روزنامه دولتی ایران با بیان اینکه ترکیه برای ایرانیان امن نیست می‌نویسد: درباره حادثه فرودگاه کارمندان پگاسوس، پلیس فرودگاه را در جریان می‌گذارند و پلیس فرودگاه بدون لباس پلیس و نشان دادن مدارک اقدام به درگیری با مسافران می‌کنند. در این میان یک دختر نروژی- ایرانی را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند و به صورت وی سیلی می‌زنند. آنها ۳ نفر از مسافران را که خانم‌هایی جوان بودند، بازداشت می‌کنند.

گروه سیاسی مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌‌


انقلاب اسلامی بهار بی‌خزان

سید محمد ترابی در سرمقاله امروز روزنامه کیهان نوشت:

بيست و سوم آبان ماه 1356، شاه براساس دعوتي که سايروس ونس (وزير امور خارجه آمريکا) به او ابلاغ کرده بود، براي ديدار با کارتر (رئيس‌جمهور آمريکا) راهي آمريکا شد. شاه طي 27 سال پیش از آن، 39 بار به‌طور رسمي و غيررسمي به آمريکا سفر کرده بود و با هفت رئيس‌جمهور آمريکا به دفعات ملاقات داشت.

شاه پس از ورود به کاخ سفيد، قاليچه خيره‌کننده‌اي مزين به تصوير جورج واشنگتن را به خانواده کارتر تقديم کرد. در اين سفر، شاه به گرمي مورد استقبال کارتر و مقامات کاخ سفيد قرار مي‌گيرد. قراردادهاي مهم اقتصادي، نظامي و سياسي ميان دو طرف مورد مذاکره قرار مي‌گيرد و آمريکایي‌ها برخلاف انتقادات صوري خود عليه رژيم ايران، اعلام مي‌کنند که شاه را در تمام زمينه‌ها حمايت مي‌کنند.

شاه به شدت خوشحال مي‌شود و احساس پشتگرمي و غرور مي‌کند. حدود دو ماه بعد، جيمي کارتر به همراه سايروس ونس (وزير خارجه) و برژينسکي (مشاور امنيت ملي) در اول ژانويه 1978 در سر راه خود به هندوستان، به تهران مي‌آيند و مورد استقبال گرم مقامات ايران قرار مي‌گيرند.

در ضيافت شامي که شاه به افتخار کارتر ترتيب داده بود، کارتر در حالي که جام شراب خود را به سلامتي شاه مي‌نوشيد، گفت: « اين بسيار نيکوست که در شروع سال جديد، ما اوقات خود را با کساني مي‌گذرانيم که نسبت به آنها اطمينان عميق داريم و مسئوليت مشترکي را نسبت به حال و آينده احساس مي‌کنيم ... ايران به سبب رهبري داهيانه شاهنشاه، يک جزيره ثبات در يکي از آشوب‌زده‌ترين مناطق جهان است و اين واقعيت مديون شما اعليحضرت و در نتيجه رهبري شماست و هم‌چنين مديون احترام و ستايش و مهري است که ملت‌تان نسبت به شما ابراز مي‌دارد (!) ... ما در جهان، سرزمين ديگري را نمي‌شناسيم که اين چنين به ما نزديک باشد و با آن براي امنيت متقابل نظامي‌مان برنامه‌ريزي کنيم و درباره مسائل منطقه‌اي مورد علاقه دو کشور مشاوره نزديک داشته باشيم؛ و هيچ رهبر ديگري نيست که من نسبت به او اين چنين احساس عميق سپاسگزاري و دوستي شخصي داشته باشم.»

آن روز اگر کسی می‌گفت حدود یک سال دیگر تاج و تخت شاه سرنگون شده و این جزیره ثبات دستخوش تغییر می‌شود که نه تنها ایران بلکه منطقه و حتی جهان را دچار تحول می‌کند، احتمالاً به توهم متهم می‌شد! آن روز هم آمریکایی‌ها از لحاظ سخت‌افزاری و نرم‌افزاری و تحلیل و محاسبه در رتبه نخست دنیا قرار داشتند و مدعی بودند؛ گر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد/ جنبیدن آن پشه عیان در نظر ماست!

اما آنچه جرقه انقلاب اسلامی را دهه‌ها پیش از روز 22 بهمن سال 1357 زد، در درجه اول تکیه حضرت امام خمینی(ره) به نصرت الهی بود. آن زمان که حضرت امام(ره) طلبه ساده‌ای بودند در سال 1323 نقشه راه مبارزه علیه استکبار و استبداد را در مانیفست «قیام‌الله» به رشته تحریر درآورده و مرقوم فرمودند؛ «بخوانید و به کار ببندید... خودخواهی و ترک قیام برای خدا، ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده قیام برای منافع شخصی است که روح وحدت و برادری را در ملت اسلامی خفه کرده» امام(ره) آنگاه علمای ربانی، خداخواهان حق‌پرست و شرافتمندان وطن‌خواه را مورد خطاب قرار می‌دهد که «موعظت خدای جهان را بخوانید و یگانه راه اصلاحی را که پیشنهاد فرموده بپذیرید و ترک نفع‌های شخصی کرده تا به همه سعادتهای دو جهان نایل شوید.»

 نگارش چنین دستورالعملی در چنان روزگاری خارج از قواعد ظاهری عقل زمینی است. با کدام عِده و عُده؟! آغاز، استقامت، پیروزی و استمرار این حرکت عظیم و پرمخاطره جز با تکیه بر نصرت الهی ممکن است؟ رهبر معظم انقلاب اسلامی دراین‌باره می‌فرمایند؛ «در دنیای مادّی، در دنیای تسلّط ابرقدرت‌ها، در دنیای ستیزه‌گری همه‌جانبه‌ با اسلام و معارف اسلامی و ارزشهای اسلامی، یک نظامی به‌وجود بیاید برپایه‌ اسلام، آن هم درست در نقطه‌ای که بیش از همه‌جای دنیا تأثیر عوامل آن قدرت‌های منحرف‌کننده نفوذ داشتند و حضور داشتند. [این] چیز عجیبی است؛ من و شما عادت کردیم. این همان «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم» است. وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم؛ دچار تزلزل هم نمی‌شوید، کما اینکه نشدیم.» (16/4/1393)

امروز نیز در آستانه جشن سی و هفتمین سالروز این پیروزی معجزه آسا و الهی، وقتی به پشت سر و حوادث و مخاطرات گوناگونی که طی این قریب به چهار دهه پشت سر گذاشته‌ایم، بنگرید، پیش و بیش از همه دست نصرت الهی را در عبور از گردنه‌های خطرناک و مهلکه‌های نفس‌گیر می‌بینید. آنچه دشمنان غدار خارجی و معاندان وطن فروش داخلی طی این دوران کردند، برای سرنگونی ده‌ها نظام سیاسی کافی بود، از جنگ تحمیلی هشت ساله بگیرید که بیش از 40 کشور دنیا مستقیماً با جمهوری اسلامی در نبرد بودند تا فتنه پیچیده و چندلایه 88 و تحریم‌های سنگینی که با بهانه و بی‌بهانه از ابتدای پیروزی انقلاب، بر ملت مسلمان ایران تحمیل کردند.

آنچه از شواهد و قرائن برمی‌آید آن است که دشمنان انقلاب اسلامی به ناکارآمدی روش‌های پیشین خود پی برده‌اند و عزمی دیگر کرده‌اند. به قول استاد سخن سعدی؛ «دشمن چون از همه حيلتي فرو ماند سلسله دوستي بجنباند. پس آنگه به دوستي کارها کند که هيچ دشمني نتواند.»

اواخر آبان ماه بود که روزنامه آمریکایی واشنگتن‌پست در تحلیلی نوشت؛ «36 سال تحریم به تغییر نظام (در ایران) منجر نشد؛ آنها نه تنها در رفتار ایران در منطقه تغییر جدی ایجاد نکردند، بلکه آن را بدتر کردند»، از طرح عملیات جدید آمریکا پرده برداشت؛ تحریم مثبت! واشنگتن پست این طرح جدید را این‌گونه تعریف کرد؛ «تعامل با تهران و ترغیب آن با چماق‌های کمتر و هویج‌های بیشتر با استفاده از «تحریم‌های مثبت» که زمامداری اقتصادی و قدرت بازار نرم در شکل کمک‌های خارجی، سرمایه‌گذاری، بازرگانی و انتقال‌های فناوری را شامل می‌شود... عمل نمادین رفع تحریم‌ها، صرف‌نظر از میزان دستاوردهای مالی به ایران این سیگنال را خواهد رساند که آمریکا، یک شریک مذاکره‌ای جدی، قابل اعتماد و قابل اتکا است.»!

فردا ملت بصیر ایران در شهرهای بزرگ و کوچک – از شرق تا غرب، از شمال تا جنوب - با حضور و شور و شعور خود، به دشمن خواهند گفت فریب لبخند ظاهری‌اش را نمی‌خورند. این روزها برخی کوچه‌ها مزین به حجله جوانان رشیدی است که ردپای خون پاک آنان را باید در چنگال آمریکا دید. لبخند کاخ سفید نمی‌تواند چنگال خون آلودشان را بپوشاند. واشنگتن باید آرزوی دیدن خزان انقلاب اسلامی را به گور ببرد. به قول حضرت آقا؛ «خصوصیت این انقلاب عظیم اسلامی که شما ملت ایران راه انداختید، این بود که به فضل الهی آن بهار تا امروز خزان نداشته است.»

به نام جوان ایرانی به کام جوان فرانسوی


سعید حاجی‌پور در بخش نگاه روز روزنامه وطن امروز نوشت:

 «من قراردادی را امضا کردم که برای کشورم، هزاران شغل ایجاد کرد». اشتباه نکنید! این جمله، جمله معروف مارگارت تاچر، نخست‌وزیر اسبق بریتانیا پس از امضای قرارداد الیمامه با عربستان سعودی است. قراردادی تسلیحاتی که طبق آن درآمدی بالغ بر 43 میلیارد پوند برای بریتانیا به همراه داشت.

