دیده‌بانان ایران تنها یکی از چندین برنامه‌ای است که آمریکا در راستای جمع آوری اطلاعات و نفوذ به ایران در دست اقدام دارد.

به گزارش مشرق، شبکه اطلاع رسانی راه دانا نوشت: سایت انگلیسی زبان وترنز تودی در گزارشی درباره برنامه های وزارت خارجه آمریکا در خصوص طرح تقویت شناخت آمریکا از ایران و ایجاد و گسترش  کادری از کارشناسان فارسی زبان حوزه ایران جهت مهیا شدن برای روزی که سفارت آمریکا در تهران بازگشایی می شد نوشت: بر اساس مقاله ای از جیلیان برنز، افسر سابق سرویس خارجی که در مارس 2015 نوشته شد، اولین جایگاه رسمی «دیده بان ایران» در خارج از آمریکا را اداره امور خاور نزدیک وزارت امور خارجه در سال 2002 ایجاد نمود. مدیریت این جایگاه که در کشور امارات مستقر بود به آلن آیر که فارسی را سلیس صحبت می کرد سپرده شد. بعدها و در سال 2005 برنز خودش جانشین آیر شد. سال 2006، وزارت امور خارجه ایالات متحده طرح گسترده تری از برنامه دیده بان ایران را اعلام کرد. اهداف اعلام شده طرح تقویت شناخت آمریکا از ایران و ایجاد و گسترش  کادری از کارشناسان فارسی زبان حوزه ایران جهت مهیاشدن برای روزی که سفارت آمریکا در تهران بازگشایی می شد اعلام شدند.

سرویس تحقیقاتی کنگره در گزارشی در سال 2006 آورده است که چگونه معاون وقت وزیر خارجه یعنی نیکولاس برنز در جلسه شهادت کمیته روابط بین الملل مجلس نمایندگان گزارش های مطبوعاتی مبنی بر تلاشهای آمریکا برای افزایش دفاتر سیاسی فارسی زبان در اطراف ایران را جهت کمک به شناسایی و تسهیل مشارکت ایرانیان در برنامه های ترویج دموکراسی ایالات متحده را تائید کرده بود. به نظر می رسد که وجود برنامه های ترویج دموکراسی بیش از آنکه در جهت اهداف اولیه آمریکا برای دستیابی به شناخت نسبت به ایران باشد، با هدف رئیس جمهور سابق جورج بوش برای تغییر رژیم در ایران بیشتر مطابقت دارد.

  بر اساس مقالات متعدد و همچنین اطلاعات فاش شده، جایگاههای دیده بان ایران در مکانهای زیر مستقر هستند: کنسولگری آمریکا در دوبی؛ فرانکفورت آلمان؛ سفارت آمریکا در لندن؛  سفارت آمریکا در باکو؛ سفارت آمریکا در پاریس؛ کنسولگری آمریکا در استانبول؛ سفارت آمریکا در عشق آباد ( این دفتر بعدا بسته شد )؛ سفارت آمریکا در بغداد؛ برلین؛ تل آویو؛ هرات افغانستان و سفارت آمریکا در کابل.

 

دیپلماسی یا جمع آوری اطلاعات؟

در سال 2010 ویکی لیکس اسناد متعددی را پیرامون برنامه «دیده بان ایران» منتشر کرد. آنچه در این سندها مشهود بود اینکه این برنامه بیشتر به تلاشی در جهت جمع آوری اطلاعات و بکارگیری افراد شبیه است تا یک عمل دیپلماتیک. دیپلماتهای دخیل در این برنامه روشهای مخفیانه برای دیدار با افراد نظیر مصاحبه با ایرانیانی که برای دریافت ویزا به کنسولگریهای آمریکا مراجعه می کردند به کار می بردند. آنها با حضور در کنفرانسها در جهت برقراری تماس با اشخاصی خاص و یا حتی ارتباط گیری با دوستان آن افراد مورد نظر تلاش می کنند. همچنین از ایرانیان تبعیدی برای برقراری تماس تلفنی با داخل ایران استفاده می کنند. این در حالیست که فرد دیده بان ( ایران واچر ) در اتاق حضور داشته و ضمن گوش دادن به ارتباط تلفنی، مکالمه بین آن دو را مدیریت می کند.

