کد خبر 539932
تاریخ انتشار: ۵ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۶:۴۴

در کلیة حالات چه کسانی بیشتر و مشخص‌تر از این امر که بدنة اجتماعی اصولگرایان به مشترکین رأی ندهد، منتفع می‌شوند؟ حتی مروری کوتاه روشن می‌کند. هاشمی و روحانی! در حالت اول، رأی مشترکین به آستانة رأی آنان می‌رسد و در حالت دوم و سوم از رأی آنان پیش می‌افتد.

گروه سیاسی مشرق - متأسفانه برخی استنباط‌ها و ارزیابی‌های شتابزده دربارة شیوة رأی‌دهی در انتخابات خبرگان رهبری و خصوصاً بیان و تبلیغ آنها از سوی شخصیت‌های محترم و دارای مرجعیت اجتماعی منجر به بروز آشفتگی و سردرگمی در بدنة اجتماعی جریان مؤمن و حزب اللهی شده است.

در این نوشته تلاش می‌کنم تا مختصراً توضیح دهم که چرا ایدة رأی دادن به نامزدهای غیرمشترک با لیست هاشمی در حقیقت بی فایده و بلکه مضر است. طرفداران این پروژه، استدلال کرده‌اند که با رأی ندادن به مشترکین دو لیست، می‌توان از حذف حضرات آیات جنتی، مصباح و یزدی جلوگیری کرد و مهمترین دلیل آنان نیز این است که به جریان مقابل طور مشخص در تهران از پایگاه رأی مناسب و قابل توجهی برخوردار است و با توجه به این امر، هم افزایی بین رأی بدنه حزب الله و جریان مقابل، در مورد اشخاص مشترک به رأی نیاوردن این بزرگواران منجر خواهد شد.

اما این برداشت از سه جهت نادرست و نادقیق است:
1- تخمین سادة آرا با توجه به مفهوم کف رأی لیست
2- رقبای واقعی آیات ثلاث در صحنه انتخابات با توجه به مورد نخست
3- استانی بودن انتخابات خبرگان
ضمن آنکه وجه مضری نیز دارد که در پایان توضیح داده خواهد شد.

***
یک - برتری نسبی اصلاح طلبان در فضای تهران لااقل در شرایط کنونی قابل انکار نیست و نظرسنجی‌های صورت گرفته نیز نشان می‌دهد که آقایان روحانی و هاشمی با فاصله‌ای قابل توجه، پیشتاز انتخابات خبرگان هستند. ولی این به معنای این نیست که تمامی رأی دهندگان به این دو به لیست آنان نیز رأی خواهند داد.

تجربة انتخابات نشان داده که ما مفهومی به نام کف آرای لیست داریم که به صورت منسجم و سازمان‌یافته به یک لیست داده می‌شود و همواره کسری از رأی رؤوس یا چهره‌های شاخص آن جریان است. به عنوان مثال، در انتخابات مجلس ششم و اوج غلبة تبلیغاتی و برانگیختگی اجتماعی هواداران اصلاحات، در حالی که محمدرضا خاتمی 1.7 میلیون رأی در انتخابات مجلس کسب کرد، کف آرای لیست این جریان (یعنی میزان رأیی که به چهره‌های گمنام آن که صرفاً رأی خود را از لیست به دست آوردند) ۹۵۰ هزار رأی بود. یعنی کمی بیشتر از نصف. در میان اصولگرایان نیز همین وضعیت برقرار است، اما شاید با نسبتی نزدیکتر.

حال با توجه به شرایط موجود اگر رأی هاشمی و روحانی را ۱۰۰، در نظر بگیریم و کف رأی اصولگرایان را (اندکی بدبینانه) ۵۰ و رأی بزرگان اصولگرا مثل آیات مصباح و جنتی که از امتیاز تأثیرگذار شهرت برخوردارند، ۶۰ تخمین زده شود، حالات سه گانة ذیل قابل تصور است:

۱- اگر کف رأی لیست اصلاح طلبان، کمتر از ۶۰ باشد (که به باور نگارنده به احتمال زیاد چنین خواهد بود)، رأی دادن به اصولگرایان به کل لیست ضد انگلیسی (جامعه مدرسین منهای روحانی) منجر به آن خواهد شد که روحانی و هاشمی در رتبه‌های نخست قرارگیرند، سپس نفرات مشترک دولیست عناوین سوم تا نهم را پر کنند و آیات ثلاث در رتبه‌ای بین دهم تا سیزدهم قرار گیرند. در صورت رأی ندادن به مشترکین، رتبة آیات می‌تواند تا سوم بالا بیاید ولی در عوض رقابت سختی بین نفرات مشترک و غیرمشترک و نفرات اختصاصی لیست هاشمی بر سر رتبه‌های بعدی ایجاد خواهد شد. در این فرض، رأی ندادن به مشترکین تأثیری در اصل رأی آوردن آیات ثلات نخواهد داشت.