«یکی از اهداف ما در ایجاد رابطه با ایران اشتغال جوانان ایرانی است» و اما این جمله معروف هم بنا بر روایت جناب دکتر روحانی، سخنان رئیس‌جمهور محترم فرانسه، فرانسوا اولاند است؛ در سفری که درآمد شرکت‌های فرانسوی از محل قراردادهای منعقد‌شده توسط 2 کشور میلیاردها دلار برآورد می‌شود. حالا چطور و با چه منطقی جناب رئیس دولت فخیمه فرانسه این عبارات را به کار می‌برد و با چه اعتماد به نفسی جناب دکتر روحانی آن را نقل می‌کنند را باید در بررسی جزئیات سفر دولتمردان به پاریس جست‌وجو کرد.

اول، قرارداد خرید 118 هواپیما از شرکت ایرباس فرانسه که ارزشی بالغ بر 10 میلیارد دلار دارد. قراردادی که 12 فروند آن هواپیمای قاره‌پیمای مدل ای380 است که فقط امکان فرود آن در فرودگاه امام خمینی وجود دارد و اگر تا 5 سال آینده که این مدل هواپیما به ایران تحویل می‌شود، فرودگاه‌های کشور گسترش پیدا نکنند، درصورت وجود شرایط نامساعد فرود، هواپیما باید در یکی از کشورهای منطقه فرود بیاید و مسافران محترم با پروازی مجدد به کشور سفر کنند. البته این امر مورد توجه مسؤولان محترم قرار گرفته است و طی قراردادی با شرکت‌های ADP و ونسی، توسعه و گسترش چند فرودگاه کشور به آنها سپرده شده است.

البته گمان نکنید این مبلغ هنگفت از پول‌های آزاد شده پس از اجرای برجام تأمین شده است. طبق ادعای مسؤولان محترم، قرارداد خرید از نوع اجاره به شرط تملیک است و اقساط آن از محل درآمدهای هواپیما پرداخت می‌شود. البته نه به این سادگی و خوشمزگی‌! حساب و کتاب‌ها نشان می‌دهد ما طی 8 سال 3 برابر قیمت هواپیمایی را پرداخت می‌کنیم که هر سال 20 درصد از قیمتش افت می‌کند.

اما نکته زیبا و نتیجه اخلاقی داستان اینجاست که شرکت فخیمه ایرباس از تجربیات شرکت محترم پژو نهایت استفاده را می‌برد و در قرارداد بندی را لحاظ می‌کند که طبق آن در صورت ایجاد محدودیت تجاری و وضع تحریم‌های جدید علیه ایران که منجر به عدم اجرای قرارداد شود، شرکت ایرباس هیچگونه خسارتی را پرداخت نمی‌کند. البته این نکته برای جماعتی که دیوار تحریم‌ها را ترک دادند و بعد از آن فروپاشیدند اصلا نکته‌ مهم و قابل‌توجهی نیست، چراکه اساسا دوران تحریم‌ها به سر آمده است و فضای جامعه جهانی، فضای احترام متقابل و دوستی است و ما هم در این فضا گسترش‌دهنده تفکر اسلام رحمانی هستیم. اما حیف است پس از این همه فتح‌الفتوح در عقد قرارداد برای خرید هواپیماهایی که فقط یک‌درصد مردم ایران از آنها استفاده می‌کنند به این نکته اشاره نکنیم که شرکت ایرباس مدعی شده به دلیل اینکه 10 درصد سهام این شرکت متعلق به آمریکاست، جهت اجرای قرارداد باید از آمریکا کسب اجازه بفرماید.

و اما پژو، نامی آشنا در صنعت خودروی ایران که همه ما خاطرات نوستالژیک با مدل‌های مختلف خودروهای آن داریم. البته بیشتر از آنکه ما متعجب از این باشیم که چرا مسؤولان پس از خلف وعده‌ها و بدعهدی‌ها، دوباره سراغ این شرکت رفته‌اند، مسؤولان شرکت پژو حیران از علاقه مفرط ما به عقد قرارداد با آنها هستند. لکن دولتمردان از کنار این خلف وعده‌ها به سادگی نگذشته‌اند و خسارتی را طلب کرده‌اند که مبلغ آن همانند مبلغ پرداخت خسارت ما به ترکیه، آمارهای اقتصادی و هزاران محرمانه دیگر، محرمانه است. اما می‌شود حدس زد که مبلغ به گونه‌ای است که نه سیخ بسوزد و نه کباب و شرکت محترم پژو هم از محل درآمد فروش محصولاتش و از جیب جماعت ایرانی آن را پرداخت می‌کند.

جماعتی هم بودند که گمان می‌کردند پس از رفع تحریم‌ها و حضور دوباره شرکت پژو قیمت خودروها کمی ارزان می‌شود که گویا خیالی بیش نبود. در عوض طبق فرمایش مدیران شرکت ایران خودرو مدل‌های جدید پژو با قیمت‌های بالای 60 میلیون تومان عرضه خواهد شد و جماعت ایرانی غیر مرفه فعلا باید به همان پراید بسنده کنند.

به نظر می‌رسد خوشحالی جناب اولاند پس از امضای این قراردادها کم از خوشحالی مارگارت تاچر پس از امضای قرارداد الیمامه نبوده است و اگر در زبان نگران اشتغال جوان ایرانی است در دل مسرور از ایجاد شغل برای هزاران جوان فرانسوی است.


 تاثير صندوق‌هاي راي بر شكاف‌هاي اجتماعي

در بخش سرمقاله امروز روزنامه اعتماد آمده است:‌

به‌طور كلي هر جامعه‌اي با انواع شكاف‌هاي طولي و عرضي مواجه است. يكي از تفاوت‌هاي مهم ميان جوامع از اين حيث است كه نوع و شدت شكاف‌هاي هر يك از آنها چگونه است؟ شكاف طولي، مثل نابرابري اجتماعي است. نابرابري ميان طبقات فقير و غني.

 نابرابري آموزشي و انواع نابرابري‌هاي ديگر را مي‌توان در اين گروه تقسيم‌بندي كرد. شدت اين شكاف‌ها نيز از طريق شاخص‌هاي معيني سنجش مي‌شود. براي نمونه ضريب جيني يك شاخص مهم براي سنجش نابرابري اقتصادي است. در نابرابري‌هاي عرضي، تفاوت‌ها برحسب متغيرهاي عرضي است. مثل نابرابري قوميتي ، زباني و مذهبي. شايد بتوان نابرابري جنسيتي را هم در اين گروه طبقه‌بندي كرد. سنجش اين نوع نابرابري قدري سخت‌تر است هرچند در نهايت شاخص‌هاي روشني براي سنجش بخشي از نابرابري‌هاي عرضي وجود دارد.

مثل مقايسه گروه‌هاي گوناگون زباني، قومي و مذهبي از حيث شاخص‌هاي توسعه؛ همچون تحصيلات، درآمد، بيكاري، اميد به زندگي و... هدف هر نيروي سياسي عدالت‌خواه و حتي آزاديخواه به نوعي بايد در جهت كاهش هر يك از اين دو نوع نابرابري باشد. به ويژه نابرابري‌هاي عرضي. زيرا جامعه از نابرابري‌هاي طولي گريزي ندارد فقط بايد آن را كم كرد.

 مثلا اگر ضريب جيني به ٣٠درصد برسد خيلي خوب است ولي باز هم نابرابري وجود دارد. ولي نابرابري ميان افراد بر حسب اقوام و مذاهب هيچ منطقي ندارد و بايد رفع شود. در اين ميان پرسشي كه ممكن است براي هر كس طرح شود اين است كه رابطه انتخابات و صندوق راي با افزايش يا كاهش اين نوع نابرابري‌ها چيست؟ آيا صندوق راي نابرابري‌ها را افزايش مي‌دهد يا كاهش يا اصولا بي‌تاثير است؟ آيا ممكن است نسبت به برخي از آنها حساس‌تر باشد؟ آيا شيوه‌هاي جايگزين ديگري براي حل يا كاهش اين نوع شكاف‌ها وجود دارد يا خير؟براي پاسخ به اين سوال بايد به ماهيت صندوق راي پرداخت.

صندوق راي در جوامع توسعه‌يافته و دموكراتيك كاركرد كامل خود را دارد ولي در جوامع نيمه دموكراتيك ممكن است كه اين كاركرد كامل نباشد. ولي كامل نبودن آن براي همه اقشار و گروه‌ها و موضوعات يكسان نيست. براي مثال ممكن است نسبت به شكاف قومي كاركرد مثبت داشته باشد ولي نسبت به شكاف جنسيتي خير، و بر عكس. شكاف‌هاي مزبور اعم از طولي يا عرضي به‌طور اصولي در يك ساختار انتخاباتي فعال مي‌شوند و شرايط براي طرح مطالبات آنها فراهم مي‌شود. نمونه آن كمپين زنان براي افزايش تعداد نامزدهاي‌شان است. در چنين شرايطي از دو طريق انتخابات را تحت تاثير قرار مي‌دهند.

اول انتخابات رياست‌جمهوري؛ كه به‌طور معمول يك نفر انتخاب خواهد شد. وي براي كسب آراي مردم چاره‌اي ندارد جز اينكه با نيروهاي اجتماعي فعال پيرامون هر يك از شكاف‌ها به تناسب دوري يا نزديكي با خود همنوايي كند. در واقع در اينجا يك مبادله جدي ميان نيروهاي پيرامون شكاف با نامزدهاي رياست‌جمهوري شكل مي‌گيرد. نمونه روشن آن مطالبات بانوان است. كساني كه نيمي از رأي‌دهندگان را شكل مي‌دهند، هر نامزدي مي‌كوشد كه نظر مثبت آنان را به سوي خود جلب كند مشروط بر اينكه زنان راي‌دهنده توجه به اين شكاف براي‌شان مهم باشد. اتفاقاً همه نامزدها كمابيش اين راه را خواهند رفت و در نتيجه شاهد آن خواهيم بود كه كل انديشه اجتماعي پيرامون آن شكاف يك يا چند گام در هر انتخاباتي جلو رود.

