آمریکا انتظار داشت فروپاشی فرقه ای در منطقه به شکل گیری نوعی موازنه قوای شیعه- سنی بینجامد و نهایتا سکولار ها کار را به دست بگیرند، اما آنچه در عمل در حال رخ داد این است که اکثریت سنی در حال فاصله گرفتن از ایدئولوژی وهابی- سلفی است و مقاومت شیعی نیز در میدان به برتری خارق العاده ای دست یافته است.
پیروزی در نبل و الزهرا صرفا نقطه اوج این فرآیند چند ماهه بوده و نقاط اوج رفیع تری هم در راه است. آنچه اکنون امریکا به آن می اندیشد این است که ایران را در بیروت، بغداد، صنعا و دمشق نمی توان متوقف کرد؛ بلکه ایران باید در تهران شکست بخورد.
«شکست در تهران» از دید استراتژیست های امنیتی در امریکا، زمانی رخ خواهد داد که جریان غربگرا در انتخابات آینده پیروز شود. فرض آنها این است که چنین پیروزی می تواند کارآمدترین ضربه را به استراتژی منطقه ای ایران بزند و سیاهچاله ای در تهران خلق کند که جریان مقاومت توسط آن بلعیده شود.
اینها اصطلاحاتی است که امریکایی ها این روزها پس پرده به کار می برند تا مسئله را برای دوستانشان شفاف کنند. این همان پروژه ای است که نخستین بار قرار بود در 25 بهمن 89 اجرا شود؛ زمانی که پس از پیروزی انقلاب فوریه در مصر، میر حسین موسوی و مهدی کروبی با اشارت مستقیم سرویس های خارجی و با صدور بیانیه هایی که حتی متن آنها در بیرون از ایران نوشته شده بود، مردم را به خیابان فراخواندند تا شاید با آشوب در تهران، قیام در منطقه متوقف شود. انتخابات آینده می تواند یک 25 بهمن دیگر باشد اگر غفلت کنیم. هوشیار اگر باشیم، 9 دی دیگری هم می تواند خلق شود.