به گزارش مشرق، پایگاه آمریکایی ویترانز تودی در گزارشی به موضوع نفوذ آمریکا در ایران در پوشش پروژه «دیدهبانان ایران» پرداخت. متن این گزارش به شرح زیر است؛
آیتالله سید علی خامنهای، رهبر انقلاب اسلامیدر چندین سخنرانی طی ماههای گذشته در مورد نفوذ احتمالی دشمن هشدار دادند. ایشان مطالبی را پیرامون تلاشهای آمریکا برای نفوذ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در ایران ایراد نمودند. شواهد بسیاری نشان میدهد که چگونه دولت آمریکا و جامعه اطلاعاتی این کشور برای نفوذ به داخل ایران تلاش میکنند. نمونهای از این دست اقدامات، برنامه دیدهبان ایران وابسته به وزارت امور خارجه آمریکاست که به نظر میرسد بیشتر از اینکه دیپلماتیک باشد طرحی مربوط به سازمان سیا باشد.
دیدهبان ایران یعنی چه؟
بر اساس مقالهای از جیلیان برنز، افسر سابق سرویس خارجی که در مارس 2015 نوشته شد، اولین جایگاه رسمیدیدهبان ایران در خارج از آمریکا را اداره امور خاور نزدیک وزارت امور خارجه در سال 2002 ایجاد نمود. مدیریت این جایگاه که در کشور امارات مستقر بود به آلن آیر که فارسی را سلیس صحبت میکرد سپرده شد. بعدها و در سال 2005 برنز خودش جانشین آیر شد. سال 2006، وزارت امور خارجه ایالات متحده طرح گستردهتری از برنامه دیدهبان ایران را اعلام کرد. اهداف اعلام شده طرح تقویت شناخت آمریکا از ایران و ایجاد و گسترش کادری از کارشناسان فارسی زبان حوزه ایران جهت مهیا شدن برای روزی که سفارت آمریکا در تهران بازگشایی میشد اعلام شدند.
سرویس تحقیقاتی کنگره در گزارشی در سال 2006 آورده است که چگونه معاون وقت وزیر خارجه یعنی نیکولاس برنز در جلسه شهادت کمیته روابط بینالملل مجلس نمایندگان گزارشهای مطبوعاتی مبنی بر تلاشهای آمریکا برای افزایش دفاتر سیاسی فارسی زبان در اطراف ایران را جهت کمک به شناسایی و تسهیل مشارکت ایرانیان در برنامههای ترویج دموکراسی ایالات متحده را تائید کرده بود. به نظر میرسد که وجود برنامههای ترویج دموکراسی بیش از آنکه در جهت اهداف اولیه آمریکا برای دستیابی به شناخت نسبت به ایران باشد، با هدف رئیسجمهور سابق جورج بوش برای تغییر رژیم در ایران بیشتر مطابقت دارد.
بر اساس مقالات متعدد و همچنین اطلاعات فاش شده، جایگاههای دیدهبان ایران در مکانهای زیر مستقر هستند: کنسولگری آمریکا در دوبی؛ فرانکفورت آلمان؛ سفارت آمریکا در لندن؛ سفارت آمریکا در باکو؛ سفارت آمریکا در پاریس؛ کنسولگری آمریکا در استانبول؛ سفارت آمریکا در عشق آباد (این دفتر بعدا بسته شد)؛ سفارت آمریکا در بغداد؛ برلین؛ تل آویو؛ هرات افغانستان و سفارت آمریکا در کابل.
