گذشته در حسرت مدال المپیک ماند! ایالات متحده برای دومین بار قهرمان لیگ جهانی شد ولی مشاهده می کنید که در بیشتر مسابقات قهرمانی جهان و المپیک مدعی است. اینها تفاوتهایی است که والیبال ایران و آسیا با والیبال پیشرفته اروپا و آمریکا دارد.
* در ابتدای صحبت خود بحث قانع شدن را مطرح کردید، اما دیدیم که عموم مردم ما قانع نشدند و وقتی ایران نیمه نهایی را به آمریکا باخت خیلی ناراحت شدند و توقعات بالاتر رفت و دیدار ردهبندی را کم اهمیت جلوه دادند.
بله، متاسفانه این افراط و تفریطی است که شاید بخش عمدهای از آن مربوط به ما رسانهایها باشد که یک زمان پیروزی بر برزیل را جزو آمال و آرزوها می پنداریم و یک موقع هم شکست مقابل لهستان را که دارای والیبال تاریخی و ریشهای است را باور نمیکنیم و در دامن شایعات می افتیم. فکر میکنم وظیفه ما رسانهها به ویژه تحلیلگران است که تعادلی بین واقعیات و موجودیات به وجود بیاورند و اجازه ندهند که اگر زمانی تیم شکست خورد دچار یأس و سرخوردگی شویم. البته یک نکته را باید گوشزد کنم که بین تحلیلگران و تجلیلگران یک تفاوت قائل شویم. در ماههای اخیر تجلیلگران بیشتر دور گرفتهاند و سعی کردند برای خودشیرینی و خوشایند مسئولان ورزش از جمله فدراسیون گام بردارند؛ در حالی که رسانهها و وسایل ارتباط جمعی وظیفهشان این است که با مردم صادق باشند و حقایق را بگویند.
امروز می گویم والیبال ایران در لیگجهانی بهترین نتیجه را کسب کرده است؛ ولی وقتی مقابل ایالات متحده تا این حد بد می بازیم و وقتی ست پنجم مقابل روسیهای که ظاهرا زیاد تمایلی نداشته اینجا قهرمان بشود، اینگونه یکطرفه میبازیم، مواردی است که باید به مردم بگوییم که ما هنوز نقطه ضعفهایی داریم. چرا مقابل ایالات متحده تا این حد بد بازی کردیم؟ چرا مقابل ایتالیا اینگونه باختیم؟ اینها مواردی هست که وظیفه تحلیل گران و والیبال دوستان واقعی هست که بگویند.
* در خصوص کواچ دو نظر متفاوت هست. ایرادی که برخی می گیرند این است که در گرفتن تایم اوت دیر عمل می کند یا در بازی دادن به برخی بازیکنان اصرار دارد، در حالی که یک بازیکن و مربی حرفه ای بوده و حتما این موضوع را کاملا می داند. اما عده ای دیگر معتقدند که کواچ با وجود 2 ماه حضور در تیم ملی و داشتن چند مصدوم نتیجه بدی نگرفته و با رساندن ایران به فینال نشان داد خیلی هم خوب بوده و در آینده درخشان تر نتیجه می گیرد، در حالی که با ولاسکو که در مقام مربیگری با کواچ قابل مقایسه نیست، نتوانستیم به فینال برسیم. نظر شما در این خصوص چیست؟
فراموش نکنیم که وقتی آقای ولاسکو هم اوایل به ایران آمدند آزمون و خطای فراوانی داشتند و ما نتوانستیم به المپیک برویم. خیلی ها هم انتقاد کردند. اواخر کار با آقای ولاسکو دورخیز ما آغاز شد. تفاوت بین آقای ولاسکو و کواچ این است که ولاسکو زمان بیشتری داشت و یک مربی دوران دیده است و با تیم های بزرگی مثل ایتالیا با آن ستاره های آن زمان قهرمان المپیک شده و یک وجاهت بسیار بالایی در کنار زمین داشته که باعث می شد بازیکنانی که داخل زمین هستند بدانند یک پشتیبان خیلی قوی کنارشان است و در تیم ملی ما نیز این حالت را داشت. اما آقای کواچ تجربه ولاسکو را ندارد ولی یک مربی میدانی خیلی خوب است که از نظر فنی، اجرای مهارت ها و برطرف کردن ضعف های فنی می تواند الگوی بسیار مناسبی برای بازیکنان ملی ما باشد ولی از نظر مدیریت و فن رهبری تیمی با آقای ولاسکو قابل مقایسه نیست.
کواچ اشتباهات زیادی در لیگ جهانی داشت. اصرار بیش از حد به میدان دادن یک یا بعضی بازیکنان و تعویض هایی که انجام میشد و گاهی اوقات همین اصرار بیش از حد باعث میشد تا ذهن بازیکنانی مثل میرزاجانپور به هم بخورد. اینها نقطه ضعف آقای کواچ است. کواچ بدون تردید در آینده مربی بسیار خوبی می شود. البته امیدوارم خصوصیات پرخاشگری مربیان بد دهان و بدرفتار صربستانی را به والیبال ما وارد نکنند و فرهنگ غنی و متشخص مربیان ایتالیایی را به بدنه والیبال ما تزریق بکنند.