اين واقعيت انكارناپذير است. اگر برحسب ذهنيت سنتي به نقش و جايگاه زنان نگاه كنيم، بسياري از نيروهاي سياسي نبايد به آنان نقشي جدي مي‌دادند. ولي خوب مي‌دانيم كه اگر دولت اصلاحات نتوانست يك خانم براي وزارت معرفي كند، دولت اصولگراي احمدي‌نژاد چند نفر خانم را به اين عنوان معرفي كرد كه يكي از آنان نيز وزير شد. در واقع غلبه ضرورت جلب افكار عمومي بر رفتار سياسي، چنان است كه هر نيروي سياسي را به سوي بهره‌برداري از شكاف‌هاي اجتماعي با هدف كاهش آنها سوق مي‌دهد.

در انتخابات رياست‌جمهوري نه تنها شكاف‌هاي طولي و بزرگ مهم است، بلكه شكاف‌هاي عرضي نيز به تناسب كارآمد هستند. دوره اصلاحات بخشي از پيروزي‌هاي آنان محصول پاسخ دادن به مطالبات نيروهاي پيرامون اين شكاف‌ها بود. در انتخابات مجلس قضيه تا حدي فرق مي‌كند و اين اثرگذاري به صورت دو مرحله‌اي است. براي نمونه در يك منطقه‌اي كه گروه قومي يا مذهبي يا زباني خاصي وجود دارد، به‌طور طبيعي نامزدهاي نمايندگي مجلس نيز از همان گروه قومي يا مذهبي است.

ولي در اينجا نه تنها در مرحله انتخابات، بلكه در مرحله بعد كه مجلس است، مي‌توان نقش مهمي را در استيفاي حقوقي خود ايفا كرد و براي كاهش شكاف آنها اقدام كرد. درون مجلس اين كار امكان‌پذيرتر است. زيرا راي آوردن طرح‌ها، لوايح، وزرا و... موضوعات ديگر وابسته به موافقت نمايندگاني است كه از سوي اين گروه‌ها آمده‌اند. البته هرچه رقابت‌ها بيشتر باشد، اثرگذاري اين نمايندگان بيشتر است.

فرض كنيد اكثريت مجلس ١٤٠ كرسي دارد، اقليت نيز ١٢٠ كرسي، و چند گروه فرعي نيز ٤٠ كرسي داشته باشند. طبيعي است كه اقليت داراي ١٢٠ كرسي به راحتي مي‌تواند با اتحاد با ٤٠ كرسي و... به اكثريت تبديل شود. در نتيجه به راحتي مطالبات آنان را پاسخ خواهد داد. اين اقدام را اكثريت نيز مي‌توانند انجام دهند. ولي اگر اكثريت ٢٠٠ كرسي داشته باشد، نياز چنداني به آراي اقليت و گروه‌هاي موردنظر نخواهد داشت. در هر حال به موازات پيشرفت دموكراسي، رقابت‌ها تنگاتنگ‌تر مي‌شود و نقش گروه‌هاي موردنظر حتي با تعداد اندك بيشتر و بيشتر خواهد شد. ولي تا رسيدن به اين نقطه زمان لازم داريم. نكته مهم اين است كه براي استفاده از امتيازات مذكور لازم است كه نمايندگان گروه‌هاي مختلف و... ميان خودشان حداقل اتحاد را داشته باشند و الا از امتياز راي خود در جهت منافع فردي استفاده خواهند كرد و نه براي كاهش شكافي كه نمايندگي مي‌كنند.

  نسل به نسل آزادی و آزادگی

احمد مسجدجامعی عضو شورای شهر تهران در یادداشت امروز روزنامه شرق نوشت:

در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی هستیم. این روزها در شهر و کوی و برزن که قدم می‌زنی چهره‌ مردانی را بر آویزهای شهر می‌بینی که از جان و مال و خانه و خانواده خود گذشته‌اند و در سوریه غریبانه با آدم‌خوارهای تکفیری جنگیده‌اند و اینک «شهید» بازگشته‌اند؛ شهیدانی که اگر نبودند امروز دشمن پشت دروازه‌های ایران‌شهر، عربده می‌کشید.

٣٧‌سال پیش نیز مردانی از همین تبار در برابر دژخیمانی که این مرزوبوم را ملک طلق خود گمان بردند، ایستادند و خون سرخشان را فدای خاک زمردگون این وطن کردند. یکی، دو سالی پس از آن بود که دلیرمردمان ایرانی، شجاعانه و جوانمردانه در آزمونی دیگر، این سرزمین مینوی را از ذهن و دهان جهان‌خواران و نمایندگان منطقه‌ای آنها بیرون کشیدند تا این وطن اهورایی بماند و بماند و بماند. تا مردم در آسایش و آرامش در وطنشان زندگی کنند و این جریان تا زندگی هست، ادامه دارد.

٧٠ سال پیش از انقلاب نیز، عارف قزوینی، شاعر و ترانه‌سرای عصر مشروطه چنین سروده بود:

«از ابر کرم خطه‌ ری رشک ختن شد» و بعد یادی کرده بود از مردان شهیدی که کار را به «حکومت قانون» و «رسیدن به آزادی» و تأسیس «مجلس شورا» کشیدند و گفته بود: «از خون جوانان وطن لاله دمیده، از ماتم سرو قدشان سرو، خمیده» و تا پایان تصنیف درد شهیدان رهایش نکرده بود و آخر به خود نهیب زده بود: «اندیشه هر آنکس کند از مرگ، نه مرد است».

داستان، یک داستان است که تکرار می‌شود. «سیاوش» در عین مظلومیت، تنها داشته‌ خود یعنی خون و جانش را می‌دهد تا اهریمن و تورانیان را بتاراند و از خونش، لاله‌های داغدار بر خاک می‌روید. بهار نزدیک است، خون سیاوش‌ها می‌جوشد و از خاک، کران‌تا‌کران لاله خواهد رست. به قول «ابتهاج»:

بهارا! بنگر این خاک بلاخیز
 که شد هر خاربن چون دشنه خون‌ریز
بهارا بنگر این کوه و در و دشت
که از خون جوانان لاله‌گون گشت
بهارا دامن افشان کن ز گلبن
 مزار کشتگان را غرق گل کن
دگربارت چو بینم، شاد بینم


تهران؛ امن تر و زیباتر از استانبول

در بخش دفتر اول روزنامه ایران به قلم احمدرضا رسولی می‌خوانید:

مصاحبه تلویزیونی اخیر روحانی حاوی نکاتی قابل تأمل در زمینه بازسازی ناوگان حمل و نقل کشور اعم از سیستم ریلی، هوایی و زمینی بود.

رئیس جمهوری با صراحت یکی از اهداف استراتژیک قراردادهای اخیر ایران و جهان خارج را تأمین زیرساخت‌های توریسم و گردشگری خواند. در گفتار روحانی به حقایقی تلخ درباره واریز ثروت و درآمد ایرانیان به جیب تورها و شرکت‌های هوایی و توریستی اشاره شد.

اما همزمان با اظهارات مهم رئیس جمهوری خبرهای امیدوارکننده‌ای می‌رسد که موج تازه‌ای از گرایش برای سفر به ایران در میان شهروندان امریکا و اروپا نمایان شده است. نمونه بارز آن، گزارش نیویورک تایمز است که به صورت مبسوط از رونق کار تورهای اعزام گردشگر به ایران در ایالت‌های مختلف امریکا گزارش داده است.

در این مجال به یک واقعیت تازه می‌خواهم اشاره کنم و آن، اینکه کانون‌ها و قطب‌های بزرگ گردشگری در خاورمیانه آسیب دیده است. پیش از این شهرهای قاهره، دمشق، بیروت و استانبول کانون‌های اصلی جذب توریسم بودند اما جنگ ویرانگر سال‌های اخیر پایتخت‌های عربی را از لیست گردشگری خارج کرد. اما ضربه اصلی را در این حوادث، کشور همسایه غربی ایران متحمل شد.

همین ماه گذشته بود که انفجار بمب در استانبول، کلانشهر 14 میلیون نفری ترکیه، جان 10 نفر را گرفت که 9 نفر از آنان گردشگران آلمانی بودند. البته استانبول طی ماه‌های اخیر، به طور مداوم شاهد اتفاقات دیگری نظیر به آتش کشیدن خودروهای مردم و اتوبوس‌های دولتی از سوی هواداران پ.ک.ک نیز بوده اما حمله تروریستی انتحاری اخیر، به یکباره مورد توجه رسانه‌های جهان قرار گرفت.

احمد داوود اوغلو، نخست وزیر ترکیه و رهبر حزب عدالت و توسعه در یک کنفرانس مطبوعاتی اعلام کرد که عامل این حمله تروریستی، وابسته به گروه تکفیری داعش بوده است. رجب طیب اردوغان رئیس جمهوری ترکیه نیز در تماس تلفنی با آنگلا مرکل صدراعظم آلمان، کشته شدن توریست‌های آلمانی را به او تسلیت گفت.

داعش حملات تروریستی خود در خاک ترکیه را از دو شهر کردنشین دیاربکر و سوروچ (پرسوس) آغاز کرد و سپس به آنکارا و بالاخره به استانبول رسید. حمله تروریستی در استانبول، نشان داد که ترکیه بشدت و براحتی در معرض اقدامات تروریستی داعش قرار دارد و با توجه به طول 900 کیلومتری مرز ترکیه و سوریه، احتمال تکرار چنین اقداماتی در ترکیه، دور از ذهن نیست. با در نظر گرفتن موارد بالا می‌توان گفت ترکیه در سال 2016 در حوزه امنیتی، با چالش‌ها و مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم می‌کند.

در مردادماه سال جاری نیز ۹ بار به خودروهای ایرانی در خاک ترکیه حمله شد. محمدجواد عطرچیان، مدیرکل دفتر ترانزیت و پایانه‌های مرزی سازمان راهداری و حمل و نقل جاده‌ای در گفت‌وگو با پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی گفت: متأسفانه افراد ناشناس به چند کامیون ایرانی در منطقه چالدران ترکیه حمله کردند و کامیون‌ها به آتش کشیده شدند و سوختند.