سپس آنها افراد خاصی را جهت ادامه ارتباط انتخاب می کنند. فرد مورد نظر برای آنها بیشتر به عنوان یک مامور اطلاعاتی استخدام شده و یک منبع به شمار می رود. آنها یک طرح ساده ارتباطی را برای منابع شان در نظر می گیرند. در یک سند از ویکی لیکس، یکی از دیده بانهای ایران در استانبول " اصول ارتباطی استاندارد " را توصیف کرده است که عبارت است از ایمیل زدن از طریق آدرسهای ایمیل شخصی در حالیکه هیچ نامی از " ایران " نباید آورده شود و در مورد مسائل اساسی هم چیزی گفته نشود. همین سند آورده است که حفظ ارتباطات و مواظبت بر ردیابی نشدن این ارتباطات بوسیله مقامات ایران از مسائل ضروری به شمار می رود. اگر برنامه «دیده بان ایران» صرفا راهیست برای شناخت ایران دیگر چه نیازی به این همه اقدامات پنهانی و سری هست؟  

بر اساس سندی دیگر، یکی از ژنرالهای سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در دیداری با دیپلماتهای آمریکا اطلاعاتی را پیرامون روابط ایران و روسیه و قراردادهای نظامی دو کشور در اختیار آنها گذاشته بود. حال با توجه به این موضوع، اگر یکی از ژنرالهای بازنشسته ایالات متحده با دیپلماتی خارجی دیدار می کرد و اطلاعات حساس و طبقه بندی شده را در اختیار او می گذاشت، این اقدام وی را جاسوسی تلقی کرده و اف بی آی هم بلافاصله او را دستگیر و زندانی می کرد.  

سند دیگری در سال 2009 متعلق به مقر اصلی وزارت امور خارجه آمریکا در واشنگتن دی سی، ضمن تشکر از «دیده بان ایران» در باکو به خاطر اطلاعاتش پیرامون بخش استیل ایران آورده است: " استمرار وحدت رویه سیاسی برای ارزیابی نقاط قوت و نقاط آسیب پذیر اقتصاد ایران در تلاش برای یافتن راههایی جهت استفاده به عنوان اهرم فشار دولت آمریکا و هم پیمانانش بر روی ایران ارزشمند است. " مشهود است که اینها برای کمک به ایران نیست بلکه تلاشی در جهت یافتن حوزه هایی در اقتصاد ایران است تا آمریکا بتواند فشار اقتصادی اش را به ایران تحمیل کند. اگر کشوری پیدا شود و همین اقدامات را در آمریکا انجام دهد، آن کشور جاسوس اقتصادی به حساب آورده می شود. در واقع، آمریکا با تمام توان سیاست چینی ها را برای دخالتهای مشابه آشکار اقتصادی دنبال می کند.  

 

دیده بانهای ایران چه کسانی هستند؟

به طرز جالبی این دیده بانهای ایران هم با اطلاعات آمریکا و هم ارتش آمریکا در ارتباط هستند. علاوه بر این، فعالین دیپلماسی هم هستند. بر اساس بیوگرافی جیلیان برنز در وب سایت دانشگاه جورج واشنگتن ( در حال حاضر در این دانشگاه عضو هیئت علمی دانشکده روابط بین الملل الیوت است )، وی قبل از حضور دیپلماتیک در هرات افغانستان در یک سمت اطلاعاتی مشغول به فعالیت بوده است. در بیوگرافی اش آمده: " در نیمه اول سال 2012، خانم برنز به یک ماموریت خارج از وزارت امور خارجه فرستاده شد. در آن زمان وی اولین افسر اطلاعات ملی (NIO) در حوزه ایران در شورای اطلاعات ملی به شمار می رفت. این شورا تحت نظر دفتر رئیس اطلاعات ملی فعالیت می کرد. "

رامین عسگرد دیگر دیده بان سابق ایران نه تنها به عنوان دیده بان ایران در دوبی در یک شغل دیپلماتیک کار می کرد بلکه مشاور فرمانده سنت کام ژنرال دیوید پترائوس در امور ایران هم بود. بر اساس سوابق عسگرد در لینکدین، وی از سال 2008 تا 2009 در جایگاه دوبی مشغول بود و پس از آن بلافاصله در همان سال 2009 در نقش مشاور پترائوس ظاهر شد. این ارتباط بین ارتش و برنامه دیده بان ایران باید برای جمهوری اسلامی هشدار دهنده باشد زیرا به نظر می رسد که اطلاعات جمع آوری شده بوسیله دیپلماتها در جهت حمایت از جنگجویان مورد استفاده قرار بگیرد.  

در واقع، با توجه به توجیهات بودجه ای  وزارت امور خارجه در کنگره، ارتباط بین برنامه دیده بان ایران و وزارت دفاع آمریکا ثابت می شود. در آن آمده است که وزارت دفاع از وزارت امور خارجه درخواست کرده است که این وزارتخانه افسران سرویس خارجی با تجربه در حوزه ایران را جهت حمایت از فعالیتهای ارتش در عراق، افغانستان و پایگاههای مختلف ارتش در آمریکا و خارج از مرزها به خدمت بگیرد. به نظر می آید که دیده بانهای ایران هم نقش ماموران سیا را دارند و هم به عنوان افسران اطلاعاتی ارتش در حال فعالیت هستند.