۲- در حالتی که کف رأی لیست اصلاح‌طلبان، بالاتر از ۶۰باشد (یعنی بالاتر از سقف رأی اصولگرایان) شرایط به این گونه می‌شود که در هر حالت لیست اصلاح طلبان به طور کامل پیروز انتخابات خواهد بود. اما نکته اینجاست که رأی دادن اصولگرایان به کلیت لیست منجر به این می‌شود که آرای افراد مشترک دولیست، بالاتر از رأی هاشمی و روحانی خواهد رفت و به بالاتر از ۱۰۰ خواهد رسید. بدین ترتیب، هاشمی و روحانی رتبه‌های هشتم و نهم را کسب می‌کنند و آیات ثلاث در رتبه‌های ۱۷ به بعد قرار می‌گیرند. در این حالت نیز رأی دادن یا ندادن به مشترکین تأثیری در رأی آوری آیات ثلاث نخواهد داشت.

۳- اما در حالتی که کف رأی اصلاح‌طلبان نزدیک به سقف رأی اصولگرایان باشد و هر دو در حدود ۶۰ باشند، رقابت بسیار نزدیک، نفسگیر و غیر قابل پیش بینی خواهد شد. در این حالت رأی به مشترکین باعث می‌شود، که آنها در رتبة اول تا هفتم و روحانی و هاشمی در رتبة هشتم و نهم قرار گیرند و رقابت سختی بین آیات ثلاث و غیرمشترکین لیست اصلاحات برای رتبه‌های دهم تا شانزدهم جریان خواهد داشت. با فرض رأی ندادن به مشترکین، هاشمی و روحانی با فاصله زیاد در صد قرار خواهند گرفت و رقابت حساس، باز بر سر رتبة سوم تا شانزدهم میان آیات ثلاث، مشترکین و غیر مشترکین لیست اصلاحات جریان خواهد داشت. در هر دو حالت، نتیجه غیر قابل تخمین و غیر قابل اتکاست.

دوم. توجه دقیق به آنچه که در بالا ذکر شد، حکایتگر آن است که در واقع امر رقیب آیات ثلاث برای کسب کرسی خبرگان، تقریباً در تمامی شقوق و احتمالات، نه مشترکین لیست‌ها، بلکه غیر مشترکین لیست اصلاحات یا نامزدهای اختصاصی آنهاست. باید توجه کرد که وقتی از کف رأی لیست مقابل صحبت می‌کنیم، این کف به حساب مشترکین و غیر مشترکین به طور همزمان واریز می‌شود. وقتی این کف بالا باشد، کل این افراد بالاتر از سقف اصولگرایان قرار می‌گیرند(حال ما به مشترکین رأی بدهیم یا ندهیم) و اگر پایین‌تر باشد، افراد غیر مشترک در رتبة پایین‌تر از آیات ثلاث قرار خواهند گرفت. در هر حالت، رأی ندادن به مشترکین تأثیری قابل توجهی از حیث رأی آوری حضرات جنتی، مصباح و یزدی ندارد.

سوم. باید توجه کرد که قلمروی استانی انتخابات خبرگان و اضافه شدن آرای شهرهایی چون ورامین و پاکدشت و ... تا حدی فضای استان تهران را تعدیل می‌کند. در سال ۸۸ نیز که موسوی در شهر تهران احمدی نژاد را شکست داد، در استان تهران پیروزی با احمدی نژاد بود. مقصودم البته این نیست که لزوماً در سطح استان فضا به کلی متحول می‌شود اما قطعاً تعدیل خواهد شد.

در پایان از شما درخواست می‌کنم که بار دیگر به احتمالات سه گانة فوق و شقوق حاصل از آنها توجه کنید.

در کلیة حالات چه کسانی بیشتر و مشخص‌تر از این امر که بدنة اجتماعی اصولگرایان به مشترکین رأی ندهد، منتفع می‌شوند؟ حتی مروری کوتاه روشن می‌کند. هاشمی و روحانی! در حالت اول، رأی مشترکین به آستانة رأی آنان می‌رسد و در حالت دوم و سوم از رأی آنان پیش می‌افتد. اهمیت سیاسی هشتم و نهم شدن هاشمی در خبرگان، اگر بیشتر از رأی آوردن یا نیاوردن آیات ثلاث نباشد، کمتر نیست. با خود بیندیشیم که این دغدغة ناگهانی دربارة تأثیر رأی به مشترکین در رأی نیاوردن آیات ثلاث از کجا پیدا شد؟ نکند توسط «پسران نابغه» سر کار رفته باشیم؟

سجاد صفار هرندی