روز ۸ مردادماه سال جاری نیز قطار مسافری آنکارا به تهران به شماره ۱۱۵۱۲ ترانس آسیا به دلیل انفجار مین توسط گروه پ.ک.ک در بین دو ایستگاه سوورن- گنچ از توابع استان بینگل در شرق این کشور خسارت دید. این قطار ۱۷۰ مسافر داشت. رسانه‌های ترک دلیل حادثه را خرابکاری گروه پ.ک.ک عنوان کرده بودند.

بعد از انفجار در مسیر قطار آنکارا به تهران، یک دستگاه اتوبوس ایرانی ساعت ۱۱ صبح روز ۱۶ مرداد در منطقه چالدران ترکیه از سوی افرادی که در کوه‌های اطراف کمین کرده بودند، مورد حمله قرار گرفت. در جریان این حمله و تیراندازی، راننده و چند نفر از مسافران زخمی شدند که در مسیر انتقال به بیمارستان متأسفانه راننده جان خود را از دست داد. سایر مسافران با اتوبوس دیگر به ایران بازگشتند.

تنها به فاصله ۵ روز پس از حمله افراد مسلح به اتوبوس ایرانی در ترکیه، در تاریخ ۲۰ مردادماه یک کامیون ایرانی در ترکیه مورد حمله قرار گرفت و پس از وقوع این حمله مرز بازرگان به سمت ترکیه برای مدت چند ساعت بسته شد. البته در پی این حمله خوشبختانه راننده کامیون زنده ماند اما بار و کامیون وی به آتش کشیده شد.

این اتفاق‌ها در حالی رخ داده که به نظر می‌رسد در سفرهای هوایی نیز مردم ایران از گزند اتفاقات در امان نیستند چرا که اخیراً در خبری اعلام شد دو بانوی ایرانی مورد هتک حرمت مأموران فرودگاهی در ترکیه قرار گرفته‌اند.

ماجرا هم از این قرار بوده که پرواز شماره ۵۱۳ هواپیمایی پگاسوس از فرودگاه امام به مقصد فرودگاه استانبول با حدود ۸ ساعت تأخیر پرواز کرد. قبل از پرواز، مسافرانی که پرواز‌های کانکشن به کشور‌های دیگر داشتند، می‌دانستند که پرواز بعدی خود را از دست داده‌اند و از نماینده شرکت هوایی مزبور درخواست کردند که اجازه دهند تأخیری که با از دست دادن پرواز بعدی باید در استانبول باشند را در تهران بگذرانند ولی با اطمینان خاطر از سمت این مسئول مبنی بر اینکه حتماً با پرواز جایگزین به مقصد نهایی فرستاده خواهند شد، تصمیم می‌گیرند که سوار هواپیما شوند.

در فرودگاه استانبول مسافرانی که مقصد بعدی‌شان شهر اسلو بوده، متوجه می‌شوند که باید ۳ روز منتظر پرواز بعدی باشند. مسافران از شرکت هواپیمایی می‌خواهند که با پرواز دیگر و زودتر حرکت کنند. صحبت‌ها بالا می‌گیرد و کارمند شرکت پگاسوس بی‌احترامی و پرخاش می‌کند که این بی‌احترامی‌ها با اعتراض مسافران همراه می‌شود و چند نفر از مسافران برای ثبت و ارائه این حرکت به مسئولان بالاتر، شروع به فیلمبرداری می‌کنند.

با دیدن این صحنه، کارمندان پگاسوس، پلیس فرودگاه را در جریان می‌گذارند و پلیس فرودگاه بدون لباس پلیس و نشان دادن مدارک اقدام به درگیری با مسافران می‌کنند. در این میان یک دختر نروژی- ایرانی را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند و به صورت وی سیلی می‌زنند. آنها ۳ نفر از مسافران را که خانم‌هایی جوان بودند، بازداشت می‌کنند.

حمایت‌های اخیر برخی کشورها از داعش و انتشار برخی اخبار در مورد برخورد بد با اتباع ایرانی در کشورهایی مانند ترکیه در فضای مجازی سبب شده تا اولین قدم‌ها برای راه‌اندازی فراخوان «تحریم سفر به کشورهای حامی داعش» برداشته شود.

در هفته‌های اخیر در پی برخی تنش‌های سیاسی، مسافران و توریست‌های ایرانی در سفر به برخی کشورها از جمله ترکیه، مواردی از رفتارهای بد ترکیه‌ای‌ها با توریست‌های ایرانی را گزارش داده‌اند. برخوردهایی که در فضای مجازی بازخوردهای پیاپی به همراه داشته و بسیاری از کاربران را تشویق کرده تا به فراخوان تحریم سفر به این کشورها بپیوندند.

همین مسأله است که سبب شده بسیاری از کاربران در شبکه‌های مجازی هم عنوان کنند از دولتمردان جمهوری اسلامی به خاطر رعایت عرف دیپلماتیک انتظار نمی‌رود رفتار قهری یا ممنوعیت و محدودیتی علیه این کشورها وضع کنند، بلکه بهترین راه این است که درخصوص سفر به این قبیل کشورها که اتباع آن برخورد مناسبی با ایرانیان ندارند، هشدار لازم داده شود.

با شروع درگیری میان ارتش ترکیه و نیروهای پ.ک‌.‌ک و داعش در مرزهای سوریه و وقوع انفجارهای تروریستی در خاک ترکیه، دولت‌های خارجی به شهروندان خود هشدارهای لازم را برای سفر به ترکیه داده‌اند. در همین حال دولت انگلیس با قرار دادن نقشه‌ای در سایت خود، به اتباع این کشور در ترکیه و مسافران انگلیسی برای سفر به ترکیه، هشدار داده است.

انقلاب اصولگرايانه

دکتر حامد حاجی‌حیدری در سرمقاله امروز روزنامه رسالت نوشت:‌

‏ قضيه سالگرد انقلاب اسلامي، با حال و هواي انتخابات ...‏ و چنين تقارني، اصولاً بايد اتفاق خوبي باشد و هست؛ چرا که انتخابات نوعي "نفس تازه کردن" انقلاب است، ولي ...‏ ولي، رقابت‌هاي انتخاباتي طي دوره‌هاي اخير، رنگ "سياه نمايي" به خود گرفته است، چرا که نخبگان سياسي اصولاً پذيرفته‌اند که انتقاد سکه رايج روزگار است و گمان مي‌برند که منتقدان توان بيشتري در جلب آراي مردم دارند.

امور دنيا به واسطه انقلاب‌هاي متوالي و عظيم ارتباطات که از دهه 1940 مدام و مکرر از دست سياستمداران و حتي دانشمندان در مي‌رود و مسائلي پيش مي‌آيد که هيچ راه‌حلي براي آن‌ها در دست نيست. از اين قرار و از آنجا که سياست مانند علم و فلسفه و هنر و ادبيات و ... مشغول سرگيجه در مقابل اين تحولات بنيان‌کن و پياپي است، عده‌اي به اين نتيجه رسيده‌اند که در سياست نمي‌توان سخن مثبتي گفت و مدام بايد انتقاد کرد تا مردم چيزي از نارسايي‌هاي ناشي از سرگيجه‌ها را به نام منتقد ننويسند و باور من اين است که اين طرز فکر از يک ديد وسيع‌تر اشتباه است و مطابق حديث شريف، چيزي جز "نفاق" نيست.‏

بله؛ اين روزها، کساني مانند او که خود زماني در خطبه‌هاي نماز جمعه، مکانيسم شوراي نگهبان را بهترين مکانيسم ممکن مي‌دانست، به بهانه‌هاي واهي و غير اصولي، همان مکانيسم را با بدترين الفاظ بدنما جلوه مي‌دهند و از اين طريق مي‌خواهند به راي‌دهندگان بباورانند که پس از نسخه 2005، نسخه 2016 از آنان برآمده است و سخنان بسيار جديدي دارند. اين دست افراد، باور دارند که نگاه منفي بيشتر جلب اعتماد مي‌کند، ولي از يک ديد وسيع‌تر اشتباه مي‌کنند. واقعيت آن است که کم کم گوش مردم از انتقاد پر مي‌شود و ديگر چيزي جز سخن مثبت و پرمغز خريدار ندارد.‏

البته، شايد منتقدان، نسبت به مدافعان بلاوجه سياست‌هاي موجود، خوش آب و رنگ‌تر به نظر برسند، ولي، تنها کساني قادر به رقم زدن تحول اجتماعي معنادار خواهند بود که طرح روشني براي آينده‌اي روشن‌تر داشته باشند.‏

طرح روشني براي آينده‌اي روشن‌تر ...‏

اين، روح و ادب مؤدب انقلاب اسلامي است؛ اينکه سياستمدار مسلمان، به اتکاي بينش اسلامي، به جاي مشوش و مفتون ساختن فضاي تصميم‌گيري مردم، خلق را به پيام صريح دين فرابخواند. اگر اهل اجتهاد است، عماروار بگويد و اگر اهل اجتهاد نيست، اهل تبعيت باشد که اين، مسير نزديک‌تر به تقواست.‏

ارائه يک طرح روشن، به جاي تشويش و مفتون ساختن فضاي فکري مردم، روح و ادب متعالي انقلاب اسلامي است و من اميد دارم که تقارن سالگرد انقلاب اسلامي با حال و هواي انتخابات، اين ادب و نزاکت انقلابي را بين ما تقويت کند. من اميد دارم تا همه با باز خواندن پيام انقلاب اسلامي، مسيرهايي مثبت براي پيشرفت اين پيام‌ها در دوره سياسي آينده بگشايند. اين مؤدب بودن، آرامش و همدلي و همزباني بيشتري براي ما به ارمغان خواهد آورد.

