با عدم احراز صلاحیت سید حسن خمینی توسط شورای نگهبان سودای هاشمی در اداره کردن موفق سید حسن خمینی به نفع جهت‌گیری‌های خود، با چالش مواجه و از این منظر وی شورای نگهبان را مستوجب پرخاش و تندی می‌داند.

به گزارش مشرق، پرویز امینی تحلیلگر و جامعه شناس مسائل سیاسی در یادداشتی به بررسی مواضع هاشمی رفسنجانی علیه شورای نگهبان پرداخت که در ادامه آمده است:

مواضع دیروز هاشمی واکنش‌هایی را در پی داشت. در تحلیل و واکنش به مواضع هاشمی رویکرد «متن محور» غلبه داشت و از جناب عبدی (اصلاح‌طلب) تا جناب فضایلی (اصول‌گرا) متکی به متن صحبت هاشمی، به شکل‌های مختلفی با مواضع وی مخالفت حداکثری کردند. اما می‌توان مواضع هاشمی به غیر از رویکرد متن محور را در چارچوب «زمینه‌گرایی» نیز تحلیل کرد. یعنی به زمینه و کانتکسی که در شکل‌گیری این تکست هاشمی نقش داشتند، توجه کرد. پیشتر بیان کرده بودم که مواضع هاشمی خاستگاه «روانشناسانه» دارد. هاشمی شخصیتی «اگوسنتریستی» (خودمرکزگرا) دارد. در واقع جهان هاشمی، جهانی بطلمیوسی است که وی در مرکز آن و ما بقی نیز باید لاجرم به دور او بچرخند. بنابراین مواضع او یا در تثبیت این «خود مرکزگرایی» است یا در واکنش و مقابله با «مرکززدایی»ها از اوست و نمونه‌های فراوانی را از تأثیر این روانشناسی بر مواضع و رفتار او ذکر کرده بودم.

جناب هاشمی امروز احساس می‌کند به طور حداکثری از او مرکزیت‌زدایی شده است. ما باید هاشمی را از منظر هاشمی تحلیل کنیم. مرکززدایی‌ها از هاشمی، برای او شرایطی را به وجود آورده است که میان تصور او از خود و اصل واقعیت، به شدت فاصله می‌اندازد. این فاصله موجب «احساس محرومیت نسبی» در هاشمی می‌شود. فرد یا جامعه‌ای که دچار احساس محرومیت نسبی است، به منبعی که تصور می‌کند در او ایجاد محرومیت کرده است پرخاش می‌کند که درباره هاشمی این پرخاش متوجه منابع و مواردی است که او احساس می‌کند از او مرکززدایی کرده‌اند. هاشمی یکی از این منابعی که را احساس می‌کند از او مرکززدایی کرده است، شورای نگهبان می‌داند. هاشمی شورای نگهبان را از عوامل شکست خود در انتخابات ریاست جمهوری 84  و نیز انتخابات سال 88 می‌داند. به اینها، احراز نشدن صلاحیتش در انتخابات سال 92 را نیز توسط شورای نگهبان را اضافه کنید. هاشمی و هر فردی دیگری در این  وضعیت احساس محرومیت نسبی، این استعداد را دارد که  اجازه می‌دهد دیگران او را در چارچوب همین فضای روانشناسانه اداره و مدیریت کنند. چون کافی است آنها خواست خود را با خواست هاشمی هماهنگ کنند. مثلا در انتخابات سال 84 یا 88 کسانی بودند که  نتیجه این دو انتخابات را برنمی‌تابیدند.

ویژگی خودمرکزگرای هاشمی نیز به هاشمی هم اجازه نمی‌داد او خود را بازنده رقابت با احمدی‌نژاد بداند. بنابراین برای به چالش کشاندن این نتایج، ظرفیت هاشمی که متکی به سوابق و جایگاه درون حاکمیتی وی می‌شد، امکان مناسبی به نظر می‌رسید و آن شد که شد و هاشمی آن کرد که کرد. بنابراین پرخاش و مواضع برافروخته او ضد شورای نگهبان در مواضع دیروز نشانه‌ای دیگر از اداره شدن موفق هاشمی از سوی دیگران است که خواست خود را علیه شورای نگهبان با خواست روانشناسانه هاشمی در پرخاش به منبع ایجاد محرومیت از او یعنی شورای نگهبان، در یک راستا قرار داده‌اند.

عصبانیت و پرخاش هاشمی البته غیر از این، زمینه دیگری نیز داشت. هاشمی از همان موضع روانشناسانه این احساس را دارد که قادر است همه چیز و همه کس را اداره و در بازی خود به کار بگیرد و در انتخابات اخیر خبرگان چنین نگاهی را نسبت به سید حسن خمینی داشت البته این به معنای این نیست که سید حسن خمینی این چنین نقشی را پذیرفته باشد و بخواهد در چارچوب نقشی که هاشمی برای او تعیین کرده بازی کند. اما حداقل می‌توان این جمع‌بندی را داشت که هاشمی چنین طرحی را برای انتخابات خبرگان داشته باشد.

