گروه فرهنگی مشرق- هر نقدی که از زاویهای دیگر به یک اثر هنری نگاه کند و نکاتی را برای مخاطب روشن کند که پیشتر، از دید او مغفول مانده است، میتواند به پیشرفت سینما کمک کند. خواه نقد مثبت باشد خواه منفی. مهم منظری تازه و زاویه دیدی نو و نکتهای دیگر است که از نگاه مردم پنهان مانده و منتقد روی آن نور میتاباند تا دیده شود. اگرچه ممکن است رد این نور به نقطه درستی برسد یا از مسیر خطا به مقصد اشتباه ختم شود.
کوچه بینام ازجمله فیلمهاییست که خیلیها اعتقاد دارند فیلم خوب و خوش ساختی است. بعضی دیگر حتی آن را مبتنی بر دیدگاه اسلامی میدانند. بعضی دیگر هم درست عکس همین نظر را دارند. نقد زیر که دوست فهیم و منتقد باتجربه آقای امیر اهوارکی آن را نوشته است در گروه دوم جای میگیرد. گروهی که با نگاه و موضوع یا محتوای آن همراه نیستند. این نقد در سینماپرس منتشر شده است.
فیلمساز همچون برخی الگوهای هالیوودی در تخریب مسیحیت، یک خانوادۀ مسلمان را چنان معرفی میکند که همۀ شخصیتهایش پلید یا ابله هستند. جالب اینکه دو شخصیت محوری فیلم دائماً در حال ذکر گفتن و حفظ ظواهر مذهبیاند؛ گویا جناب فیلمساز تعهد داده که هر چند دقیقه یک بار این موضوع را به مخاطبانش تذکر بدهد که شما در حال تماشای سبک زندگی اسلامی هستید!
اشاره: فیلم «کوچۀ بینام» یکی از فیلمهای تقدیرشده در جشنواره سال گذشتۀ فجر بود که سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی ما را زیرکانه تمسخر میکند. به گونهای که حتی برخی از کارشناسان نیز به این موضوع واقف نشده، فیلم را واقعنما پنداشتهاند. این نوشته به معرفی و نقد این فیلم که از ۲۳ بهمن اکران شده اختصاص دارد.
شاید برایتان تعجبآور باشد اگر بدانید هالیوود با وجود اکثریت دینی مسیحیان در امریکا، اصولاً دربارۀ حضرت عیسی(ع) فیلم نمیسازد و برای آن حضرت، تبلیغ نمیکند. لذا آن دسته از فیلمهای امریکایی که دربارۀ حضرت عیسی(ع) ساخته شده و یا مسیحیت را تبلیغ کردهاند با بودجۀ واتیکان یا سایر نهادهای کلیسایی در خارج از استودیوهای هالیوود ساخته شدهاند. یا به عنوان مثال فیلمی مانند مصائب مسیح (۲۰۰۴) ساخته مل گیبسون با علاقه شخصی کارگردانش و با بودجۀ او در اروپا ساخته شد و اگر فیلمی مانند آخرین وسوسۀ مسیح (۱۹۸۸) به کارگردانی اسکورسیزی توسط کمپانی یونیورسال تولید می شود با عقاید رایج مسیحیان معارض است.
علت، واضح است. استودیوهای هالیوود در تملک یهودیان است و یهودیان، حضرت عیسی(ع) را به پیامبری قبول ندارند. به همین دلیل اجازه نمیدهند با سرمایۀ آنها فیلمی دربارۀ آن حضرت ساخته شود. مالکان یهودی هالیوود در عوض، صدها فیلم علیه این پیامبر عظیم القدر و مادر مکرمهاش(س) و همچنین در استهزاء مسیحیان تولید کردهاند. قصد ما این است که اشاره کنیم چگونه این الگو، خواسته یا ناخواسته در فیلم «کوچۀ بینام» نیز استفاده شده است.
هالیوود چگونه مسیحیان را تمسخر میکند؟
یک روش هالیوودی برای تمسخر مسیحیان اینگونه است که فیلمساز، فساد گسترده و عمیق یک خانواده، محله یا جامعه را نشان میدهد و سپس به تماشاگران خاطرنشان میکند که این افراد، «مسیحی» هستند. لذا مخاطب به طور ناخودآگاه نتیجه میگیرد که فساد مذکور، از عقاید دینی مسیحیان سرچشمه گرفته است. اما جالب توجه است که در اغلب فیلمها، این دو موضوع هیچ دخلی به هم ندارند. به عبارت دیگر، هیچ رابطهای میان الهیات مسیحی و خطای شخصیتهای فیلم و فساد آنها وجود ندارد. [۱]
ذیلاً دو نمونه از این فیلمها که در سال ۲۰۰۰ تولید شدهاند معرفی میکنیم. جالب اینکه فیلم دوم از سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز پخش شده است!
۱. هدیه/ سام ریمی (۲۰۰۰) The Gift
آنابل (کیت بلانشیت) با سه فرزندش در شهر کوچکی زندگی میکند و از طریق فالگیری امرار معاش دارد. مدیر مدرسه در ابتدای فیلم، آنابل را به مدرسه احضار کرده و خطای پسرش را به او گوشزد میکند. لکن در ادامه میبینیم که خانوادۀ آنابل، تنها خانوادۀ سالم در این محله است. زیرا تمام افراد محله به خشونت و فسادهای گسترده دچارند که برای رفع آن حتی حاضرند یکدیگر را نیز بکشند. آنابل به کمک نیروی فوق طبیعی خدادادیاش (!) موفق میشود جنازه جسی (کتی هلمز) را بیابد و نامزدش یعنی مدیر مدرسه را به عنوان قاتل او معرفی کند. در انتها آنابل و سه پسرش بر سر قبر پدر خانواده میروند و میبینیم که او یک نام یهودی دارد. عکس پدر با موهای سیاهش نیز به همین موضوع دلالت میکنند.