اينچنين، تقارن زمينه‌هاي انتخابات و سالگشت انقلاب، به مفهوم نفس تازه کردن "آداب اسلامي انقلاب 1357" خواهد بود.‏

‏ برهان

 گام 1. ضرورت مکتبي بودن سياست

سياست در تفکر انقلاب اسلامي از اصول اعتقادي آن سرچشمه مي‌گيرد، و با نفاق ضروري فرض شده در سياست مدرن سازگار نيست. نمي‌شود با اظهار نظرهاي ظريف، خود را از اين سمت سياست به آن سمت سياست کشاند و ميان جناح‌هاي سياسي در نوسان بود، و خود را در چارچوب مکتبي انقلاب اسلامي تعريف کرد. يک روز اصولگرا، يک روز اصلاح‌طلب، يک روز ولايت گرا و يک روز فاميل گرا، يکي روز اهل بيتي فاطمي بود و يک روز اهل بيتي ابوبکري ...؛ نه، اين رنگ به رنگ شدن بر وفق وزش باد سياست، خلاف آداب مکتبي انقلاب اسلامي است، و نحوي "نفاق" محسوب مي‌شود.‏

بر مبناي آداب انقلاب اسلامي، سياست و تدبير يک مجموعه انساني، در راستاي اصول جهان‌شمول مديريت جهان خلقت ترسيم مي‌شود. با اين ويژگي، سياست، بيش از يک تکنيک مبارزه انتخاباتي، به عنوان يک بينش مطرح است. بر اساس اين بينش، سياستمدار، عضوي از اعضاي نظام خلقت حق است، و بايد همراه و هماهنگ با ضوابط و قوانين تکويني آن حرکت کند، زيرا، کمال مجموعه تشکيلاتي که به وي سپرده شده، در جهت نظم کلي جهان و براي پيشبرد فعاليت‌هاي بشري به منظور دست‌يابي به آرمان‌هاست. کمال سياستمدار مسلمان در آن است که تشريع خود را در راستاي تکوين الهي قرار دهد، و غير اين، "انحراف" است. و اگر از من بپرسيد که چه بايد کرد که به اين انحراف دچار نشد، پاسخ خواهم گفت که شناخت حرکات و فعاليت‌هاي هستي، تدبيري براي "مبادي آداب بودن" محسوب مي‌شود.‏
‏ گام 2. يک سطح عميق‌تر ...‏

يکي از دلايل فقدان نگاه مکتبي به سياست، ابن الوقت بودن و مصلحت‌جو شدن مفرط است. بگذار اين انتخابات را بگذرانيم؛ بعداً به راه بر مي‌گرديم. بگذار امروز بگوييم که ما ورژن 2005 يا 2016 هستيم، فردا عيناً به همان سياست‌هاي تعديل برمي‌گرديم که گفتيم "گذشت". اين‌ها پس از سال‌ها، به ديد مثبت مردم به سياست هم آسيب مي‌زنند؛ آيا کساني که چنين "سياست‌بازي" مي‌کنند، براي يک مقصد الهي مي‌کوشند يا زد و بند مي‌کنند و به يکديگر نان قرض مي‌دهند.‏

از با اهميت‌ترين مباني "آداب" انقلاب اسلامي، استواري بر يک ديد بلند مدت به کمک پايبندي به اصول است، تا از اين طريق، سياستمدار بتواند هم ديد آينده‌نگرانه و بلند و مثبتي به مردم ببخشد، و هم آن‌ها را براي اقدامات تاريخي آماده کند. براي ايجاد حيات درازمدت و ترسيم افق برنامه‌ها، فعاليت‌ها و منابع، لازم است تا اطمينان به اصول را در سرتاسر جامعه گسترد. بايد، مدام، اصول تبيين شوند، و بر مبناي آن‌ها به آينده نور تابانده شود.‏

از اين رو، مدل‌سازي متکي بر اصول ضرورت مي‌يابد تا گام‌هاي آينده، با قلبي مشحون از دلگرمي معلوم و پيموده شوند. شناخت محيط آتي و عوامل مؤثر بر آن و يافتن موقعيت‌ها و فرصت‌ها، در کنار الزامات، امکان تخصيص بهينه منابع و بسط و بهره‌برداري از آن‌ها را با تبديل نقاط ضعف به قوت فراهم مي‌نمايد، و توليد اين متاع فکري براي جامعه، وظيفه و تکليف سياستمدار انقلابي و مکتبي است.‏

بر مبناي اصول مکتبي انقلاب اسلامي که بر اصل ولايت و حجت الهي استوار است، دستگاه سياسي پيرو ولايت حق موجب خواهد شد تا با به وجود آمدن "سکينه" يا دلگرمي، شرايط دروني اجتماع  به گونه‌اي مساعد گردد تا مردم در سطوح مختلف، بتوانند به اثربخش بودن پيش‌بيني‌ها و سنجش نتايج باور داشته باشند، به فهم و تفسير پيش‌بيني و آينده‌نگري فعاليت‌ها بپردازند، برنامه‌ريزي کنند، و به تعالي و يک زندگي پر معنا توأم با ايثار و ازخودگذشتگي دست يابند.‏

‏ گام 3. يک سطح عميق‌تر ...‏

مراعات اصول و سنت‌هاي الهي و ملحوظ نمودن آن‌ها در تدبير و اميدهاي مقطعي، سهم مهمي در استمرار ديدگاه مثبت در ميان مردم دارد. فايده اصولگرا بودن نه فقط آن است که روندهاي فعلي به درستي درک مي‌شوند، بلکه سکينه و اميد و دلگرمي و اطمينان در مورد فرجام امور هم به ارمغان مي‌آيد، و اگر دلگرمي حاصل آمد، اقدامات ملت در يک جهت الهي هم‌افزا مي‌شوند و نتايج بزرگ به دست خواهد آمد.‏
آينده‌نگري هم بر سنت‌ها و اصول استوار است، و پايبندي به اصول، مستلزم آگاهي و درک در دين، صبر و پايداري در مقابل حوادث و مصائب، و اندازه‌گيري و برنامه داشتن است. در اين راستا، سياست و کياست و زيرکي ملازم با آن، ابداً به معناي نفاق ظريف نيست، بلکه به معناي تندذهني و سرعت انتقال در تشخيص اصول، صحت و استمرار در صبر، و دقت و سرعت در اندازه‌گيري و برنامه‌ريزي است.‏

آنچه امروز، و در آستانه انتخابات، مي‌تواند به آداب اسلامي انقلاب لطمه وارد کند، اين است که گروهي سياست را به نفاق، کياست و زيرکي را به ماکياول‌مآبي و اصول‌گريزي و نان به نرخ روز خوردن تعبير کنند، و اگر اين نباشد، آن گاه است که مردم بر مبناي صداقت در قول حکمرانان، و پايبندي آن‌ها به اصول، به نحوي همراهي خواهند کرد، که اميد و دلگرمي به آينده، به رغم مضايقي که ممکن است پديد آيد، پاينده بماند. اين آداب را امروز، بيش از هر چهره ديگر، آيت آ... سيد علي حسيني خامنه‌اي، مقام معظم رهبري از خود نشان مي‌دهند، و مردم به دل‌خوشي روحيه اين شخص است که مستحکم در صحنه هستند و مانده‌اند. اميد که اين روحيه در همه سياستمداران کشور، و بويژه کساني که به واسطه قدمت در انقلاب، توقع بيشتري از آنان هست پديد آيد (توأم با اقتباس‌هاي آزاد از محمد رضا حميدي زاده).‏

22 بهمن و قدرت بازآفريني انقلاب

عباس حاجي‌نجاري در یادداشت روزنامه جوان نوشت:

22 بهمن و قدرت بازآفريني انقلابيكي از ويژگي‌هاي بي‌نظير انقلاب اسلامي مردم ايران كه آن را از ساير انقلاب‌ها و تحولات ساختاري سياسي و اجتماعي متفاوت و متمايز مي‌كند، استمرار حضور مردم در عرصه‌هاي مختلف انقلاب و عمل به موقع در شرايط حساس و گردنه‌هاي پيش روي انقلاب است. اين حضور كه نقطه آغازين آن به دوران قبل از انقلاب اسلامي بازمي‌گردد، در عين اقدامات وحشيانه رژيم پهلوي در ماه‌هاي آغازين انقلاب روز به روز گسترده‌ شده و پس از پيروزي انقلاب نيز به رغم گذر از شرايط روزهاي آغازين انقلاب، مواجه شدن نظام اسلامي با تهديدات متنوع جديد همچنان تداوم يافته است كه به طور نمونه مي‌توان به فرازهايي چون 9 دي 1388 و يا انتخابات‌ها اشاره كرد.

اهميت نقش و حضور مردم در صحنه آنجا معنا مي‌يابد كه در انقلاب اسلامي ايران حضور مردم در ذيل هدايت‌هاي حضرت امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري اساسي‌ترين نقش را در پيروزي و تداوم انقلاب اسلامي داشته است، چراكه انقلاب اسلامي ايران به رغم همه نظام‌هاي سياسي و حركت‌هاي انقلابي از هيچ حمايت و پشتوانه بيروني برخوردار نبوده است، بلكه برخلاف آن مردم ايران به دليل همراهي و حفظ روحيات انقلابي همواره بيشترين فشارها را تحمل كرده و بيشترين هزينه‌ها را براي حفظ و تداوم انقلاب اسلامي پرداخته‌اند.  جنگ نرم و عمليات رواني پيچيده‌اي كه توسط دستگاه‌هاي رسانه‌اي و سيستم‌هاي تبليغاتي و امنيتي قدرت‌هاي سلطه در طول سال‌هاي بعد از انقلاب اسلامي با بهره‌گيري از هزاران شبكه ماهواره‌اي و مجازي عليه مردم ايران اعمال شده است، تنها گوشه‌اي از راهبردهاي دشمنان براي مقابله با نظام اسلامي است، به اين جنگ كم‌نظير، بايد تحريم‌هاي فلج‌كننده اقتصادي را نيز افزود كه علاوه بر تداوم آن در طول 37 سال گذشته، در سال‌هاي اخير و بعد از تصويب قطعنامه 1929 شوراي امنيت سازمان ملل حتي تعبير «فلج‌كننده» را براي آن برگزيده‌اند، ديويد پترائوس،  رئيس پيشين سازمان سيا بعد از تصويب آن قطعنامه كه بهانه تصويب آن موضوعات حقوق بشري و فعاليت‌هاي هسته‌اي بود بارها بر اين نكته تأكيد كرده بود كه هدف اصلي از اين تحريم‌ها، ايجاد نارضايتي اجتماعي در مردم ايران و تبديل آن به حركت‌هاي اعتراض‌آميز سياسي است كه البته مردم ايران آنها را ناكام كرده‌اند.  حضور مردم ايران در عرصه‌هاي مختلف انقلاب (راهپيمايي‌ها، انتخاب‌ها، 9 دي‌ها و ...) در عين حفظ پويايي انقلاب اسلامي،‌نقش مؤثر و بازدارنده‌‌اي در برابر سياست‌ها و راهبردهاي دشمنان دارد، ‌چراكه دشمنان انقلاب اسلامي به‌رغم سرمايه‌گذاري‌هاي گسترده و گوناگون، بر اين امر اذعان دارند كه نتوانسته‌اند آنگونه كه مدنظرشان بود، اهداف‌شان را در مقابله با نظام اسلامي پيش ببرند و توطئه‌هاي آنها خود به زمينه‌اي براي تعميق انقلاب و هوشياري مردم تبديل شده است.