دیپلماسی یا جمعآوری اطلاعات؟
در سال 2010 ویکی لیکس اسناد متعددی را پیرامون برنامه دیدهبان ایران منتشر کرد. آنچه در این سندها مشهود بود اینکه این برنامه بیشتر به تلاشی در جهت جمعآوری اطلاعات و بکارگیری افراد شبیه است تا یک عمل دیپلماتیک. دیپلماتهای دخیل در این برنامه روشهای مخفیانه برای دیدار با افراد نظیر مصاحبه با ایرانیانی که برای دریافت ویزا به کنسولگریهای آمریکا مراجعه میکردند به کار میبردند. آنها با حضور در کنفرانسها در جهت برقراری تماس با اشخاصی خاص و یا حتی ارتباطگیری با دوستان آن افراد مورد نظر تلاش میکنند. همچنین از ایرانیان تبعیدی برای برقراری تماس تلفنی با داخل ایران استفاده میکنند. این در حالیست که فرد دیدهبان ( ایران واچر ) در اتاق حضور داشته و ضمن گوش دادن به ارتباط تلفنی، مکالمه بین آن دو را مدیریت میکند.
سپس آنها افراد خاصی را جهت ادامه ارتباط انتخاب میکنند. فرد مورد نظر برای آنها بیشتر به عنوان یک مامور اطلاعاتی استخدام شده و یک منبع به شمار میرود. آنها یک طرح ساده ارتباطی را برای منابع شان در نظر میگیرند. در یک سند از ویکی لیکس، یکی از دیدهبانهای ایران در استانبول«اصول ارتباطی استاندارد» را توصیف کرده است که عبارت است از ایمیل زدن از طریق آدرسهای ایمیل شخصی در حالیکه هیچ نامیاز « ایران» نباید آورده شود و در مورد مسائل اساسی هم چیزی گفته نشود. همین سند آوردهاست که حفظ ارتباطات و مواظبت بر ردیابی نشدن این ارتباطات بوسیله مقامات ایران از مسائل ضروری به شمار میرود. اگر برنامه دیدهبان ایران صرفا راهیست برای شناخت ایران، دیگر چه نیازی به این همه اقدامات پنهانی و سری هست؟
سند دیگری در سال 2009 متعلق به مقر اصلی وزارت امور خارجه آمریکا در واشنگتن دی سی، ضمن تشکر از دیدهبان ایران در باکو به خاطر اطلاعاتش پیرامون بخش استیل ایران آورده است: «استمرار وحدت رویه سیاسی برای ارزیابی نقاط قوت و نقاط آسیبپذیر اقتصاد ایران در تلاش برای یافتن راههایی جهت استفاده به عنوان اهرم فشار دولت آمریکا و هم پیمانانش بر روی ایران ارزشمند است.» مشهود است که اینها برای کمک به ایران نیست بلکه تلاشی در جهت یافتن حوزههایی در اقتصاد ایران است تا آمریکا بتواند فشار اقتصادی اش را به ایران تحمیل کند. اگر کشوری پیدا شود و همین اقدامات را در آمریکا انجام دهد، آن کشور جاسوس اقتصادی به حساب آورده میشود. در واقع، آمریکا با تمام توان سیاست چینیها را برای دخالتهای مشابه آشکار اقتصادی دنبال میکند.
دیدهبانهای ایران چه کسانی هستند؟
به طرز جالبی این دیدهبانهای ایران هم با بخش اطلاعاتی آمریکا و هم ارتش آمریکا در ارتباط هستند. علاوه بر این، فعالین دیپلماسی هم هستند. بر اساس بیوگرافی جیلیان برنز در وب سایت دانشگاه جورج واشنگتن (در حال حاضر در این دانشگاه عضو هیئت علمیدانشکده روابط بینالملل الیوت است.)، وی قبل از حضور دیپلماتیک در هرات افغانستان در یک سمت اطلاعاتی مشغول به فعالیت بوده است. در بیوگرافیاش آمده: «در نیمه اول سال 2012، خانم برنز به یک ماموریت خارج از وزارت امور خارجه فرستاده شد. در آن زمان وی اولین افسر اطلاعات ملی (NIO) در حوزه ایران در شورای اطلاعات ملی به شمار میرفت. این شورا تحت نظر دفتر رئیس اطلاعات ملی فعالیت میکرد.» رامین عسگرد دیگر دیدهبان سابق ایران نه تنها به عنوان دیدهبان ایران در دوبی در یک شغل دیپلماتیک کار میکرد بلکه مشاور فرمانده سنت کام ژنرال دیوید پترائوس در امور ایران هم بود. بر اساس سوابق عسگرد در لینکدین، وی از سال 2008 تا 2009 در جایگاه دوبی مشغول بود و پس از آن بلافاصله در همان سال 2009 در نقش مشاور پترائوس ظاهر شد. این ارتباط بین ارتش و برنامه دیدهبان ایران باید برای جمهوری اسلامیهشداردهنده باشد زیرا به نظر میرسد که اطلاعات جمعآوری شده به وسیله دیپلماتها در جهت حمایت از جنگجویان مورد استفاده قرار بگیرد.