فکر می کنم کواچ هنوز نیاز به زمان بیشتری دارد ولی فراموش نکنیم نیاز به این داشت تا در جریان لیگ سیلی بیدار کننده هم به بعضی ها بزند. زمانی که آقای ولاسکو آمد به شدت از اینکه هر بازیکنی و با هر مرتبه ای که وجود دارد بخواهد در تیم عرضاندام کند مخالفت کرد. دیدید که بازیکن بزرگی مثل سعید معروف را یکسال بیرون گذاشت. کواچ اگر می خواهد تیم را در مشت خود بگیرد، نیاز به قاطعیت در برخی موارد دارد. در جریان لیگ جهانی شاهد بودیم که در بسیاری از اوقات تیم در دست ایشان نبود. در 2 بازی آخر که فکر می کنم دلایل روانی بود و نه آمادگی جسمانی، سعید معروف شاداب نبود و تیم ما هم شاداب کار نکرد. معروف مغز متفکر والیبال ملی ماست و هر وقت که اراده کند می تواند تیم را به اوج برساند. باید بین سعید معروف، کواچ و فدارسیون یک تبادل و تعادل روحی -روانی بوجود بیاید. یک نکته مهم را فراموش نکنیم، سعید معروفِ والیبال ملی ما امروز به مرز 29 سالگی رسیده است.
* سوال بعدی ما هم در همین مورد بود. برخی می گویند سیستم استعدادیابی والیبال ما گلخانه ای است و اگر این نسل برود ایران نمی تواند موفقیت های گذشته را کسب کند. شما با این موضوع موافق هستید؟
دقیقا، هنوز در والیبال ما استعدادیابی به صورت گلخانهای است. به همین خاطر 13 سال پیش سعید معروف در سطح جهان خودش را نشان داد؛ اما در آمریکایی که نه لیگ دارد و نه میلیاردها تومان هزینه داخلی میکند، فقط بازیکنان پرورده خودش را به لیگ های معتبر می فرستد با این کار هم ارز وارد این کشور می کنند و هم تجارب لیگهای معتبر دنیا را فرا میگیرند. بازیکنانی مثل تیلور یا میکا پاسور تیم آمریکا در اولین حضور در لیگ جهانی تبدیل به ستاره میشوند و تیلور 2 جایزه انفرادی میگیرد. به خاطر این است که سرمایه گذاری مناسب می شود. تیلور اگر اشتباه نکنم 6 سال پیش در نوجوانان جهان در ایتالیا هم دوره آقای غفور بوده و اکنون تبدیل به یک فوق ستاره شده است. ما والیبال کلاسیک و مدرسهای نداریم، کار آموزشی نمیکنیم، مسابقات دانش آموزان ما به صفر رسیده و مینی والیبال هم نداریم و اگر هم هست در تهران و به صورت نمایشی و سالی یکبار برگزار می شود. در نتیجه باید میلیاردها تومان هزینه کنیم تا به مرحله بهره برداری برسیم؛ اما آمریکایی ها و یا حتی استرالیایی ها در کمترین زمان به بهترین نتیجه می رسند. البته در فدراسیون کنونی آقای داورزنی خیلی زحمت کشیده و بسیاری از این بازیکنان برای زمان آقای یزدانی خرم هستند ولی در همه دوره ها ما گلخانهای کار کردهایم.
* اگر به یاد داشته باشید در فوتبال ایران سال 96 یک نسلی آمد و در جام جهانی 98 درخشیدند و بعد از آن فوتبال ما بعد از بازنشستگی آن بازیکنان در سالهای بعد فوتبال ما دچار افت شد. برای اینکه والیبال ما هم به این یاس و سرخوردگی فوتبال نرسد چه کار باید انجام دهد؟
والیبال ما کاملا از پشتوانه خالی نیست. ما پشتوانه های جوانی داریم که اگر به موقع مورد بهرهبرداری و توجه قرار بگیرند می توانند حداقل در آسیا متداوم باشند. از نظر ساختار فیزیکی در والیبال آسیا برترین هستیم. حدود نیم قرن پیش ما نایب قهرمان آسیا شدیم و آن هم با حقخوری ژاپنی ها وگرنه باید قهرمان میشدیم. بعد از آن هم بازیکنان ما تحت توجه تیم های بزرگ بودند. از لحاظ فیزیکی خیلی شرایط خوبی در آسیا داریم ولی بحث اینجاست که هر فدراسیونی آمده، روسای آن دنبال این بودند که از نردبان والیبال و موفقیت هاش بالا بروند. آنها هرگز به خودشان اجازه ندادند مینی والیبال یا والیبال پایه ای و مدرسه ای را تامین بکنند. اما تفاوتی که در فوتبال و والیبال وجود دارد این است که تعداد مربیان عاشق در والیبال زیاد است و انسان هایی هستند که بیشتر به وحدت و کار ملی فکر می کنند. امروز بهروز عطایی موفق ترین مربی لیگ ایران در چند سال اخیر بیرون زمین می نشیند و کسی که اصلا تیم ندارد کنار تیم ملی کار می کند ولی باز هم عطایی و پیمان اکبری می آیند و کمک می کنند و در جهت وحدت ملی گام بر می دارند. در فوتبال این قضیه را نمی بینیم. البته من برای همه جامعه ورزش ایران و فوتبالی ها احترام قائلم؛ اما در والیبال برای یک دستمال قیصریه را به آتش نمی کشند. سعید معروف را چه کسی به اردوی تیم ملی آورد؟ برای اولین بار چه کسی معرفی کرد؟ هیچکس آقایی به نام محمد رضایی را نمی شناخت. هیچکس به یاد نمی آورد نوبخت سید عباسی که دایی ایشان بوده، پاسوری را بهش آموخته ولی در فوتبال ما چنین چیزی را نمی بینم. همه دنبال سهم خواهی هستند. در والیبال کسی دنبال سهم خواهی نیست؛ حتی تعبیض های بسیار زیادی که در بین خبرنگاران و رسانه های مرتبط با والیبال ایجاد می شود؛ باز چیزی از آن وحدت ملی کم نمی کند. اینطور فکر می کنم که والیبال ما همچنان می تواند ادامه بدهد ولی در کل شما درست می فرمایید. بی توجهی به پشتوانه سازی ممکن است خطرات خیلی جدی برای والیبال ما بوجود آورد. سعید معروف یا محمد موسوی اگر دچار مصدومیت بشوند بازیکنان موجود ما با این دو خیلی فاصله دارند.