۲. میتوانی روی من حساب کنی/ کنيت لونِرگان (۲۰۰۰) You Can Count on Me
سامانتا (لورا لینی) با پسر هشت سالهاش رودی، در خانه پدریاش در شهر کوچک اسکاتویل زندگی میکند. بعد از سالها برادرش تری (مارک روفالو) به خانه برمیگردد و سامانتا از اینکه میشنود او در زندان بوده بسیار ناراحت و متعجب میشود. لذا به برادرش توصیه میکند که بیشتر به کلیسا برود. اندکی بعد او کشیش محله را برای مشاوره به خانه خود میآورد. اما خود سامانتا قواعد اخلاقی را رعایت نمیکند و علیرغم داشتن نامزد، با مدیر خود رابطه دارد. تری، رودی هشت ساله را به دیدن پدرش میبرد. اما او که حالا خانواده دیگری دارد رودی را انکار میکند و با تری دست به یقه میشود. سامانتا برادرش را از زندان درآورده، از خانهاش اخراج میکند.
آنچه در این فیلمها مشترک است، فساد گسترده و پلیدیِ همه شخصیتها است. به طوریکه هیچ امیدی به آینده و اصلاح این خانوادهها یا جوامع دیده نمیشود. با تماشای این فیلمها مخاطب به طور ناخودآگاه جرم و فساد موجود در فیلم را ناشی از مسیحیت میداند. اما حائز اهمیت است که لااقل فساد مسیحیت، نظاممند نیست. و این کاملاً بر خلاف روش رهبران یهودی است که از سال ۱۷۱۷ میلادی فراماسونری را رسماً بنیاد نهادند و از اواخر قرن نوزدهم برای تباهی مردم جهان، برنامههای نظاممند چیدهاند. (پروتکلهای دانشوران صهیون را بخوانید).[۲]
یک جامعه سیاه مذهبی!!
هاتف علیمردانی نویسنده و کارگردان کوچه بینام، با استفاده از عوامل حرفهای سینمای ایران توانسته فضای فیلمش را بسیار واقعنما درآورد. به طوری که عموم مخاطبان تصور میکنند که در حال تماشای یک فیلم مستند هستند. لذا وقتی جناب فیلمساز در پایان ضربه اساسی خود را وارد میآورد عموم مخاطبان احساس استبعاد نمیکنند و آن را میپذیرند. اما واقعنمایی فیلم مرهون فیلمنامه، لوکیشن فیلم، فیلمبرداریِ محمود کلاری، طراحی هنریِ اصغر نژادایمانی، و بازیهای خوب فرهاد اصلانی، فرشته صدر عرفایی و باران کوثری است.
کوچۀ بینام، روایت دیگری از نمایشنامه اشباح نوشته هنریک ایبسن (۱۸۸۱) است که سال گذشته جناب مهرجویی اقتباسی وفادارانه از آن ساخت و حتی همان نامش را نیز تغییر نداد. تفاوت نمایش اشباح با کوچه بینام، در این است که در آنجا یک پدر اشرافیِ دائم الخمر به کلفت خانهاش تجاوز میکند و بیست سال بعد پسر او عاشق آن دختر نامشروع میشود، ولی در کوچه بینام، این خطا از یک پدر مذهبی طبقه فرودست سرمیزند. حاج مهدی (فرهاد اصلانی) در نقش این پدر، دختر عمهاش فروغ (پانتهآ بهرام) را عقد موقت کرده و وقتی همسرش احترام سادات (فرشته صدر عرفایی) بعد از یک سال از اغماء خارج میشود ازدواج آنها نیز پایان میپذیرد. و چون فروغ باردار است حاج مهدی، شاگرد مغازهاش حیدر را وامیدارد تا با او ازدواج کند و اکنون حمید (محمدرضا غفاری)، عاشق نصیبه (ملیسا ذاکری) دختر کوچک حاج مهدی شده؛ یک عشق ممنوعه!
الگوبرداری علیمردانی از تمسخر شدن مسیحیان
سخن اصلی ما در این مقال آن است که فیلمساز همچون الگوی هالیوودی فوق الذکر، یک خانوادۀ مسلمان را معرفی میکند که همۀ شخصیتهایش پلید یا ابله هستند. اما جالب توجه است که حاج مهدی و زنش در فیلم، دائماً در حال ذکر گفتن و حفظ ظواهر مذهبیاند. گویا جناب فیلمساز تعهد داده که هر چند دقیقه یک بار این موضوع را به مخاطبانش تذکر بدهد که شما در حال تماشای سبک زندگی اسلامی هستید!
واقعاً نمیتوان تشخیص داد که موضوع این فیلم، چیست و یا شخصیت اصلی آن، کدام است. فیلم، هیچ خط مشخصی را دنبال نمیکند مگر استهزاء همۀ شخصیتها. فیلمساز، مخاطب را مخصوصاً به شخصیت حاج مهدی، علاقهمند میکند و در آخر ضربۀ اساسی خود را از همین ناحیه میزند. او به طور غیرمعقول، یک راز خانوادگی را در شخصیت حاج مهدی مخفی کرده تا در انتها آن را باز کند و مخاطب را مثلاً به این نتیجه برساند که خانوادههای مذهبی در حال اضمحلال هستند!