در واقع، با توجه به توجیهات بودجهای وزارت امور خارجه در کنگره، ارتباط بین برنامه دیدهبان ایران و وزارت دفاع آمریکا ثابت میشود. در آن آمده است که وزارت دفاع از وزارت امور خارجه درخواست کرده است که این وزارتخانه افسران سرویس خارجی با تجربه در حوزه ایران را جهت حمایت از فعالیتهای ارتش در عراق، افغانستان و پایگاههای مختلف ارتش در آمریکا و خارج از مرزها به خدمت بگیرد. به نظر میآید که دیدهبانهای ایران هم نقش ماموران سیا را دارند و هم به عنوان افسران اطلاعاتی ارتش در حال فعالیت هستند.
مشکلات و مسائل مرتبط با دیدهبانهای ایران
یکی از جنبههای ماموریت سیا این است که اطلاعاتی را برای سیاستگذاران جهت تدوین سیاستها فراهم کند. حالا سؤال این است که چرا وزارت امور خارجه از دیپلماتهای خود برای دستیابی به این هدف استفاده میکند؟ آیا سیا تا حالا اطلاعات مناسب مرتبط با ایران را برای وزارت امور خارجه فراهم نکرده است؟ به گونهای دیگر آیا استفاده از دیپلماتها نوعی پوشش برای انجام فعالیتهای اطلاعاتی تحت عنوان دستیابی به شناخت نیست؟
استفاده از دیپلماتها در جایگاه اطلاعاتی مسائل زیادی را پدید میآورد و میتواند برای منابع آنها خطرناک باشد. سندهای منتشر شده ویکی لیکس نشان میدهند که چگونه وزارت امور خارجه آمریکا شیوههای نامناسبی را در حفاظت از منابع داخل ایران بهکار میگیرد. علاوه بر این، با انحرافات و کجرویها در حوزه جمعآوری اطلاعات، فعالیت دیپلماتیک را در آینده در ایران مشکل میکند همانطوریکه در حال حاضر یک نوع بیاعتمادی و بدبینی نسبت به انگیزههای واقعی آمریکا در روابط دیپلماتیکش با مقامات ایران وجود دارد. ضمن اینکه باید اضافه کرد که نهادهای دیگری که در ایران کارهای انساندوستانه انجام میدهند هم نسبت به دیدار با دیپلماتهای آمریکایی بدگمانند. به طور نمونه، دیدهبانهای ایران طی دیدارهای منظم با دفاتر نمایندگی سازمان ملل نظیر یونسکو و UNHCR اطلاعاتی را راجع به ایران جمعآوری میکردند. بر خلاف هدف شکلگیریاش، برنامه دیدهبان ایران باعث متوقف شدن هر گونه دسترسی احتمالی به ایران شده است، زیرا ایرانیها به خاطر ترس از اینکه مبادا به عنوان جاسوس آمریکا مطرح شوند، ریسک ارتباط با دیپلماتهای آمریکایی را به جان نمیخرند.
