به گزارش مشرق، یکی از بحث های روز جامعه ما این است که بعد از انتخابات مجلس شورای اسلامی در حوزه اقتصاد با وجود روابط خوب دولت با دنیای خارج تعامل اقتصادی غرب با ما چگونه خواهد بود؟
برای تشریح و تبیین رفتار و تعامل اقتصادی غرب با جمهوری اسلامی ایران پس از انتخابات، توضیح نکاتی چند در ابتدا ضروری است.
بین ما و غربی ها یک سند روشن هسته ای وجود دارد که در آن یک سری مرجعیات و مفردات لحاظ شده است . ایران در این توافق هسته ای غرب در ازای اقداماتی که انجام می دهد قرار است بخشی از تحریم ها و فشار اقتصادی اش برداشته شود و یا کاهش یابد. این قسمتی که در سند – سندی که حاکم می شود بر روابط غرب و ما- است می گوید هرگونه اقدامی بر روی تحریم های ثانویه صورت خواهد گرفت. یعنی اگر قرار باشد که تحریم های اقتصادی علیه ایران توقف یا کاهش پیدا کند بر روی تحریم های ثانویه انجام می گیرد نه اولیه. یک قاعده دیگری در این سند وجود دارد و ما ملزم به آن هستیم و غرب هم سفت و سخت پای ان ایستاده است قوانین پایه ای یا همان قوانین اولیه است که در برجام توسط غربی ها از سیستم قانون گذاری شان پاک نشده است. در واقع غربی ها یک سری مصداق های تحریمی را متوقف یا کاهش و یا به تعبیر دولت محترم لغو کرده اند.
آمریکایی ها با چه نگاهی وارد تعامل اقتصادی با ایران می شوند؟
از سوی دیگر کاخ سفید(دمکرات ها) که بیشترین انگیزه برای توافق با ایران را از خود نشان داد از طرف رقبای داخلی خود مثل لابی صهیونیستی و اعضای حزب جمهوری خواه مرتب تحت فشار است که سیستم های جدید فشار را در قالب های جدید علیه ایران فعال کنند.
نکته مهمتر این است که کاخ سفید در سال جاری میلادی خود را برای ورود به رقابت های انتخاباتی آماده می کند . در فضای رقابتی تمرکز بر روی ایران حالت تندتری به خود می گیرد و حالت عقلانی خود را از دست می دهد. معنای این رفتار چیست؟ یعنی ما هرچه جلوتر می رویم فضای دستگاه قانونگذاری که در اختیار جمهوری خواهان است و فضای دستگاه اجرایی که در اختیار دمکراتها است فضای ملایمی نسبت به ایران نخواهد بود.
تجربه ای هم که از گذشته آمریکا وجود دارد نشان می دهد یک رییس جمهور بیش از دو دوره نتوانسته است رییس جمهور شود البته اگر خلاف آن اتفاق افتد یک استثنا است. یعنی این احتمال که جمهوری خواهان احتمالا در انتخابات آتی پیروز شوند مسئله ای نیست که ما بتوانیم آن را رد کنیم. و لذا پیروزی جمهوری خواهان به معنای این است که این فضای ضد ایرانی فعال تر خواهد شد. بنابراین زمینه های مناسبات آمریکا با ما به فضای تند تری انتقال خواهد یافت.
اما در صورت پیروزی احتمالی دمکراتها بدون شک و با توجه به جمیع تحولات داخل ایران و منطقه آنها سیاست کاستن از ظرفیت های اقتصادی برای ما در برجام را دنبال خواهند کرد. نظیرآنچه که با مصوبه جدید کنگره درباره صدور ویزا انجام دادند و اگر جمهوری خواهان پیروز انتخابات شوند که این سیاست بطور ذاتی شتاب بیشتری به خود خواهد گرفت.