* مسئله نگران کننده دیگر این است که اگر پول وارد والیبال شود ممکن است بلای فوتبال سر آن نیز بیاید. نظر شما در خصوص لژیونر شدن ملی پوشان ایران چیست؟
هیچ یک از لیگهای معتبر دنیا به سعید معروف به یکباره 1 میلیارد تومان نمیدهند؛ اما سعید معروف، محمد موسوی، شهرام محمودی، مجتبی میرزاجانپور و ... باید در لیگ های معتبر دنیا بازی کنند و زمانی می توانند برگردند که به سنین بازنشستگی برسند. متاسفانه همان افکاری که فوتبال ما را مسموم کرده، اکنون به جان والیبال افتاده است. دلال ها بازیکنان درجه 2 و 3 وارد ایران میکنند و به جای اینکه بگویند آقای معروف شما قهرمان ملی ما هستید و به جای پرورده شدن این اعتبار، دنبال این هستند که بگویند 1000 دلار پاداش گرفتید واقعا کم نیست؟ این گونه مسائل است که ممکن است تمرکز را از والیبال ما بگیرد. ما نباید با سنگ و ترازوی پول تیم ملی را ارزیابی بکنیم. امروزه برخی فوتبالیستهای ما توانایی کنترل توپ را ندارند و 2 میلیارد دستمزد میگیرند. حق معروف و موسوی هست که 1 میلیارد بگیرند ولی وقتی در بحث ملی جوایزی را مطرح می کنیم و مردم ما هم ناخواسته وارد این قضیه می شوند، یک خطر بزرگ دیگری این رشته را تهدید می کند. اگر قرار بود پول افتخار ایجاد کند بازیکنان تیم ملی فوتبال ما مقابل کشورهای کوچک و ضعیف خلیج فارس متوقف نمی شدند.
خواهش من به عنوان کسی که 40 سال در والیبال مشغول قلم زنی و معلم ورزش بودهام، این است که بحث جوایز را مطرح نکنند. اگر قرار است به عنوان یک روزنامه نگار از حق والیبالیست ها دفاع کنم، وظیفه من است، ولی اجازه ندهیم به فرض سعید معروف دنبال این باشد که آقای وزیر به ایشان 3 هزار دلار بدهد و ایشان هم بگوید اگر 5 هزار دلار ندهند ما بازی نمی کنیم. اینها خطرات و سمومی است که امکان دارد والیبال در حال حاضر پاستوریزه و پاک ما را آلوده کند.
* در کنگره اخیر FIVB بحث ورود بانوان ایرانی به ورزشگاه ها مطرح و عنوان شد ایران متعهد شده است. این بحث تا چه حد صحت دارد؟ از آنجا که ما سال گذشته حضور بانوان را در سالن
داشتیم فکر نمی کنید بحث سیاسی مطرح باشد؟ چرا فیفا یا فدراسیون های
دیگر این ایرادها را به ایران نمی گیرند؟
در جهان ورزش زن یا مرد و در کل جنسیت مطرح نیست؛ ولی در کشور ما حدود شرعی وجود دارد که به نظر من باید آیات عظام نظر بدهند اما من فکر می کنم که اگر مسئولان ورزش ما و رئیس فدراسیون بتوانند به خدمت مراجع برسند و دلایل محکم بیاورند، حتما بحث حضور و ورود بانوان در ورزشگاه حل می شود. جوامع بین المللی وقتی پای سیاست پیش می آید، همیشه نسبت به ایران سختگیری های بیشتری دارند. زمانی که لیگ جهانی در کوبا برگزار شد مردم با دوچرخه به ورزشگاه می آمدند ولی اکنون سالن هم پر نمی شود. فکر می کنم که محدودیت ها حساسیت های بی مورد به وجود می آورد.
البته باید دید چه کسانی عکسهایی را گرفته و در اختیار مراجع و ارگان هایی که نسبت به این موضوع حساس هستند قرار دادند. منِ خبرنگار و شمای عکاس و دیگران عکس هایی را که فقط برای خودشیرینی یا برای فروختن عکس ها بوده در اختیار ارگان ها قرار داده اند. چه مشکلی داشت که عکس آن دختر یا مادری که تسبیح به دست داشت و برای پیروزی بچه های ایران دعا می کرد را می فرستادند؟ ما در همین جایگاه خبرنگاران دختر خانم هایی داریم که با هر توپی به زمین و آسمان می پرند. پسرهایی داریم که به جای نگاه کردن بازی مشغول فیس بوک و تلفن همراهشان هستند ولی کسانی هم داریم که وقتی تیم ملی شکست می خورد اشک می ریزند. این موضوعات را مثبت و منفی کنار یکدیگر قرار دهیم و از نکات مثبت برای وحدت ملی و برای ایجاد سرگرمی سالم در جامعه استفاده کنیم. اگر دخترها و پسران ما به سالن ورزشی نیایند و خود را تخلیه نکنند و تحرکات ملی خود را نشان ندهند، کجا خود را بروز دهند. ما باید این مسائل را به مسئولان و بزرگان کشورمان اطلاع دهیم.
* ایران درخواست میزبانی فینال سال آینده را داده است. با توجه به اینکه در دو فاکتور مهم یعنی حضور تماشاگران و پخش تلویزیونی بین 28 کشور اول شدیم، به نظر شما چه مقدار شانس برای میزبانی داریم؟ آیا این فاکتورها برای میزبانی مهم محسوب می شود یا خیر؟
مطمئنا تاثیر گذار خواهد بود. یک نمونه کامل همین بحث در شبکه سه سیما پخش شد که در آن نظرات مردم و کارشناسان سفارشی و غیر سفارشی بررسی شد که به این نتیجه رسیدیم می توان در یک برنامه تلویزیونی بدون اینکه کسی را تخریب کنیم، بدون اینکه داور را نابود کنیم، بدون اینکه به رئیس فدارسیون توهین کنیم و یا دنبال این باشیم که به طور مثال خطوط زمین کم رنگ یا پر رنگ است، به طور سالم نقد کنیم. چرا میخواهیم دنبال نکات منفی باشیم؟ نکات مثبت قضیه را ببینم. امروز اگر ما رسانه ها دست در دست هم دهیم و به آن خانم و خواهر و مادرمان اعلام کنیم که وقتی در جایگاه حضور پیدا می کنید باید برای والیبال به سالن بیاید و اکثر قریب به اتفاق همین گونه هم هستند، دیگر دنبال مسائل حاشیه ای نخواهیم بود.