در اینجا شخصیتهای اصلی فیلم را مرور میکنیم:
۱ـ حاج مهدی (فرهاد اصلانی) در مدت اغمای زنش، با فروغ (پانتهآ بهرام) ازدواج موقت کرده است تا او برای دخترانش دایه گی کند. اما پس از به هوش آمدن زن، فروغ را در وقت بارداری طلاق داده است!
۲ـ احترام سادات (فرشته صدر عرفایی) همسر حاج مهدی، سادهلوح و حتی ابله تصویر شده است. او به محدثه میگوید که پدر شما در تمام دوران یک سالۀ اغماء، بر بالین من بود. اما پدر این مدت با فروغ ازدواج کرده بوده! محدثه در پشت بام، از او اعتراف میگیرد که در جوانی عاشق پسر خالهاش بوده است.
۳ـ فاطمه (ستاره پسیانی) دختر بزرگ خانواده که چادری هم هست، در هنگام ازدواج دوم پدرش هشت ساله بوده و قاعدتاً به راز پدرش آگاه است. لذا میتوان استنباط کرد که اقامت در خانۀ دوم پدر، مزد سکوت او بوده است. محدثه نیز در نزاعش با فاطمه، تأکید دارد که شوهرت داماد سرخانه شده و تو نمیتوانی زندگیات را مدیریت کنی. چون شوهرت در خفا با زنان دیگر رابطه دارد.
۴ـ محدثه (باران کوثری) بدنامترین شخصیت فیلم است که با یک مرد زندار (امیر آقایی) مراوده دارد. ولی از قضا پرداخت فیلمساز به گونهای است که مخاطب از او خوشش بیاید!
۵ـ نصیبه (ملیسا ذاکری) دختر کوچک خانواده با حمید رابطه دارد و حتی اوست که تلفن محل کار جدید حمید را به مادرش میدهد. او عاشق برادر ناتنی خودش شده است.
۶ـ فروغ (پانتهآ بهرام) اولاً ابله است. اما بعد از اتفاقی که برای حمید میافتد، به مرض جنون نیز مبتلا میشود.
۷ـ ذاکران مجلس زنانه در مسجد، به طور کاملاً اتفاقی(!) کریه المنظر، شرور و حتی مشمئزکننده از آب درآمدهاند. جالب توجه اینکه فائزه عزیزخانی در فیلم «روز مبادا» (۱۳۹۳) نیز به طور کاملاً اتفاقی! این موضوع را رعایت کرده است؛ فیلمی که جایزه بهترین فیلم هنر و تجربه را در سال گذشته دریافت کرد!
سخن پایانی در این بخش، همان یادآوری فوق الذکر است که فیلمساز یک خانواده مذهبی را چطور تصویر میکند که هیچ شخصیت خوب و سالمی در آن یافت نمیشود. آقای منصور لشکری قوچانی تهیه کنندۀ محترم این فیلم، عقیده دارد که فیلمساز در نمای پایانی فیلم، حاج مهدی را به بهشت برده است! این البته سخن گزافی است. زیرا همین نمای غیرمتعارف پایانی نیز بر استهزاء فیلمساز دلالت دارد که مسلمانان با این افعال و کردار، خودشان را در بهشت خداوند میبینند!
مگر زن باردار را میتوان عقد کرد؟!
جناب فیلمساز در خصوص ازدواج حاج مهدی و فروغ، مرتکب دو خطای شرعی فاحش شده است:
اولاً دختر باکره را نمیتوان بدون اذن پدرش، در عقد موقت آورد. اما چون کسی به جز فروغ و حاج مهدی به راز این ازدواج آگاه نیست پس میتوان فهمید که پدر فروغ هم از این ازدواج بیاطلاع بوده است. فیلمساز اما با انتخاب یک سوپراستار (پانتهآ بهرام) در نقش فروغ، بر تباه شدن زندگی او و خطای حاج مهدی تأکید بیشتری میکند.
ثانیاً در وقت بارداری زن، ازدواج و طلاق واقع نمیشود. زنان بعد از طلاق باید عدّه نگه دارند و برای مدتی ازدواج نکنند. عدّه زن در ازدواج دائم، سه طُهر است و در ازدواج موقت، دو طُهر. این موضوع در آیه ۲۲۸ سوره بقره آمده و در قانون مدنی نیز مدوّن شده است. [۳]
حکمت نگه داشتن عدّه آن است که معلوم شود آیا زن مطلّقه، باردار است یا نه. چنانچه باردار بود عدّۀ او، تا وضع حمل خواهد بود و او تا وضع حمل نمیتواند ازدواج کند. متأسفانه نسب حمید در این خانوادۀ مذهبی، گم شده و او پدر واقعی خود را نمیشناسد. حاج مهدی اعتراف میکند که وقتی فهمیده که فروغ باردار است او را به عقد حیدر درآورده است! (حیدر البته چندی بعد میمیرد). به همین دلیل است که هیچکس نمیداند حمید، فرزند حاج مهدی است. مضافاً که عقد فروغ و حیدر نیز به طور شرعی واقع نشده و از ابتدا باطل بوده است!