مبتني بر اين حضور مردم در صحنه‌هاي انقلاب و به ويژه راهپيمايي فردا اگرچه نماد تكرار ‌شادمانه عيد انقلاب و بزرگداشت حماسه‌آفريني‌هاي روزهاي آغازين انقلاب است، اما تأثير و كاركرد مهم اين حضور را بايد در قدرت بازآفريني انقلاب به ويژه نسل‌هاي جديد دانست، چراكه انقلاب هنوز در نيمه راه است و امتداد آن تا تحقق تمدن جهاني اسلامي نياز به مجاهدت‌ اين نسل و نسل‌هاي آينده دارد.
مقام معظم رهبري در ديدار اخير خود با فرماندهان و مسئولان نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران در زمينه چرايي ضرورت اين حضور مي‌فرمايند: «انقلاب زنده است و ما در نيمه راه انقلابيم، عزيزان من! توجه داريد كه انقلاب يك حادثه دفعي نيست؛ انقلاب يك دگرگوني است، اين دگرگوني به تدريج انجام مي‌گيرد.

 بله، حركت انقلابي در اول لازم است، تشكيل نظام انقلابي لازم است اما تا وقتي كه اين انقلاب بتواند پايه‌هاي خود را  محكم كند و اهداف خود را تحقق ببخشد، تدريج وجود دارد، مرور زمان لازم دارد. اگر چنانچه آن هدف‌ها از ياد رفت، آن حادثه فراموش شد، آن وقت آن‌جوري مي‌شود كه در خيلي از كشورهاي به ظاهر انقلابي ديده شده؛ بعضي انقلاب‌ها در نطفه خفه شد- مثل همين‌هايي كه در زمان ما، همين چند سال اخير، اتفاق افتاد و واقعاً در نطفه خفه شد- بعضي هم بعد از به دنيا آمدن جوانمرگ شدند. علتش همين بود؛ علتش انحراف بود از هدف‌هايي كه اعلام شده بود. آن هدف‌ها بايستي باقي بمانند، هدف عدالت اجتماعي، هدف تحقق زندگي اسلامي به معناي واقعي- كه عزت  دنيا و آخرت در زندگي اسلامي است- هدف تشكيل يك جامعه اسلامي كه در آن جامعه هم علم هست، هم عدل هست، هم اخلاق هست، هم عزت هست، هم پيشرفت هست. هدف اينهاست؛ ما به اين هدف‌ها هنوز نرسيده‌ايم و در نيمه راه اين هدف‌ها هستيم. بايستي حادثه انقلاب و حقيقت انقلاب، دائم در ذهن و دل ما زنده باشد، باقي باشد. جبهه دشمن اتفاقاً روي همين نقطه تكيه دارد.»

شركت در راهپيمايي 22 بهمن، پاسداشت خون شهداي انقلاب اسلامي، اعلام آمادگي براي دفاع از ارزش‌ها و آرمان‌هاي انقلاب و در اصل «تقويت قدرت‌ بازآفريني» انقلاب اسلامي است.


مردم، معیار انقلاب

در یادداشت امروز روزنامه خراسان به قلم امیرحسین یزدان پناه می‌خوانید:

هنگام راهپیمایی ها و انتخابات ها که فرا می رسد، درباره مردم بیشتر از روزهای قبل در رسانه ها می بینیم و می شنویم. «حضور مردم»، «اعتماد مردم»، «مشارکت مردم» و عبارت هایی از این دست را می شود این روزها در لابه لای جملات مختلف مسئولان و رسانه ها دید و شنید. کسی که برای انتخابات شعار می دهد هم هدفش را خدمت به «مردم» معرفی می کند و قس علی هذا.

 این البته مختص زمان کنونی نیست و به خصوص در 4 دهه اخیر، رجوع به «مردم» در امور مختلف را شاهد بوده ایم. همه این ارجاعات به مقوله بسیار مهمی چون «مردم» نشان دهنده اهمیت این مرجع است. مردمی که اگر نبودند، نهضتی شکل نمی گرفت، مبارزه ای ایجاد نمی شد، و در نهایت انقلابی نبود که به پیروزی برسد و به فرموده امام خمینی(ره) جایی که مردم را ولی نعمتان انقلاب می نامند، می فرمایند: «اگر این ها (مردم) نبودند، ما یا در تبعید بودیم یا در حبس بودیم یا در انزوا، این ها بودند که همه ما را از این مسائل نجات دادند. »

حتی آن هایی که از منظر ساختگرایی و یا کارکردگرایی،   انقلاب اسلامی ایران را تحلیل می کنند نمی توانند نقش مردم را در این برهه مهم و تاریخ ساز نادیده بگیرند.

به همین جهت است که به جرات می توان «مردم» و یا به بیان دقیق تر «رجوع به مردم» را به مثابه یک «معیار» برای انقلاب اسلامی در نظرگرفت. معیاری که حداقل در 3 برش، نقش آن را به عینه می توان صریح و روشن دید: «وابسته بودن اصل انقلاب و تحولات و نقاط عطف آن به حضور مردم»، «وظیفه مسئولان در قبال مردم» و«هدف گذاری دشمنان درباره مردم». البته بدون شک «مردم» نیز به سبب جایگاه ویژه و تاثیرگذاری که در انقلاب اسلامی دارند، وظیفه ای بردوش دارند که در ادامه به اختصار به این نکات پرداخته می شود.

1- وابسته بودن اصل انقلاب و تحولات و نقاط عطف آن به حضور مردم

این موضوع دیگر یک اصل غیرقابل کتمان است که در طول سال های مبارزه نهضت امام خمینی (ره) با رژیم پهلوی و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مهم ترین تحولات و رویدادها، وقتی رقم خورد که مردم حضور داشته اند. پای کار بودن مردم در نهضتی که از خرداد 42 آغاز شده بود، شب و روزهای مبارزه در دهه 50 به خصوص سال 57 و شب های آخر عمر رژیم پهلوی، غائله های پس از پیروزی انقلاب، عرصه های شکل گیری نظام مردم سالارانه ایران با اتکا به آراء وحضور مردم؛ حتی زیر بمباران ها، جنگ تحمیلی، حوادث و فتنه های مختلف نظیر وقایع تیر 1378 و فتنه 88، عرصه های مقاومت در مقابل فشارهای سیاسی و اقتصادی غرب و تحریم های شدید اعمال شده و . . . تنها بخشی از حضور مستمر مردم به عنوان صاحبان اصلی انقلاب، پای انقلاب شان است. در طول تاریخ نیز همین طور بوده است. آن جایی که حکومت ها در ارتباط گرم و دوستانه با مردم بوده اند، در ایجاد موفقیت ها و عزت ملی  بهتر عمل کرده اند و برعکس، آن جایی که حکومت ها از مردم منقطع شده اند، همه چیز از دست رفته است؛ که نمونه های آن در تاریخ 100 ساله اخیر نیز در دوران قاجار و پهلوی، قابل رجوع است(به خصوص در ماجرای نهضت مشروطه و ماجرای ملی شدن صنعت نفت). به این ترتیب مردم به عنوان عوامل اصلی شکل گیری، تثبیت و توسعه یک تحول نقشی اساسی داشته و دارند و از این منظر، «مردم» جایگاهی معیارگونه در انقلاب اسلامی  دارند.

2- هدف گذاری دشمنان درباره مردم

دقیقا به دلیل آن چه در بالا به آن اشاره شد، و جایگاه تاثیرگذار و معیارگونه مردم، این مقوله همیشه به عنوان یکی از اهداف همیشگی دشمن در طراحی علیه انقلاب اسلامی مطرح بوده است. کسب استقلال، آزادی و ایجاد نظام مبتنی بر جمهوریت و اسلام و قدرت گرفتن این نظام در دنیایی که قدرت های مشهور آن، برپایه مکاتب غیر دینی و وابسته به نگاه های سرمایه داری و کمونیستی شکل گرفته اند، طمع مخالفان را بر می انگیزد تا اجازه ندهند چنین ساختاری در جهان مطرح شود. بنابراین یکی از مهم ترین تلاش های دشمنان و نیز محورهای خبری و تحلیلی علیه ایران در 37 سال اخیر، ایجاد دوگانگی میان «مردم» و «نظام» بوده است.   هدفی که به گواهی حضورهای مداوم مردم در عرصه های مختلف، برآورده نشده است. موضوعی که البته نقش مردم را به عنوان صاحبان اصلی انقلاب سنگین تر می کند تا در شرایطی که همه تحولات نشان می دهد که دشمنان انقلاب و اتاق های فکر غربی منتظر تغییر نگرش مردم ایران نسبت به آرمان های شان و «تغییر از درون» هستند، مردم با ایستادگی پای این آرمان ها و اصولی که برای کشور، «استقلال» و «امنیت»  را در منطقه ای ناامن به ارمغان آورده است خط بطلان بر انتظار بیهوده کسانی بکشند که می گویند «منتظر انتخابات آینده ایران هستیم. »مردمی که البته در همه این سال ها، وفاداری و باطن انقلابی و اسلامی خویش را به دشمنان پیش رو ثابت کرده اند، تاجایی که جان کری به ظریف بگوید: «شما خود و ملت‌تان را با دیگران مقایسه نکنید. »  این اشاره و اعتراف کری نیز خود از جایگاه والای مردم در نظام اسلامی حکایت دارد.