* آیا ایران و برزیل فقط نامزد میزبانی شده اند؟
بله، ولی فکر می کنم شاید کمی زود باشد میزبان لیگ جهانی باشیم. البته ما بهترین هتلها را داریم. یکی از بهترین سالن های والیبال جهان را دارا هستیم (سالن 12 هزار نفری آزادی) ولی مردم ما به دلیل اینکه بیش از حد شورملی دارند و واقعا از نظر تعصبات ملی بینظیر هستند و اگر ما میزبانی را بگیریم و نتیجه نگیریم باید برای همیشه دور والیبال را خط بکشیم. اجازه بدهند والیبال استحکام لازمه را پیدا کند، 2 یا 3 سال دیگر می توانیم میزبان بشویم ولی ما توانایی میزبانی را دارا هستیم.
* با توجه به گروه بندی سال آینده و اینکه 3 قهرمان سال گذشته 2012 ،2013 و 2014 در گروه ایران هستند، شما شانس ایران را برای صعود چطور می بینید ؟
چهار ماه پیش در جام قهرمانان قاره ها در ژاپن همین تیم ایتالیا و آمریکا را شکست داده ایم ولی یک نکته ای که متاسفانه تجلیل گران و نه تحلیل گران همیشه مطرح می کنند، این است که برزیل 9 دوره قهرمان لیگ جهانی بوده و ایتالیا هم 8 دوره قهرمان لیگ جهانی شده است، مگر بازیکنان ثابتی داشتند؟ تیمها تغییراتی ایجاد میکنند. ایتالیایی که اکنون در لیگ جهانی سوم شده، حدودا از سال 2006 تا الان برای این تیم سرمایه گذاری میکند و سابقه نمیتواند ملاک باشد. این را هم نمی گویند که چند سال است ایتالیا اصلا قهرمان لیگ جهانی نشده است. تیم کوبا که بسیار قوی است، اکنون در رده بیستم قرار دارد. اینطور فکر می کنم که نباید زیاد به سابقه توجه کرد؛ بلکه حال مهم تر است. هیچوقت فکر نمی کردم ایالات متحده به مقام قهرمانی برسد ولی این تیم کلاسیک بازی کرد و نشان داد بازیکنان از نظر مهارت پایه و از نظر مسائل روانی و فنی در سطح عالی بودند و نمایشی بازی نکردند. ایران و برزیل دو کشوری هستند که قلبی و احساسی بازی می کنند و برای تماشاگر بازی می کنند ولی ما منطق والیبال روسیه و آمریکا را نداریم.
* جایگاه ایران را در قهرمانی جهان و المپیک چطور پیش بینی می کنید ؟
ما در قهرمانی جهان کار دشواری در پیش داریم و فکر نکنیم که فرانسه تیم کوچکی است و همچنین با آمریکا، ایتالیا و لهستان هم روبه رو شده ایم. فکر می کنم تیم ملی ما قرار است بازی تدارکاتی در آمریکا انجام دهد و خیلی به این مسابقات خوشبین نیستم؛ به این دلیل که ایرانی ها در آنجا هستند و نسبت به تیم ملی بسیار حساس هستند. نباید اجازه بدهیم یک بار دیگر مقابل این تیم شکست بخوریم. ضمن اینکه می تواند نکات مثبتی هم داشته باشد و آن این است که راه بازی با تیم آمریکا را پیدا کنیم ولی باید در این زمینه دست به عصا قدم برداریم.
* با توجه به این که تاریخ شروع رقابت های جهانی و پایان بازی های آسیایی نزدیک است، آیا تیم اصلی به آسیایی اعزام می شود؟
فکر می کنم فدراسیون ممکن است 1 یا 2 بازیکن کمکی به تیم ب بدهد؛ ولی اگر با تیم ملی الف به این مسابقات برویم، مطمئنا مقام اول را کسب می کنیم. البته اگر تیم ملی خیلی خسته نباشد. ولی یک تجربه تلخ در مسابقات آسیایی دوحه قطر داریم که تیم ملی ما از انتخابی جهان برگشت و بسیار خسته بود که ما به قطر هم باختیم. باید یک مقدار منطقی باشیم. اگر تیم ب را یک مقدار قوی تر کنیم شاید بتوانیم قهرمان شویم ولی اگر با ترکیب اصلی بریم باید دید که شرایط روحی و جسمانی بازیکنان در چه سطح است. اگر بازیکنان خسته بودند باید قید این مدال را زد تا اعتبار تیم ملی ما زیر سوال نرود.
با تشکر از شما آقای حمیدی که مثل همیشه پاسخگوی ما بودید.