حدیثی از معصومین(ع) به این مضمون نقل است که نگه داشتن عدّه برای آن است که نسبها گم نشود. اما چطور است که در این فیلم، نسب در یک خانوادۀ مذهبی گم میشود!؟ به عبارت دیگر باید پرسید چرا این خانواده شدیداً مذهبی انتخاب شدهاند و اگر مذهبی هستند چرا این شرعیات واضح در آن رعایت نمیشود!؟ چرا کارگردان مکرراً بر اعمال مذهبی و دعا و نماز و ذکر و صلوات این خانواده تأکید دارد؟ این خطاهای کارگردان، آیا سهوی است یا عمدی؟ متأسفانه باید بگویم که راقم ابداً به جناب علیمردانی خوشبین نیست. زیرا ایشان در فیلم به خاطر پونه (۱۳۹۱) نیز بر خلاف شرع، از خیانت زن به بهانه اعتیاد شوهر حمایت میکرد. ساختۀ قبلی ایشان، مردن به وقت شهریور (۱۳۹۲) نیز فیلمِ مفتضحی بود. در فیلم امسال او (هفت ماهگی) نیز حتی یک شخصیت سالم دیده نمیشد.
از خطای جناب تهیه کنندۀ کوچۀ بینام و اعضای شورای پروانه ساخت و نمایش نیز نباید به سادگی گذشت. زیرا آنها با شناخت شرعیات میتوانستند از بروز این خطای واضح در فیلم جلوگیری کنند.
درباره خودمان
راقم، فیلم کوچه بینام را چند نوبت تماشا کرده است. در هر نوبت به عمق فجایع فیلم بیشتر آگاه شدم و مخالفتم با این فیلم جدیتر شد. اما عجیب اینکه اغلب افراد مذهبی، از فیلم خوششان آمده است. به نظرم میرسد که آنها با خوشبینی غالبی که در واقع عطای خداوند به مؤمنان است به این فیلم نگاه کردهاند. چنانکه سال گذشته، این فیلم توانست رتبۀ سوم آراء مردمی جشنواره فجر را از آن خود کند. به هر حال، از مردم عادی نمیتوان انتظار داشت که کارشناس دین و فرهنگ باشند. آنها در هیات کلی خویش، به خیر و نیکی گرایش دارند و آنچه ایشان در این فیلم پسندیدهاند وجه غالب فیلم است که تصویرگر زندگی یک خانوادۀ سنتی است، چیزی که در این سالها رو به فراموشی گذاشته است.
مقصود بنده آن دسته از مسلمانان اهل فرهنگ هستند که شرعیات نخواندهاند و شاید خود را بینیاز از آن میدانند اما به طور مطلق در خصوص همه چیز نظر میدهند. آنها چرا این فیلم ضددین را یک فیلم خوب مذهبی پنداشتهاند!؟ شورای پروانه ساخت و نمایش در وزارت ارشاد چه کارهاند؟
پاورقیها:
[۱]. بنده مدافع الهیات کفرآمیز مسیحی نیستم اما نمیتوانم ناگفته بگذارم که آنچه مسیحیت به آن اعتقاد دارد هیچ دخلی به تعالیم حضرت عیسی(ع) ندارد. زیرا مسیحیان عقایدشان را از الهیات مجعول پولس گرفتهاند. این شخص با اینکه معاصر عیسی(ع) بود هیچگاه آن حضرت را ندید و سخنی از دهانش نشنود. لذا اینکه مسیحیان پولس را در شمار حواریون عیسی(ع) میشمارند خطای آشکاری است که عمدی نیز به نظر میرسد. خون بسیاری از پیروان صدیق عیسی(ع) بر گردن پولس است و چون او توبه نکرده ادعای متحول شدنش، ابداً وجهی ندارد. به این ترتیب به نظر میرسد که پولس روش دشمنی خود با پیروان عیسی(ع) را از مقابله فیزیکی به مقابله و تحریف فرهنگی تغییر داده است.
[۲]. برای نمونههایی دیگر از فیلمهای تمسخرکنندۀ مسیحیان، میتوانید به این موارد رجوع کنید:
ـ هشت میلیمتری/ جوئل شوماخر (۱۹۹۹) ۸mm. محصول کمپانی کلمبیا پیکچرز
ـ شکلات/ لاسه هالستروم (۲۰۰۰) Chocolat. محصول کمپانی میراماکس
ـ مردی که آنجا نبود/ برادران کوئن (۲۰۰۱) The Man Who Wasn't There
ـ رودخانه مرموز/ کلینت ایستوود (۲۰۰۳) Mystic River. محصول کمپانی برادران وارنر
[۳]. مواد ۱۱۵۰ تا ۱۱۵۷ از قانون مدنی در خصوص عدّه زنان است و برای وقوع هر ازدواج و طلاق لازم الاجرا است:
ماده ۱۱۵۰ ـ عدّه عبارت است از مدتی که تا انقضای آن، زنی که عقد نکاح او منحل شده است نمیتواند شوهر اختیار کند.
ماده ۱۱۵۱ ـ عدّه طلاق و عدّه فسخ نكاح سه طهراست مگراينكه زن به اقتضای سن، عادت زنانگي نبيند كه در اين صورت عدّه او سه ماه است .
ماده ۱۱۵۲ ـ عدّه طلاق و فسخ نكاح و بذل مدت و انقضاء آن در مورد نكاح منقطع در غير حامل، دو طهر است مگر اينكه زن به اقتضاي سن عادت زنانگي نبيند كه در اين صورت چهل و پنج روز است .
ماده ۱۱۵۳ ـ عدّه طلاق و فسخ نكاح و بذل مدت و انقضاء آن در مورد زن حامله تا وضع حمل است .