 

مشکلات و مسائل مرتبط با دیده بانهای ایران

یکی از جنبه های ماموریت سیا این است که اطلاعاتی را برای سیاستگذاران جهت تدوین سیاستها فراهم کند. حالا سوال این است که چرا وزارت امور خارجه از دیپلماتهای خود برای دستیابی به این هدف استفاده می کند؟ آیا سیا تا حالا اطلاعات مناسب مرتبط با ایران را برای وزارت امور خارجه فراهم نکرده است؟ به گونه ای دیگر آیا استفاده از دیپلماتها نوعی پوشش برای انجام فعالیتهای اطلاعاتی تحت عنوان دستیابی به شناخت نیست؟

استفاده از دیپلماتها در جایگاه اطلاعاتی مسائل زیادی را پدید می آورد و می تواند برای منابع آنها خطرناک باشد. سندهای منتشر شده ویکی لیکس نشان می دهند که چگونه وزارت امور خارجه آمریکا شیوه های نامناسبی را در حفاظت از منابع داخل ایران بکار می گیرد.

 علاوه بر این، با انحرافات و کجرویها در حوزه جمع آوری اطلاعات، فعالیت دیپلماتیک را در آینده در ایران مشکل می کند همانطوریکه در حال حاضر یک نوع بی اعتمادی و بدبینی نسبت به انگیزه های واقعی آمریکا در روابط دیپلماتیکش با مقامات ایران وجود دارد. ضمن اینکه باید اضافه کرد که نهادهای دیگری که در ایران کارهای انساندوستانه انجام می دهند هم نسبت به دیدار با دیپلماتهای آمریکایی بد گمانند. به طور نمونه، «دیده بانهای ایران» طی دیدارهای منظم با دفاتر نمایندگی سازمان ملل نظیر یونسکو و UNHCR اطلاعاتی را راجع به ایران جمع آوری می کردند. بر خلاف هدف شکل گیری اش، برنامه «دیده بان ایران» باعث متوقف شدن هر گونه دسترسی احتمالی به ایران شده است، زیرا ایرانیها به خاطر ترس از اینکه مبادا به عنوان جاسوس آمریکا مطرح شوند، ریسک ارتباط با دیپلماتهای آمریکایی را به جان نمی خرند.

یک مشکل بنیادی مرتبط با این برنامه وجود دارد. دیده بانهای ایران اطلاعاتی را دریافت می کنند که تصویری یک طرفه از ایران را نشان می دهد. آنهایی که به خارج از کشور رفته اند و آنهایی که به دنبال ویزای آمریکا هستند و حتی کسانی که در کنفرانسهای ضد ایران شرکت می کنند عمدتا دیدگاههای ضد ایرانی دارند. این در حالیست که ایرانیان کثیری از کشور و رهبرشان حمایت می کنند اما دیده بانهای ایران با آنها ارتباط نمی گیرند. این شبیه همان کاریست که در گردهماییهای جمهوریخواهان و میتینگهای دونالد ترامپ انجام می شود: از داخل این گردهماییها افرادی به خدمت گرفته می شوند تا اطلاعات منفی در مورد اوباما جمع آوری کنند. تصور بر این است که جمع آوری اطلاعات یک عمل بی طرفانه باشد، پس چگونه است که دیده بانهای ایران تنها با یک گروه خاص از مردم ارتباط می گیرند و سیاستهایشان را بر مبنای این تصور که تصویر دقیقی از ایران کسب کرده اند استوار می سازند؟

 

بدگمانی توجیه پذیر

با نگاهی به همین اسناد ویکی لیکس، آشکار می شود که دیده بانهای ایران از نقش خود به عنوان دیپلمات فراتر رفته اند و نقش ماموران اطلاعاتی را به خود گرفته اند. فرض کنید جمهوری اسلامی یک برنامه مشابه را شروع کند. ایران همانند آمریکا حضور دیپلماتیک رسمی در این کشور ندارد. اگر ایران یک برنامه دیده بانی آمریکا را تحت عنوان دستیابی به شناخت بهتر از این کشور در سفارتخانه های کانادا و مکزیک شروع کند چه می شود؟ اگر دیپلماتهای ایرانی با آمریکاییهای متعددی که با کنگره یا افسران سابق در ارتباط هستند تماس برقرار کند، آیا آمریکا این اقدامات را به مثابه نفوذ تلقی نمی کند؟ در کمترین حالتش، به افراد زیادی در دولت در رابطه با اینچنین برنامه ای هشدارهای لازم داده می شود.   

دیده بانان ایران تنها یکی از چندین برنامه ای است که ایالات متحده در راستای جمع آوری اطلاعات و نفوذ به ایران در دست اقدام دارد.