از سوی دیگر از دو منظر بحران اقتصادی و سیاست های ژئوپلتیک و امنیتی، ایران برای آمریکایی ها یک انتخاب است. به این معنی که از نظر هر دو جناح ، ایران دارای یک سری ظرفیت هایی است که به شدت به آن نیاز دارند. احزاب حاکم برای این ظرفیت نسخه می پیچند. یکی ممکن است بگوید با تعامل و تحریم این ظرفیت ایران را در اختیار بگیرد و دیگری ممکن است راهکار فشار و قلدری را دنبال کند. در هر صورت از ایران و ظرفیت بی بدیل این کشور نمی توانند چشم بپوشند. منتهی به رغم وضعیت شان در منطقه و در رقابت با روسیه و سایر رقبای استراتژیک خیلی عجله ای برای در اولویت قرار دادن تعامل با ایران ندارند.
اروپایی ها با چه نگاهی وارد تعامل اقتصادی با ایران می شوند؟
اروپایی ها اما به نسبت آمریکایی ها دارای یک وضعیت متزلزلی هستند. به این معنی که از چند جهت با فشارهایی روبرو هستند که بر نوع روابط اقتصادی انان با ایران تاثیر گذار است که عبارت است از:
1- بحران اقتصادی
2- بحران اوارگان سوری
3- بحران تروریسم
4- رویکرد جدایی انگلیس از اتحادیه اروپا
اتحادیه اروپا به یک معنی در حال حاضر با دو مشکل عمده اقتصادی و امنیتی روبروست.
اروپایی ها در بحران اقتصادی تا آنجا درگیرند که صدای آلمان به عنوان موتور محرک اقتصاد اروپا از هزینه های سرسام اوری که اقتصادهای ضعیفی چون اعضای شرقی اتحادیه اروپا روی دستش می گذارد، در آمده است. در بحث اوارگان سوری و غیر سوری نیز این موضوع الان به یک تهدید موجودیتی و هویتی برای اروپاییان تبدیل شده است. تا جاییکه اروپاییان در پیشنهادی به ترکیه اعلام کردند حاضرند همه نوع تسهیلات به ترکیه بدهند تا این کشور مانع از ورود آوارگان به سوی اروپا شود.
در بحث گسترش تروریسم در اروپا که تهدید امنیتی محسوب می شود آنچه در پاریس اخیرا اتفاق افتاد زنگ خطر بزرگی برای اروپایی ها بود چه اینکه مجریان این اقدامات تروریستی هیچ یک از افرادی نبودند که مثلا از سوریه، لیبی و یا عراق وارد فرانسه شده باشند بلکه تماما شهروندان فرانسوی بودند که در درون جامعه این کشور اروپایی زندگی می کردند.
از این روست که اتحادیه اروپا از دو مشکل اقتصادی و امنیتی (تروریسم و آوارگان) رنج می برد و این مشکل هم به نوعی گره خورده است به بحران های غرب اسیا. اروپایی ها با نقش تاثیر گذار ایران در مهار و کنترل بویژه بحران تروریسم خود به خوبی آشنا هستند و بر ظرفیت های ایران را برای رفع این بحران موجودیتی اروپا واقفند و نیک می دانند که بدون ایران مشکل عراق و سوریه را نمی توانند حل کند. به این معنی که کاملا متوجه هستند دو تهدید محوری خود یعنی آوارگان و تروریسم با نقش آفرینی ایران قابل حل است.
در بحث مربوط به بحران اقتصادی نیز اروپا با ولع به ظرفیت های اقتصادی ایران چشم دوخته است و لذا نگاه اتحادیه اروپا به ایران کاملا جدی است و از این منظر نگاه متفاوت تری از آمریکا می تواند نسبت به ایران به اجرا گذارد.
متغیرهای منطقه ای تاثیر گذار در روابط اقتصادی غرب با ایران
یک سری متغیرهایی نیز در این روند (رفتار اقتصادی غرب با ایران پس از انتخابات) وجود دارد که با نگاه به انتخابات ایران باید تبیین گردد تا بتوانیم بگوییم که چه تعامل اقتصادی را غرب بعد از انتخابات با ما باید به اجرا بگذارد.