ماده ۱۱۵۴ ـ عدّه وفات چه در دائم چه در منقطع در هر حال چهار ماه و ده روز است، مگر اینکه زن، حامل باشد که در این صورت عدّه وفات تا موقع وضع حمل است، مشروط بر اینکه فاصله بین فوت شوهر و وضع حمل از چهار ماه و ده روز بیشتر باشد و الاّ مدت همان چهار ماه و ده روز خواهد بود.
کوچه بینام ازجمله فیلمهاییست که خیلیها اعتقاد دارند فیلم خوب و خوش ساختی است. بعضی دیگر حتی آن را مبتنی بر دیدگاه اسلامی میدانند. بعضی دیگر هم درست عکس همین نظر را دارند. نقد زیر که دوست فهیم و منتقد باتجربه آقای امیر اهوارکی آن را نوشته است در گروه دوم جای میگیرد. گروهی که با نگاه و موضوع یا محتوای آن همراه نیستند. این نقد در سینماپرس منتشر شده است.
فیلمساز همچون برخی الگوهای هالیوودی در تخریب مسیحیت، یک خانوادۀ مسلمان را چنان معرفی میکند که همۀ شخصیتهایش پلید یا ابله هستند. جالب اینکه دو شخصیت محوری فیلم دائماً در حال ذکر گفتن و حفظ ظواهر مذهبیاند؛ گویا جناب فیلمساز تعهد داده که هر چند دقیقه یک بار این موضوع را به مخاطبانش تذکر بدهد که شما در حال تماشای سبک زندگی اسلامی هستید!
اشاره: فیلم «کوچۀ بینام» یکی از فیلمهای تقدیرشده در جشنواره سال گذشتۀ فجر بود که سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی ما را زیرکانه تمسخر میکند. به گونهای که حتی برخی از کارشناسان نیز به این موضوع واقف نشده، فیلم را واقعنما پنداشتهاند. این نوشته به معرفی و نقد این فیلم که از ۲۳ بهمن اکران شده اختصاص دارد.
شاید برایتان تعجبآور باشد اگر بدانید هالیوود با وجود اکثریت دینی مسیحیان در امریکا، اصولاً دربارۀ حضرت عیسی(ع) فیلم نمیسازد و برای آن حضرت، تبلیغ نمیکند. لذا آن دسته از فیلمهای امریکایی که دربارۀ حضرت عیسی(ع) ساخته شده و یا مسیحیت را تبلیغ کردهاند با بودجۀ واتیکان یا سایر نهادهای کلیسایی در خارج از استودیوهای هالیوود ساخته شدهاند. یا به عنوان مثال فیلمی مانند مصائب مسیح (۲۰۰۴) ساخته مل گیبسون با علاقه شخصی کارگردانش و با بودجۀ او در اروپا ساخته شد و اگر فیلمی مانند آخرین وسوسۀ مسیح (۱۹۸۸) به کارگردانی اسکورسیزی توسط کمپانی یونیورسال تولید می شود با عقاید رایج مسیحیان معارض است.
علت، واضح است. استودیوهای هالیوود در تملک یهودیان است و یهودیان، حضرت عیسی(ع) را به پیامبری قبول ندارند. به همین دلیل اجازه نمیدهند با سرمایۀ آنها فیلمی دربارۀ آن حضرت ساخته شود. مالکان یهودی هالیوود در عوض، صدها فیلم علیه این پیامبر عظیم القدر و مادر مکرمهاش(س) و همچنین در استهزاء مسیحیان تولید کردهاند. قصد ما این است که اشاره کنیم چگونه این الگو، خواسته یا ناخواسته در فیلم «کوچۀ بینام» نیز استفاده شده است.
هالیوود چگونه مسیحیان را تمسخر میکند؟
یک روش هالیوودی برای تمسخر مسیحیان اینگونه است که فیلمساز، فساد گسترده و عمیق یک خانواده، محله یا جامعه را نشان میدهد و سپس به تماشاگران خاطرنشان میکند که این افراد، «مسیحی» هستند. لذا مخاطب به طور ناخودآگاه نتیجه میگیرد که فساد مذکور، از عقاید دینی مسیحیان سرچشمه گرفته است. اما جالب توجه است که در اغلب فیلمها، این دو موضوع هیچ دخلی به هم ندارند. به عبارت دیگر، هیچ رابطهای میان الهیات مسیحی و خطای شخصیتهای فیلم و فساد آنها وجود ندارد. [۱]
ذیلاً دو نمونه از این فیلمها که در سال ۲۰۰۰ تولید شدهاند معرفی میکنیم. جالب اینکه فیلم دوم از سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز پخش شده است!
۱. هدیه/ سام ریمی (۲۰۰۰) The Gift
آنابل (کیت بلانشیت) با سه فرزندش در شهر کوچکی زندگی میکند و از طریق فالگیری امرار معاش دارد. مدیر مدرسه در ابتدای فیلم، آنابل را به مدرسه احضار کرده و خطای پسرش را به او گوشزد میکند. لکن در ادامه میبینیم که خانوادۀ آنابل، تنها خانوادۀ سالم در این محله است. زیرا تمام افراد محله به خشونت و فسادهای گسترده دچارند که برای رفع آن حتی حاضرند یکدیگر را نیز بکشند. آنابل به کمک نیروی فوق طبیعی خدادادیاش (!) موفق میشود جنازه جسی (کتی هلمز) را بیابد و نامزدش یعنی مدیر مدرسه را به عنوان قاتل او معرفی کند. در انتها آنابل و سه پسرش بر سر قبر پدر خانواده میروند و میبینیم که او یک نام یهودی دارد. عکس پدر با موهای سیاهش نیز به همین موضوع دلالت میکنند.