یک مشکل بنیادی مرتبط با این برنامه وجود دارد. دیدهبانهای ایران اطلاعاتی را دریافت میکنند که تصویری یک طرفه از ایران را نشان میدهد. آنهایی که به خارج از کشور رفتهاند و آنهایی که به دنبال ویزای آمریکا هستند و حتی کسانی که در کنفرانسهای ضد ایران شرکت میکنند عمدتا دیدگاههای ضدایرانی دارند. این در حالی است که ایرانیان کثیری از کشور و رهبرشان حمایت میکنند اما دیدهبانهای ایران با آنها ارتباط نمیگیرند. این شبیه همان کاریست که در گردهماییهای جمهوریخواهان و میتینگهای دونالد ترامپ انجام میشود: از داخل این گردهماییها افرادی به خدمت گرفته میشوند تا اطلاعات منفی در مورد اوباما جمعآوری کنند. تصور بر این است که جمع آوری اطلاعات یک عمل بیطرفانه باشد، پس چگونه است که دیدهبانهای ایران تنها با یک گروه خاص از مردم ارتباط میگیرند و سیاستهایشان را بر مبنای این تصور که تصویر دقیقی از ایران کسب کرده اند استوار میسازند؟
بدگمانی توجیهپذیر
با نگاهی به همین اسناد ویکی لیکس، آشکار میشود که دیدهبانهای ایران از نقش خود به عنوان دیپلمات فراتر رفتهاند و نقش ماموران اطلاعاتی را به خود گرفتهاند. فرض کنید جمهوری اسلامییک برنامه مشابه را شروع کند. ایران همانند آمریکا حضور دیپلماتیک رسمیدر این کشور ندارد. اگر ایران یک برنامه دیدهبانی آمریکا را تحت عنوان دستیابی به شناخت بهتر از این کشور در سفارتخانههای کانادا و مکزیک شروع کند چه میشود؟ اگر دیپلماتهای ایرانی با آمریکاییهای متعددی که با کنگره یا افسران سابق در ارتباط هستند تماس برقرار کند، آیا آمریکا این اقدامات را به مثابه نفوذ تلقی نمیکند؟ در کمترین حالتش، به افراد زیادی در دولت در رابطه با اینچنین برنامهای هشدارهای لازم داده میشود.
دیدهبانان ایران تنها یکی از چندین برنامهای است که ایالات متحده به منظور جمعآوری اطلاعات و نفوذ به ایران در دست اقدام دارد.
آیتالله سید علی خامنهای، رهبر انقلاب اسلامیدر چندین سخنرانی طی ماههای گذشته در مورد نفوذ احتمالی دشمن هشدار دادند. ایشان مطالبی را پیرامون تلاشهای آمریکا برای نفوذ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در ایران ایراد نمودند. شواهد بسیاری نشان میدهد که چگونه دولت آمریکا و جامعه اطلاعاتی این کشور برای نفوذ به داخل ایران تلاش میکنند. نمونهای از این دست اقدامات، برنامه دیدهبان ایران وابسته به وزارت امور خارجه آمریکاست که به نظر میرسد بیشتر از اینکه دیپلماتیک باشد طرحی مربوط به سازمان سیا باشد.
دیدهبان ایران یعنی چه؟
بر اساس مقالهای از جیلیان برنز، افسر سابق سرویس خارجی که در مارس 2015 نوشته شد، اولین جایگاه رسمیدیدهبان ایران در خارج از آمریکا را اداره امور خاور نزدیک وزارت امور خارجه در سال 2002 ایجاد نمود. مدیریت این جایگاه که در کشور امارات مستقر بود به آلن آیر که فارسی را سلیس صحبت میکرد سپرده شد. بعدها و در سال 2005 برنز خودش جانشین آیر شد. سال 2006، وزارت امور خارجه ایالات متحده طرح گستردهتری از برنامه دیدهبان ایران را اعلام کرد. اهداف اعلام شده طرح تقویت شناخت آمریکا از ایران و ایجاد و گسترش کادری از کارشناسان فارسی زبان حوزه ایران جهت مهیا شدن برای روزی که سفارت آمریکا در تهران بازگشایی میشد اعلام شدند.