ایران در شرایطی در جمع 4 تیم پایانی حضور یافت که در آسیا بی سابقه بود. اگر کم تجربگی برخی بازیکنان و بعضی اشتباهات فنی که ناشی از حضور کم این کادر جدید است (کواچ 2 ماه قبل از مسابقات جانشین ولاسکو شد)، چه بسا ایران به فینال هم راه می یافت. به همین بهانه خبرنگار مشرق با جمشید حمیدی یکی از کارشناسان قدیمی و قلم به دست والیبال هم کلام شد و نظر کارشناسانه این پیشکسوت را جویا شد که در زیر می خوانید:
*عملکرد تیم ملی والیبال در لیگ جهانی را چگونه ارزیابی می کنید؟
تیم ملی ایران در لیگ جهانی همه را غافلگیر کرد. یکی از بزرگترین تحلیلگران و مفسران والیبال جهان یعنی آقای زورزی (تحلیلگر و اسطوره والیبال که 2 عنوان قهرمانی جهان با تیم ملی ایتالیا در سالهای (1990 و 1994) به دست آورده) که در تمامی رویدادهای بینالمللی این رشته حضور پیدا میکند و در واقع کارمند و کارشناس FIVB است، در مورد تیم ایران اظهار شگفتی کرد و تیم ما را تحسین نمود.
آنچه امروز برای ایران رقم خورده، چیزی جز افتخار و بالیدن به جوان هایی که شجاعانه مبارزه کردند نیست. تیم ملی ما در شرایطی به مقام چهارم رسید که می توانست رتبه های بالاتری کسب بکند؛ اما جامعه ما و جامعه ایرانی، قانع است و در حساس ترین مراحل دچار ایست و خود رضایتی می شود. فکر می کنم بالاترین افتخار آسیا و اقیانوسه که معمولا با نام یک قاره در مسابقات شرکت می کنند، نصیب ایران شد. بازیکنانی که از 13 سال پیش روی تک تک آنها سرمایه گذاری شده مانند معروف، محمد موسوی، شهرام محمودی و ... که سلسله مراتب را از نوجوانان، جوانان و بزرگسالان طی کردند. امروز محصول آن سرمایه طولانی مدت را با دست ها و پنجه های طلایی شان می چینند.
اگرچه لیگ جهانی برای والیبال و کشورهای مختلف جهانی یک میدان آزمون نسل جوانتر بود، اما برای ما استارتی بود تا به سوی جهانی تر شدن حرکت کنیم. برای روسیه، ایالات متحده، برزیل و خیلی کشورهای دیگر لیگ جهانی هیچ وقت مقصد نهایی نبوده است. آنها تمام تلاش خود را در لیگ جهانی برای میدان دادن به جوانترها و بازیکنان رو به رشد قرار میدهند تا به قلههای بالاتر مثل قهرمانی مردان جهان و المپیک برسند؛ اما والیبال ما نیاز به این پیروزی ها داشت برای اینکه برزیل 9 بار قهرمان لیگ جهانی شد؛ ولی در دوره گذشته در حسرت مدال المپیک ماند! ایالات متحده برای دومین بار قهرمان لیگ جهانی شد ولی مشاهده می کنید که در بیشتر مسابقات قهرمانی جهان و المپیک مدعی است. اینها تفاوتهایی است که والیبال ایران و آسیا با والیبال پیشرفته اروپا و آمریکا دارد.
* در ابتدای صحبت خود بحث قانع شدن را مطرح کردید، اما دیدیم که عموم مردم ما قانع نشدند و وقتی ایران نیمه نهایی را به آمریکا باخت خیلی ناراحت شدند و توقعات بالاتر رفت و دیدار ردهبندی را کم اهمیت جلوه دادند.
بله، متاسفانه این افراط و تفریطی است که شاید بخش عمدهای از آن مربوط به ما رسانهایها باشد که یک زمان پیروزی بر برزیل را جزو آمال و آرزوها می پنداریم و یک موقع هم شکست مقابل لهستان را که دارای والیبال تاریخی و ریشهای است را باور نمیکنیم و در دامن شایعات می افتیم. فکر میکنم وظیفه ما رسانهها به ویژه تحلیلگران است که تعادلی بین واقعیات و موجودیات به وجود بیاورند و اجازه ندهند که اگر زمانی تیم شکست خورد دچار یأس و سرخوردگی شویم. البته یک نکته را باید گوشزد کنم که بین تحلیلگران و تجلیلگران یک تفاوت قائل شویم. در ماههای اخیر تجلیلگران بیشتر دور گرفتهاند و سعی کردند برای خودشیرینی و خوشایند مسئولان ورزش از جمله فدراسیون گام بردارند؛ در حالی که رسانهها و وسایل ارتباط جمعی وظیفهشان این است که با مردم صادق باشند و حقایق را بگویند.
* در خصوص کواچ دو نظر متفاوت هست. ایرادی که برخی می گیرند این است که در گرفتن تایم اوت دیر عمل می کند یا در بازی دادن به برخی بازیکنان اصرار دارد، در حالی که یک بازیکن و مربی حرفه ای بوده و حتما این موضوع را کاملا می داند. اما عده ای دیگر معتقدند که کواچ با وجود 2 ماه حضور در تیم ملی و داشتن چند مصدوم نتیجه بدی نگرفته و با رساندن ایران به فینال نشان داد خیلی هم خوب بوده و در آینده درخشان تر نتیجه می گیرد، در حالی که با ولاسکو که در مقام مربیگری با کواچ قابل مقایسه نیست، نتوانستیم به فینال برسیم. نظر شما در این خصوص چیست؟
فراموش نکنیم که وقتی آقای ولاسکو هم اوایل به ایران آمدند آزمون و خطای فراوانی داشتند و ما نتوانستیم به المپیک برویم. خیلی ها هم انتقاد کردند. اواخر کار با آقای ولاسکو دورخیز ما آغاز شد. تفاوت بین آقای ولاسکو و کواچ این است که ولاسکو زمان بیشتری داشت و یک مربی دوران دیده است و با تیم های بزرگی مثل ایتالیا با آن ستاره های آن زمان قهرمان المپیک شده و یک وجاهت بسیار بالایی در کنار زمین داشته که باعث می شد بازیکنانی که داخل زمین هستند بدانند یک پشتیبان خیلی قوی کنارشان است و در تیم ملی ما نیز این حالت را داشت. اما آقای کواچ تجربه ولاسکو را ندارد ولی یک مربی میدانی خیلی خوب است که از نظر فنی، اجرای مهارت ها و برطرف کردن ضعف های فنی می تواند الگوی بسیار مناسبی برای بازیکنان ملی ما باشد ولی از نظر مدیریت و فن رهبری تیمی با آقای ولاسکو قابل مقایسه نیست.