۲. میتوانی روی من حساب کنی/ کنيت لونِرگان (۲۰۰۰) You Can Count on Me
سامانتا (لورا لینی) با پسر هشت سالهاش رودی، در خانه پدریاش در شهر کوچک اسکاتویل زندگی میکند. بعد از سالها برادرش تری (مارک روفالو) به خانه برمیگردد و سامانتا از اینکه میشنود او در زندان بوده بسیار ناراحت و متعجب میشود. لذا به برادرش توصیه میکند که بیشتر به کلیسا برود. اندکی بعد او کشیش محله را برای مشاوره به خانه خود میآورد. اما خود سامانتا قواعد اخلاقی را رعایت نمیکند و علیرغم داشتن نامزد، با مدیر خود رابطه دارد. تری، رودی هشت ساله را به دیدن پدرش میبرد. اما او که حالا خانواده دیگری دارد رودی را انکار میکند و با تری دست به یقه میشود. سامانتا برادرش را از زندان درآورده، از خانهاش اخراج میکند.
آنچه در این فیلمها مشترک است، فساد گسترده و پلیدیِ همه شخصیتها است. به طوریکه هیچ امیدی به آینده و اصلاح این خانوادهها یا جوامع دیده نمیشود. با تماشای این فیلمها مخاطب به طور ناخودآگاه جرم و فساد موجود در فیلم را ناشی از مسیحیت میداند. اما حائز اهمیت است که لااقل فساد مسیحیت، نظاممند نیست. و این کاملاً بر خلاف روش رهبران یهودی است که از سال ۱۷۱۷ میلادی فراماسونری را رسماً بنیاد نهادند و از اواخر قرن نوزدهم برای تباهی مردم جهان، برنامههای نظاممند چیدهاند. (پروتکلهای دانشوران صهیون را بخوانید).[۲]
یک جامعه سیاه مذهبی!!
هاتف علیمردانی نویسنده و کارگردان کوچه بینام، با استفاده از عوامل حرفهای سینمای ایران توانسته فضای فیلمش را بسیار واقعنما درآورد. به طوری که عموم مخاطبان تصور میکنند که در حال تماشای یک فیلم مستند هستند. لذا وقتی جناب فیلمساز در پایان ضربه اساسی خود را وارد میآورد عموم مخاطبان احساس استبعاد نمیکنند و آن را میپذیرند. اما واقعنمایی فیلم مرهون فیلمنامه، لوکیشن فیلم، فیلمبرداریِ محمود کلاری، طراحی هنریِ اصغر نژادایمانی، و بازیهای خوب فرهاد اصلانی، فرشته صدر عرفایی و باران کوثری است.
کوچۀ بینام، روایت دیگری از نمایشنامه اشباح نوشته هنریک ایبسن (۱۸۸۱) است که سال گذشته جناب مهرجویی اقتباسی وفادارانه از آن ساخت و حتی همان نامش را نیز تغییر نداد. تفاوت نمایش اشباح با کوچه بینام، در این است که در آنجا یک پدر اشرافیِ دائم الخمر به کلفت خانهاش تجاوز میکند و بیست سال بعد پسر او عاشق آن دختر نامشروع میشود، ولی در کوچه بینام، این خطا از یک پدر مذهبی طبقه فرودست سرمیزند. حاج مهدی (فرهاد اصلانی) در نقش این پدر، دختر عمهاش فروغ (پانتهآ بهرام) را عقد موقت کرده و وقتی همسرش احترام سادات (فرشته صدر عرفایی) بعد از یک سال از اغماء خارج میشود ازدواج آنها نیز پایان میپذیرد. و چون فروغ باردار است حاج مهدی، شاگرد مغازهاش حیدر را وامیدارد تا با او ازدواج کند و اکنون حمید (محمدرضا غفاری)، عاشق نصیبه (ملیسا ذاکری) دختر کوچک حاج مهدی شده؛ یک عشق ممنوعه!
الگوبرداری علیمردانی از تمسخر شدن مسیحیان
سخن اصلی ما در این مقال آن است که فیلمساز همچون الگوی هالیوودی فوق الذکر، یک خانوادۀ مسلمان را معرفی میکند که همۀ شخصیتهایش پلید یا ابله هستند. اما جالب توجه است که حاج مهدی و زنش در فیلم، دائماً در حال ذکر گفتن و حفظ ظواهر مذهبیاند. گویا جناب فیلمساز تعهد داده که هر چند دقیقه یک بار این موضوع را به مخاطبانش تذکر بدهد که شما در حال تماشای سبک زندگی اسلامی هستید!
واقعاً نمیتوان تشخیص داد که موضوع این فیلم، چیست و یا شخصیت اصلی آن، کدام است. فیلم، هیچ خط مشخصی را دنبال نمیکند مگر استهزاء همۀ شخصیتها. فیلمساز، مخاطب را مخصوصاً به شخصیت حاج مهدی، علاقهمند میکند و در آخر ضربۀ اساسی خود را از همین ناحیه میزند. او به طور غیرمعقول، یک راز خانوادگی را در شخصیت حاج مهدی مخفی کرده تا در انتها آن را باز کند و مخاطب را مثلاً به این نتیجه برساند که خانوادههای مذهبی در حال اضمحلال هستند!
در اینجا شخصیتهای اصلی فیلم را مرور میکنیم:
۱ـ حاج مهدی (فرهاد اصلانی) در مدت اغمای زنش، با فروغ (پانتهآ بهرام) ازدواج موقت کرده است تا او برای دخترانش دایه گی کند. اما پس از به هوش آمدن زن، فروغ را در وقت بارداری طلاق داده است!