آمریکایی ها به شدت نیازمند یک رفرم در ترکیب ساخت قدرت ایران هستند. در اینجا انگلیسی ها دقیقا نیازی همانند امریکایی ها دارند ولی سایر کشورهای اروپایی اساسا چنین موضوعی در اولویت انان نیست. به این معنی که آمریکایی ها بدون انگلیس در مسائل ایران دخالت نمی کنند.
اروپایی ها به نسبت آمریکایی ها نیازشان به ایران فوری تر و راهبردی تر است. آمریکایی ها اگر تهران را به عنوان یک اولویت انتخاب نکنند هیچ صدمه ای به موجودیت انان تحمیل نمی شود اما اروپایی ها صدمه خواهند دید. انها عطش بیشتری در برقراری روابط اقتصادی با ایران دارند به دو دلیلی که در بالا ذکر شد. رفع دو تهدید بزرگی چون تروریسم و آوارگان سوری .
شرایطی که در منطقه می گذرد یک پارامتر اثرگذار است. تصویر کلی اینکه چه اتفاقی در منطقه خواهد افتاد می تواند در روابط ایران و غرب در همه حوزه ها اثر بگذارد.
اگر در منطقه به دلیل نوع بازیگری بازیگران، تحولات به سمت تنش بیشتر پیش رود و جنگ جدیدی تولید شود قطعا روابط اقتصادی ایران و غرب تحت تاثیر قرار خواهد گرفت.
اگر اتفاق خاصی نیفتد و تحولات سوریه و عراق به سمت پاکسازی تروریسم پیش رود به این معنا است که نقش بازیگران متحد و شریک غرب ضعیف می شود و در مقابل نقش ایران و متحدان منطقه ای اش ارتقا پیدا می کند. در نتیجه غرب نیازش به ایران افزایش می یابد.
حالت سوم این است که بحران منطقه ای طولانی شود که در این صورت به معنای فرسایش بازیگران است که اگر این فرسایش از سطح تنش خاصی فراتر نرود منافع غرب را تامین می کند ولی اگر از یک سطحی ادامه بحران فراتر رود برای غرب بی شک آسیب ساز است. یعنی منافع استراتژیک غرب و متحدانش زیان بیشتری خواهد دید.
آخرین عنصر تاثیر گذار صحنه رقابتی در ایران است. خروجی انتخابات ایران به گونه ای بود که فضای روانی و اجتماعی جامعه به سمت خیلی خوبی پیش رفت. هم جریان های موسوم به اصلاح طلب احساس رضایت مندی کردند و هم مطلوبیت نظام از اینکه توانست رفتار سیاسی و انتخاباتی برخی جریان ها را قاعده مند و قانونمند کند، حاصل شد. نتیجه انتخابات هم اینگونه شد که ترکیب قبلی مجلس تغییر کرد به نحوی که اکثریت تقریبا مطلق اصولگراها به اکثریت نسبی اصولگرا تبدیل شد و رفتار راهبردی در خبرگان و در مجلس شورای اسلامی زیر چتر نظام قرار گرفت.
نتیجه انتخابات نشان داد که وزن اقای روحانی رییس جمهور محترم و جریان حامی دولت و اعتدال آنطوری که انتظار داشتند از برجام نتیجه ای بگیرند حاصل نشد. بر این ارزیابی غربی ها هم تاکید دارند. آنها انتظار داشتند از دل انتخابات یک وزن برجسته ای بیرون بیاید. این اتفاق که شاید مطلوب غربی ها بود در انتخابات 7 اسفند رخ نداد.
ضمن انکه بین جناح های مختلف از جناح آقای هاشمی و جناح اقای روحانی و بین جریان اقای هاشمی و اصلاح طلب هابه شدت اختلافاتی روی داد. علاوه براین شکافی هم بین جریان اصلاح طلبی روی داد. به گونه ای که جریان افراطی در اصلاح طلب ها نگاه آقای عارف را در همه جریان ها قبول ندارند. این آشفتگی در مجموعه مقابل اصولگرایی از یک طرف و حفظ اهرم راهبردی در خبرگان و مجلس آن تصویر مطلوب غرب را به دست نمی دهد.