کواچ اشتباهات زیادی در لیگ جهانی داشت. اصرار بیش از حد به میدان دادن یک یا بعضی بازیکنان و تعویض هایی که انجام میشد و گاهی اوقات همین اصرار بیش از حد باعث میشد تا ذهن بازیکنانی مثل میرزاجانپور به هم بخورد. اینها نقطه ضعف آقای کواچ است. کواچ بدون تردید در آینده مربی بسیار خوبی می شود. البته امیدوارم خصوصیات پرخاشگری مربیان بد دهان و بدرفتار صربستانی را به والیبال ما وارد نکنند و فرهنگ غنی و متشخص مربیان ایتالیایی را به بدنه والیبال ما تزریق بکنند.
فکر می کنم کواچ هنوز نیاز به زمان بیشتری دارد ولی فراموش نکنیم نیاز به این داشت تا در جریان لیگ سیلی بیدار کننده هم به بعضی ها بزند. زمانی که آقای ولاسکو آمد به شدت از اینکه هر بازیکنی و با هر مرتبه ای که وجود دارد بخواهد در تیم عرضاندام کند مخالفت کرد. دیدید که بازیکن بزرگی مثل سعید معروف را یکسال بیرون گذاشت. کواچ اگر می خواهد تیم را در مشت خود بگیرد، نیاز به قاطعیت در برخی موارد دارد. در جریان لیگ جهانی شاهد بودیم که در بسیاری از اوقات تیم در دست ایشان نبود. در 2 بازی آخر که فکر می کنم دلایل روانی بود و نه آمادگی جسمانی، سعید معروف شاداب نبود و تیم ما هم شاداب کار نکرد. معروف مغز متفکر والیبال ملی ماست و هر وقت که اراده کند می تواند تیم را به اوج برساند. باید بین سعید معروف، کواچ و فدارسیون یک تبادل و تعادل روحی -روانی بوجود بیاید. یک نکته مهم را فراموش نکنیم، سعید معروفِ والیبال ملی ما امروز به مرز 29 سالگی رسیده است.
دقیقا، هنوز در والیبال ما استعدادیابی به صورت گلخانهای است. به همین خاطر 13 سال پیش سعید معروف در سطح جهان خودش را نشان داد؛ اما در آمریکایی که نه لیگ دارد و نه میلیاردها تومان هزینه داخلی میکند، فقط بازیکنان پرورده خودش را به لیگ های معتبر می فرستد با این کار هم ارز وارد این کشور می کنند و هم تجارب لیگهای معتبر دنیا را فرا میگیرند. بازیکنانی مثل تیلور یا میکا پاسور تیم آمریکا در اولین حضور در لیگ جهانی تبدیل به ستاره میشوند و تیلور 2 جایزه انفرادی میگیرد. به خاطر این است که سرمایه گذاری مناسب می شود. تیلور اگر اشتباه نکنم 6 سال پیش در نوجوانان جهان در ایتالیا هم دوره آقای غفور بوده و اکنون تبدیل به یک فوق ستاره شده است. ما والیبال کلاسیک و مدرسهای نداریم، کار آموزشی نمیکنیم، مسابقات دانش آموزان ما به صفر رسیده و مینی والیبال هم نداریم و اگر هم هست در تهران و به صورت نمایشی و سالی یکبار برگزار می شود. در نتیجه باید میلیاردها تومان هزینه کنیم تا به مرحله بهره برداری برسیم؛ اما آمریکایی ها و یا حتی استرالیایی ها در کمترین زمان به بهترین نتیجه می رسند. البته در فدراسیون کنونی آقای داورزنی خیلی زحمت کشیده و بسیاری از این بازیکنان برای زمان آقای یزدانی خرم هستند ولی در همه دوره ها ما گلخانهای کار کردهایم.
* اگر به یاد داشته باشید در فوتبال ایران سال 96 یک نسلی آمد و در جام جهانی 98 درخشیدند و بعد از آن فوتبال ما بعد از بازنشستگی آن بازیکنان در سالهای بعد فوتبال ما دچار افت شد. برای اینکه والیبال ما هم به این یاس و سرخوردگی فوتبال نرسد چه کار باید انجام دهد؟
والیبال ما کاملا از پشتوانه خالی نیست. ما پشتوانه های جوانی داریم که اگر به موقع مورد بهرهبرداری و توجه قرار بگیرند می توانند حداقل در آسیا متداوم باشند. از نظر ساختار فیزیکی در والیبال آسیا برترین هستیم. حدود نیم قرن پیش ما نایب قهرمان آسیا شدیم و آن هم با حقخوری ژاپنی ها وگرنه باید قهرمان میشدیم. بعد از آن هم بازیکنان ما تحت توجه تیم های بزرگ بودند. از لحاظ فیزیکی خیلی شرایط خوبی در آسیا داریم ولی بحث اینجاست که هر فدراسیونی آمده، روسای آن دنبال این بودند که از نردبان والیبال و موفقیت هاش بالا بروند. آنها هرگز به خودشان اجازه ندادند مینی والیبال یا والیبال پایه ای و مدرسه ای را تامین بکنند. اما تفاوتی که در فوتبال و والیبال وجود دارد این است که تعداد مربیان عاشق در والیبال زیاد است و انسان هایی هستند که بیشتر به وحدت و کار ملی فکر می کنند. امروز بهروز عطایی موفق ترین مربی لیگ ایران در چند سال اخیر بیرون زمین می نشیند و کسی که اصلا تیم ندارد کنار تیم ملی کار می کند ولی باز هم عطایی و پیمان اکبری می آیند و کمک می کنند و در جهت وحدت ملی گام بر می دارند. در فوتبال این قضیه را نمی بینیم. البته من برای همه جامعه ورزش ایران و فوتبالی ها احترام قائلم؛ اما در والیبال برای یک دستمال قیصریه را به آتش نمی کشند. سعید معروف را چه کسی به اردوی تیم ملی آورد؟ برای اولین بار چه کسی معرفی کرد؟ هیچکس آقایی به نام محمد رضایی را نمی شناخت. هیچکس به یاد نمی آورد نوبخت سید عباسی که دایی ایشان بوده، پاسوری را بهش آموخته ولی در فوتبال ما چنین چیزی را نمی بینم. همه دنبال سهم خواهی هستند. در والیبال کسی دنبال سهم خواهی نیست؛ حتی تعبیض های بسیار زیادی که در بین خبرنگاران و رسانه های مرتبط با والیبال ایجاد می شود؛ باز چیزی از آن وحدت ملی کم نمی کند. اینطور فکر می کنم که والیبال ما همچنان می تواند ادامه بدهد ولی در کل شما درست می فرمایید. بی توجهی به پشتوانه سازی ممکن است خطرات خیلی جدی برای والیبال ما بوجود آورد. سعید معروف یا محمد موسوی اگر دچار مصدومیت بشوند بازیکنان موجود ما با این دو خیلی فاصله دارند.