3- وظیفه مسئولان در قبال مردم

با نظر به جایگاه معیارگونه مردم در انقلاب اسلامی که در بخش اول اشاره شد و نیز هدفگذاری دشمنان که در بخش دوم به آن پرداختیم، علاوه بروظیفه ای که مردم در قبال انقلاب اسلامی خود دارند که دربرهه کنونی بسیار خطیر و مهم است و ان شاء ا. . . فردا گوشه هایی از حماسه مردم در پاسداری از انقلاب شان را خواهیم دید و دشمنان و بدخواهان را مایوس خواهند کرد، اما مسئولان نیز در قبال مردم وظیفه ای سنگین دارند. امروز انقلاب اسلامی ایران، به حدی از قدرت و نفوذ رسیده که هیچ کس نمی تواند آن را نادیده بگیرد، اندیشکده های غربی برای تضعیف انقلاب برنامه می دهند و کشورهای مرتجع نیز، قدرت ایران را ناشی از انقلاب اسلامی می دانند.

با این حال گرچه در حوزه های مختلف دارای قدرت و نفوذ شده ایم اما کماکان در اقتصاد و معیشت، در آسیب های اجتماعی و . . . ، پای ما می لنگد. به خصوص از اقتصاد باید به عنوان پاشنه آشیل انقلاب نام برد، جایی که باید به جای اظهارنظرهای سیاسی و تنش زا، محل توجه جدی دولت و همه کسانی باشد که در این باره مسئولیت به دوش دارند. مردمی که «معیار انقلاب» هستند فردا پای انقلاب خود خواهند ایستاد و از مسئولان نیز انتظار می رود پای وظیفه ای که در قبال آن ها دارند، بایستند.

 اصلاح‌طلبان چه خواهند كرد؟
 
صادق زيباكلام در سرمقاله امروز روزنامه آرمان نوشت:‌
 
پس از رد صلاحيت اکثر کاندیداهای اصلاح‌طلبان دو «چه بايد كرد؟» مطرح شد؛ عدم شركت در انتخابات و ديگري شركت در انتخابات و حمايت از برخي نامزد‌هاي ناشناخته كه لزوما نيز در اردوگاه اصلاحات قرار نداشته اما مي‌توانند در آينده به عنوان نيرو‌هاي بالقوه اصلاحات مطرح شوند.

 در اين خصوص بحث‌هاي بسيار زيادي در ميان اصلاح‌طلبان در گرفته و در نتيجه آنچه كه از ظواهر امر پيداست اين تز است كه بايد به دنبال چهره‌هاي ناشناخته رفت که در ميان اصلاح‌طلبان اكثريت را با خود همراه كرده و مورد قبول واقع شده است. البته بايد اين توضيح را داد كه متاسفانه اصلاح‌طلبان ضمن اينكه چنين رويكردي را در تئوري قبول كرده‌اند اما در عمل چندان جدي فعاليت نكرده‌اند.

 در حوزه‌هاي انتخابيه احتمالا نيروهاي متمايل به اصلاح‌طلبي وجود دارند كه براي انتخاب آنان بايد بررسي‌هاي بسيار جدي و دقيق صورت مي‌گرفت. اما در حال حاضر قرار بر اين است كه سران اصلاح‌طلبی از بدنه اجتماعي و سياسي خود بخواهند از كساني كه در حوزه‌هاي مختلف و البته در تهران شناسايي شده‌اند، حمايت كرده و به آنان راي دهند. سوالي كه در اين جا مطرح مي‌شود اينكه چه تضميني وجود دارد در صورت راهيابي اين افراد به مجلس بار ديگر پديده راستگوها و همچنين برخي ورزشكاران سياسي دوباره تكرار نشود؟

در پاسخ بايد گفت هيچ تضميني وجود ندارد. بايد پذيرفت تعدادي از كساني كه با حمايت اصلاح‌طلبان به مجلس راه مي‌يابند ممكن است به سمت جريانات ديگر متمايل شده و احساس كنند اصولگرايان قدرت دارند و به آنان بپيوندند. همچنين ممكن است تعدادي از اين افراد اساسا نيرو‌هاي چندان كارآمدي نباشند اما در نهايت درصدي از اين افراد به اصلاح‌طلبان خواهند پيوست. كسي نمي‌تواند درصد ريزش يا رويش اين پديده را مشخص كند اما به طور طبيعي درصدي از اين افراد به سوي جريانات ديگر متمايل شده و درصدي نيز به نيرو‌هاي اصلاح‌طلب بدل مي‌شوند. از طرفي يك اصل بديهي ديگر اين است كه تعدادي از اين افراد براي اصلاح‌طلبان در بلندمدت باقي خواهند ماند.

بنابراين اصلاح‌طلبان درصدي از ريزش يا در واقع استفاده ابزاري برخي از سبد آراي جبهه اصلاحات را پذيرفته‌اند؛ چراكه به هر حال اصلاح‌طلبان يك حزب يا يك تشكل سياسي نيرومند ندارند كه افرادي را كه همراه با حزب، سال‌هاست همكاري كرده و پرورش يافته‌اند را شناسايي و انتخاب كنند. بنابراين در شرايطي كه وضعيت احزاب در كشور بدين گونه است، چاره‌اي نيست جز اينكه همین گونه جلو رفت.

22 بهمن فرصتی برای تضمین تداوم انقلاب

در بخش سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی می‌خوانید:‌

فردا بیست و دوم بهمن، سالروز پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و سرآغاز حاکمیت ملت در سرزمینی است که مردمش برای استقلال و آزادی از یوغ استبداد و استعمار به صحنه آمدند، مبارزه کردند، خون دادند، خون دل خوردند و سرانجام ریشه‌های رژیم ستم شاهی را سوزاندند و نهال انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی را با خون خود آبیاری کردند.

این افتخار بزرگی برای ملت سلحشور ایران است که با دست‌های خالی و البته با هوشمندی و درایت خاص خود تحت زعامت امام خمینی توانست بر نیروهای تا بن دندان مسلح رژیم ستم شاهی غلبه کند و پیروزی خون بر شمشیر را در میدان عمل به نمایش در آورد.

امام خمینی بارها در مناسبت‌های مختلف یادآور این حقیقت بود که پیروزی اسلام و حاکمیت اصول و آرمان‌های والای این ملت را باید به منزله تحقق وعده‌های الهی بدانیم که همواره مومنان را به نصرت الهی وعده داده است.

امام خمینی همواره به مردم هشدار می‌داد که حفظ نظام مردمی و اسلامی با تمامی ویژگی‌ها و آرمانهایش از برقراری آن مهم‌تر است و لازم است آحاد ملت برای حفظ نظام نیز بیش از آنچه در گذشته جانفشانی کرده‌اند، در صحنه حاضر و ناظر باشند و به «تکلیف» خود به درستی عمل نمایند. انقلاب اسلامی سرمنشاء یک تحول عظیم روحی در جامعه شد و آنچنان روحیات و خلقیات مردم را دگرگون ساخت که با تمامی وجودشان برای حفظ نظام و مقابله با دشمنان به فداکاری پرداختند و از بذل جان در راه اعتلای اسلام و انقلاب و کشور دریغ نورزیدند.

این بدان معنی است که ملت ما این انقلاب و نظام برآمده از «الله اکبر»‌های مردم را ارزان به دست نیاورده و آنرا سرآغاز تاریخ نوین کشور می‌داند که رشد و بالندگی ملت در زمینه‌های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، صنعتی، علمی و به ویژه فناوری‌های نوین را مرهون آن هستیم. در این دوره با تنگناهائی نیز مواجه بودیم که طبیعت یک حرکت خلاقانه ایجاب می‌کرد هر چند بخشی از آن نیز بخاطر خیانت و کارشکنی دشمنان داخلی و فشار بیگانه از طریق جنگ تحمیلی، تحریم‌های ظالمانه و فضاسازی‌هائی در چارچوب «ایران هراسی» به ملت ما تحمیل شد. ابعاد این توطئه‌ها آنقدر بود که هر یک برای به زانو در آوردن ملتی کافی بود لکن افتخار ملت ما اینست که با استقامت مثال زدنی و تحمل سختی‌ها با حفظ وحدت کلمه توانست آن عقبه‌های سخت و سرنوشت ساز را پشت سر بگذارد و «نماد مقاومت» در برابر استبداد و استکبار شود.

ناکامی دشمنان انسانیت را نه در ناتوانی دشمن که در اقتدار ملت، هوشمندی و استقامت آحاد مردم باید جستجو کرد که چگونه در صحنه‌های انقلاب، جنگ تحمیلی و در برابر تحریم‌های ظالمانه و به ویژه در موضوع هسته‌ای، به مسئولیت‌های خود عمل کردند و خم به ابرو نیاوردند.

سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، جشن پیروزی و سرافرازی ملتی است که خاضعانه، دراوج سخاوت و در عین صداقت به حفظ و حراست از انقلابی پرداختند که خود آنرا شکل دادند و با پیروی از امام و رهبری، زمینه‌های دوام و قوام آنرا فراهم ساختند. وحدت برای ما فقط یک شعار نیست بلکه «رمز پیروزی» و خمیر مایه اهداف استراتژیک نظام است که در پرتو آن توانستیم قدرت‌های جهانی را به پذیرش حقوق قانونی خود وادار سازیم و کاری کنیم که به حقانیت ایران در موضوع هسته‌ای اعتراف کنند و موضع متین و منطقی ما را بپذیرند.