نتیجه گیری
در پاسخ به سوال اصلی این مقاله یعنی رفتار اقتصادی غرب با ما پس از انتخابات چگونه خواهد بود؟ باید گفت:
نظر به پارامترهای بالا آمریکایی ها و اروپایی ها سیاست های اقتصادی خود را به بعد از انتخابات موکول کرده بودند. موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا پیشتر گفته بود که «ما بهار به تهران خواهیم آمد و راهبرد مان را با خود خواهیم آورد». تدوین کننده راهبرد اقتصادی اروپا فردی است انگلیسی که عضو پارلمان اروپا است.
تصویری که غربی ها می خواستند از نتایج انتخابات ایران به دست دهند، صورت نگرفت چون قرار بود با دادن امتیازات محدود به جریان طرفدار دولت فضای دوگانه و دو قطبی داخل ایران را فعال کنند تا از این طریق وزن برجسته ای از انتخابات بیرون بیاید.
و لذا آمریکایی ها، هم به دلیل نوع نتایج انتخابات و هم به دلیل رویکردهایی که متاثر از فضای رقابت انتخاباتی در خود آمریکا است امتیاز دهی به ایران را سرعت نخواهند بخشید و بیشتر به سیاست فشار تکیه خواهند کرد.
اما آیا اروپایی ها نیز همین روال را دنبال خواهند کرد؟
در پاسخ باید گفت: اروپایی ها مسیر معتدل تری را در تعامل اقتصادی با ایران دنبال خواهند کرد و این برای تهران فرصت است تا از تضاد و تفاوت دیدگاه بین اروپا و آمریکا نسبت به ایران استفاده کنند چرا؟ زیرا اروپایی ها به ما نیاز دارند و ما باید ما به ازای این نیاز را از اروپا دریافت کنیم و برعکس اقدام نکنیم و نیاییم برای حفظ روابط اقتصادی با اروپا به آنها امتیاز دهیم. مثل کاری که با فرانسه و مشخصا با شرکت پژو کردیم.
تهران به دلیل همین نیاز غرب به خود باید رفتار غرب در منطقه را هم مدیریت کند. به این معنا که وقتی غرب گزینه جنگ فراگیر را به شدت به زیان خود می بیند و رفتار تنش آمیز عربستان می تواند برای غرب پرهزینه باشد باید با استحکام در مواضع دیپلماتیک در خصوص بحران های منطقه ای، غرب را مجبور کنیم که گزینه خود را حل بحران قرار دهد نه طولانی کردن و یا فرسایشی کردن بحران. به این ترتیب توانسته ایم رفتار غیر دیپلماتیک و گستاخانه سعودی ها را با فشار به غرب مدیریت کنیم و سطح آشوب سازی دیپلماسی سعودی را کاهش دهیم.
از دیگر سو، نظربه فرمایشات رهبر معظم انقلاب مبنی براینکه پیشرفت کشور بدون نگاه به عزت و استقلال و هویت مطلوب نیست، برای اینکه هم عزت و هم هویتمان را در مناسبات اقتصادی با غرب حفظ کنیم باید از ظرفیت های راهبردی غرب نسبت به ایران یعنی نیاز های راهبردی آنها به ایران برای تقویت مولفه های اقتصادی خودمان استفاده نماییم و مسیر معکوس را طی نکنیم.
به بیانی دیگر مولفه های اقتصاد مقاومتی را قربانی روابط و تعامل صرف اقتصادی با غرب نکنیم. وقتی می گوییم استحکام در دیپلماسی و در تعامل دیپلماتیک منطقه ای و بین المللی داشته باشیم معنایش ان است که وقتی آنها آماده ریسک های بزرگ نیستند ما آنها را در وضعیت ریسک بزرگ قرار دهیم تا عقب نشینی کنند. به عنوان نمونه پرخاش دیپلماتیک عربستان اگر با دیپلماسی سکوت و انفعال دنبال شود خسارت های راهبردی حاصل از این دیپلماسی برای منافع راهبردی ما بسیار زیانبار خواهد بود.