سرویس تحقیقاتی کنگره در گزارشی در سال 2006 آورده است که چگونه معاون وقت وزیر خارجه یعنی نیکولاس برنز در جلسه شهادت کمیته روابط بینالملل مجلس نمایندگان گزارشهای مطبوعاتی مبنی بر تلاشهای آمریکا برای افزایش دفاتر سیاسی فارسی زبان در اطراف ایران را جهت کمک به شناسایی و تسهیل مشارکت ایرانیان در برنامههای ترویج دموکراسی ایالات متحده را تائید کرده بود. به نظر میرسد که وجود برنامههای ترویج دموکراسی بیش از آنکه در جهت اهداف اولیه آمریکا برای دستیابی به شناخت نسبت به ایران باشد، با هدف رئیسجمهور سابق جورج بوش برای تغییر رژیم در ایران بیشتر مطابقت دارد.
بر اساس مقالات متعدد و همچنین اطلاعات فاش شده، جایگاههای دیدهبان ایران در مکانهای زیر مستقر هستند: کنسولگری آمریکا در دوبی؛ فرانکفورت آلمان؛ سفارت آمریکا در لندن؛ سفارت آمریکا در باکو؛ سفارت آمریکا در پاریس؛ کنسولگری آمریکا در استانبول؛ سفارت آمریکا در عشق آباد (این دفتر بعدا بسته شد)؛ سفارت آمریکا در بغداد؛ برلین؛ تل آویو؛ هرات افغانستان و سفارت آمریکا در کابل.
دیپلماسی یا جمعآوری اطلاعات؟
در سال 2010 ویکی لیکس اسناد متعددی را پیرامون برنامه دیدهبان ایران منتشر کرد. آنچه در این سندها مشهود بود اینکه این برنامه بیشتر به تلاشی در جهت جمعآوری اطلاعات و بکارگیری افراد شبیه است تا یک عمل دیپلماتیک. دیپلماتهای دخیل در این برنامه روشهای مخفیانه برای دیدار با افراد نظیر مصاحبه با ایرانیانی که برای دریافت ویزا به کنسولگریهای آمریکا مراجعه میکردند به کار میبردند. آنها با حضور در کنفرانسها در جهت برقراری تماس با اشخاصی خاص و یا حتی ارتباطگیری با دوستان آن افراد مورد نظر تلاش میکنند. همچنین از ایرانیان تبعیدی برای برقراری تماس تلفنی با داخل ایران استفاده میکنند. این در حالیست که فرد دیدهبان ( ایران واچر ) در اتاق حضور داشته و ضمن گوش دادن به ارتباط تلفنی، مکالمه بین آن دو را مدیریت میکند.
سپس آنها افراد خاصی را جهت ادامه ارتباط انتخاب میکنند. فرد مورد نظر برای آنها بیشتر به عنوان یک مامور اطلاعاتی استخدام شده و یک منبع به شمار میرود. آنها یک طرح ساده ارتباطی را برای منابع شان در نظر میگیرند. در یک سند از ویکی لیکس، یکی از دیدهبانهای ایران در استانبول«اصول ارتباطی استاندارد» را توصیف کرده است که عبارت است از ایمیل زدن از طریق آدرسهای ایمیل شخصی در حالیکه هیچ نامیاز « ایران» نباید آورده شود و در مورد مسائل اساسی هم چیزی گفته نشود. همین سند آوردهاست که حفظ ارتباطات و مواظبت بر ردیابی نشدن این ارتباطات بوسیله مقامات ایران از مسائل ضروری به شمار میرود. اگر برنامه دیدهبان ایران صرفا راهیست برای شناخت ایران، دیگر چه نیازی به این همه اقدامات پنهانی و سری هست؟
سند دیگری در سال 2009 متعلق به مقر اصلی وزارت امور خارجه آمریکا در واشنگتن دی سی، ضمن تشکر از دیدهبان ایران در باکو به خاطر اطلاعاتش پیرامون بخش استیل ایران آورده است: «استمرار وحدت رویه سیاسی برای ارزیابی نقاط قوت و نقاط آسیبپذیر اقتصاد ایران در تلاش برای یافتن راههایی جهت استفاده به عنوان اهرم فشار دولت آمریکا و هم پیمانانش بر روی ایران ارزشمند است.» مشهود است که اینها برای کمک به ایران نیست بلکه تلاشی در جهت یافتن حوزههایی در اقتصاد ایران است تا آمریکا بتواند فشار اقتصادی اش را به ایران تحمیل کند. اگر کشوری پیدا شود و همین اقدامات را در آمریکا انجام دهد، آن کشور جاسوس اقتصادی به حساب آورده میشود. در واقع، آمریکا با تمام توان سیاست چینیها را برای دخالتهای مشابه آشکار اقتصادی دنبال میکند.