۲ـ احترام سادات (فرشته صدر عرفایی) همسر حاج مهدی، سادهلوح و حتی ابله تصویر شده است. او به محدثه میگوید که پدر شما در تمام دوران یک سالۀ اغماء، بر بالین من بود. اما پدر این مدت با فروغ ازدواج کرده بوده! محدثه در پشت بام، از او اعتراف میگیرد که در جوانی عاشق پسر خالهاش بوده است.
۳ـ فاطمه (ستاره پسیانی) دختر بزرگ خانواده که چادری هم هست، در هنگام ازدواج دوم پدرش هشت ساله بوده و قاعدتاً به راز پدرش آگاه است. لذا میتوان استنباط کرد که اقامت در خانۀ دوم پدر، مزد سکوت او بوده است. محدثه نیز در نزاعش با فاطمه، تأکید دارد که شوهرت داماد سرخانه شده و تو نمیتوانی زندگیات را مدیریت کنی. چون شوهرت در خفا با زنان دیگر رابطه دارد.
۴ـ محدثه (باران کوثری) بدنامترین شخصیت فیلم است که با یک مرد زندار (امیر آقایی) مراوده دارد. ولی از قضا پرداخت فیلمساز به گونهای است که مخاطب از او خوشش بیاید!
۵ـ نصیبه (ملیسا ذاکری) دختر کوچک خانواده با حمید رابطه دارد و حتی اوست که تلفن محل کار جدید حمید را به مادرش میدهد. او عاشق برادر ناتنی خودش شده است.
۶ـ فروغ (پانتهآ بهرام) اولاً ابله است. اما بعد از اتفاقی که برای حمید میافتد، به مرض جنون نیز مبتلا میشود.
۷ـ ذاکران مجلس زنانه در مسجد، به طور کاملاً اتفاقی(!) کریه المنظر، شرور و حتی مشمئزکننده از آب درآمدهاند. جالب توجه اینکه فائزه عزیزخانی در فیلم «روز مبادا» (۱۳۹۳) نیز به طور کاملاً اتفاقی! این موضوع را رعایت کرده است؛ فیلمی که جایزه بهترین فیلم هنر و تجربه را در سال گذشته دریافت کرد!
سخن پایانی در این بخش، همان یادآوری فوق الذکر است که فیلمساز یک خانواده مذهبی را چطور تصویر میکند که هیچ شخصیت خوب و سالمی در آن یافت نمیشود. آقای منصور لشکری قوچانی تهیه کنندۀ محترم این فیلم، عقیده دارد که فیلمساز در نمای پایانی فیلم، حاج مهدی را به بهشت برده است! این البته سخن گزافی است. زیرا همین نمای غیرمتعارف پایانی نیز بر استهزاء فیلمساز دلالت دارد که مسلمانان با این افعال و کردار، خودشان را در بهشت خداوند میبینند!
مگر زن باردار را میتوان عقد کرد؟!
جناب فیلمساز در خصوص ازدواج حاج مهدی و فروغ، مرتکب دو خطای شرعی فاحش شده است:
اولاً دختر باکره را نمیتوان بدون اذن پدرش، در عقد موقت آورد. اما چون کسی به جز فروغ و حاج مهدی به راز این ازدواج آگاه نیست پس میتوان فهمید که پدر فروغ هم از این ازدواج بیاطلاع بوده است. فیلمساز اما با انتخاب یک سوپراستار (پانتهآ بهرام) در نقش فروغ، بر تباه شدن زندگی او و خطای حاج مهدی تأکید بیشتری میکند.
ثانیاً در وقت بارداری زن، ازدواج و طلاق واقع نمیشود. زنان بعد از طلاق باید عدّه نگه دارند و برای مدتی ازدواج نکنند. عدّه زن در ازدواج دائم، سه طُهر است و در ازدواج موقت، دو طُهر. این موضوع در آیه ۲۲۸ سوره بقره آمده و در قانون مدنی نیز مدوّن شده است. [۳]
حکمت نگه داشتن عدّه آن است که معلوم شود آیا زن مطلّقه، باردار است یا نه. چنانچه باردار بود عدّۀ او، تا وضع حمل خواهد بود و او تا وضع حمل نمیتواند ازدواج کند. متأسفانه نسب حمید در این خانوادۀ مذهبی، گم شده و او پدر واقعی خود را نمیشناسد. حاج مهدی اعتراف میکند که وقتی فهمیده که فروغ باردار است او را به عقد حیدر درآورده است! (حیدر البته چندی بعد میمیرد). به همین دلیل است که هیچکس نمیداند حمید، فرزند حاج مهدی است. مضافاً که عقد فروغ و حیدر نیز به طور شرعی واقع نشده و از ابتدا باطل بوده است!
حدیثی از معصومین(ع) به این مضمون نقل است که نگه داشتن عدّه برای آن است که نسبها گم نشود. اما چطور است که در این فیلم، نسب در یک خانوادۀ مذهبی گم میشود!؟ به عبارت دیگر باید پرسید چرا این خانواده شدیداً مذهبی انتخاب شدهاند و اگر مذهبی هستند چرا این شرعیات واضح در آن رعایت نمیشود!؟ چرا کارگردان مکرراً بر اعمال مذهبی و دعا و نماز و ذکر و صلوات این خانواده تأکید دارد؟ این خطاهای کارگردان، آیا سهوی است یا عمدی؟ متأسفانه باید بگویم که راقم ابداً به جناب علیمردانی خوشبین نیست. زیرا ایشان در فیلم به خاطر پونه (۱۳۹۱) نیز بر خلاف شرع، از خیانت زن به بهانه اعتیاد شوهر حمایت میکرد. ساختۀ قبلی ایشان، مردن به وقت شهریور (۱۳۹۲) نیز فیلمِ مفتضحی بود. در فیلم امسال او (هفت ماهگی) نیز حتی یک شخصیت سالم دیده نمیشد.