هیچ یک از لیگهای معتبر دنیا به سعید معروف به یکباره 1 میلیارد تومان نمیدهند؛ اما سعید معروف، محمد موسوی، شهرام محمودی، مجتبی میرزاجانپور و ... باید در لیگ های معتبر دنیا بازی کنند و زمانی می توانند برگردند که به سنین بازنشستگی برسند. متاسفانه همان افکاری که فوتبال ما را مسموم کرده، اکنون به جان والیبال افتاده است. دلال ها بازیکنان درجه 2 و 3 وارد ایران میکنند و به جای اینکه بگویند آقای معروف شما قهرمان ملی ما هستید و به جای پرورده شدن این اعتبار، دنبال این هستند که بگویند 1000 دلار پاداش گرفتید واقعا کم نیست؟ این گونه مسائل است که ممکن است تمرکز را از والیبال ما بگیرد. ما نباید با سنگ و ترازوی پول تیم ملی را ارزیابی بکنیم. امروزه برخی فوتبالیستهای ما توانایی کنترل توپ را ندارند و 2 میلیارد دستمزد میگیرند. حق معروف و موسوی هست که 1 میلیارد بگیرند ولی وقتی در بحث ملی جوایزی را مطرح می کنیم و مردم ما هم ناخواسته وارد این قضیه می شوند، یک خطر بزرگ دیگری این رشته را تهدید می کند. اگر قرار بود پول افتخار ایجاد کند بازیکنان تیم ملی فوتبال ما مقابل کشورهای کوچک و ضعیف خلیج فارس متوقف نمی شدند.
خواهش من به عنوان کسی که 40 سال در والیبال مشغول قلم زنی و معلم ورزش بودهام، این است که بحث جوایز را مطرح نکنند. اگر قرار است به عنوان یک روزنامه نگار از حق والیبالیست ها دفاع کنم، وظیفه من است، ولی اجازه ندهیم به فرض سعید معروف دنبال این باشد که آقای وزیر به ایشان 3 هزار دلار بدهد و ایشان هم بگوید اگر 5 هزار دلار ندهند ما بازی نمی کنیم. اینها خطرات و سمومی است که امکان دارد والیبال در حال حاضر پاستوریزه و پاک ما را آلوده کند.
در جهان ورزش زن یا مرد و در کل جنسیت مطرح نیست؛ ولی در کشور ما حدود شرعی وجود دارد که به نظر من باید آیات عظام نظر بدهند اما من فکر می کنم که اگر مسئولان ورزش ما و رئیس فدراسیون بتوانند به خدمت مراجع برسند و دلایل محکم بیاورند، حتما بحث حضور و ورود بانوان در ورزشگاه حل می شود. جوامع بین المللی وقتی پای سیاست پیش می آید، همیشه نسبت به ایران سختگیری های بیشتری دارند. زمانی که لیگ جهانی در کوبا برگزار شد مردم با دوچرخه به ورزشگاه می آمدند ولی اکنون سالن هم پر نمی شود. فکر می کنم که محدودیت ها حساسیت های بی مورد به وجود می آورد.
البته باید دید چه کسانی عکسهایی را گرفته و در اختیار مراجع و ارگان هایی که نسبت به این موضوع حساس هستند قرار دادند. منِ خبرنگار و شمای عکاس و دیگران عکس هایی را که فقط برای خودشیرینی یا برای فروختن عکس ها بوده در اختیار ارگان ها قرار داده اند. چه مشکلی داشت که عکس آن دختر یا مادری که تسبیح به دست داشت و برای پیروزی بچه های ایران دعا می کرد را می فرستادند؟ ما در همین جایگاه خبرنگاران دختر خانم هایی داریم که با هر توپی به زمین و آسمان می پرند. پسرهایی داریم که به جای نگاه کردن بازی مشغول فیس بوک و تلفن همراهشان هستند ولی کسانی هم داریم که وقتی تیم ملی شکست می خورد اشک می ریزند. این موضوعات را مثبت و منفی کنار یکدیگر قرار دهیم و از نکات مثبت برای وحدت ملی و برای ایجاد سرگرمی سالم در جامعه استفاده کنیم. اگر دخترها و پسران ما به سالن ورزشی نیایند و خود را تخلیه نکنند و تحرکات ملی خود را نشان ندهند، کجا خود را بروز دهند. ما باید این مسائل را به مسئولان و بزرگان کشورمان اطلاع دهیم.