دیدهبانهای ایران چه کسانی هستند؟
به طرز جالبی این دیدهبانهای ایران هم با بخش اطلاعاتی آمریکا و هم ارتش آمریکا در ارتباط هستند. علاوه بر این، فعالین دیپلماسی هم هستند. بر اساس بیوگرافی جیلیان برنز در وب سایت دانشگاه جورج واشنگتن (در حال حاضر در این دانشگاه عضو هیئت علمیدانشکده روابط بینالملل الیوت است.)، وی قبل از حضور دیپلماتیک در هرات افغانستان در یک سمت اطلاعاتی مشغول به فعالیت بوده است. در بیوگرافیاش آمده: «در نیمه اول سال 2012، خانم برنز به یک ماموریت خارج از وزارت امور خارجه فرستاده شد. در آن زمان وی اولین افسر اطلاعات ملی (NIO) در حوزه ایران در شورای اطلاعات ملی به شمار میرفت. این شورا تحت نظر دفتر رئیس اطلاعات ملی فعالیت میکرد.» رامین عسگرد دیگر دیدهبان سابق ایران نه تنها به عنوان دیدهبان ایران در دوبی در یک شغل دیپلماتیک کار میکرد بلکه مشاور فرمانده سنت کام ژنرال دیوید پترائوس در امور ایران هم بود. بر اساس سوابق عسگرد در لینکدین، وی از سال 2008 تا 2009 در جایگاه دوبی مشغول بود و پس از آن بلافاصله در همان سال 2009 در نقش مشاور پترائوس ظاهر شد. این ارتباط بین ارتش و برنامه دیدهبان ایران باید برای جمهوری اسلامیهشداردهنده باشد زیرا به نظر میرسد که اطلاعات جمعآوری شده به وسیله دیپلماتها در جهت حمایت از جنگجویان مورد استفاده قرار بگیرد.
در واقع، با توجه به توجیهات بودجهای وزارت امور خارجه در کنگره، ارتباط بین برنامه دیدهبان ایران و وزارت دفاع آمریکا ثابت میشود. در آن آمده است که وزارت دفاع از وزارت امور خارجه درخواست کرده است که این وزارتخانه افسران سرویس خارجی با تجربه در حوزه ایران را جهت حمایت از فعالیتهای ارتش در عراق، افغانستان و پایگاههای مختلف ارتش در آمریکا و خارج از مرزها به خدمت بگیرد. به نظر میآید که دیدهبانهای ایران هم نقش ماموران سیا را دارند و هم به عنوان افسران اطلاعاتی ارتش در حال فعالیت هستند.