وحدت از این دیدگاه، رمز و دوام و بقای انقلاب و نظام و کشور محسوب می‌شود و هرگز به مصلحت کلیت جامعه نیست که بیهوده و بی‌دلیل، کسانی را از زیر «خیمه انقلاب» طرد کنیم و به حاشیه برانیم. همه دلسوزان نظام و کسانی که دل در گرو انقلاب و کشور دارند، از هر گروه و جناحی که باشند، باید بتوانند در زیر «خیمه انقلاب»، اعتبار خود را حفظ کنند و حتی ارتقاء دهند. این انقلاب مدیون و مرهون هیچ حزب و گروه و جناحی نیست و لاجرم هیچکس یا گروه و جناحی نمی‌تواند ادعای «انحصار» کند و دیگران را طرد یا حذف نماید.

التزام عملی همگی ما به قواعد حفظ انقلاب و نظام و کشور است که ضامن حفظ و بقای آرمان‌ها است و بیم آن می‌رود که هرگونه لغزش ما از اصول و محکمات انقلاب، منجر به سستی عقیده و اراده دیگران شود و به وحدت مردم و اقتدار نظام لطمه‌های جبران ناپذیری را وارد کند. شاخص و شاقول ما در تشخیص درستی و نادرستی تصمیمات و اقدامات در فرآیند کشورداری، همین محکماتی است که برگرفته از رهنمودهای امام خمینی است.

 طبعاً به مصلحت نیست کسانی ذهنیات افراطی خود را به نام اسلام و انقلاب به ثبت برسانند و آثار و تبعات مذموم آن را به حساب کشور بگذارند و نظام را دچار مشکلات و بحرانهائی کنند که نمونه‌های عینی آنرا در آن دوره 8 ساله دیدیم و پیامدهای آنرا هنوز هم بر سرنوشت انقلاب و نظام و کشور ملاحظه می‌کنیم. ریل‌گذاری صحیح و هوشمندانه برای تضمین مصالح انقلاب و منافع کشور به جز از طریق تدبیر، عقلانیت و اعتدال میسر و ممکن نیست و هر اقدامی خارج از این چارچوب عقلائی، فضای پیش روی ملت را به بن بست و بیراهه می‌کشاند که هزینه‌های سنگینی آنرا نسل امروز و چه بسا نسل‌های آینده، مجبورند بپردازند. از این منظر، چه بسا لازم است یکبار دیگر براساس تعالیم دینی و تجربه‌های گرانسنگ 37 سال گذشته، انقلاب و مصالح و منافع خود را تعریف کنیم تا فرصتی برای سوءاستفاده و سوء تعبیر کسانی که با توسل به رفتارهای تهاجمی، تندروی، ناسزا گفتن و پرخاش‌جوئی سعی دارند چهره بی‌جاذبه و غیرقابل دفاعی از انقلاب و نظام را به نمایش بگذارند پیش نیاید.

حفظ اصول و آرمان‌ها نیازمند درک بهتر و عمیق‌تری نسبت به تحولات پرشتاب کشور و به ویژه محیط پیرامونی و معادلات جهانی قدرت است که در چارچوب آن الزامات، فرصت‌ها و خطوط قرمز نظام را طوری ارزیابی کنیم که بتوانیم بیشترین و بهترین زمینه‌ها برای دفاع هوشمندانه از انقلاب و نظام و کشور را فراهم سازیم.

22 بهمن بهترین فرصت برای نشان دادن توانمندی‌ها و قابلیت‌های ملت در قلمرو انقلاب است، روزی که مردم ایران با حضور پرشور در راه‌پیمائی سراسری بر این واقعیت مهر تایید می‌زنند که انقلاب اسلامی می‌تواند بهترین راهکار برای حال و آینده این ملت باشد و تداوم انقلاب را تضمین نماید.

نقد «ترميدور» بر اساس كلام اميرمؤمنان علی (ع)

محمدرضا جواهری در یادداشت امروز روزنامه قدس نوشت:‌

پس از انقلاب غيرديني فرانسه تقويم ميلادي كنار گذاشته شد و تقويم جديد انقلابي حاكم شد.

در تقويم انقلاب، نام‌هاي جديدي براي 12 ماه سال به كار رفت كه نام يكي از ماه‌‌ها «ترميدور» بود.

 در سال سوم انقلاب در روز نهم ماه «ترميدور» (Thermidor) برابر با 27 ژوئيه 1794م رهبران انقلاب فرانسه «روبسپير» و يارانش دستگير و در ميدان اعتصاب بي‌محاكمه اعدام شدند و با گيوتين سر از تن آنان جدا گرديد و انقلاب فرانسه نابود و امپراتوري ناپلئون و مناسبات رژيم سلطنتي برقرار شد. قانون اساسي انقلاب و دستاوردهاي انقلاب از بين رفت.

بازگشت به رژيم پيشين صورت گرفت و پس از ناپلئون هم همان خاندان سلطنتي گذشته حاكم شدند. نخستين بار تروتسكي و سپس كرين برينتون و ادواردز آنچه را كه در انقلاب غيرمذهبي غربي فرانسه در ماه ترميدور رخ داد، «ترميدور» ناميدند و ادعا كردند، هر انقلابي يك تاريخ طبيعي دارد: پيروزي، حاكميت ميانه‌روها، حاكميت تندروها و ترميدور.

 اين گروه گفتند، ترميدور سرنوشت قطعي همه انقلاب‌ها در جهان است. برخی انقلاب شناسان مثل كرين برنيتون در كتاب كالبد شكافي چهار انقلاب و ادواردز در تاريخ طبیعي انقلاب، چهار مرحله براي انقلاب‌ها ساخته‌اند و اين فرضيه را مطرح كردند كه همه انقلاب‌ها «ترميدور» دارند و در مرحله ترميدور، انقلاب‌ها پايان مي‌يابند و مي‌ميرند و نابود مي‌شوند! پژوهشگران ديگري در حوزه انقلاب‌ها و سرنوشت آن‌ها، مثل الوين استانفورد كوهن در كتاب تئوري‌هاي انقلاب و ساموئل هانتینگتون در كتاب سامان سياسي در جوامع دستخوش دگرگوني، بر اين مراحل انقلاب انتقاد دارند و اشكال‌هایی را وارد کرده‌اند.

امير مؤمنان امام علي عليه السلام چهارده قرن قبل، در رهنمودهاي خويش اين مسأله را حل كرده‌ و فرموده‌اند: مَن قامَ بِشرائطِ الحرّيهِ أهلٌ للعتق و مَن قَصَّرَ عَن أحكامِ الحرّيه اُعيدَ اِلي الرِّقّ (غرر الحكم و درر الكلم، ج 5، ص 314، حديث 8529 و 8530). هر كس شرايط آزادگي آزاد زيستن را به پا دارد، اهل و سزاوار آزادي است و هر كس در اجراي احكام آزاد زيستن كوتاهي كند، به بردگي بازگردانده شود!

امام آزادگان جهان در اين حديث شريف، سرنوشت انقلاب‌ها را در دستان مردمي كه انقلاب كرده‌اند، قرار داده‌اند.

 با انقلاب اسلامي، مردم ايران از بردگي جهان غرب و نظام سلطه و استعمار و استكبار و سرسپردگي به آمريكا و صهيونيسم رهايي يافتند. شكر نعمت آزادي به فراهم کردن شرايط و قوانين آزاد زيستن است.

پس از پيروزي انقلاب، سرنوشت انقلاب وابسته به انديشه و عمل انقلابيون مي‌باشد. پايداري انقلاب و آزادي و پاك زيستن، معلول تداوم قيام مردم در رعايت شرايط زندگي با عزت و كرامت است.

 بايد قوانين بقا و پايداري آزادي را شناخت و در راه عمل به آن همواره تلاش و قيام كرد.

اين قوانين در قول و فعل رهبر كبير انقلاب اسلامي امام خميني(ره) و خلف صالح ايشان حضرت آيت الله خامنه‌اي (مدظله العالي) نهفته است.

بايد صحيفه نور و حديث ولايت را مطالعه كرد و از درون آن اصول و قوانين پايداري آزادي را كشف نمود و آن‌ها را برقرار کرد. اگر ملت و دولت شرايط آزاد زيستن را بشناسند و اجرا كنند، هرگز ترميدور و بازگشت به پیش از انقلاب روي نخواهد داد.

اخلاص و وحدت ملي و ولايتمداري و امنيت ملي و عدالت‌طلبي و ظلم‌ستيزي و نظارت ملي و فساد ستيزي و محروميت‌زدايي و دشمن‌شناسي و دشمن‌ستيزي و آراستگي به جهاد اكبر و آفت‌شناسي و مهار آفات انقلاب و استقامت و ساده‌زيستي و پيشگيري از نفوذ فرصت‌طلبان و تربيت اسلامي جوانان و آماده سازي نسل جديد براي رساندن انقلاب به اهداف، برخي از اصول آزاد زيستن است و ضامن پايداري انقلاب اسلامي و منتفي شدن ترميدور مي‌باشد.

تقصير و كوتاهي دولت و ملت در رعايت احكام آزادي، عامل ترميدور و بازگشت به پیش از انقلاب و ذلت و بردگي است. باید قوانين و اصول و شرايط آزادي و تداوم انقلاب را عملي کرد و احكام پايداري انقلاب را شناخت و اجرا كرد تا عمر انقلاب طولاني گردد و زمينه‌ساز ظهور قائم آل محمد(عج) شود.

نسل جوان بايد با راه سپری شده، آشنا شوند و شرايط پويايي و استمرار نهضت اسلامي را از رهبران و نسل انقلاب فرا بگيرند و در پرتو شناخت و انديشه و آرمان و اراده و همت عالي، راه امام خميني(ره) را با اطاعت كامل از ولايت فقيه ادامه دهند تا  انقلاب همواره جوان بماند و هيچ‌گاه تمام نشود و پايان نپذيرد.

اين حديث علوي راهنماي انقلاب‌شناسان جهان است. تحليل‌گران و پژوهشگراني كه در ارتباط با سرنوشت انقلاب‌ها و مراحل پس از آن اظهارنظر مي‌كنند، بايد در نظريه‌‌پردازي‌هاي خويش از حقايق موجود در اين حديث بهره‌برداري كنند تا با قوانين و تاريخ طبيعي انقلاب‌ها بدرستي آشنا شوند.