* ایران درخواست میزبانی فینال سال آینده را داده است. با توجه به اینکه در دو فاکتور مهم یعنی حضور تماشاگران و پخش تلویزیونی بین 28 کشور اول شدیم، به نظر شما چه مقدار شانس برای میزبانی داریم؟ آیا این فاکتورها برای میزبانی مهم محسوب می شود یا خیر؟
مطمئنا تاثیر گذار خواهد بود. یک نمونه کامل همین بحث در شبکه سه سیما پخش شد که در آن نظرات مردم و کارشناسان سفارشی و غیر سفارشی بررسی شد که به این نتیجه رسیدیم می توان در یک برنامه تلویزیونی بدون اینکه کسی را تخریب کنیم، بدون اینکه داور را نابود کنیم، بدون اینکه به رئیس فدارسیون توهین کنیم و یا دنبال این باشیم که به طور مثال خطوط زمین کم رنگ یا پر رنگ است، به طور سالم نقد کنیم. چرا میخواهیم دنبال نکات منفی باشیم؟ نکات مثبت قضیه را ببینم. امروز اگر ما رسانه ها دست در دست هم دهیم و به آن خانم و خواهر و مادرمان اعلام کنیم که وقتی در جایگاه حضور پیدا می کنید باید برای والیبال به سالن بیاید و اکثر قریب به اتفاق همین گونه هم هستند، دیگر دنبال مسائل حاشیه ای نخواهیم بود.
* آیا ایران و برزیل فقط نامزد میزبانی شده اند؟
بله، ولی فکر می کنم شاید کمی زود باشد میزبان لیگ جهانی باشیم. البته ما بهترین هتلها را داریم. یکی از بهترین سالن های والیبال جهان را دارا هستیم (سالن 12 هزار نفری آزادی) ولی مردم ما به دلیل اینکه بیش از حد شورملی دارند و واقعا از نظر تعصبات ملی بینظیر هستند و اگر ما میزبانی را بگیریم و نتیجه نگیریم باید برای همیشه دور والیبال را خط بکشیم. اجازه بدهند والیبال استحکام لازمه را پیدا کند، 2 یا 3 سال دیگر می توانیم میزبان بشویم ولی ما توانایی میزبانی را دارا هستیم.
* با توجه به گروه بندی سال آینده و اینکه 3 قهرمان سال گذشته 2012 ،2013 و 2014 در گروه ایران هستند، شما شانس ایران را برای صعود چطور می بینید ؟
چهار ماه پیش در جام قهرمانان قاره ها در ژاپن همین تیم ایتالیا و آمریکا را شکست داده ایم ولی یک نکته ای که متاسفانه تجلیل گران و نه تحلیل گران همیشه مطرح می کنند، این است که برزیل 9 دوره قهرمان لیگ جهانی بوده و ایتالیا هم 8 دوره قهرمان لیگ جهانی شده است، مگر بازیکنان ثابتی داشتند؟ تیمها تغییراتی ایجاد میکنند. ایتالیایی که اکنون در لیگ جهانی سوم شده، حدودا از سال 2006 تا الان برای این تیم سرمایه گذاری میکند و سابقه نمیتواند ملاک باشد. این را هم نمی گویند که چند سال است ایتالیا اصلا قهرمان لیگ جهانی نشده است. تیم کوبا که بسیار قوی است، اکنون در رده بیستم قرار دارد. اینطور فکر می کنم که نباید زیاد به سابقه توجه کرد؛ بلکه حال مهم تر است. هیچوقت فکر نمی کردم ایالات متحده به مقام قهرمانی برسد ولی این تیم کلاسیک بازی کرد و نشان داد بازیکنان از نظر مهارت پایه و از نظر مسائل روانی و فنی در سطح عالی بودند و نمایشی بازی نکردند. ایران و برزیل دو کشوری هستند که قلبی و احساسی بازی می کنند و برای تماشاگر بازی می کنند ولی ما منطق والیبال روسیه و آمریکا را نداریم.
* جایگاه ایران را در قهرمانی جهان و المپیک چطور پیش بینی می کنید ؟
ما در قهرمانی جهان کار دشواری در پیش داریم و فکر نکنیم که فرانسه تیم کوچکی است و همچنین با آمریکا، ایتالیا و لهستان هم روبه رو شده ایم. فکر می کنم تیم ملی ما قرار است بازی تدارکاتی در آمریکا انجام دهد و خیلی به این مسابقات خوشبین نیستم؛ به این دلیل که ایرانی ها در آنجا هستند و نسبت به تیم ملی بسیار حساس هستند. نباید اجازه بدهیم یک بار دیگر مقابل این تیم شکست بخوریم. ضمن اینکه می تواند نکات مثبتی هم داشته باشد و آن این است که راه بازی با تیم آمریکا را پیدا کنیم ولی باید در این زمینه دست به عصا قدم برداریم.
فکر می کنم فدراسیون ممکن است 1 یا 2 بازیکن کمکی به تیم ب بدهد؛ ولی اگر با تیم ملی الف به این مسابقات برویم، مطمئنا مقام اول را کسب می کنیم. البته اگر تیم ملی خیلی خسته نباشد. ولی یک تجربه تلخ در مسابقات آسیایی دوحه قطر داریم که تیم ملی ما از انتخابی جهان برگشت و بسیار خسته بود که ما به قطر هم باختیم. باید یک مقدار منطقی باشیم. اگر تیم ب را یک مقدار قوی تر کنیم شاید بتوانیم قهرمان شویم ولی اگر با ترکیب اصلی بریم باید دید که شرایط روحی و جسمانی بازیکنان در چه سطح است. اگر بازیکنان خسته بودند باید قید این مدال را زد تا اعتبار تیم ملی ما زیر سوال نرود.
با تشکر از شما آقای حمیدی که مثل همیشه پاسخگوی ما بودید.