مشکلات و مسائل مرتبط با دیدهبانهای ایران
یکی از جنبههای ماموریت سیا این است که اطلاعاتی را برای سیاستگذاران جهت تدوین سیاستها فراهم کند. حالا سؤال این است که چرا وزارت امور خارجه از دیپلماتهای خود برای دستیابی به این هدف استفاده میکند؟ آیا سیا تا حالا اطلاعات مناسب مرتبط با ایران را برای وزارت امور خارجه فراهم نکرده است؟ به گونهای دیگر آیا استفاده از دیپلماتها نوعی پوشش برای انجام فعالیتهای اطلاعاتی تحت عنوان دستیابی به شناخت نیست؟
استفاده از دیپلماتها در جایگاه اطلاعاتی مسائل زیادی را پدید میآورد و میتواند برای منابع آنها خطرناک باشد. سندهای منتشر شده ویکی لیکس نشان میدهند که چگونه وزارت امور خارجه آمریکا شیوههای نامناسبی را در حفاظت از منابع داخل ایران بهکار میگیرد. علاوه بر این، با انحرافات و کجرویها در حوزه جمعآوری اطلاعات، فعالیت دیپلماتیک را در آینده در ایران مشکل میکند همانطوریکه در حال حاضر یک نوع بیاعتمادی و بدبینی نسبت به انگیزههای واقعی آمریکا در روابط دیپلماتیکش با مقامات ایران وجود دارد. ضمن اینکه باید اضافه کرد که نهادهای دیگری که در ایران کارهای انساندوستانه انجام میدهند هم نسبت به دیدار با دیپلماتهای آمریکایی بدگمانند. به طور نمونه، دیدهبانهای ایران طی دیدارهای منظم با دفاتر نمایندگی سازمان ملل نظیر یونسکو و UNHCR اطلاعاتی را راجع به ایران جمعآوری میکردند. بر خلاف هدف شکلگیریاش، برنامه دیدهبان ایران باعث متوقف شدن هر گونه دسترسی احتمالی به ایران شده است، زیرا ایرانیها به خاطر ترس از اینکه مبادا به عنوان جاسوس آمریکا مطرح شوند، ریسک ارتباط با دیپلماتهای آمریکایی را به جان نمیخرند.
یک مشکل بنیادی مرتبط با این برنامه وجود دارد. دیدهبانهای ایران اطلاعاتی را دریافت میکنند که تصویری یک طرفه از ایران را نشان میدهد. آنهایی که به خارج از کشور رفتهاند و آنهایی که به دنبال ویزای آمریکا هستند و حتی کسانی که در کنفرانسهای ضد ایران شرکت میکنند عمدتا دیدگاههای ضدایرانی دارند. این در حالی است که ایرانیان کثیری از کشور و رهبرشان حمایت میکنند اما دیدهبانهای ایران با آنها ارتباط نمیگیرند. این شبیه همان کاریست که در گردهماییهای جمهوریخواهان و میتینگهای دونالد ترامپ انجام میشود: از داخل این گردهماییها افرادی به خدمت گرفته میشوند تا اطلاعات منفی در مورد اوباما جمعآوری کنند. تصور بر این است که جمع آوری اطلاعات یک عمل بیطرفانه باشد، پس چگونه است که دیدهبانهای ایران تنها با یک گروه خاص از مردم ارتباط میگیرند و سیاستهایشان را بر مبنای این تصور که تصویر دقیقی از ایران کسب کرده اند استوار میسازند؟
بدگمانی توجیهپذیر
با نگاهی به همین اسناد ویکی لیکس، آشکار میشود که دیدهبانهای ایران از نقش خود به عنوان دیپلمات فراتر رفتهاند و نقش ماموران اطلاعاتی را به خود گرفتهاند. فرض کنید جمهوری اسلامییک برنامه مشابه را شروع کند. ایران همانند آمریکا حضور دیپلماتیک رسمیدر این کشور ندارد. اگر ایران یک برنامه دیدهبانی آمریکا را تحت عنوان دستیابی به شناخت بهتر از این کشور در سفارتخانههای کانادا و مکزیک شروع کند چه میشود؟ اگر دیپلماتهای ایرانی با آمریکاییهای متعددی که با کنگره یا افسران سابق در ارتباط هستند تماس برقرار کند، آیا آمریکا این اقدامات را به مثابه نفوذ تلقی نمیکند؟ در کمترین حالتش، به افراد زیادی در دولت در رابطه با اینچنین برنامهای هشدارهای لازم داده میشود.
دیدهبانان ایران تنها یکی از چندین برنامهای است که ایالات متحده به منظور جمعآوری اطلاعات و نفوذ به ایران در دست اقدام دارد.