از خطای جناب تهیه کنندۀ کوچۀ بینام و اعضای شورای پروانه ساخت و نمایش نیز نباید به سادگی گذشت. زیرا آنها با شناخت شرعیات میتوانستند از بروز این خطای واضح در فیلم جلوگیری کنند.
درباره خودمان
راقم، فیلم کوچه بینام را چند نوبت تماشا کرده است. در هر نوبت به عمق فجایع فیلم بیشتر آگاه شدم و مخالفتم با این فیلم جدیتر شد. اما عجیب اینکه اغلب افراد مذهبی، از فیلم خوششان آمده است. به نظرم میرسد که آنها با خوشبینی غالبی که در واقع عطای خداوند به مؤمنان است به این فیلم نگاه کردهاند. چنانکه سال گذشته، این فیلم توانست رتبۀ سوم آراء مردمی جشنواره فجر را از آن خود کند. به هر حال، از مردم عادی نمیتوان انتظار داشت که کارشناس دین و فرهنگ باشند. آنها در هیات کلی خویش، به خیر و نیکی گرایش دارند و آنچه ایشان در این فیلم پسندیدهاند وجه غالب فیلم است که تصویرگر زندگی یک خانوادۀ سنتی است، چیزی که در این سالها رو به فراموشی گذاشته است.
مقصود بنده آن دسته از مسلمانان اهل فرهنگ هستند که شرعیات نخواندهاند و شاید خود را بینیاز از آن میدانند اما به طور مطلق در خصوص همه چیز نظر میدهند. آنها چرا این فیلم ضددین را یک فیلم خوب مذهبی پنداشتهاند!؟ شورای پروانه ساخت و نمایش در وزارت ارشاد چه کارهاند؟
پاورقیها:
[۱]. بنده مدافع الهیات کفرآمیز مسیحی نیستم اما نمیتوانم ناگفته بگذارم که آنچه مسیحیت به آن اعتقاد دارد هیچ دخلی به تعالیم حضرت عیسی(ع) ندارد. زیرا مسیحیان عقایدشان را از الهیات مجعول پولس گرفتهاند. این شخص با اینکه معاصر عیسی(ع) بود هیچگاه آن حضرت را ندید و سخنی از دهانش نشنود. لذا اینکه مسیحیان پولس را در شمار حواریون عیسی(ع) میشمارند خطای آشکاری است که عمدی نیز به نظر میرسد. خون بسیاری از پیروان صدیق عیسی(ع) بر گردن پولس است و چون او توبه نکرده ادعای متحول شدنش، ابداً وجهی ندارد. به این ترتیب به نظر میرسد که پولس روش دشمنی خود با پیروان عیسی(ع) را از مقابله فیزیکی به مقابله و تحریف فرهنگی تغییر داده است.
[۲]. برای نمونههایی دیگر از فیلمهای تمسخرکنندۀ مسیحیان، میتوانید به این موارد رجوع کنید:
ـ هشت میلیمتری/ جوئل شوماخر (۱۹۹۹) ۸mm. محصول کمپانی کلمبیا پیکچرز
ـ شکلات/ لاسه هالستروم (۲۰۰۰) Chocolat. محصول کمپانی میراماکس
ـ مردی که آنجا نبود/ برادران کوئن (۲۰۰۱) The Man Who Wasn't There
ـ رودخانه مرموز/ کلینت ایستوود (۲۰۰۳) Mystic River. محصول کمپانی برادران وارنر
[۳]. مواد ۱۱۵۰ تا ۱۱۵۷ از قانون مدنی در خصوص عدّه زنان است و برای وقوع هر ازدواج و طلاق لازم الاجرا است:
ماده ۱۱۵۰ ـ عدّه عبارت است از مدتی که تا انقضای آن، زنی که عقد نکاح او منحل شده است نمیتواند شوهر اختیار کند.
ماده ۱۱۵۱ ـ عدّه طلاق و عدّه فسخ نكاح سه طهراست مگراينكه زن به اقتضای سن، عادت زنانگي نبيند كه در اين صورت عدّه او سه ماه است .
ماده ۱۱۵۲ ـ عدّه طلاق و فسخ نكاح و بذل مدت و انقضاء آن در مورد نكاح منقطع در غير حامل، دو طهر است مگر اينكه زن به اقتضاي سن عادت زنانگي نبيند كه در اين صورت چهل و پنج روز است .
ماده ۱۱۵۳ ـ عدّه طلاق و فسخ نكاح و بذل مدت و انقضاء آن در مورد زن حامله تا وضع حمل است .
ماده ۱۱۵۴ ـ عدّه وفات چه در دائم چه در منقطع در هر حال چهار ماه و ده روز است، مگر اینکه زن، حامل باشد که در این صورت عدّه وفات تا موقع وضع حمل است، مشروط بر اینکه فاصله بین فوت شوهر و وضع حمل از چهار ماه و ده روز بیشتر باشد و الاّ مدت همان چهار ماه و ده روز خواهد بود.