کد خبر 548499
تاریخ انتشار: ۲۶ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۶:۱۹
به گزارش مشرق، در زیر آخرین سروده منصور نظری را می خوانیم برای شهدای مدافع حرم که آن را در آستانه عید نوروز تقدیم کرده است به قلبهای شکسته و دیده های اشکبار دختران این شهدای عزیز:

دختر بابا منم، طناز عشق  -  رفته بابایم سفر شهر دمشق
یادم آید آن سحرگاهی که رفت  -  برنگشته او از آن راهی که رفت

وقت رفتن هست یادم در وداع   -  گفت بابا می‌روم بهر دفاع
گفتم از که؟ از کجا؟ ای خوب عشق  -   گفت از ناموس شیعه در دمشق

گفت بابا، زینب آنجا بی‌کَس است  -  حضرت زهرا بر او دلواپس است
خون ز غیرت در رگ بابا به جوش  -  گفت باید او علم گیرد به دوش  
 
گفت باید تا شود عباس او  -  از حرم با جان بدارد پاس او
گفت بابا می‌رود در خاتمه   -   تا بگیرد انتقام فاطمه
 
هست یادم بوسه‌های آخرش  -  لحظۀِ قران گرفتن بر سرش
در بغل بگرفت و نازم کرد او  - غرقه در سوزوگدازم کرد او

رفت بابا مست عطر یاس‌ها  - تا شود هم‌سنگر عباس‌ها
رفت بابایم سحرگاهی دمشق  -  تا که عباسی کند در شهر عشق  

رفته بود او یاری سید علی  -  گفته بود او زود می‌آید ولی    
عید شد بابا نیامد، راز چیست -  گفته مادر کرده او پرواز چیست

گفته مادر رفته بابا آسمان  -  پیش آقا مهدی صاحب زمان
در تحیُر مانده‌ام پرواز را  -  می‌کنم با خود مرور این راز را

آه، بابایم که بال و پر نداشت   - پیکرش هم تازه دیدم سر نداشت
بی‌سر و بی‌بال و پر آیا توان -  پرکشیدن از زمین تا آسمان

یادم آید بعد از آن روزی که من  -   لاله‌ای دیدم فریبا در کفن
در کفن پوشیده‌ای آرام عشق – بر دل او داغ بانوی دمشق  


مادرم گفت او که بابای من است -    این‌که تکه‌تکه و پاره تن است
پیکرش همچون شقایق گشته بود -   مادرم می‌گفت عاشق گشته بود

 عاشقِ من او نبود آیا ولی؟ -  یا نبودم شاید عشق اولی؟
یادم آمد، بین ما از آن‌همه -    بهرِ بابا عشق اول فاطمه

عاشقانه یادم آید بَر که زیست - هر شب او از یاد عشقش می‌گریست   
یاد زهرا یاد زینب اشک و آه  - کربلا و خیمه‌های بی‌پناه  

یاد شام و آن خرابات بلا  -   گوشۀِ ویرانه بر پا کربلا
بسته ناموسِ علی در بند و غُل –مُعجزِ سرنیزه‌های کرده گُل

بعد از آن از عمه پرسیدم سؤال  -  تا گذشته بر سر بابا چه حال
 گفت عمه رفته بابایم بهشت   - بوده بابا را شهادت سرنوشت

با خودم در کنج تنهایی خویش  -  یاد بابا می‌کنم با قلب ریش
آه، یعنی او مرا تنها نهاد   - دخترش را رفت و بابا جا نهاد

 او که هر شب شانه می‌زد موی من  -  بوسه می‌زد عاشقانه روی من   
رفت یعنی تا همیشه تا ابد   -  تا مرا با درد و غم تنها نهد

ای برایت فاطمه عشق نخست -  دختر دردانه‌ات دل‌تنگ توست   
کُشتۀِ از عشق زینب در دمشق - بر مزارت خفته‌ام در خواب عشق

آه ازآن شب‌ها که در آغوش تو -   خنده‌ام می‌برد عقل و هوش تو
آه آن شب‌های رؤیایی چه شد -  آن‌همه عشق و فریبایی چه شد

مشتریِ نازهای من چه شد   -  محرم با رازهای من چه شد
عید شد بابا بیا بس کُن فراق  -  دختر دردانه را کو تاب داغ

دل مسوزانم بیا بابای من -  گم‌شده ای یوسف زیبای من
 تُنگ قلبم بی تو باباجان شکست - بی تو سال نو عزا و ماتم است

سبزه‌های سال نو پژمرده، زرد – سفره‌های عیدمان لبریز درد
ای شده عباس زینب در دمشق   -  کاش می‌شد بازگردی مرد عشق

کاش می‌شد لحظۀی تحویل سال  -  در بغل‌گیرم تو را من در خیال
شه نشین خانۀِ چشم تو باز-  بوسه‌بارانت کنم بابا به ناز

هرکجا هستی مرا خوش با تو یاد -  سال نو بابا مبارک بر تو باد
به امید ظهور حضرت یار ...

سحرگاه چهارشنبه 26 اسفندماه 1394