با عدم احراز صلاحیت سید حسن خمینی توسط شورای نگهبان به علت عدم شرکت در آزمون، سودای هاشمی در اداره کردن موفق سید حسن خمینی به نفع جهت‌گیری های خود، با چالش مواجه شده است. بنابراین از این منظر نیز وی شورای نگهبان را مستوجب پرخاش و تندی می‌داند.

برای درک بهتر مسئله کافی است به استدلال‌های اعتراضی هاشمی در اعتراض به شورای نگهبان نگاهی مجدد بیاندازیم. محور این استدلال‌ها جایگاه امام و بیت امام و شباهت سید حسن خمینی به امام و... است که یکی از  جملات محوری وی چنین بود: صلاحیت شخصیتی که اشبه به جدش امام خمینی است را قبول نمی‌کنند.

در واقع اشبه به امام را ملاک گرفته‌اند. آیا آقا سید احمد آقای خمینی که سید حسن آقا در مراسم ارتحال وی در سال 73 در حرم امام فرمودند که پدرم گنج اسرار انقلاب بود و امام درباره اعتماد وی گفته‌اند:

من خدای قاهر حاضر منتقم را شاهد می‌گیرم که احمد از آن روزی که در کمک این جانب در بیرونی مشغول اداره امور من بوده تا الآن که این ورقه را می‌نویسم، قدمی یا قلمی برخلاف گفتار و نوشتار من برنداشته و با وسواس عجیب در کلیه گفتارهای من یا نوشته‌های من سعی نموده که حتی یک کلمه بلکه گاهی یک حرف را که به نظر او محتاج به اصلاح است بدون اذن من تصرف نکند.

به امام شبیه‌تر بود یا فرزند آقا سید احمد آقا؟ انتقادات آقا سید احمد آقای خمینی  در دوره ریاست جمهوری  هشت ساله دوره سازندگی در حوزه اقتصاد  و نیز سیاست خارجی چه بود؟

متآسفانه تجمل، زیبایی‌پرستی، رفاه‌زدگی، افراط در میهمانی‌های آنچنانی به حدی است که اگر بخواهیم به سال‌های قبل از فوت امام برسیم، کار بس مشکلی در پیش داریم. شما سری به وزارتخانه‌ها بزنید، گلدان‌های گل‌های زینتی که از مال مردم فقیر تهیه می‌شود را ببینید. میز و صندلی‌ها دیگر میز و صندلی‌های اول انقلاب نیست. سفره‌ها دیگر آن سفره‌ها نیست. ریخت و پاش‌ها به قدری است که دل هر کسی را به درد می‌آورد. اینها همه برای این است که شعارهای انقلاب را جدی نگرفته‌ایم.

امروز گرانی و کمبود و فشار اقتصادی بر دوش خیل محرومین جامعه به صورت شکننده‌ای درآمده است. وقتی ما از کسانی که در خارج نشسته بودند و فرزندان امام از بی‌دکتری جان می‌دادند، دعوت به عمل آوردیم، نباید توقع داشته باشیم نگویند همه ارزش‌های دوران انقلاب به ضد‌ارزش تبدیل شده است. ملاقات با سرمایه‌داران فراری زمان شاه، ایران را به ایران زمان شاه، یعنی مورد قبول غرب مبدل می‌کند.

آیا هشدارهای سید احمد آقا مبنی خروج دولت هاشمی از مشی امام در حوزه اقتصاد و بی توجهی به محرومین و مستضعفین و نیز تقلیل مواضع ضد استکباری امام در سیاست خارجی دولت هاشمی با استقبال وی مواجه شد؟ دست کم نظر آسید احمد آقا غیر از این است که می فرمایند:

بجز رعایت حریم رهبر معظم انقلاب اسلامی که وظیفه همه است، مسئولیت‌ها هر اندازه بزرگتر باشد مردم باید نسبت به طرح نظرات و انتقادات خود درباره آنها حساس‌تر باشند … یکی از گرفتاری‌هایی که متأسفانه بعضی‌ها به آن دچار شده‌اند این است که نمی‌توانند نظرات مخالف خود را تحمل کنند. این شیوه عمل منجر به دیکتاتوری می‌شود و با فرهنگ انقلاب و اصول بنیادین نظام اسلام ما مغایرت دارد.

در واقع جناب هاشمی  مسئله اش این نیست که اشبه‌ترین فرد به امام صلاحیتش احراز نشده که اگر چنین ملاکی برای هاشمی موضوعیت داشت، لااقل موضعش و نسبتش با آسید احمد آقا خمینی در دهه هفتاد متفاوت بود. بنابراین مواضع هاشمی در روز گذشته در واقع تجلی هاشمی مابین «اداره شدن موفق» و «اداره کردن ناموفق» بود.

منبع: فارس